خراسان در آغاز دوره‌ی اسلامی

سرزمینِ خراسان که پیشوند نام خورشید را با خود دارد دیار پربار عرفان و هنر و فلسفه با باغ‌ها و رود کنارانش، نیشابور و سبزوارش و مرزهایی که پهناوری‌اش را به تمدن هند و چین و گویی به تمام جهان پیوسته بوده‌اند، به چشم
يکشنبه، 29 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خراسان در آغاز دوره‌ی اسلامی
 خراسان در آغاز دوره‌ی اسلامی

 

نویسنده: امیرحسین الهیاری




 

سرزمینِ خراسان که پیشوند نام خورشید را با خود دارد دیار پربار عرفان و هنر و فلسفه با باغ‌ها و رود کنارانش، نیشابور و سبزوارش و مرزهایی که پهناوری‌اش را به تمدن هند و چین و گویی به تمام جهان پیوسته بوده‌اند، به چشم اقوام دور و نزدیک همیشه دست نیافتنی، دل فریب و آزانگیز جلوه کرده است و روزگار مردم این دیار همواره در کشمکش میان جریان‌های خیر و شر و آبادی و خرابی گذشته است.
از یک سو حمله‌ی تازیان و ترکان و مغولان را داشته و از دیگر سو نهضت سربداران را در آغوش پرورده و نیز وزیران دانا را و سرداران توانا را و البته متفکران و صاحبان اندیشه و هنر را.
خراسانِ قدیم، شامل تمام خراسان امروزی و ناحیه‌ی شرقی و شمالی آن تا ماوراء النهر بوده است.
در تمام طول تاریخ شناخته شده‌ی سرزمین ما، سهم خراسان در پرورش و معرفی چهره‌های تابناک و شاخص در عرصه‌های فوق، چشمگیر و مثال زدنی بوده است و این چنین که زخم‌های کاری را بر پیکر پهناور خود دیده، درود جاودانه‌ی تاریخ را برای این نام روشن و درخشان تا ابد به جان خریده است. ملک خورشید، سرزمین روشنای خردورزی ... خراسان.

آل شنسب یا غوریان

«شنسب»، مردی بود که طبق روایات در صدر اسلام به دست علی بن ابی طالب (علیه السلام) اسلام آورد و آل شنسب و ملوک غور خود را از اعقاب او می‌دانسته‌اند.
تاریخ سلاطین غور را صاحب «طبقات ناصری»، منهاج السراج و فخرالدین مبارکشاه مرورودی نوشته‌اند و جمله بر آنند که: «اهل غور در زمان خلافت امیرالمؤمنین و یعسوب الموحدین اسدالله الغالب علی بن ابی طالب (علیه السلام) مسلمان شدند و حاکم غور در آن زمان شخصی بود از نژاد ضحاک بیوراسب و او منشوری به خط ید مبارک امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به نام خود در باب حکومت غور حاصل کرده بود و اولاد او بدان مباهات کردندی و آن منشور تا زمان بهرامشاه غزنوی در دست ایشان بود و بعضی ارباب تواریخ آورده‌اند که چون بنی امیه در ایام حکومت خود حکم کردند که در جمیع بلاد اسلام خطیبان بر منابر زبان به سُب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و اولاد او (علیهم السلام) بگشایند همه‌ی مردم از امر ایشان اطاعت کردند به جز حاکمان غور که به هیچ عنوان پیرامون این معنا نگردیدند». (1)
در این باب شعری هست از فخرالدین مبارکشاه که می‌گوید:

به اسلام در، هیچ منبر نماند***که بر وی خطیبی همین خطبه خواند
که بر آل یاسین به لفظ قبیح *** نکردند لعنت به وجه صریح
دیار بلندش از آن شد مصون *** که از دست آن ناکس آمد برون
از این جنس هرگز در آن کس نگفت *** نه در آشکار و نه ‌اندر نهفت
نرفت اندر او لعنت خاندان *** بدین بر همه عالمش فخردان
همین پادشاهان با دین و داد *** بدین فخر دارند بر هر نژاد (2)

غوریان، بر مساحت گسترده‌ای از این سرزمین حکومت می‌کرده‌اند، ایشان منطقه‌ی تحت حکمرانی خود را در چهار شعبه و با یک مرکز اصلی، اداره می‌کردند. این چهار شعبه عبارت بودند از: امرای غور، امرای طخارستان، امرای غزنین و امرای هندوستان. پایتخت ملوک غور، فیروزکوهِ افغانستان و مرکز پادشاهان غور، طخارستان بامیان بوده است. «ابن حسین بن سام» ملقب به علاء الدین، اولین فرمانروای آل شنسب بوده است.
آن چه در همین ابتدای امر ضروری به نظر می‌رسد لزوم درنگ بایسته‌ای است در جهت‌گیریِ جریان‌های مذهبی اهالی خراسان که شاید به سبب پشتوانه‌ی فکری مذهبی کهن و نیز به دلیل داشتن فاصله‌ی نسبتاً زیاد از مرکز خلافت گرایش عمیق نشان دادند به آن جریان- جریانات- مذهبی خاص که از جانب دستگاه خلافت، حمایت نمی‌شد و بلکه مبغوض و گاه منفور واقع می‌گردید.
جریانی که بیش‌تر با تفکرات، آیین‌ها و اسطوره‌ی ایرانیان آمیخته بود، دستاویزی برای مقابله با فرهنگ متجاوز، مرهمی بر عمق کاری زخم‌ها و این نبود مگر گرایش به جریانی که در کل ارادتمند علی (علیه السلام) بود و سوگ حسین (علیه السلام) را در دل داشت در ادامه سوگواری سیاوشان و فردوسی فرزند چنین حافظه‌ی تاریخی مذهبی است.
باری یکی از امرای غور، محمدبن سوری نام، معاصر محمود غزنوی است و غوریان و غزنویان را در عداوت و آزار و نبرد، داستان‌هاست.
درباره‌ی فتنه‌هایی که یکی دیگر از این غوریان پس از دوران محمود غزنوی به نام علاء الدین حسین غوری برانگیخته است، نظامی عروضی سمرقندی چنین آورده:
«... و این آدم در شهر غزنین و سایر بلاد قریب، زنان و کودکان را به جرم این که آن گاه که سیف الدین غوری برادرش را به حکم بهرامشاه بر گاوی نشانده و در شهر گردش می‌داده‌اند، آن‌ها با هم اشعاری طنزگونه به استهزای او پرداخته بودند همگان را قتل عام کرده بود و از شدت کین خواهی، اجساد پادشاهان غزنوی را از گور درآورده و آتش زده بود و همه‌ی عمارات و کاخ‌های سلاطین محمود و مسعود را که از نظر هنر و زیبایی شهرتی عالم گیر داشت خراب کرد و هرچه را که شاعر در مدحت محمود و سایرین سروده بودند به دست آورده و سوزانده بود. » (3)
و این گزارش نظامی عروضی سمرقندی را شاید آن گروه از پژوهشگران که اعتقاد دارند ابیاتی که در شاهنامه به مدح خارق العاده! محمود غزنوی اختصاص دارد از فردوسی نیست، بتوانند شاهد بگیرند در اثبات رد انتساب آن ابیات به حکیم طوس. اگرچه در بخشی از این نوشتار درباره‌ی انتساب ابیات فوق الذکر به فردوسی بحث کوتاهی خواهد آمد.

چغانیان

چغانیان یا آل محتاج، در ماوراء‌النهر، شمال خراسان و مسیر علیای آمودریا (جیحون) اقامت داشته‌اند. اینان از ممدوحان رودکی، فرخی و دقیقی بوده‌اند و با سامانیان که فردوسی عمده دوران حیاتش با حکومت ایشان قرین بوده است، گاه به جنگ و بیش‌تر به صلح گذرانیده‌اند.

سیمجوریان

سیمجوریان از موالیان سامانیان بوده‌اند، چنان که چون نصربن احمد سامانی در جنگ سیستان به سال 314 ری را به تصرف درمی آورد، ابوالحسن سیمجور را به عنوان حاکم به آن منطقه می‌فرستد. اینان به واقع امرای معروف قهستان و نیشابور بودند و مؤسس این خاندان «سیمجور دواتی» بوده است.
بین سال‌های 330 و 331 قلمرو حکمرانی سیمجوریان تا گرگان و سپس نیشابور گسترش می‌یابد.
در سال 391 در جنگی خونین، محمود غزنوی با غلبه بر ابوابراهیم سامانی و فتح تمام قلمرو سیمجوریان ایشان را به ورطه‌ی انقراض می‌کشاند.

سامانیان

سامانیان یا آل سامان نام دودمان و سلسله‌ای است از پادشاهان اوایل ظهور اسلام در ایران که نَسَبشان به فردی به نام «سامان خُداه» می‌رسید و این «سامان خداه» از اعقاب بهرام چوبینه بود.
سامان خداه در ده سامان نزدیک شهر بلخ تولد یافت و چون در حدود سال 166 هـ در بلخ شورشی برپا شد از آن جا گریخت و به نزد اسدبن عبدالله والی خراسان رفت و در آن جا به گفته مجلدی گرگانی: «دست از دین بِهی برداشت و آیین مسلمانی پذیرفت. » (4)
باری آخرین عضو این خاندان، «المنتصر اسمعیل بن منصور» برادر «عبدالملک بن نوح» است که پس از شکست عبدالملک بن نوح و فتح بخارا در سال 389 چندی با ترکان و غزنویان می‌جنگید و مدتی در خراسان و طبرستان متواری می‌زیست و عاقبت در سال 395 کشته شد.
سامانیان چنان که «هرمان هسه» می‌نویسد: «در توسعه علم و ادب ایرانی تأثیر شگرف داشتند و برای پیشرفت و گسترش زبان و ادب فارسی به طور بی سابقه‌ای به تشویق و ترغیب شاعران و نویسندگان و ادیبان و مترجمان پرداختند».
دوره‌ی سامانیان یکی از دوره‌های شگفتِ علم و ادب ایران است.
در این عصر هنر و ادبیات با این که از حمایت دربار برخوردار بوده است هنوز به استخدام آن درنیامده بود. به عبارتی نه اُمرا و سلاطین آن چنان طعم شیرین قصاید و مدیحه‌های گاه و بیگاه شاعران را چشیده بودند و نه سکه‌های زرناب امرا زیر دندان طمع شاعران و ادیبان خریدارانه امتحان شده بود!
بسیاری از شاهکارهای علمی و ادبی دوره‌های بعد غزنویان و سلاجقه هم یا حاصل طبیعی این روزگار است که به غلط به نام اعصار بعدی شهرت یافته مانند شاهنامه فردوسی و یا شکوفیدن جوانه‌هایی است که در این عصر، به درخت فرهنگ و تمدن ایران جلوه گر شده است.
خراسان که در آستانه‌ی قرن دوم اسلامی توانسته بود با پرورش سرداری چون «ابومسلم» خاندان امیه را که نمایشگر تعصب عربی و خوارداری مسلمانان غیرعرب بودند به خاک بکشد و پرورنده‌ی تفکر «ایران دوستی» در خاندان سامانی گردد، فردوسی را نیز پرورش داد.
فردوسی، برگزیده‌ی دهقانان ایران بود. دهقانان که بیش از همه‌ی طبقات از ستم‌ها و ناروایی‌های دست نشاندگان خلیفه زجرکشیده بودند، این بار درصدد احیای قومیت ایرانی و جاودان ساختن تاریخ خود برآمدند.
محیط حکومت سامانیان نیز برای چنین آغازی که نیاز به یک همت عالی داشت آماده بود، فردوسی در این باره نخستین کس نبود اما با خلق شاهنامه، بهترین کس شد.

پی‌نوشت‌ها:

1- نقل به مضمون از «در پیرامون تاریخ بیهقی» سعید نفیسی، نشر اساطیر، صفحه‌ی 812 تا 815.
2-«رحیق التحقیق»، فخرالدین مبارکشاه مرورودی، به کوشش نصرالله پور جوادی، مرکز نشر دانشگاهی.
3-«چهار مقاله»، نظامی عروضی سمرقندی، نشر جامی.
4-«لباب الالباب»، محمد عوفی به تصحیح ادوارد جی. براون، با مقدمه‌ی محمد قزوینی و تصحیحات جدید و حواشی و تعلیقات سعید نفیسی، انتشارات هرمس.

منبع مقاله :
الهیاری، امیرحسین؛ (1394)، سلامت در شاهنامه، تهران: نشر قطره، چاپ اول،



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما