مشهورترین داستان دربارهی خضر که نفوذ بسیاری در انواع شعر فارسی اعم از وصف، مدح، رثاء و تعزّل دارد همین افسانهی آب حیات است که خضر و اسکندر (بنابر بعضی اقوال، پسر خالهاش) به دنبال آب حیات در ظلمات رفتند و رفتند و خضر بدان دست یافت و از آن نوشید و عمر جاودان یافت ولی اسکندر ناکام شد و از نوشیدن آب حیات محروم ماند زیرا برای او این کامیابی مقدّر نشده بود و به گفتهی حضرت خواجه شیراز:
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست***آب خَضِر نصیبهی اسکندر آمدی
و
سکندر را نمیبخشند آبی***به زور و زر میسّر نیست این کار
مفسران و مورخان را در این باب اقوال و آرائی است و صوفیه را در آن تخیلات و تأویلاتی که به هر حال کریمهی شریفهی (وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ) (عنکبوت: 64) فصل الخطاب آن اقوال و تأویلات است. اما دریغم آمد که از تأویل صوفیانه یا عارفانهای که دانشمند والامقام شیعه، جامع شریعت و طریقت، و انشاءالله حقیقت، یعنی ابن أبی جمهور احسائی هَجَری قدّس الله سرّه در کتاب شریف جلیلالقدر کثیرالنّفع خود المُجلی فی المنازل العرفانیة و سیرها (1) بیان فرموده است اندکی در این مقاله یا رساله نیاورم و اینکه مضمون مختصری از آن تأویل را به نظرتان میرساند:
از آنجا که به نصّ کریمهی شریفهی ربانیّهی (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ) (2) (قمر: 54- 55) درک و مشاهدهی لذّات روحانیای که وصف آن را در حدیث قدسی «أعدَدتُ لِعبادی ما لاعَینٌ رَأت و لا اُذُنٌ سَمِعَت و لا خَطرَ علی قلبِ بشرٍ» (3) و با مژدهای دیگر در آیههای (وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) (4) (آل عمران: 169- 170) فرموده است، برای بندگان پرهیزگار خدای تعالی مقدّر و مقرّر شده است، و با توجه به اینکه «کشتن» در این آیه به معنای کشته شدن معنوی نه مادّی و مقصود از آن مرگ ارادی و اختیاری است نه مرگِ طبیعی آدمی، و آب و چشمهها در آیات شریفه، مقصودِ از آنها «علم حقیقت» است که زندگانی ابدی حقیقی به برکت آن حاصل میشود؛ زیرا در تعبیر اهل حقیقت، آب علم است و علم آب، همان آبی که خدای تعالی در آیات کریمهی (عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ ) (5) (مطففین: 28) و (عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً) (6) (انسان: 6) سرچشمهی آن را معین میفرماید، از این رو در حقیقت خضر (علیهالسلام) ننوشید مگر از همین آب و دیگران جز او نیز از همین آب نوشیدند زیرا که سرچشمهی این آب چشمهی ولایت و منبع خلافت الهی است و هر که از آن بنوشد تا ابد باقی میماند و در بهشت حقیقی جاودان خواهد بود که خدای تعالی میفرماید: (خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً) (7) (تغابن: 9). (8)
ذکر این تأویلات در این مقاله صرفاً از آن جهت است که حتیالامکان این ضعیف ناچیز، آراء و اقوال صاحب نظران رحمةالله علیهم را در حدّ اقتضا و گنجائی این مقاله بیان کرده باشد. مضاف بر آنکه این تأویل ابن ابی الجمهور در قبال بسیاری اقوال و تأویلات دیگر در تأیید عمر جاودانی خضر قابل توجیهتر به نظر میرسد.
پینوشتها:
1. از جمله مخطوطاتی که نزد همان عتیقه فروش که تفسیر نجمالقرآن دایهی سابقالذکر را زیارت کردم یکی هم نسخهی بسیار نفیس خوش خط تمیزی از المجلی بود و افسوس که با آنکه امکان این بود که همهی آن دویست و پنجاه مجلد مخطوطات مرغوب به تملک دولت ایران درآید، اما چنین نشد. و این سخن بگذار تا وقت دگر.
2. پرهیزکاران در بهشتهایند و در جویها. در نشستنگاه به راستی راست نشینان را؛ به نزدیک پادشاه فراخ توان.
3. برای بندگانم آماده ساختم آنچه را که هیچ دیدهای ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر دل هیچ مردمی (بشری) نگذشته است.
4. و مپندار البته، ایشان را که بکشند در راه خدا که ایشان مردگانند؛ نیستند که زندگانند نزدیک خدای خویش. برایشان رزق میرانند و نُزل میرسانند. شادماناند به آنچه داد الله ایشان را از افزونی نیکوئی از آن خویش.
5. چشمهای که مقرّبان آن را صِرف میآشامند.
6. از چشمهای که میآشامند از آن، بندگان الله میروانند آن را روانیدنی.
7. جاویدان در آن.
8. المُجلی، چاپ سنگی سال 1329 قمری در طهران، ص 551.
مهدوی دامغانی، احمد، (1386)، رساله دربارهی خضر (ع)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول