نویسنده: Jean Gaudant
مترجم: رضوان اعتصامی
مترجم: رضوان اعتصامی
[kami lui žozef ārāmbūr]
Camille Louise Joseph Arambourg
(ت. پاریس، فرانسه، 14 بهمن 1263 / 3 فوریهی 1885؛ و. پاریس، 28 آذر 1348 / 19 نوامبر 1969)، دیرینانسانشناسی، دیرینشناسی مهرهداران.
آرامبور فرزند ویکتور آرامبور و کلاریس پفایفر آرامبور بود. والدینش، که متعلق به سطح بالای طبقهی متوسط بودند، سالهای متمادی در لیون میزیستند، اما پیش از تولد وی به پاریس نقل مکان کردند. پدرش، که علاقهی پرشوری به عکاسی داشت، در این هنر پیشگام و دوست لوئی و اوگوست لومیئر (ارباب صنایع و اختراع) و عکاسی به نام نادار (فلیکس تورناشون) بود. مادر آرامبور موسیقیدان ماهری بود.
آرامبور در مدرسهای خصوصی به نام مدرسهی سنتکروا دوْ نویی به تحصیل پرداخت، و در 1282 برای گرفتن مدرک دیپلم از آنجا آماده شد. سپس در «مؤسسهی ملی کشاورزی» تحصیل کرد، و در 1287 از آنجا مدرک مهندسی کشاورزی گرفت.
از زمانی که پدرش بسان کشاورزی در حوالی اوْران، الجزایر، رحل اقامت افکنده بود، آرامبور به وی پیوست و برای اصلاح وضع آبرسانی به تاکستانها به یاری او شتافت. در حین انجام این عمل، با شخم زدن عمیق زمین، سنگوارههای بسیار سالم ماهیهائی از دورهی میوسن علیا («ساحلیان» اوگوست پومل) را از دل خاک بیرون آورد. آرامبور در 25 خرداد ماه 1289 با ژولی ماری فروژه در شهر اوران ازدواج کرد. او، برای گردآوری مواد و مطالب بیشتر، عهدهدار حفاری در حول و حوش اوران شد. به منظور تعیین هویت و مطالعهی بیشتر دربارهی این ماهیها، بارها از آزمایشگاه زمینشناختی دانشکدهی علوم الجزیره دیدن کرد.
با شروع جنگ جهانی اول، آرامبور برای خدمت در ارتش فرانسه مجبور به ترک الجزایر شد. وی در عملیات جنگی داردانل و صربستان در 1294 شرکت کرد، و از 1295 تا 1297 در مقدونیه جنگید. «سپاه شرق» مواضع خود را در نزدیکی سالونیکا در طول کرانهی شرقی رودخانهی واردار مستحکم کرده بود؛ در این ناحیه تهنشستهای لاکوسترین از دورهی میوسن علیا («پونتیان»)، سرشار از بقایای مهرهداران، وسیعاً در سطح زمین پراکنده است. هنگامی که سربازان سنگر حفر میکردند، آرامبور قطعات استخوانی متعددی گرد میآورد. در نتیجه، سرهنگ دوم فوج او به وی اجازه داد که به حفاریهای دیرین شناختی بپردازد و مجموعهی مهمی از بقایای پستاندارانِ متعلق به گونهای که قبلاً در تهنشستهای ناحیهی پیکرمی در یونان شناسایی شده بود جمعآوری کند؛ چنین بقایائی را پنجاه سال قبل از آن تاریخ آلبر گودری توصیف کرده بود. بعلاوه، سران ارتش مجموعهی وی را به سالونیکا فرستادند. پس از پایان جنگ، این سنگوارهها به الجزایر منتقل، و سپس به موزهی تاریخ طبیعی پاریس فرستاده شدند.
آرامبور، از آنجا که در بخشی از تحصیلات خود در «مؤسسهی ملی کشاورزی» تعلیمات زمینشناختی دیده بود، مدتی از وقت خود را در مقدونیه به مسّاحی برای تهیهی یک نقشهی زمینشناختی (به مقیاس 1:50000) در حومهی گِوگِلی در درهی واردار گذراند. این نقشه در 1298 به همت «ادارهی خدمات جغرافیایی سپاه شرق» بچاپ رسید.
پس از پایان جنگ، آرامبور به الجزیره بازگشت. در 1299، هنگامی که پدرش تصمیم به فروش مزرعه گرفت، وی تقاضای مقام استادی رشتهی زمینشناسی در «مؤسسهی کشاورزی الجزایر» کرد. در خلال ده سال زندگی در الجزیره، به جمعآوری ماهیهای سنگوارهی دورهی میوسن علیا ادامه داد و شروع به بررسی زیای مهرهدار دورهی پلئیستوسن کرد. وی همچنین به منظور مطالعه در «موزهی تاریخ طبیعی» که مارسلن بول متصدی مجموعههای دیرینشناختی آن بود، سفرهای زیادی به پاریس کرد. آرامبور، اندکی پس از انتشار تکنگاشت معتبر خود به نام «ماهیهای سنگوارهی اوران» (1206)، متخصص ماهری در زمینهی پستانداران سنگواره شد.
آرامبور، با اینکه در 1309 در پاریس مستقر شد، چون به مقام استادی رشتهی زمینشناسی در «مؤسسهی ملی کشاورزی» منصوب شده بود [وی جای لوسیئن کایوْ را، که آرامبور زیر نظر وی تحصیل کرده بود، گرفت]، دلبستگی دیرینشناختی خود را در افریقا دنبال کرد، و سرپرستی چند سفر علمی را برعهده گرفت. او یک سفر علمی به درهی اوْموْ در اتیوپی (مهر 1311 – اردیبهشت 1312) ترتیب داد، و در آنجا مهرهداران دورهی پلئیستوسن را در مناطق سنگواره دارای که سی سال پیش از آن به توسط امیل برنت در شمال دریاچهی رودولف کشف شده بود جمعآوری کرد. در خلال همین سفر علمی، حفاریهائی در میوسن منطقهی لوسودوک (جنوب غربی دریاچهی تورکانا، در کنیا) صورت گرفت. چهار و نیم تُن سنگ و سنگواره جمعآوری و به «موزهی تاریخ طبیعی» پاریس فرستاده شد.
در این زمان آرامبور زمین شناسی کرانههای شمالی و غربی دریاچهی رودولف را مطالعه کرد. همچنین مقالهی کوتاهی دربارهی سازندهای آتشفشانی تورکانا در 1313 بچاپ رساند و نقشهای زمینشناختی (به مقیاس 1:500000) از این ناحیه در 1323 تهیه کرد. سه جلد از گزارشهای علمی دربارهی زمینشناسی، دیرینشناسی، و انسانشناسی به مدیریت وی از طرف «موزهی تاریخ طبیعی» منتشر شد (1314-1327). جلد دوم شامل توصیف جزئیات زمینشناختی تورکانا و درهی سفلای رودخانهی اوْموْ بود (1322). چهار صفحه عکس رنگی از مناظر و انواع آدمیانی که در این سفر علمی با آنها برخورد شده بود در این جلد بچاپ رسیده بود. این عکسها مجموعهای از مواد رنگی ظریف اوتوکروم را، که خود آرامبور ساخته بود، نشان میدهد.
در آبان ماه 1315 آرامبور با عنوان استاد دیرینشناسی «موزهی تاریخ طبیعی» جانشین مارسلن بول شد. چندی بعد سفری علمی برای گردآوری ماهیهای سنگوارهای در نواحی آهکی لبنان و در رسوبات دورهی اولیگوسن ایران ترتیب داد، که از 1317 تا 1318 طول کشید. در 1325 به لبنان بازگشت. اما حوزهی کشور مغرب پیوسته وی را فریفتهتر میکرد. وی حفاریهائی را در ویلافرانشیانِ افریقای شمالی، بویژه در عین هانچ، مجاور ستیف، در شمال الجزایر، برعهده گرفت؛ در آنجا دست ساختهائی کروی شکل کشف کرد (1326-1327)، در ترنیفین، مجاور ماسکارا، در الجزایر، سه آروارهی متعلق به پستانداران و یک آهیانهی پیتکانتروپوس از دل خاک بیرون آورد (1333-1334).
آرامبور، با اینکه مجبور شد در پاییز 1334 از مقام استادی خود در «موزهی تاریخ طبیعی» بازنشسته شود، علاقهی پر شورش به دیرینشناسی را حفظ کرد؛ این علاقه با سومین دیدارش از تنهشتهای ماهیهای دورهی آهکی لبنان در 1340 و با آرزویش برای بازگشت به درهی اوموی اتیوپی آشکار شد. وی ریاست گروه فرانسوی را در «سفر پژوهشی بینالمللی اومو» که سه جانبه بود برعهده داشت و در اولین سه فصل کار صحرایی آن شرکت کرد (1346-1348)؛ در خلال این سفر پژوهشی، بقایای متعددی از اوسترالوپیتسین (از جمله چند آروارهی زیرین، یک آروارهی زبرین، و یک آهیانهای) گردآوری شد. وی سازماندهی چهارمین فصل کار صحرایی را شروع کرده بود که ناگهان درگذشت.
آرامبور عمیقاً معتقد بود که دیرینشناسان باید از کاوشهائی که در صحنهی عمل صورت میپذیرد چیزهای بسیار فراگیرند؛ وی مقدار زیادی سنگوارهی مهرهداران در طول زندگی خود گردآورد و این مجموعه را سخاوتمندانه به «موزهی تاریخ طبیعی پاریس» اهدا کرد. در بین این سنگوارهها بیش از 1500 نمونه از ماهیهای دورهی میوسن علیا از ناحیهی اوران و حوالی آن وجود داشت. علاوه بر آن، وی، برای تکنگاشت خود دربارهی مهرهداران سنگوارهای، از تهنشستهای فوسفات افریقای شمالی، با کمک زمینشناسان صحرایی که به مطالعات وی دلبستگی داشتند، نزدیک به 100000 نمونه جمعآوری کرد.
کار دیرینشناختی آرامبور عمدتاً شامل سه رشتهی اختصاصی یعنی دیرین ماهیشناسی، دیرین پستاندارشناسی، و دیرین انسانشناسی است. وی دربارهی تکامل صورتهای زیست نیز گهگاه نظرهائی ابراز میکرد.
آرامبور ضمن مطالعهی کامل خود دربارهی مهرهداران سنگواره (بویژه کوسه ماهیها) از معادن فوسفات مراکش، توانست نشان دهد که این رسوبات دریایی، که از لحاظ اقتصادی اهمیت بسزائی دارند، در خلال سه مرحلهی چینهشناختی متوالی، که گسترهی آنها از دورهی آهکی فوقانی تا دورهی ائوسن میانه قرار دارد تهنشین شدهاند. وی همچنین ثابت کرد که همهی آنها در آبهای کمعمق تحت شرایط استوایی تا نیمه استوایی تهنشین شدهاند.
آرامبور به زیای ماهیها در دورهی آهکی دلبستگی ویژهای داشت، خاصه به آنهائی که در ارتباط با تهنشستهای لبنان بودند. متأسفانه وی هرگز فرصت نیافت که این مطلب فوقالعاده مهم و پرمایه را توصیف کند. در نتیجه، بجز زیای ماستریختی از تهنشستهای فوسفات افریقای شمالی، پژوهشهای عمدهی وی دربارهی دورهی آهکی تحتانی ناحیهی گابون (1315) و یک تکنگاشت دربارهی سنومانی جبل تسلفات، در مراکش (1333)، که در آنها وی برای تثبیت عصر چینهشناختی آن به ترکیب این زیای ماهیها استناد کرد.
آرامبور، با اینکه کلاً به خزندگان سنگواره توجه چندانی نداشت، در ضمن مطالعاتش دربارهی معادن فوسفات افریقای شمالی به توصیف بقایای چندی از آنها پرداخت. با وجود این، وی به هویت یک سوسمار پردار عظیمالجثه به نام Titanopteryx philadelphiae در تهنشستهای ماستریختی فوسفات روسیفه در اردن پی برد (1333، 1338). با این که تشخیص کالبدشناختی بزرگترین و مهمترین تکهی استخوان تاحدی نامعلوم باقی ماند، او، از طریق روشهائی که معمولاً در بافتشناسی بکار میرفت، توانست اطمینان حاصل کند که آن تکه متعلق به یکی از بزرگترین سوسمارهای پردار بوده است.
مطالعهی مهرهداران دورههای پلیو – پلئیستوسن افریقای شمالی و شرقی به مدت چهل سال ثابتترین مشغلهی فکری آرامبور بود. در 1308 وی مقالهی «پستانداران دوران چهارم الجزایر» و در 1311 مقالهی «مروری بر سنگوارههای خرسهای افریقای شمالی» را بچاپ رساند. در 1317 پژوهش خود را به نام «پستانداران سنگوارهی مراکش» منتشر کرد، و در آن برای بیان تغییراتی که در آب و هوای افریقای شمالی در طی اعصار پلئیستوسن بوقوع پیوسته بود بر ترکیب زیای پستانداران دورهی پارینه سنگی مراکش تکیه کرد. آرامبور، در نوشتهی استادانهاش به نام «کمک به پژوهش زمینشناختی و دیرینشناختی حوضهی دریاچهی رودولف و درهی سفلای اومو» (1327) به توصیف مهرهدارانی که پانزده سال پیش از آن گردآوری کرده بود پرداخت و معلوم کرد که سازند اومو متعلق به مرحلهی کاگِری (پلئیستوسن تحتانی) بوده است. علاوه بر آن، او عقیده داشت که قارهی افریقا کانون تکامل پستانداران و پراکنده شدن آنها بوده است.
سرانجام آرامبور، پس از سی سال جمعآوری [سنگواره] (1310-1340)، به ترکیب گستردهای از مهرهداران ویلافرانشی افریقای شمالی اقدام کرد. درست پیش از مرگش موفق به اتمام تکنگاشت جامعی شد که پس از مرگ وی در دو قسمت با عناوین کمی مختلف انتشار یافت: «مهرهداران دورهی پلئیستوسن افریقای شمالی» (1348-1349) و Vertébrés villafranchiens d"Afrique du nord («مهرهداران ویلافرانشی افریقای شمالی»، 1979).
نخستین کشف آرامبور در زمینهی دیرینانسانشناسی ظرفی بود مخصوص نگهداری استخوان مردگان متعلق به دوران پارینهسنگی فوقانی، در نزدیکی بجایه، در شمال شرقی الجزایر، که از آنجا وی در سال 1313 هفت عدد اسکلت و تعداد زیادی جمجمهی انسان کرومانیون از دل خاک بیرون آورد. در 1328 وی پیدا شدن دستساختهای کروی شکل آهکی را در ویلافرانشیان سفلای عینهانچ، مجاور ستیف، در الجزایر، مورد توجه قرار داد. با اینکه ابتدا دربارهی خاستگاه انسانی آنها نامطمئن بود، اما آنها را با ابزارهای کافوئی (ابزارهای ناتراشیدهی دوران پارینهسنگی» اوگاندا، و همچنین با سوئانِ هند شمال غربی و پاتجیتانیانِ جاوه مقایسه کرد. کشفی از این هم مهمتر بقایای پیتکانتروپیک (Atlanthropus mauritanicus) بود که با ابزار دو رویهی ابتدایی آشولی و پوستههای درشت سنگ چخماق کلاکتونی در پلئیستوسن میانهی قدیمِ (کاماسی) ترنیفین در ارتباط بود. آرامبور در تحقیقات منتشر شدهی خود بر اهمیت این کشف، که وی را قادر ساخت نشان دهد که صنعت آشولی به وسیلهی پیتکانتروپوسها بوجود آمده است، تأکید کرد.
این تعبیر بسرعت در 1334 مورد تأیید قرار گرفت؛ در این زمان یک تکه از آروارهی پیتکانتروپی از عصر ریزیان در نزدیکی کازابلانکا یافت شد که با یک صنعت توسعه یافتهی آشولی در ارتباط بود. اندکی پس از آن آرامبور درگیر کشف جمجمهای شبه نئاندرتالی شد که با صنعت موستری در جبل ایرهود در مراکش مرتبط بود. به استثنای اوسترالوپیتسینهائی که احتمالاً دست ساختهای کروی شکل عین هانچ را پدید آوردند، سرانجام مغرب مجموعهی کاملی در زمینهی دیرینشناسی انسانی عرضه کرد که در ارتباط با صنایع سنگی بود و در یک توالی چینهشناختی منظم ترتیب یافته بود.
آرامبور کمی بیش از هشتاد سال داشت که در خلال اولین فصل کار صحرایی «سفر پژوهشی بینالمللی اومو» برای نخستین بار به کشف بقایای اوسترالوپیتسین نایل شد. مرگش وی را از فواید کامل برنامهی دوراندیشانهای که او را به بازگشت به اتیوپی هدایت کرده بود محروم ساخت؛ اتیوپی محلی است که وی معتقد بود میتواند در آنجا بقایای نیاکان دور انسان کنونی را کشف کند.
با این حال، آرامبور دو نوع فرایند تکاملی را تشخیص داد: یک فرایند کلی که مستقیماً به آنتروپی روزافزون عالم وابسته است و راستزایی کلی جهان زیستمند را معین میکند؛ و دیگری فرایندهای جزئی که در اثر رویدادهای زمین شناختی عمدهای که در فواصل معین سطح زمین را تغییر دادهاند پدید آمدهاند. این فرایندهای جزئی موجب ظهور سریع اقسام جانداران جدید بودهاند. به این طریق وی کمیابی شدید صورتهای انتقالی بین گروههای اصلی را تبیین کرد.
آرامبور، در اولین چاپ La genѐse de l"humanité («پیدایش آدمی»، 1943)، بازهم بر اهمیت گسستگیهای متوالیای که بناگهان بدایع تکاملی را پدید آوردهاند و پیدایش انواع موقتاً ثابتی را موجب شدهاند تأکید کرد. بعداً، در Le gisment de Ternifine («لایهی ترنیفین» 1943)، وی اعتراض کرد که گسستگیهای تکاملی عظیمی که در خلال پدید آمدن جانداران آشکار شدهاند بشدت با استنباطهای داروینی و نوداروینی از سیر تکامل در تضادند. وی استدلال میکرد که سیر تکاملی جانداران از واکنشهای متقابل دایم بین موجودات زنده و محیط فیزیکی آنها پدید آمده است؛ این نظریه کاملاً به نظریهی نولامارکیسم یاختهی شیمیایی پل وینتربرت شبیه بود.
سپس آرامبور، با در نظر گرفتن تاریخ تکاملی بشر، ملاحظه کرد که تاریخ با گامهای متوالی و پیشرونده، که در طول زمان دقیقاً توزیع شده بود و هرگام مطابق با نوعی انسان که موقتاً پایدار مینمود و به وسیلهی صنعت سنگی خود مشخص میشد، مسیر خود را پیموده است. وی همچنین ملاحظه کرد که هیچ نوع انتقال تدریجی را نمیتوان بین انواع سنگوارهای انسان یا بین صنایع سنگی پیدرپی تشخیص داد. وی حتی در مقالهاش با عنوان «ملاحظاتی دربارهی وضع حقیقی مسألهی خاستگاه انسان» (1325) نظرش را روشنتر بیان کرده و گفته بود: «اوسترالو پیتسینها، پیتکانتروپینها، نئاندرتالیها و ̕انسان اندیشهورز̒ نقشی بسیار و با اهمیتتر از ای دارند که صرفاً مراحل ریختشناختی باشند و... بواقع آنها با مراحل متوالی و تسلسلی که به ̕انسان اندیشهورز̒ منتهی میشود متناظرند» (ص 146).
با آنکه این نظریه بسرعت متروک شد، اما به نظر میرسد که تعبیر آرامبور از فرایند تکاملی تا اندازهای پیشگویانه بوده باشد. در واقع، وی عقیده داشت که «تکامل بزرگ (macroevolution) سازوکار اولیه و بنیادی مکتب تغییر انواع را تشکیل میدهد»، به طوری که در هر ردهی منظمی، تکامل با گامهای متوالی، یا به صورت کوانتومی، به پیش رفته است. از این حیث نظر او دربارهی تکامل، به منزلهی «رشتهی پیوستهای از گسستگیها» (در مقالهی «سیر تکامل دگرگونگی انسانی»، 1344) طلیعهای است از مفهوم دقیق تاریخ زندگی، که از دگرگونیهای ریختشناختی ساخته شده است که از دیدگاه زمینشناسی رویدادهائی آنی هستند.
پژوهشهای آرامبور، که از جامعیت فوقالعادهای برخوردارند، افتخارات فراوانی برای وی به ارمغان آورد. وی رئیس «انجمن زمینشناسی فرانسه» (1329)، رئیس «انجمن فرانسوی ماقبل تاریخ» (1335)، و رئیس چهارمین «کنگرهی پان افریقایی دربارهی ماقبل تاریخ» بود؛ این کنگره در لئوپولدویل در کنگوی بلژیک (اکنون کینشاسا، زئیر) در 1338 برپا شد. وی در همان سال جایزهی گودری از «انجمن زمینشناسی فرانسه» را دریافت کرد. در 1340 به عضویت «فرهنگستان علوم» انتخاب گردید.
دیگر آثار بدین قرارند: Notice sur les travaux scientifiques de M. Camille Arambourg (پاریسی، 1936)؛ «L"évolution des vertébrés»، در L" Encyclopédie Française، پنجم (پاریسی، 1937)، فصل 2؛ «Mammifѐres fossiles du Maroc»، در MSSNM، 46 (1938)، 1-72؛ «Sur des poissons fossiles de perse»، در CrSAc، 209 (1939)، 898-899؛ Contribution à I"étude géologiquc et paléontologiquc du bassin du Lac Rodolphe et de la basse valléc de I’ Omo, Première partie: Géologie« در Mission scientifique de la l"omoیکم، جزوهی دوم (پاریسی، 1943)، 157-230، و یکم، جزوهی سوم (1948)، 231-562 Sur la présence, dans le Villafranchien d’Algérie. de vestiges« (229 (1949)، 66-67در CrSAc «éventuels d’industrie humaine Les vertébrés fossiles des gisements de phosphates (Maroc- Notes et mémoirer du Service géologiquc du در .«Algérie-Tunisic) Les poissons crétacés شمارهی 92 (1952)، با همکاری ژ.و سینیو Maroc Sur la présence d’un 1954) همان شمارهی 118 (1954) »«du Jcbel Tsclfat در .» Ptérosaurien gigantesque dans les phosphates de Jordanie 238 (1954)، 133-134.، CrSAc
آثار بعدی مشتملند بر: , Lc gisement dc Ternifine et 1’Atlan- 52 (1955)، 94-95Découverte dc vestiges« BSPFدر,» thropus» humains acheulécns duns la carrièrc de Sidi-Abd-er- Rahmann در _» CrSAc240 (1955)، 1661-1663، با همکاری پیئر بیبرسون Considérations sur L"état actuel du problème des origines de Vertébrés؛« 60 (1956)، 135-147CICNR » در l"homme Continentaux du Miocène Supérieur de I"Afrique de nord Gisements de phosphates » دیرینشناسی، 4 (1959) PSCGA maëstrichtiens dc Roscifa (Jordanie). Titanopteryx Philadelphiae »7. NMMO در، « nov gen now sp., ptérosaurien géant Le gisement de Ternifine 234-229؛یکم، بایگانی مؤسسهی دیرینشناسی انسانی، مقالهی شمارهی 32 (پارسی، 1963)، با همکاری ر. هوفستتر RFLUL در »« L" Évolution transformiste des hominiens Les poissons oligocènes de« دورهی سوم، شمارهی 9 (1965)، 3-15 Sur lu découverte, dans le ,، 1-247 (1967)8، . NMMO » در l"lran Pléistocène Inférieur de la vallée de I’Omo (Éthiopie) d"une mandibule d’Australopithécien« در CrSAc 265 د د (1967)، 589-590، با همکاری ایوکوپانس ؛Les vertébrés du Pléistocène de I’Afrique du Nord (première partie: proboscidiens et péris 7، دورهی هفتم، شمارهی 10 (1969 / 1970)، 1-126؛ و AMHN در «sodactylcs) Vertébrés villafranchiens d’Afrique du Nord (artiodactyles , Carnivores, primates, reptiles, oiseaux) (پاریس، 1979).
دوم. خواندنیهای فرعی. کاملترین زندگینامهی آرامبور کتابی است با عنوان
Notice sur la vie et les travaux de Camille Arambourg (1885-1969), membre de la section de minéralogie et géologie; Ses. recherches sur la genèse de I"humanité، از روبر کوریه (پاریس، 1974)، همراه با کتابشناسی و تصویر دانشمند. نیز ـــــ Camille Arambourg and Louis Leakey ou 1/2 siècle de paleontologie africaine« از ایوکوپانس، در BSPF، 76 (1979)، 219-314، همراه با کتابشناسی کامل و تصویر دانشمند. برای دستیابی به اطلاعات بیشتر دربارهی زندگی و کار آرامبور، ــــــ «Camille Arambourg (1885-1969)»Camille Arambourg (1885-1969), » ‘7-1 (1970)50 BSNPM »(1986) 39 RHS در از ژان گودان، در précurscur du ponctualisme ،CSAAF ب. گِز، در «Camille Arambourg (1885-1969) ؛34-31 Hommage à Camille Arambourg ὰ 56 (1970)، 101-104؛ و L"occasion de son anniversaire ، از ژ. پ. لمان. ب. گز. بالو، و ر. هایم (پاریس، 1965).
منبع مقاله :
کولستون گیلیپسی، چارلز؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی احمد آرام... [و دیگران]؛ زیرنظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
Camille Louise Joseph Arambourg
(ت. پاریس، فرانسه، 14 بهمن 1263 / 3 فوریهی 1885؛ و. پاریس، 28 آذر 1348 / 19 نوامبر 1969)، دیرینانسانشناسی، دیرینشناسی مهرهداران.
آرامبور فرزند ویکتور آرامبور و کلاریس پفایفر آرامبور بود. والدینش، که متعلق به سطح بالای طبقهی متوسط بودند، سالهای متمادی در لیون میزیستند، اما پیش از تولد وی به پاریس نقل مکان کردند. پدرش، که علاقهی پرشوری به عکاسی داشت، در این هنر پیشگام و دوست لوئی و اوگوست لومیئر (ارباب صنایع و اختراع) و عکاسی به نام نادار (فلیکس تورناشون) بود. مادر آرامبور موسیقیدان ماهری بود.
آرامبور در مدرسهای خصوصی به نام مدرسهی سنتکروا دوْ نویی به تحصیل پرداخت، و در 1282 برای گرفتن مدرک دیپلم از آنجا آماده شد. سپس در «مؤسسهی ملی کشاورزی» تحصیل کرد، و در 1287 از آنجا مدرک مهندسی کشاورزی گرفت.
از زمانی که پدرش بسان کشاورزی در حوالی اوْران، الجزایر، رحل اقامت افکنده بود، آرامبور به وی پیوست و برای اصلاح وضع آبرسانی به تاکستانها به یاری او شتافت. در حین انجام این عمل، با شخم زدن عمیق زمین، سنگوارههای بسیار سالم ماهیهائی از دورهی میوسن علیا («ساحلیان» اوگوست پومل) را از دل خاک بیرون آورد. آرامبور در 25 خرداد ماه 1289 با ژولی ماری فروژه در شهر اوران ازدواج کرد. او، برای گردآوری مواد و مطالب بیشتر، عهدهدار حفاری در حول و حوش اوران شد. به منظور تعیین هویت و مطالعهی بیشتر دربارهی این ماهیها، بارها از آزمایشگاه زمینشناختی دانشکدهی علوم الجزیره دیدن کرد.
با شروع جنگ جهانی اول، آرامبور برای خدمت در ارتش فرانسه مجبور به ترک الجزایر شد. وی در عملیات جنگی داردانل و صربستان در 1294 شرکت کرد، و از 1295 تا 1297 در مقدونیه جنگید. «سپاه شرق» مواضع خود را در نزدیکی سالونیکا در طول کرانهی شرقی رودخانهی واردار مستحکم کرده بود؛ در این ناحیه تهنشستهای لاکوسترین از دورهی میوسن علیا («پونتیان»)، سرشار از بقایای مهرهداران، وسیعاً در سطح زمین پراکنده است. هنگامی که سربازان سنگر حفر میکردند، آرامبور قطعات استخوانی متعددی گرد میآورد. در نتیجه، سرهنگ دوم فوج او به وی اجازه داد که به حفاریهای دیرین شناختی بپردازد و مجموعهی مهمی از بقایای پستاندارانِ متعلق به گونهای که قبلاً در تهنشستهای ناحیهی پیکرمی در یونان شناسایی شده بود جمعآوری کند؛ چنین بقایائی را پنجاه سال قبل از آن تاریخ آلبر گودری توصیف کرده بود. بعلاوه، سران ارتش مجموعهی وی را به سالونیکا فرستادند. پس از پایان جنگ، این سنگوارهها به الجزایر منتقل، و سپس به موزهی تاریخ طبیعی پاریس فرستاده شدند.
آرامبور، از آنجا که در بخشی از تحصیلات خود در «مؤسسهی ملی کشاورزی» تعلیمات زمینشناختی دیده بود، مدتی از وقت خود را در مقدونیه به مسّاحی برای تهیهی یک نقشهی زمینشناختی (به مقیاس 1:50000) در حومهی گِوگِلی در درهی واردار گذراند. این نقشه در 1298 به همت «ادارهی خدمات جغرافیایی سپاه شرق» بچاپ رسید.
پس از پایان جنگ، آرامبور به الجزیره بازگشت. در 1299، هنگامی که پدرش تصمیم به فروش مزرعه گرفت، وی تقاضای مقام استادی رشتهی زمینشناسی در «مؤسسهی کشاورزی الجزایر» کرد. در خلال ده سال زندگی در الجزیره، به جمعآوری ماهیهای سنگوارهی دورهی میوسن علیا ادامه داد و شروع به بررسی زیای مهرهدار دورهی پلئیستوسن کرد. وی همچنین به منظور مطالعه در «موزهی تاریخ طبیعی» که مارسلن بول متصدی مجموعههای دیرینشناختی آن بود، سفرهای زیادی به پاریس کرد. آرامبور، اندکی پس از انتشار تکنگاشت معتبر خود به نام «ماهیهای سنگوارهی اوران» (1206)، متخصص ماهری در زمینهی پستانداران سنگواره شد.
آرامبور، با اینکه در 1309 در پاریس مستقر شد، چون به مقام استادی رشتهی زمینشناسی در «مؤسسهی ملی کشاورزی» منصوب شده بود [وی جای لوسیئن کایوْ را، که آرامبور زیر نظر وی تحصیل کرده بود، گرفت]، دلبستگی دیرینشناختی خود را در افریقا دنبال کرد، و سرپرستی چند سفر علمی را برعهده گرفت. او یک سفر علمی به درهی اوْموْ در اتیوپی (مهر 1311 – اردیبهشت 1312) ترتیب داد، و در آنجا مهرهداران دورهی پلئیستوسن را در مناطق سنگواره دارای که سی سال پیش از آن به توسط امیل برنت در شمال دریاچهی رودولف کشف شده بود جمعآوری کرد. در خلال همین سفر علمی، حفاریهائی در میوسن منطقهی لوسودوک (جنوب غربی دریاچهی تورکانا، در کنیا) صورت گرفت. چهار و نیم تُن سنگ و سنگواره جمعآوری و به «موزهی تاریخ طبیعی» پاریس فرستاده شد.
در این زمان آرامبور زمین شناسی کرانههای شمالی و غربی دریاچهی رودولف را مطالعه کرد. همچنین مقالهی کوتاهی دربارهی سازندهای آتشفشانی تورکانا در 1313 بچاپ رساند و نقشهای زمینشناختی (به مقیاس 1:500000) از این ناحیه در 1323 تهیه کرد. سه جلد از گزارشهای علمی دربارهی زمینشناسی، دیرینشناسی، و انسانشناسی به مدیریت وی از طرف «موزهی تاریخ طبیعی» منتشر شد (1314-1327). جلد دوم شامل توصیف جزئیات زمینشناختی تورکانا و درهی سفلای رودخانهی اوْموْ بود (1322). چهار صفحه عکس رنگی از مناظر و انواع آدمیانی که در این سفر علمی با آنها برخورد شده بود در این جلد بچاپ رسیده بود. این عکسها مجموعهای از مواد رنگی ظریف اوتوکروم را، که خود آرامبور ساخته بود، نشان میدهد.
در آبان ماه 1315 آرامبور با عنوان استاد دیرینشناسی «موزهی تاریخ طبیعی» جانشین مارسلن بول شد. چندی بعد سفری علمی برای گردآوری ماهیهای سنگوارهای در نواحی آهکی لبنان و در رسوبات دورهی اولیگوسن ایران ترتیب داد، که از 1317 تا 1318 طول کشید. در 1325 به لبنان بازگشت. اما حوزهی کشور مغرب پیوسته وی را فریفتهتر میکرد. وی حفاریهائی را در ویلافرانشیانِ افریقای شمالی، بویژه در عین هانچ، مجاور ستیف، در شمال الجزایر، برعهده گرفت؛ در آنجا دست ساختهائی کروی شکل کشف کرد (1326-1327)، در ترنیفین، مجاور ماسکارا، در الجزایر، سه آروارهی متعلق به پستانداران و یک آهیانهی پیتکانتروپوس از دل خاک بیرون آورد (1333-1334).
آرامبور، با اینکه مجبور شد در پاییز 1334 از مقام استادی خود در «موزهی تاریخ طبیعی» بازنشسته شود، علاقهی پر شورش به دیرینشناسی را حفظ کرد؛ این علاقه با سومین دیدارش از تنهشتهای ماهیهای دورهی آهکی لبنان در 1340 و با آرزویش برای بازگشت به درهی اوموی اتیوپی آشکار شد. وی ریاست گروه فرانسوی را در «سفر پژوهشی بینالمللی اومو» که سه جانبه بود برعهده داشت و در اولین سه فصل کار صحرایی آن شرکت کرد (1346-1348)؛ در خلال این سفر پژوهشی، بقایای متعددی از اوسترالوپیتسین (از جمله چند آروارهی زیرین، یک آروارهی زبرین، و یک آهیانهای) گردآوری شد. وی سازماندهی چهارمین فصل کار صحرایی را شروع کرده بود که ناگهان درگذشت.
آرامبور عمیقاً معتقد بود که دیرینشناسان باید از کاوشهائی که در صحنهی عمل صورت میپذیرد چیزهای بسیار فراگیرند؛ وی مقدار زیادی سنگوارهی مهرهداران در طول زندگی خود گردآورد و این مجموعه را سخاوتمندانه به «موزهی تاریخ طبیعی پاریس» اهدا کرد. در بین این سنگوارهها بیش از 1500 نمونه از ماهیهای دورهی میوسن علیا از ناحیهی اوران و حوالی آن وجود داشت. علاوه بر آن، وی، برای تکنگاشت خود دربارهی مهرهداران سنگوارهای، از تهنشستهای فوسفات افریقای شمالی، با کمک زمینشناسان صحرایی که به مطالعات وی دلبستگی داشتند، نزدیک به 100000 نمونه جمعآوری کرد.
کار دیرینشناختی آرامبور عمدتاً شامل سه رشتهی اختصاصی یعنی دیرین ماهیشناسی، دیرین پستاندارشناسی، و دیرین انسانشناسی است. وی دربارهی تکامل صورتهای زیست نیز گهگاه نظرهائی ابراز میکرد.
دیرین ماهیشناسی:
آرامبور در رشتهی دیرین ماهیشناسی بدواً علاقهمند به مطالعهی ماهیهای دورهی آهکی و نوزیوی (نئوزوئیک) بود، چون، با توجه به آنچه بالفعل وجود داشت، میتوانست از نحوهی توزیع، ماهیهای زنده به منزلهی راهنمائی برای بیان اهمیت ژرفا سنجانه و دیرین اقلیمشناختی نواحی سنگوارهداری که تحت مطالعه بودند استفاده کند. به این طریق وی میتوانست ثابت کند که بقایای سنگوارهی زیای ماهیهای دورهی میوسن علیای ناحیهی لیکاتا، در جزیرهی سیسیل، نمایانگر وضع ژرفای آب دریا بودهاند (1304). آرامبور همچنین نخستین کسی بود که رخداد تغییر شکل فلس به اندام سبک را در میکتوفیدهای سنگواره تشخیص داد (1299). علاوه بر آن، ثابت کرد که زیای ماهیهای دورهی میوسن علیا در ناحیهی لیکاتا و اوْران در شرایط نیمه استوایی زیسته بودند. سرانجام، ملاحظه کرد که ترکیب زیای ماهیهای دیرین مدیترانهای (واژهی دیرین مدیترانهای را وی برای توصیف ماهیهائی که در دورهی میوسن علیا در دریای مدیترانه زندگی میکردند ساخته بود) بازماندهی زیای قدیمیتری است که تا به تتیسیان میرسید. این تعبیر زمانی تأیید شد که آرامبور زیای ماهیهای دورهی اولیگوسنِ ایران را مورد مطالعه قرار داد (1316 و 1346) و بین آنها چندین نوع متعلق به جنسهائی را که توزیعهای جدید آنها بین اقیانوس اطلس و اقیانوس هند و آرام صورت پذیرفته است مشخص کرد.آرامبور ضمن مطالعهی کامل خود دربارهی مهرهداران سنگواره (بویژه کوسه ماهیها) از معادن فوسفات مراکش، توانست نشان دهد که این رسوبات دریایی، که از لحاظ اقتصادی اهمیت بسزائی دارند، در خلال سه مرحلهی چینهشناختی متوالی، که گسترهی آنها از دورهی آهکی فوقانی تا دورهی ائوسن میانه قرار دارد تهنشین شدهاند. وی همچنین ثابت کرد که همهی آنها در آبهای کمعمق تحت شرایط استوایی تا نیمه استوایی تهنشین شدهاند.
آرامبور به زیای ماهیها در دورهی آهکی دلبستگی ویژهای داشت، خاصه به آنهائی که در ارتباط با تهنشستهای لبنان بودند. متأسفانه وی هرگز فرصت نیافت که این مطلب فوقالعاده مهم و پرمایه را توصیف کند. در نتیجه، بجز زیای ماستریختی از تهنشستهای فوسفات افریقای شمالی، پژوهشهای عمدهی وی دربارهی دورهی آهکی تحتانی ناحیهی گابون (1315) و یک تکنگاشت دربارهی سنومانی جبل تسلفات، در مراکش (1333)، که در آنها وی برای تثبیت عصر چینهشناختی آن به ترکیب این زیای ماهیها استناد کرد.
آرامبور، با اینکه کلاً به خزندگان سنگواره توجه چندانی نداشت، در ضمن مطالعاتش دربارهی معادن فوسفات افریقای شمالی به توصیف بقایای چندی از آنها پرداخت. با وجود این، وی به هویت یک سوسمار پردار عظیمالجثه به نام Titanopteryx philadelphiae در تهنشستهای ماستریختی فوسفات روسیفه در اردن پی برد (1333، 1338). با این که تشخیص کالبدشناختی بزرگترین و مهمترین تکهی استخوان تاحدی نامعلوم باقی ماند، او، از طریق روشهائی که معمولاً در بافتشناسی بکار میرفت، توانست اطمینان حاصل کند که آن تکه متعلق به یکی از بزرگترین سوسمارهای پردار بوده است.
دیرینپستاندارشناسی:
آرامبور به عنوان یک دیرینپستاندارشناس به دورهی میوسن تا پلئیستوسن سیار علاقه داشت. حفاریهای وی در «پونتیانِ» درهی واردار، مجاور سالونیکا، منتج به نگارش مقالهای شد با عنوان «مهرهداران پونتیان سالونیکا» (1308)، که آن را با همکاری ژان پیوتو نوشت. علاقهی وی به پستانداران میوسن بیشتر از خلال مقالاتش به نامهای «پستانداران میونسی تورکانا (افریقای شرقی)» (1313) و «مهرهداران اروپایی میوسن علیای افریقای شمالی» (1338) روشن میشود؛ وی در این مقالهها عمدتاً موادی را وصف کرده است که در اوئدالحمام، مجاور ماسکارا، جمعآوری کرده بود. وی همچنین ثابت کرد که اولین ظهور زیای هیپاریون از حیث تاریخ آشکارا مقدم بر پایان دورهی میوسن است و واژهی «پونتیان» دیگر به عنوان مرحلهای چینهشناختی که از طریق بقایای پستاندارانش مشخص شده باشد قابل استفاده نیست. وی بر خصیصهی بومی پستانداران میوسن علیای افریقای شمالی تأکید کرد و متوجه شد که جانداران اوئدالحمام عمدتاً شامل جنسهائی میشوند که گونههای جدیدشان تحت شرایط استوایی زندگی میکنند.مطالعهی مهرهداران دورههای پلیو – پلئیستوسن افریقای شمالی و شرقی به مدت چهل سال ثابتترین مشغلهی فکری آرامبور بود. در 1308 وی مقالهی «پستانداران دوران چهارم الجزایر» و در 1311 مقالهی «مروری بر سنگوارههای خرسهای افریقای شمالی» را بچاپ رساند. در 1317 پژوهش خود را به نام «پستانداران سنگوارهی مراکش» منتشر کرد، و در آن برای بیان تغییراتی که در آب و هوای افریقای شمالی در طی اعصار پلئیستوسن بوقوع پیوسته بود بر ترکیب زیای پستانداران دورهی پارینه سنگی مراکش تکیه کرد. آرامبور، در نوشتهی استادانهاش به نام «کمک به پژوهش زمینشناختی و دیرینشناختی حوضهی دریاچهی رودولف و درهی سفلای اومو» (1327) به توصیف مهرهدارانی که پانزده سال پیش از آن گردآوری کرده بود پرداخت و معلوم کرد که سازند اومو متعلق به مرحلهی کاگِری (پلئیستوسن تحتانی) بوده است. علاوه بر آن، او عقیده داشت که قارهی افریقا کانون تکامل پستانداران و پراکنده شدن آنها بوده است.
سرانجام آرامبور، پس از سی سال جمعآوری [سنگواره] (1310-1340)، به ترکیب گستردهای از مهرهداران ویلافرانشی افریقای شمالی اقدام کرد. درست پیش از مرگش موفق به اتمام تکنگاشت جامعی شد که پس از مرگ وی در دو قسمت با عناوین کمی مختلف انتشار یافت: «مهرهداران دورهی پلئیستوسن افریقای شمالی» (1348-1349) و Vertébrés villafranchiens d"Afrique du nord («مهرهداران ویلافرانشی افریقای شمالی»، 1979).
دیرینانسانشناسی:
بزرگترین دستآورد آرامبور بیشک خدمت استادانهی وی به بسط دانش مربوط به دیرینانسانشناسی بود. هنگامی که به دریافت جایزهی گودری از «انجمن زمینشناختی فرانسه» نایل شد، چنین اظهار داشت که علاقهاش به دیرینانسانشناسی از دورهی دبیرستان آغاز شد، و آن در نتیجهی مجادلاتی بود که پس از کشف نخستین بقایای «انسان میموننمای راست قامت» بوجود آمد – همکلاسانش به او لقب «انسان سنگواره» داده بودند.نخستین کشف آرامبور در زمینهی دیرینانسانشناسی ظرفی بود مخصوص نگهداری استخوان مردگان متعلق به دوران پارینهسنگی فوقانی، در نزدیکی بجایه، در شمال شرقی الجزایر، که از آنجا وی در سال 1313 هفت عدد اسکلت و تعداد زیادی جمجمهی انسان کرومانیون از دل خاک بیرون آورد. در 1328 وی پیدا شدن دستساختهای کروی شکل آهکی را در ویلافرانشیان سفلای عینهانچ، مجاور ستیف، در الجزایر، مورد توجه قرار داد. با اینکه ابتدا دربارهی خاستگاه انسانی آنها نامطمئن بود، اما آنها را با ابزارهای کافوئی (ابزارهای ناتراشیدهی دوران پارینهسنگی» اوگاندا، و همچنین با سوئانِ هند شمال غربی و پاتجیتانیانِ جاوه مقایسه کرد. کشفی از این هم مهمتر بقایای پیتکانتروپیک (Atlanthropus mauritanicus) بود که با ابزار دو رویهی ابتدایی آشولی و پوستههای درشت سنگ چخماق کلاکتونی در پلئیستوسن میانهی قدیمِ (کاماسی) ترنیفین در ارتباط بود. آرامبور در تحقیقات منتشر شدهی خود بر اهمیت این کشف، که وی را قادر ساخت نشان دهد که صنعت آشولی به وسیلهی پیتکانتروپوسها بوجود آمده است، تأکید کرد.
این تعبیر بسرعت در 1334 مورد تأیید قرار گرفت؛ در این زمان یک تکه از آروارهی پیتکانتروپی از عصر ریزیان در نزدیکی کازابلانکا یافت شد که با یک صنعت توسعه یافتهی آشولی در ارتباط بود. اندکی پس از آن آرامبور درگیر کشف جمجمهای شبه نئاندرتالی شد که با صنعت موستری در جبل ایرهود در مراکش مرتبط بود. به استثنای اوسترالوپیتسینهائی که احتمالاً دست ساختهای کروی شکل عین هانچ را پدید آوردند، سرانجام مغرب مجموعهی کاملی در زمینهی دیرینشناسی انسانی عرضه کرد که در ارتباط با صنایع سنگی بود و در یک توالی چینهشناختی منظم ترتیب یافته بود.
آرامبور کمی بیش از هشتاد سال داشت که در خلال اولین فصل کار صحرایی «سفر پژوهشی بینالمللی اومو» برای نخستین بار به کشف بقایای اوسترالوپیتسین نایل شد. مرگش وی را از فواید کامل برنامهی دوراندیشانهای که او را به بازگشت به اتیوپی هدایت کرده بود محروم ساخت؛ اتیوپی محلی است که وی معتقد بود میتواند در آنجا بقایای نیاکان دور انسان کنونی را کشف کند.
نظرهای تکاملی:
نظریههای آرامبور در زمینهی تکامل جانداران در سراسر نشریات متعدد پراکنده است. در 1314 وی، در مقالهای با عنوان «کمک به مطالعهی ماهیهای لیای علیا»، تأکید کرد که فرایند سیر تکاملی به طور منظم – ولو با تجلیات جداگانه و ناپیوسته – در مسیری کاملاً روشن و معین پیش میرود. همچنین تأکید کرد که زیاهای سنگوارهای در خلال دورههای نسبتاً طولانی تقریباً ثابت و پایدار باقی ماندهاند، در حالی که نوشوندگیهای مهم ممکن است به طور ناگهانی بین دو مرحلهی چینه شناختی پیدرپی رخ نموده باشد. در این مورد به نظر میرسد که سرعت سیر تکاملی اساساً متغیر بوده باشد، و این امر را این واقعیت نشان میدهد که حتی در مجموعهی قدیمیتر ویژگیهای راست زایشی (orthogenetic specializations)، صورتهای انتقالیای که بنابر فرض مسلم مراحل گوناگون را از طریق درجهبندیهای غیرمحسوس به هم پیوند دادهاند معمولاً مفقودند (Notice… Arambourg، 1936). وانگهی، آرامبور در توضیحاتش در مقالهی «سیر تکاملی مهرهداران» (1316) نشان داد که ناپیوستگیهای تکاملی ممکن است با رویدادهای عمدهی تاریخ زمینشناسی همبستگی داشته باشند و اظهار عقیده کرد که ساختار و ریختشناسی جانداران از توازنی بین «محیط درونی» آنها و عواملی فیزیکی – شیمیایی محیط بیرونی ناشی شده است. از این حیث وی خود را یک لامارکی میشمرد، اگرچه این تعبیر یک تعبیر نولامارکی است.با این حال، آرامبور دو نوع فرایند تکاملی را تشخیص داد: یک فرایند کلی که مستقیماً به آنتروپی روزافزون عالم وابسته است و راستزایی کلی جهان زیستمند را معین میکند؛ و دیگری فرایندهای جزئی که در اثر رویدادهای زمین شناختی عمدهای که در فواصل معین سطح زمین را تغییر دادهاند پدید آمدهاند. این فرایندهای جزئی موجب ظهور سریع اقسام جانداران جدید بودهاند. به این طریق وی کمیابی شدید صورتهای انتقالی بین گروههای اصلی را تبیین کرد.
آرامبور، در اولین چاپ La genѐse de l"humanité («پیدایش آدمی»، 1943)، بازهم بر اهمیت گسستگیهای متوالیای که بناگهان بدایع تکاملی را پدید آوردهاند و پیدایش انواع موقتاً ثابتی را موجب شدهاند تأکید کرد. بعداً، در Le gisment de Ternifine («لایهی ترنیفین» 1943)، وی اعتراض کرد که گسستگیهای تکاملی عظیمی که در خلال پدید آمدن جانداران آشکار شدهاند بشدت با استنباطهای داروینی و نوداروینی از سیر تکامل در تضادند. وی استدلال میکرد که سیر تکاملی جانداران از واکنشهای متقابل دایم بین موجودات زنده و محیط فیزیکی آنها پدید آمده است؛ این نظریه کاملاً به نظریهی نولامارکیسم یاختهی شیمیایی پل وینتربرت شبیه بود.
سپس آرامبور، با در نظر گرفتن تاریخ تکاملی بشر، ملاحظه کرد که تاریخ با گامهای متوالی و پیشرونده، که در طول زمان دقیقاً توزیع شده بود و هرگام مطابق با نوعی انسان که موقتاً پایدار مینمود و به وسیلهی صنعت سنگی خود مشخص میشد، مسیر خود را پیموده است. وی همچنین ملاحظه کرد که هیچ نوع انتقال تدریجی را نمیتوان بین انواع سنگوارهای انسان یا بین صنایع سنگی پیدرپی تشخیص داد. وی حتی در مقالهاش با عنوان «ملاحظاتی دربارهی وضع حقیقی مسألهی خاستگاه انسان» (1325) نظرش را روشنتر بیان کرده و گفته بود: «اوسترالو پیتسینها، پیتکانتروپینها، نئاندرتالیها و ̕انسان اندیشهورز̒ نقشی بسیار و با اهمیتتر از ای دارند که صرفاً مراحل ریختشناختی باشند و... بواقع آنها با مراحل متوالی و تسلسلی که به ̕انسان اندیشهورز̒ منتهی میشود متناظرند» (ص 146).
با آنکه این نظریه بسرعت متروک شد، اما به نظر میرسد که تعبیر آرامبور از فرایند تکاملی تا اندازهای پیشگویانه بوده باشد. در واقع، وی عقیده داشت که «تکامل بزرگ (macroevolution) سازوکار اولیه و بنیادی مکتب تغییر انواع را تشکیل میدهد»، به طوری که در هر ردهی منظمی، تکامل با گامهای متوالی، یا به صورت کوانتومی، به پیش رفته است. از این حیث نظر او دربارهی تکامل، به منزلهی «رشتهی پیوستهای از گسستگیها» (در مقالهی «سیر تکامل دگرگونگی انسانی»، 1344) طلیعهای است از مفهوم دقیق تاریخ زندگی، که از دگرگونیهای ریختشناختی ساخته شده است که از دیدگاه زمینشناسی رویدادهائی آنی هستند.
پژوهشهای آرامبور، که از جامعیت فوقالعادهای برخوردارند، افتخارات فراوانی برای وی به ارمغان آورد. وی رئیس «انجمن زمینشناسی فرانسه» (1329)، رئیس «انجمن فرانسوی ماقبل تاریخ» (1335)، و رئیس چهارمین «کنگرهی پان افریقایی دربارهی ماقبل تاریخ» بود؛ این کنگره در لئوپولدویل در کنگوی بلژیک (اکنون کینشاسا، زئیر) در 1338 برپا شد. وی در همان سال جایزهی گودری از «انجمن زمینشناسی فرانسه» را دریافت کرد. در 1340 به عضویت «فرهنگستان علوم» انتخاب گردید.
کتابشناسی
یکم. کارهای اصلی. از میان بیش از 230 اثر منتشر شدهی آرامبور، مهمترین آثار عبارتند از: «Traces d"organes lumineux observes chez quelques Scopélides fossils»، در CSSGF (1920)، 167-168؛ «Révision des poisons fossils de Licata»، در APal، 14 (1925)، 39-132؛ «Les poisons fossils d"Oran»، در MCGA، دورهی اول، دیرینشناسی، شمارهی 6 (1927)؛ «Les mammifѐres quaternaires de l"Algérie» در BSHNA، 20 (1929)، 63-84؛ «Les vertébrés du Pontien de Salonique»، در APal، 18 (1929)، 59-138، با همکاری ژان پیوتو؛ «Révision des ours fossiles de l"Afrique du Nord»، در AMHNM، 25 (1932-1933)، 247-301؛ «Mammifѐres miocѐnes du Turkana (Afrique- Orientale)»، در APal، 22 (1934)، 123-146؛ «Les grottes paléolithiques des Beni-Segoual (Algérie)»، بایگانی مؤسسهی دیرینشناسی انسانی، مقالهی شمارهی 13 (پاریسی، 1934). با همکاری مارسلن بول، آنری والوا، و رنه وِرنوْ؛ «Contribution à l"étude des poissons du lias supérieur»، در APal، 24 (1935)، 1-32؛ «Historique et itinéraire de la mission»، در Mission scientifique de l"Omo، یکم، جزوهی اول (پارسی، 1935)، 1-8، با همکاری پ. ا. کاپوئی و ر. ژانل؛ «Esquisse géologique de la bordure occidentale du lac Rodolphe»، همان، 9-16؛ «Les poissons fossiles du bassin sédimentaire du Gabon»، در APal، 24 (1936)، 137-159، با همکاری د. اشنگانس.دیگر آثار بدین قرارند: Notice sur les travaux scientifiques de M. Camille Arambourg (پاریسی، 1936)؛ «L"évolution des vertébrés»، در L" Encyclopédie Française، پنجم (پاریسی، 1937)، فصل 2؛ «Mammifѐres fossiles du Maroc»، در MSSNM، 46 (1938)، 1-72؛ «Sur des poissons fossiles de perse»، در CrSAc، 209 (1939)، 898-899؛ Contribution à I"étude géologiquc et paléontologiquc du bassin du Lac Rodolphe et de la basse valléc de I’ Omo, Première partie: Géologie« در Mission scientifique de la l"omoیکم، جزوهی دوم (پاریسی، 1943)، 157-230، و یکم، جزوهی سوم (1948)، 231-562 Sur la présence, dans le Villafranchien d’Algérie. de vestiges« (229 (1949)، 66-67در CrSAc «éventuels d’industrie humaine Les vertébrés fossiles des gisements de phosphates (Maroc- Notes et mémoirer du Service géologiquc du در .«Algérie-Tunisic) Les poissons crétacés شمارهی 92 (1952)، با همکاری ژ.و سینیو Maroc Sur la présence d’un 1954) همان شمارهی 118 (1954) »«du Jcbel Tsclfat در .» Ptérosaurien gigantesque dans les phosphates de Jordanie 238 (1954)، 133-134.، CrSAc
آثار بعدی مشتملند بر: , Lc gisement dc Ternifine et 1’Atlan- 52 (1955)، 94-95Découverte dc vestiges« BSPFدر,» thropus» humains acheulécns duns la carrièrc de Sidi-Abd-er- Rahmann در _» CrSAc240 (1955)، 1661-1663، با همکاری پیئر بیبرسون Considérations sur L"état actuel du problème des origines de Vertébrés؛« 60 (1956)، 135-147CICNR » در l"homme Continentaux du Miocène Supérieur de I"Afrique de nord Gisements de phosphates » دیرینشناسی، 4 (1959) PSCGA maëstrichtiens dc Roscifa (Jordanie). Titanopteryx Philadelphiae »7. NMMO در، « nov gen now sp., ptérosaurien géant Le gisement de Ternifine 234-229؛یکم، بایگانی مؤسسهی دیرینشناسی انسانی، مقالهی شمارهی 32 (پارسی، 1963)، با همکاری ر. هوفستتر RFLUL در »« L" Évolution transformiste des hominiens Les poissons oligocènes de« دورهی سوم، شمارهی 9 (1965)، 3-15 Sur lu découverte, dans le ,، 1-247 (1967)8، . NMMO » در l"lran Pléistocène Inférieur de la vallée de I’Omo (Éthiopie) d"une mandibule d’Australopithécien« در CrSAc 265 د د (1967)، 589-590، با همکاری ایوکوپانس ؛Les vertébrés du Pléistocène de I’Afrique du Nord (première partie: proboscidiens et péris 7، دورهی هفتم، شمارهی 10 (1969 / 1970)، 1-126؛ و AMHN در «sodactylcs) Vertébrés villafranchiens d’Afrique du Nord (artiodactyles , Carnivores, primates, reptiles, oiseaux) (پاریس، 1979).
دوم. خواندنیهای فرعی. کاملترین زندگینامهی آرامبور کتابی است با عنوان
Notice sur la vie et les travaux de Camille Arambourg (1885-1969), membre de la section de minéralogie et géologie; Ses. recherches sur la genèse de I"humanité، از روبر کوریه (پاریس، 1974)، همراه با کتابشناسی و تصویر دانشمند. نیز ـــــ Camille Arambourg and Louis Leakey ou 1/2 siècle de paleontologie africaine« از ایوکوپانس، در BSPF، 76 (1979)، 219-314، همراه با کتابشناسی کامل و تصویر دانشمند. برای دستیابی به اطلاعات بیشتر دربارهی زندگی و کار آرامبور، ــــــ «Camille Arambourg (1885-1969)»Camille Arambourg (1885-1969), » ‘7-1 (1970)50 BSNPM »(1986) 39 RHS در از ژان گودان، در précurscur du ponctualisme ،CSAAF ب. گِز، در «Camille Arambourg (1885-1969) ؛34-31 Hommage à Camille Arambourg ὰ 56 (1970)، 101-104؛ و L"occasion de son anniversaire ، از ژ. پ. لمان. ب. گز. بالو، و ر. هایم (پاریس، 1965).
منبع مقاله :
کولستون گیلیپسی، چارلز؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی احمد آرام... [و دیگران]؛ زیرنظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول