تکاپوهاي انجمن مخفي در نجف
منبع:WWW.IICHS.ORG
اشاره
انجمنهاي مخفي در مشروطيت ايران نقشي مهم برعهده داشتند. غلبه عناصر غربگرا و افراطي در انجمنهاي مخفي، اين مراکز را به کانوني جهت توطئهگري تبديل نمود. اهميت نجف و جايگاه علما در نهضت مشروطيت انجمنهاي مخفي و عناصر افراطي را بر آن داشت که با تأسيس شعبه انجمن در نجف ضمن ايجاد اختلاف بين علما و به دست گرفتن کنترل اخبار واصله از ايران به نجف تصويري واژگونه از تحولات ايران در حوزه نجف منعکس نمايند. اخذ اعلاميه در زمينههاي مختلف از علما و دلبستگي فراوان خرقاني به افراطيوني نظير تقيزاده از اين نامه به خوبي به دست ميآيد. نمونهاي از اين اقدامات را که در نامه سيد اسدالله خرقاني مؤسس شعبه انجمن مخفي در نجف به مستشارالدوله منعکس شده است را با هم ميخوانيم:
نامه خرقاني به مستشارالدوله 4 محرم 1326
عرض ميشود. اين اوقات با جناب آقا محمود 1 آقاي ثقةالاسلامي تبريزي مجتمع بوديم. ذکر خير مجلس مقدس شوراي ملي و اظهار امتنان، خصوص از وکلاي تبريز، خاصه از نطقهاي حضرت عالي در جريده مجلس... 2 شد. تطبيق لقب شريف بر اسم مبارک اگرچه طول زمان فراِ از ايام حيات غفران آرامگاه مشيرالدوله مرحوم مراتب ارادت داعي... شده، لکن حال بحمدالله مقصود سي سالة عدالتخواهان فراهم و منظور ترقيخواهان مهيا. لسان و قلم را فيالجمله حريّت و حقوِ مشروعه را ترخيص عودت دادهاند و اين همه بعد از توفيقات سماوي و تأييدات حجّت عصر ارواحنا ]فداه[ به همّت غيورانه اهل تبريز و مساعي جميلة وکلاي آنان، خاصه جناب مستطاب عالي انجام يافت.
حال بايد اولاً بر عموم ملت، خاصه به ملّت آذربايجان و وکلاي آن در ماده هيجان غيورانه و جنبش مردانه شب ذيقعده تبريک عرض کنم، و ثانياً نبودن خودم را در ايران با کمال تأسف و حسرت عرض کنم. هزار مرتبه به بدبختي خودم گريه کنم که پس از بيست و پنج سال زحمت و اذيّت و تهمت، در چنين موقع غايب باشم، ولي چون ماندنم اجباري بود، حرکت امکان نداشت، لا يُترک کلّه شد.در نجف اشرف آنچه ممکن بود مسئلة مشروطيت را رواج دادم و آقايان حجج را به ادلّه و براهين ملتفت محسّنات آن نمودم و جمّ غفيري از طلاب را تعليمات لازمه داده شد و دو سه رساله در بيان ماهيت مشروطيت نوشته، منتشر کردم. ولي نتوانست کتمان نمود، آخر مستبدين نجف، خدام را تحريک و در صحن شريف بناي جسارت و سوءادب گذاردند و هنوز مقام انتقام نرسيده. هم به جهت سستي مأمورين ايران و هم اينکه در راه ملت و وطن است، زهر از قبلش نوشداروست. اميد آنکه اينجا و آنجا از در تعظيم مراسم اسلامپرستي و وطندوستي مضايقت نشود.چون به واسطة جهالت بر لقب شريف و طول ايام مدتي گذشت، از جملة مطالب محروم ماندم. حال که بحمدالله تفرقه کامل شد، بايد آنچه به نظر قاصر ميرسد، بلاواسطه عرض کنم و منتظر جواب باشم.يکي آنکه آنچه بايد از علماي اعلام نجف استفتاء بشود و حکم صادر گردد از قبيل مشق ملي و حرمت استعمال البسه و امتعة خارجه و قناعت به امتعة داخله به قدر امکان و مسئله مکاتب اجباري و تشکيل بانک و غيره، آنچه به نظر شريف برسد تا حال گرفته شده، همه را فرستادهام و اگر چيزي فعلاً و مالاً محتاجاليه باشد، اعلام بفرماييد و مواد آن را تعيين نماييد، صورت گرفته و استفتائات صادر نموده بفرستم، بلکه زودتر هر آنچه راجع به اينجا است، ختم شود. شايد خداي ناکرده حادثه رخ بدهد، فرصت فوت شود.
ديگر آنکه به نظر قاصر، کابينة جديد، سيّما جنگ، ماليه، داخله تجارت گويا مستبد باشند. ادارات راجعه به آنها درست تنظيم نباشد و شايد هم بعد منظم نشود. صورةً اظهار تبعيت بکنند، و شايد بعضي مواد جزييه که لاينفع و لايضر باشد بلکه منافعي براي دولت ]داشته[ باشد قبول کنند و در امور معظمه مماطله نمايند و اعضاي مجلس مقدس را اغفال نمايند. چنانچه حاکم اخير تبريز 3 عوض اصلاح سرحدي گفتگوي بناي مدرسة علمية عاليه ميکرد؛ اگرچه به جناب حاجي مهدي آقا کوزهکناني نوشتم و به ساختگيهاي حاکم اِشعار نمودم و صدِ عرايض اوليه من بعد از سه ماه معلوم و معظمله اعتراف نموده بود، عقل سياسي و هوش عاقبتبين از همراهي آنان مأيوس و محروم است و البته اُمناي شوراي ملي غافل نيستند.
ديگر آنکه به حدس ناقص، بايد در مجلس مقدس علتي باشد و معلوم نيست که معلولين باطناً مستبداند يا جاهل؛ و هنوز در مرتبه اصالة الصحة و حمل فعل مسلم بر صحيحاند. از جريدة مجلس چنان استفاده ميشود که عده معدودي هستند که اساس چرخهاي اين کارخانه را تحريک ميکنند و آنها عبارت از وکلاي تبريز و چند نفر ديگر. باقي يا مخالفاند يا جاهل. البته مستوقدان عقل عملي غافل نيستند و بايد درصدد اصلاح آن باشند. کراراً خواستهام اين دقيقه را اظهار کنم، مورد نديده، اينک بحمدالله از اين دغدغه آسوده گشتم، و اگر به نحوي اين ماده اصلاح ميشد و هيئت مقدس همه يکدل ميشدند، قهراً قوه اجرائيه چرخهاي خود را به کار انداخته بود. بايد اين عقد را به ايضاحات سرکار عالي حل نمود.
جناب مستطاب آقاي تقيزاده ــ سلّمه اللّه ــ که در عالم از سيادت ارادتمندي بوده و به جنابان مستطابان آقايان احسنالدوله و آقا ميرزا ابوالحسن خان شيرازي 4 ــ دام اقبالهما ــ نيز در عالم ملکوت سياست و تمدن اخلاص داشتم؛ مخصوصاً عرض ميکنم چون بحمدالله قوام اين مجلس مقدس به کاکل عنبرين شماها بسته و به نطقهاي سياسية شماها مربوط است، بايد از اين دقيقه غافل نباشيد و اگر در اصلاح اين ماده حاجتي به نوشته آقايان علما باشد ممکن است چيزي تحصيل بشود که مؤيد افکار مقدسة شماها که محور سياسيه هستيد باشد.
ديگر آنکه عشاير حدود جنوب و غربي ايران، از عشاير محمّره و الوار و اکراد و فيلي و کلْهُر و سنجاب و گواران و غيره، به کلي بيخبر بلکه اکثر قراء برحسب حکايت زوّار بياطلاعاند. خوب بود که نوشتههاي علماي اعلام و حجج اسلام ــ دامت برکاتهم ـ را در وجوب اطاعت مجلس جمع نموده، از ناحية مجلس مقدس اوراِ علي حدّه طبع و به همه بلاد و عشاير منتشر کنند. اهل قراء و ديهات را از جهت شرعيه و فتواي علما مستحضر سازند. و نيز مبلغي به عشاير بفرستند. و اگر از ناحية مستبدين بر اين عشاير حکم غارت و قتل داده شود، تمام اين حدود را مانند ماکو مقتل مسلمانان خواهند ساخت. خوب است از ناحية مجلس توجهي بر اين عشاير بشود. از اين عشاير وکلا بخواهند به سمت عضويت دارالشوراي کبري حاضر شوند. تحصيل معيت آنان و جلب قلوب ايشان از مهمّات است. سنگر طبيعي ايران در حدود غرب وجود اين عشاير است. تحبيب آنان لازم. اقلاً جرائد و اسناد حجج اسلام را بر آنها برسانند و کمکم ملتفت شده از استبداد منصرف خواهند شد. نوعاً به واسطة سادگي هوش طبيعي عشاير تفوِّ دارد بر اهل شهرها.
ديگر آنکه موافق اصول قانون اساسي، دخل و خرج مملکت مستقلاً با شوراي ملي و وکلاي ملت است. وزراء خائن مانند اقبالالدوله و اميربهادر و امثال آنها بعد از بروز خلاف بايد مواجب و مرسوم آنان قطع بشود؛ يعني هر که مخالفت کرد با ملت از طرف ملت نبايد به او معاش داده شود و اگر کشيکخانه در صورت خيانت از نوکري ملت به واسطة مجلس مقدس اخراج و عزل ميشد و حقوِ مالية مخالفين قطع ميشد قطعاً خائنين ديگر مجال مخالفت نميکردند. اعمال اين دقيقه چه محذور دارد. هر که عناد با ملت کرد، مواجب و مرسومش را فوراً قطع نماييد تا ديگران تنبيه شود. نوکر ملت اختيارش دست ملت است.
ديگر آنکه صورت تعديل بودجة ماليه جناب ناصرالملک در مجلس شوراي کبري ضبط شده، يک وزير حالا نتواند تغيير و تبديل بدهد يا خير؟
ديگر مسامحه در مجازات اشرار چه جهت داشت؟ مادامي که سياست نشوند و همه در خانة خود باشند، عنقريب آنها از طهران، بعضي مستبدين از خارج مانند اردوي سرحدي ساوجبلاغ با تأييدات و تحريکات همساية شمالي، فتنة ديگري برپا ميشود. حکمت عملي، فتوي بر معيت و همراهي مستبدين نميدهد. مار را زخم زدن و رها کردن دور از عاقبتانديشي است. دليلي بر همراهي و معيّت اخراج مفسدين است و طرد آنها از عاصمة مملکت، والا اين قافله لنگ خواهد بود.
ديگر آنکه از خانقين تا ماکو عشاير ما کمتر از طرف مقابل است. هم به واسطه اتحاد مذهب باطناً با ايران معيت کامل نخواهند داشت. حريف قويتر است، لذا اغتشاشات را بر آن حدود انداختهاند تا غلبه نمايند و هم راه زوّار به اين جهت مسدود نشود. نتيجه آنکه هم ملک بگيرد و هم وجوه نقد از زوار. ولي از خانقين تا محمّره تمام عشاير ما شيعي مذهب و قويترند. اگر حدود شمالي بطول انجامد و رخسار غلبه چهرهگشا نشود لازم است عشاير حدود جنوبي را تحريک نمايند تا معارضه به مثل شود. اگرچه صلاح جهت جامعة اسلاميت اصلاح حدود است. ز هر طرف که شود کشته خسران اسلاميت است. بايد مجلس مقدس از منافع اسلاميت غافل نباشند. شايد به زلال نصح عجالتاً ترک مجادله بشود؛ لعل الله يُحدث بعد ذلک امراً.
ديگر آنکه نوشتهاند طهران مخفياً مستبدين استعداد جمع ميکنند و در محلات و خانهها پنهان ميکنند و شبها نيز انجمن سري دارند. زياده زحمت ندارد. 5
سرنوشت مشروطيت از نگاه سيد اسدالله خرقاني ده سال پس از مشروطيت
يک رشته سؤال از فضاي محيط انقلاب راجع به ترقي:
آيا مقدرات آتيه مملکت را تهيه کرده يا خير؟
جواب: نه.
آيا به قانون اساسي عمل ميشود؟ نه.
آيا فلاحت را به حفر قنات و بستن سدها و غيره که يکي از مواد ثروت ملت است اداره کرده؟ يا نه.
آيا معادن زغال سنگ و غيره در دامنة جبال که يد خلقت براي ما ذخيره نموده، اداره شده؟ نه.
آيا کارخانهجات جديد احداث شده؟ نه.
آيا تجارت و شرکت و بانک و کمپاني تهيه شده؟ نه.
آيا جداً درصدد ترويج امتعة ايران هستي؟ نه.
آيا جنگلها اداره شده؟ نه.
هر سال يکصدوپنجاه هزار عملة زحمتکش از ايران به خارج ميشود. تهيه شده که ]مِن[ بعد نرود؟ نه.
آيا مأمورين احصائيه اينها را به دولت ميدهند که چقدر در خارجه تلف شده و چقدر برگشته؟ اموال تالفين به ورثه رسيده يا نرسيده؟ نه.
آيا حساب 12 سالة ماليه را به ملت داده و ملت از مصرف ماليه اطلاع دارد؟ نه.
آيا مميزي املاک و تسويه ماليه شده؟ نه.
آيا قشون به قدر استعداد ماليه هست؟ نه.
آيا اسلحة لازمه هست؟ نه.
آيا تفنگها از جبهخانه گرفته قبض دادهاند، استرداد شده؟ نه.
آيا محلي از ماليه براي قشون جديد هست؟ نه.
آيا خائنين ماليه سياست ميشوند؟ نه.
آيا تهيه آذوقه ملت در تابستان شده؟ نه.
آيا هيجده هزار تومان ودايع عدليه که به ماليه رفته، خيال پس دادن هست؟ نه.
آيا قرض دوره تجدد را، يک ثلث هديه شما، دو ثلث را ميتواني به ملت حساب بدهي؟ نه.
جواب همه نفي است و انکار.
يک رشته سؤال از موجبات ذلت:
آيا مقدرات مملکت را به دست اجانب دادي؟ بلي.
آيا فواحش و مسکرات و قمارخانه و رقاصي را عليرغم روح اسلاميت و ناموس بشريت ترويج کردي؟ بلي.
آيا قشون را منحل و اسلحة دولتي را تلف کردي؟ بلي.
آيا ماليات را مضاعف کردي؟ بلي.
آيا به مصارف جزاف، خزينه تهي شد؟ بلي.
آيا رسومات عادية ايران متروک شد؟ بلي.
آيا احکام سياسي اسلام نسخ شد؟ بلي.
آيا قانون يکي از دول بيملاحظة اخلاِ ايراني و بيمقايسه با قوانين ديگر ترويج شد؟ بلي.
آيا برخلاف قانون اساسي و عليرغم اسلام ترجمة قانون جزايي عرفي شد؟ بلي.
آيا در غيبت مجلس تصرفات در ماليه شد؟ بلي.
آيا پليس جنوب و شمال تصويب و مجري شد؟ بلي.
آيا مقاولات و امتيازات معادن و جنگلها و حفريات اسباب عتيقه استقلالکش به خارجه داده شد؟ بلي.
آيا مأموريتهاي پردخل ايران را که رنج دست کارگران مسلمان ايراني است به غيرمسلم دادي؟ بلي.
آيا در تحت عنوان تحزب ملي، موجبات هرج و مرج فراهم شد؟ بلي.
جواب اين رشته همه اثباتي است.
مردود است قومي که باطل را حق و ظلم را عدل نمايش دهد.
کتبه الاحقر ابن غفران مآب سيد زينالعابدين، مرحوم اسدالله الموسوي الشزندي الخارقاني، غَفَراللّهُ لهما. في شهر محرمالحرام سنه 1335. در مطبعة خيرالحاج حاجي عبدالرحيم طبع گرديد.
انجمنهاي مخفي در مشروطيت ايران نقشي مهم برعهده داشتند. غلبه عناصر غربگرا و افراطي در انجمنهاي مخفي، اين مراکز را به کانوني جهت توطئهگري تبديل نمود. اهميت نجف و جايگاه علما در نهضت مشروطيت انجمنهاي مخفي و عناصر افراطي را بر آن داشت که با تأسيس شعبه انجمن در نجف ضمن ايجاد اختلاف بين علما و به دست گرفتن کنترل اخبار واصله از ايران به نجف تصويري واژگونه از تحولات ايران در حوزه نجف منعکس نمايند. اخذ اعلاميه در زمينههاي مختلف از علما و دلبستگي فراوان خرقاني به افراطيوني نظير تقيزاده از اين نامه به خوبي به دست ميآيد. نمونهاي از اين اقدامات را که در نامه سيد اسدالله خرقاني مؤسس شعبه انجمن مخفي در نجف به مستشارالدوله منعکس شده است را با هم ميخوانيم:
نامه خرقاني به مستشارالدوله 4 محرم 1326
عرض ميشود. اين اوقات با جناب آقا محمود 1 آقاي ثقةالاسلامي تبريزي مجتمع بوديم. ذکر خير مجلس مقدس شوراي ملي و اظهار امتنان، خصوص از وکلاي تبريز، خاصه از نطقهاي حضرت عالي در جريده مجلس... 2 شد. تطبيق لقب شريف بر اسم مبارک اگرچه طول زمان فراِ از ايام حيات غفران آرامگاه مشيرالدوله مرحوم مراتب ارادت داعي... شده، لکن حال بحمدالله مقصود سي سالة عدالتخواهان فراهم و منظور ترقيخواهان مهيا. لسان و قلم را فيالجمله حريّت و حقوِ مشروعه را ترخيص عودت دادهاند و اين همه بعد از توفيقات سماوي و تأييدات حجّت عصر ارواحنا ]فداه[ به همّت غيورانه اهل تبريز و مساعي جميلة وکلاي آنان، خاصه جناب مستطاب عالي انجام يافت.
حال بايد اولاً بر عموم ملت، خاصه به ملّت آذربايجان و وکلاي آن در ماده هيجان غيورانه و جنبش مردانه شب ذيقعده تبريک عرض کنم، و ثانياً نبودن خودم را در ايران با کمال تأسف و حسرت عرض کنم. هزار مرتبه به بدبختي خودم گريه کنم که پس از بيست و پنج سال زحمت و اذيّت و تهمت، در چنين موقع غايب باشم، ولي چون ماندنم اجباري بود، حرکت امکان نداشت، لا يُترک کلّه شد.در نجف اشرف آنچه ممکن بود مسئلة مشروطيت را رواج دادم و آقايان حجج را به ادلّه و براهين ملتفت محسّنات آن نمودم و جمّ غفيري از طلاب را تعليمات لازمه داده شد و دو سه رساله در بيان ماهيت مشروطيت نوشته، منتشر کردم. ولي نتوانست کتمان نمود، آخر مستبدين نجف، خدام را تحريک و در صحن شريف بناي جسارت و سوءادب گذاردند و هنوز مقام انتقام نرسيده. هم به جهت سستي مأمورين ايران و هم اينکه در راه ملت و وطن است، زهر از قبلش نوشداروست. اميد آنکه اينجا و آنجا از در تعظيم مراسم اسلامپرستي و وطندوستي مضايقت نشود.چون به واسطة جهالت بر لقب شريف و طول ايام مدتي گذشت، از جملة مطالب محروم ماندم. حال که بحمدالله تفرقه کامل شد، بايد آنچه به نظر قاصر ميرسد، بلاواسطه عرض کنم و منتظر جواب باشم.يکي آنکه آنچه بايد از علماي اعلام نجف استفتاء بشود و حکم صادر گردد از قبيل مشق ملي و حرمت استعمال البسه و امتعة خارجه و قناعت به امتعة داخله به قدر امکان و مسئله مکاتب اجباري و تشکيل بانک و غيره، آنچه به نظر شريف برسد تا حال گرفته شده، همه را فرستادهام و اگر چيزي فعلاً و مالاً محتاجاليه باشد، اعلام بفرماييد و مواد آن را تعيين نماييد، صورت گرفته و استفتائات صادر نموده بفرستم، بلکه زودتر هر آنچه راجع به اينجا است، ختم شود. شايد خداي ناکرده حادثه رخ بدهد، فرصت فوت شود.
ديگر آنکه به نظر قاصر، کابينة جديد، سيّما جنگ، ماليه، داخله تجارت گويا مستبد باشند. ادارات راجعه به آنها درست تنظيم نباشد و شايد هم بعد منظم نشود. صورةً اظهار تبعيت بکنند، و شايد بعضي مواد جزييه که لاينفع و لايضر باشد بلکه منافعي براي دولت ]داشته[ باشد قبول کنند و در امور معظمه مماطله نمايند و اعضاي مجلس مقدس را اغفال نمايند. چنانچه حاکم اخير تبريز 3 عوض اصلاح سرحدي گفتگوي بناي مدرسة علمية عاليه ميکرد؛ اگرچه به جناب حاجي مهدي آقا کوزهکناني نوشتم و به ساختگيهاي حاکم اِشعار نمودم و صدِ عرايض اوليه من بعد از سه ماه معلوم و معظمله اعتراف نموده بود، عقل سياسي و هوش عاقبتبين از همراهي آنان مأيوس و محروم است و البته اُمناي شوراي ملي غافل نيستند.
ديگر آنکه به حدس ناقص، بايد در مجلس مقدس علتي باشد و معلوم نيست که معلولين باطناً مستبداند يا جاهل؛ و هنوز در مرتبه اصالة الصحة و حمل فعل مسلم بر صحيحاند. از جريدة مجلس چنان استفاده ميشود که عده معدودي هستند که اساس چرخهاي اين کارخانه را تحريک ميکنند و آنها عبارت از وکلاي تبريز و چند نفر ديگر. باقي يا مخالفاند يا جاهل. البته مستوقدان عقل عملي غافل نيستند و بايد درصدد اصلاح آن باشند. کراراً خواستهام اين دقيقه را اظهار کنم، مورد نديده، اينک بحمدالله از اين دغدغه آسوده گشتم، و اگر به نحوي اين ماده اصلاح ميشد و هيئت مقدس همه يکدل ميشدند، قهراً قوه اجرائيه چرخهاي خود را به کار انداخته بود. بايد اين عقد را به ايضاحات سرکار عالي حل نمود.
جناب مستطاب آقاي تقيزاده ــ سلّمه اللّه ــ که در عالم از سيادت ارادتمندي بوده و به جنابان مستطابان آقايان احسنالدوله و آقا ميرزا ابوالحسن خان شيرازي 4 ــ دام اقبالهما ــ نيز در عالم ملکوت سياست و تمدن اخلاص داشتم؛ مخصوصاً عرض ميکنم چون بحمدالله قوام اين مجلس مقدس به کاکل عنبرين شماها بسته و به نطقهاي سياسية شماها مربوط است، بايد از اين دقيقه غافل نباشيد و اگر در اصلاح اين ماده حاجتي به نوشته آقايان علما باشد ممکن است چيزي تحصيل بشود که مؤيد افکار مقدسة شماها که محور سياسيه هستيد باشد.
ديگر آنکه عشاير حدود جنوب و غربي ايران، از عشاير محمّره و الوار و اکراد و فيلي و کلْهُر و سنجاب و گواران و غيره، به کلي بيخبر بلکه اکثر قراء برحسب حکايت زوّار بياطلاعاند. خوب بود که نوشتههاي علماي اعلام و حجج اسلام ــ دامت برکاتهم ـ را در وجوب اطاعت مجلس جمع نموده، از ناحية مجلس مقدس اوراِ علي حدّه طبع و به همه بلاد و عشاير منتشر کنند. اهل قراء و ديهات را از جهت شرعيه و فتواي علما مستحضر سازند. و نيز مبلغي به عشاير بفرستند. و اگر از ناحية مستبدين بر اين عشاير حکم غارت و قتل داده شود، تمام اين حدود را مانند ماکو مقتل مسلمانان خواهند ساخت. خوب است از ناحية مجلس توجهي بر اين عشاير بشود. از اين عشاير وکلا بخواهند به سمت عضويت دارالشوراي کبري حاضر شوند. تحصيل معيت آنان و جلب قلوب ايشان از مهمّات است. سنگر طبيعي ايران در حدود غرب وجود اين عشاير است. تحبيب آنان لازم. اقلاً جرائد و اسناد حجج اسلام را بر آنها برسانند و کمکم ملتفت شده از استبداد منصرف خواهند شد. نوعاً به واسطة سادگي هوش طبيعي عشاير تفوِّ دارد بر اهل شهرها.
ديگر آنکه موافق اصول قانون اساسي، دخل و خرج مملکت مستقلاً با شوراي ملي و وکلاي ملت است. وزراء خائن مانند اقبالالدوله و اميربهادر و امثال آنها بعد از بروز خلاف بايد مواجب و مرسوم آنان قطع بشود؛ يعني هر که مخالفت کرد با ملت از طرف ملت نبايد به او معاش داده شود و اگر کشيکخانه در صورت خيانت از نوکري ملت به واسطة مجلس مقدس اخراج و عزل ميشد و حقوِ مالية مخالفين قطع ميشد قطعاً خائنين ديگر مجال مخالفت نميکردند. اعمال اين دقيقه چه محذور دارد. هر که عناد با ملت کرد، مواجب و مرسومش را فوراً قطع نماييد تا ديگران تنبيه شود. نوکر ملت اختيارش دست ملت است.
ديگر آنکه صورت تعديل بودجة ماليه جناب ناصرالملک در مجلس شوراي کبري ضبط شده، يک وزير حالا نتواند تغيير و تبديل بدهد يا خير؟
ديگر مسامحه در مجازات اشرار چه جهت داشت؟ مادامي که سياست نشوند و همه در خانة خود باشند، عنقريب آنها از طهران، بعضي مستبدين از خارج مانند اردوي سرحدي ساوجبلاغ با تأييدات و تحريکات همساية شمالي، فتنة ديگري برپا ميشود. حکمت عملي، فتوي بر معيت و همراهي مستبدين نميدهد. مار را زخم زدن و رها کردن دور از عاقبتانديشي است. دليلي بر همراهي و معيّت اخراج مفسدين است و طرد آنها از عاصمة مملکت، والا اين قافله لنگ خواهد بود.
ديگر آنکه از خانقين تا ماکو عشاير ما کمتر از طرف مقابل است. هم به واسطه اتحاد مذهب باطناً با ايران معيت کامل نخواهند داشت. حريف قويتر است، لذا اغتشاشات را بر آن حدود انداختهاند تا غلبه نمايند و هم راه زوّار به اين جهت مسدود نشود. نتيجه آنکه هم ملک بگيرد و هم وجوه نقد از زوار. ولي از خانقين تا محمّره تمام عشاير ما شيعي مذهب و قويترند. اگر حدود شمالي بطول انجامد و رخسار غلبه چهرهگشا نشود لازم است عشاير حدود جنوبي را تحريک نمايند تا معارضه به مثل شود. اگرچه صلاح جهت جامعة اسلاميت اصلاح حدود است. ز هر طرف که شود کشته خسران اسلاميت است. بايد مجلس مقدس از منافع اسلاميت غافل نباشند. شايد به زلال نصح عجالتاً ترک مجادله بشود؛ لعل الله يُحدث بعد ذلک امراً.
ديگر آنکه نوشتهاند طهران مخفياً مستبدين استعداد جمع ميکنند و در محلات و خانهها پنهان ميکنند و شبها نيز انجمن سري دارند. زياده زحمت ندارد. 5
سرنوشت مشروطيت از نگاه سيد اسدالله خرقاني ده سال پس از مشروطيت
يک رشته سؤال از فضاي محيط انقلاب راجع به ترقي:
آيا مقدرات آتيه مملکت را تهيه کرده يا خير؟
جواب: نه.
آيا به قانون اساسي عمل ميشود؟ نه.
آيا فلاحت را به حفر قنات و بستن سدها و غيره که يکي از مواد ثروت ملت است اداره کرده؟ يا نه.
آيا معادن زغال سنگ و غيره در دامنة جبال که يد خلقت براي ما ذخيره نموده، اداره شده؟ نه.
آيا کارخانهجات جديد احداث شده؟ نه.
آيا تجارت و شرکت و بانک و کمپاني تهيه شده؟ نه.
آيا جداً درصدد ترويج امتعة ايران هستي؟ نه.
آيا جنگلها اداره شده؟ نه.
هر سال يکصدوپنجاه هزار عملة زحمتکش از ايران به خارج ميشود. تهيه شده که ]مِن[ بعد نرود؟ نه.
آيا مأمورين احصائيه اينها را به دولت ميدهند که چقدر در خارجه تلف شده و چقدر برگشته؟ اموال تالفين به ورثه رسيده يا نرسيده؟ نه.
آيا حساب 12 سالة ماليه را به ملت داده و ملت از مصرف ماليه اطلاع دارد؟ نه.
آيا مميزي املاک و تسويه ماليه شده؟ نه.
آيا قشون به قدر استعداد ماليه هست؟ نه.
آيا اسلحة لازمه هست؟ نه.
آيا تفنگها از جبهخانه گرفته قبض دادهاند، استرداد شده؟ نه.
آيا محلي از ماليه براي قشون جديد هست؟ نه.
آيا خائنين ماليه سياست ميشوند؟ نه.
آيا تهيه آذوقه ملت در تابستان شده؟ نه.
آيا هيجده هزار تومان ودايع عدليه که به ماليه رفته، خيال پس دادن هست؟ نه.
آيا قرض دوره تجدد را، يک ثلث هديه شما، دو ثلث را ميتواني به ملت حساب بدهي؟ نه.
جواب همه نفي است و انکار.
يک رشته سؤال از موجبات ذلت:
آيا مقدرات مملکت را به دست اجانب دادي؟ بلي.
آيا فواحش و مسکرات و قمارخانه و رقاصي را عليرغم روح اسلاميت و ناموس بشريت ترويج کردي؟ بلي.
آيا قشون را منحل و اسلحة دولتي را تلف کردي؟ بلي.
آيا ماليات را مضاعف کردي؟ بلي.
آيا به مصارف جزاف، خزينه تهي شد؟ بلي.
آيا رسومات عادية ايران متروک شد؟ بلي.
آيا احکام سياسي اسلام نسخ شد؟ بلي.
آيا قانون يکي از دول بيملاحظة اخلاِ ايراني و بيمقايسه با قوانين ديگر ترويج شد؟ بلي.
آيا برخلاف قانون اساسي و عليرغم اسلام ترجمة قانون جزايي عرفي شد؟ بلي.
آيا در غيبت مجلس تصرفات در ماليه شد؟ بلي.
آيا پليس جنوب و شمال تصويب و مجري شد؟ بلي.
آيا مقاولات و امتيازات معادن و جنگلها و حفريات اسباب عتيقه استقلالکش به خارجه داده شد؟ بلي.
آيا مأموريتهاي پردخل ايران را که رنج دست کارگران مسلمان ايراني است به غيرمسلم دادي؟ بلي.
آيا در تحت عنوان تحزب ملي، موجبات هرج و مرج فراهم شد؟ بلي.
جواب اين رشته همه اثباتي است.
مردود است قومي که باطل را حق و ظلم را عدل نمايش دهد.
کتبه الاحقر ابن غفران مآب سيد زينالعابدين، مرحوم اسدالله الموسوي الشزندي الخارقاني، غَفَراللّهُ لهما. في شهر محرمالحرام سنه 1335. در مطبعة خيرالحاج حاجي عبدالرحيم طبع گرديد.
پی نوشت
1. برادر ثقه الاسلام.
2. نقطه چين هاي اين نامه مواردي است که يکي دو کلمه ناخوانا است.
3. مقصود عبدالحسين ميرزا فرمانفرماست.
4. احسن الدوله (ميرزا حسن خان) وکيل تبريز و ميرزا ابوالحسن خان شيرازي معروف به « بانکي» وکيل شيراز بود. ميرزا ابوالحسن خان چون به بيماري سل مبتلا شده بود به سوييس رفت و مدتي در لوزان بستري بود.
5. اسناد و خاطرات مستشارالدوله، صص 219 – 223 .