نویسنده: کلاید لی میلر
مترجم: محمّدعلی شامخی
مترجم: محمّدعلی شامخی
نیکولاس کوزایی، به دلیل اثر متقدم خود با نام در باب وفاق همگانی [یا کاتولیکی] (1433-1434). بهکرات در تاریخ اندیشههای سیاسی جلب توجه کرده است. این اثر مطول که در سه دفتر نگاشته شده است، در درجهی نخست خطاب به مخاطبان کلیسایی در شورای بازل و تنها در درجهی دوم، در دفتر سوم، خطاب به امپراتوری مقدس روم و برگزینندگان امپراتور آن است. ایدههای نیکولاس بیکموکاست در سنت شوراگرایانهی پس از پیشنهادهای شورای کنستانس (1414-1418) میگنجد و، از همین رو، به شورا مرجعیتی برتر از مرجعیت پاپ اعطا میکند. او در دفتر نخست، به تبعیت از دیونوسیوس آرئوپاگی، به بسط نظرگاهی سلسلهمراتبی در باب خلقت و کلیسا میپردازد. سپس برای مستحکم ساختن بنیان دیدگاهش در باب شورا و مقام پاپی، از قانون شرع و اسناد تاریخی شوراهای نخستین و اسنادی دربارهی این شوراها بهره میبرد. با این حال، او هرگز به انکار اهمیت جایگاه پاپ و امپراتور دست نمیزند.
نیکولاس در سرتاسر این اثر در پی ایجاد وفاق (concordantia) میان نحلههای گوناگون پرشمار در قانون کلیسا و نظریهی سیاسی است.
در قرن اخیر محققان تاریخ سیاسی فصولی از این کتاب را، خصوصاً از دفتر دوم، که در آن نیکولاس رضایت [عامه] (1) را به عنوان پیششرط قانون و حکومت مشروع مطرح میسازد. برجسته ساختهاند. او با فرارفتن از سنت و قانون شرع [یا شریعت]، بر مبنای آزادی طبیعی بشر («آدمیان بالطبع در قدرت برابرند و به یک میزان آزادند») نتیجه میگیرد که حکومت سرتاسر برآمده از رضایت اتباع (2) است. این استدلال بر نهادینه کردن صریح رضایت [عامه]، سهم اصیل نیکولاس [در اندیشهی سیاسی] است. او در ادامهی این استدلال، پیشنهادهایی را در باب نمایندگی (3) عرضه میکند که از نمایندگی به مثابهی درآمدن به قالب شخصی مجازی به سمت نمایندگی به مثابهی نیابتی (4) مبتنی بر گزینش نمایندگان به دست آنانی که نمایندگی میشوند حرکت میکنند. این یکی از نخستین اقوال صریح در مغربزمین است که به قیود نهادیای که باید بر حکام اعمال شود و به این دیدگاه که مردم باید موافق نهادهای نمایندهی خودشان باشند اشاره دارد.
نیکولاس حتی پس از آنکه به فصلالخطاب بودن حجیت پاپ گروید، در نوشتههای کوتاه متأخرش از آرای خود برای اثبات این مدعا بهره برد که شورای بازل در حقیقت نماینده نیست و شورای عالی کاردینالهاست که تجسمبخش رضایت [عامه] است. در قرون بعد مجالس سکولار در تلاش برای محدود ساختن قدرت شهریاران، به ایدههای رضایت [عامه] او نمایندگی بازگشتند (اگرچه نه مستقیماً به کتاب نیکولاس). در خود کلیسا، سنت همچنان بر نوآوری غالب و ایدهی تفوق شورا بر پاپ گویی قرنها قرین مرگ بود. برخی اندیشههای قرن بیستمی در کلیسای کاتولیک رم به آرای نیکولاس کوزایی دربارهی شورا و مقام پاپی بازگشتهاند و آنها را احیا کردهاند.
پینوشتها:
1- consent
2- subjects
3- representation
4- delegation
میلر، کلاید لی؛ (1394)، نیکولاس کوزایی، ترجمهی سید محمدعلی شامخی. تهران: نشر ققنوس، چاپ اول