دکتر غلامعلی افروز
در ابتدای قرن بیستم، میتوان تحولی عظیم را در جنبش شناسایی ماهیت، تحول و اندازهگیری هوش مشاهده كرد. شاید بتوان یكی از بیست اتفاق تحول برانگیز در علم روان شناسی قرن بیستم را فعالیتهای آلفرد بینه (1) در نظر گرفت. در آغاز، به بررسی زندگی شخصی و حرفهای بینه پرداخته و پس از ذكر دیدگاه فلسفی وی، به اقدامات فزایندهی بینه در اندازهگیری هوش و بررسی ماهیت آن اشاره میشود.
آلفرد بینه، در 11 ژولای 1857 در شهر «نیس» (2) در كشور فرانسه به دنیا آمد. وی تنها فرزند خانوادهاش بود. مادر وی فردی هنرمند و پدرش پزشك بود. هنگامی كه وی در دوران نوجوانی به سر میبرد، والدینش از یكدیگر متاركه كرده و در 15 سالگی، تحت مراقبت مادرش قرار گرفت و با كوششهای او به یكی از مشهورترین مدارس حقوق راه یافت. بینه در سال 1878، توانست مدرك معتبری را در رشتهی حقوق به دست آورد، ولی تصمیم گرفت بر اساس گرایش خانوادگیاش و به خصوص تشویقهای پدرش به رشتهی پزشكی روی آورد. هرچند كه وی به دنبال دریافت مدركی معتبر در زمینههای پزشكی بود، ولی علاقهاش به روان شناسی، وی را از دریافت مدركی معتبر در رشتهی پزشكی بازداشت (اشترنبرگ، 2000).
با توجه به اینكه آلفرد بینه باید كتابهای پزشكی را مطالعه میكرد، در این میان كتابهای افرادی از قبیل چارلز داروین، آلكساندر بین (3) و جان استوارت میل (4) را مطالعه كرده و دیدگاه فلسفی خاصی را اتخاذ كرد. وی به دنبال این بود تا ماهیت انسان را دریابد و به سؤالات اعتقادی خویش پاسخ دهد. از بین این فیلسوفان، او بیشترین تأثیر را از جان استوارت میل گرفت. عقاید جان استوارت میل، دربارهی نظام منطق (5) (1843) و لیبرالیسم فردی (6) (1859) در عقاید بینه كاملاً مشهود است. جان استوارت میل كه تحت تأثیر دیدگاه لاك قرار داشت، به گونهای غیرمستقیم، عقاید لاك را برای بینه ارائه كرد و اثرات شگرفی را در شكلگیری دیدگاه بینه ایجاد كرد.
ساعتهایی طولانی، بینه در كتابخانه مشغول به مطالعه بود، به طوریكه اطرافیانش وی را به عنوان فردی درونگرا و تنها (7) میشناختند. آنها اعتقاد داشتند كه بینه در روابط اجتماعی، عملكرد مناسبی ندارد و فقط به دنبال مطالعه است. علاقهی شدید بینه به مطالعهی روان شناسی باعث شده بود تا وی بدون دارا بودن مدرك روان شناسی، از دانش كافی برخوردار شده و به عنوان روان شناس خودآموزش دیده (8) مطرح شود. فقدان مدرك تخصصی در حیطهی روان شناسی، مشكلاتی را برای بینه به وجود آورده بود كه مقبولیت عقاید و كسب شغل وی را به مخاطره میانداخت.
به علت فقدان مدرك تخصصی، بینه شغل مختص به یك روان شناس را به دست نیاورده بود، تا اینكه ژوزف بابینسكی (9)، دوست مهربانش كه كاشف بازتاب كودك نیز بود، وی را در سال 1883 به چارلز فری و جان شاركو (10) در بیمارستان لاسالپاتریر (همان بیمارستانی كه اسكیرول و سگن نیز در آن فعالیت داشتند و به عنوان قدیمیترین بیمارستان روانی- آموزشی شهر «نانسی» محسوب می شود) معرفی كرد.
با توجه به رویكرد كاشف گری بینه، وی با همكاری فری و شاركو توانست پدیدهی انتقال را برای ویژگی هیپنوتیزم تعریف كند و اعتقاد داشت كه باید سیستم اعصاب مركزی و پیرامونی سالم باشد تا انتقال به وجود آمده و شخص در حالت هیپنوتیزم فرو رود. در این زمان بود كه بینه برای شناسایی سیستم اعصاب مركزی و پیرامونی به عقاید ایتارد، سگن و اسكیرول توجه كرد. او پس از بررسی چندین كودك عقبماندهی ذهنی دریافت كه نمیتواند آنها را هیپنوتیزم كند، زیرا كه سیستم اعصاب مركزی و پیرامونی این كودكان، آسیب دیده است. بنابراین، بینه دریافت كه به كودكان عقبماندهی ذهنی علاقهمند بوده و خواهان بررسی عمیقتر سبب شناسی و نشانهشناسی و حتی طبقه بندی كودكان كم توان ذهنی است (بینه و هنری (11)، 1895).
پس از سالها تحقیق، در سال 1890، تمامی یافتههای شاركو، بینه و فری مورد تردید قرار گرفته و هر سه دانشمند در حیطهی توصیف و تبیین هیپنوتیزم ناكام ماندند. بینه از بیمارستان فوق بیرون آمده و دیگر هرگز به آن بیمارستان نرفت، چرا كه خاطرات تلخ، وی را آزار میداد. لازم به ذكر است تجارب بینه در این بیمارستان نقش مؤثری را در ساختارسازی آزمون وی برعهده داشت، زیرا برای اولین بار برخی از مواد آزمون هوش خویش را بر روی كودكان عقبماندهی ذهنی اجرا كرده و توانست از دیدگاه متخصصان بیمارستان فوق و به خصوص اسكیرول دربارهی مواد كلامی آگاهی حاصل كند. این تجربه در زندگی شغلی بینه و تدوین آزمون هوشی بینه و سیمون نقش تعیین كنندهای داشت.
در سال 1891، مسیر جدیدی برای تحقیقات بینه به وجود آمد. در همان سال، وی به آزمایشگاه روان شناسی فیزیولوژیك (12)، در «سوربون» (13) منتقل شد و به مدت 4 سال بدون دریافت حقوق، به عنوان همكار افتخاری، ایفای نقش كرد تا سرانجام در سال 1895 به عنوان مدیر این مؤسسه شناخته شده و تا آخر عمر در این مقام باقی ماند. در این ایام، علاقهمندی خاصی به بررسی شناخت نشان داد. وی علاوه بر انجام تحقیقات مرتبط با «تحول شناخت و مبنای فیزیولوژی آن در كودكان» به استفاده از روش مشاهده پرداخته و دختران كوچك خود را همواره تحت بررسی قرار میداد تا بتواند به تحول شناخت دست یابد. در سال 1899، بینه به عنوان فردی متخصص در حیطه تحول شناختی كودكان، مشهور و به عنوان عضوی مؤثر از جامعه مطالعه آزاد روان شناختی كودك (14) مطرح شد (بینه و هنری، 1895).
یافتههای مرتبط با تحول شناخت در دخترانش، یعنی مادلین و آلیس (15)، باعث شده بود تا از وی به عنوان روان شناس كاربردی یاد شود. علاوه بر آن، بینه با استناد به فعالیتهای سگن و اسكیرول در بیمارستان لاسالپاتریر شهر «نانسی»، كمیتهای را تشكیل داده بود كه محور اصلی آن، ارائهی خدمات به كودكان عقبماندهی ذهنی بود. آنان در این كمیته، مسائل حقوقی، آموزشی و روان شناختی مرتبط با ناتواناییهای یادگیری و كلاسهای درس ویژه را مرور میكردند و به دنبال روشهایی برای پاسخگویی به این سؤال بودند:
چگونه باید بین كودك عادی و غیرعادی، تفكیك معتبری كرد؟
تمامی اعضای این كمیته، از انتشار كتاب جنجال برانگیز بینه، با عنوان «مطالعهی آزمایشگاهی از هوش» (16) (1902) استقبال كردند (شولز (17)، 2005). این افراد با استناد به مطالعات آزمایشگاهی بینه در آزمایشگاه روان شناسی آزمایشگاهی سوربون، تحقیق مشاهدهای وی از دخترانش و دیگر مطالعات آزمایشگاهی، روشهای خاصی را برای شناسایی میزان هوش كودكان ارائه كرده و آموزشهای كاربردی را برای والدینشان مطرح میساختند. در این كتاب میتوان به دیدگاه بینه دربارهی اندازهگیری هوش دست یافت.
هرچند كه بینه در كتاب «مطالعات آزمایشگاهی هوش»، به شش نوع خرده مقیاس مرتبط با هوش توجه كرده و از آنها به عنوان آزمونهای اندازه گیری هوش یاد كرده، ولی نظریهی دقیقی را در این زمینه مطرح ساخته است. بینه در این كتاب به آزمونهای تداعی (18) (كه كودك معنی یك كلمه و هر آن چیزی را كه به ذهنش خطور میكند بازگو میكند)، آزمونهای تكمیل جملات (19)، آزمونهای توصیف تصویر و آزمونهای میزان حافظه (20) (كه ابینگهاوس طراحی كرده بود)، آزمونهای تكرار ارقام (21)، آزمونهای توجه (22) و آزمونهای قضاوت اخلاقی (23) به عنوان عوامل سازندهی هوش تأكید داشت. این موارد، نشان دهندهی آمادگی ذهنی بینه در تدوین آزمون هوش معتبر و جهانی خویش بود. بینه به مدت 11 سال به عنوان فردی مفید در چاپ مقالات مجلهی روان شناسی در كشور فرانسه نقش داشت، ولی مقالات وی كه توسط هنری نیز تكمیل میشد، نقش مؤثرتری را در مفهوم سازی هوش در قرن بیستم به وجود آورده بود. بینه و هنری در مقالات متعدد از ساده نگاری گالتون و كتل دربارهی اندازهگیری هوش از طریق آزمونهای حسی- حركتی انتقاد كرده و هوش را به عنوان فرایند شناختی سطح بالایی در نظر میگرفتند (لین (24)، 1989).
درنهایت، میتوان این گونه نتیجهگیری كرد كه بینه براساس مطالعات نظری از یك سو و مطالعات تجربی كه سگن و اسكیرول در بیمارستان نانسی پایهریزی كرده بودند، از سوی دیگر، توانست اهمیت مواد كلامی را در اندازهگیری هوش دریافته و از آن به عنوان یكی از معیارهای سازندهی آزمون هوش خود استفاده ببرد؛ به عبارتی دیگر، شناسایی واژگان و بررسی خزانهی لغات كودكان عقبماندهی ذهنی به عنوان گام اساسی مصاحبهی تشخیصی اسكیرول در نظر گرفته میشود كه براساس توانمندی كودكان عقبماندهی ذهنی در زمینههای كلامی، به گروههای مختلف عقب ماندگان ذهنی تقسیم میشوند. این گونه اقدامات از چشمان تیزبین بینه دور نماند و باعث شد تا این دانشمند، در كتاب معروف خویش به صورت غیرمستقیم به عقاید اسكیرول تأكید كرده و دیدگاه وی را در زمینهی اهمیت مواد كلامی در شناسایی ماهیت هوش به كار گیرد.
چاپ كتاب بینه با عنوان «مطالعات آزمایشگاهی هوش»، مقالات وی با هنری در حیطه انتقاد به ماهیت و ابزارهای اندازهگیری هوش توسط نظریه پردازان معاصر، همانند گالتون در انگلستان و كتل در آمریكا، مطالعات آزمایشی روان شناسی آزمایشی با تأكید بر مباحث شناخت، بهرهگیری از روش مشاهدهای در شناسایی و اندازهگیری هوش با تأكید بر تحقیق «مطالعات موردی و آزمودنیهایی كه دخترانش بودند»، همه و همه باعث شدند تا فعالیتهای كاربردی وی در انجمن مطالعات آزاد روان شناختی كودك، اثر مطلوبتری را بر جای گذارد و اعضای این كمیسیون كه در نظام آموزش و پرورش كشور فرانسه نیز نقش اساسی را برعهده داشتند، وظیفهی خطیری را به بینه واگذار كنند.
این وظیفهی خطیر كه در سال 1904 به بینه واگذار شد، طراحی و تدوین ابزاری دقیق برای تفكیك كودكان غیرعادی از عادی بود. در آن زمان، متخصصان با تأكید بر دیدگاه اسكیرول، كودكان عقب ماندهی ذهنی را به عنوان مهمترین طیف كودكان غیرعادی میشناختند و نهضت روانسنجی، به عنوان یاری بخش تشخیصهای دقیق، پرچمداری این نهضت را به بینه واگذار كرد.
تلفیق مبانی روان شناختی آموزش و پرورش كودكان استثنایی با اقدامات روانسنجی، نه تنها در فعالیتهای سگن در اندازهگیری هوش با ابزارهای حسی- حركتی و فعالیتهای اسكیرول دربارهی تشخیص افتراقی عقب ماندگی ذهنی و بیماری روانی منعكس شده بود، بلكه تلاشهای شبانه روزی بینه در جامعهی آزاد مطالعهی روان شناختی كودك (كه باید خود را از تعصبها و قید و بندهای حاكم در كودك شناسی (25) مبرا میكردند) متبلور این حقیقت بود كه سنجش باید با این رشتهی نوپا تلفیق شود و هرگز نمیتوان از دستاوردهای روش شناختی بیبهره بود (بینه و سیمون (26)، 1908).
بینه، همانند سگن و اسكیرول، از سنجش دربارهی آموزش و پرورش استثنایی استفاده كرد، با توجه به اینكه، اقدام فوق را نه به گونهی تصادفی، بلكه به صورت كاملاً هدفمند انجام داد. تأسیس كمیتهی خاص آموزشهای ویژهی كلاسی برای كودكان عقب ماندهی ذهنی، كه اعضای آن از جامعه آزاد مطالعه روان شناختی كودك برگزیده شده بودند، همه مهر تأییدی بر این ادعاست.
فعالیتهای بینه باعث شد تا آموزش و پرورش كشور فرانسه دچار نگرانی شوند و مسئولیت خطیری را برای شناسایی و طبقه بندی كودكان، قبل از ورود به مدرسه احساس كنند. یكی از شعارهای بینه، شناسایی كودكان عقبماندهی ذهنی از میان كودكان غیرعادی و آموزش ویژه در كلاس درس، برای عقب ماندگان ذهنی بود كه پس از چندین سال تلاش بیوقفه در افكار عمومی حاكم شده بود. این گونه اقدامات بود كه باعث شد تا كمیسیونی برای كودكان عقبماندهی ذهنی (27) تأسیس شود و در این كمیسیون برای اولین بار به تفاوتهای بین ظرفیت ذهنی (28) كودكان عادی و عقب مانده پرداخته شد.
بدون هیچ شكی، میتوان دریافت كه اگر طرح خاصی در آموزش و پرورش كشور فرانسه برای شناسایی كودكان عقبماندهی ذهنی و پس از آن آموزشهای انفرادی این كودكان به تصویب رسید، شایستهترین فرد در اجرای مرحلهی اول، یعنی «طراحی ابزاری دقیق برای شناسایی وضعیت هوشی كودكان با تأكید بر شناسایی عقب ماندگان ذهنی»، مناسبتر از آلفرد بینه نیست. در سال 1904 كه این طرح در دو سطح متفاوت تصویب گردید و قرار بر این شد كه ابتدا كودكان عقب مانده ذهنی شناسایی شوند (مرحلهی اول) و پس از آن آموزشهای ویژهای به این افراد ارائه شود (مرحلهی دوم)، آلفرد بینه نیز مأموریت یافت تا به سرعت، آزمون هوش را آماده سازد.
تأسیس كمیسیون ویژه برای شناسایی كودكان غیرعادی و ارائهی آموزشهایی ویژه برای كودكان عقبماندهی ذهنی در سال 1903، واگذاری مسئولیت ساختارسازی و هنجارسازی آزمون هوش برای اهداف آموزش و پرورش استثنایی به آلفرد بینه در سال 1904، و ارائهی نخستین نسخهی آزمون هوشی معتبر و پایا كه از مقبولیت جهانی برخوردار بود، در سال 1905، به عنوان مهمترین و شاید مؤثرترین اقدامات قرن بیستم در حیطهی مبانی روان شناختی آموزش و پرورش استثنایی و حتی جنبش اندازهگیری هوش در نظر گرفته میشوند (گودارد، 1916).
اینگونه اقدامات مؤثر برای اندازهگیری هوش، مورد حمایت فردی دیگر به نام تئودور سیمون (29) قرار گرفت. سیمون كه خود را به عنوان همكار پژوهشی بینه (30)معرفی میكرد، تلاشهای فراوانی را برای تدوین این مقیاس هوشی صورت داد. آشنایی وی با بینه، در راستای تكمیل پایاننامهی دكترایش بود، زیرا كه سیمون خواهان اندازهگیری ابعاد ساختاری جمجمه و اندازهگیری دقیق آن برای بررسی وضعیت هوش بوده و این اقدامات را با تأكید بر نظریهی بروكا صورت داد. رهنمودهای بینه برای اندازهگیری هوش، باعث شد تا سیمون فعالیتهای پژوهشی بینه را هدایت كرده و همواره از وی به عنوان یك استاد در اندازهگیری هوش یاد كند.
تدوین اولین آزمون هوش بینه و سیمون در سال 1905، بازنگری (31)، حذف برخی از سؤالات (32)، بهسازی (33) و ارائهی (34) برخی از سؤالات، باعث شد تا دومین نسخهی آزمون بینه و سیمون در سال 1908 همراه با سن عقلی و تقویمی و نسخهی سوم یا نهایی آزمون بینه و سیمون در سال 1911 به جهانیان عرضه شود. بعد از مرگ بینه در سال 1912، سیمون دیگر تمایل نداشت تا بدون وجود استاد خویش، پژوهشی دربارهی آزمون هوش صورت دهد، زیرا اعتقاد داشت كه بدون وجود بینه، این بازنگری امكانناپذیر است. از اقدامات مشترك بینه و سیمون میتوان به تدوین كتابی با عنوان «كودكان با نقص ذهنی» (35) در سال 1907 اشاره كرد (شولز، 2005). در این كتاب، بینه و سیمون به مبانی زیست شناختی و روان شناختی این عارضه پرداخته بودند.
در نهایت، میتوان دیدگاه بینه و سیمون در حیطهی هوش را بدین صورت تعریف كرد:
«به نظرمان میرسد كه هوش، قوهی بنیادی (36) است كه نقش مهمی را در زندگی عملی و واقعی بر جای میگذارد. این قوهی بنیادی، معرف قضاوت (37) است كه میتوان آن را به عنوان حس مناسب (38)، حواس كاربردی (39)، شهود (40) و حتی قوهی انطباقدهی (41) با شرایط در نظر گرفت. اگر كسی قوای هوشی نداشته باشد، از توانمندی در قضاوت محروم مانده و به راحتی نمیتواند خود را با محیط سازگار كند.»
به عبارتی دیگر، بینه اعتقاد داشت كه در هوش باید به استدلال (42)، قضاوت، حافظه (43)، انتزاع (44)و تمركز حواس (45) توجه كرد. هرچند كه بینه و همكارانش سالها وقت و كوشش خود را صرف تحقیقات ابتكاری در حیطهی اندازهگیری هوش كردند، ولی آنان در آغاز از روشهای مختلفی مثل اندازهگیری ابعاد جمجمه و صورت، شكل دستها و تجزیه و تحلیل خط استفاده كردند. نتایج این بررسیها آنان را معتقد ساخت كه مناسبترین راه در این زمینه، اندازهگیری مستقیم و هرچند ابتدایی كنشهای پیچیدهی ذهن است. نخستین بررسیهای بینه برای یافتن شاخص كمی، ملموس، سریع و دقیق از هوش در سال 1896 صورت گرفت و كارهای مشترك او با سیمون در فرانسه به تهیه و انتشار نخستین ابزار علمی ارزشیابی نیروی عقلانی آدمی به عنوان هوش در سال 1905 انجامید. (46) این اقدام را میتوان دستاوردی عظیم در سنجش هوش دانست كه هنوز هم برخی از مواد آزمون بینه و سیمون در آزمونهای هوشی قرن حاضر مشاهده میشود (ولف (47)، 1973).
بینه پس از انتشار نسخهی اول آزمون هوش با همكاری سیمون، باقیماندهی عمر خویش را وقف بازنگری و اصلاح این آزمون كرد. وی شبانه روز آنها را بازنگریها میكرد، به طوری كه اولین و بزرگترین منتقد از آزمون بینه- سیمون (در سال 1905)، آلفرد بینه بود. سازندهی این آزمون، بزرگترین منتقد آن بود و این اقدام باعث شد تا در سال 1908، اصلاحات بنیادی انجام گرفته را به عنوان نسخهی دوم آزمون بینه- سیمون به جهانیان عرضه كند. این روند اصلاح سازی ادامه داشت تا اینكه نسخهی سوم آزمون بینه- سیمون، در سال 1911 به چاپ رسید. با نگاه نقادانه به نسخهی سوم آزمون بینه- سیمون میتوان دریافت كه به چه میزان بینه به انتقادهای خویش و دیگران برای اندازه گیری هوش توجه كرده و توانسته است تا نام خویش را در تاریخ اندازهگیری هوش جاودان كند (فلاناگان (48)، 1938).
روندی كه بینه در اندازهگیری هوش و توصیف ماهیت آن پایهریزی كرده است، به عنوان معتبرترین مبنای اندازهگیری از هوش شناخته میشود كه هنوز هم از جامعیت آن كاسته نشده، به طوری كه میتوان تأثیر عقاید معتبر بینه را در حال حاضر نیز مشاهده كرد. توصیف بینه از ماهیت هوش، كه آن را فراتر از پاسخهای حسی- حركتی و ادراكی تصور میكرد، تأكید بر قوهی قضاوت و توانمندی شخص در انطباقدهی به عنوان مبانی اصلی هوش، از عقاید ماندگاری است كه در اوایل قرن بیستم مطرح شده و هنوز هم مطرح است. این روند نه تنها در نظریهپردازی بینه، بلكه در اندازهگیری هوش وی نیز مشاهده میشود، به طوری كه نسخهی پنجم مقیاس استانفورد- بینه در سال 2003 تأییدكنندهی عقاید وی است. این آزمون كه به عنوان معتبرترین آزمون هوشی حیطهی كودكان استثنایی است، مهر تأییدی بر عقاید ماندگار بینه در جنبش اندازهگیری هوش است.
تأكید بینه و سیمون به هوش به عنوان قوهی ذهنی بنیادی و شناسایی ابعاد چندگانهی آن با عنوان استدلال، قضاوت، حافظه، انتزاع و تمركز حواس، از جمله مواردی بود كه در نظریه پردازان سنجش هوش مشاهده شده و باعث شد، افراد دیگری همانند ثرندایك به جنبهی انتزاعی هوش، اشترن (49) به عنصر سازندهی حافظه در ماهیت هوش، وكسلر (50) به توانمندی قضاوت و گاردنر (51) به بعد استدلال توجه كنند. به راستی میتوان نظریه پردازان سنجش هوش را از پیروان بینه دانست كه پس از بینه مسیر وی را دنبال كردند. اقدامات بینه و تلاش سیمون در ساختارسازی آزمون و تلفیق دیدگاههای نظری و مشاهدات تجربی باعث شد تا نهضت سنجش هوش مسیر واضح و دقیقی را برای خویش ترسیم كند كه هنوز هم میتوان تأثیر این اقدام كاملاً راهبردی را در دیدگاه نظریه پردازان قرن بیست و یك مشاهده كرد. جدول زیر، معرف روند تكوینی عقاید و اقدامات آلفرد بینه دربارهی توصیف هوش و اندازهگیری آن است:
تاریخ تقریبی |
اقدامات چشمگیر |
1896 |
تدوین نسخهی هوشی بینه-هنری |
1902 |
چاپ كتاب جنجال برانگیز «مطالعهی آزمایشگاهی از هوش» و تدوین خرده مقیاسهای شش گانه در آزمونهای هوش |
1904 |
پذیرش مسئولیت خطیر اندازه گیری هوش و طراحی آزمون معتبر و پایا برای اندازه گیری هوش |
1905 |
تدوین و انتشار اولین آزمون هوش با همكاری تئودور سیمون |
1907 |
چاپ كتاب كودكان با نقص ذهنی |
1908 |
بازنگری عمیق و اصلاحات بنیادی دومین نسخهی آزمون هوش بینه و سیمون |
1911 |
بازنگری عمیق و اصلاحات بنیادی سومین نسخهی آزمون هوش بینه و سیمون |
پینوشتها:
1.Alfred Binet
2.Nice
3.Alexander Bain
4.John Stuart Mill
5.System Of Logic
6.Individual Liberty
7.Interovert and Loner
8.Self-Taught Psychology
9.Joseph Babinski
10.Charles Fere & Jean Charcot
11.Binet & Henri
12.Laburatory Of Physiological Psychology
13.Sorbonne
14.Free Society For Psychological Study Of the Child
15.Madeleine & Alice
16.Study Laburatory of Intelligence
17.Schulze
18.Association Tests
19.Sentence Completion
20.Picture Descriptions and Memory Tests
21.Digit Repetition Tests
22.Attention Tests
23.Moral Judgment Tests
24.Linn
25.Pedagogy
26.Binet & Simon
27.Commission For the Mental Retard
28.Mental Capacities
29.Theodore Simon
30.Binets Research Assistant
31.Revising
32.Dropping
33.Modifying
34.Adding
35.Mentally Defective Children
36.Findamental Faculty
37.Judgment
38.Good Sense
39.Practical Sense
40.Initiative
41.Adapting
42.Reasoning
43.Memory
44.Abstruction
45.Concentration
46. از نظریه بینه، چنین استنباط میشود كه توان انسان در درك و حل مسائل، ناشی از امری است كه هوش نام دارد.
47.Wolf
48.Flanagan
49.Stern
50.Wechsler
51.Gardner
كامكاری، كامبیز/افروز، غلامعلی، (1390)، مبانی روان شناختی هوش و خلاقیت: تاریخچه، نظریهها و رویكردها، تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ دوم