تاریخ میان رودان باستان

هزاره سوم، شاهد ظهور تمدن بزرگی در خاورمیانه، یعنی تمدن بین‌النهرین، بود. شالوده‌های این تمدن قبلاً در هزاره چهارم پی‌ریزی شده بود، اما این سومری‌ها و اکدی‌ها بودند که آن را در هزاره سوم به ثمر رساندند....
شنبه، 30 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ میان رودان باستان
 تاریخ میان رودان باستان

 

نویسندگان:
لوکاس دوبلویس
روبارتوس وان دراسپک
برگردان: مرتضی ثاقب‌فر




 


هزاره سوم، شاهد ظهور تمدن بزرگی در خاورمیانه، یعنی تمدن بین‌النهرین، بود. شالوده‌های این تمدن قبلاً در هزاره چهارم پی‌ریزی شده بود، اما این سومری‌ها و اکدی‌ها بودند که آن را در هزاره سوم به ثمر رساندند. از این دو قوم، سومریها مهم‌تر بودند. دقیقاً نمی‌دانیم سومری‌ها چه موقع به بین‌النهرین آمدند و آیا آنها بوده‌اند که افتخار ابداع خط و احداث نخستین شهرها در جنوب بین‌النهرین را داشته‌اند یا خیر. آنچه می‌دانیم، این است که این مردم به گسترش آن شهرها پرداختند و به توسعه بهره‌برداری از هنر نوشتن برای حفظ گزارش‌ها و حساب‌ها در معابد و کاخ‌های خود و برای ایجاد متون دینی و ادبی اقدام کردند. مجسمه سازی، معماری، اعتقادات مذهبی، سبک‌های ادبی و دیدگاه‌هایی در مورد سلطنت، قانون و جامعه، جملگی توسط سومریها ابداع شدند و تکوین یافتند. سومری‌ها همچنین زمینه را برای انواع علوم از جمله حساب، ستاره‌شناسی، گیاه‌شناسی و طب مهیا کردند. سومریها در مدارس خود از طریق به یاد سپردن و حفظ کردن انواع متون به یادگیری خط پیچیده خود می‌پرداختند. فهرست‌های اصطلاحات فنی در زمینه‌های بسیار مختلف حفظ شده است. فهرست‌های حرفه‌های گوناگون آن روزگار گزارش کاملی از وجود بینش، نسبت به ایجاد تخصص و بهبود اوضاع و احوال اقتصادی که با کشاورزی آبی تحقق یافت، فراهم می‌آورد.
نشانه‌ها و ردپاهای نظام شمارش شصت‌تایی در علم حساب سومری در تقسیم‌بندی امروزی همچنان به چشم می‌خورد. (1) سومری‌ها فرهنگ خود را از نسلی به نسل دیگر، طی قرن‌های متمادی و نیز به نواحی گسترده و در سراسر خاورمیانه باستانی، انتقال دادند. خط میخی آنها در مناطق دوردستی مانند جنوب غربی ایران (عیلام) و حتی سوریه (عبلا) پذیرفته شده بود و در این منطقه اخیر زبان سومری و متون سومری در مدارس به سبک سومری‌ها فرا گرفته می‌شد. به این ترتیب سراسر سواحل شرقی مدیترانه و تاریخ فرهنگی آن تحت نفوذ تمدن سومری قرار گرفت.
با این حال، سومری‌ها هرگز گرایش‌های واقعی توسعه طلبی و امپریالیستی در سر نداشتند و هرگز نخواستند بخش‌های وسیع سواحل شرقی مدیترانه را تصرف کنند و به جای آن، به زندگی در دولت-شهرهای کوچک خود ادامه دادند. در آغاز، زندگی در این دولت-شهرها گرداگرد معبد و کاهن بزرگ آن جریان داشت، اما بعدها قدرت فرمانروایان غیرمذهبی که وظیفه آنها رهبری جنگها بود، افزایش یافت و مستقلاً شروع به اقداماتی کردند. این امر به ظهور نظام پادشاهی انجامید و کاخ‌ها در کنار معابد برافراشته شدند، کاخ‌هایی که دیوانسالاری، املاک و کارگاه‌های خاص خود را داشتند. رفته رفته، شاه هر شهر تمایل یافت تا شهرهای دیگر را نیز تسخیر کند. سومری‌های قرنهای بعد پادشاهی را امری بدیهی و در حکم موهبتی الهی می‌دانستند.
مدت سه هزار سال «کاخ و معبد» دو سازمان قدرتمند در بین‌النهرین به شمار می‌رفتند. در سراسر این دوران، این سازمانها در کار و قلمرو نفوذ یکدیگر مداخله و مزاحمت ایجاد می‌کردند. گاهی بر سر زمین یا در باره میزان خودمختاری معابد مشاجره و کشمکش داشتند. اما در زمانهای دیگر به یاری هم می‌شتافتند. شاهان که نمایندگان الهه‌ها دانسته می‌شدند، پیوسته یا به ساختن معابد می‌پرداختند یا به این کار یاری می‌رساندند.
اکدی‌ها قومی‌اند که با توجه به نام شهر اکد (2) به این نام خوانده شده اند. بنیانگذار این امپراتوری، که سراسر بین‌النهرین را در بر می‌گرفت و به آسیای صغیر نیز گسترش یافت، (نک. نقشه 1)، شاه سارگون (3) بود.
اکدیان سامی بودند، یعنی به زبان سامی سخن می‌گفتند. امروزه این گروه زبانی شامل زبانهای عربی و عبری است. اکدیان در آغاز هزاره‌ی سوم ق. م در بین‌النهرین (عمدتاً در ناحیه‌ای با فاصله اندک در شمال سرزمین تحت تصرف سومریان) می‌زیستند، اما فقط هنگامی که شروع به استفاده از خط میخی برای زبان خود، اکدی کهن، کردند، در حکم گروه متمایزی شناخته شدند. اکدیان چیزهای زیادی، از جمله خط، باورهای مذهبی، اصول علمی و سبک‌های ادبی را از سومریان به وام گرفتند. با این حال، فرهنگ آنها حاوی عناصر بومی بود، زیرا همچنان به پرستش ایزدان خویش (که به خدایان سومری شباهت داشت) و تکلم به زبان خود ادامه دادند. اکدیان امپراتوری وسیع و نیرومندی برپا کردند؛ حتی جانشینان سارگون داعیه رهبری و سرکردگی سراسر جهان را داشتند و خود را «شاه چهار ربع مسکون» می‌نامیدند و صفت الهی برای خود قائل بودند. اما نتوانستند از طغیان‌های محلی و تهاجم قبایل شرقی که سرانجام امپراتوریشان را سرنگون کردند، جلوگیری کنند.

 تاریخ میان رودان باستان
شکل 1. زیکورات اور، سلسله سوم، حدود سال 2100 ق. م
یادداشت: این گونه معابد برج دار پلکانی از پایان هزاره سوم تا قرن سوم ق. م ساخته شده‌اند. آنها شکل تکامل یافته معابد صُفه مانند مشهور دوران ماقبل تاریخند. معبد اور به نانا (4) (ایزد ماه سومری) اختصاص داشت که به اکدی به آن سین (5) می‌گفتند.
طرح بازسازی شده توسط ال. وولی (1880-1960)
سقوط امپراتوری اکد در پی احیای شهرهای متعدد سومری رخ داد که به آن «نوزایی سومری» گفته‌اند (حدود 2100-2000 ق. م). پادشاهان اور، معروف به «سلسله سوم اور» امپراتوری بزرگ دیگری در بین‌النهرین تأسیس کردند. اما به برکت کشف حدود صد هزار قطعه لوحه‌ی گلی، اطلاعات نسبتاً خوبی درباره این امپراتوری در دست داریم. این لوحه‌ها نشان می‌دهند که کاخ شاهی معبد را تحت الشعاع خود قرار داده و بر اقتصاد تسلط کامل یافته بود.
امپراتوری او را نیز از سوی مهاجمانی که این بار از سوی غرب آمده بودند، یعنی عموریان، منقرض شد. عموریان قبیله‌ای بیابانگرد بودند که به زبان سامی غربی سخن می‌گفتند و به خاطر وجود منطقه حاصلخیز جلگه‌های دو رود فرات و دجله جذب بین‌النهرین شده بودند. این قوم به ساکنان این جلگه‌ها خسارات فراوانی از جمله غارت مزارع و قطع راه عرضه غلات به شهرها، وارد کردند. مقامات محلی از این موقعیت سود جستند تا روابط خود را با اور قطع کنند و سلسله‌های مستقل خود را استوار کنند.
بین‌النهرین، در آغاز هزاره دوم ق. م شاهد ظهور دو قوم آشوری و بابلی بود که به مدّت 1500 سال بر تاریخ این منطقه استیلا یافتند. شگفت آن که اعتبار این اقوام در به قدرت رسیدن مرهون مردمان بیگانه، یعنی عموریان است که در پایان هزاره سوم ق. م در بین‌النهرین ساکن شده بودند. نفوذ مردمان نیمه بیابانگرد و کوچنده به درون ناحیه‌ای با فرهنگی تحول یافته و متعالی باعث به قدرت رسیدن اقوام از راه رسیده جدیدی در این ناحیه شد و این نمونه‌ای است از پدیده‌ای که بارها در تاریخ خاورمیانه‌ی باستان تکرار شده است. عموریان سلطه‌ی شهرهای آشور، بابل و ماری را به دست گرفتند، اما نتوانستند زندگی کوچنده و بیابانگرد خود را یکسره رها کنند. عناوین بعضی فرمانروایان عموری آشکارا بازتاب موقعیت دو تیره آنهاست. آنها خود را «شاه شهر X یا رئیس قبیله Y» می‌نامیدند. عموریان موفق نشدند فرهنگ خود را به طور کامل جانشین فرهنگ سومری-اکدی کنند.
 تاریخ میان رودان باستان
نقشه 1. امپراتوری‌های آشور کهن و بابل کهن
زبان‌های نوشتاری کماکان به صورت همان سومری و اکدی باقی ماندند (دومی به دو نوع آشوری و بابلی تقسیم شده بود) و خط میخی همچنان به کار می‌رفت. پس از مدتی، زبان عموری به عنوان زبان محاوره نیز از میان رفت.

امپراتوری آشور کهن (حدود 2000-1760 ق. م)

شهر آشور قبلاً در دوره سلسله‌ای اولیه، تحت تسلط امپراتوری‌های اکد و اور برقرار و آباد بود. این شهر در حدود سال 2000 ق. م مستقل شد. تجارت پرسود این شهر با شهرهای آسیای صغیر و مناطق دیگر، ثروت و شهرت بسیاری برایش به ارمغان آورد. در پی بحران اقتصادی حدود سال 1840 ق. م در پایان سده نوزدهم ق. م دوره‌ای جدید از رفاه و رونق آغاز شد و شمشی ادد عموری (6) به سلطنت رسید. او سلطه خود را تا شمال بین‌النهرین گسترش داد و پسرش را در ماری (7) به تخت نشاند. با شمشی ادد یکم، سلطنت خصلت مطلقه‌ی بیش‌تری پیدا کرد.

امپراتوری بابل کهن (حدود 1800-1600 ق. م)

در سده هجدهم ق. م بابل که تا آن زمان شهری بی اهمیت بود، قدرت سیاسی فراوانی یافت و تا قرن‌ها آن را حفظ کرد. این شهر حتی در دوره‌های ضعف سیاسی نیز به اِعمال نفوذ بر فرهنگ بین‌النهرین ادامه داد. بسیاری از شاهان که در ایام بعدی بابل را تسخیر کردند، به خدایان و سنتهای بابلی احترام گذاردند و منزلت ویژه‌ی شهر را به رسمیت شناختند. شالوده‌های فرهنگ بابلی در زمان حمورابی (8)، پادشاه عموری (1792-1750 ق. م)، پی ریخته شد که در زمان سلطنت خود تقریباً تمام بین‌النهرین از جمله آشور را تصرف کرد. آوازه‌ی حمورابی بیشتر ناشی از «قانون» اوست؛ این قانون منبع معتبر اطلاعاتی در مورد ساختار اجتماعی این دوره به شمار می‌رود. این قانون یکی از آثار معیار برای تحصیل در مدارس بابل به شمار می‌رفت و از این رو نفوذ ژرف و دیرپایی داشت.
پیروزی امپراتوری بابل کهن کوتاه مدت بود: در زمان جانشینان حمورابی فروپاشی و انحطاط امپراتوری شروع شد و پادشاهان به تدریج قدرت و اقتدار نظامی خود را از دست دادند. حتی در حدود سال 1600 ق. م پادشاهی از قلمرو هیتی که در بخش شرقی آسیای صغیر ظهور کرده بود، بابل را تصرف کرد و به غارت بین‌النهرین پرداخت. او پس از تاراج بابل به کشور خود بازگشت. امپراتوری بابل کهن هرگز از این ضربه قامت راست نکرد و برای دفاع از خود در مقابل موج جدیدی از مهاجمان، یعنی کاسی‌های کوهستانهای ایران، ضعیف‌تر شد. یک بار دیگر بین‌النهرین تحت سلطه‌ی خارجیان درآمد. این از راه رسیدگان نیز خود را با سنت‌های ساکنان اصلی آن جا سازگار کردند.

بابل و آشور

کمی پس از سقوط امپراتوری بابل کهن (حدود 1600 ق. م)، قبیله‌ای از مهاجمان شرقی (کاسی‌ها) بر بابل تسلط یافتند. آنها مدت چهار قرن بر بین‌النهرین حکومت کردند. هم ایشان بودند که در بابل از ارابه جنگی استفاده کردند. شاه بر پیروانش که زمین‌های معاف از مالیات را به آنها بخشیده بود، تکیه بسیاری داشت. فرهنگ بابلی اساساً محصول ادغام تمدن‌های پیشین سومری و اکدی بود و کاسی‌ها خود را با این فرهنگ سازگار کردند. معابد و سبکهای هنری آنها اساساً بابلی بود و خصلت بابلی داشت؛ زبانهای سومری و اکدی همچون گذشته به عنوان زبان نوشتاری به کار می‌رفتند و بنابراین استمرار آنها حفظ شد.
امپراتوری آشور در آغاز ضعیف بود. شاهان آن تابع شاهان همسایه شمال غربی خود یعنی میتانی بودند، اما پس از سقوط امپراتوری به دست هیتی‌ها (حدود 1350 ق.م) به کسب استقلال نائل شدند. این امر به گشایش دوره جدیدی در تاریخ بین‌النهرین انجامید. در این دوره دو دولت با قدرت متوسط، یعنی آشور و بابل، بر بین‌النهرین حکومت کردند. این دو دولت از ثبات قدرت کمابیش متوازنی برخوردار بودند و این وضع تا سده هشتم ق. م ادامه داشت.

میتانی

میتانی دولتی بود که در قسمت علیای دو رود دجله و فرات قرار داشت. ساکنان آن هوریایی‌ها (9) بودند که از هزاره سوم ق. م در این ناحیه زندگی می‌کردند و به تدریج طی قرنها به سوی آسیای صغیر و سوریه و فلسطین پیشروی کردند. به عبارتی هوریایی‌ها در خارج از میتانی، مثلاً در امپراتوری هیتی نیز زندگی می‌کردند. گرچه زبان هوریایی (که به خط میخی نوشته می‌شد) برای اسناد رسمی در میتانی به کار می‌رفت و هوریایی‌ها خدایان خاص خود را می‌پرستیدند، اما عناصر هند و آریایی متعددی در فرهنگ میتانی قابل تشخیص است. مثلاً در برخی عهدنامه‌ها به خدایان هندی اشاره شده و بعضی از شاهان میتانی نام‌های هند و آریایی دارند.

امپراتورى هیتی

از دورانی بسیار کهن، مردمانی با تمدنهای شهری که منشأ آن برای ما روشن نیست در آسیای صغیر می‌زیسته‌اند. زبان مردمی که در آغاز هزاره دوم ق. م در آناتولی مرکزی سکونت داشتند، عناصر مشخصی هند و اروپایی داشت. این مردم خود را «هیتی‌ها» می‌نامیدند. در حدود سال 1700 ق. م پادشاهی آنها، به نام پادشاهی هیتی کهن، قدرت یافت و منطقه تحت نفوذ خود را تا سوریه گسترش داد. یکی از پادشاهان هیتی در حدود سال 1600 ق. م حتی توانست به کشور بابل نفوذ کند. با این حال، به دلیل مبارزه قدرت در داخل کشور، پادشاهی هیتی رفته رفته ضعیف شد و سرزمین‌های مفتوحه را از دست داد. شاه سوپیلولیوماس (10) در حدود سال 1350 ق. م کوشید تا قدرت هیتی را دوباره مستقر کند و آنچه را به نام پادشاهی یا امپراتوری هیتی معروف است بنیاد نهاد. او شهرهای نیرومندی را در سوریه و آسیای صغیر تحت تابعیت خود درآورد. همچنین همسایگان خود یعنی هوریایی‌ها در میتانی را تحت نفوذ خود قرار داد و پادشاهی دست نشانده را در آنجا مستقر کرد. سنت هیتی‌ها این بود که با پادشاهانی که از آنها شکست می‌خوردند عهدنامه صلح منعقد کنند و در آن صورت آن پادشاهان اجازه می‌یافتند که بر تخت سلطنت بمانند (به این پادشاهان معمولاً فرمانروایان دست نشانده یا «شاهان وابسته» می‌گویند). بسیاری از این عهدنامه‌ها در حفاریهایی که در پایتخت هیتی انجام گرفته کشف شده‌اند.
فرهنگ هیتی تا حد زیادی مرهون تمدن بین‌النهرین است. هیتی‌ها خط میخی را پذیرفتند و زبان اکدی را برای بعضی متون نظیر عهدنامه‌های یاد شده در بالا به کار بردند. در این عهدنامه‌ها از خدایان بین‌النهرین طلب یاری شده است. بسیاری از آثار ادبی بین‌النهرین، از جمله حماسه گیلگمش (11) به زبان هیتی ترجمه شده‌اند. اما آثار دیگری نیز قابل مشاهده هستند. مثل متون مذهبی که به زبانهای باستانی غیرهیتی نوشته می‌شدند. نفوذ هوریایی‌ها نیز، به خصوص پس از سلطنت سوپیلولیوماس آشکار است. تشوپ (12)، خدای تُندر هوریایی، حتی به یکی از ایزدان اصلی امپراتوری هیتی تبدیل شد.

پی‌نوشت‌ها:

1- تقسیم یک ساعت به شصت دقیقه و تقسیم دایره به 360 درجه.
2- شهر اکد حدود سال 2300 ق.م مرکز امپراتوری شد.
3-Sargon
4- Nanna
5- Sin
6- Amorite Shamshi-Adad
7- Mari
8- Hammurabi
9- Hurrians
10- Suppiluliumas
11- Gilgamesh
12- Teshup

منبع مقاله:
دوبلویس، لوکاس؛ وان در اسپک، روبارتوس؛ (1393)، دیباچه‌ای بر جهان باستان، ترجمه‌ی مرتضی ثاقب‌فر، تهران: نشرققنوس، چاپ پنجم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما