جامعه مصر در ممفیس در دوران سلطنت قدیم

برای حفظ اتحاد مصر، مِنِس، نخستین فرمانروا، پایتخت جدیدی ساخت که در حدود سی کیلومتری جنوب قاهرۀ امروزی، در مرز بین مصر علیا و مصر سفلی واقع بود. این شهر در ابتدا اینه هج (Ineh hedj) یا «دیوار سفید» نامیده می
سه‌شنبه، 15 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جامعه مصر در ممفیس در دوران سلطنت قدیم
جامعه مصر در ممفیس در دوران سلطنت قدیم

 





 

برای حفظ اتحاد مصر، مِنِس، نخستین فرمانروا، پایتخت جدیدی ساخت که در حدود سی کیلومتری جنوب قاهرۀ امروزی، در مرز بین مصر علیا و مصر سفلی واقع بود. این شهر در ابتدا اینه هج (Ineh hedj) یا «دیوار سفید» نامیده می شد که وجه تسمیۀ آن داشتن دیوارهایی از خشت گلی سفید شده ای بود که دور تا دور قصر پادشاه را احاطه کرده بودند و بعدها ممفیس نامیده شد. تمام فراعنۀ مقتدر دورۀ سلطنت قدیم از این شهر بر مردم حکومت می کردند و مصر را به بالاترین حد قدرت و اعتبار و شهرت رساندند. براساس گفتۀ یکی از منابع باستانی، «مشابه ممفیس هیچ گاه دیده نشده است.»

بر تارک جامعه

مورخان نمی توانند دقیقاً در مورد شکل ممفیس نظری بدهند، زیرا شهرهای مصر باستان که برخلاف معابد و آرامگاه ها، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفته اند. اما بعضی دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصر باستان بازسازی کرده اند. آن ها معتقدند که مردم طبقات مختلف اشراف، کاهنان، کارگزاران حکومتی، صنعتگران ماهر و کارگران عادی در این شهر سلطنتی زندگی می کرده اند. زندگی مصری ها در ممفیس، مثل سایر مناطق مصر، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعیشان در اطراف فرعون دور می زد.
فرعون و خانواده اش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی می کردند. این قصر با دیوارهای ضخیم مِنِس احاطه شده بود. این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به قصرهای امروزی اسباب و اثاثیۀ کم تری داشت. اسباب قصر شامل صندلی هایی با پایه های به شکل پنجۀ شیر، صندوق هایی از آبنوس و عاج برای البسه و جواهرات و تخت هایی باریک با کناره های مزین بود و برق طلا در همه جا قایل رؤیت بود.
کف اتاق ها، دیوارها و سقف ها گچکاری بود و با نقاشی هایی که صحنه هایی از زندگی در مصر را نشان می داد پوشیده شده بود. محتمل است که کف اتاق ها با نقش دریاچه هایی پر از ماهی و نیلوفر دریایی و دیوارها با نی های پاپیروس که روی آن ها غازهای وحشی در حال پرواز نمایش داده شده بود، تزیین می شدند و احتمالاً سقف ها منظره آسمان شب های مصر را نشان می دادند.
هر یک از اعضای خانوادۀ سلطنتی تعدادی اتاق و تعدادی مستخدم برای خودشان داشتند. چون در بدن اعضای خانوادۀ سلطنتی خون الهی جریان داشت، لازم بود که آن ها قبل از ظاهر شدن در برابر مردم شبیه به خدایان یا الهه ها لباس بپوشند و همین کار مدت زیادی زمان لازم داشت. برای مثال، روز فرعون با استحمام در یک وان مرمر زیبا شروع می شد. این کار تنها استحمام نبود، بلکه یک آیین مهم مذهبی بود که در حضور تعدادی از درباریان و حضار انجام می شد. این مراسم قسمتی از نظام آداب و معاشرت درباری بود که با گذشت زمان پیچیده تر شد. صرف حضور در این مراسم خود اعتبار و نشانۀ شأن افراد بود.
جیمز هنری بریستد، مصرشناس، این نظام را چنین توصیف کرده است:
تمام نیازهای خاندان سلطنتی توسط بعضی اعیان که وظیفه شان تأمین نیازهای قصر بود برآورده می شد. این افراد معمولاً عنوانی متناسب با کارشان داشتند مثل پزشک دربار یا رهبر گروه موسیقی دربار. گرچه آرایش افراد سلطنتی به نسبت ساده بود، اما همیشه سپاه کوچکی از سازندگان کلاه گیس، سازندگان صندل، عطرسازان، رخت شویان، شویندگان و نگهبانان رختکن سلطنتی، اتاق های شاه را اشغال می کردند.
فرعون پس از پوشیدن لباس های لطیف، به سر گذاشتن تاج و برداشتن سایر نمادهای پادشاهی اش به سالنی که تخت سلطنت در آن قرار داشت می رفت تا تجارت کشور را هدایت کند. ملکه و شاهزادگان به اتاق های مخصوص خودشان می رفتند، جایی که در آن به سایر درباریان می پیوستند و تفریح می کردند.
شهبانوی اعظم، یا به عبارتی همسر خاصۀ فرعون، از نظر سیاسی قدرتمندترین زن در سراسر کشور بود. فرزندان او مستقیماً وارث تخت پادشاهی بودند. اما فرعون معمولاً چندین همسر صیغه ای داشت، که آن ها هم فرزندانی می آوردند و در همان قصر زندگی می کردند. اگر حاکم از ملکه اش فرزند پسری نداشت، یکی از دخترانش با یکی از پسران سایر همسران فرعون ازدواج می کرد. مصریان هیچ ممنوعیتی برای ازدواج منسوبین سلطنتی با یکدیگر نداشتند. آن ها معتقد بودند ازدواج های بین خانواده، خون الهی آن ها را خالص نگه می دارد و سلسلۀ سلطنتی حاکم را قوی تر می کند.
قدرت و مناصب بسیاری از اشراف در حومۀ شهر ممفیس زندگی می کردند. تعدادی از مورخان معتقدند که آن ها در ویلاهای زیبایی که از چوب و خشت ساخته شده بود، ساکن بودند. این ویلاها را دیوارهای بلندی احاطه می کرد و هر یک باغی داشت که دارای یک استخر پر از ماهی بود که سطح آن را نیلوفرهای آبی می پوشاندند. در یک سمت استخر، معبدی کوچک قرار داشت که افراد خانواده در آن جا عبادت می کردند.
اسباب و اثاثیه ظریف، البته نه به خوبی آن چه فرعون داشت، اتاق های ویلا را زینت می داد. در سالن بزرگ پذیرایی، که اصلی ترین اتاق بود، دیوارها و ستون های چوبی، که پایه های حایل سقف مسطح ویلا بودند، با صحنه هایی از زندگی مصری تزیین می شدند. قالی های ضخیم در کف اتاق پهن می کردند. در این نوع خانه ها حتی حمام هایی در داخل خانه وجود داشت که در آن جا خدمتکاران، اشراف را می شستند و در کنار حمام ها، توالت هایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری می شد که روی لگن های قابل جابجایی تعبیه شده بود.
بعد از شستشو، یک خانوادۀ اشرافی عادی، صبحانه اش را که شامل شراب، میوه، نان ادویه دار، عسل و خرما بود، می خورد. سپس مرد خانواده برای کار نزد فرعون به دربار می رفت. این افراد مهم ترین و قدرتمندترین کارگزاران فرعون بودند. برای مثال کارگزاری که عنوان «چشم و گوش پادشاه» را داشت، مسئول بازجویی ها و پرس و جوهای محرمانه برای فرعون بود. بعضی از این افراد به وزیر در انجام وظایف متعددش کمک می کردند. برای مثال، یکی از اشراف ممکن بود در سفری همراه با وزیر برای بازدید یکی از ایالت ها برود یا به وزیر در نقش قاضی اعظم خدمت کند.
جامعه مصر باستان مردسالار بود. اما وضع زنان، به خصوص زنان متمول، در مصر بهتر از زنان در سایر جوامع باستانی یا حتی بعضی کشورهای امروزی بود. آن ها نمی توانستند مناصب دولتی داشته باشند و نفوذ سیاسی ناچیزی داشتند، اما گاهی زنی صاحب شأن می توانست در غیاب همسرش در کارهای حکومتی یا ادارۀ یکی از ایالات کشور کمک کند.
زن مصری می توانست صاحب ملک و دارایی باشد و غالباً زمین های با ارزشی جزو جهیزیۀ ازدواجش بود، ازدواجی که تقریباً همیشه توسط والدین عروس و داماد ترتیب داده می شد. گرچه شوهر می توانست این زمین ها را اداره کند، ولی زن حق داشت وصیت کند و ملک و دارایی اش را برای هر که خواست، ارث بگذارد. زن مصری می توانست درخواست طلاق کند و معمولاً ثلث دارایی های حاصلۀ بعد از ازدواجِ زوجین، به او تعلق می گرفت. بعد از طلاق نیز دارایی خودش را پس می گرفت و حق سرپرستی فرزندان را نیز داشت.
جامعه مصر در ممفیس در دوران سلطنت قدیم

تفریح و سرگرمی ها

پس از پایان یافتن کار روزانه، اشراف معمولاً به خانه باز می گشتند تا برای میزبانی یا رفتن به میهمانی آماده شوند. خانم ها لباس های بلند و تنگ و مردان، دامن مردانه می پوشیدند. لباس ها و دامن ها اگر چه شبیه به مدل البسۀ طبقات اجتماعی پایین تر بود، اما از پارچه های ظریف تر تهیه می شد و با رشته هایی از طلا روی آن ها نقش هایی دوخته می شد. آرایش چشم زنان و مردان مشابه هم و بسیار غلیظ بود و هم زنان و هم مردان کلاه گیس های مشکی داشتند. همگی بهترین جواهرتشان را می آویختند. هر خانم یک جعبه آرایش به همراه داشت که حاوی شانه ها، تیغ ها، روغن ها، قاشق های پماد، زغال سیاه و مالاکیت (Malachite) سبز برای آرایش چشم ها و آینه های مسی یا نقره ای صیقل داده شده بود. خدمتکاران برای میهمانان گوشت گاو، بز، غاز، لوبیا، نخود، انگور، خرما، نان و شیرینی می آوردند. زنان و مردان مطابق رسوم جداگانه می نشستند. آن ها با دست غذا می خوردند و همراه غذایشان شراب می نوشیدند. سپس می نشستند و به تماشای کارهای تردستان، نوازندگان، حرکات آکروباتی، دختران رقصنده می پرداختند. یک ترانۀ قدیمی نظر یک مصری متمول را نسبت به زندگی چنین توصیف می کند:
تا وقتی زنده هستی، به دنبال خواسته های قلبت باش...

شیون کردن هیچ کس را از درد سر رها نمی سازد...
استراحتی بکن،
کسل و دلسرد نباش

هیچ یک از آن هایی که این زندگی را ترک گفته اند، دوباره باز نخواهند گشت.
نوازندگان و رقصندگان اشراف را سرگرم می کردند. اشراف در میهمانی ها بهترین کلاه گیس ها و لباس هایشان را در بر می کردند.

مستخدمان خداوند

بعضی اشراف مثل کاهنان به فرعون خدمت می کردند و عنوان «مستخدم خداوند» را داشتند. آن ها علاوه بر ادارۀ معابد شهر مناصبی دولتی نظیر معمار، ریاضیدان و منجم نیز داشتند.
در ابتدا، معابد بزرگ در ممفیس مانند معبد پتاح (ptah) خدای شهر که پس از پایتخت شدن ممفیس در سلطنت قدیم خدای همگان شد تعداد کمی کارکنان دایمی و تعدادی کارکنان موقتی داشتند. کارکنان دایمی شامل یک کاهن بزرگ و چند دستیار وی بودند و کارکنان موقتی کاهنانی بودند که سالی سه بار، هر بار به مدت یک ماه، خدمت می کردند. بعدها، در بعضی معابد بزرگ تعداد کارکنان دایمی بسیار زیاد شد.
برای تمام کسانی که در معابد انجام وظیفه می کردند، پاکیزگی مذهی لازم بود. براساس گفتۀ هرودوت «کاهنان در حین انجام وظایفشان یکروز در میان تمام بدنشان را می تراشیدند تا در برابر وجود شپش یا هر پلیدی دیگری احتیاط کنند.»
کاهنان معابد آیین مذهبی مهم را به نیابت از فرعون که در واقع تنها کسی بود که می توانست مستقیماً با خدایان ارتباط برقرار کند، انجام می دادند. این آیین شامل شستن مجسمۀ پتاح، تعویض لباس هایش و آوردن غذا برای او بود. آدولف اِرمن، مصرشناس می گوید:
کسی که احترام الهی به او گذاشته می شد چه آمون بود یا ایزیس، پتاح یا فرعون متوفی همیشه می دیدیم که سرخاب تازه بر گونه اش مالیده شده و لباس های جدید بر مجسمه اش پوشانده شده است و محراب مقدس که مجسمه در آن نگه داشته می شد همیشه پاکیزه و پر عطر است.
بیش تر غذاهایی که به عنوان هدیه برای خداوند برده می شد، از زمین هایی که فرعون به معبد داده بود، به دست می آمد؛ معبد به این ترتیب می توانست پتاح را تأمین و ستایش کند. به همین دلیل، کاهنان علاوه بر انجام آیین مذهبی، باید بر املاک معبد نیز نظارت می کردند. علاوه بر محصولاتی که از این زمین ها به پتاح می رسید، فرعون نیز قسمتی از درآمدش غلات، شراب، روغن و عسل را که از مالیات ها و زمین های سلطنتی اش جمع آوری شده بود، تقدیم می کرد.
برای احترام به پتاح، کاهنان به طور دوره ای جشن های مذهب، به خصوص جشن هایی برای وقایع مهم موجود در افسانه های الهی، تدارک می دیدند. کاهنان زن که معمولاً زنانی صاحب شأن و به طریقی از منسوبین کارگزاران حکومتی بودند در رقص و نواختن آلات موسیقی شرکت می کردند. نانوایان، آبجوسازان، قصابان و آشپزانی که برای معبد کار می کردند صبح و شب برای تهیۀ غذا زحمت می کشیدند و هنرمندان و صنعتگران معبد هدایای دیگری برای خدا می ساختند.
تمام این هدایا «به خاطر زندگی، سعادت و سلامت» فرعون تقدیم می شدند. بعد از مراسم، مردمی که در جشن شرکت کرده بودند می توانستند در صرف اغذیۀ تقدیمی شریک شوند؛ غذایی که در سایر اوقات توسط کاهنان و کارگران معبد مصرف می شد. در یکی از برنامه های جشن، مجسمۀ پتاح را در قایقی مقدس می نهادند و به محرابی خارج از معبد می بردند. این کار به مردم ممفیس امکان می داد تا پتاح را عبادت کنند و از خدا نکاتی را بپرسند. مردم معتقد بودند خدا با نوسان کشتی در یک جهت خاص به سوالات آن ها پاسخ می دهد.

منجمان مصری

کاهنان مصری می خواستند جشن های مذهبی با روزهایی که برای موفقیت کشاورزی مصر با اهمیت بودند روزهای طغیان رود، روزهای کشت و روزهای برداشت محصول مصادف شوند. به همین دلیل کاهنان باید روشی علمی برای قرار گرفتن در جریان زمان ابداع می کردند. کاهنان منجم که وضعیت ستاره ها را بررسی می کردند و نقشۀ ستاره ها و سیارات را می کشیدند، به تدریج متوجه شدند که درخشان ترین ستارۀ آسمان که امروزه آن را شعرای یمانی می نامند، درست قبل از طغیان رود در بالای افق شرقی ظاهر می شود. فاصله زمانی طلوع این ستاره تا طلوع بعدی اش ۳۶۵ روز بود. پس از اطلاع از این مطلب، منجمان تقویمی دوازده ماهه با ۳۶۵ روز ابداع کردند و آن را به ۳ فصل ۱۲۰ روزه تقسیم کردند: طغیان، کاشت، برداشت. هر ماه ۳۰ روز داشت و هر «هفته» ۱۰ روز و هر روز ۲۴ ساعت بود. ۵ روز اضافی برای برپایی جشن برای ۵ خدای اصلی مصر بود. این تقویم با اصلاحاتی که بعدها صورت گرفت، اساس تقویم امروزی را به وجود آورد. چگونه به نظر می رسم؟
تقریباً تمام مصریان باستان مدت زمان زیادی را صرف ظاهرشان می کردند. اگرچه آن ها از کلاه گیس استفاده می کردند، ولی به شدت مراقب موهایشان بودند. آدولف اِرمن، مصرشناس، این توجه را در کتاب «زندگی در مصر باستان» توصیف می کند.
«زنان و مردان از پزشک می خواستند تا پس از ریزش مویشان، کاری کند تا موهایشان دوباره رشد کند و نیز رنگ سیاه جوانی را به موهای سپید آن ها بازگرداند... برای پیشگیری از سفید شدن موها، باید به سر ضمادی می مالیدند که حاصل جوشاندن خون گوسالۀ سیاه با روغن بود. داروی دیگر این بود که خون شاخ گاو سیاه نر با روغن جوشانده شود و سپس مثل پماد استفاده شود. با این تجویز گمان می رفت که رنگ سیاه موی گاو نر به موی انسان نفوذ کند... هنگامی که مو می ریخت، رشد دوبارۀ آن را می شد با استفاده از مخلوط شش نوع چربی (چربی شیر، اسب آبی، تمساح، گربه، مار و بز کوهی) و تبدیل آن به پماد (روغن معطر) تضمین کرد. هم چنین گمان می کردند که مالیدن "دندان الاغی که در عَسل خرد شده باشد" برای تقویت موی سر مفید است.»
جزئیات یک نقاشی دیواری سلسلۀ هجدهم نشاندهندۀ میهمانانِ یک ضیافت است. زنان لباس های فاخر، جواهرات و کلاه گیس های تیره به بر داشته اند.

پزشکان و داروسازان

نخستین پزشکان و داروسازان دنیا نیز در عصر سلطنت قدیم در ممفیس زندگی می کردند. آن ها به خاطر فضایلشان مشهور بودند و توسط شاعر یونانی، هومر، در کتاب ادیسه ستوده شده اند. پزشکان مصر در عهد باستان ماهرتر از سایر پزشکان بودند.
مردی که می خواست پزشک شود باید نزدیک طبیب معمولاً پدرش آموزش می دید یا در مدرسۀ طب تحصیل می کرد که به یک معبد متصل بود. پس از اتمام تحصیلات، بسیاری از پزشکان مصری به طب عمومی مشغول می شدند و تمام بیماری ها را درمان می کردند. اما عده ای نیز نخستین پزشکان متخصص بودند؛ به عبارت دیگر فقط قسمتی خاص از بدن را بررسی می کردند. دانشمندان امروزی شواهدی دال بر وجود چنین متخصصانی در دست دارند.
در آرامگاه مربوط به عصر اهرام جمجمه ای پیدا شد که علایم جراحی موفقیت آمیز تخلیۀ یک آبسه (دُمل) در ریشه نخستین دندان آسیا را نشان می داد. در یک جمجمۀ دیگر دو دندان ماهرانه به وسیلۀ طلا به هم متصل شده بودند تا دندان محکم مانع از افتادن دندان لق مجاور خود شود. او جمجمۀ بسیار ضخیمی داشت
یکی از کارگزاران حکومتی به نام سنموت (Senmut) که در ارابۀ فرعون زخمی شده بود، توسط دوستش کِنامون (Kenamun) به چادر پزشک اعظم حاکم برده می شود. لئونارد کوترل در کتاب «زندگی تحت سلطۀ فراعنه» مراقبت های پزشکی را توصیف می کند.
«ابتدا پزشک زخم تیر را پاکیزه ساخت. خونریزی را متوقف کرد و پوست بریده را با مهارت دوخت. او معاینه ای دقیق کرد و متوجه شد دست و پای چپ سنموت فلج شده است. او خراشیدگی های روی جمجمه را معاینه کرد تا مطمئن شود شکستگی وجود ندارد، اما متوجه شد که فلج به علت فشاری است که روی مغز وارد می آید و باید رفع شود. ابزار جراحی او روی میزی کنار تخت قرار داشت: "چاقوهای منحنی به اشکال مختلف، اره ها و مته ها". او با یک ارۀ تیز و کوچک قسمتی از جمجمه را برداشت و غشاها را برید تا مغز پدیدار شد. سپس با ملایمت لختۀ خون را برداشت و بافت های آسیب دیده را پاک کرد، سپس غشاها را در محل اصلیشان بخیه کرد، قطعۀ جمجمه را سرجایش گذاشت و آن محل را با نوارها و چسب بست. هنگامی که بلند شد تقریباً سَحَر شده بود. در پاسخ به پرسش ناگفته کنامون، دکتر پاسخ داد: "نمی توانم بگویم. هنوز برای اظهار عقیده زود است. قلبش خوب کار می کند. باید زنده بماند. ولی تا مدتی طولانی نباید حرکت داده شود. او باید چند هفته این جا بماند. شاید پس از آن بتوان او را به قادِش برد." بعد دکتر در حالی که به صورت نگران کنامون لبخند می زد، دستش را روی شانۀ مرد جوان گذاشت و گفت: "پسرم، نگران نباش. مثل همۀ سربازها، او هم جمجمۀ بسیار ضخیمی داشت."»
پزشکان مصری یک کتابچۀ طب عملی به وجود آوردند که در آن مباحثی مثل کالبدشناسی، بیماری های عمومی، بیماری های چشم، بیماری های زنان، وضعیت گوارش، عمل قلب و عروق آن و نیز جراحی به منظور درمان زخم ها و شکستگی ها گنجانده شده است. طومارهای پاپیروس که حاوی این اطلاعات هستند معمولاً نخستین کتاب های پزشکی جهان شمرده می شوند.
در کتب پزشکی مصر در مورد داروهایی که پزشکان مصری معمولاً استفاده می کردند، نیز بحث شده است. مصری ها نخستین کسانی بودند که داروسازی کردند و داروهای تهیه شده را توزیع نمودند. آن ها نخستین کسانی بودند که از بعضی داروهای امروزی، از جمله تریاک، استفاده می کردند. آن ها داروهای گیاهی متعددی به وجود آوردند که هنوز هم از بعضی از آن ها استفاده می شود. برای مثال روغن کرچک که در آن روزگار برای سوء هضم تجویز می کردند، در اوایل قرن بیستم نیز برای همین بیماری به کار گرفته می شد.
پزشکان مصری سه هزار سال قبل از میلاد نخستین تجربه های موفق را در جراحی داشتند. مصری ها به واسطه مومیایی کردن، اطلاعات زیادی دربارۀ بدن انسان به دست آوردند. برای حنوط یک بدن ابتدا باید بسیاری از اندام های داخلی تخلیه می شد. مصری ها با دیدن محل و وضعیت این اندام ها، نخستین مشاهدات در زمینه کالبدشناسی را داشتند. این دانسته ها در انجام جراحی روی افراد زنده به آن ها کمک می کرد و در پیشرفت طب نقش مهمی داشت. پزشکان مصری زخم های شدید سر و حتی آسیب های خطرناک نخاع را درمان می کردند. آن ها نخستین کسانی بودند که برای جا انداختن شکستگی های استخوانی از تختۀ شکسته بندی استفاده کردند.
پزشکانی مثل ایمحوتپ معمار هرم اعظم هنگامی که می خواستند جراحی کنند، عموماً به بیماران نوشیدنی خاصی می دادند تا دردشان را تسکین دهد. سپس برای کاهش عفونت، ابزارشان را می شستند و در آتش ضدعفونی می کردند.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.