سلطنت قدیم: عصر عظمت مصر

حدود سال ۳۱۰۰ قبل از میلاد، ۶۰۰ سال قبل از شروع سلطنت قدیم، یکی از سلاطین مصر علیا به نام مِنِس مصر سفلی را فتح و کشور را متحد کرد. با وحدت مصر علیا و سفلی، مصر نخستین ملت را در تایخ پدید آورد و مِنِس نخستین
يکشنبه، 27 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سلطنت قدیم: عصر عظمت مصر
   سلطنت قدیم: عصر عظمت مصر

 





 
حدود سال ۳۱۰۰ قبل از میلاد، ۶۰۰ سال قبل از شروع سلطنت قدیم، یکی از سلاطین مصر علیا به نام مِنِس مصر سفلی را فتح و کشور را متحد کرد. با وحدت مصر علیا و سفلی، مصر نخستین ملت را در تایخ پدید آورد و مِنِس نخستین پادشاه شد که بعدها فرعون نامیده شد. با هدایت مِنِس و فراعنه بعد از او، تمدن مصر طی شش قرن بعدی به رشدی منظم تر، موفق تر و مترقی تر دست یافت. کاغذی از نی پاپیروس اختراع شد، نوعی خط تصویری به نام هیروگلیف ابداع شد و مالیات ها وضع شدند و به این شکل زمینه برای شروع دوره ای تحت عنوان سلطنت قدیم مهیا شد. طی سلطنت قدیم، عصر عظمت مصر، فراعنه فرمانروایان قدرتمند ملت بودند. مذهب، هنر، بازرگانی، معماری، ادبیات حتی زندگی اجتماعی و اقتصادی همگی به وسیلۀ فراعنه استوار و گسترده شد تا حکومت مرکزی را تقویت کند.

سلاطین مقتدر

فراعنۀ مصر مستبد بودند، فرمانروایانی با قدرت مطلق. کلام آن ها قانون بود و بی چون و چرا اطاعت می شد. فراعنه ملت را نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر روحانی نیز کنترل می کردند. اگر چه معلوم است این است که در سلطنت قدیم فراعنه به این صورت توصیف شده است:
هنگام نزدیک شدن به سلطان، اتباع وی به نشانۀ احترام تعظیم می کردند و پیشانی بر زمین می ساییدند. در یکی از منابع مصر باستان قدرت و خرد فراعنه به این صورت توصیف شده است:
چیست که تو ندانی؟ کیست که از تو خردمندتر است؟ کجاست که تو ندیده باشی؟... اگر تو به آب بگویی «بر فراز کوه بالا برو»، نهر مطابق فرمان تو جریان می یابد، چرا که تو رع هستی... توانایی و اقتدار در دهان تو و درک و دریافت در قلب توست، کلام تو کلام مات (Maat) (خداوند حقیقت) است و خداوند روی لب های تو نشسته است... برای تو ابدیت تقدیر شده است. همه چیز مطابق خواست تو انجام می شود و هر آن چه بگویی، مطاع است.
فرعون هم به عنوان سلطان و هم به عنوان پسر خداوند رع مرکز زندگی مصری بود. فرعون و خانواده اش در رأس هرم اجتماعی مصر قرار داشتند، پس از آن ها کاهنان، مأموران بلند مرتبه و اشرف قرار داشتند. کاتبان، کلیۀ هنرمندان متبحر و مأموران جزء طبقه بعدی را تشکیل می دادند. بزرگ ترین طبقه، که پایین ترین قسمت هرم اجتماعی بود، شامل رعایای کشاورز و کارگران عادی بود.
فرعون به مثابۀ صاحب قدرت سیاسی مقتدر و وحدت بخش عمل می کرد، به نظر می رسید که شکوه و عظمت مصر مستقیماً به نفوذ فرعون وابسته باشد، کسی که با شفاعت نزد سایر خدایان برکت را به مصر می آورد.
با این که بعضی از اشراف مصر املاک اختصاصی داشتند، اما بیش تر زمین ها به فرعون تعلق داشت که آن را به واسطۀ ارث یا فتح سرزمین ها به دست آورده بود. فرعون قطعه های زمین را به بعضی اشراف مورد علاقه اش اعقاب پادشاهان قبلی و اشراف ملّاکی که از قبل زمین دار بودند هدیه می کرد تا آن ها را اداره کنند.
به علاوه، فرعون تقریباً مالک تمام محصولات سرزمین بود. چون مصری ها نظام پولی نداشتند، مالیات ها به صورت گندم، جو، روغن زیتون، آبجو، شراب و میوه جمع آوری می شد. سپس سلطان از این درآمدها برای پرداخت حقوق به کارمندان سلطنتی، صنعتگران، کاهنان و سایر کارگران استفاده می کرد.
تمام کارهای روی زمین را رعایا انجام می دادند که تودۀ جمعیت بودند. اگر چه نمی توان رعایا را دقیقاً بَرده نامید، اما رعایای مصر باستان مشابه سرف ها در اروپای قرون وسطی بودند، چرا که به زمین وابسته بودند. اگر به هر دلیلی ارباب زمین عوض می شد، آن ها نیز به همراه زمین تحت فرمان ارباب جدید قرار می گرفتند. رعایا مثل بندگان بعد از این که وظایفشان را در زمین های ملّاکان انجام می دادند، اجازه داشتند برای تهیه مایحتاجشان روی قطعات کوچک زمین کشت کنند.
برای حفظ قدرت مطلق در کنار هدایت تجارت روزمرۀ مصر، فراعنۀ سلطنت قدیم یک نظام متمرکز حکومتی ابداع کردند که در طول تاریخ مصر باستان حفظ شد. یک دولت مرکزی در ممفیس شهری نزدیک به محل اتصال مصر علیا و مصر سفلی تأسیس شد تا فعالیت های محلی مناطق مختلف را که بعدها نومس (Nomes) نامیده شدند، هدایت کند. در ابتدا تمام مناصب عالی را منسوبین فرعون اشغال می کردند، اما به تدریج اشخاص عادی نیز به سمت کارمند برجستۀ حکومتی منسوب می شدند.
بدیهی است که فرعون در رأس سلسله مراتب حکومتی قرار داشت. بعد از فرعون، تواناترین شخص کسی بود که در سمت وزیر قرار می گرفت که وظایفش شامل نظارت بر بسیاری از بخش های حکومت مرکزی بود؛ بخش هایی که تعداد زیادی کاتب در آن جا کار می کردند. وزیر از جمع آوری مالیات ها، کشت در مزارع و نگهداری سیستم آبیاری اطمینان حاصل می کرد. وزیر همچنین مسئول ادارۀ نظام قضایی در سراسر سرزمین بود و گاهی اوقات نقش سرپرستی معماران سلطان را هم ایفا می کرد.
در سطح محلی، حدود نومس های مصر بر اساس مرزهای مناطق قبیله ای قبلی شکل می گرفت. ۲۲ حکومت محلی در مصر علیا و ۲۰ حکومت محلی در مصر سفلی وجود داشت. هر یک از این ها در واقع کوچک شدۀ سازمان حکومتی مرکزی بود که بخش هایی را مشابه آن چه در حکومت مرکزی وجود داشت، شامل می شد. هر ایالت یک حاکم داشت که فرماندار محلی نامیده می شد و فرعون منسوبش می کرد. این حاکم به وزیر گزارش می داد و مثل وزیر وظایف مختلفی داشت. حاکم که نقش قاضی اصلی را در منطقه ایفا می کرد بر آبیاری، انبار کردن غلات برای مواقع اضطراری و جمع آوری مالیاتِ ناحیۀ تحت پوشش اش نظارت می کرد. حاکم هم چنین از منطقۀ تحت حکومتش سربازهایی معمولاً رعایای آموزش ندیده را در مواقع اضطراری برای جنگیدن به سپاه فرعون می فرستاد، چرا که مصر ارتش ملی نداشت.

خدایان و الهه های متعدد

دین و مذهب برای مصریان باستان حیاتی بود. مصری ها علاوه بر این که فرعونشان را خدا می دانستند، حدود دو هزار خدای دیگر را نیز می پرستیدند، حتی دو هزار سال بعد از آن هرودوت، مورخ یونانی، در سفر به سرمین فراعنه گفته بود: «به نظر می رسد تعداد خدایان در این سرزمین از تعداد انسان ها بیش تر باشد.»
   سلطنت قدیم: عصر عظمت مصر

به تلخی زهر
وزیر به عنوان دارندۀ بالاترین منصب حکومتی، مسئولیت های زیادی داشت. هرگاه وزیر جدیدی منصوب می شد، فرعون در مورد وظایف وزیر سخنرانی می کرد که در کتاب «هنگامی که مصر بر مشرق زمین حکمروایی می کرد» نوشتۀ جورج اشتاین دورف (George Steindorff) و کیت سی زِله (Keith C. Seele) این سخنرانی این گونه نقل شده است.
«منصب وزارت... خوشایند نیست، نه، به تلخی زهر است... وزیر کسی است که نباید توجه خاصی به شاهزادگان یا رایزنان بکند و نباید برای خودش پیروانی گرد آورد... حال اگر کسی (شخصی که درخواستی داشته باشد) از مصر علیا یا مصر سفلی به شکایت بیاید، شما باید بررسی کنید که آیا براساس قانون همه چیز اجرا شده است... از آن جا که هر کس حقوقی دارد باید ببینید آیا کارها به صورت مناسب انجام شده اند... به افراد آشنا و نا آشنا، خویشاوند یا غریبه به یک چشم نگاه کنید... هیچ شاکی ای را بدون شنیدن شکایتش رد نکنید... در برابر هیچ کس به ناروا خشمگین نشوید و تنها در مواردی که ابراز خشم لازم است، خشمگین شوید. به خودتان ترس از خویشتن را القا کنید (بگذارید مردم شما را بترسانند)... زیرا یک کارگزار واقعی کارگزاری است که ترسیده باشد... اما اگر کسی ترس را بیش از حد به خود القا کند... در آن صورت آن ها دیگر نخواهند گفت: "او مردی منصف است..." آن چه از وزیر انتظار می رود، عمل براساس عدالت است، زیرا وزیر کسی است که از طرف خدا نگهبان عدالت است.»
مصری ها معتقد بودند که خدایان بر طبیعت و تمام جوانب زندگی، از تولد تا مرگ حاکمند، بعضی خدایان به شکل انسان بودند، بعضی به شکل حیوانات و عده ای نیز حاصل ترکیب این دو با بدن هایی شبیه به انسان و سر حیوانات بودند. منشأ این خدایان به طور نسبی شناخته شده است. برخی از این خدایان در دوران پیش از سلسله ها ظهور کرده اند؛ در زمانی که هر دهکده، شهر و منطقه خدای خاص خودش را داشت. با گذشت زمان، تعدادی از این خدایان مشهورتر شدند و به عنوان خدایان و الهه های بزرگ ملت مصر شناخته شدند.
مهم ترین خدا در دورۀ سلطنت قدیم خداوند خورشید با سرِ باز به نام «رع» بود. مصری ها معتقد بودند که او هر روز در شرق متولد می شود، در طی روز در آسمان سیر می کند و مثل پیرمردان هر شب در مغرب می میرد. طی شب او در زیرزمین، منطقه ای که مرده ها در آن جای گرفته اند، سفر می کرد تا دوباره به شرق برسد. یکی از منابع مصر باستان، رع را چنین توصیف کرده است: «بر فراز گنبد آسمان بر می آید، تا هر روز به خورشید زندگی بدهد.»
بجز رع در میان خدایان بزرگ می توان به اُزیریس (Osiris)، خداوند مرگ اشاره کرد، خدایی که حاکم زیر زمین بود. مصری ها معتقد بودند که روزگاری اُزیریس حاکم مصر بوده است. در واقع او به شکل فراعنه توصیف شده است؛ فرعونی که تاج بر سر دارد و در حال حمل سایر نمادهای مربوط به منصبش، مومیایی شده است. اُزیریس را برادرش سِت (Set)، خداوند طوفان و خشونت، بر تخت پادشاهی به قتل رسانده بود. ست خدایی است که غالباً به صورت تنۀ انسان با سر یک حیوان درندۀ ناشناخته به تصویر کشیده شده است. طبق افسانه های مصری، انتقام مرگ اُزیریس را پسرش حوروس (Hoorus) گرفته است که معمولاً به شکل باز نمایش داده می شد. خدایان مهم دیگر شامل آنوبیس (Anubis)، تحوت (Thot) و حتحور (Hathor) بوده اند.
آنوبیس، خداوند حنوط (کفن و دفن) بود که سرش به شکل سر شغال بود، حیوانی که معمولاً در اطراف گورستان ها پرسه می زد. تحوت که با سر لک لک آفریقایی نوعی پرندۀ مصری توصیف شده است، خداوند کتابت و خرد بود. و حتحور، الهه ای با سر گاو، پشتیبان زنان بود.
فرعون رئیس کاهنان تمام مصر بود. اصولاً او را خدایان بر می گزیدند تا از پیکره های آن ها که در داخلی ترین محراب معبد، تحت عنوان «قدیس مقدسین» نگهداری می شد، مراقبت کند. در عوض، خدایان در پیکره هایشان می ماندند و برکتشان را بر فرعون و مصر نازل می کردند. اما در واقع کاهنان به عنوان نمایندگان فرعون آیین مذهبی را به جا می آوردند.
فرعون معابد عظیمی را در سر تا سر سرزمین به خدایان اهدا می کرد. معابد مصر به کلیساها، مساجد یا کنیسه های امروزی که مردم برای پرستش خداوند در آن جمع می شوند، شبیه نبود. بلکه معبد در واقع خانۀ خدایان بود و تنها فرعون و کاهنان حق ورود به آن را داشتند. مردم تنها در روزهای خاص جشن در مراسم پرستش خدای ایالتی شرکت می کردند. اما از آن جا که مصری ها افرادی مذهبی بودند، در زیارتگاه های کوچک تر محلی خدایان محلی خود را پرستش و در محراب خانه هایشان خدایان خانگیشان را عبادت می کردند. در واقع، طبق گزارش هرودوت: «مصری ها بیش از هر ملتی در سراسر جهان مذهبی هستند.»

مرده دوباره زندگی می کند

اعتقاد به زندگی دوباره یکی از اجزای اساسی مذهب مصری ها بود. در این باره چند نوع تفسیر و توضیح معمول بود. در یکی از این تفاسیر، مرده در زمینی در بهشت ساکن می شد که آن را «سرزمین یارو» (Yaru) می نامیدند. در این محل که به مزارع مصر بی شباهت نبود، مرده در صلح و وفور نعمت زندگی می کرد. بعضی افراد که قادر نبودند به یارو برسند زیرا یارو را آب احاطه کرده بود برای یاری گرفتن از حیوانات مقدس نام نویسی می کردند. جیمز هنری بریستد، مصرشناس، این سفر را بدین نحو توصیف می کند:
گاهی اوقات شخص متوفی از باز یا لک لک می خواهد تا او را از آب عبور می دهد... گاهی اوقات خداوند خورشید او را سوار بر قایقش حمل می کند. اما اغلب ان ها به خدمات مرد قایقرانی مشهور به «صورت وارو»(Turn Face) یا «پس نگر»(Look Behind) نیاز دارند، زیرا او همیشه صورتش را به عقب برگردانده است تا قایقش را به جلو براند. او همه کس را سوار قایقش نمی کند، بلکه تنها کسانی را قبول می کند که در مورد آن ها گفته شده باشد: «او، برخلاف ظاهرش، ابلیس نیست.»
براساس نوشته های بسیاری از مورخان این نخستین بار در تاریخ بوده است که مردم به ارتباط کیفیت زندگی پس از مرگ با اعمال و رفتار دوران زندگی اعتقاد داشته اند.
بعدها، مصری ها به این باور رسیدند که مردگان نیک در زیر مصر در جهان زیرین به اُزیریس می پیوندند و تنها فرعون مقتدر و خانواده اش همراه با تعداد کمی از اشراف و صاحب منصبان بالا قادرند به زندگی پس از مرگ برسند. حتی کسانی که در دایرۀ نزدیکان حاکم بودند نمی توانستند به جهان زیر زمین برسند، مگر این که حاکم آن ها را هدایت می کرد. به این ترتیب، به منظور نزدیکی به روح فرعون، اشراف آرامگاه هایشان را تا حد امکان نزدیک به آرامگاه فرعون می ساختند و معمولاً فرعون زمین و ماد لازم را برای ساختن آرامگاه در اختیارشان قرار می داد.

ناجوانمردترین قاتل

مصریان باستان افسانه های متعددی دربارۀ مبدأ دنیا داشتند. از میان این افسانه هاست که بزرگ ترین خدایان ظهور کرده اند. یکی از این خدایان بزرگ اُزیریس بود که به سرنوشت شومش که قتل به دست برادرش ست بود، تن در داد. لئونارد کوترل (Leonard Cottrel) این داستان را در کتاب «زندگی تحت سلطۀ فراعنه» این گونه آورده است.
اُزیریس بر تخت پادشاهی نشست و عادلانه و خردمندانه بر جهان فرمانروایی کرد. خواهرش ایزیس که به زنی گرفته بودش، به او یاری می داد. ست که به قدرت برادرش حسادت می ورزید، تصمیم گرفت او را نابود کند و بالاخره موفق شد، سپس بدن اُزیریس را قطعه قطعه و در قسمت های مختلف مصر دفن کرد. سر او در الاقصر دفن شده بود. ایزیس وفادار قطعات پیکر همسرش را یافت و با کمک خدای شغال اَنوبیس، که بعدها خداوند حنوط شد، آن را دوباره ساخت. چون نمی توانست به زندگی روی زمین باز گردد، اُزیریس به جهان زیرین رفت و خداوند مردگان شد و بعدها قاضی ارواح گردید. ایزیس پسری به دنیا آورد وروس نام، که بعدها از عمویش ست انتقام گرفت، غاصب تخت را در نبرد شکست داد و تخت پادشاهی را بازپس گرفت.
مصری های عادی که نمی توانستند به زندگی دوباره برسند، مردگانشان را در حفره های کم عمق در شن در کنار آرامگاه فراعنه و اشراف دفن می کردند.

سفر="" فرعون=""

مصریان باستان معتقد بودند که روح فرعون برای سفر به زندگی دوباره به یک کالبد نیاز دارد. به علاوه، اگر اجازه داده می شد تا بدن بعد از مرگ بپوسد، روح یا کا محکوم می شد که تا ابد به تنهایی بگردد. مصری ها می خواستند از سفر موفق حکمرانشان به جهان دیگر مطمئن باشند، جایی که براساس اعتقاد آن ها حاکم می توانست امنیت مردمش را برای ابد تضمین کند. به همین دلیل آن ها شیوۀ خاصی را به نام مومیایی کردن ابداع کردند که پیکر فرعون و نیز اعضای خانوادۀ او و اشراف برگزیده را که اجازۀ ورود به جهان زیر زمین را داشتند، حفظ می کرد.
هنگامی که فرعون می مُرد، مستخدمان بدن او را به معبدی نزدیک آرامگاهش می بردند. ابتدا کاهنِ حنوط کننده بدن حاکم را به آرامی روی یک میز باریک قرار می داد و اندام های داخلی اش را تخلیه می کرد تا مانع پوسیدگی شود. سپس از طریق بینی با یک قلاب دراز مغز را قطعه قطعه خارج می کردند. تنها اندامی که برداشته نمی شد، قلب بود، زیرا گمان می رفت که مرکز روح باشد.
بعد از تخلیۀ اندام ها، بدن فرعون با شراب خرما شستشو داده می شد و با صمغ مُرّ (ماده ای که از نوعی درخت خاص به دست می آید و برای عطرسازی استفاده می شود) و عطر پُر و دوباره دوخته می شد. سپس حنوط گران آن را با نَترون (Natron: سیلیکات سدیم و آلومینیوم)، نوع خاصی از نمک، می پوشاندند تا مایعات درون بافت های بدن خشک شود. بعد از هفتاد روز، بدن خشک شده را در نیل می شستند و روی پوست روغن و موم می مالیدند. سپس پیکر را در نوارهایی از کتان نازک می پیچیدند. اگر تمام این عملات درست انجام می شد، براساس اعتقاد مصری ها، فرعون مرده به زودی به زندگی باز می گشت. یک منبع باستانی می گوید: « پوستت باید به خاطر تو بلند شود، استخوان هایت باید به خاطر تو به هم جوش بخورند، اجزای بدنت باید خودشان را به خاطر تو گرد هم بیاورند. پوستت باید به خاطر تو دوباره جفت شود.»
هنگامی که بدن مومیایی می شد، وقت برگزاری مراسم یادبود فرا می رسید. جسد را در سه تابوت بزرگ تو در تو می گذاشتند. سپس هر سه تابوت را در یک تابوت بزرگ تر سنگی می گذاشتند و روی یک پایه تابت قرار می دادند که به آرمگاه کشیده می شد. کاهنان پیشاپیش یک گروه بزرگ حرکت می کردند، بخور مُرّ می پراکندند و دعا می خواندند. بعد از کاهنان، خانوادۀ فرعون بودند که توسط ملکۀ گریان هدایت می شدند. او برای نشان دادن اندوهش روی صورتش کثافت می مالید و پیراهنش را می درید. در پایان صف طویلی از عزاداران شامل خویشاوندان و کارگزاران دربار می آمدند. مستخدمان لباس ها، غذا، اسلحه، جواهرات، اسباب و اثاثیه و سایر لوازمی را که ارباب مرده شان در زندگی بعدی استفاده می کرد، حمل می کردند.
بعد از قرار دادن فرعون در آرامگاه، کاهن مراسم نهایی را به جا می آورد که با این کلمات پایان می یافت: «تو دوباره زندگی خواهی کرد، تو همیشه زنده می مانی، تو دوباره جوان می شوی، تو دوباره جوان هستی برای همیشه.» برای تغذیۀ روح فرعون پس از مرگ، کاهنان خاصی آیین مذهبی را در معبد سوگواری مجزایی اجرا می کردند.
عصر اهرام
آرامگاه فراعنۀ بزرگ اهرام عظیمی بود: بناهای بسیار بزرگی از سنگ که برای نگهداری دائمی پیکر فرعون طراحی شده بودند. این اهرام در جیزه، منطقه ای خارج از شهر باستانی ممفیس در غرب رود نیل قرار داشتند. اهرام نه تنها آرامگاه فراعنه، بلکه نمادی از قدرت عظیم و همیشگی فرعون بود. روند ساختن اهرام خود نشان دهندۀ این بود که حاکم در تنظیم منابع کشور چقدر با کفایت است. فراعنۀ سلطنت قدیم اهرام متعددی ساختند به طوری که این دوره را عصر اهرام می نامند.
طی دورۀ سلطنت قدیم، معمار اصلی فرعون مسئول طراحی آرامگاهِ وی نیز بود. یکی از وظایف او این بود که مطمئن شود که مطابق رسومِ مصر باستان مدخل ورودی آرامگاه رو به شمال باشد. برای انجام این وظیفه، معمار از دانش نجوم استفاده می کرد. ابتدا کارگران با خشت گلی دیواری گرد می ساختند تا یک افق مصنوعی به وجود بیاید. هنگام شب دستیار معمار در حالی که در مرکز دایره ایستاده بود، محلی را که ستاره ای در آسمان طلوع می کرد، مشخص می نمود. هنگام سحر نیز محل غروب ستاره را مشخص می کرد. سپس از این دو نقطه دو خط به مرکز دایره کشیده می شد و زاویۀ حاصل بین این دو خط نصف می شد. خط نیمساز زاویه رو به شمال حقیقی بود.
احتمالاً بر پا داشتن اهرام چیزی شبیه به این بوده است. مصری ها برای تعیین زاویۀ ساخت دیواره ها و محاسبۀ مقدار سنگ ها لازم برای ساخت این بنای عظیم، ریاضیات را پایه ریزی کردند.
مصری ها ریاضیات را به وجود آوردند تا در ساختن اهرام به آن ها کمک کند. قبل از اقدام به ساختن اهرام آن ها باید محاسبه می کردند که برای ساخت هرم چه مقدار سنگ لازم است، دیواره ها باید دقیقاً با چه زاویه ای ساخته شوند و برای تأمین غذای کارگران، فرعون چه مقدار غذا باید تهیه کند. به این ترتیب آن ها نظام کتابت ارقام را براساس عدد ده شبیه به نظام ده دهی امروزی ابداع کردند. هم چنین کسر را به وجود آوردند و برای تسهیل شمارش، جمع و تفریق از تلفیق کسر و عدد صحیح استفاده می کردند. مصری ها فرمول هایی برای اندازه گیری مساحت مربع، مثلث، دایره و نیز حجم استوانه، کره و هرم به دست آوردند.
کاتب جوانی که در محاسبه دچار اشکال بود، توسط مربی اش سرزنش می شد:
تو یک کاتب، با هوش هستی... سطح شیب داری باید ساخته شود که ۷۳۰ ذراع (۳۶۵ متر) طول، ۵۵ ذراع (۲۸ متر) عرض و ۱۲۰ حجره داشته باشد، و با نی و تیر چوبی پُر شود؛ ۶۰ ذراع (۳۰ متر) ارتفاع قله آن، ۳۰ ذراع (۱۵ متر) ارتفاع آن در میانه با یک... ۱۵ ذراعی (۵/۷ متر) است. تعداد آجرهای لازم برای ساخت این ساختمان از کاتبان و افراد عالی رتبه سوال می شود... بدون این که کس دیگری چیزی از آن بداند. آن ها همه به تو اعتماد می کنند و می گویند: «دوست من، تو یک کاتب باهوش هستی! به سرعت برای ما تصمیم بگیر!» اینک نام تو مشهور شده است... نگذار گفته شود که چیزهایی هست که تو نمی دانی. به ما پاسخ بده، چند خشت برای آن لازم است؟
آرامگاه های فراعنۀ ابتدایی همگی چهارگوش های بزرگ و یک طبقه ای بود که از خشت ساخته شده بود و به آن مَصطبه می گفتند. نخستین هرم برای زوسر (Djoser)، نخستین فرعون مقتدر سلطنت قدیم و بنیان گذار سلسلۀ سوم ساخته شد. برخلاف معماران امروزی، معمار اعظم فرعون ایمحوتپ (Imhotep) بدون نقشه آرامگاه را طراحی کرد و بر ساخت آن نظارت کرد. ایمحوتپ برای بقای ساختمان آرامگاه تصمیم گرفت از سنگ به جای آجر گلی استفاده کند.
به همسر متوفای عزیزم
در مصر باستان، مردم معتقد بودند شخصی که فوت کرده است می تواند برای زندگان ناراحتی ایجاد کند. در این نامۀ باستانی که در کتاب «زندگی تحت سلطه فراعنه» نوشته لئونارد کوترل آمده است مردی که اخیراً همسرش فوت کرده و دچار بیماری گشته، از وی خواسته است تا خشمش را کم تر کند.
«من چه گناهی در حق تو کرده ام که باید به این وضعیت نکبت بار بیفتم؟ مگر من به تو چه کرده ام که باید دستت را روی من بگذاری، در صورتی که خطایی را مرتکب نشده ام؟ هنگامی که جوان بودم تو همسر من شدی و من با تو بودم. من به تمام سِمت های اداری منصوب شدم و با تو بودم. من هیچ گاه تو را ترک نکردم و سبب اندوه قلبی تو نشدم... به یاد بیاور، هنگامی که من به سربازان پیادۀ فرعون و نیروی سواره فرمان می دادم، باعث شدم تا تو بیایی و آن ها در برابر تو تعظیم کنند. آن ها همگی هدایای خوب برای تو آوردند... هنگامی که تو بیمار بودی من نزد طبیب اعظم رفتم و او برای تو دارو تهیه کرد، او همۀ کارهایی را که تو خواسته بودی انجام داد. هنگامی که مجبور بودم فرعون را در سفرش همراهی کنم، همواره به فکر تو بودم و در آن هشت ماه هیچ مراقب خورد و خوراکم نبودم. هنگامی که به ممفیس بازگشتم، از فرعون پوزش طلبیدم و نزد تو برگشتم و همراه با ساکنان خانه ام برای تو بسیار عزاداری کردم.»
مصری ها ریاضیات را به وجود آوردند تا در ساختن اهرام به آن ها کمک کند. قبل از اقدام به ساختن اهرام آن ها باید محاسبه می کردند که برای ساخت هرم چه مقدار سنگ لازم است، دیواره ها باید دقیقاً با چه زاویه ای ساخته شوند و برای تأمین غذای کارگران، فرعون چه مقدار غذا باید تهیه کند. به این ترتیب آن ها نظام کتابت ارقام را براساس عدد ده شبیه به نظام ده دهی امروزی ابداع کردند. هم چنین کسر را به وجود آوردند و برای تسهیل شمارش، جمع و تفریق از تلفیق کسر و عدد صحیح استفاده می کردند. مصری ها فرمول هایی برای اندازه گیری مساحت مربع، مثلث، دایره و نیز حجم استوانه، کره و هرم به دست آوردند. کاتب جوانی که در محاسبه دچار اشکال بود، توسط مربی اش سرزنش می شد: تو یک کاتب، با هوش هستی... سطح شیب داری باید ساخته شود که ۷۳۰ ذراع (۳۶۵ متر) طول، ۵۵ ذراع (۲۸ متر) عرض و ۱۲۰ حجره داشته باشد، و با نی و تیر چوبی پُر شود؛ ۶۰ ذراع (۳۰ متر) ارتفاع قله آن، ۳۰ ذراع (۱۵ متر) ارتفاع آن در میانه با یک... ۱۵ ذراعی (۵/۷ متر) است. تعداد آجرهای لازم برای ساخت این ساختمان از کاتبان و افراد عالی رتبه سوال می شود... بدون این که کس دیگری چیزی از آن بداند. آن ها همه به تو اعتماد می کنند و می گویند: «دوست من، تو یک کاتب باهوش هستی! به سرعت برای ما تصمیم بگیر!» اینک نام تو مشهور شده است... نگذار گفته شود که چیزهایی هست که تو نمی دانی. به ما پاسخ بده، چند خشت برای آن لازم است؟ آرامگاه های فراعنۀ ابتدایی همگی چهارگوش های بزرگ و یک طبقه ای بود که از خشت ساخته شده بود و به آن مَصطبه می گفتند. نخستین هرم برای زوسر (Djoser)، نخستین فرعون مقتدر سلطنت قدیم و بنیان گذار سلسلۀ سوم ساخته شد. برخلاف معماران امروزی، معمار اعظم فرعون ایمحوتپ (Imhotep) بدون نقشه آرامگاه را طراحی کرد و بر ساخت آن نظارت کرد. ایمحوتپ برای بقای ساختمان آرامگاه تصمیم گرفت از سنگ به جای آجر گلی استفاده کند. در مصر باستان، مردم معتقد بودند شخصی که فوت کرده است می تواند برای زندگان ناراحتی ایجاد کند. در این نامۀ باستانی که در کتاب «زندگی تحت سلطه فراعنه» نوشته لئونارد کوترل آمده است مردی که اخیراً همسرش فوت کرده و دچار بیماری گشته، از وی خواسته است تا خشمش را کم تر کند. «من چه گناهی در حق تو کرده ام که باید به این وضعیت نکبت بار بیفتم؟ مگر من به تو چه کرده ام که باید دستت را روی من بگذاری، در صورتی که خطایی را مرتکب نشده ام؟ هنگامی که جوان بودم تو همسر من شدی و من با تو بودم. من به تمام سِمت های اداری منصوب شدم و با تو بودم. من هیچ گاه تو را ترک نکردم و سبب اندوه قلبی تو نشدم... به یاد بیاور، هنگامی که من به سربازان پیادۀ فرعون و نیروی سواره فرمان می دادم، باعث شدم تا تو بیایی و آن ها در برابر تو تعظیم کنند. آن ها همگی هدایای خوب برای تو آوردند... هنگامی که تو بیمار بودی من نزد طبیب اعظم رفتم و او برای تو دارو تهیه کرد، او همۀ کارهایی را که تو خواسته بودی انجام داد. هنگامی که مجبور بودم فرعون را در سفرش همراهی کنم، همواره به فکر تو بودم و در آن هشت ماه هیچ مراقب خورد و خوراکم نبودم. هنگامی که به ممفیس بازگشتم، از فرعون پوزش طلبیدم و نزد تو برگشتم و همراه با ساکنان خانه ام برای تو بسیار عزاداری کردم.»
سپس او ساخت یک مصطبه مربعی شکل را آغاز کرد، سپس به تدریج طبقات کوچک تری روی آن ساخت، تا هرم پله پله عظیم ساخته شد. این هرم به سبب داشتن ردیف های عظیم یا به عبارتی پله های عظیم چنین نامیده شد، ارتفاع این هرم حدود شصت متر بود و نخستین بنای سنگی عظیم در جهان به شمار می رود.
با گذشت زمان، طرح هرم ها تغییر یافت و فرمانروایان ساختن هرم هایی با دیواره های صاف را آغاز کردند. هر یک از اهرام یک قاعدۀ مستطیل شکل و چهار وجه صاف مثلثی داشت که در قلۀ هرم به یکدیگر می رسیدند. نخستین فرمانروایی که چنین هرمی ساخت سِنفرو (Snefru)، بنیانگذار سلسلۀ چهارم بود. هرم او به مراتب بزرگ تر از هرم زوسر بود و خوفو (Khufu)، پسر سنفرو، بزرگ ترین هرم را در سال ۲۵۰۰ قبل از میلاد ساخت. این هرم را هرم اعظم می نامیدند.
هرم اعظم
هنگامی که ساخت هرم اعظم به پایان رسید، قلۀ آن تقریباً صد و پنجاه متر بالاتر از سطح زمین بود و بیش از سیزده هکتار مساحت داشت که تقریباً به اندازۀ مساحت نود زمین فوتبال است. در ساخت هرم اعظم بیش از دو میلیون تخته سنگ به کار رفته بود و هرم توسط کارگران بدون کمک حیوانات بارکش، ابزار تخصصی یا حتی چرخ ساخته شد. براساس گفتۀ ژان فرانسوا شامپولیون (Jean Francois Champollion): «هیچ کس در دنیای کهن یا دنیای امروزی مثل مصری های باستان درکی این چنین عالی و والا از هنر ساختمان نداشته است.»
مورخان معتقدند که برای ساختن هرم اعظم حدود صد هزار کارگر به مدت بیست سال کار کرده اند. اغلب کسانی که به عنوان کارگر ساختمانی در مصر باستان کار می کردند، رعایایی بودند که در فصل طغیان نیل که نمی توانستند در مزارع کشت و زرع کنند، در اهرام کار می کردند. علاوه بر کارگران، کاتبان، نقشه براداران، مهندسین، نجاران و حجاران نیز در اهرام کار می کردند. از هیچ برده ای برای کار استفاده نمی شد تا بعدها که فراعنۀ مصر امپراتوری مصر را به وجود آوردند و اسیران جنگی بسیاری را همراه خود آوردند.
هنگامی که محل هرم انتخاب می شد، کارگران برای یافتن و حمل سنگ بسیج می شدند. بعضی سنگ ها سنگ خارا بود که از آسوان، حدود ششصد کیلومتری جنوب، آورده می شدند. صنعتگران بسیار ماهر برای شکل دادن تخته سنگ های عظیم الجثه از ابزار سادۀ مسی و سنگی استفاده می کردند. این کار به حدی دشوار بود که آن ها را به گروه های ساختمانی مختلف با القابی از قبیل «گروه شکیبا» و «گروه زورمند» تقسیم می کردند. پس از شکل دادن تخته سنگ ها، آن ها را که حدود ۵/۲ تن وزن داشتند، روی ارابه های چوبی می گذاشتند و با طناب می بستند. این ارابه ها بر مسیری که با الوار فرش شده بود، به سوی رود نیل کشیده می شد. در آن جا سنگ ها را روی کرجی های خاصی که با شن پر شده بودند، می گذاشتند و به محل آرامگاه می بردند. در محل آرامگاه سنگ ها را تخلیه می کردند و روی سطوح شیب دار بزرگ بالا می کشیدند. این اهرام بزرگ که از دور در آسمان جلوه گر می شدند، نماد سلطۀ فراعنۀ سلطنت قدیم بر تمام جوانب زندگی در مصر باستان بودند.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.