زبان به سوی كوتاهی و آسانی تلفظ و نرمی آواها گرایش دارد. زبانِ گفتار سریعتر و آسانتر از زبان نوشتار تحول و دگرگونی میپذیرد. مردم در گفتارهای روزانه صداهای كلمات را درهم میشكنند تا تندتر مطلب خود را بیان كنند. زبان گفتاری با درهم شكسته شدن كلمات و استفاده از برخی واژه هایی كه در نوشتار راه نیافتهاند، و با به كار بردن برخی تعبیرات خاص، برای گفت و گوهای معمولی روزانهی مردم به كار میرود. حتی گویندگان و سخنرانان هم برای آن كه مطلب خود را راحتتر و خودمانیتر ادا كنند، و بیشتر در شنونده اثر بگذارند، معمولاً با همین گونه از زبانِ گفتاری كه كم و بیش با زبان نوشتاری تفاوتهایی دارد حرف میزنند.
البته در گفت و گوهای معمولی نباید به اصطلاح لفظِ قلم حرف زد، ولی سخن گفتن به زبان گفتاری و شكستن كلمات و استفاده از واژههای محاورهای هم حدّ و مرزی دارد كه نباید از آن تجاوز كرد، زیرا افراط و زیادهروی در این مورد، زبان را به زبان گفتاری شكستهی عامیانه كه زبان مردم بیسواد است نزدیك میكند، فاصلههای بین زبان گفتاری و زبان نوشتاری را افزایش میدهد، و گاهی هم به كار پیامرسانی خلل میرساند. به علاوه، باید توجه داشت كه كلمهها یا عبارتها و مطالب شاعرانه را كه معمولاً با زبان گفتاری بیان نمیشوند، نباید به صورت گفتاری بیان كرد، و اصلاً سخنرانیهای رسمی سیاسی و علمی و ادبی از روی نوشته به زبان نوشتاری اجرا میشود.
اینك شكل گفتاری پارهای از كلمهها و قواعد تغییر آنها، آن گونه كه در زبان گفتاریِ افرادِ درس خوانده نیز شنیده میشود:
«ها» (نشانهی جمع) «-ا»:
كارگرا، مردا، زنا به جای كارگرها، مردها، زنها.«ان» (در وسط و آخرِ كلمه) «-ون»:
اون، نون، جون، ارزون، گرون، خونه، بدونم، بمونم، به جای آن، نان، جان، ارزان، گران، خانه، بدانم، بمانم.تبدیل «این» به «اِن»:
این قدر اِنقَدر«آ» «او»:
آمد اومد.حذفِ «ه» یِ وسط:
بخوام، بخواد، بخوان، بِدَم، بِدیم، بِدَن، به جای بخواهم، بخواهد، بخواهند، بدهم، بدهیم، بدهند.حذف «هـ» ی «هم» بعد از كلمهی قبلی:
مَنَم رفتم، مام رفتیم، اونام رفتن، آشَم خوردیم، به جای من هم رفتم، ما هم رفتیم، آنها هم رفتند، آش هم خوردیم.حذفِ همزهی «اَ» در فعل معین ماضی نقلی و گرفتن تكیههای خاص:
دیدهم، شنیدهم، گفتهم، به جای دیدهام، شنیدهام، گفتهام.حذفِ «وَ» از وسطِ كلمه:
برم، میرم، بِره، میریم، بشه، میشه، به جای بروم، میروم، برود، می رویم، بشود، میشود.حذف «-و» و «-یـ» از وسط كلمه:
میگم، بِگَم، می گه، بِگه، به جای میگویم، بگویم، میگوید، بگوید.تبدیل «وا» به «-و»:
بتونم، به جای بتوانم.حذف «- یـ» از وسط كلمهی بعد از «ا»:
بیاد، نیاد، بیام، نیان، مییاد، میپاد، میزاد، به جای بیاید، نیاید، میآید، میباید، میزاید.حذفِ «د» از آخر فعل مضارع سوّم شخص مفرد، و تغییر «-َ»ی قبل از آن به «ه= ـِ»:
ببینه، بشنوه، بخونه، بدونه، به جای ببیند، بشنوَد، بخواند، بداند.حذف «د» از آخر سوم شخص جمع:
اومدن، نشستن، گفتن، خندیدن، رفتن، به جای آمدند، نشستند، گفتند، خندیدند، رفتند.حذف «نـ» آغازی در كلمهی نشستن هرگاه «بـ» و «نـ» و «می» بر سرِ آن درآید: بشین، نشین، میشینه، بِشینم، به جای بنشین، ننشین، مینشیند، بنشینم.
افزودنِ «نـ» به مصدرِ چیدن:
چیندم، به جای چیدم.تبدیل «ی»ی وسط كلمه به «ر»:
بشوره، بجوره، بشور، بجور، به جای بشوید، بجوید، بشوی، بجوی.تبدیلِ «ـه= ـِ» به «ی» در آخر كلمه:
چی؟ كی؟ به جای چه و كه.تبدیل «ـِ» به «ی» در وسطِ كلمه: سیریش، شیوید، سیفید، به جای سِریش، شِوید، سِفید.
افزایش یا كاهش یا ادغام حرفی:
هیچّی، همچین، چیندم به جای هیچ چیز، همچنین، چیدم.تبدیل «ت» به «س»:
هَسّه (هسته) خواسّه، بسّه، راسّه، پِسّه (پسته)، بسّون (بستان)، تابسّون (تابستان).تبدیلِ «است» به «ـه = ـِ» یا «یه» یا «س»:
خوبه، بَده، همینه، این چیه؟ این كیه؟ این چه غذاییه؟ این جا كجاس، تازهس، كهنهس به جای خوب است، بد است، همین است، این چیست؟ این كیست؟ این چه غذایی است؟ این جا كجاست؟ تازه است، كهنه است.حذف بخش عمدهی فعل ربطی گرفته شده از هَستن یا استن:
این جام، اونجاس، كجان؟تبدیل «را»یِ حرف اضافه به «رُ»:
اون كتابرُ خرید، همهرُ دیدم، به جای آن كتاب را خریدم، همه را دیدم.تبدیل «را» به «ـُ»:
من اونو دیدم.همچنین در زبان گفتاری در كلمهها و جملهها تغییرات زیر رخ میدهد:
حرف اضافهی «به» از سرِ اسمها میافتد:
رفتم كوچه، اومدم خونه به جای رفتم به كوچه، آمدم به خانه.جای بعضی از بخشهای جمله تغییر میكند:
رفتم دانشگاه، به جای به دانشگاه رفتم.در فعل ماضی سوم شخص مفرد، شناسهی «ـِ ش» كه معمولاً در زبان نوشتاری نمیآید، به فراوانی به كار میرود:
دیروز پرویز، آمدش تا با هم به گردش بریم، به من گفتش كه بیا.در بیشتر جاهایی كه در زبان نوشتاری، بعد از حروف اضافهی از، با، به، در، ضمیر جدا به كار می رود، در زبان گفتاری از ضمیر پیوسته استفاده می شود.
كتاب را ازش گرفتم، مطلب را بش گفتم، باش رفتم، بام حرف زد، كاسه رو ازش گرفتم و غذا درش ریختم، به جای كتاب را از او گرفتم، مطلب را به او گفتم، با او رفتم، با من حرف زد، كاسه را از او گرفتم و غذا در آن ریختم.
هرگاه بعد از حروف اضافهی «به» یا «با»، ضمیر پیوسته بیاید، صدای «هـ» یا «ها» میانجی میشود:
بهش گفتم، باهاش رفتم، به جای بِش گفتم، باش رفتم.پیش از ضمیرهای پیوسته، «برای»، به «برا» تبدیل می شود:
برامون، براتون به جای برای ما، برای شما.سخن گفتن به زبان گفتاری در این حد، متداول است، و البته میتوان آن را كمی بیشتر هم به زبان نوشتاری نزدیك كرد، ولی بعضی وقتها عدهای هنگام تلفظ در شكستن كلمهها زیاده روی میكنند، به طوری كه شكل گفتاری و شكستهی كلمات در زبان آنها با شكل نوشتاری آن تفاوت زیادی پیدا میكند. اگر این كار رواج پیدا كند، و این روند پیش برود، و جلوِ آن گرفته نشود، چیزی نخواهد گذشت كه زبان گفتاری چنان با زبان نوشتاری فاصله پیدا خواهد كرد كه دیگر، گونههای گفتاریِ شكستهی این كلمات هیچ شباهتی با گونهی نوشتاری آنها نخواهد داشت، و بچههای فارسی زبان كه زبان فارسی را به صورت گفتاری از پدران و مادران خود یاد میگیرند، در مدرسه مجبور خواهند بود كه زبان فارسیِ نوشتاری را مثلِ زبان بیگانه از نو بیاموزند، یعنی اول خود زبان را با تلفظ درست یاد بگیرند، و بعد به آموزش خواندن و نوشتن آن بپردازند.
پس بهتر است كه همه از زیاده رَوی در شكستن كلمات بپرهیزند، مخصوصاً آموزگاران و دبیران و كسانی كه در صدا و سیما صحبت میكنند زیرا خود به خود تأثیر آنها در زبان آموزی بیشتر است.
شكستن كلمههای زبان گفتاری به صورت افراطی، زبان را به صورت زبان افراد عوام و بیسواد درمی آورد.
در سی چهل سالهی اخیر، عدهای اسم كوچك اشخاص را هم كوتاه میكنند كه این هم كار درستی نیست؛ از قبیل به كار بردن فاطی به جای فاطمه، بِتی به جای بتول، پوری به جای پوران، مهری به جای مهرانگیز، روحی به جای روح انگیز، اَكی به جای اكرم، زری به جای زهرا. عبدی به جای عبدالله و اِبی به جای ابراهیم، و سُلی به جای سلیمان.
در نوشتن مطلب به هریك از گونههای زبان، باید بیان یكدست باشد، یعنی مطلبی كه به زبان گویندهای گفته یا نوشته میشود باید یا سراسر نوشتاری باشد یا سراسر گفتاری. ضمناً كسی كه مطلبی را به زبان گفتاری مینویسد، باید از همان اصطلاحات و واژه ها و تكیه كلامها و تعبیرات گفتاری در سخن خود بیاورد، نه این كه همان روال كلام نوشتاری را با همان ساختار واژهها به كار ببرد و فقط به طور ساختگی چند كلمهی شكسته و گفتاری در میان مطلب او دیده شود. پس كافی نیست كه ما فقط كلمه ها را درهم بشكنیم، و تصور كنیم كه مطلب را به زبان گفتاری نوشتهایم، بلكه باید طرز فكر و شیوهی بیان و بافت كلام نیز صورت محاورهای و گفتاری داشته باشد.
منبع مقاله :
ارژنگ، غلامرضا،(1389)، ویرایش زبانی: برای زبان نوشتاری فارسی امروز، تهران: نشر قطره، چاپ دوم