ادعاي دروغين نيابت
نقش اثرگذار «مهدويّت» و آموزه¬هاي آن، بر فرد و جامعه، بر کسي پوشيده نيست. اين كه مسلمانان ـ به ويژه شيعيان ـ به اين امر بنيادين، باوري استوار دارند و آن را يكي از اعتقادهاي ريشهاي خويش بر ميشمرند، روشن و غير قابل انكار است.
بيگمان، هر چه باوري، ژرفاي بيشتري داشته، به حقيقت نزديکتر باشد و در دلها جاي گيرد، افراد سوداگر و سودنگر، بيشتر در پي بهرههاي ناپاک از آن بر خواهند آمد.
آموزههاي مهدويّت، به سبب ويژگيهاي ممتاز و پرجاذبة خود، و اين که همواره در عمق قلبهاي توده انسانها نفوذ كرده است، بيشتر مورد بهرهجويي و استفادة نادرست افراد كژرو قرار گرفته است. پيشينه پُردامنة انحرافهاي پديد آمده در اين عرصه، به ويژه فرقههاي منحرف در مهدويّت كه به قرنهاي نخست اسلام باز ميگردد، گواهي روشن بر اين مدعا است.
بررسي اين انحرافها و زمينههاي پيدايي آن، ميتواند در پيشگيري از فرو افتادن دوباره در اين لغزشها، نقش مهمي داشته باشد.
پيروان اهل بيت(عليهم السلام) رفته رفته، با اين روش خو گرفته و كارهاي خود را از راه «سفيران چهارگانه» انجام دادند. و اين خود جايگاه بلندي را براي اين سفيران رقم زد.
در اين ميان، افرادي سستايمان و كژ انديش براي رسيدن به اهدافي چند، به دروغ مدعي نيابت امام غايب شدند.
در يک بررسي کوتاه ميتوان برخي سرچشمههاي اين ادعاهاي دروغين را در موارد زير خلاصه كرد:
يکي از افرادي که به دليل سستي ايمان، دست به ادعاهاي نادرست پرداخت، شلمغاني بود.
پس از اين، اشاره خواهد شد که شلمغاني از ياران امام حسن عسكري(عليه السلام) و از دانشمندان، دبيران و محدثان زمان خود در بغداد بود. كتابهاي بسياري داشت که در آنها، انبوه سخنان اهلبيت(عليهم السلام) به چشم ميخورد.1
هنگامي كه راه انحراف و ارتجاع را پيش گرفت و از نظر انديشه، عقيده و رفتار تغيير کرد، در روايات تغييراتي پديد ميآورد؛ هر چه ميخواست بر آنها ميافزود و هر چه ميخواست كم ميكرد. نجاشي در رجال خود به اين انحراف اشاره کرده است.2
ابوطاهر محمد بن علي بن بلال از كساني است كه براي ثروتاندوزي، ادعاي بابيت کرد. وي در آغاز كار، نزد امام عسكري(عليه السلام) فردي مورد وثوق بود و رواياتي از آن حضرت نقل كرده است؛ ولي رفته رفته به دليل پيروي از هواي نفس، راه انحراف در پيش گرفت و مورد مذمت خاندان وحي واقع شد. وي ادعا كرد كه وكيل حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. او نيابت نايب دوم حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را منكر شد و دربارة اموالي كه نزد وي جمع شده بود تا به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) برساند، خيانت كرد.3
نايب دوم، راه ديدار وي را با حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آسان نمود و امام(عليه السلام) به وي دستور داد: اموال را به نايبشان برگرداند؛ امّا او در دشمني و کژي خود باقي ماند. پايان كارش آن شد كه توقيعي از ناحيه مقدسه حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر لعن و نفرين و بيزاري از وي ـ در ضمن افرادي ديگر از جمله حلاج و شلمغاني ـ صادر شد.4
در اين راه، برخي عناصر را به دلخواه خويش تربيت كرده، به آنان دستور دادند ادعاي بابيت كنند و آنان را با همه امكانات در اين راه ياري كردند كه براي نمونه ميتوان به «علي محمد باب» اشاره كرد.
علل وجود نداشتن اين دروغگويان در دوره نايب اوّل عبارتند از:
براي اثبات دروغ بودن ادعاهاي بابيت در غيبت كبرا و بخشي از غيبت صغرا، دليلهاي فراواني ذكر شده است؛ اما بهترين دليل، زندگي اين افراد است. زندگي خصوصي اين افراد نشان ميدهد، افزون بر آن که از ايماني سست برخوردار بودند، انسانهايي حسود و آزمند بودند که براي رسيدن به اهدافشان به كارهاي ناشايستي دست ميزدند.
البته بيشتر شيعيان با توجه به دليلهايي چند، هرگز در دام چنين دروغگوياني گرفتار نشدند. برخي از اين دليلها عبارت بود از:
1. وقتي علي بن محمد سمري، نايب چهارم، در بستر وفات افتاد، مردم از او خواستند نايب پس از خود را معرفي كند؛ او فرمود:
لِلّهِ اَمرٌ هُوَ بالِغُه؛
خدا را امري است كه بايد به اتمام رساند.
اين سخن علي بن محمد نشان ميدهد، هنگام غيبت كبرا فرا رسيده است و ديگر نايبي معرفي نميشود. چنانكه در محل خود ثابت شد، هر نايب بايد به وسيله نايب قبل از خود، مشخص شود؛ بنابراين، معرفي نكردن نايب به وسيله علي بن محمد سمري، نشاندهنده نبود نايب و نادرستي همه ادعاهاي نيابت است.
2. امام زمان در توقيعي به علي بن محمد سمري چنين نگاشت:
... وَلا تُوصِ اِلي اَحَدٍ يَقُومُ مَقامَكَ بَعْدَ وَفاتِكَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الغَيْبَةُ الثانِيَةُ؛7
... و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو، جانشينت باشد كه غيبت دوم و كامل واقع شد.
3. در هيچ روايتي به صراحت يا اشاره از وجود نايب و باب امام زمان پس از نواب اربعه سخن به ميان نيامده است.
4. وجود نص خاص و كرامت، از شرطهاي اثبات نيابت امام زمان است. نواب اربعه از اين شرطها برخوردار بودند؛ اما مدعيان بابيت توان ارائه نص و کرامت را نداشتند.
5. در روايات، غيبت امام زمان(عليه السلام) به صغرا و كبرا يا تام و غير تام تقسيم شده است. بيترديد غيبت صغرا را بدان سبب، غير تام مينامند كه در آن دسترسي به امام ـ به صورت غيرمستقيم و از طريق نايب ـ ممكن است. اگر در زمان غيبت كبرا نيز امام زمان نايب يا باب داشته باشد، اصل اين تقسيم درست نيست و حتي در زمان غيبت كبرا، غيبت تام محقق نميشود.
6. يكي از بهترين راههاي اثبات دروغگويي مدعيان نيابت، آن است كه اين گروه، مردم را به طرف دين خدا و امام زمان دعوت نميكردند. آنان مردم را به خويش فرا ميخواندند؛ بر خلاف نواب اربعه كه كسي را به خود دعوت نميكردند. به عبارت ديگر، آنكه هواي نفس دارد، نميتواند نايب امام زمان باشد. هواپرستي بسياري از مدعيان دروغين، چنان بود كه به ادعاي نيابت بسنده نميكردند و به تدريج به سمت ادعاي «مهدويّت» و «نبوّت» پيش ميرفتند.
در پايان، گفتني است كه اجماع شيعه بر آن است كه پس از علي بن محمد سمري، هيچ كس نايب خاص امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نخواهد بود. افزون بر اجماع، ضرورت مذهب شيعه نيز بر اين است كه با وفات علي بن محمد سمري، رشته وكالت و نيابت خاص منقطع شد.8
بيگمان، هر چه باوري، ژرفاي بيشتري داشته، به حقيقت نزديکتر باشد و در دلها جاي گيرد، افراد سوداگر و سودنگر، بيشتر در پي بهرههاي ناپاک از آن بر خواهند آمد.
آموزههاي مهدويّت، به سبب ويژگيهاي ممتاز و پرجاذبة خود، و اين که همواره در عمق قلبهاي توده انسانها نفوذ كرده است، بيشتر مورد بهرهجويي و استفادة نادرست افراد كژرو قرار گرفته است. پيشينه پُردامنة انحرافهاي پديد آمده در اين عرصه، به ويژه فرقههاي منحرف در مهدويّت كه به قرنهاي نخست اسلام باز ميگردد، گواهي روشن بر اين مدعا است.
بررسي اين انحرافها و زمينههاي پيدايي آن، ميتواند در پيشگيري از فرو افتادن دوباره در اين لغزشها، نقش مهمي داشته باشد.
ادعاي دروغين نيابت، آغاز انحرافهاي بزرگ
پيروان اهل بيت(عليهم السلام) رفته رفته، با اين روش خو گرفته و كارهاي خود را از راه «سفيران چهارگانه» انجام دادند. و اين خود جايگاه بلندي را براي اين سفيران رقم زد.
در اين ميان، افرادي سستايمان و كژ انديش براي رسيدن به اهدافي چند، به دروغ مدعي نيابت امام غايب شدند.
در يک بررسي کوتاه ميتوان برخي سرچشمههاي اين ادعاهاي دروغين را در موارد زير خلاصه كرد:
1. سستي ايمان
يکي از افرادي که به دليل سستي ايمان، دست به ادعاهاي نادرست پرداخت، شلمغاني بود.
پس از اين، اشاره خواهد شد که شلمغاني از ياران امام حسن عسكري(عليه السلام) و از دانشمندان، دبيران و محدثان زمان خود در بغداد بود. كتابهاي بسياري داشت که در آنها، انبوه سخنان اهلبيت(عليهم السلام) به چشم ميخورد.1
هنگامي كه راه انحراف و ارتجاع را پيش گرفت و از نظر انديشه، عقيده و رفتار تغيير کرد، در روايات تغييراتي پديد ميآورد؛ هر چه ميخواست بر آنها ميافزود و هر چه ميخواست كم ميكرد. نجاشي در رجال خود به اين انحراف اشاره کرده است.2
2. طمع در اموال امام
ابوطاهر محمد بن علي بن بلال از كساني است كه براي ثروتاندوزي، ادعاي بابيت کرد. وي در آغاز كار، نزد امام عسكري(عليه السلام) فردي مورد وثوق بود و رواياتي از آن حضرت نقل كرده است؛ ولي رفته رفته به دليل پيروي از هواي نفس، راه انحراف در پيش گرفت و مورد مذمت خاندان وحي واقع شد. وي ادعا كرد كه وكيل حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. او نيابت نايب دوم حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را منكر شد و دربارة اموالي كه نزد وي جمع شده بود تا به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) برساند، خيانت كرد.3
نايب دوم، راه ديدار وي را با حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آسان نمود و امام(عليه السلام) به وي دستور داد: اموال را به نايبشان برگرداند؛ امّا او در دشمني و کژي خود باقي ماند. پايان كارش آن شد كه توقيعي از ناحيه مقدسه حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر لعن و نفرين و بيزاري از وي ـ در ضمن افرادي ديگر از جمله حلاج و شلمغاني ـ صادر شد.4
3. رسيدن به شهرت
4. انگيزههاي سياسي
در اين راه، برخي عناصر را به دلخواه خويش تربيت كرده، به آنان دستور دادند ادعاي بابيت كنند و آنان را با همه امكانات در اين راه ياري كردند كه براي نمونه ميتوان به «علي محمد باب» اشاره كرد.
آغاز شكلگيري مدعيان دروغين
علل وجود نداشتن اين دروغگويان در دوره نايب اوّل عبارتند از:
1. جايگاه ويژة نايب نخست
2. شرايط سياسي و اجتماعي
3. عدم عادت مردم
براي اثبات دروغ بودن ادعاهاي بابيت در غيبت كبرا و بخشي از غيبت صغرا، دليلهاي فراواني ذكر شده است؛ اما بهترين دليل، زندگي اين افراد است. زندگي خصوصي اين افراد نشان ميدهد، افزون بر آن که از ايماني سست برخوردار بودند، انسانهايي حسود و آزمند بودند که براي رسيدن به اهدافشان به كارهاي ناشايستي دست ميزدند.
البته بيشتر شيعيان با توجه به دليلهايي چند، هرگز در دام چنين دروغگوياني گرفتار نشدند. برخي از اين دليلها عبارت بود از:
1. وقتي علي بن محمد سمري، نايب چهارم، در بستر وفات افتاد، مردم از او خواستند نايب پس از خود را معرفي كند؛ او فرمود:
لِلّهِ اَمرٌ هُوَ بالِغُه؛
خدا را امري است كه بايد به اتمام رساند.
اين سخن علي بن محمد نشان ميدهد، هنگام غيبت كبرا فرا رسيده است و ديگر نايبي معرفي نميشود. چنانكه در محل خود ثابت شد، هر نايب بايد به وسيله نايب قبل از خود، مشخص شود؛ بنابراين، معرفي نكردن نايب به وسيله علي بن محمد سمري، نشاندهنده نبود نايب و نادرستي همه ادعاهاي نيابت است.
2. امام زمان در توقيعي به علي بن محمد سمري چنين نگاشت:
... وَلا تُوصِ اِلي اَحَدٍ يَقُومُ مَقامَكَ بَعْدَ وَفاتِكَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الغَيْبَةُ الثانِيَةُ؛7
... و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از تو، جانشينت باشد كه غيبت دوم و كامل واقع شد.
3. در هيچ روايتي به صراحت يا اشاره از وجود نايب و باب امام زمان پس از نواب اربعه سخن به ميان نيامده است.
4. وجود نص خاص و كرامت، از شرطهاي اثبات نيابت امام زمان است. نواب اربعه از اين شرطها برخوردار بودند؛ اما مدعيان بابيت توان ارائه نص و کرامت را نداشتند.
5. در روايات، غيبت امام زمان(عليه السلام) به صغرا و كبرا يا تام و غير تام تقسيم شده است. بيترديد غيبت صغرا را بدان سبب، غير تام مينامند كه در آن دسترسي به امام ـ به صورت غيرمستقيم و از طريق نايب ـ ممكن است. اگر در زمان غيبت كبرا نيز امام زمان نايب يا باب داشته باشد، اصل اين تقسيم درست نيست و حتي در زمان غيبت كبرا، غيبت تام محقق نميشود.
6. يكي از بهترين راههاي اثبات دروغگويي مدعيان نيابت، آن است كه اين گروه، مردم را به طرف دين خدا و امام زمان دعوت نميكردند. آنان مردم را به خويش فرا ميخواندند؛ بر خلاف نواب اربعه كه كسي را به خود دعوت نميكردند. به عبارت ديگر، آنكه هواي نفس دارد، نميتواند نايب امام زمان باشد. هواپرستي بسياري از مدعيان دروغين، چنان بود كه به ادعاي نيابت بسنده نميكردند و به تدريج به سمت ادعاي «مهدويّت» و «نبوّت» پيش ميرفتند.
در پايان، گفتني است كه اجماع شيعه بر آن است كه پس از علي بن محمد سمري، هيچ كس نايب خاص امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نخواهد بود. افزون بر اجماع، ضرورت مذهب شيعه نيز بر اين است كه با وفات علي بن محمد سمري، رشته وكالت و نيابت خاص منقطع شد.8
پي نوشت ها:
1. رجال نجاشی، ج 2، ص 239.
2. شيخ طوسي، الفهرست، ص 305؛ رجال نجاشی، ح 2، ص 294.
3. ر.ك: كتاب الغيبة، ص 400.
4. طبرسی، الاحتجاج، ح 2، ص 474.
5. ر.ك: تاريخ الغيبة الصغري، ص490.
6. ر.ك: همان، ص494.
7. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص 395؛ شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 516؛ اربلي، كشفالغمة، ج 2، ص 53.
8. ر.ک: مكيال المكارم، ج 2، ص 357.