... كه من نبي شمايم علي امام شماست
نويسنده:آشناي خراساني
«غديرخم» در آيينه شعر كهن فارسي ؛
بين مكه و مدينه، اما اگر به معني زماني بگيريم ؛ روزي است كه اميرالمؤمنين علي (ع) به مقام شامخ ولايت رسيدند. اما در اصطلاح «غدير خم» مكاني است كه باران ولايت بر سرهمگان باريدن گرفت.
در اين مقال برآنيم تا جلوه غديرخم و ولايت را در آيينه شعر شاعران به نظاره بنشينيم تا با آناني كه عيد غدير را در كلامشان به تصوير كشيده اند بيشتر آشنا شويم.
ابوالنجم احمد بن قوص دامغاني مشهور به «منوچهري» از شاعران تواناي ايران زمين در قرن پنجم هجري است. وي «غدير» را در قصيده اي كه در تهنيت «نوروز» گفته به معني «آبگير» آورده است:
« كس را خداي، بي هنري مرتبت نداد
بيهوده هيچ سيل نيايد سوي غدير»
اما در مسمطي اشاره به واقعه غدير خم اين گونه مي نمايد: بيهوده هيچ سيل نيايد سوي غدير»
«آهني در كف چون مرد غدير خم
به كتف باز فكنده سر هر دو كم»
«ابومعين ناصر بن خسرو قبادياني» شاعر معروف قرن پنجم هجري است كه در باب ولايت آقا اميرالمؤمنين سخناني خواندني دارد. وي معتقد است: به كتف باز فكنده سر هر دو كم»
«شرف چيز به هنگام پديد آيد از
وچون پديد آمد تشريف علي روز غدير»
ناصر خسرو گويي اطرافيانش را كه مي خواسته اند بر ماجراي روز غدير سرپوش بگذارند اين گونه مورد خطاب قرار مي دهد: وچون پديد آمد تشريف علي روز غدير»
«آگه تونه اي كه پيمبر كه را سپرد
روز غديرخم بر منبر ولايتش»
سپس همگان را از شأن والاي علي (ع) آگاه مي سازد كه آقا اميرالمؤمنين (ع): روز غديرخم بر منبر ولايتش»
«بيش از دگران بود به شمشير و به علم
وان كه بگزيد و وصي كرد بر سرماش»
آن گاه به ماجراي عيد غدير اشاره مي كند كه: وان كه بگزيد و وصي كرد بر سرماش»
«آنكه معروف بدوشد به جهان روز غدير
وز خداوند ظفر خواست پيمبر به دعاش»
وي عقيده دارد آن كس كه عهد غدير را به سر نبرد و بر سر آن سرپوش بنهد و آن واقعه عظيم را فراموش كند به عذاب خداي دچار مي گردد: وز خداوند ظفر خواست پيمبر به دعاش»
«بياويزد آن كس به غدر خداي
كه بگريزد از عهد روز غدير»
«اديب الممالك فراهاني» متخلص به اميري در ترجيع بندي بلند بالا مي گويد: كه بگريزد از عهد روز غدير»
« غديرخم رسيد اي ساقي گل چهره مي بايد
مي يي كاو يادگاراز دولت كاووس كي بايد»
و آن گاه از طرفه روزي ياد مي كند كه از جام «وال من والاه» شربتي خوشگوار نوشيده است: مي يي كاو يادگاراز دولت كاووس كي بايد»
«مرا به روزغدير آن پريوش دلخواه
چشاند شربتي از جام من والاه
زنور مي به دلم پرتوي فروغ افكند
كز او نبوده به جز پير مي فروش آگاه»
وي در جايي ديگر از آمدن «عيد غدير» اين گونه اظهار مسرت مي كند: چشاند شربتي از جام من والاه
زنور مي به دلم پرتوي فروغ افكند
كز او نبوده به جز پير مي فروش آگاه»
«همايونا و شادا فرخا عيد غدير آمد»
اما «امير معزي» از شاعران استاد و زبان آور خراسان است و در قرن پنجم و اوايل قرن ششم مي زيست. وي «غدير» را در مواردي به معني «آبگير» آورده، به عنوان مثال گفته است:«صيقلي ديدي كجا روشن كند حراقه را
ماغ و مرغابي بر آن گونه است بر روي غدير»
اما در جاهاي ديگر به عيد غدير اشاره مي نمايد، مثلاً وقتي در مدح شهاب الاسلام «پسرعم نظام الملك» سخن مي گويد: ماغ و مرغابي بر آن گونه است بر روي غدير»
«كسي كه در كنف شرع در حمايت توست
همي نشاط كند خاصه صبح عيد غدير»
و سپس در قطعه اي اين گونه زيبا مي سرايد: همي نشاط كند خاصه صبح عيد غدير»
«امام بود محمد علي خليفه ا
وكنون علي است مشير و محمد است وزير
علي زمهر محمد همي چنان نازد
كه از دعاي محمد علي به روز غدير»
«ايرج ميرزا» هم به غديرخم اشاره مي نمايد واز حال و هواي آن سامان كه همگان به حضرت علي (ع) تبريك مي گفتند اين گونه سخن مي گويد كه امر ولايت را، چگونه پيامبر (ص) به وكنون علي است مشير و محمد است وزير
علي زمهر محمد همي چنان نازد
كه از دعاي محمد علي به روز غدير»
ابن عمش حضرت علي(ع) كه در معني برادر رسول ا... (ص) بود، تفويض نمود:
«چنين روز و چنين عيد مبارك
كه آمد امر «بلغ» بر پيمبر
نبي اندر غديرخم برافراشت
جهاز چار اشتر جاي منبر
برآمد برفراز آن و بگرفت
به دست خويش اندر دست حيدر
همه برگرد او گرديده انبوه
گروه بي شمار وخيل بي مر
همه تفويض كرد امر ولايت
به ابن عم و در معني برادر
«حزين لاهيجي» كه در قرن دوازدهم در اصفهان مي زيست، مانند ديگران «غدير» را به معني «تالاب» و «آبگير» آورده، ولي در قصيده اي اين گونه از مي مهر ولاي امام علي (ع) ياد مي كند و اين گونه سخن را به ماجراي غديرخم مي كشاند: كه آمد امر «بلغ» بر پيمبر
نبي اندر غديرخم برافراشت
جهاز چار اشتر جاي منبر
برآمد برفراز آن و بگرفت
به دست خويش اندر دست حيدر
همه برگرد او گرديده انبوه
گروه بي شمار وخيل بي مر
همه تفويض كرد امر ولايت
به ابن عم و در معني برادر
«نشكند باده گلرنگ خماري كه مراست
ساقيا جرعه ده از ميكده خم غدير»
«سنايي غزنوي» از شاعران بلند مرتبه قرن پنجم و ششم است و از استادان مسلم شعر فارسي. سنايي در «حديقة الحقيقة»اش در ستايش مولا اميرالمؤمنين (ع) اين گونه مي نگارد و صفات نيك و سجاياي اخلاقي ايشان را بيان مي كند: ساقيا جرعه ده از ميكده خم غدير»
«آن زفضل آفت سراي فضول
آن علمدار و علم دار رسول
آن سرافيل سرفراز از علم
ملك الموت ديو آز از حلم»
سپس سخن را به ماجراي عيد غدير مي كشاند كه: آن علمدار و علم دار رسول
آن سرافيل سرفراز از علم
ملك الموت ديو آز از حلم»
«آل ياسين شرف بدو ديده
ايزد او را به علم بگزيده»
پيامبر هم در قبال اين پذيرش خداوندي نايبش مي سازد و در شرع بعد از خودش امير: ايزد او را به علم بگزيده»
«نايب مصطفي به روز غدير
كرده در شرع مرو را به امير»
«فريد الدين عطار نيشابوري» شاعر بلند آوازه قرن ششم و آغاز قرن هفتم چنين با ما از واقعه غديرخم سخن مي گويد: كرده در شرع مرو را به امير»
«نقل دارم از ثقات باصفا
آن كه روزي حضرت خيرالوري
چون كه او برگشت از حج الوداع
درغديرخم مكان كرد آن مطاع
جبرئيل از حضرت عزت رسيد
منزل از حضرت به پيش او كشيد
پيش او از پيش حق آورد پيك
آيه «يا ايها بلغ اليك»
سپس در جايي ديگر آقا علي بن ابيطالب(ع) را «باب علوم مصطفي»، «كان كرم» و «بحر صفا» مي خواند و مي گويد: آن كه روزي حضرت خيرالوري
چون كه او برگشت از حج الوداع
درغديرخم مكان كرد آن مطاع
جبرئيل از حضرت عزت رسيد
منزل از حضرت به پيش او كشيد
پيش او از پيش حق آورد پيك
آيه «يا ايها بلغ اليك»
«مذهب حق يك بود اي هوشيار
اين سخن نقل است از شيخ كبار
آل احمد چون كه يك دين داشتند
در ره تحقيق تلقين داشتند»
«ميرزا نورا... ساماني» متخلص به «عمان» كه مردي فاضل و سخنوري قابل بود در تهنيت عيد غدير و مدح حضرت علي (ع) مي گويد: اين سخن نقل است از شيخ كبار
آل احمد چون كه يك دين داشتند
در ره تحقيق تلقين داشتند»
«بريخت صاف و نشاط از خم غدير به جام
صلاي سرخوشي اي صوفيان دردآشام»
سپس كلام را به واقعه اي كه در آن محل روي داده مي كشاند كه: صلاي سرخوشي اي صوفيان دردآشام»
«زبعد قطع منازل در اين همايون روز
عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام
رسول شد ز خدا زي رسول روح القدس
كه اي رسول بحق، حق تو را رساند سلام
كه اي به خلق من از خليفه منصوب
بكوش كامد نصب خليفه را هنگام»
سپس از ماجراي بلندكردن دست مبارك علي (ع) سخن مي گويد:«بلند كرد علي(ع) را بدين بلند كلام» و در كلامي مجمل حديثي مفصل مي خواند: عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام
رسول شد ز خدا زي رسول روح القدس
كه اي رسول بحق، حق تو را رساند سلام
كه اي به خلق من از خليفه منصوب
بكوش كامد نصب خليفه را هنگام»
«كه من نبي شمايم علي امام شماست
زدند نعره كه نعم النبي، نعم الامام»
«ميرزا حبيب ا... شيرازي» متخلص به «قاآني» كه در عهد سلطنت فتحعلي شاه قاجار در شيراز زاده شد. وي محتاج باده مجازي نيست، بلكه شراب طهوري از خم غدير مي طلبد كه: زدند نعره كه نعم النبي، نعم الامام»
«شراب تاك ننوشم دگر زخم عصير
شراب پاك خورم زين پس زخم غدير»
آن گاه در قصيده اي براي امتثال امر داوري و گردن نهادن بر امر خداوندي، سخنش را به واقعه غدير مي كشاند: شراب پاك خورم زين پس زخم غدير»
«همچو احمد پاي تا سرگوش بايد شد تو را
تا تواني امتثال حكم داور داشتن
امر حق فوري است بايد مصطفي را در غدير
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن»
در نهايت امر «ملك الشعراي بهار» وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين (ع) را «مهين سلطان ملك هستي» مي خواند كه خداوند او را بر هر دو گيتي سيد و سلطان ساخته است. تا تواني امتثال حكم داور داشتن
امر حق فوري است بايد مصطفي را در غدير
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن»
او كه مي گويد:
«در ترانه معني دم زسر مولا زن
وان گه از غديرخم باده تولا زن»
معتقد است خداوند «ديهيم دين و خاتم» را در غديرخم به آقا اميرالمؤمنين حضرت علي(ع) داده است، آن گاه در قصيده اي كه درباره غديرخم سروده، چنين نغز ماجرا را به تصوير مي كشد: وان گه از غديرخم باده تولا زن»
«در غدير خم خطاب آمد زحق بر مصطفي
تا علي را او ولي بر مهتر و كهتر كند
تا رساند بر خلايق مصطفي امر خداي
از جهاز اشتران از بهر خود منبر كند
گرد آيند از قبايل اندر آن دشت و نبي
خطبه بر منبر پي امر خلافت سر كند
گويد آن كاو را منم مولا، علي مولاي اوست
زينهار از طاعت او گر كسي سر در كند»
تا علي را او ولي بر مهتر و كهتر كند
تا رساند بر خلايق مصطفي امر خداي
از جهاز اشتران از بهر خود منبر كند
گرد آيند از قبايل اندر آن دشت و نبي
خطبه بر منبر پي امر خلافت سر كند
گويد آن كاو را منم مولا، علي مولاي اوست
زينهار از طاعت او گر كسي سر در كند»