چگونه حضور قلب داشته باشیم؟

1. توجه به عظمت بی نهایت خداوند یکی از راه هایی که می توان برای ایجاد توجه قلبی به خداوند و حالت خضوع و خشوع برشمرد ، توجه به عظمت بی نهایت خداوند و درک حقارت خویش است . ما باید با مشاهده نعمت های خدا و از راه تصور عظمت آفریدگان و حتی به کمک صورت های خیالی و ذهنی اندکی از بزرگی خداوند را درک کنیم . چون ما هرقدر به ذهن خود وسعت دهیم و تصویر بسیار بزرگی از عالم جسمانی در ذهن خود پدید آوریم و با کمک مفاهیم ذهنی و کمک گرفتن از قوه خیال ، هرقدر بتوانیم عظمت خلقت خداوند را تصور کنیم ، درک و تصورمان در برابر عظمت جهان ، بسیار حقیر و ناچیز است .
دوشنبه، 16 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه حضور قلب داشته باشیم؟
چگونه حضور قلب داشته باشیم؟
چگونه حضور قلب داشته باشیم؟

نويسنده:حضرت آيت الله العظمي مصباح يزدي
منبع:کتاب راهیان کوی دوست

1. توجه به عظمت بی نهایت خداوند

یکی از راه هایی که می توان برای ایجاد توجه قلبی به خداوند و حالت خضوع و خشوع برشمرد ، توجه به عظمت بی نهایت خداوند و درک حقارت خویش است . ما باید با مشاهده نعمت های خدا و از راه تصور عظمت آفریدگان و حتی به کمک صورت های خیالی و ذهنی اندکی از بزرگی خداوند را درک کنیم .
چون ما هرقدر به ذهن خود وسعت دهیم و تصویر بسیار بزرگی از عالم جسمانی در ذهن خود پدید آوریم و با کمک مفاهیم ذهنی و کمک گرفتن از قوه خیال ، هرقدر بتوانیم عظمت خلقت خداوند را تصور کنیم ، درک و تصورمان در برابر عظمت جهان ، بسیار حقیر و ناچیز است . عظمت آفرینشی که گاه فاصله بین دو ستاره آن ، میلیاردها سال نوری است که ما از درک فاصله یک سال نوری آن عاجزیم چه رسد به درک میلیاردها سال نوری !
می توانیم در مقام تصور عظمت خداوند ، فضایی عظیم و گسترده ، یا صحرایی بزرگ و پردامنه ، و یا اقیانوسی بزرگ و عمیق را تصور کنیم و آن گاه جسم کوچک و حقیر خود را با آن بسنجیم و بنگریم که در مقام مقایسه ، جسم ما چه نسبتی با این عالم جسمانی دارد که برای ما قابل درک است . شاید در این مقایسه به این نتیجه برسیم که جسم ما در برابر آن بخش از عالم جسمانی که برای ما قابل تصور است ، در حد یک موجود میکروسکوپی است ؛ چه رسد به آن عوالمی که ما راهی برای شناخت عظمت آن ها نداریم . در پرتو آن مقایسه مادی و جسمانی ، ما بیش تر به حقارت معنوی و روحی و نقص و کاستی خود پی می بریم . اما با این که انسان موجودی خُرد و کوچک است ، خداوند روحی معنوی به او داده که می تواند در شعاع معرفت خداوند قرار گیرد و با او ارتباط برقرار کند .
از دعاهایی که سفارش شده قبل از نماز خوانده شود نکته های ارزشمندی استفاده می گردد که رعایت آن ها به ما کمک می کند که نمازمان کامل تر و شایسته تر انجام پذیرد . یکی آز آن نکته ها که توجه به آن بیش از هر چیزی اهمیت دارد ، توجه به مقام خداوندگاری و عظمت خداوند و در مقابل ، توجه به حقارت و کوچکی انسان است . این توجه به قدری مهم و نتیجه بخش است که تأکید شده نماز گزار با هفت تکبیر نماز را شروع کند و قبل از تکبیره الاحرام شش تکبیر بگوید .

2. توجه به لطف بی نهایت پروردگار به انسان ها

اگر کسی در حال نیازمندی به ما کمک کند یا در زمان تهیدستی پولی در اختیار ما نهد همیشه خود را وامدار او دانسته و سپاس گزار او هستیم و می کوشیم آن پول را در راهی که خوشایند او نیست صرف نکنیم . اما با این که خداوند نعمت های بی شماری در اختیار ما نهاده ، نه فقط آن نعمت ها را به حساب نمی آوریم بلکه خود را طلبکار خدا می دانیم و پروایی از کفران نعمت و عصیان او نداریم و نعمت های الهی را در راهی مصرف می کنیم که چه بسا موجب غضب و خشم خداوند می گردد . اگر به دوستان خود بی وفایی کنیم و به آن ها زیان برسانیم ، ما را از خود می رانند و دیگر روی خوش به ما نشان نمی دهند ولی با آن همه بی وفایی و عصیان و جفاکاری در حق خداوند و بی احترامی و بی ادبی به ساحت پروردگار عالم و کفران نعمت های او ، خداوند ما را از خود نمی راند و ما را می پذیرد . اگر برای عذرخواهی نزد دوستمان برویم ، ممکن نیست در مواجهه و سخن با او ، به او بی اعتنایی کرده و توجه نداشته باشیم ، اما پس از آن همه عصیان و گناه ، وقتی به سراغ خداوند می رویم و با زبان خدا را ذکر می گوییم ، دلمان به جای دیگری توجه دارد ؛ گویی در مقام نیاز و توجه به ساحت ربوبی ، به او پشت کرده ایم . این نهایت زشتی و پستی بنده در برابر خداوند است ؛ خداوندی که مظهر کمال ، جمال ، لطف و بخشش بی نهایت است و با آن همه رفتار زشتی که از ما سرزده ، باز ما را می پذیرد و قبول می کند . تازه به قدری از توبه و برگشت ما به سوی خویش خوشحال می شوند که در وصف نمی گنجد .
از ابوعبیده حذاء نقل شده که می گوید :
سمعت اباجعفر علیه السلام یقول : ان الله تعالی اشد فرحا بتوبه عبده من رجل اضل راحلته و زاد فی لیله ظلماء فوجدها ، فالله أشد فرحا بتوبه عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجدها .
از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: خوشحالی خداوند از توبه بنده اش ، از خوشحالی مردی که در شبی تاریک و ظلمانی زاد و راحله و آب و غذایش را گم می کند و سپس آن ها را بیابد ، شدیدتر است . همانا خوشحالی خداوند از توبه بنده اش ، از خوشحالی مردی که زاد و راحله اش را پیدا می کند ، بیش تر است .
اگر برای مدتی تمرین و ممارست به هنگام نماز ، عظمت خداوند و نعمت ها و لطف های او و ناپایداری زندگی را در نظر آوریم ، رفته رفته توجه به این معانی برای ما عادت و ملکه می شوند و خودبه خود به آن ها توجه پیدا می کنیم و در نتیجه استفاده شایسته تری از نماز می بریم . وقتی انسان به رفتار و باورهایی انس گرفت و مرتب به آن ها پرداخت خداوند این قدرت را به او می دهد که بتواند یک جا همه آن انگیزه ها ، ایدهها و رفتاری را که با آن ها انس گرفته ، تصور کند و به آن ها توجه یابد .
این مفاهیم عالی و توحیدی ، به خوبی در دعایی که سفارش شده بعد از تکبیر پنجم قبل از نماز خوانده شود ، تجلی یافته است :
لبیک و سعدیک والخیر فی یدیک والشر لیس الیک والمهدی من هدیت ، عبدک وابن عبدیک ذلیل بین یدیک ، منک و بک و لک و الیک ، ولا ملجا و لا منجا و لا مفر منک الا الیک ، سبحانک و حنانیک ، تبارکت و تعالیت ، سبحانک رب البیت الحرام .
فرمان برداریم ، ما را قرین سعادت گردان ، خیر تنها در اختیار توست و تو از شر دوری ، هدایت شده کسی است که تو او را هدایت کرده ای . من بنده تو و فرزند دو بنده تو و خوار گشته در برابر تو هستم . وجود من از تو و به مشیت و اراده تو باقی است و برای تو و به سوی تو در حرکت است . پناهگاه و محل نجات و گریزگاهی از تو جز به سوی تو نیست .مرا رهین بخشش و مهر خود قرار ده ، تو مبارک و بلند مرتبه هستی ، ستایش تو را سزد ای پروردگار کعبه .

3. توجه به عظمت پذیرش بنده از سوی خداوند

نکته مهمی وجود دارد که کم تر به آن توجه می شود و لازم است که ما آن را از نظر دور نداریم و آن این که هنگامی که انسان به سراغ بزرگی می رود ، اگر آن بزرگ انسان را بپذیرد و حاضر شود به سخنان او گوش داده و نیازش را برطرف سازد ، آن انسان به توفیق بزرگی دست یافته است و باید به خود ببالد که آن بزرگ حاضر شده او را بپذیرد و با او صحبت کند . اکنون چه توفیقی بزرگ تر از این که خداوند متعال انسان را پذیرفته و مورد دلجویی قرار می دهد و انسان را غرق در لطف ها و عنایت های خود می سازد . از این جهت ما باید شکر گزار این لطف و عنایت الهی باشیم ؛ چنان که ائمه اطهار علیهم السلام در دعاهای خود خدای را بر این نعمت بزرگ شکر و سپاس گفته اند .
« اللهم اقبل الی بوجهک فاقبل الیک بقلبی ، اللهم اعنی علی ذکرک و شکرک و حسن عبادتک . الحمدلله الذی جعلنی ممن یناجیه .
خداوندا ! به من رو کن تا قلبم را متوجه تو سازم . خداوندا ! مرا برای یادکرد و شکرگزاری و انجام نیکوی عبادتت یاری رسان . سپاس خدا را که مرا از شمار کسانی قرار داد که به مناجات بااو می پردازند .
در مناجات شعبانیه نیز از خداوند درخواست شده که وقتی بنده او را می خواند و با او مناجات می کند ، او را بپذیرد و از خود نراند :
اللهم صل علی محمد وآل محمد واسمع دعائی اذا دعوتک واسمع ندائی اذا نادیتک و اقبل علی اذا ناجیتک . فقد هربت الیک و وقفت بین یدیک مستکینا لک متضرعا الیک.
خداوندا ! بر محمد و آل محمد درود فرست و چون تو را می خوانم ، مرا اجابت کن و هرگاه تو را ندا کنم ، ندایم را بشنو و چون با تو مناجات کنم به من توجه فرما که من به سوی تو گریخته ام و در حضورت ایستاده ، درحالی که به درگاهت با نهایت خضوع تضرع و زاری می کنم .
در دعاهای افتتاحیه نماز نیز از خداوند که به بنده خود اجازه داده با او سخن بگوید ، درخواست شده که به او توجه کند . البته خداوند به همه آفریدگانش توجه دارد ، ولی توجه و عنایت خداوند به مخلوقات دارای مرتبه هایی است و همه در یک سطح نیستند . برای نمونه ، اگر ما با عده ای در محضر مقام معظم رهبری یا یکی از مراجع بزرگ تقلید باشیم ، گاهی آن بزرگ همان طور که به جمع نگاه می کند به ما نیز نگاه می کند اما توجه خاصی به ما ندارد ؛ ولی گاهی از بین جمع نگاه خاصی به ما می کند . به یقین این نگاه با نگاه اول متفاوت است و از عنایت و لطف خاص ایشان به ما سرچشمه می گیرد . این نگاه نشانه آن است که ایشان از ما راضی است و از ما گلایه و شکایتی ندارد . گرچه خداوند به همه آفریدگانش توجه و به همه چیز احاطه دارد و چیزی از دایره علم الهی پنهان نیست و هر چیزی را می بیند ، اما فرق بسیاری است بین توجه و نگاه خداوند به ستمگرانی چون شمر و یزید ، با نگاه و توجه خداوند به انبیا و اولیای خود . تفاوت بسیاری است بین نگاه و توجه خداوند به ما ، و توجه او به سلمان و ابوذر و بندگان صالحی که خداوند توسط جبرئیل سلام خود را به آن ها برساند . اگر ما به درجه و مقامی برسیم که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برای ما سلام بفرستد ، دیگر در پوست خود نمی گنجیم و غرق در لذت ، شادمانی و سرور می گردیم و به خود می بالیم که از بین میلیون ها انسان ، حجت خداوند به ما عنایت و توجه داشته است . جا دارد که برای رسیدن به این توفیق بزرگ ، انسان جانش را نثار کند . حال تصور کنید کسی که مخاطب سلام خداست چه درجه و مقامی دارد ! پس جا دارد که بنده با تمام وجود خود در هنگام مناجات با خداوند بگوید :
اللهم الیک توجهت و رضاک طلبت و ثوابک ابتغیت و بک آمنت و علیک توکلت .
خداوندا ! من روی به سوی تو گرداندم و رضای تو طلبیدم و ثواب تو را درخواست دارم و به تو ایمان آوردم و برتو توکل کردم .

4. توسل به اهلبیت علیهم السلام

لازم است برای این که خداوند بیشتر به ما عنایت و توجه کند ، قبل از نماز به ائمه اطهار علیهم السلام توسل پیدا کنیم و آن ها را واسطه بین خود و خداوند قرار دهیم . این راه در دعاهایی که برای قبل از نماز وارد شده ، مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است .
در یکی از توقیعات شریفی که از ناحیه حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف رسیده ، آمده است :
اللهم صل علی محمد وآله و صلنی بهم ولا تقطعنی بحجتک واعصمنی و سلامک علی آل یس . مولای انت الجاه عندالله ربک و ربی .
خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست و مرا با آن ها پیوند ده و به حجتت سوگند مرا از آن ها جدا نگردان و مرا [ از خطاها و انحرافات ] حفظ کن ، و سلام تو بر آل یاسین باد . مولای من ! تو دارای مقام و منزلت نزد پروردگارت و پروردگار من هستی .
در همان توقیع شریف آمده است :
السلام علیکم انتم نورنا و انتم جاهنا اوقات صلاتنا و عصمتنا بکم لدعائنا و صلاتنا و صیامنا واستغفارنا و سائر اعمالنا .
درود بر شما ، شما انوار [ ی برای هدایت و راهنمایی ] ما هستید و شما آبروی ما در هنگامه های نمازمان هستید و به عنایت شما به هنگام دعا ، نماز ، روزه ، استغفار و سایر اعمالمان [ از لغزش و انحراف ] محفوظ می مانیم .
چنان که می نگرید ، در آن توقیع شریف ، امامان معصوم علیهم السلام و حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف واسطه بین ما و خداوند معرفی شده اند ، تا آن جا که پذیرش اعمال و از جمله نماز ما به دلیل عنایت ، توجه و شفاعت آن بزرگواران است .
با توجه به ضعف ، قصور و آلودگی هایی که در ما هست ، لایق حضور در محضر خداوند و توجه به او و سخن گفتن با او نیستیم ، از این جهت خداوند راهی را فراروی ما نهاده که از آن طریق ما بتوانیم به او نزدیکی جوییم ، و آن انوار مقدس اهلبیت علیهم السلام است که به برکت توجه و توسل به آن ها خداوند به ما عنایت و توجه می کند . توجه به اهلبیت باعث تقرب ما به خداوند می شود و به ما کمک می کند که با حضور قلب بیش تری نماز بخوانیم . توسل به اولیای خدا ، شیطان را از حریم دل ما دور می سازد و به رغم کوتاهی ها ، گناهان و گستاخی های ما در مقابل خداوند ، توسل به آن ها باعث می گردد آن حضرات که مقام و منزلت بسیار والایی نزد خداوند دارند ، در پیشگاه خداوند از ما شفاعت کنند و درنتیجه ، خداوند گناهان ما را ببخشاید و برکات و توفیقاتش را نصیب ما سازد .
در دعایی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وارد شده می خوانیم :
اللهم انی اتوجه الیک بمحمد وآل محمد و اتقرب بهم الیک و اقدمهم بین یدی حوائجی .
خداوندا! همانا من به وسیله [ مقام و منزلت ] محمد و آل محمد علیهم السلام به تو روی می کنم و به واسطه آن ها به تو تقرب می جویم و آن ها را واسطه برآورده شدن حاجاتم قرار می دهم .
کتاب عروج تا بی نهایت ، ص 16 تا 26
راه های ایجاد حضور قلب در نماز
تفکر درباره فایده های حضور قلب در نماز
یکی از راه هایی که برای درمان این مشکل وجود دارد ، تفکر و تأمل درباره فایده های توجه و حضور قلب در نماز و ضررهای ناشی از غفلت و بی توجهی در نماز است ؛ چرا که اگر انسان باور کند انجام کاری برایش بسیار مفید است و ترک آن موجب ضررهای بزرگ و فراوانی برای وی خواهد شد ، آن گاه به طور جدی در صدد انجام آن بر می آید و به آن اهتمام می ورزد . واقعیت این است که ما به فایده های اهتمام به نماز و ضررهای ناشی از عدم توجه به آن « باور » و « ایمان » نداریم .
با توجه به محدودیت ذهن ، با تشبیه به معامله های دنیایی ، این مطلب تا حدی برای ما روشن می شود . فرض کنید شخص تاجری با سرمایه معینی می تواند یکی از دو معامله انجام دهد . برای مثال سود یک معامله ، یک میلیون تومان خواهد بود و در معامله دیگر یک میلیارد تومان سود خواهد برد . اگر او معامله با یک میلیون تومان سود را انتخاب کند ، چه ضرر بزرگی به خود زده و بعدها چقدر حسرت خواهد خورد ؟ البته اشاره کردیم که تفاوت نماز با توجه با نماز بی توجه ، از عدد و رقم و محاسبه بیرون است ؛ اما اگر به فرض بخواهیم با عدد و رقم بیان کنیم ، مثل این است که ما می توانیم در مقابل پنج دقیقه نماز ، صد میلیارد تومان سود به دست آوریم ، ولی به صد تومان قانع می شویم ! آیا خسارتی بالا تر از این می شود ؟
اگر به ارزش واقعی نماز خود آگاه شویم ، آن گاه در هنگام نماز اختیار دل خود را به دست می گیریم و اجازه نخواهیم داد به هر سمت و سویی پرواز کند . اگر فعلاً نمی توانیم در همه اجزای نماز این کار را بکنیم ـ که قطعاً چنین چیزی در ابتدای کار برایمان میسر نخواهد بود ـ دست کم تصمیم بگیریم در نماز امروزمان فقط یک ذکر را با حضور قلب و توجه کامل بگوییم !
ما اکنون متوجه نیستیم که هر روز چه ضرر هنگفتی از ناحیه نماز های بی توجه خود متحمل می شویم ، اما روزی قطعاً به این مسأله پی خواهیم برد . آن روز انگشت تأسف به دندان خواهیم گزید و آه حسرت سرخواهیم داد . روزی که قرآن ، آن را « یوم الحسره » نامیده است :
و انذرهم یوم الحسره ؛ و آنان را از روز حسرت بیم ده .
آری عذاب حسرت از عذاب جهنم کشنده تر است !
در هر حال یکی از راه هایی که می تواند به ما کمک کند تا حضور قلب بیش تری در نماز داشته باشیم ، این است که پیش از نماز دقایقی را درباره فایده های نماز باحال و با توجه و پی آمدها و ضررهای نماز بی توجه بیندیشیم .

احتمال بودن آخرین نماز

از دیگر چیزهایی که می تواند به حضور قلب بیشتر ما در نماز کمک کند و در روایات هم به آن اشاره شده ، توجه به این نکته است که احتمال دارد این نماز ، آخرین نمازی باشد که می خوانیم . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در روایتی ، ضمن نصیحت هایی که به یکی از اصحاب به نام « ابو ایوب خالد بن زید » ، فرمودند : و صل صلاه مودع ؛ یعنی به هنگام نماز طوری نماز بخوان که گویا این آخرین نمازی است که می خوانی ؛ نماز خداحافظی توست .
به راستی از کجا معلوم که پس از این نماز ، آن قدر زنده بمانیم که به نماز دیگری هم برسیم؟! ما وقتی وارد نماز می شویم ، حتی نمی توانیم یقین داشته باشیم که همین نماز را به پایان خواهیم برد ، تا چه رسد به این که بخواهیم به نماز های دیگر امید داشته باشیم . اگر انسان فکر کند فرصت من به اندازه همین یک نماز است و به محض این که « السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته » را بگویم ، حضرت عزرائیل در این جا حاضر است و مرا قبض روح خواهد کرد ، قطعاً طوری دیگر نماز خواهد خواند ! اگر بداند واقعاً این آخرین نماز اوست ، آن نماز را با حالت توبه و انابه و تضرع به درگاه خداوند به جا خواهد آورد . در هر نمازی چنین احتمالی هست که واقعاً آخرین نماز ما باشد . پس شایسته است در آن نماز رو به خدا کنیم و آن را نماز توبه و استغفار و استغاثه قرار دهیم .

نماز ، ملاقات با بزرگ ترین بزرگ

از دیگر جهاتی که می تواند به بیش تر شدن توجه انسان در نماز کمک کند ، این است که بیندیشد در نماز می خواهد به درگاه چه کسی برود و با کدام بزرگ رو به رو شود . هرقدر انسان این معنا را بیش تر مورد توجه قرار دهد ، خشوع و خضوع و توجه او در نماز بیش تر خواهد شد . انسان باید توجه کند که در نماز با کسی سخن می گوید که از باطن او آگاه است و کوچک ترین خطورات ذهنی و قلبی اش از او مخفی نیست . اگر انسان به این حقیقت توجه داشته باشد ، آن گاه به هنگام گفتن « الله اکبر » و قرائت حمد و سوره ، به دنبال تنظیم سخنرانی و درس و بحث و چک و سفته های خود نخواهد رفت و از خدا شرم خواهد کرد که با او حرف بزند و دلش جایی دیگر باشد ؛ چرا که می داند خدا به آن چه در قلب و ذهن او می گذرد نگاه می کند و از آن آگاه است . البته به یقین رسیدن به چنین حالتی ، به تمرین و تکرار نیاز دارد.
ما باید باور کنیم که خدا همیشه و همه جا حاضر و ناظر است و هیچ حرکت و سکونی از او پنهان نیست . برای آن که این باور در ما پیدا شود ، می توانیم در اتاقی که پرده ای بر در آن آویخته و کسی غیر از ما در آن جا نیست ، بشینیم و تصور کنیم که کسی از پشت آن پرده مراقب آن اعمال و رفتار ماست ؛ به طوری که ما او را نمی بینیم ، ولی او کاملاً ما را می بیند و مراقبمان است . آیا اعمال و رفتار شما در این حالت ، با آن حالتی که چنین تصوری ندارید یکسان است ؟ قطعاً یکسان نیست . یقین که جای خود دارد ، انسان اگر احتمال هم بدهد که کسی از پشت آن پرده ، مراقب اوست ، دست به هرکار و حرکتی نخواهد زد . حتی در حضور کودکی نابالغ اما ممیز از بسیاری کارهای زشت و حتی حلال پرهیز خواهد کرد.
در نماز نیز باید این حالت را تمرین کنیم . اگر ما به هنگام نماز حضور خدا را دست کم در حد یک انسان معمولی هم احساس کنیم ، نمازمان با آن چه که فعلاً هست ، بسیار متفاوت خواهد شد ؛ چه رسد به این که حضور خدا را با مقام خدایی اش احساس کنیم ! دست کم برای خدا این مقدار ارزش قایل شویم که فردی معمولی از پشت پرده ای مراقب ماست و به ما نگاه می کند ! اگر همین مقدار هم خدا را باور کنیم ، حضور قلبمان بیش تر خواهد شد . اگر پیش از شروع به نماز ، چند دقیقه ای درباره این مسایل بیندیشیم که نزد کسی می رویم که صدای ما را می شنود ، ما را می بیند و از خطورات قلبی و ذهنی ما آگاه است ، قطعاً در حین نماز حال و هوایی دیگر خواهیم داشت .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ ابوذر کهپرسید « احسان چیست ؟» فرمودند :
الاحسان ان تعبدالله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک ؛
احسان این است که آن چنان خدا را عبادت کنی که گویا او را می بینی ، و اگر تو او را نمی بینی ، بدانی که او تو را می بیند .
باید هنگامی که نماز می خوانیم ، حالت صحبت رو در رو داشته باشیم ؛ نه آن که تصور کنیم با شخص غایبی صحبت می کنیم . باید حضور خدا را با همه وجود درک کنیم و ببینیم که خدا حاضر است . در احوال امام صادق علیه السلام چنین آمده که آن حضرت مشغول نماز مستحبی بودند . در حین قرائت حمد و سوره آیه ای را آن قدر تکرار کردند که از حال رفتند ! وقتی از آن حضرت پرسیدند : « یابن رسول الله ! این چه حالی بود که از شما مشاهده کردیم ؟ » حضرت فرمودند : وقتی به این آیه رسیدم ، آن قدر آن را تکرار کردم که گویا آن را از زبان خود نازل کننده اش شنیدم ! البته درست است که این بزرگواران امام و معصوم هستند ، ولی به تجربه ثابت شده که نیل به چنین مقامات ، یا دست کم شبیه آن ها ، برای پرورش یافتگان واقعی و شاگردان حقیقی آنان نیز میسر است . کم نبوده و نیستند بزرگانی که با عمل کردن به راه و روش آن بزرگواران ، دارای چنین حالاتی شده اند .
کتاب عروج تا بی نهایت ، ص 61 تا 67
از جمله کارهایی که برای تحصیل حضور قلب و توجه باید انجام داد ، این است که انسان ، پیش از نماز لحظاتی را به تفکر مشغول گردد و توجه خود را به خدا معطوف سازد ، برای چند دقیقه در مصلّا و جایگاه نماز، خود را از غیر خدا فارغ کند ، دل را از افکار و خیالات واهی خالی سازد و با متمرکز ساختن حواس خود و به فراموشی سپردن گرایش های دنیوی ، سعی کند حضور قلب پیدا کند . البته با تفکر و پشیمانی در اثر از دست دادن منافع معنوی نماز و جبران زیان و خسارت های گذشته ، این مهم بهتر حاصل می گردد .
قبل از شروع نماز لازم است انسان افکار خود را کنترل کند و تا آنجا که می تواند توجه خود را به نماز و محل نماز و سجده معطوف دارد و اگر در جای خلوتی است و کسی متوجه او نمی شود ، راحت و سبک بنشیند تا فشاری به بدنش وارد نگردد و بعد از تمرکز حواس ، حضور خدا را تصور کند و به خود بباوراند که در محضر خدای متعال قرار گرفته است .
ما ادعا می کنیم در حضور خدا هستیم و عالم در محضر خداست ، ولی این تنها لقلقه زبان است و دلمان باور ندارد : وقتی در اتاق دور از چشم دیگران به سر می بریم ، رفتار خاصی از ما سر می زند و آن گاه که متوجه شویم شخصی و حتی بچه ای ما را می بیند ، رفتارمان عوض می شود ! وقتی که انسان در برابر هم نوع خود مواظب رفتارش است و حواسش را جمع می کند ، اگر باور کند در حضور خداست و بداند خدا او را می بیند ، مسلّم از هررزگی دل و این سو و آن سو شدن آن جلوگیری می کند . اگر انسان خود را در برابر دیگری ببیند ،دلش آزاد نیست که به این سو و آن سو توجه کند و روی به این سو و آن شسو داشته باشد ، به خصوص وقتی خود را در مقابل خدا ببینید و حضور او را درک کند ، بیش تر دلش را کنترل می کند و بهتر حضور او را درک می کند ، یا وقتی در نماز « الله اکبر » می گوید و باور دارد خدا از هر کس بزرگ تر است و عظمت او را کرانه نیست ، لحظه ای از درک حضور او و توجه به او غافل نمی گردد . در ابتدای امر ، ما ناتوان از درک عظمت خدا هستیم و تنها این الفاظ را بر زبان جاری می سازیم و نمی توانیم عظمت و بزرگی خدا را توصیف کنیم : یعنی چه که خدا بزرگ است ؟ یا خدا چقدر از انسان و سایر موجودات والاتر و بزرگ تر است ؟ اصلاً ذهن ما ظرفیت درک خدا را ندارد ، گرچه انسان با توجه به آثار الهی و با سعی و تلاش و پیمودن مراحلی ، تاحدی می تواند عظمت خدا را درک کند .
امام صادق علیه السلام روایت مفصلی نقل می کنند که زینب عطر به خانه پیامبر آمد و از عظمت خداوند متعال سؤال کرد ، پیامبر صلی الله علیه وآله در جواب به مقایسه عوالم و آسمان های هفت گانه و کهکشان ها پرداختند و نیز خردی و کوچکی هرکدام را نسبت به دیگری بیان کردند ، از جمله فرمودند : « این زمین با آن چه درون اوست و آن چه بر روی اوست ، در برابر آسمان اول به مانند انگشتری است که در بیابانی پهناور افتاده باشد و همین طور آسمان اول در برابر آسمان دوم به مانند انگشتری است که در بیبابانی افتاده باشد » این نسبت در مقایسه هر یک از عوالم به عالم بالاتر نیز وجود دارد و شکی نیست مقایسه بین عوالم و کهکشان ها انسان را به عظمت الهی رهنمون می کند .
زمین با همه گستردگی و فراخی ، در برابر خورشید خیلی کوچک است و همین طور خورشید قابل مقایسه با برخی ستارگان دیگر نیست و همه در فضایی شناورند و هیچ گاه با یکدیگر برخورد نمیکنند . علاوه کسی که با هیئت جدید آشنا باشد ، می داند که گاهی فاصله بین کهکشان ها میلیون ها سال نوری است . نوری که هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر مسافت را طی می کند ، حساب کنید در طول یک سال چقدر حرکت می کند ، تا برسد به یک میلیون سال نوری ! تازه ورای این کهکشان ها ، عوالم دیگری نیز هست ، چرا که ستارگان مرئی تنها زیورهای آسمان اول هستند ، در این باره خداوند می فرماید :
« و زینا السماء الدنیا بمصابیح »
آسمان پایین تر را به چراغ های درخشنده زیور دادیم .
( تازه کسی از آسمان های دیگر خبر ندارد و حتی نمی تواند وسعت آن ها را حدس بزند ) . شکی نیست که همه این ها بیان گر حکمت و عظمت بی کران الهی است . خداوندی که با گفتن یک « کن » همه موجودات را آفریده ـ تازه این را ما می گوییم و او نیاز به گفتن « کن » ندارد و اراده او برای آفرینش هستی کافی است ـ دارای چه قدرت و عظمتی است که عالم و جهان با اراده او پدید آمد و با اراده او باقی است و هرگاه اراده نکند همه چیز نابود می گردد .
پس وقتی انسان با توجه به عظمت آفرینش ، تا حدی عظمت خداوند را شناخت ، باید در نماز متوجه باشد در برابر چه کسی ایستاده است . آیا در برابر چنین موجودی جا دارد به فکر نان ، آب لباس و خانه و وسایل دیگر باشد ؟ مگر همه هستی ، انسان ها ، کره خاکی و دریاها و کوه ها در برابر خدا چه ارزشی دارند که انسان خدا را رها کند و به دنبال شکم و لباس و زن و بچه و بالاخره به دنبال دنیا بر ود ؟ آیا انسان عاقل چنین می کند ؟
بنابر این ازجمله اموری که باعث می گردد انسان حضور قلب پیدا کند ، این است که قبل از نماز به عظمت خداوند تفکر کند و درک کند که در برابر چه کسی ایستاده است و نیز دعاهایی را که برای قبل از شروع نماز و نیز بعد از نماز وارد شده ، بخواند . در هنگام نماز سعی کند معانی جملاتی را که بر زبان جاری میکند ، تصور کند و در آن ها بیاندیشد ، چنان که مرحوم میرزا جواد آقا تبریزی در « اسرارالصلاه » به این مطلب سفارش کرده اند . طبیعی است وقتی انسان می خواهد حرف بزند ، ابتدا معانی الفاظ را در ذهن خود تصور می کند و بعد سخن می گوید ، ولی ما عادت کرده ایم سریع نماز بخوانیم و مجال تفکر و اندیشیدن در معانی جملات را به خود نمی دهیم .
لازم است انسان با تأمل و توجه نماز بخواند و اگر قبلاً ظرف یک دقیقه ، یک رکعت می خواند ، اینک یک رکعت را ظرف دو دقیقه بخواند و این برای کسی که می خواهد به حضور خدا برود ، وقت زیادی نیست . رفته رفته ، توجه داشتن به معنا ملکه او می گردد ، چنانکه توجه به الفاظ ملکه اوست .
امام سجاد علیه السلام می فرمایند :
« ... و اذا صلیت فصل صلاه مودع »
وقتی نماز می خوانی فرض کن ( در آستانه مرگ هستی ) آخرین نمازت را می خوانی .
ما وقتی نماز می خوانیم ، نمی دانیم که موفق می شویم نماز دیگری بخوانیم یا نه ، لذا امام می فرمایند فرض کن این آخرین نمازی است که می خوانی . اگر انسان بداند از عمرش تنها به اندازه خواندن چند رکعت نماز باقی مانده است ، حواسش را جمع می کند و سعی می کند نمازش را بهتر و شایسته تر به جا آورد ، حال که ما نمی دانیم عمرمان تا کی باقی است ، فرض کنیم این آخرین نمازی است که به جا می آوریم . چنین تصوری باعث می گردد در برابر شیطان مقاومت کنیم و او را از خود برانیم و از لحظات و دقایقی که در نماز سپری می کنیم ، بهره شایان ببریم . شکی نیست که چنین حالتی در پدید آمدن حضور قلب مؤثر است . البته بعد از نماز نیز انسان نباید از خدا غافل گردد و از توجه و محضر خدا ، روی برگرداند و به امور دیگر بپردازد .
آیا بعد از سالیانی که از دوستتان دور مانده اید و اکنون موفق شده اید با او ملاقات کنید و از حضورش استفاده کنید ، بعد از ملاقات ، فوراً از جای برخاسته و بدون خداحافظی از او جدا می شوید ؟ کسی که به مجرد گفتن « السلام علیکم ورحمه الله و برکاته » از جای برمی خیزد و به دنبال کارش می رود ، گویا تا حال نزد خدا زندانی بود و انتظار می کشید هرچه زودتر درب زندان و قفس گشوده گردد ، تا خود را نجات دهد !
لازم است بعد از نماز ، انسان دست به دعا بلند کرده و به خود و دیگران دعا کند . در روایتی پیامبرنقل می کنند که خدا فرمود :
« من احدث و لم یتوضأ فقد جفانی و من احدث و توضأ و لم یصل رکعتین فقد جفانی و من احدث و توضأ و صلی رکعتین و دعانی و لم اجبه فیما سألنی من امور دینه و دنیاه ، فقد جفوته و لست برب جاف »
کسی که وضویش باطل شود و تجدید وضو نکند ، به من جفا کرده است و نیز اگر وضو گرفت و دو رکعت نماز نخواند باز به من جفا کرده است و اگر وضو گرفت و نماز خواند و دعا کرد درباره امور دین و دنیایش ، و او را پاسخ ندادم ، به او جفا کرده ام و من پروردگار جفاکاری نیستم .
پس یکی از چیزهایی که باعث توجه به خدا و جلب عنایت او می گردد ، همواره با وضو بودن است و چه بهتر که انسان بعد از وضو دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز دعا کند و از خدا بخواهد لحظه ای او را به خود وانگذارد و او را از نظر دور نداشته و عنایتش را از او برندارد .
مگر یک وضو گرفتن و دو رکعت نماز چقدر وقت می برد و چقدر مشقت دارد که خدا می گوید : اگر دعای او را اجابت نکنم به او ظلم کرده ام ، این نیست جز عنایت خداوند و به آسانی نباید این عنایت را از دست داد .
کسانی که بر این کار مداومت دارند و همواره با وضو هستند و بعد از وضو دو رکعت نماز می خوانند و پس از او دعا می کنند ، بهره فراوانی از این کار برده اند و مسلم دعایشان به اجابت می رسد ، گرچه ممکن است دیر به اجابت برسد ، چراکه این به صلاحدید خدا بستگی دارد .
در ادامه حدیث معراج خداوند می فرماید:
« و عجبت من عبد له قوت یوم من الحشیش او غیره و هو یهتم لغد و عجبت من عبد لایدری انی راض عنه او ساخط علیه و هو یضحک ... »
و در شگفتم از بنده ای که غذای امروزش فراهم است و کوشش می کند برای فردای خود غذا ذخیره کند و نیز در شگفتم از بنده ای که نمی داند من از او راضی یا خشمناکم ، در عین حال اوهمواره شاد و خندان است .




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط