پانته‌ایسم و واقع‌گرایی اخلاق رواقی

یكی از تعالیم بسیار پایدار غایت شناسی در تاریخ اندیشه مذهبی كه خدا و جهان را امری واحد تلقی می‌كند پانته‌ایسم است. یكی از مكاتب پانته‌ایستی، رواقیان هستند كه خدا را نه امری مجرد و مستقل از عالم هستی بلكه...
يکشنبه، 29 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پانته‌ایسم و واقع‌گرایی اخلاق رواقی
 پانته‌ایسم و واقع‌گرایی اخلاق رواقی

 

نویسندگان: افلاطون صادقی (1)، فرنگیس براز (2)، یدالله رستمی (3)




 

چكیده

یكی از تعالیم بسیار پایدار غایت شناسی در تاریخ اندیشه مذهبی كه خدا و جهان را امری واحد تلقی می‌كند پانته‌ایسم است. یكی از مكاتب پانته‌ایستی، رواقیان هستند كه خدا را نه امری مجرد و مستقل از عالم هستی بلكه آن را ماده‌ی فعال و كل جهان هستی می‌دانند. در تعالیم رواقیان خدا به بهترین نحو در ارتباط با جهان فهمیده می‌شود، در این اندیشه، خدا و جهان یكی است و خدا و طبیعت دو نام برای یك واقعیت عام هستند. سراسر هستی را قانون تقدیر (لوگوس، عقل یا خدا) فراگرفته است. اخلاق رواقی، جدای از كیهان شناسی قابل فهم نیست. زیرا اخلاقیات را حاصل روابط علی و معلولی و برخورد با جهان مادی می‌دانستند و آن را از كیفیات جسمانی و تأثیر روح فعال جهانی بر امور مادی و ذهنیات خود تلقی می‌كردند. اخلاق پانته‌ایستی آنان، نوعی روان شناسی روح شبیه واقعیت مقدّس، كه به بررسی و شناخت جایگاه نهایی بشری در این جاودانگی و تعالی از همه موجودات می‌پردازد.

واژه‌های كلیدی:

رواقی و رواقیان، پانته‌ایسم، واقع‌گرایی، اخلاق.

مقدمه

در این مقاله به بیان ارتباط فلسفی پانته‌ایسم و واقع‌گرایی اخلاق پرداخته شده كه تاكنون این ارتباط در هیچ مقاله و كتابی بیان نشده است. البته واقع‌گرایی اخلاق و اندیشه پانته‌ایسمی به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته اما تاكنون هیچ اشاره‌ای به "پانته‌ایسم و ارتباط آن با واقع‌گرایی اخلاق رواقی" نشده است. البته پروفسور در یك بالتزلی (4) تنها به بیان پانته‌ایسم در فلسفه پرداخته و اشاره‌ای به ارتباط آن با اخلاق نكرده است. شیوه بررسی در این مقاله تحلیلی و پژوهشی است. پانته‌ایست كسی است كه كل هستی و تمام موجودات را یك كل مقدّس زنده تلقی می‌كند و معتقد است در درون انسان و در سراسر هستی نیرویی‌ (علت و تقدیر) هست كه جهان را اداره می‌كند و نیرویی بیرون از جهان قرار ندارد و خدا در بطن جهان است. یكی از مسایل مهم در نظریه رواقیان این است كه؛ با وجود اعتقاد به «همه وجودگرایی»، آیا آنان ارزش‌های اخلاقی را دارای واقعیت می‌داند یا صرفاً ابداع نوع بشر؟ آنان جملات اخلاقی را انشایی و بیانگر خواست و احساسات گوینده نمی‌دانند بلكه از نظر آنان، این جملات، جملات اخلاقی اخباری و دارای ما به ازای خارجی است. اما چون دیدگاه پانته‌ایستی رواقیان ارتباط تنگاتنگی با هستی شناسی دارد، می‌توان گفت؛ در حقیقت آنها گزاره‌های اخلاقی را امری بیرونی و قابل صدق و كذب می‌دانستند و به تبیین احكام اخلاق و درستی و نادرستی آنها می‌پرداختند. آنها معتقدند كه منبع و ملاك شناخت ما از عالم تجربه‌ی حسی است و اجسام را امری واقعی و حاصل امور علی و معلولی و تقدیر و مشیت در جهان بیرون، و فضیلت را از زندگی بر وفق طبیعت (جهان) می‌دانستند.

رواقی (5) و رواقی‌گری (6)

بعد از سقراط، علاوه بر مكتب افلاطون و مكتب ارسطو، چهار مكتب دیگر نیز به وجود آمد كه هر كدام به نحوی ادامه دهنده مكتب سقراط به شمار می‌رفتند. هر كدام از این مكتب‌ها در حقیقت، شاخه‌ای از فلسفه سقراط را ادامه می‌دادند. آن مكتب‌ها عبارت است از مكتب كلبیان، مكتب شكاكان، مكتب اپیكوریان و مكتب رواقیان (7). مؤسس مكتب رواقی مردی ست به نام زنون كه اهل قبرس است. رواقیان از آن جهت رواقی خوانده شدند كه زنون در یك رواق می‌نشسته و تدریس می‌كرده است. (8) فلسفه رواقی منحصر به یك تن نیست، بلكه مركب از استادان و شاگردانی است كه آن را بنا گذاشتند و نحله‌ای فلسفی را به وجود آوردند. (9) معمولاً سه دوره رواقی را در تاریخ فلسفه نام می‌برند: اول: رواقیون قدیم: مثل زنون سیتیومی و كلئانتس و خروسیپیوس كه در قرن سوم قبل از میلاد می‌زیستند. دوم: رواقیون متوسط: مثل پانه سیوس و پوزیدونیوس آنتی پاتر كه در قرن دوم قبل از میلاد می‌زیستند. سوم: رواقیون دوره جدید: مثل سنكا و اپیكتتوس و ماركوس اورلیوس كه در قرن اول و دوم بعد از میلاد می‌زیستند. (10) رواقیان در برخی نظریات خود تحت تأثیر نظریات كلبیان بودند، ولی اساس نظریه‌شان در حمكت عملی، مستقل است. آنها حكمت را تنها برای تعیین تكلیف زندگانی و دستور اخلاقی می‌دانستند و استفاده علمی از آن نمی‌خواستند. (11) هدف فلسفه‌ی رواقی آموختن هنر زندگی كردن و راه درست زیست به انسان بود. فلسفه‌ی رواقی آخرین كوشش بود كه در دنیای باستان در راه یافتن علم اخلاق طبیعی نموده بود. زنون تلاش نمود یك بار دیگر وظیفه‌ای را كه افلاطون در آن شكست خورده بود را به انجام برساند. (12) مهمترین افتخار فلسفه‌ی رواقی كوشش برای نجات و رفع ترس از آدمیان بود. كسی كه رواقی است، از وصول به چیزی شاد و از فقدان چیزی غمگین نمی‌شود. او معتقد است هرچه در طبیعت واقع شود، تحت تأثیر عقل كلی یا تقدیر رخ می‌دهد. (13)

پانته‌ایسم (14)

همه خدایی یا پانته‌ایسم دیدگاهی است كه جهان (طبیعت) را با خدا یكی می‌داند. (15) ریشه‌ی لغت پانته‌ایسم یونانی است؛ كه از دو واژه‌ی pan به معنای "همه" و Theo به معنای زئوس یا خدا تشكیل شده است. كه در این دیدگاه ارتباط خدا با جهان به بهترین شیوه تعیین و مشخص شده است. (16) در میان دیدگاه‌های فلسفی پانته‌ایستی تباین و تضادهایی وجود دارد اما ایده مشترك همه آنها این است كه جهان، یك كل واحد، احاطه‌ای و طبیعتی مقدس است. جهان به شكل صدف یك حلزون یا بازوان مارپیچی است كه دارای زنجیره پهناوری (با هزار سال نوری) از یك واحد است. (17) هر شكلی از پانته‌ایسم موضوعاتی مثل خدا و فرضیه‌ی غایت انگارانه و فرضیه‌ی ایدئولوژیك (آرمانی) را نیز به دنبال دارد: 1) فرضیه‌ی مرولوژیك (سیستم منطقی): هر چیزی كه در تركیب هستی قرار دارد جزء این امر واحد محسوب می‌شود. 2) فرضیه‌ی ایدئولوژیك (آرمانی): واحد یك امر كاملاً مقدس است كه باعث جهت دهی شیوه‌ها و ویژگی‌های مذهبی به سوی آن می‌شود. معنای هر دو فرضیه این است كه جهان، خود امری واحد است كه به طور خاصی به توضیح و چرایی و نحوه ارتباط صحیح خدا با ساختار جهان می‌پردازد و آن را به صورت یك موجود مقدس نشان می‌دهد. خدا، نمادی از تمام مقادیر و چیزهای بزرگ است كه بر همه چیز واقف است و طبیعت وابسته به مفهوم خداست. چنانچه رواقیان نیز همین ادعا را دارند كه واحد، رابطه منطقی این جهان بی‌نهایت زیبا را بیان می‌كند. رواقیان جهان را امری كلی و خدا می‌نامند كه دارای نوعی وحدت است. آنها از واژه‌ی جهان (18) به سه طریق استفاده می‌كنند: اول؛ خود خدا كه فردی شایسته و شگفت انگیز و دارای همه جواهر (19) و یا ذات (20) است؛ دوم؛ موجودی فناناپذیر و غیرقابل زایش و سوم؛ اینكه او سازنده نظم جهان (21) است. (22)معنای هر دو فرضیه واحد است و نوعاً به بیان دلیل چرایی و ارتباط صحیح آن یا این جهان به عنوان موجودی مقدس می‌پردازد. (23)
طبق دیدگاه انتونی مكادو دیدگاه پانته‌ایستی (همه وجودگرا) دارای بار واقع‌گرایی است. یكی از مشكلات فهم بشری این است كه با فهم و درك محدودش، ناتوان از درك واقعیت طبیعت به عنوان یك موجود كامل است. بشر تصور می‌كند كه حس‌اش همه چیز را به صورت واقعی نشان دهد اما هرگز نمی‌تواند به رمز و راز این موجود مقدس پی ببرد. هرچند ممكن است انسان نگاهی سطحی به این واقعیت مقدس داشته باشد و با درك محدودش آن را به عنوان موجود مقدسی درك كند اما به این معنا نیست كه بشر از این امر كاملاً غافل و ناآگاه است. نمی‌توان خدا را به عنوان اصطلاحی عقلانی توصیف یا تعریف كرد، بلكه فقط می‌توان آن را حس كرد یا به طور مستقیم و به طور فطری او را درك و تجربه كرد. شبیه حس مربوط به وجود و هستی خدا كه همه ما به خوبی در حركات آگاهی‌های غیرعقلانی درك می‌كنیم. (24) این خدایی كه آفریدگار جهان است، در عین حال واقعیت جوهری جهان هم هست. زیرا عقل نه تنها منبع اشیا است بلكه جوهری است كه همه جا و همه اشیا از آن ساخته شده‌اند. پس خدا نه تنها اصل آفریننده جهان است، بلكه خودِ جهان است، در تحقق راستین و وحدت خدشه ناپذیرش، رواقیون جهان را همان ذات خداوند می‌دانستند. عقل قانونی است كه همه چیز را به هم پیوند می‌دهد پس سرپیچی از آن محال است. این همان قانون سرنوشت یا تقدیر است. سرنوشت، علت همه اشیا است و تسلسل همه علت‌های جزئی از خدا است كه همان عقل كل است. این تسلسل هم بر همه امور آینده و هم بر امور حال و گذشته حاكم است. (25) رواقیان از مهمترین فیلسوفان پانته‌ایسم‌گرا محسوب می‌شوند زیرا از نظر آنان خدا مفارق و متعالی از جهان نیست بلكه او در وجود جهان جای دارد و جهان را كلی زنده می‌دانند كه تمام اجزاء آن، به وسیله تقدیر و سلسله علل و معلولات به هم پیوند داده است و چون عقل انسان نمود لوگوس جهانی است، پس فضیلت زندگی بر وفق عقل جهانی (طبیعت) است، به همین خاطر رواقیان «همه وجودگرا» یا «همه خداانگار» هستند. (26) آنان جهان را واحدی یگانه می‌دانند كه همه چیز را دربرمی‌گیرد و توسط یك موجود زنده معقول و متفكر اداره می‌شود. (27)
در فلسفه‌ی رواقی، خدا چهار معنی دارد 1.كل جهان 2.اصل فعال 3. آتش مدبر (28) یا خالق 4.دم گرم یا پنوما. خدای رواقی شامل تمام اصول اساسی است. این اصول همان چیزی است كه باعث خلق هر چیزی طبق تقدیر و مشیت می‌شود. آتش نخستین، همان بذر اولیه‌ای است كه شامل تمام اصول منطقی همه‌ی اشیا و علل رخدادهای گذشته، حال و آینده است. (29)
خدای رواقی موجودی است جاودان، دانا، كامل، بدون هیچ شر و نسبت به جهان، آینده‌اندیش. آنان خدا را صاحب صلاح و مصلحت خود می‌دانند تا همه چیز و همه سختی‌ها را تحت تقدیر او تحمل كنند. او با دانایی فوق العاده‌اش این تناسب را می‌بیند و حكم می‌كند. (30) او ساكن در جهان است البته نه به صورت انسانی، او خالق این جهان بوده و هست. او در تمام اجزا و بخش‌ها در سراسر اشیا عالم پراكنده است. هر كس او را طبق نیروها و قدرتش در عالم می‌شناسد و او خالق هر دستور، نظم، اصول و قوانین یا ارخه (31) در تمام هستی است. در دیدگاه آنان، در كل دو اصل وجود دارد، اصلی كه منفعل است و عملی روی آن صورت می‌گیرد و اصل فعال كه روی چیزی عملی را انجام می‌دهد كه این همان خدا یا لوگوس است. (32)

واقع‌گرایی

واقع گراییِ اخلاقی، دیدگاهی است كه به وجود اموری واقعی معتقد است كه اعمال و اشیا در رابطه با آنها، درست یا غلط، خوب یا بد می‌شود. طبق این دیدگاه، صفات اخلاقی، صفات اصیل چیزها یا كارها هستند. و نیز معتقد است در عالم، حقایق و اموری وجود دارد كه بیان می‌كند كدام اعمال درست و كدام اعمال خطا است، چه اشیایی خوب و چه اشیایی بد است. به عبارت دیگر، دیدگاهی است كه واقعیت‌های اخلاقی را مستقل از باورها و رویكردهای انسان تلقی می‌كند.) (33) اصطلاح واقع‌گرایی در این حقایق اخلاقی از موقعیت‌ها، اشخاص و اعمالی ساخته شده‌اند كه مظاهر اخلاقی تحویل ناپذیر دارند. مظاهر اخلاقی، عینی و مستقل از امیال و نگرش‌های آدمیان هستند. (34) از نظر رواقیون، قوانینی كه در سراسر جهان حاكم است، تقدیر (35) نام دارد و این همان لوگوس است كه در بطن طبیعت و انسان قرار دارد و جهان را طبق قانون خود به حركت درمی‌آورد. فضیلت انسانی، عمل بر طبق این قوانینی است كه بر سراسر جهان حاكم است. فهم فلسفه و اخلاق رواقی جدا از كیهان شناسی آنها ممكن نیست. این تقدیر، موجود زنده و فعالی است كه دارای یك جوهر و روح است. همه‌ی اشیا از یك علم و آگاهی نشأت می‌گیرند. پس عالم به یكباره مادی و الهی است. ماده اولیه هستی آتش است كه به واسطه‌ی اصلی عقلانی (لوگوس یا خدا یا تقدیر) به حالات فیزیكی گوناگون تبدیل می‌شود. طبیعت و انسان هم جزیی از این كل محسوب می‌شود پس باید فعل انسانی نیز منطبق بر آن باشد. (36)
رواقیان جهان را حاصل یك سلسله امر علی و معلولی، و علت را امری مادی می‌دانستند و معتقد بودند علتی جسمانی است و چون جسمانی است، پس علت وجود و هستی اشیا نیز جسمانی و امری نامجرد است. آتش امری جسمانی است، پس چوب هم امری جسمانی است، پس آتش هم كه موجب سوختن جسم می‌شود، یك علت غیرمجرد است. علت اولیه‌ای، كه علت معلولات پایین‌تر از خودش است، در واقع همان علت نگهدارنده (37) است، كه پیوسته در سراسر معلولات تداوم دارد. این علت متداوم، هم معنی با علت تام است، كه دارای فعالیت كامل و ایجاد كننده معلول است. علل معین (38) كه از فعالیت كامل، و علایم پایدار علت تام خبر می‌دهند. اگر علل معین، یك معلول را در پی داشته باشد پس می‌تواند علت واقعی آن چیز و حتی تمام پیامدهای آن باشد. علل معین؛ عامل شور و هیجان در سراسر موجودات هستند. " علت رابط" (39) را می‌توان از مواردی مثل ناتوانی و عدم استقلال در ایجاد معلول شناسایی كرد. رواقیون تقدیر را به عنوان پیامد علل و به عنوان امری منظم، غیرقابل اجتناب، و عامل اتصال، توصیف می‌كنند. (40)
از جهان موجودی زنده و بخرد به نام روح به وجود آمد كه دارای عقل است. بدین گونه، جهان تبدیل به موجود زنده‌ای شد كه روح دارد یعنی دارای حواس است. نفس جهانی دارای نفوس متعدد است كه نفس انسان بخشی از این روح است. (41) جهان روح متفكری است تو در تو كه هرگز نمی‌میرد بلكه در زمان‌های معین باقی می‌ماند. فضیلت روح این است كه مانند هر چیزی در این آتش منحل خواهد شد. طبیعت روح، حركت است. حركت و امیال همه مربوط به روح است و با حاكمیت عقل بر اعمال و تصورات، عمل صحیح رخ می‌دهد، این حركت روح جهانی هم در انسان و هم در حیوانات مشاهده می‌شود. نماد روح از دیدگاه رواقیان همان اختابوس است، شاید این تصویر و نماد به فهم ما از روح جهانی بیشتر كمك كند. (42)
رواقیان به دلیل اعتقاد به دیدگاه‌های پانته‌ایستی، واقع گرا هستند. واقع‌گرایی اخلاقی، یعنی باورهای اخلاقی را در صورتی صادق بداند كه وابسته به باور دیگری باشد و باورها وابسته به چیزهای مستقلی به نام واقعیت هستند. یعنی واقعیات اخلاقی مستقل از باورهای ما وجود دارند و تعیین می‌كنند كه باورها صادق‌اند یا كاذب. صفات اخلاقی اصیل، و اوصاف حقیقی كارها یا چیزها هستند. به تعبیر دیگر اینها جزء اسباب و اثاثیه عالم محسوب می‌شوند. (43)
با مشاهده تغییراتی كه در طبیعت رخ می‌دهد می‌توان دریافت كه هیچ چیز از روی صُدفه و اتفاق در طبیعت رخ نمی‌دهد. رواقیان كه پیرو دوره‌های متناوب جهانی هستند ارتقای الهی هركول به مقام خدایان را كه توسط آتش صورت می‌گیرد، قبول دارند. این امر بازنمودی از یك زنجیره جهان كبیر- جهان صغیر بین جذب در آتش مقدس و تقدیس سازی فردی است. (44)
آنتی رئالیست بودن رواقیان و استدلال رواقی در فلسفه در رد كلیات را می‌توان از جنبه‌ی فلسفی آنان مورد بررسی قرار داد كه ادامه‌ی اعتراض ارسطو به افلاطون است. رواقیان به طور كلی كلیات را رد می‌كنند و كلیات را عبارت از " این چیز" می‌دانند یعنی چیزی كه نه هستی دارد نه جوهر اما این امر خود باعث تقویت دیدگاه واقع‌گرایی اخلاق آنان شد. زیرا آنان همه چیز حتی اخلاق را حاصل امور بیرونی و روابط علی و معلولی جهان بیرون یعنی از كیفیات جسمانی می‌دانستند. (45)
ویژگی برجسته هستی شناسی رواقیان این است كه اجسام را به عنوان تنها واقعیت می‌شناسند، و امور اخلاقی را از كیفیات جسمانی تلقی می‌كنند. موجود (46) امری قابل لمس و همان امور جسمانی است، آنها ماده را به دو بخش ماده‌ی فعال (لوگوس یا خدا) و ماده‌ی منفعل تقسیم می‌كنند. ممكن است كسی درك نكند كه با وجود اینكه یكی دارای نقش فعال و دیگری دارای نقش منفعل است اما هر دو جسم هستند یكی موجود نامحدود و كامل (47) كه ساكن و پایدار است، اما شبیه جسم، دارای كیفیت و قابل لمس خاص است و مستقیماً نمی‌تواند فعالیت كند یا چیزی كسب كند، اما برخی اجسام در مقایسه اجسام معمولی می‌توانند تأثیرگذار باشند؛ برای مثال روح به طور قابل قبولی بر روی جسم عمل می‌كند (حس ترس، حس شرمندگی) یا جسم بر روی روح عمل می‌كند (حس درد) (48).

اخلاق رواقی

اخلاق رواقی مبتنی بر دو اصل است كه بیشتر در طبیعیات‌شان بسط یافته است. نخست این كه جهان با قانون مطلق اداره می‌شود كه هیچ استثنایی هم نمی‌پذیرد. دوم اینكه طبیعت ذاتی انسان، عقل است. این دو اصل، در قاعده مشهور اخلاق رواقیون كه «مطابق طبیعت زندگی كن» نمودار می‌شود كه دارای دو جنبه است. یكی اینكه انسان‌ها با طبیعت در معنای وسیع هماهنگ باشند دوم اینكه با طبیعت در معنای محدودتر یعنی طبیعت ذاتی‌شان یا عقل هماهنگ باشند. اخلاق، تنها عملی است كه عقلانی است. بشر خردمند باید زندگی‌اش را تابع زندگی عالم كند كه این اصل، همان طبیعت است. (49) زنون فضیلت را همان زندگی بر وفق طبیعت می‌داند و لوگوس تنها عنصر عقلانی است كه بر همه‌ی رویدادها سلطه‌ی مطلق دارد و به جهان آفرینش جهت می‌دهد. خرد انسان هم جنبه‌هایی از این خرد الهی است. بنابراین انسان این توانایی را دارد كه درك كند عنصرهای عقلی حاكم را كه جهان را اداره می‌كند و هماهنگ با آن زندگی كند و این هماهنگی فضیلت و خوشبختی است. زندگی فضیلت مندانه برابر است با زیستن مطابق پیشامدهای مسیر واقعی طبیعت. زیرا طبیعت فردی خود بخشی از طبیعت كل عالم است. پس زندگی مطابق طبیعت را هم می‌توان موافق با طبع بشر و هم طبیعت عالم تعریف كرد. (50) انسان با فضیلت هم اهل تأمل و هم اهل نظر و هم اهل عمل است. فضیلت، امری آموختنی است. كلئانتس می‌گوید كسی كه دارای فضیلت است آن را از دست نمی‌دهد. اما ممكن است فردی به علت مستی یا مالیخولیا فضیلت را از دست بدهد. فضیلت متضمن عقل و دانش، و در نتیجه به مثابه‌ی یك موجود زنده است. (51)
رواقیان، فیلسوفانی تجربی مذهب محسوب می‌شوند، حتی فهم عامه را كه تمام بشر در آن سهیم اند، تجربی می‌دانند و این حس مشترك را امری ذاتی و درونی نمی‌دانند. به خاطر وجود عقل در همه‌ی ابنای بشر؛ شناخت شناسی را یكسان تلقی می‌كنند. (52)
معرفت یافتن به این كه همه چیز بر وفق طبیعت است (واقع‌گرایی)، مستلزم درك فلسفی از كل عالم است (پانته‌ایسم). رواقیان برای درك چنین فهمی، روش تجربه گرایان را در پیش گرفتند. رواقیان معتقدند كه درك صحیح امیال و بیزاری‌ها مستلزم طرح این پرسش است: چه چیز فی نفسه خوب است و چه چیز بد است و چه چیزی فی‌نفسه نه خوب است نه بد؟ از دید رواقیان چیزی كه فی‌نفسه خوب است فضیلت است، كه موافق با طبیعت حركت می‌كند، و یگانه چیزی كه بد است، رذیلت است كه مخالف حركت عقلانی حركت می‌كند و تمام چیزهای دیگر فی‌نفسه نه خوب است نه بد، یعنی خنثی هستند. شاید دلیل رواقیان برای انتخاب این امور این بود كه برخی در رسیدن به سعادت نقش مثبت و برخی نقش منفی دارد. رواقیان معتقد بودند كه ترجیح برخی چیزها امری طبیعی است، اگر به فهم طبیعت بشر نایل شویم پی می‌بریم كه خمیرمایه‌ی وجود ما به نحوی قوام یافته كه لذت را بر درد ترجیح می‌دهیم. (53)
یكی از پیامدهای اندیشه پانته‌ایستی ظهور تضاد و تفاوت در واحد است. الوهیت یكی است، در حالی كه او متعدد نیز هست. او به شكل‌های ناب و خالصی ظهور می‌كند. پانته‌ایسم گرا نمی‌تواند واحد را بدون تعدد درك كنند. این جهان متنوع و گوناگون دارای شكل‌های متعدد و نامحدودی است كه لازمه‌ی ضروری ذات مقدس خداوند است. یكی دیگر از پیامدهای این وحدت گرایی و یگانگی خدا، تصدیق و تأیید این مطلب است كه ذات همه موجودات شبیه ذات خداوند ابدی و فناناپذیر است (54)، و علل عقلانی جهان، بیانگر روابط علی و معلولی پدیده‌هاست كه باعث ایجاد بسط و گشایشی در قضایا و امور بشری می‌شود. خروسیپوس در مورد مسأله‌ی اراده‌ی انسانی و فرار از حاكمیت مطلق تقدیر و جبر حركات اختیاری ذهن را موجب آزادی ما از تقدیر می‌داند، او با بیان علل فرعی و اصلی، سعی در حل این مسأله دارد. خروسیپوس اعمال غیرعمدی را تحت تأثیر تقدیر می‌داند. (55) علل اصلی (غلتك خوردن ذاتی خود غلتك) همواره به جای خود باقی است اما علل فرعی (وارد شدن نیرو بر غلتك) همه مسبوق به علل پیشین و اراده فرد است. با تسلسل علل، عقل (لوگوس) اشیا را برحسب قواعد كلی انتظام می‌بخشد و عالم را به صورت یك اثر هنری شایسته درمی‌آورد. اما در كل رواقیان نتوانستند برای مسأله جبریت حاصل از حاكمیت تقدیر، راه حلی پیدا كنند. (56)
از نظر آنان جهان ظاهری دارد و باطنی؛ ظاهر آن همان ماده و باطن آن را خدا می‌دانستند. از نگاه آنان عالم یكسره جسمانی است و به چیزی به نام مجردات قائل نبودند. به تغییرناپذیری امور و قضای الهی اعتقاد داشتند و معتقد بودند هر پدیده‌ای در هر زمانی و در هر مكانی با هر شرایط قطعی در قضای الهی (همان دیدگاه پانته‌ایستی) پیش بینی شده است و به هیچ وجه قابل تغییر نیست. علی رغم این اعتقاد برای انسان قائل به اراده بودند و به تبیین احكام اخلاق و درستی و نادرستی آنها می‌پرداختند و اراده‌ی انسان را امری كاملاً اختیاری و یگانه چیزی كه متصف به حسن و قبح می‌شود (57)؛ می‌دانستند.
استوارترین شالوده ایمان ما به خدا؛ شناخت نظم موجود در جهان و اینكه نظم و جمال جهانی را دستاورد خداوند بدانیم. وجود خدا برای ما محسوس‌تر می‌شود. رواقیون معتقدند كه خدا بیكار نیست بلكه فعالیت امری ذاتی خداوند است و در پدید آوردن جهان بستگی بر او راه نمی‌یابد و بی‌تردید جهان را به خیر هدایت می‌كند. (58)
رواقیون تا آنجا به پدیده‌های طبیعی توجه داشتند كه نهاد عقلانی و غرض‌مند جهان را كشف كنند یعنی به جهان با نگاه دینی می‌نگریستند همه چیز رنگ الوهیت دارد. همه چیز تابع قانون عقلانی است. رواقیون، همگی سرسختانه تابع سرنوشت باوری بودند. لوگوس از حیث خلوص و تنش (59)، در موجودات گوناگون دارای نمودهای مختلف است. پس اجزای عالم به سوی امر نیك در حركت است. در نظر رواقیون چیزی به نام بد وجود ندارد بلكه چیزی كه بد شمرده می‌شود، نتیجه تدارك ثانویه خدا برای جهان است و بدی در كل نتیجه تفسیر سوء آدمیان از نعمات خداوند است. (60)
اصل هستی ماده فعال، همان اصل الهی یا لوگوس مقدس است كه بر روی ماده و ذهن عمل می‌كند و به وسیله تقدیر به هدایت جهانی می‌پردازد؛ یعنی خدا حاكم بر جهان است. خدا عین طبیعت است و فعل انسان باید مطابق با این قوانین الهی انجام گیرد تا فضیلت محسوب شود. فضیلت عبارت است از موافقت آگاهانه با این قوانین الهی. تمام اجزای عالم هماهنگ با هم عمل می‌كند. سیر حركت جهان، سیری دورانی است. هستی در یك آتش سوزی مهیب می‌سوزد و دوباره جهانی پدید می‌آید با همان خصوصیات، سرنوشت و تقدیر جهان قبلی؛ هیچ چیز تازه‌ای در جهان رخ نمی‌دهد. (61) از نظر رواقیون كل جهان دارای یك "نمو" هدف عقلانی است. تنها یك اصل وجود دارد كه از جنبه ظاهری، آتش و از جنبه وظیفه و كاركرد، لوگوس است. (62)
قوانین لوگوس لایتغیر است. شرایط بازی برای همه‌ی انسان‌ها یكی است. از نظر خروسیپوس همه چیز از قبل مقدر شده است، پس این خود انسان‌ها هستند كه می‌توانند با رضایت كامل، قوانین الهی را بپذیرند. یعنی این كه از نظر ذهنی و روحی تقدیر را بپذیریم.
"اپیكتتوس" معتقد است كه حركت عالم را باید مظهری از اراده خدا دانست و سفارش می‌كند كه باید انسان این اراده را بپذیرد و اراده انسان تحت این اراده قرار بگیرد. و به این وسیله انسان باید روشی را در زندگی انتخاب كند، و جهان بینی وی باید جهانی باشد. (63) این امر كاملاً اختیاری است. اما امور بیرونی تحت كنترل ما نیستند پس همواره باید مراقب امور بیرونی باشیم. این تنها اراده من است كه تحت كنترل من است، پس باید خیر و شر را در درون خود جستجو كنم؛ نه در امور بیرون. یكی اینكه نسبت به حوادث بیرونی، حالت خنثی داشته باشد. یعنی اینكه تحت تأثیر حوادث و امور بیرونی قرار نگیرد و آرامش درونی خود را حفظ نماید، زیرا یكی از جنبه‌های مهم اخلاقی، خنثی بودن نسبت به امور جهان است. (64)
از دیدگاه رواقی، اندیشه‌ی صحیح یا ذهنیات صحیح است كه موجب فضیلت‌مند شدن فرد می‌گردد، بر این مبنا می‌توانیم بگوییم كه اندیشه رواقی بیشتر بر ذهنیت تأكید دارد تا عمل. بر همین مبنا می‌توانیم بگوییم كه رواقیون در پی درونی سازی شدیدی از اخلاق هستند. هر چند اخلاقیات را بر طبق فعالیت بیرونی تعبیر می‌كنند؛ اما این اعمال به طور اولیه مرتبط با انگیزه‌های درونی هستند. (65)
"فضایل برآمده از نیروی درونی فرد است؛ چرا كه از نظر رواقیون همه چیز خیر است و همه چیز به بهترین نحو ممكن مقدر شده است و اگر واقعاً از دیدگاه سرمدیت به آن نگاه شود، می‌بینیم كه هیچ شری وجود ندارد. اگر هم شری در جهان وجود داشته باشد باعث برجسته شدن خوبی‌ها می‌گردد و می‌تواند تبدیل به نعمت شود." (66)
"فانتازیا" (67) یا "امر خنثی" دیدگاهی فضیلت‌مند در اخلاق رواقی است كه بایستی آنچه را كه همان طور كه اتفاق می‌افتد و هست با آرامش بپذیریم و به جای امر محسوس، جایگزین ذهن شود، برای اطمینان از مطابقت این تصویر با موضوع، بایستی آن را مورد بررسی قرار داد. البته صحت و ارزش اخلاقی آن نیز باید مورد سنجش قرار گیرد. عمل داوری یا قضاوت (68) توسط این هماهنگی n (69) در عالم بیرون صورت می‌گیرد. قضاوت انسان امری حسی و درونی است، اگر این هماهنگی مورد قضاوت صحیح قرار گیرد. وقتی تأثرات به عنوان یك ارزش اخلاقی مناسب در ذهن نقش می‌بندد، در ذهن به عنوان یك وظیفه یا تكلیف نمود پیدا می‌كند. این هماهنگی باعث تولید یك عمل ارادی می‌گردد. (70) اندیشه‌ی رواقی هر آنچه را كه مخالف با طبیعت حركت كند، انفعال می‌نامد. انفعال به صورت اندوه، ترس، لذت، تمنا و غیره نمود پیدا می‌كند. چون این انفعال‌ها باعث عدم داوری صحیح در مورد حوادث بیرونی می‌شود، اموری غیرعقلانی محسوب می‌شوند، اما داوری صحیح در مورد حوادث بیرونی، شجاعت محسوب می‌شود. انسان برای اجتناب از شر باید حالت خونسردی خود را حفظ كند. (71) در واقع انسان به وسیله عقل با طبیعت كیهانی مرتبط می‌شود؛ پس عقل نمود جهانی است و تكالیف و وظایف جملگی در عقلانیت مشترك، نمود پیدا می‌كنند. انسان بالطبع موجودی انسانی و طالب خیر و درستی است و وقتی بداند كه خیر امری طبیعی است و بر وفق نظام هستی از آن دوری نمی‌كند. (72)

نتیجه‌گیری

پانته‌ایست كسی است كه معتقد به همه خدایی و همه وجودگرایی، نوعی از جهان بینی است كه خدا و جهان را یك واحد و یك موجود مقدس تلقی می‌كند. از نظر این مكتب تمام علل و عوامل و مشیت الهی در سراسر هستی از طرف لوگوس الهی جریان دارد و خود لوگوس یا خدا در بطن هستی قرار گرفته است. هستی نمود خداست. همه چیز از قبل مقدر شده است و امور اخلاقی حاصل نمود و فعالیت عقل در این جهان است و عقل انسانی نیز جزئی از این هستی است. بالاترین فضیلت از دیدگاه رواقیان زیستن هماهنگ با عقل جهانی و تسلیم شدن در برابر قانون الهی است. طبیعت (انسانی یا كیهانی) جزئی از این قانون كل است. قانون همان تقدیر و مشیت (علم) الهی است كه فعل انسانی باید بر آن منطبق باشد. انسان‌ها موجودات عاقلی هستند كه می‌توانند به نحو ضروری از قوانین طبیعت آگاه شوند و از آن تبعیت كنند. در حقیقت، طبیعت خاص انسان خرد اوست. از این رو زیستن بر وفق طبیعت، خرد است. انسان با زیستن بر وفق خرد و طبیعت با مجموعه كائنات همساز می‌شود؛ چرا كه خرد تنها از آن انسان نیست، بلكه در درجه اول از آن وجود تام و جهان هستی است. در پرتو خرد، زندگی ما نه تنها با خود ما بلكه با سراسر جهان همساز می‌شود، یعنی همان گونه كه كل هستی هماهنگ با هم در یك حركت دورانی به سوی زمان حریق جهانی پیش می‌رود؛ انسان نیز با تبعیت از عقل خود، هماهنگ با عقل جهانی حركتی كند. رواقیون بر این باور بودند كه هنجارهای رفتار اخلاقی، از سرچشمه‌ی خرد ناب برمی‌خیزد، چرا كه خرد فردی، بخشی از خرد جهانی است و در نظم خردمندانه‌ی كیهانی سهم دارد. از نظر رواقیان، موضوع اخلاق و واقعیتی كه اخلاق با آن سروكار دارد، واقعیتی كاملاً متمایز از انسان است. البته در میان واقع گرایان، در این كه آیا این تمایز و خاص بودن واقعیات اخلاقی، با طبیعی دانستن آنها سازگار است یا نه، اختلاف وجود دارد. اگر واقعیت‌های اخلاقی اموری عینی هستند كه از هرگونه باوری كه ما درباره‌ی آنها داریم كاملاً مستقل‌اند؛ درستی یك عمل، براساس اعتقاد من یا هر كس دیگر و یا حتی توافق همگانی تعیین نمی‌گردد، اگرچه همیشه به باورهای صادق نمی‌رسیم و امكان خطا در تعیین صدق و كذب وجود دارد، ولی صدق باورهای اخلاقی امكان پذیر است. بنابراین واقعیات اخلاقی مستقل از ادراك و احساس ما وجود دارد. اگر عقل سالم هر انسانی، نظم عمومی كیهان را باز می‌تاباند، می‌توان نتیجه گرفت كه در این مطالبه‌ی اخلاقی باید با درایت خردمندانه رفتار كرد، زیرا اخلاق، با قوانین كیهان سازگاری و با كل طبیعت مطابقت دارد. پس امور و قوانین اخلاقی در بیرون و در جهان خارج وجود دارد. لوگوس به مفهوم رواقی آن، نه تنها خاستگاه همه چیز،‌ بلكه بنیاد قانونمندی رویدادهاست. در یك قانونمندی عمومی، نه تنها اشیا، بلكه شناسنده‌ی آنها نیز مستتر است. به این ترتیب، ساختارهای تفكر مفهومی و واقعیت برهم منطبق‌اند. بنابراین، درك لوگوس به مثابه اصل یك نظم كیهانی، نه تنها كاركرد معرفت شناختی و متافیزیكی مهمی دارد، بلكه این آموزه فراتر از آن این امكان را نیز پدید می‌آورد كه روند طبیعت هم علّی و هم غایتمندانه، فهم شود. آنجا كه غایت‌ها تأثیرگذارند، اهدافی نیز وجود دارند كه می‌بایست متحقق گردند و این به این معناست كه طبیعت، مطابق درك غایت شناختی، نظمی هنجاری نیز به حساب می‌آید. خصلت هنجاری مفهوم رواقی طبیعت، بر شالوده‌ی كاركرد آن در فلسفه‌ی اخلاق استوار است كه واحد خصلتی موافق با حق طبیعی است.

پی‌نوشت‌ها:

1.استادیار گروه الهیات و دانشگاه پیام نور تهران، مركز.
2.كارشناس ارشد فلسفه، گرایش اخلاق.
3.كارشناس ارشد فلسفه و كلام اسلامی.
4.Dirk Baltzly
5.Stoic
6.Stoicism
7.مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج2 (كلام، عرفان، حكمت عملی).
8.صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ص377.
9.برن، ژان، فلسفه‌ی رواقی، پورحسینی، ص46.
10.بریه، امیل، تاریخ فلسفه، جلد دوم،ص47.
11.شهیدی، سید جعفر، لغت نامه، فرهنگ متوسط دهخدا، ص 1502.
12.دورانت، ویل، تاریخ تمدن یونان باستان، ترجمه: پیرنظر، هوشنگ، اریایی، امیرحسن، مجتبایی، فتح اله.
13.كاپلستون، فردریك، تاریخ فلسفه‌ی یونان و روم، ترجمه: مجتبوی، سید جلال الدین.
14.Pantheist
15.The new Oxford Dictionary of English clarendon press,1991,pp.1341
16.Owen,H.P,Concept of Deity,London,Macmillan,1971
17.STOIC PANTHEISM,DIRK BALTZLY,School of Philosophy and Bioethics Monash University Clayton,Victoria,Australia Sophia,Vol.42,No.2,October 2003
18.Kosmos
19.Ousia
20.Substance
21.world-order(Dia kosmos)
22.Diogens Laerius,lives of Eminent philosophers,by DL`and Ciceros on nature of the god with end stoic pantheism,page 48p
23.Stoic Pantheism,Dirk Baltzly,School of Philosophy and Bioethics Monash University Clayton,Victoria,Australia Sophia,Vol.42,No.2,October 2003,p.1-4
24.The Perennial Philosophy,Chapter I:A Pantheistic View of Reality,p.8-10
25.رك: ورنر، شارل، حكمت یونان، ص203.
26.ژكس، اخلاق یا حكمت عملی، ترجمه: پورحسینی، ابوالقاسم، صص 73-74.
27.A.A.Long & D.N.Sedely,The Hellenistic Philosophers,1987,Cambridge University Pressed,vole 1,page 332-338
28.designing fire(Par technikon)
29.The Hellenistic philosophy,p.276
30.Macila Colish,Stoic tradition from Antiquity to the early middle ages,How to wives the use of external,p.63
31.Archai
32.Stoic Pantheism,Dirk Baltzly,School of Philosophy and Bioethics Monash University Clayton,Victoria,Australia Sophia,vol.42,No.2,October 2003,p.1-5
33.اینتایر، السدرمك، تاریخچه‌ی فلسفه‌ی اخلاق، ترجمه: رحمتی، انشاءالله.
34.بیوچورف، پانایوف، واقع‌گرایی اخلاقی، ترجمه: سیدحسینی، اكبر.
35.fate
36.Diogenes Laertius,lives of Eminent philosophers,by DL`and Ciceros on nature of the god with end stoic pantheism,page 47P
37.Sustaining (suncktiken)
38.Auxiliary, (sunergon)
39.Joint-cause(sunaition)
40.A.A.Long & D.N.Sedely,The Hellenistic Philosophers,1987,Cambridge University Pressed,vole 1, page.325-338.
41.لائرتیوس، دیوگنس، فیلسوفان یونان، ترجمه: رحمانی، بهراد، ص 320.
42.The Hellenistic philosophy,part,soul,p.317-321
43.مك ناوتن، دیوید، بصیرت اخلاقی، ترجمه: فتحعلی، محمود، صص25-26.
44.Williom.O.Estephen,Stoic ethis,p.28-31
45.David Sedley,The Stoic theory of iniversals,1985,The Southern Journal of Philosophy,p.23
46.Onta
47.Opoios-Ousia
48.Stoic metaphysic,jacoues brunschwig,pp.210-218
49.رك: ترنس، والتر، استیس، تاریخ انتقادی فلسفه‌ی یونان، ص323.
50.هالینگ دیل، آ.ر.ج. مبانی تاریخ فلسفه‌ی غرب
51.رك: برن، ژان، فلسفه‌ی رواقی، ص 137.
52.Marcila Colish,Stoic Tradition from Antiquity to the middle Ages,1985,vole,page 53-51
53.هولمز، رابرت، ال، مبانی فلسفه‌ی اخلاق، ترجمه: علیا، مسعود، صص 200-207
54.the perennial philosophy,chapter i:a pantheistic View of Reality,p.8-10
55.Macila Colish,Stoic tradition from Antiquity to the early middle ages,How to wives the use of external,p.63-65
56.مصباح یزدی، محمدتقی، نقد و بررسی مكاتب اخلاق، ص261.
57.Beautiful(kalon)
58.شارل، ورنر، سیر حكمت در یونان، ص20.
59.The stretched medium(Tension)
60.جاناتان ری، آرمسن، فیلسوفان یونان و روم، صص 126-129.
61.ژكس، فلسفه‌ی اخلاق یا حكمت عملی.
62.Marcila Colish,Stoic Tradition from Antiquity to the early middle Ages,1985,vol 1
63.علی اصغر، حلبی، تاریخ سیر فلسفه‌ی اروپا، ج1، ص 196.
64.A.A.LONG,From Epicurus to Epictetus,2006,Clarendon Presses,page 27
65.حسن معلمی، مبانی اخلاق در فلسفه غرب، صص 36-38.
66.علی اصغر، حلبی، تاریخ سیر فلسفه‌ی اروپا، ج1، ص 196.
67.phantathia
68.Judgment,(dogmata)
69.Harmoniums,(heimarmene)
70.Marcila Colish,Stoic Tradition from Antiquity to the early middle ages,1985,Vol,page 53-51
71.حسن معلمی، مبانی اخلاق در فلسفه‌ی غرب اسلامی، ص38-40.
72.ال هولمز، رابرت، مبانی فلسفه اخلاق.

منابع تحقیق:
1.استید، كریستوفی، فلسفه در مسیحیت باستان، ترجمه: سلیمانی اردستانی، عبدالكریم، قم: مطالعات و تحقیقات ادیان مذاهب، چاپ اول، 1380.
2.اوپی آرمسن، جیمز، دانشنامه‌ی مخلص فلسفه و فیلسوفان غرب، فیلسوفان یونان و روم، ترجمه: اعلم، امیرجلال الدین، تهران: بوستان توحید، چاپ اول، 1378.
3.بریه، امیل، 1353، تاریخ فلسفه در دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی، ترجمه علی مراد داودی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم.
4.بوچورف، پانایوف، واقع‌گرایی اخلاقی، 1380، ترجمه: اكبر سید حسینی، چاپ معرفت، چاپ اول.
5.حلبی، دكتر علی اصغر، 1383، تاریخ سیر فلسفه در اروپا، از دوره پیش سقراطی تا پایان عصر روشنگری، تهران، نشر قطره.
6.ژكس، فلسفه، 1362، اخلاق یا حكمت عملی، ترجمه سیدابوالقاسم پورحسینی، تهران، چاپ گهر، چاپ اول.
7.شهیدی، دكتر سیدجعفر، لغت نامه، فرهنگ متوسط دهخدا، 1385، دانشگاه تهران.
8.صلیبا، جمیل، دكتر فرهنگ فلسفی، 1385، تهران، انتشارات حكمت.
9.كاپلستون، فردریك، 1380، تاریخ فلسفه یونان و روم، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات سروش، تهران، چاپ چهارم.
10.لائرتیوس، دیوگنس، 1387، فیلسوفان یونان، ترجمه از یونانی به انگلیسی: آرد. دی. هیكس، بهراد رحمانی، تهران، نشر مركز، چاپ اول.
11.لوین، پروفسور و چند تن از اساتید فلسفه غرب، 1370، فلسفه یا پژوهش حقیقت، ترجمه دكتر سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حكمت، چاپ دوم.
12.مك ناوتن، دیوید، 1386، بصیرت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم.
13.مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج2 (كلام، عرفان، حكمت عملی)
14.معلمی، حسن، 1380، مبانی اخلاق در فلسفه غرب، تهران، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
15.مصباح یزدی، محمدتقی، 1385، نقد و بررسی مكاتب اخلاق، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول.
16.هولمز، رابرت ال، 1385، مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه: مسعود علیا، تهران، ققنوس، چاپ اول.
17.ورنر، شارل، 1373، سیر حكمت در یونان، ترجمه بزرگ نادرزاد، انتشارات زوار، تهران، چاپ اول.
18- 1987 A.Long & D.N Sedely , The Hellenistic Philosophers, with philosophy
commentary, Cambridge University Pressed, vole 1,
19- Baltzly, Dirk, 2003,Stoic Pantheism, , School of Philosophy and Bioethics
Monash University Clayton, Victoria, Australia Sophia, Vol. 2
20- . Brunschwig, jacouses, 2003- . Stoic Metaphysics, The Cambridge Companion to
the Stoics. Ed, Brad Inwood, Cambridge University Pressed
21- Laertius, Diogenes, 2010, lives of eminent philosophers, translated by Lobert
Drew Hicks, published by ebook@ Adelaid University, vole 2,
22-. M.Colish, 1985, the Stoic Tradition from Antiquity to the early middle Ages,
1Vole,
23-.O.Stephens, William,2007, Stoic Ethic, Epictetus, and happiness as freedom,
pressed, London,
24- .Sedley, David, 1984,The Stoic theory of universals’, Cambridge University
Pressed
25- . Oldmeadow, Harry, 2010, rithjef School and The Perennial Philosophy, forwared by William stoddart, F Indian, pressed world wisdem

منبع مقاله :
فصلنامه‌ی علمی- ترویجی اخلاق، س 1، ش 4، زمستان 1390، صفحات 181-205.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط