تغییرناپذیری نام‌های جغرافیایی

نام‌های جغرافیایی بازگوینده هویت طبیعی و فرهنگی پدیده‌های جغرافیایی روی زمین، از آب‌ها گرفته تا خشکی‌ها هستند که در روندی تاریخی و جغرافیایی، و اغلب به دور از امیال سیاسی و اجتماعی انسان‌ها پدیدار می‌آیند. به گفته‌ی
دوشنبه، 30 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تغییرناپذیری نام‌های جغرافیایی
 تغییرناپذیری نام‌های جغرافیایی

 

نویسنده: پیروز مجتهد‌زاده




 

نام‌های جغرافیایی بازگوینده هویت طبیعی و فرهنگی پدیده‌های جغرافیایی روی زمین، از آب‌ها گرفته تا خشکی‌ها هستند که در روندی تاریخی و جغرافیایی، و اغلب به دور از امیال سیاسی و اجتماعی انسان‌ها پدیدار می‌آیند. به گفته‌ی دیگر، نام‌های جغرافیایی ریشه در فرهنگ محیطی ملل دارند که در چار‌چوب پیچیدگی‌های زبان‌های محلی و یا ملی هر یک از این ملل رشد یافته و تکامل پذیرفته‌اند، مانند بیشتر نام‌های جغرافیایی داخلی کشور‌ها. ولی گاه تاریخ تمدن بشری شاهد رواج یافتن فرهنگ و تمدن خاصی در بخش‌هایی پهناورتر از سرزمین ملی (کشور) بوده است که در آن صورت نام‌های جغرافیایی مربوط به آن فرهنگ و تمدن در بخش‌های پهناوری از جهان متداول می‌شود مانند نام‌های جغرافیایی تولید شده در فرهنگ‌های یونانی و رومی که بر باختر جهان باستان و نام‌های جغرافیای تولید شده در فرهنگ‌های یونانی و رومی که بر باختر جهان باستان و نام‌های جغرافیای تولید شده در فرهنگ ایرانی که بر خاور جهان باستان گسترش یافتند. در دنیای قرون وسطی با گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی بر بخش بزرگی از جهان شرق و غرب، نام‌های جغرافیایی جهان اسلام از ریشه‌ی ایرانی در بخش بزرگی از جهان متمدن رایج شده و قوام یافته‌اند، چنان که در دنیای مدرن نام‌های جغرافیایی از فرهنگ‌ها لاتین و ژرمانیک در جهان مدرن رواج زیادی پیدا کرده و استحکام یافته‌اند. به این ترتیب، شایان اهمیت است که دقت شود نام‌های جغرافیایی به دلایل سیاسی، مذهبی و نژادی به وجود نمیایند که به این دلایل قابل تغییر باشند.
اگر قرار باشد یک نام جغرافیایی در داخل کشوری، به دلایلی استثنایی تغییر یابد، اندیشه این تغییر باید به صورت یک خواسته ملی در آمده و به تصویب کنفرانس ملی یکسان‌سازی نام‌های جغرافیایی در آن کشور رسیده و برای اجرا به دولت ابلاغ گردد. و اگر قرار باشد بر اساس یک مصلحت بین‌المللی یک نام جغرافیایی مشترک میان دو یا چند کشور تغییر یابد. تفاهم بین‌المللی در آن مورد ضروری است و باید به تصویب کنفرانس یکسان‌سازی نام‌های جغرافیایی سازمان ملل رسیده و به اجرا در آید.
به این ترتیب، تردیدی بر جای نمی‌ماند که تغییر‌پذیری نام‌های جغرافیایی ملّی تنها در شرایطی حساب شده و نظم یافته بر اساس مقررات موجود می‌تواند واقعیت یابد که ناشی از تفاهم ملی ثبت شده میان مردم آن ملت باشد، و نام‌های جغرافیایی بین‌الملل: نام‌های مربوط به پدیده‌های جغرافیایی مشترک میان دو یا چند کشور تغییرناپذیر بر جای می‌مانند و این یک اصل اساسی و پایدار در مطالعات جغرافیایی و بین‌المللی است که پایبندی بدان نشان از علمی زیستن ملت‌های صلح طلب دارد، و بی‌اعتنایی بدان سبب درگیری‌های سیاسی و امنیت زدایی از بخش‌هایی از جهان خواهد بود.

تلاش‌های بین‌المللی برای یکسان‌سازی نام‌های جغرافیا

در سال 1959 بود که شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد (1) راه را برای دیدار گروه کوچکی از متخصصان هموار کرد تا اندیشه یکسان‌سازی نام‌های جغرافیایی در سطح بین‌المللی را به شکل ساختاری اجرایی در آورند. از دیدار این گروه بود که "کنفرانس سازمان ملل برای یکسان‌سازی نام‌های جغرافیایی (2) و گروه متخصصان درنام‌های جغرافیایی (3) درهمان سال پدیدار آمدند. (4) قرار بر این گذاشته شد که جلسات تخصصی این تشکیلات هر پنج سال یک بار در محل سازمان ملل متحد تشکیل شود و در اولین اجلاس بود که تصمیم گرفته شد تشکیلاتی به همین نام: " گروه متخصصین برای یکسان سازی نام‌های جغرافیایی" درکشورهای عضو سازمان ملل متحد نیز تشکیل شود. از جمله کار گروه تخصصی حاضر که از آن تاریخ به بعد در کشور ما تأسیس شد و ما هم اکنون در پنجمین اجلاس پنج ساله آن شرکت داریم.
یکی از مهمترین دشواری‌های پیش روی کنفرانس یکسان‌سازی نام‌های جغرافیایی از آغاز کار تصمیم در باره‌ی وجود نام‌های دو یا چند گانه برای پدیده‌های عمده جغرافیایی به خصوص در بخش‌های دریایی جهان بوده است. نام‌هایی چون کانال مانش La Manche در تعاریف جغرافیایی فرانسوی در مورد دریایی که فرانسه را از بریتانیا جدا می‌سازد و کانال انگلیس English Channel و یا کانال بریتانیا British Channel در نامیدن همان دریا: و یا "خلیج عقبه Gulf of Aqaba" در امتداد شمال خاوری انتهای دریای سرخ که مردمان عبری یا یهودی آن را به گونه "خلیج ایلات Gulf of Eilat" می‌خوانند. متأسفانه نام خلیج فارس نیز در فهرست مکان‌های جغرافیایی برخوردار ازنام‌های متعدد آمده است که اشاره به استفاده برخی از عربان از نامی متفاوت برای این دریا دارد، در حالی که کنفرانس‌های دوره‌ای گروه متخصصین یکسان‌سازی نام‌های جغرافیایی تاکنون هیچ نام دیگری جز "خلیج فارس" را در مورد این دریا نپذیرفته است و خود سازمان ملل متحد از این دریا صرفاً به نام خلیج فارس نام می‌برد.

تَشتُّت در نامیدن خلیج فارس

تشتت در نامیدن خلیج فارس نمی‌تواند سبب بروز این استنباط شود که در نامیدن این دریا تردیدی جغرافیایی یا تاریخی وجود دارد. در حقیقت بروز این تشتت را باید تنها نمونه تلاش در درازای تاریخ برای تغییر نام جغرافیایی به دلایل سیاسی یا نژادی دانست؛
نام "خلیج فارس" پیشینه‌ای به درازای تاریخ تمدن بشر دارد. کهن‌ترین نقشه‌ها سخن از آن دارند که دیدگاه یونانیان باستان در باره جغرافیای آب‌های جهان بر اساس این مفهوم گسترش پیدا کرد که آنان دریاهای درونی گیتی را چهار‌گانه فرض می‌داشتند که از اقیانوس جهانی یا اقیانوسی که بر گِرد کره خاکی فرض می‌شد، جدا شده و به درون خشکی پیش می‌رفتند. این چهار دریا از دید آنان عبارت بودند از: سینوس پرسیکوس (خلیج فارس): سینوس عربیکوس (دریای سرخ کنونی): دریای خزر و دریای مدیترانه (5). بر خلاف این بینش معروف یونانی، ایرانیان باستان آب‌های درونی گیتی را دو گانه فرض می‌کردند که از اقیانوس فرض شده بر گِرد کره خاکی جدا شده و به سوی مرکز روانه می‌شدند.
از این دو، دریای پارس شامل همه‌ آبهای نیمکره خاوری گیتی بود و دریای غرب که بعدها دریای رم نام گرفت، همه آبهای نیمکره باختری جهان را در بر می‌گرفت. هر دو تمدن باستانی ایرانی و یونانی از همان سرآغاز تاریخ باستان دریای مورد بحث ما در اینجا را در رابطه با نام سرزمین پارس نامیدند: در تمدن ایرانی این دریا "پارسه درایا Parsa Draya" و در تمدن یونانی " سینوس پرسیکوس Sinus Persicus" خوانده شد. در دوران‌های تاریخی که تمدن اسلامی جای تمدن ایرانی را گرفت و تمدن غربی جانشین تمدن یونانی گردید عنوان نخست در جغرافیا نویسی اسلامی و عربی تبدیل به «دریای پارس = البحر الفارسی" گردید و عنوان دوم به صورت "خلیج پارس Persian Gulf" در آمد و در دوران مدرنیته این نام در همه‌ی زبان‌ها به صورت اخیر متداول و تثبیت گردید. (6)

تغییر نام جغرافیایی بر اساس انگیزه‌های ناسیونالیستی

نخستین بار در سال 1935 میلادی بود که سر چارلز بلگریو Sir Charles Belgrave؛ مقیم سیاسی بریتانیا در خلیج فارس، تصمیم گرفت که پس از عربی کردن کرانه‌های جنوبی خلیج فارس، نام این دریا را نیز به "خلیج عربی" تغییر دهد و نامیدن برخی دیگر از نام‌های جغرافیایی را به شیوه‌ای در آورد که تقویت کننده هویت غیر ایرانی منطقه باشد. سندی که اخیراً از اسناد قدیمی وزارت خارجه بریتانیا کشف شده و در زیر آورده می‌شود نمونه زنده‌ای است از تلاش‌های یاد شده انگلیسی که نام جزیره ابوموسی در سرلوحه عنوان آن به صورت "بوموسی" به نمایش در آمده است: مشخصات این سند عبارت از :
طرح سرچارلز بلگریو انگلیسی در تغییر نام خلیج فارس اگر چه همان هنگام به اجرا در نیامد الهام بخش تلاش‌هایی بود که از سال 1959 توسط سرهنگ عبدالکریم قاسم، رهبر اولین بعث عراق، سرهنگ جمال عبدالناصر، رهبر دوم جمهوری مصر از سال 1962، و صدام حسین رهبر بعث دوم عراق از سال 1968 آغاز و پی‌گیری شد. امروز شمار اندکی از افراد در برخی از خانواده‌های حکومتی در یکی- دو کشور یا امارت عربی حوزه خلیج فارس میراث توجیه‌ناپذیر فدا کردن اصول علمی در راه هوس‌های سیاسی ناسیونالیستی افراطی را پی‌گیر هستند بی‌آنکه به اصل تغییر‌ناپذیری نام‌های جغرافیایی و به این حقیقت توجه نمایند که نام‌های جغرافیایی به دلایل سیاسی، نژادی و مذهبی درست نشده‌اند که بتوانند به این دلایل تغییر یابند.
بر خلاف تلاش‌های گسترده مالی و تبلیغاتی رژیم‌های یاد شده در عراق و عربستان سعودی و برخی از شیوخ عربی جنوب خلیج فارس در تبلیغ منطقه‌ای و بین‌المللی این تغییر نام، اقدام یاد شده که خلاف مقررات و اصول علمی بین‌المللی مربوط به نام‌های جغرافیایی است، نتوانسته است مقبولیت ضروری را در میان ملل جهان و حتی در میان همه دانشمندان و دانشگاهیان دنیای عرب کسب کند. نه تنها گروه متخصصان در کنفرانس‌های سازمان ملل متحد برای یکسان‌سازی اسامی جغرافیایی UNCSGN تا کنون از پذیرفتن ادعای تعدد نام در مورد خلیج فارس خودداری کرده‌اند، بلکه دبیرخانه سازمان ملل متحد نیز اکنون، در سه نوبت طی بیانیه‌ها (دستورالعمل‌ها)های رسمی، فارسی بودن نام خلیج فارس را مورد تأکید قرار داده است. این موارد عبارتند از:
1- بیانیه شماره AD311/1GEN دبیر کلی، مورخ 5 مارس 1971:
2- بیانیه شماره [UNLA45.8.2[C مورخ 10 اوت 1984 و:
3- بیانیه شماره ST/CS/SER.A/29، مورخ 10 ژانویه 1990 (7).

تلاش‌های داخلی برای تغییر نام‎‌های جغرافیایی به دلایل شوونیستی

شایان توجه است که تلاش برای
تغییر نام خلیج فارس تلاشی است که در دنیای گسترده عرب رواج ندارد و در محدوده جوامع عربی اطراف این دریا پدیدار آمده و در محدوده همین جوامع پی‌گیری می‌شود: جوامعی مانند کویت، نجد، قطر، ابوظبی و عراق دوران حزب بعث: جوامعی که سرزمین‌هایشان در بیشترین دوران بیست و پنج قرن گذشته در پیرامون‌های فرهنگی و سیاسی سرزمین پارس شمرده می‌شدند و هویت محلی هر یک نشانه‌های بارزی از تأثیر گرفتن‌های گسترده از فرهنگ و تمدن پارسی دارند. (8) در این تلاش‌ها که آشکارا از اقدام سرچارلز بلگریو Sir Charles Belgrave انگلیسی در سال 1935 میلادی الهام گرفته شد، هویت سازان عربی در جوامع نیمه عرب نیمه ایرانی یاد شده را تشویق کرد تا با توجه به تحولات قرن بیستم به این نتیجه رسند که شرایط برای آنان مهیا شده است تا با جانشین کردن نام ساختگی سرچارلز بلگریو به صورت "خلیج فارس" به جای نام اصیل تاریخی و جغرافیایی خلیج فارس، هویت عربی مورد نظر خود را جانشین هویت نیمه عربی نیمه ایرانی سرزمین‌ها و جوامع خود در منطقه سازند. آشکار است که طبیعت ضد "فارسی" بودن انگیزه این گونه تلاش‌‌ها نمی‌تواند تعاریف فرهنگی مربوطه را درمحدوده گرایش‌های ناسیونالیستی فرهنگی منطقه محدود دارد. آشکار است تلاش‌هایی که بر اساس انگیزه‌های برتری هویت عربی نیست به تعاریف جغرافیایی موجود پی‌گیری شود، جلوه‌ای شووینیستی به خود می‌گیرد.
فرهنگ جامع واژه‌های انگلیسی آکسفورد در صفحه 161 خود شووینیزم chauvinism را میهن‌خواهی تهاجمی و اغراق‌آمیز و باور به برتری و شکوه ملی (نسبت به دیگران) تعریف می‌کند (9) که با مفهوم پدیده نکوهیده برتری نژادی و نژاد پرستی تفاوت اندکی دارد. بانیان اندیشه تغییر نام‌های تاریخی اماکن جغرافیایی، مانند نام دریای خزر و رودخانه شط‌العرب، گذشته از لطماتی که به روابط خارجی و اعتبار ملی کشور در عرصه بین‌المللی وارد می‌کند، می‌تواند اقدامی شووینیستی شمرده شده که در شأن ملتی که از این گونه شووینیسم در رابطه با نام جغرافیایی خلیج فارس زجر می‌کشد نبوده و نیست و می‌تواند اقدام شووینیستی برخی محافل عربی در تغییر نام خلیج فارس را نیز موجه سازد.
تردیدی نیست که اگر برخی از دست‌اندرکاران داخلی در تغییر نام‌های جغرافیایی مانند خزر و شط‌العرب با پیشینیه، گستره، و ژرفای مبارزات برخی از ما که برای سال‌های دراز در سطح جهانی برای جلوگیری از تغییر نام خلیج فارس آشنایی بهتری می‌داشتند، قطعاً برایشان تردیدی باقی نمی‌ماند که در پیشگاه دادگاه افکار عمومی بین‌المللی نمی‌توان در آن واحد هم برای جلوگیری از تغییر نام خلیج فارس مبارزه کرد و هم نام دریای خزر و با شط‌العرب را تغییر داد و این تناقض را در رفتار به جامعه جهانی قبولاند.

دریای خزر- دریای کاسپین یا دریای مازندران

تلاش برای تغییر نام دریای خزر در اطراف دستگاه دیپلماسی کشور از سوی کسانی در رابطه با ادعای ناسیونالیزم ایرانی آغاز شد و بر اساس این استدلال کاملاً غیر علمی که قوم (ناشناخته یا کمتر شناخته) خزر، قومی از دین یهودی بود مطرح می‌گردید: استدلالی که فقط می‌تواند جنبه شووینیستی داشته باشد و ناشی از عدم آشنایی با تاریخ مطالعات جغرافیایی ایرانی که از عنصر باستان تا عصر صفویان شامل مفاهیم غالب جغرافیایی درنیمه خاوری جهان بشری با تأثیرات گسترده و ژرفی که بر تمدن باختر زمین داشته است، بوده است.
مطالعات جغرافیایی ایران باستان در عصر اسلامی توسط دانشمندان برجسته‌ای چون ابوریحان بیرونی و استخری احیا شده و در دوران بعد از اسلام، هنگامی که امپراتوری اندیشه ایرانی بر پهنه گسترده از تمدن بشری، از دیوار چین تا میانه اروپا رواج داشت، بر همه فرهنگ‌های شرق جهان تأثیر گذارد. دراوج‌گیری تمدن و فرهنگ ایرانی عصر اسلامی بود که مطالعات جغرافیایی ایرانی سبب پیدایش و قوام گرفتن نام‌های جغرافیایی شد که بعضاً هنوز هم در جهان شرق موجود است همانند نام همه کشورهایی که با پسوند "ستان" پایان می‌گیرد و نام‌هایی چون "عراق" که بازگوینده ریشه واژه‌ای عربی با مفهوم جغرافیایی ایرانی است: نام‌هایی چون "پنجاب"، "هیرمند"، "دجله"، "خزر"، "میانرودان" (بین‌النهرین)، "مالابار"، "میانمار"، "زنگبار" و دهها و صدها نام دیگر در پهنه بزرگی از جهان بشری که از ریشه جغرافیایی تمدن ایرانی- اسلامی بهره دارند. خزر یکی از این نام‌های جغرافیایی ایرانی است که بر اساس تعاریف متکی بر هویت فرهنگی سرزمین‌ها پیدا شده و قوام یافته و دگرگونی‌ناپذیر شده است. صرف‌نظر از اینکه انگیزه‌های اولیه رواج یافتن این نام‌ها چه می‌توانست باشد. (10)
در مورد نام خزر شایان توجه است که غرب در دوران مدرن ترجیح داده است اصل یونانی این نام را در شکل "کاسپین - Caspian" حفظ نماید، در حالی که شرق جهان دنیای عرب، آسیای مرکزی، قفقاز و کشورهای حاشیه خزر همچنان از اصلی ایرانی این نام در شکل "خزر" استفاده می‌کند و در قیاس این سابقه سبب تأسف فراوان خواهد بود که افرادی از میان خود ایرانیان اجازه یابند به دلایل سیاسی (حزبی)، دینی و نژادی اصل دگرگونی ناپذیری نام‌های جغرافیایی را زیر پا گذشته و با چنین تلاشی به بدعت ناپسنده‌ای چون تغییر نام خلیج فارس بها دهند.

شَط‌العرَب - اروند رود

به دلایل مشابه است که تلاش‌هایی در چهار دهه گذشته در اطراف دستگاه دیپلماسی کشور آغاز شده و پی‌گیری می‌شود در دگرگون کردن نام رسمی و بین‌المللی "شط‌العرب". این تلاش که ظاهراً در دهه 1350 به صورت اقدام مقابل در برابر تغییر دهندگان نام خلیج فارس، در دوران قبل از انقلاب اسلامی تقبح شده و رسماً از سوی دولت وقت متوقف گردید. با بروز جنگ تحمیلی هشت‌ساله این تلاش به گونه‌ای پنهان و بر اساس همان انگیزه‌ها از سر گرفته شد و دست‌اندکاران این تلاش‌ها ظاهراً به استناد مطالبی از شاهنامه فردوسی تلاش خود را پی‌گیری کرده و می‌کنند. این استناد متأسفانه از اصل صداقت در کار تحقیق و امانت‌داری درگفتار بکلی دور است. شاهنامه نام "اروندرود" را به جای "شط‌العرب" پیشنهاد نمی‌دهد، بلکه واژه "اروند" را برای "دجله آورده است و می‌گوید: (11)

اگر پهلوانی ندانی زبان*** به تازی تو اروند را دجله خوان
باید توجه داشت که "دجله" یک نام فارسی است که ریشه پهلویش به صورت تگره (12) بوده و به همان گونه به زبان‌های اروپایی راه یافته است، چنان که امروز دجله در غرب تیگریس (13) خوانده می‌شود.
به هر حال، آنچه در این رابطه و در رابطه با تلاش برای تغییر نام دریای خزر اهمیت دارد تأثیر منفی زیانبار این اقدامات بوده است در روابط خارجی ایران. برای مثال، سازمان ملل متحد که در بیانیه‌های متعددی استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس را ممنوع کرده و با این اقدام مبارزه ایران علیه تغییر نام خلیج فارس را اعتلاء داده بود. در مورخه دهم ژانویه 1990، در اوج مبارزات بین‌المللی برخی از ما ایرانیان در دفاع از فارسی بودن نام خلیج فارس با تکیه بر استنادات تاریخی و جغرافیایی و بیانیه‌های سازمان ملل متحد بود که این سازمان به تقاضای دولت ایران بیانه دبیر کلی شماره ST/CS/SER.A/29 را در این رابطه صادر کرد و طی آن ضمن ممنوع کردن استفاده از هر نامی به جای نام خلیج فارس، یاد آور شده است: به همان اندازه اهمیت دارد که (در مورد رودخانه مرزی ایران و عراق) باید نام "شط‌العرب" به کار گرفته شود، نه اروند رود یا رود اروند.(14)

پی‌نوشت‌ها:

1. (Economic and Social Counil (ECOSOC.
2. Uniten Nations Conferences on the Standadization (of Geographical Names (UNCSGN.
3. United Nations Group of Experts on Geographical (Names (UNGEGN.
4. http:unstats.un.org/unsd/geoinfo/ungegn/default.html.
5. مجتهدزاده، پیروز (1383)- جغرافیای تاریخی خلیج فارس: نام خلیج فارس در درازای تاریخ، فصل سوم، نشر سایه روشن با همکاری مرکز مطالعات سپاه پاسداران، تهران. این کتاب به زبان‌های انگلیسی و عربی نیز ترجمه و انتشار یافته است.
6. مجتهد‌زاده، پیروز (1379)- خلیج فارس، کشورها و مرزها، فصل دوم: نام خلیج فارس در درازای تاریخ انتشارات عطایی، تهران، صفحه 45 تا 69.
7. برای آشنایی با متن این بیانیه‌های سازمان ملل متحد و ترجمه فارسی آنها نگاه کنید به:
مجتهد‌زاده، پیروز (1379)- خلیج فارس، کشورها و مرزها، فصل دوم: نام خلیج فارس در درازای تاریخ انتشارات عطایی، تهران، ضمیمه‌های 1 و 2 صفحه 70 تا 74.
8. برای آشنایی بیشتر با این موارد نگاه کنید به: امنیت و مسائل سرزمینی در خلیج فارس: جغرافیای سیاسی دریای، تألیف پیروز مجتهد‌زاده، ترجمه امیر مسعود اجتهادی، انتشارات وزارت خارجه، تهران 1380، بخش‌های دوم و سوم.
9. Chauvinism: 1- exaggerated or aggressive patriotism, and belief in national superiority and glory, The Oxford Compact English Dictionary, Oxford University Press, p. 161.
10. مجتهد زاده، پیروز (1391)، دور نمای سیاسی خارجی ایران در دهه دوم قرن بیست‌ویکم، فصلنامه مطالعات بین‌المللی ISJ، شماره 32، بهار.
11. حکیم ابوالقاسم فردوسی (1389)، شاهنامه، رفتن فریدون به جنگ ضحاک، انتشارات بهزاد، چاپ 14، صفحه 18.
12. Tegre.
13. Tigris.
14. نگاه کنید به متن بیانیه دبیرخانه سازمان ملل متحد مورخ دهم ژانویه 1990 به شماره ST/CS/SER.A/29 که در صفحه 74 کتاب خلیج فارس، کشورها و مرزها، (فصل دوم: نام خلیج فارس در درازای تاریخ)، تألیف پیروز مجتهد‌زاده، انتشارات عطایی، تهران 1379، منعکس است.

منبع مقاله :
مجتهد‌زاده، پیروز؛ (1392)، جغرافیای تاریخی خلیج فارس، تهران: مؤسسه انتشارات، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.