فرهنگنامه‌ی اماکن جغرافیایی در دوره‌ی اسلامی

مطالعه‌ی آثار قدما چنین روشن می‌سازد که جزایر و بنادر بسیاری از قدیم‌الایام در این دریا و نواحی اطراف آن وجود داشته است که به سبب وقوع خلیج فارس بر سر چهار راه بازرگانی شرق و غرب عالم از رونق و شهرت زیادی
دوشنبه، 30 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرهنگنامه‌ی اماکن جغرافیایی در دوره‌ی اسلامی
  فرهنگنامه‌ی اماکن جغرافیایی در دوره‌ی اسلامی

 

نویسنده: پیروز مجتهد‌زاده




 

مطالعه‌ی آثار قدما چنین روشن می‌سازد که جزایر و بنادر بسیاری از قدیم‌الایام در این دریا و نواحی اطراف آن وجود داشته است که به سبب وقوع خلیج فارس بر سر چهار راه بازرگانی شرق و غرب عالم از رونق و شهرت زیادی برخوردار بودند و ما در این قسمت فهرست‌وار و به تربیت حروف الفبای اول هر اسم، از بعضی جزایر و بنادر که در متن این کتاب نام برده شد، یاد می‌کنیم:
1- آسک، جایی در خوزستان است وابودلف در سفرنامه خود آن را متصل به دورق می‌داند.
2- ابر کافان یا ابر کمان یا لافت (مراد جزیره قشم امروزی است).
یاقوت حموی در صفحه‌ی 68 کتاب «معجم البلدان» جلد دوم، آن را جزیره جاسک می‌نامند. حمدالله مستوفی در کتاب «نزهة‌القلوب» از آن به نام جزیره جرون یاد می‌کند که تا هرمز (بندرعباس یا میناب کنونی) یک فرسنگ فاصله دارد.
3- ابرون (شاید هندورابی امروز باشد). لسترانج در «بلدان الخلافة الشرقیة» گوید: جزیر ابرون هی و لاشک هندرانی الحالیة. یعنی جزیره ابرون بدون شک، هندورابی کنونی است.
4- ابله (با ضم همزه و باء و تشدید و فتح لام محلی در نزدیکی بصره امروز بوده است).
یاقوت حموی در صفحه 286 طیبه از جلد دوم معجم البلدان، چاپ قاهره 1906 گوید ابله‌ی کوره‌ی بالبصره‌ی جدا. یعنی ابله، قصبه‌ی زیبایی در بصره است و علی محمد البجاوی درکتاب «مراصد الاطلاع» آن را شهری در زاویه‌ی خلیج فارس و کنار شط‌العرب دانسته است که در آن بصره نیز واقع است.
8- ابوشهر - بوشهر کنونی.
6- اراجان - ابودلف این شهر را در شمال شرق بهبهان و کنار شعبه‌ای از رود جراحی فرض کرده است.
7- اوال - همچنانکه در متن کتاب نیز اشاره شد بحرین کنونی است.
8- اهواز - (منظور شهر کنونی اهواز و مرکز استان خوزستان است) مینورسکی در تحقیقاتی که در «سفرنامه ابودلف» به عمل آورده است، آن را مرکز خوزستان می‌داند و ابن رسته در «اعلاق النفیسة» آن را تمامی خوزستان گرفته و شهرهای خوزستان را اسواق الاهواز نام نهاده است.
9- ایران - مأخوذ از کلمه‌ی آرین، به معنی سرزمین نجبا است (دائرة‌المعارف‌ها).
10- ایله - در صفحه‌ی 52 دائره‌المعارف عربی (المنجد) آمده است: ایله: فی‌البحر الاحمر- قدیما مینا کانت واقعه‌ی شمالی العقبة و کان موضعها ملتقی القوافل بین مصر و اواسط بلاد العرب.... یعنی: ایله در دریای سرخ سابقاً بندری بود در شمال عقبه و موضع آن محل تلاقی قافله‌های بین مصر و میانه‌های سرزمین عربستان بود.
11- بصره- بندر بصره کنونی که تأسیس آن را به عمر بن خطاب نسبت می‌دهند و معنی آن را «زمین ساخت» در نظر گرفته‌اند. (ر. ک به: کتاب زندگی سیاسی و مذهبی عمر بن خطاب، نوشته‌ی الکساندر مازاس، ترجمه‌ی باقر قائم مقامی) عبداللطیف بن عبدالله در «لطایف اللغاب» (1) آن را به فتح باء، نام شهری مشهور و سنگ سپید و نرم ذکر کررده و باضم، انگوری که در پخت آید، نام می‌برد.
12- بهمن اردشیر- ازکهن‌ترین مناطق خلیج فارس است و امروز «بهمن شیر» نام دارد.
13- توج - از بلاد خوزستان است و شهاب‌الدین النویری در قسمت اول «نهایة الارب فی فنون الادب» در حاشیه‌ی صفحه‌ی 131، توج را به نقل از «ابی الفدا» صاحب کتاب المختصر فی‌اخبار البشر، چاپ مصر، 1323 هجری» آن را باضم تا و سکون واو داند و گوید که یاقوت آن را با فتح و تشدید آورده است و باز اظهار نظر می‌کند که گفته‌ی یاقوت حموی باید درست باشد، چنانکه عوفی (سدید‌الدّین محمد عوفی) نیز در «لباب‎الالباب» چنین ذکر کرد.
14- تیز مکران - از این ناحیه یا جزیره نیز در آثار کهن مکرر نام برده می‌شود چنانکه یاقوت حموی در صفحه‌ی 38 جلد دوم «معجم البلدان» آن را از نواحی کرمان به حساب می‌آورد. این آبادی بعدها «طیس» نام گرفت و بعضی از منابع آن را در شمال بندر چاه‌بهار و برخی دیگر در محل جاسک کنونی در نظر گرفته‌اند.
15- جزیره جاسک- شیخ کمال‌الدین الدمیری در «حیاة‌الحیوان الکبری» جزیره جاسک را نزدیک جزیره قیس (کیش) داند که مردمش در امور دریا، خبره‌اند و یاقوت حموی در «معجم البلدان» آن را در محل جزیره قشم کنونی ذکر می‌کند.
16- جنابه (گناوه امروز) قلقشندی در «صبح‌الاعشی» گوید: جنابه من بلاد فارس. یعنی: گناوه از بلاد فارس است و یاقوت حموی رومی در صفحه‌ی 68 جلد دوم «معجم‌البلدان» گوید: (جنابه بلدة القرامطة یعنی گناوه شهر قرمطیان است). از گناوه اشخاصی صاحب نام برخاسته‌اند. چنانکه زکریای قزوینی در صفحه‌ی 18 «آثار البلاد و اخبار البلاد» گوید: ابوالحسن القرامطی الجنایی مدتی بر بحرین حکومت داشت.
17- خارک - (جزیره خارک کنونی) از آبادانی او عظمت این جزیره در آثار کهن بسیار صحبت شده است و حمدالله مستوفی در صفحه‌ی در صفحه‌ی 166 «نزهة‌القلوب» آن را فرسنگی در فرسنگی داند و شیخ کمال‌الدین الدمیری درحاشیه صفحه‌ی 177 کتاب «حیاة الحیوان الکبری» چاپ مصر 1311 هجری، خارک را جزیره معمور نام می‌دهد که در آن مروارید وجود دارد.
18- خط - زکریای قزوینی در صفحه‌ی 91 کتاب «آثار البلاد و اخبار العباد»، چاپ بیروت 1960، آن را قریه‌ای نزدیک یمن می‌داند که خط هجر نامیده می‌شد و شهاب‌الدین النویری در صفحه‌ی 244 کتاب «نهایة‌الارب فی فنون الادیب»، چاپ قاهره 1923، آن را در ساحل سرزمین عمان می‌داند.
19- خوزستان (استان کنونی خوزستان) ابن حوقل در صفحه‌ی 225 کتاب «صورة‌ الارض» چاپ لیدن 1938 و در ابتدای فصل مربوط به خوزستان، حدود این سرزمین را از شرق به فارس، از جنوب به آبادان و دریا، از شمال به اصفهان و رود صیمره (سیمره) می‌داند و از غرب آن را محدود به رستاق میانه یا (سواد اواسط) به حساب می‌آورد که تقریباً با حدود فعلی این استان مطابقت دارد.
20- دور دور - ناحیه‌ای بود در نزدیکی آبادان امروز، چنانکه شهاب‌الدین احمد بن عبدالوهاب النویری در صفحه‌ی 245 کتاب «نهایة‌الارب»، جلد اول، چاپ قاهره 1923 گوید:
و فیه ممایلی عبادان مکان یعرف بالدر دور و هو بین جبلین احد هما یسمی کسیر و الاخر عویر (2)
یعنی:
و در آن (بحر فارس) از محلی که به آبادان می‌رسند، جایی وجود دارد معروف به «دور دور» که میان دو کوه واقع است: یکی به نام کسیر و دیگری به نام عویر.
21- دورق یا دوراق یا دورقستان (نزدیک اهواز امروز) یاقوت حموی در جلد دوم «معجم البلدان» چاپ قاهره 1906 ، صفحه‌ی 368 گوید:
دوراق شهری در خوزستان است. مینورسکی نیز در تحقیقاتی که در سفرنامه‌ی ابودلف به عمل آورده است، دورق را در شرق مصب رود جراحی می‌داند و آنگاه از آثار باستانی آن صحبت می‌کند که مربوط به ساسانیان می‌شود.
زکریای قزوینی در «آثار البلاد و اخبار العباد» آن را جزیره‌ای بین دریای فارس و رود عسکر ذکر می‌کند. گویا دورقستان نام قدیمی شادگان امروز باشد.
22- دیبل - علی محمد الجباری در «مراصد‌الاطلاع» آن را بین یمامه و یمن دانسته است و شاید بی‌ربط نباشد اگر آن را همان دبول که در ایالت پیشاور پاکستان کنونی است، فرض نماییم. چنانکه در آثار و منابع جغرافیایی تاریخی، دیبل را در سواحل هفه نیز نوشته‌اند.
23- رأس الجمحه - النویری (متوفی به سال 733 هجری) در «نهایة‌الارب فی فنون الادب»، چاپ قاهره 1923، آن را از بلاد مهره (با فتح میم وراء) دانسته است.
24- سیراف یا شیراب (در نزدیکی بندر طاهری امروز واقع است) لسترانج در «بلدان الخلافه‌ی الشرقیه‌ی»، ترجمه شده به عربی از بشیر فرنسیس و کورکیس عواد، چاپ 1954 بغداد، گوید: بر سر حل، در بالای نابند و در شمال باختری آن بندر سیراف واقع است و القلقشندی (821 هجری) در صفحه‌ی 243 کتاب «صبح الاعشی فی صناعة‌ الانشاء) سیراف را از شهرهای خلیج فارس می‌داند.
25- سیف البحر - القلقشندی (821 هجری) در صفحه‌ی 243 کتاب «صبح الاعشی» در باره‌ی این منطقه گوید:
سیف البحر بکسر السین، و هو ساحل من سواحل فارس، فیه مزارع و قری مجتمعة.
یعنی:
سیف البحر به کسر سین، ساحلی ازسواحل فارس است و در آن مزارع و آبادی‌هایی پر جمعیت است.
ابوالفداء در کتاب «البدان»، لنگر‌گاه سیف‌البحر را درنزدیکی آبادان ذکر می‌کند و آن را برای آمد و شد کشتی‌ها از شایسته‌ترین نقاط خلیج فارس بر می‌شمارد و از آبادی‌های اطرافش‌ سخن می‌راند.
26- سینیز یا شینیز (خور امام حسن امروز)_ القلقشندی در جلد سوم کتاب «صبح‌الاعشی» گوید: سینیز از شهرهای فارس است در مقابل اهواز و علی محمد البجاوی در جلد اول «مراصد الاطلاع»، چاپ 1954، آن را شهری بر ساحل فارس و نزدیک گناوه می‌داند.
27- شحر - عمر رضا در صفحه‌ی 431 کتاب «جغرافیه شبه جزیر‌ة العرب» آن را شهری در ساحل دریای هند می‌داند که مرکز ولایت مهره است در جنوب شرقی شبه جزیره‌ی عربستان.
28- عبادان - در تمام منابع جغرافیایی قدیم مکرر از آن یاد می‌شود و آن همین آبادان کنونی است.
29- عراق (برای آشنایی با چگونگی این نام رجوع کنید به صفحات قبلی این کتاب).
30- عمان - (قسمتی از سلطان‌نشین کنونی عمان و امامت عمان سابق) - ابن بطوطه آن را سرزمینی پر نعمت ذکر می‌کند که نهرها و درختان و باغ‌های میوه و بوستان‌های فراوان دارد و از مرکز آن به عنوان شهر نزوا (نزوه) (با فتح نون و سکون‌زا و فتح واو) نام می‌برد که این شهر در واقع مرکز امامت سابق عمان بود و اکنون شهر مسقط مرکز حکومت سلطان‌نشین عمان است.
31- فارس - (استان فارس کنونی و استان ساحلی بنادر و جزایر خلیج فارس)- زکریای قزوینی در صفحه‌ی 243 «آثار البلاد و اخبار العباد» گوید:
الناحیة المشهورة التی یحیط من شرقها کرمان، و من غربها خوزستان و من شمالها مفازة خراسان و من جنوبها البحر، سمیت بفارس بن الاسور بن سام بن نوح علیه‌السلام.
یعنی:
ناحیه‌ی مشهوری که محدود است از شرق به کرمان و از غرب به خوزستان و از شمال به سرزمین خراسان و از جنوب به دریا، به نام فارس بن اسور بن سام بن نوح علیه‌السلام موسوم است.
ابن حوقل نیز در صفحه‌ی 235 «صورة‌الارض» حدود فوق را ذکر می‌کند.
32- قطیف (در سواحل عربستان واقع است) در قدیم بحرین نامیده می‌شد چنانکه القلقشندی در صفحه‌ی 243 «صبح الاعشی» آن را از بلاد بحرین گرفته است و ابن بطوطه در «رحله» گوید که این نام با فتح قاف ضبط شده است و آن اسم مصغر از قطف است و سپس از آن به عنوان شهری بزرگ یاد می‌کند.
33- قیش یا کیش - حمدالله مستوفی در «نزهة ‌القلوب» از جزیره قیس نام می‌برد و آن را از اقلیم دوم می‌داند که شهر قیس در آن است و بعد از سرسبزی این جزیره (کیش کنونی) یاد می‌کند.
34- محرزه - یاقوت حموی در صفحه 68 «معجم البلدان»، محرزه را شهرکی در کنار آبادان ذکر می‌کند.
35- مرباط - عمررضا در صفحه‌ی 434 کتاب «شبه‌ جزیره عربستان» آن را آبادی بین عمان و حضرموت داند.
36- ملتان - در فرهنگ‌ها آن شهر را در ایالت پنجاب و در 8 کیلومتری ساحل رود چیناب ذکر کرده‌اند.
37- مهره - عمررضا در صفحه‌ی 431 کتاب «جغرافیه‌ی شبه جزیره‌ی‌ العرب» آن را ولایتی در جنوب شرق شبه جزیره عربستان می‌داند.
38- میان روذان - مراد جزیره‌ی کنونی آبادان است چنانکه مسعودی در صفحه‌ی 25 کتاب «التینیة و الاشراف» چاپ مصر 1938، آن را جزیره‌ای واقع در شرق آبادان و متصل به دریای فارس می‌داند که از کوره بهمن اردشیر در ورای بصره است و علی محمد البجاوی در کتاب «مراصد الاطلاع» چاپ 1954، آن را جزیره‌ای نام می‌برد در پایین بصره که شهر آبادان در آن واقع است.
39- نوبه - ابن رسته در صفحه‌ی 320 «الاعلاق النفیسة» این شهر را نزدیک نیل می‌داند. چنانکه بیشتر آثار جغرافیایی کهن نیز چنین موقعیتی را برای شهر مزبور در نظر گرفته‌اند.
40- هرمز - (بندر عباس یا بند میناب فعلی) - حمدالله مستوفی در «نزهة ‌القلوب» آن را از اقلیم دوم ذکر می‌کند که بر ساحل بحر فارس واقع شده و سپس بنای آن شهر را به اردشیر نسبت می‌دهد.
41- هجر یا هگر (ولایتی از بحرین قدیم بود در منطقه‌ی کنونی الاحساء)- ابن بطوطه‌ی مغربی در «رحله» خود، چاپ قاهره 1287، هجر را همین الاحساء کنونی داند چنانکه گوید: سپس به شهر سفر کردیم که اکنون الاحساء نام دارد.

پی‌نوشت‌:

1. نسخه‌ای خطی از این کتاب به یادگار از جد نگارنده، مرحوم آیت‌الله آقا شیخ محمد تقی مجتهد کلاگر در کتابخانه کوچک مؤلف موجود است.
2. القلقشندی در صفحه‌ی 243 جلد سوم کتاب «صبح‌الاعشی» در باره این کوه‌ها از قول «تقویم البلدان» گوید: (و بفهم هذا البحر ثلاثة اجبل یخشاها المسافرون یقال لاحدها کسیر، و الثانی عویر، و الثالث لیس فیه خیر). یعنی: و در دهانه‌ی این دریا، سه رشته کوه واقع است و مسافران از آن می‌هراسند یکی کسیر و دیگر عویر نامیده می‌شود و سومی که در آن خیری نیست.

منبع مقاله :
مجتهد‌زاده، پیروز؛ (1392)، جغرافیای تاریخی خلیج فارس، تهران: مؤسسه انتشارات، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.