ارتباط ایرانی سرزمینهای پس کرانهای جنوب خلیج فارس، از آغاز قرن نوزدهم، صورت نوینی پیدا کرد. درحالی که بریتانیا با امضای قرار داد صلح دریایی ژانویه 1820 با قبایل خودمختار برخی کرانههای جنوبی خلیج فارس، گسترش دادن دامنهی استعمار اروپایی در بخش جنوبی خلیج فارس را باکنار زدن دامنهی حاکمیتها و مالکیتهای سنتی ایرانی، آغاز کرد. حاکمیتها و مالکیتهای ایران و مسقط (عمان) دربخشهای دیگری از پس کرانههای جنوبی خلیج فارس وارد مرحلهی نوینی بود.
سیدسعید بن سلطان بن احمد، سلطان مستقط که توانسته بود حکومت آل ابوسعیدی را در آن دیار و در عمان به قدرت رساند، طی قراردادی که در سال 1811 با دربار فتحعلی شاه قاجار امضا کرد، توانست بندر عباس، میناب، شمیل، بحرین و برخی دیگر از سرزمینهای شمال و جنوب خلیج فارس را از ایران اجاره کند (1) با امضای این قرارداد وی در سال 1816، به نمایندگی از سوی ایران، به بحرین هجوم برد و آن جا را برای مدتی کوتاه تصرف نمود، در حالی که اعراب آل خلیفه در بحرین تابعیت و وفاداری خود را نسبت به ایران اعلام کرده بودند.
در دو دههی 1830 و 1840، نایب الحکومه سلطان عمان در بندر عباس، رفته رفته خودسری پیشه کرد و از دادن مالیات به دربار ایران خودداری ورزید. د سال 1854 میرزا آقاخان نوری، صدراعظم ناصرالدین شاه، ارتشی برای سرکوبی سلطان و نمایندگانش در کرانههای شمالی تنگه هرمز و دریای عمان روانه آن دیار کرد. این نیرو، بر خلاف پشتیبانی بریتانیا از سلطان مسقط و عمان و نیروهای اعزام شده عمان توانست بر آن نیروها چیره شود و آنان را شکست دهد. به این ترتیب سلطان سعید در سال 1856 ناچار شد قرار دادی تازه را برای اجاره سرزمینهای یادشده با دولت میرزا آقاخان نوری امضا کند که این بار یکسره به سود ایران بود. (2) نه تنها میزان اجاره در قرار داد جدید به ده برابر میزان پیشین افزایش یافت و نه تنها سلطان عمان متعهد شد که سرزمینهای اجاره شده را به بریتانیا و دیگر قدرتهای خارجی واگذار نکند، بلکه برابر ماده نخست این قرار داد، سلطان عمان، به عنوان حاکم اجارهنشین بندر عباس و کرانههای جنوبی خلیج فارس، تابعیت دولت ایران را پذیرفت. وی طی نامهای جداگانه به ناصرالدینشاه، تابعیت و اطاعت خود را نسبت به دولت ایران رسماً اعلام کند و از سوی ناصرالدین شاه به دریافت لقب اشرافی روز ایران، «خان» ملقب شد.
گسترش در هم آمیختگی سیاسی ایران و عمان، در نیمهی نخست قرن نوزدهم، سبب گسترش بازرگانی و مبادلهی کالا میان مناطق دریایی و کرانهای در دو سرزمین شد. تلاشهای تجاری بازرگانی ایرانی در مسقط فزونی گرفت. شمار بزرگی از بازرگانان ایرانی، به ویژه از شیراز، وارد مستعمره عمانی زنگبار در خاور آفریقا شده، در آنجا مستقر گشتند و جامعهی ایرانی کوچکی را پدید آوردند که هنوز هم در تانزانیا به نام «جامعهی شیرازیان» شناخته میشود.
در همین دوران بود که زبان ویژه «سواحیلی» که از ترکیب واژههای فارسی و عربی در منطقهی خلیج فارس به وجود آمده بود، به زنگبار و دیگر پس کرانههای خاوری آفریقا رفت که همچنان در آن سرزمینها مورد استفاده قرار میگیرد. (3)
نام خلیج فارس در آثار عربی قرن بیستم
از آغاز سدهی بیستم میلادی، نام «خلیج فارس»، مورد استفاده عمومی و علمی آثار جغرافیایی و تاریخی عرب زبان بوده است. از نام «دریای فارس» کمتر استفاده شده است. همین دگرگونی، این اشتباه را به میان آورده است که «دریای فارس»، نامی کهن و «خلیج فارس» نامی تازه است که جانشین آن بک شده است.از آغاز قرن بیستم تا سال 1962 میلادی، تردیدی در آثار مکتوب عربی، در مورد فارسی خواندن دریا یا خلیج جدا کننده ایران از شبه جزیره عربستان، وجود نداشت. برای مثال نقشهای رسمی از کتابهای درسی دولت عربستان سعودی که در آخرین سال این دوره چاپ شد (نقشهی شمارهی 16)، در اینجا آورده میشود.
از سال 1962 میلادی نغمههایی تازه برای دگرگون کردن نام خلیج فارس در دنیای عرب ساز شد. برخی از نویسندگان ایرانی بر این گمان شدند که این نغمه را نخستین بار سر چارلز بلگریو انگلیسی در سال 1966 ساز کرد. این گمان را سید احمد مدنی برانگیخت. وی در کتابی که در سال 1357 در ایران منتشر کرد. (4) به تبعیت از اشتباه کتاب «ساحل دزدان دریایی» (5) ، سر چارلز بلگریو را آغاز کننده تلاش برای دگرگون کردن نام خلیج فارس معرفی کرد. متأسفانه این اشتباه چند بار از سوی دیگران نیز تکرار شد. آنچه بلگریو در کتاب یاد شده در این باره آورده است، به نخستین جملهی کتابش محدود میگردد که میگوید: «خلیج فارس، که امروزه، برخی اعراب آن راخلیج عربی خوانند...» این جمله آغازگر تلاش برای دگرگون کردن نام خلیج فارس نیست. تاریخ نخستین تلاش در این راه به دههی 1930 باز میگردد، به هنگامی که همین چارلز بلگریو، نمایندهی سیاسی بریتانیا در بحرین، پروندهای را برای دگرگون کردن نام خلیج فارس ترتیب داد و به وزارت خارجه بریتانیا پیشنهاد نمود. پیش از آنکه وزارت خارجه بریتانیا، تصمیمی در این راستا بگیرد، بلگریو، برخی دوایر محلی، همانند اداره پست بحرین و خلیج فارس را تشویق کرد تا نام ساختگی «خلیج عربی» را مورد استفاده قرار دهند. این کار خیلی زود متوقف شد، چرا که آن هنگام با تجدید حیات تلاشهای سیاسی گسترده دولت ایران در خلیج فارس مصادف بود. سیاستی پر تلاش که نه تنها جایی برای این گونه بحثها برای بریتانیا نمیگذاشت، بلکه باتجدید ادعا و تلاش پر توان برای باز پس گرفتن بحرین، تنبها، ابوموسی، سیری، قشم، هنگام و دیگر جزایر ایرانی اشغال شده و همچنین موضوع سرزمین خوزستان، بریتانیا را با انبوهی از دشواری در برابر ایران قرار داد. در این شرایط بریتانیا نمیتوانست، با اجرای سیاست دگرگون کردن نام خلیج فارس، خود را به طور کلی در انظار بینالمللی محکوم سازد و یا دشمنیهای خود را با ایران در خلیج فارس آشکار کرده و سبب درگیری نظامی شود. به این دلیل، پروندهی تشکیل شده از سوی بلگریو در لندن بسته و بایگانی شد؛ هر چند در سال 1941 میلادی بریتانیا با ایران درگیری نظامی پیدا کرد و نیروی دریایی جوان ایران را نابود ساخت.
در سال 1958 میلادی سرهنگ عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد. وی درهمان نخستین ماههای به دست آوردن قدرت، ادعای رهبری دنیای عرب را به نمایش در آورد و در این راستا، تاکتیک دشمنتراشی خارجی برای جلب اندیشههای عربی را به کار گرفت. آن هنگام، دنیای عرب به رهبری سرهنگ جمال عبدالناصر مصری، در برابر دشمن اسرائیلی خود را سرگرم کرده بود. سرهنگ قاسم بر این گمان شد که با دگرگون کردن نام خلیج فارس و عربستان خواندن خوزستان، دشمن خارجی جدیدی ازهمسایه ایرانی برای اعراب بتراشد، باشد که توجه اعراب را از قاهره به بغداد و به رهبری خود علیه ایران منحرف سازد. وی این بازی سیاسی با تاریخ و جغرافیا را دستاویز جداییهای ایرانی - عربی کرد، اما از آنجا که کودتا و سیاستهای خشونتآمیز سرهنگهای بغداد، دوستی اعراب را جلب نکرد، تبلیغات «خلیج عربی» قاسم نیز خریداری میان اعراب پیدا نکرد. نه تنها کشور کویت که پیوسته در سایه و زیر فشار سیاسی بغداد زیسته است، قرار داد استقلال خود را در سال 1961 توأم با نام «الخلیج فارس را به همین نام خواندهاند (برای مثال ر. ک: نقشه شماره 17 چاپ بغداد، 1965).
در سال 1963 میلادی روزنامه تایمز لندن، در گزارشی از تلاشهای ناسیونالیستی عربی سرهنگ ناصر، نام ساختگی «خلیج عربی» را درباره خلیج فارس به کار گرفت. سرهنگ ناصر فراموش کرده بود که اندکی قبل، در آغاز جنجال پان عربیزم خود، دنیای عرب را «من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی» خوانده بود. (6) او فراموش کرده بود که در مقدمهی کتاب «فراخوانی بزرگ برای آزادی (الدعوة التحریریةالکبری» که خود نوشته بود (قاهره 1955)، همه جا از «الخلیجالفارسی» نام برده است.
اگر چه تلاشهای سرهنگ ناصر برخی سیاستبازان دنیای عرب را با وی هم داستان ساخت، ولی دانشگاهیان و اندیشمندان راستین در دنیای عرب هنوز هم در برابر این تلاش برای زیر پای گذاردن اصول پذیرفته شده بینالمللی و تاریخی و جغرافیایی سر فرود نیاوردهاند.
برخی دیگر از اندیشمندان و دانشگاهیان راستین در دنیای عرب، تلاش دگرگون کردن نام خلیج فارس به خلیج عربی را مورد تمسخر قرار دادند، چنانکه:
- قدری قلعجی (قلعهچی) در مقالهای تحت عنوان «ملاقات السلام فی مهد الاسلام= دیدار صلح در گاهواره اسلام» در روزنامهی «الراصد» بیروت - نوامبر 1968 میلادی، تلاش برای دگرگون کردن نام خلیج فارس را محکوم ساخت (7). با این حال باید دانست که همین تاریخنویس کویتی در سالهای 1992 تا 1995 که دوران اوجگیری نژادپرستی ضد ایرانی تبلیغ شده از سوی بعث صدام حسین درمنطقه بود، کتابها و مقالات تازهای دربارهی خلیج فارس انتشار داد که در آن از نام جعلی برای این دریا استفاده شد و توجیهی کاملاً غیر علمی بر این کار خود ارائه داده است.
دکتر محمدنوفی از مصر کوششهایی را که برای تغییر نام خلیج فارس صورت گرفته، مورد نکوهش قرار داد و در مصاحبه با روزنامهنگاران ایرانی گفت: در کتابی که در سال 1952 در بارهی خلیج فارس نوشته، نه تنها همه جا از این دریا به نام «خلیج فارس» یاد کرده، بلکه امارات عربی را نیمه عرب - نیمه ایرانی قلمداد کرده است. (8)
- علی حمیدیان در کتاب فرانسه زبان Prineces De l" or Noir (شاهزادگان طلای سیاه) (9) همه جا از «خلیج فارس» نام برد. در پی انتشار این کتاب، روزنامهی «تایمز» لندن ابراز امیدوای کرد که دیگر نویسندگان و اندیشمندان عرب از این پژوهنده منصف عرب پیروی کرده و از تلاش بیهوده در تغییر نام خلیج فارس خودداری ورزند.(10)
- روزنامه آکسیون (Action) چاپ تونس درماه مارس 1970 در بحثی پیرامون نامیدن خلیج فارس، تلاش در راه دگرگون کردن این نام را نادرست دانست (11).
همچنین شایان توجه است که شماری از آثار پژوهشی نگارنده درباره خلیج فارس که در گذر سالها به عربی ترجمه شد، باحفظ اصالت استفاده از نام «خیلج فارس» در کتابها، فصلنامهها و نشریات عربی در داخل و خارج دنیای عرب منتشر گردید. در زیر چند نمونه از این آثار که در سالهای میانه دههی 1990 در نشریات عرب منتشر شده است، را آوردهام:
1- «خیارات التعاون والمواجهة بین ضفتی الخلیج» یا اختیار دوگانه همکای یا ستیزه میان دو کرانه خلیج (علیرغم این عنوان، در سراسر مقاله ازخلیج فارس، به همین گونه اصلی استفاده شده است). ماهنامهی «عالم الخلیج» شمارهی 31، ژانویهی 1996.
2- الخلافات الحدودیه و الاقلیمیة بین العرب و الایرانیین یا اختلافات مرزی و سرزمینی میان اعراب و ایرانیان، فصلنامهی «المستقبل العربی»، شمارهی 206، آوریل، 1996.
3. مقاله در باره فارسی بودن نام خلیج فارس در کتاب هزار صفحهای «العلاقات العربیة الایرانیة» یا روابط ایران و اعراب، انتشار مرکز دراسات الوحدةالعربی در بیروت، چاپ ژوئیه 1996، صص 542 تا 543.
4- مقاله در باره ایرانی بودن جزایر تنب و ابوموسی در همان کتاب، بیروت، ژوئیه 1966، صص 484 تا 526.
5- «آفاق التعاون الاقتصادی بین تهران و بلدان القوقاز و آسیای الوسطی» یا افقهای همکاری اقتصادی میان تهران و کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی، درهفته نامهی «المستقله» شماره 141، 20 ژانویهی 1996.
گذشته از این موارد، سازمان ملل متحد که بیست و دو کشور عربی را به صورت عضو دارد، دست کم، در سه نوبت نام رسمی و تغییرناپذیر دریای میان ایران و شبهجزیره عربستان را رسماً «خلیج فارس» اعلام کرد. نخست طی یادداشت شمارهی AD311/1 GEN مورخ پنجم مارس 1971. بار دوم طی یادداشت شمارهی: UN (LA45.8.2 (C مورخ دهم اوت 1984 نام رسمی دریای جنوب و خاور شبهجزیره عربستان «خلیج فارس» اعلام شد و بار سوم، طی یادداشت شمارهی ST/CS/SER.A/29 به تاریخ دهم ژانویهی 1990 فارسی بودن خلیج فارس را تأکید کرد (63) ر ک: ضمیمهی 1).
همچنین کنفرانس سالانه سازمان ملل درباره «هماهنگی در نامهای جغرافیایی» همه ساله فارسی بودن نام «خلیج فارس» را تأکیدکرده است. درخور توجه است، هنگامی که اسرائیل کوشید در یکی از این اجلاسهای جغرافیایی، نام «خلیج عقبه» را به «خلیج ایلات» دگرگون کند، اعراب عضو سازمان ملل متحد سر به شورش برداشتند و این تلاش اسرائیل را محکوم کردند. باز هم در خور توجه است، در حالی که اسرائیل به تصمیم سازمان ملل متحد در باره رسمی بودن نام «خلیج عقبه» سر فرود آورد و تلاش برای دگرگون کردن نام این خلیج را کنار گذاشت، محکوم کنندگان نظام صهیونیستی و متعصبان در دنیای عرب همچنان میکوشند نام رسمی «خلیج فارس» را دگرگون کنند.
پینوشتها:
1. برای آشنایی با اصل این مدرک، ر. ک: سند منعکس شده در ص 161 کتاب اسناد و فرامین منتشر نشده، به کوشش محمد علی کریمزاده تبریزی، لندن، نوروز، 1368.
2. برای آشنایی با این رویدادها و اصل قرار داد 1856 ر. ک: مجموعهی اسناد دولتی ایران، شماره 6156؛ صص 91 و 92؛ روضة الصفای ناصری، نوشتهی رضا قلی خان هدایت، تهران، 1374، ص 549؛ ناسخالتواریخ، دورهی کامل تاریخ قاجاریه، به کوشش جهانگیر قائممقامی، انتشارات طهوری، تهران، 1341، صص 140 تا 150؛ و مقالهی «فتح بندرعباس و جزایر قشم و هرمز» نوشتهی حمید نیرنوری، ماهنامهی «وحید» سال پنجم، شمارهی 4، صص 314 تا 318 و شماره 5، صص 433 تا 442.
3. برای آشنایی بیشتر با این موارد. ر. ک: کتاب جزایر تنب و ابوموسی، تألیف پیروز مجتهدزاده، به انگلیسی.
The lslands of Tunb and Abu Musa by Pirous Mojtahes - Zadeh, CNMES/SOAS Publicaion, University of London 1995, pp. 9-14.
4. سید احمد مدنی، محاکمهی خلیج فارس نویسان، انتشارات توس، تهران، 1357.
5. Sir Charles Belgrave, The pirate Coast, Bell publication, London 1966, p. l.
6. پیروز مجتهدزاده، «جغرافیای تاریخی خلیج فارس»، در چاپ دوم «نام خلیج فارس در طول تاریخ»، لندن، اسفند ماه 1366، ص 5 تا 8.
7. پیروز مجتهدزاده، شیخ نشینهای خیلج فارس، انتشارات عطایی، تهران، 1349، صص 40 تا 44.
8. دکتر محمد نوفل مصری در گفتوگو با روزنامهنگاران ایرانی، کیهان، شمارهی 7420، چهارشنبه 4 اردیبهشت 1347.
9. Ali Hamidan. Les Princes l Or Noir, Paris 1968.
10. The Times )of London(, 16 December 1968, Page on the Middle East.
11. برای آشنایی بیشتر با متن این گونه یادداشتها ر. ک: «خلیج همیشه فارسی»، نوشتهی فریبرز بختیاری اصل، مجله سیاست خارجی، فروردین 1368، شمارهی 1، صص 87 تا 104.
مجتهدزاده، پیروز؛ (1392)، جغرافیای تاریخی خلیج فارس، تهران: مؤسسه انتشارات، چاپ چهارم