سيري در گوشه هاي شعر آييني

شعر آييني به دليل گستردگي و ويژگي هاي خاص خود به عنوان يك مقوله مستقل همواره مد نظر منتقدين ادبي و همچنين شاعران بوده است. توجه نسل جوان و فعاليت در اين عرصه خود گواه اهميت به درك آن توسط شاعران جوان است.با توجه به نزديكي با عيد غدير ،گفتگويي با استاد محمد علي مجاهدي از شاعران و نويسندگان برجسته و نام آشناي ادبيات آييني و همچنين دبير« جشنواره ادبي غدير» صورت پذيرفته تا سير و جريان حركتي ودسته بندي شعر آييني را به صورت منسجم در اختيار داشته باشيم.
شنبه، 11 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيري در گوشه هاي شعر آييني
سيري در گوشه هاي شعر آييني
سيري در گوشه هاي شعر آييني

نويسنده:سيد روح الله نور موسوي
شعر آييني به دليل گستردگي و ويژگي هاي خاص خود به عنوان يك مقوله مستقل همواره مد نظر منتقدين ادبي و همچنين شاعران بوده است.
توجه نسل جوان و فعاليت در اين عرصه خود گواه اهميت به درك آن توسط شاعران جوان است.با توجه به نزديكي با عيد غدير ،گفتگويي با استاد محمد علي مجاهدي از شاعران و نويسندگان برجسته و نام آشناي ادبيات آييني و همچنين دبير« جشنواره ادبي غدير» صورت پذيرفته تا سير و جريان حركتي ودسته بندي شعر آييني را به صورت منسجم در اختيار داشته باشيم.
از اين نويسنده تا كنون بيش از چهل اثر با موضوعات مجموعه شعر،تذكره، مقابله و تصحيح و همچنين تحقيق و شرح حال به چاپ رسيده است.
مجموعه شعرهاي «يك صحرا جنون يك دريا عطش»(مجموعه شعر عاشورايي)،«سيري در ملكوت»،«آسماني ها»،«مقابله،تصحيح و تعليقات ديوان حافظ» و آثار تحقيقي همچون« سيماي مهدي موعود در آيينه شعر فارسي» و« شكوه شعر عاشورا در زبان فارسي» از ديگر نوشته هاي استاد محمد علي مجاهدي است.
يكي از آثاري كه به آن مي توان اشاره كرد كتاب «در محضر لا هوتيان » است كه در شرح احوال و كرامات و شيوه سلوكي عارف روشن ضمير« حضرت جعفر آقا مجتهدي» بوده كه در سال 1383 به چاپ رسيده و تا كنون بيش از 27 بار تجديد چاپ شده است.
آخرين اثر تحقيقي وي نيز با عنوان «سيري در قلمرو نبوي »است كه در مرحله چاپ است.
پيش از آنكه به مقوله هاي مرتبط با شرع «غدير» بپردازيم ، اگر موافق باشيد در آغاز اين گفتگو اولين سؤال را اين گونه مطرح كنيم كه :
شعر آييني چگونه شعري است و وجه تمايز آن از ديگر انواع شعر كدام است؟
- شعر آييني به لحاظ ساختار بيروني ، وا ژه آرايي ، آرايه هاي لفظي و معنوي ، سبك هاي مختلف ادبي و آنچه كه مربوط به شاكله لفظي شعر است، هيچ تفاوتي با ساير اقسام شعر ندارد و وجه تمايز آن فقط در موضوعاتي است كه به تصوير مي كشد و به بياني روشن تر ، شعر آييني از جهت معنوي و محتوايي سمت و سويي كاملاً ديني دارد.
-با اين وصف چه مقوله هايي اجازه ورود در قلمرو موضوعي شعر آييني دارند؟
هر موضوع كه به نحوي متأثر از آموزه هاي وحياني ملهم از متون متين روايي ، فرهنگ عترت و ولايت و تاريخ اسلام باشد، مي تواند در قلمرو موضوعي شعر آييني حضور داشته باشد و به عنوان يك شهروند در اين قلمرو پهناور شناخته شود.
- بر اين اساس ، قلمرو و موضوعي شعر آييني به دو حوزه «مناقبي» و «ماتمي» محدود نمي گردد و براي آن مي توان عرصه هاي ديگر را از نظر موضوعي در نظر گرفت؟
- كاملاً درست است ، به همين جهت در يك نگاه كلي و كلان مي توانيم مقوله هاي مطرح در شعر آييني را كه صبغه مذهبي دارند - در سه قلمرو موضوعي مورد مطالعه قرار دهيم و براي هر يك از اين قلمرو ها نيز زير مجموعه هايي را نظر بگيريم.
- اين سه قلمرو كدامند ؟
- در شعر آييني با سه قلمرو مهم موضوعي رو به رو هستيم كه مرزهاي مشخصي دارند :
اولين آن مقوله هايي كه فطرتي قدسي ، ملكوتي و فرا خاكي دارند و از هيمنه اي ماورايي و كبريايي برخوردارند.مانند موضوعات مربوط به توحيد، خداپرستي ، نيايش و ستايش ذات ربويي كه در شعر فارسي حضوري ديرينه دارند. شعري كه به مقوله هايي از اين دست مي پردازد، با عنايت به محتوايي كه دارد مي توان آن را «شعر ماورايي» و يا «شعر كبريايي» ناميد.
دومين بخش مقوله هايي كه به كار بستن آنها، هم رهايي آدمي را از شر شيطان دروني و اهريمن نفس به دنبال دارد و هم به رهايي انسانها از دام شياطين بيروني، قدرت هاي خود كامه و استكبار جهاني مي انجامد، يعني اين مقوله ها داراي دو بعد «فردي» و «اجتماعي»اند نتيجه عمل كردن به آنها عايد «فرد» و «جامعه»
مي گردد. مانند موضوعات مرتبط با خودسازي ، خويشتن پيرايي ، اخلاقي ، تربيتي ، اجتماعي، دانش اندوز، حكمت، معرفت، اعتراض، مقاومت، دفاع، جهاد و شهادت، كه به تعداد اين عناوين مي توان براي »شهر رهايي» زير مجموعه هايي را به لحاظ موضوعات خاص در نظر گرفت و براي هر كدام از آنها، شاهد مثال هاي فراواني را ارايه كرد.
و سومين قسمت مقوله هايي است كه به ذوات مقدس حضرات معصومين «عليهم السلام» خاندان عترت و اولياي خداوندي اختصاص دارند، كه گاه صبغه «مناقبي صرف» به خود مي گيرند و گاه حالت «ماتمي صرف» دارند و هر از گاه نيز به ساير آفاقي كه در گستره وجودي اين مقربان در گاه ا لهي است، پرداخته مي شود. مثل كلمات قصار، ادعيه ماثوره، رهنمودها . شعر كه به لحاظ معنوي و محتوايي در اين محدوده حركت مي كند، «شعر ولايي» نام دارد و مهم ترين زير شاخه هاي آن عبارت اند از : شعر نبوي ، شعر علوي ، شعر فاطمي، عاشورا ، شعر بقيع، شعر رضوي و شعر مهدوي.
-طبق اين تقسيم بندي جامعي كه از شعر آييني در حيطه موضوعي ارايه گرديد، طبعاً «شعر غدير» بايد از زير مجموعه هاي «شعر علوي»باشد. لطفاً در اين مورد توضيح دهيد؟
اگر ابعاد بر جسته وجودي و فراز و نشيب هايي را كه امام علي (ع) در طول 63 سال پشت سر نهاده اند به پازلي تشبيه كنيم هر بعد از ابعاد شخصيتي آن حضرت يا وقايع خوشايند و يا ناگواري كه با آن رو به رو بوده اند، به منزله قطعه هاي مختلف اين پازل اند كه وقتي به صورتي منطقي در كنار هم چيده مي شوند، تصويري از اين ابر مرد را به ما ارايه خواهند داد.
رخدادهاي بزرگ و حماسه آفريني چون ولادت آن حضرت در خانه كعبه، هجرت، فتح مكه و نقش آن امام همام در اين پيروزي ، حضور
تأثير گذار و سرنوشت ساز امام علي (ع) در غزوه ها، حادثه تلخ و رحلت رسول گرامي اسلام (ع) و ماجراي سقيفه، شهادت حضرت زهرا (س) و غربت علي (ع)، خانه نشيني ها، شب زنده داري ها و يتيم نوازي ها، مناجات علي (ع) ، ارايه الگوي كاملي از حكومت اسلامي در دوران كوتاه زمامداري، خدا محوري ، عدالت مداري، بدعت ستيزي، مبارزه با نهروانيان و خوارج، نهج البلاغه : كلامي دون كلام خدا و مافوق كلام بشري، معجزات و خوراق عادات و بالاخره شهادت آن بزرگوار در محراب عبادت و از همه مهم تر: مظلوميت علي (ع) هر كدام مي تواند به عنوان سوژه شعر قرار بگيرد و عناويني از قبيل : شعر ولادت ، شعر هجرت ، شعر سقيفه، شعر ولايت ، شعر حماسيه و مقاومت ، شعر شهادت را به خود اختصاص دهد كه به لحاظ موضوعي در عرصه شعر علوي حضور چشمگيري دارند.
-از اولين غديريه ها براي مان بگوييد.
كهن ترين غديريه منظمي كه در حافظه تاريخي شعر عرب به ثبت رسيده، متعلق به حسّان بن ثابت - شاعر پرآوزه عرب و از اصحاب رسول گرامي اسلامي (ص) است كه در سال حجه الوداع و در غدير خم، پس از معرفي امام اميرالمومنين علي (ع) به عنوان وصّي بلافصل رسول خدا (ص) سروده شده است :
ناديهم يوم الغدير نبيأم
ب خّم و اسمع ب الّرسول منادياً
هنگامي كه حسان بن ثابت سروده بالبداهه خود را در گرماگرم غدير براي پيامبر اسلام (ص) خواند، او را مورد عنايت و نوازش قرار دادند و فرمودند :
لا ز لت مؤيّداً ب روح القدوس ما نصر تنا ب لسا ن ك.
يعني تا زماني كه ما را با زبان خود (شعر خود) ياري مي كني ، جبرئيل مؤيد و مددكار تو خواهد بود.
در پيشينه مكتوب شعر فارسي، ابو منصور محمد دقيقي طوسي (متوفاي 341 هـ . ق) اولين سخنور پر آوازه اي است كه از امير مومنان علي(ع) به عنوان«امير روز غدير» ياد كرده است:
كبوس وار بگريد همي با چشم آلوس
بسان فرّخ شهبا، امير روز غدير ...
علي رغم اختلافي كه در ضبط اين بيت در متون كهن فارسي وجود دارد، آن را بايد كهن ترين شعر فارسي در رابطه با ماجراي تاريخي «غدير» تلقي كرد.
ابوالحسن مجدالدين كسايي مروزي (متوفاي 391 هـ . ق) از مواليان اهل بيت عليهم السلام بوده و در ديواني كه از او به چاپ رسيده ، اشعار ولايي فراواني را مي توان مشاهده كرد. كسايي پس از رسول خدا (ص) بالاترين مقام براي اميرمومنان علي(ع) قائل بوده و او را «امامت امت» و «افضل امت» معرفي مي كند و تولاي آن حضرت را امري ضروري واجب مي داند :
مدحت كن و بستاري كسي را كه پيمبر
بستود و ثنا كرد و بود داد همه كار
آن كيست بدين حال؟ كه بوده ست و كه باشد
جز شير خداوند جهان حيدر كراّر
فهم كن گر مومني فضل امير المومنين
فضل حيدر، شير يزدان ، مرتضاي پاكدين
فضل ن كس كز پيمبر بگذري ، فاضل تر اوست
فضل آن ركن مسلماني ، امام المتقين ...
آن : نبي وز انبيا كس ني به علم او را نظير
وين : اما امت آمد، و زهمه امت گزين...
بي تولاي علي و آل او ، دوزخ تو راست
خوار و بي تسليمي از تسنيم و از خلدبرين...
حكيم ابوالقاسم (متوفاي 411 هـ . ق) بزرگترين حماسه سرا در عرضه جهاني در شاهنامه از وجود نازنين مولاي متقيان علي (ع) به عنوان خاص «وصي» ياد كرده است :
حكيم اين جهان را چو دريا نهاد
برانگيخته موج از و تند باد
دو هفتاد كشتي ، بر او ساخته
همه بادبان بر افراخته
يكي پهن كشتي به سان عروس
بيا همه راسته همچو چشم خروس
محمد بود اندرون با علي
همان اهل بيت نبي و «وصي»
خردمند كز دور دريا بديد
كرانه نه پيدا و بن ناپديد
بدانست كو موج خواهد زدن
كس از موج بيرون نخواهد شدن
به دل گفت : اگر با نبي و «وصي»
شوم غرقه ، دارم دو يار وفي
همانا كه باشد مرا دستگير
خداوند تاج و ولوا و سرير ....
اگر چشم داري به ديگر سراي
به نزد نبي و «وصي»« گير جاي
گرت زين بد آيد ، گناه من است
چنين است آئين و راه من است
برين زارم و هم برين بگذرم
چنان دان كه خاك پي حيدرم
هر آن كس كه در دلش بغض علي است
ازو زارتر جهان ، زار كيست؟ ...
منوجهري دامغاني (متوفاي 432 هـ . ق) كه در شمار بزرگ ترين چكامه سرايان فارسي زبان است، با بهره گيري هنگام از صنعت «ايهام» به قدر و منزلت شامخ علوي و «غدير» اشاره اي دارد:
كس را خداي ، بي هنري مرتبت نداد
بيهوده هيچ سيل نيايد سوي غدير
باشد همو بزرگ ، چنو روز او بزرگ
باشد شقي : حقير و چنو روز او : حقير
و هم او در چكامه ديگري از علي (ع) به عنوان «مرد غدير خم» ياد كرده است:
آهني در كف ، چون «مرد غدير خم»
به كت ف باز فكنده سر هر دو كم ...
از خواجه عبدالله انصاري (متوفاي 481 هـ. ق) عارف بزرگ و مطرح سده پنجم ، چند رباعي بر جاي مانده كه رايحه توحيدي و ولايي دارند. در اين رباعي از وجود نازنين مولا علي (ع) به عنوان «ولي» ياد مي كند و بر اين باور است كه جانشيني بلافصل آن حضرت بر اساس نصّ جلّي (وحي منزل) مبتني است :
«رباعي»
اي خوانده تو را خدا : «ولي» ادركني
بر تو زنبي، «نصّ جلّي» ادركني
دستم تهي و لطف تو بي پايان است
يا حضرت مرتضي علي ! ادركني
حكيم ناصر خسرو قبادياني (متوفاي 481 هـ . ق) كه اعتقادي ژرف به ولايت امير مومنان علي (ع) دارد در جاي جاي ديوانش به منقبت آن حضرت و اهل بيت نبوي پرداخته و آشكارا از رخداد شگرف «غدير» سخن به ميان آورده است :
شرف مرد، به هنگام پديد آيد از او
چون پديد آمد تشريف علي روز غدير
بر سر خلق ، مر او را چو «وصي» كرد نبي
اين : به اندوه در افتاد از و آن : به زحير ! ...
او سزايد كه «وصي» بود نبي را ، در خلق
كه برادرش بد و ، ب ن عم و داماد و وزير ...
بياويزد آن كس به غدر خداي
كه بگريز از عهد روز غدير
چه گويي به محشر اگر پر سدت
از آن عهد محكم بشر يا شبر ...
ابوالمفاخر رازي (متوفاي 511 هـ . ق) در چكامه فاخر رضوي خود از «امير غدير» ياد كرده است :
با مرصّع بسوخت ، مرغ ملمّع بدن
اشك زليخا بريخت يوسف گل پيرهن ...
كرده زخارا : خمير، همچو «امير غدير»
از كف پير فطير، پشت تنور دمن ...
حكم شنايي غزنوي (متوفاي 25 هـ .ق) شاعر بلند آوازه و عارف والاقدر سده پنجم و واويل سده ششم ، در ديوان اشعار و نيز منظومه عرفاني حديقه الحقيقه خود، بارها به دفاع از حريم اميرمومنان علي (ع) برخاسته و با براهين عقلي و نقلي و صايت آن حضرت را اثبات كرده است - براي نمونه :
نامش ، از نام يا مشتق بود
هر كجا رفت، همرهش حق بود
مر نبي را ، وصّي و هم داماد
جان پيغمبر از جمالش شاد
آل ياسين ، شرف به او ديده
ايزد او را به علم، بگزيده
نايب مصطفي به روز غدير
كرده در شرع مر و را به امير
بهر او گفته مصطفي به ا لاه
كاي خداوند : «وال من والاه»
هر كه تن دشمن است و يزدان دوست
داند «اّلراسخون في العلم» اوست
دل او : عالم معاني بودلفظ او : آب زندگاني بود
تنگ از آن شد بر او جهان سترگ
كه جهان ، تنگ بود و مرد ، بزرگ
شهاب الدين اديب صابر ترمذي (متوفاي 546 هـ . ق) از مواليان اهل بيت عليهم السلام بوده و از اين كه به خاظر شرايط ناگوار حاكم بر جامعه گاهي ناگزير از تقّيه مي شده ، خاطري ملول و مكدّر دارد :
... از آن كه معتقد مرتضي و فاطمه ام
كه زين حصول درج باشد و خلاص درك
ز روزگار به دردم ، زدوستان محروم
چو مرتضي زامامت، چو فاطمه زفدك
ز صد هزار محمد كه در جهان آيد
يكي به منزلت و جاه، مصطفي نشود.
اگر كه عرصه عالم پر از علي گردد
يكي به عمل و شجاعت چو مرتضي نشود
جلال الدين محمد مولوي بلخي (متوفاي 670 هـ . ق) در مثنوي كبير و ماندگار خود بارها به محضر آن حضرت عرض ادب كرده و او را «حسن القضا» معرفي مي كند :
... زين سبب پيغمبر با اجتهاد نام خود، و آن علي ، مولا نهاد
گفت : هر كس را منم مولا و دوست ابن عّم من علي ، مولاي اوست
كيست مولا؟ آن كه آزادت كند بند رقّيب زپايت وا كند ...
از علي آ«وز، اخلاص عمل
شير حق را دان مّنزه از دغل
در غزا، بر پهلواني دست يافت
زود شمشيري بر آورد و شتافت
او خدو انداخت بر روي علي
افتخار هر نبّي و هر ولي
آن خدو زدبر رخي كه روي ماه
سجده آرد پيش او در سجده گاه ...
در شجاعت ، شير ربّاني ستي
در مروّت ، خود ندانم كيستي؟
اي علي كه جمله عقل و ديده اي
شمه اي واگو از آنچه ديده اي ...
راز بگشا اي علي مرتضي
اي پس از سوءالقضا ، حسن القضا
چون تو با بي آن مدينه ي علم را
چون شعاعي، آفتاب حلم را
بازباش از باب رحمت تا ابد
بارگاه «ماله كفواً احد»
شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي (متوفاي 690 هـ .ق) پس از سول خدا (ص) ، امامت و خلافت را حق علي (ع)
مي داند :
علي كو را خدا بي شك ولي خواند
به امر حق، ولي كردش پيمبر ...
گهي بر دوش احمد بود پايش
گهي بر تاركش از علم افسر ...
به آن روزي كه وحي آمد نبي را
كه از پالان اشتر ساخت منبر
كه : بعد از مصطفي در كل عالم
نبد فاضل تر و بهتر زحيدر
پس از احمد، امام حق علي دان
كه بود او نفس معصوم مطهّر
مسلّم شد «سلوني» گفتن او
كه علم مصطفي را بود او، در ...
اين سيري بود كوتاه و گذرا در «غديريه ها» و «غدير واره ها»يي كه از سده چهارم تا پاين سده هفتم در پيشينه مكتوب شعر كهن آييني در زبان فارسي آمده ، كه ناچاريم به خاطر حوصله تنگ از ادامه بحث باز مانيم.
- از اين فرصتي كه در اختيار ما ، گذاشتيد و به صورت كاملاً پژوهشي هر چند محدود جريان رخداد غدير را در بستر شعر فارسي به تصوير كشيديد، ممنون و سپاسگزاريم.
منبع: روزنامه کیهان




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما