کليد بي نيازي
نويسنده:محمد رضا اکبري
مردي از اصحاب پيامبر صلي اللّه عليه و آله به سخني معيشت گرفتار شد. همسرش به او گفت : اي كاش به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله مي رفتي و از او چيزي در خواست مي كردي.
مرد تنگدست به خدمت پيامبر صلي اللّه عليه و آله آمد و و حضرت از او را مشاهده كرد فرمود: هر كسي از ما بخواهد به او عطا خواهيم كرد و هر كس بي نيازي جويد خداوند او را بي نياز كند.
مرد فقير با خود گفت : مقصود او من بودم . سپس به سوي همسرش بازگشت و او را از سخن حضرت خبردار كرد.
همسرش گفت : رسول خدا صلي اللّه عليه و آله هم بشر است(از حال تو خبر ندارد) او را آگاه كن .
آن مرد دوباره به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله شرفياب گشت و چون حضرت او را ديد فرمود: هر كسي از ما بخواهد به او خواهيم داد و هر كس بي نيازي جويد خداوند بي نيازيش سازد. سه بار اين تكرار شد و او به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله مي رفت و بر مي گشت . آنگاه رفت و كلنگي عاريه كرد و براي كندن هيزم حركت كرد و قدري هيزم آورد و به مقداري آرد فروخت و آردها را به منزل برد و از آن استفاده كردند. روز بعد هم رفت و هيزم بيشتري آورد و فروخت و. همواره كار مي كرد و مي اندوخت تا خود كلنگي خريد و گرديد. آنگاه به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله مشرف گرديد و به اطلاع او رسانيد كه چگونه براي درخواست نزد او آمد و چه جمله اي را از او شنيد. پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله فرمود: كه من گفتم : هر كه از ما بخواهد به او مي دهيم و هركه بي نيازي گرداند.
منبع: قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)
مرد تنگدست به خدمت پيامبر صلي اللّه عليه و آله آمد و و حضرت از او را مشاهده كرد فرمود: هر كسي از ما بخواهد به او عطا خواهيم كرد و هر كس بي نيازي جويد خداوند او را بي نياز كند.
مرد فقير با خود گفت : مقصود او من بودم . سپس به سوي همسرش بازگشت و او را از سخن حضرت خبردار كرد.
همسرش گفت : رسول خدا صلي اللّه عليه و آله هم بشر است(از حال تو خبر ندارد) او را آگاه كن .
آن مرد دوباره به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله شرفياب گشت و چون حضرت او را ديد فرمود: هر كسي از ما بخواهد به او خواهيم داد و هر كس بي نيازي جويد خداوند بي نيازيش سازد. سه بار اين تكرار شد و او به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله مي رفت و بر مي گشت . آنگاه رفت و كلنگي عاريه كرد و براي كندن هيزم حركت كرد و قدري هيزم آورد و به مقداري آرد فروخت و آردها را به منزل برد و از آن استفاده كردند. روز بعد هم رفت و هيزم بيشتري آورد و فروخت و. همواره كار مي كرد و مي اندوخت تا خود كلنگي خريد و گرديد. آنگاه به محضر پيامبر صلي اللّه عليه و آله مشرف گرديد و به اطلاع او رسانيد كه چگونه براي درخواست نزد او آمد و چه جمله اي را از او شنيد. پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله فرمود: كه من گفتم : هر كه از ما بخواهد به او مي دهيم و هركه بي نيازي گرداند.
منبع: قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)