پدرسالاری

زنان در جامعه‌ی قرن بیستم در اکثر حیطه‌های زندگی اجتماعی به صورت نظام‌مند با محرومیت و نابرخورداری مواجه‌اند. پدرسالاری نظامی اجتماعی است که در آن مردان بر زنان سیطره دارند و آن‌ها را مورد ستم و استثمار قرار می‌دهند.
پنجشنبه، 10 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پدرسالاری
 پدرسالاری

 

نویسنده: سیلویا والبی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
 

Patriarchy
زنان در جامعه‌ی قرن بیستم در اکثر حیطه‌های زندگی اجتماعی به صورت نظام‌مند با محرومیت و نابرخورداری مواجه‌اند. پدرسالاری نظامی اجتماعی است که در آن مردان بر زنان سیطره دارند و آن‌ها را مورد ستم و استثمار قرار می‌دهند. پدرسالاری مفهومی است که با آن بر ارتباط متقابل شیوه‌های گوناگون قدرت و سلطه‌ی مردان بر زنان تأکید می‌کنند. آن دسته از روابط اجتماعی را که مردان از طریق آن‌ها بر زنان مسلط می‌شوند شامل تولیدمثل، خشونت، امور جنسی، کار، فرهنگ و دولت دانسته‌اند (Walby, 1990). دیگران معتقدند که درباره‌ی نابرابری از لحاظ جنسیت با مفاهیمی غیر از مفهوم پدرسالاری بهتر می‌توان نظریه‌پردازی کرد.
رهیافت سنتی به پدرسالاری این بوده است که پدرسالاری را براساس موقعیت مردان به عنوان سرپرست خانوار و خانواده می‌نگرند. در کاربردهای اخیرتر معمولاً معنای پدرسالاری چنان کلی‌تر و گسترده‌تر می‌شود که خانوار فقط یکی از جنبه‌های پدرسالاری یا یکی از صورت‌های آن محسوب می‌شود. در همه‌ی نظریه‌های پدرسالاری بر تقسیم بنیادی منافع اکثر مردان و زنان انگشت گذاشته‌اند و آن را نتیجه‌ی ساختار اجتماعی روابط جنسیتی دانسته‌اند. در بعضی از این نظریه‌ها به جنبه‌های زیست‌شناختی تولیدمثل توجه می‌کنند (Firestone, 1970)؛ اما این نگرش خصوصاً در نوشته‌های جدیدتر، نامعمول است. ویژگی متداول‌تر این تحلیل‌ها این است که به کنترل زنان از طریق امور جنسی و با توجه به نهاد ناهمجنس‌خواهی (Rich, 1980) و پدیده‌هایی مانند هرزه‌نگاری [پورنوگرافی] تأکید می‌کنند (Dworkin, 1981)، خشونت مردانه به منزله‌ی پایه و اساس کنترل مردان بر زنان کانون بعضی از تحلیل‌های پدرسالاری است (Brownmiller, 1976; Daly, 1978). در سایر تحلیل‌ها تأکیدهای ماتریالیستی‌تری هست و به بررسی این مسئله می‌پردازند که مردان چگونه از کار زنان نفع می‌برند، چه به صورت کارهای بی‌مزد خانه‌داری و چه به صورت کارهای کم‌درآمد در بازار کار. در این تبیین‌ها غالباً تحلیل پدرسالاری را با سایر ساختارهای نابرابری اجتماعی مانند سرمایه‌داری پیوند می‌دهند (Hartmann, 1979).
پدرسالاری مفهوم مناقشه‌برانگیزی است، مثلاً بعضی از منتقدان معتقدند که این مفهوم موجب بی‌توجهی به سایر صورت‌های نابرابری اجتماعی مانند طبقه و «نژاد» می‌شود. این نظر با مخالفت نویسندگانی دیگر روبه‌رو شده است، از جمله مخالفت نویسندگانی دیگر روبه‌رو شده است، از جمله مخالفت هارتمان که تحلیل پدرسالاری را در نظریه‌ی نظام‌های دوگانه‌ی خویش با تحلیل سرمایه‌داری ترکیب کرده است.
ذات‌گرایی، جهانشمولی کاذب و غیر تاریخی‌نگری انتقادهای دیگری است حاکی از این‌که در اصطلاح پدرسالاری به تنوع شکل‌های روابط جنسیتی در فرهنگ‌ها، گروه‌های قومی و دوره‌های تاریخی مختلف به اندازه‌ی کافی توجه نشده است. در پاسخ به این انتقادها، تبیین‌هایی پرورانده شده که در آن‌ها تنوع شکل‌های پدرسالاری و نحوه‌ی تغییر آن‌ها در طول زمان تحلیل شده است.
سودمندی مفهوم پدرسالاری در این است که کانونی برای نظریه‌پردازی درباره‌ی روابط جنسیتی فراهم می‌آورد که با آن پیوند و اتصال متقابل جنبه‌های مختلف ظلم و ستم مردان بر زنان مورد توجه قرار می‌گیرد.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما