نویسنده: Cohen of Birkenhead
مترجم: مسعود رضوی
مترجم: مسعود رضوی
[irazmes dārwin]
Erasmus Darwin
(ت. الستنهال، نزدیک ناتینگم، انگلستان، 21 آذر 1110/ 12 دسامبر 1731؛ و. صومعهی بردسال، نزدیک دربی، انگلستان، 29 فروردین 1181 / 18 آوریل 1802) ، پزشکی، شعر علمی، گیاه شناسی، فناوری (تکنولوژی) .
ایرزمس داروین هفتمین فرزند و چهارمین و کوچکترین پسر رابرت داروین، یک وکیل دعاوی بازنشسته با مال و منال مستقل بود. از نُه سالگی در مدرسهی چسترفیلد به تحصیل پرداخت، و از آنجا، در هیجده سالگی کمک هزینهی تحصیلی لرد اکستر برای کالج سنت جان در کیمبریج به وی اعطا شد. داروین در کیمبریج به تحصیل در ادبیات یونان و روم باستان، ریاضیات، و پزشکی مشغول گشت، و در 1134 درجهی لیسانس در پزشکی گرفت. [ اگر چه نوهی وی، چارلز داروین، مدعی بود که ایرزمس داروین به سال 1133 درجهی لیسانس در علوم انسانی از دانشگاه کمبریج گرفت، هیچ مدرکی برای اثبات این ادعا در دست نیست؛ هیچ مدرکی هم وجود ندارد که وی دکتری در پزشکی گرفته باشد، هر چند عنوان دکتری در صفحهی عنوان کتابها و مقالههای متعدد او در «انجمن سلطنتی» و در اعلانهای بی شمار وی دیده میشود، اما روی بنای یادبودی که همسر بیوهاش بنیاد نهاد، دیده نمیشود.] با این حال، در مدتی که در کیمبریج بسر میبرد، در جلسههای سخنرانی و تدریس ویلیامهانتر دربارهی کالبدشناسی، که در شهر لندن ایراد میشد، حضور مییافت، و پس از آن دو سال، 1133 و 1334، در «مدرسهی پزشکی ادینبرا» گذرانید، و سپس برای اخذ درجهی لیسانس پزشکی به کیمبریج بازگشت؛ پس از آن چند ماه اوقات خود را در ادینبرا به مطالعات دیگر مصروف داشت.
داروین در سال 1135 در ناتینگم به طبابت پرداخت، ولی کمتر بیماری به سویش جلب شد، و او پس از دو ماه به لیچفیلد تغییر مکان داد. اندکی پس از نقل مکان به این شهر، برای عیادت شخصی به نام آقای اینج، که پزشک دیگر شهر او را درمان ناشدنی خوانده بود، فراخوانده شد. بر اثر مراقبت داروین، این بیمار بهبود یافت، و از ان پس داروین به نام شد و شهرتش منتشر گشت.
داروین، در پیشهی پزشکی، هر مورد بیماری را بر اساس ویژگیهای آن درمان میکرد؛ دربارهی نشانگان بیماری به تعمّق میپرداخت و سپس روش درمان مختص آن بیماری را به کار میبست. وی، مانند بقراط، به روش تمثیل استدلال میکرد، و همین امر او را به موضوع مایه کوبی برای جلوگیری از بیماری سرخک رهنمون شد؛ وی این آزمایش را با دو فرزندش انجام داد و در هر دو مورد به یک اندازه ناموفق بود. داروین برای معالجهی بیماری و ناتوانی روشهای درمانی نو ابداع کرد؛ اهمیت توارث را در بیماری بازشناخت؛ در معالجهی دردمندان روانی اندیشههای روشنگرانه داشت؛ و مانند بسیاری از معاصرانش، به بهداشت همگانی علاقمند بود، در اهمیت تهویهی بهتر و روش بهتر دفع فاضلاب تأکید میورزید، و اندرز میداد که گورستانها باید در بیرون از محدودهی شهر ایجاد شوند. در 1140 به عضویت در «انجمن سلطنتی» برگزیده شد.
داروین در 1136 با مریهاوئرد پیمان زناشویی بست و تا زمان مرگ همسرش در 1149 با او با خوشی زیست. ثمرهی این ازدواج سه پسر بود – چارلز، دانشجوی برجستهی پزشکی در ادینبرا، که به سال 1157 در بیست سالگی درگذشت؛ ایرزمس، حقوقدانی که در چهل سالگی با غرق کردن خود در آب خودکشی کرد؛ و رابرت وئرینگ، که در شروزبری حرفهی پزشکی در پیش گرفت و پدر چارلز رابرت داروین بود. داروین، پس از مرگ همسرش، دو دختر نامشروع به نام دوشیزگان پارکر را به فرزندخواندگی پذیرفت، و آنها در خانهی وی باقی ماندند (در دههی 1170 داروین مدرسه ای در اشبورن، دربیشر، برای این دختران تأسیس کرد و در 1176 برایشان کتابی نوشت با عنوان A Plan for the Conduct of Female Education in Boarding Schools («برنامه ای برای اجرای آموزش دختران در مدارس شبانه روزی») و در آن موضوعهای بسیاری را عنوان کرد که همهی آنها کاملاً به آموزش دختران مربوط نبودند.
داروین، در 1145، با همکاری مثیو بولتن و دکتر ویلیام اسمال، «انجمن ماه» را بنیاد نهاد، که برای بحثهای علمی در برمینگم تشکیل جلسه میداد؛ در اوایل دههی 1150 نیز «انجمن گیاه شناسی لیچفیلد» را تأسیس کرد. کار این انجمن به نزاعی شدید بین داروین و ویلیام ویذرینگ، یکی از پزشکان همکار و عضو «انجمن ماه» ، که داروین وی را به اقامت در برمینگم تشویق کرده بود، انجامید. در 1166/ 1787 ترجمهی «انجمن گیاه شناسی لیچفیلد» از کتابهای Mantissae, Genera Plantarum، اثر لینه، در دو جلد انتشار یافت. ویذرینگ اثر خود به نام A Batanical Arrangement of all the Vegetables Naturally growing in Great Britain («آرایش گیاه شناختی رستنیهائی که به طور طبیعی در بریتانیای کبیر میرویند») را در 1154/ 1775 منتشر کرده بود، و اثر لینهی لیچفیلد پر است از اشارههای تمسخرآمیز به ویذرینگ (اما بدون ذکر نام او) و اثر وی، بویژه به اصطلاحات انگلیسی آن، از قبیل «همهی نامها و اصطلاحات ناسفتهی آن در سطرهای پیش، در بین بسیاری دیگر، که به یکسان سزاوار ایراد میباشند... از آن مجموعه اقتباس شده اند.» این نکته باید به یاد بماند که کار ویذرینگ با گذشت زمان اهمیت بیشتری یافته است، در صورتی که متن لیچفیلد دیگر ارزشی ندارد.
باید خاطرنشان کرد که این نخستین نزاع داروین با ویذرینگ نبود؛ در 1159 داروین رسالهی دکتری و مقالهی مربوط به مدال طلایی «انجمن آیسکولاپیوس» فرزند درگذشته اش، چارلز، را ترجمه کرده، و یک رشته یادداشتهای موردی دربارهی درمان استسقا با مادهی محرک قلب بدست آمده از گل انگشتانه (digitalis) ضمیمهی آن کرده بود و در نتیجه ظاهراً مدعی حق تقدم خود و پسرش در این روش معالجه شد. اثر مهم و معتبر ویذرینگ، (An Account of Foxglore «گزارشی دربارهی گل انگشتانه») ، در 1164/ 1785 منتشر شد، و تاریخ مقدمهی آن ماه ژویهی همان سال است. داروین پیش از آن مقاله ای دربارهی این موضوع در برابر «انجمن سلطنتی» خوانده بود؛ ویذرینگ در کتابش به این موضوع اشاره ای نکرده است. داروین هم در ضمیمه ای که در 1159 انتشار داد به اثر ویذینگ اشاره ای نکرده است، هر چند نخستین مورد گزارش داده شده با مشاوره با وی معاینه شده بود. حتی اگر تقدم انتشار به داروین داده شود، جای چندان تردیدی نیست که ویذرینگ نخستین کسی بود که ارزش گل انگشتانه را نشان داد و کاربرد منظم این دارو را آغاز نمود؛ از بسیاری جهات، به نظر میرسد که داروین در جریان این مناقشه رفتار شرم آوری داشته است.
در 1156، داروین در یک کیلومتر و نیمی لیچفیلد هشت جریب زمین باتلاقی خریداری کرد و با مهارت زیاد مکانیکی و گیاه شناختی آن را به باغ تفریحی زیبائی تبدیل کرد، مرکب از چند دریاچه و گلخانه، که قرار بود به عنوان آزمایشگاه وی برای مطالعهی زندگی گیاهان به کار رود. او در 1158 نخستین اثر از کارهای مهمش را به نام The Botanic Garden («باغ گیاه شناسی») ، یک شعر علمی با یادداشتهای مشروح، آغاز نمود.
داروین در 1157، سالی که پسرش چارلز درگذشت، با بانو ایلیزبث شنداس پول، همسر سرهنگ شنداس پول اهل ردبرنهال، دربیشر، و دختر نامشروع ارل دوم پورتمور، آشنا شد. بانو پول دو کودک بیمارش را به خانهی داروین آورد و چند هفته با آنها در آنجا ماند؛ داروین آنان را معالجه کرد و در این مدت دل در گرو عشق بانو پول نهاد، و پس از آن هدیهها و سرودههای عاشقانه برایش فرستاد. اندکی بعد، خود بانو پول بیمار شد؛ داروین به مراقبت از او پرداخت، و پس از بهبودی وی «غزلی در وصف رودخانهی درونت» خطاب به وی سرود. در 1159 سرهنگ پول، که سالها از همسرش بزرگتر بود، مرد؛ در 1160 داروین و بانو پول ازدواج کردند و حاصل این ازدواج هفت فرزند بود.
ایلیزبث داروین زیستن در لیچفیلد را خوش نمیداشت، پس خانوادهی داروین به زادبوم پیشین ایلیزبث در ردبرنهال نقل مکان کردند، و ایرزمس داروین در دربی در فاصلهی هفت کیلومتری آنجا به پزشکی مشغول شد. در 1162 از آنجا به خود دربی رفتند.
چون دربی با برمینگم شصت کیلومتر فاصله داشت، داروین بندرت در جلسههای «انجمن ماه» شرکت میجست. اما در 1162، «انجمن فلسفی دربی» را بنیاد نهاد، که کانون مشهوری برای بحث دربارهی علم و فنّاوری گشت. «انجمن فلسفی» کتابخانه ای برای استفادهی اعضای خویش گردآورد که بخشی از آن در موزه و کتابخانهی دربی محفوظ مانده است. افزون بر این، داروین درصدد برآمد که خانه ای برای سالمندان ترتیب دهد؛ دستنوشتهی این طرح در «دفتر یادداشت» او برجا مانده است. این کتاب متضمّن بحثهائی دربارهی انواع موضوعهائی است که امروز نیز در خور توجهند؛ برخی از یادداشتهای موردی وی – از جمله توصیفی دربارهی بیماری نقرس خود او – و اندیشههایش دربارهی اختراعاتش همراه با تصویرهائی از آنها، در این کتاب آمده است. (بسیاری از این اختراعات و برنامهها از آن رو جالب توجهند که سرشت متغیّر قوّهی تخیل داروین را مجسم مینمایند؛ در بین آنها نقشههای ساخت سدهای روی کانال، یک آسیای بادی افقی که وج وود از آن برای نرم کردن رنگ و سنگ چخماق تا پیش از پیدایش ماشین بخار جیمز وات استفاده میکرد، یک ماشین سخنگو، یک شمعدان تاشو، یک ماشین بافندگی، نقشه ای برای آبریزگاهی از نوع جدید، یک موتور موشک با استفاده از ئیدروژن و اوکسیژن به عنوان نیروی محرک آن، پرنده ای مکانیکی با بالهای متحرک، ماشینهای رونوشت برداری، و بسیاری دستگاههای ابتکاری دیگر وجود دارند.)
نخستین اثر از چهار کار علمی عمدهی داروین، به نام «باغ گیاه شناسی» که چکامهی تحشیه شدهی علمی به سبک ابیات آوگوستینی بود، در دو بخش منتشر شد، که بخش دوم آن، با عنوان The Loves of the Plants «عشقهای گیاهان» ، 1789) ، پیش از اولی با عنوان Economy of Vegntation («اقتصاد گل و گیاه» ، 1791) انتشار یافت. داروین از آن رو تصمیم گرفت که بخش دوم را پیش از بخش اول منتشر کند که از نظر «زیبایی و سرگرمی» متناسب تر بود. بخش نخست این اثر بلند پروازانه تر از بخش دوم است، تمام فلسفهی طبیعی را شامل میشود، و بسیاری از پژوهشها و اختراعات وج وود، وات، بولتن، و دیگران را در بردارد. داروین مینویسد که غرض کلی این اثر عبارت بود از «گنجانیدن قوهی تخیل و ابداع زیر لوای علم... برانگیختن هوشمندان به منظور پروردن دانش گیاه شناسی... و جلب توجه آنان به آثار جاودانی طبیعیدان سوئدی – لینه.»
داروین معتقد بود که نثر در خور بیان اندیشههای انتزاعی است، اما وی سرودن شعر را به دلیل تناسب بیشتر آن برای ایجاد تصاویر بصری برگزید؛ او در کار تشخصّ بخشیدن به همهی نمودهای علمی، فنی و طبیعی، از آموزهی صلیبیان گل سرخ * دربارهی گورزادهای نگهبان دفینهها (Gnomes)، دوشیزگان فضایی (Sylphs)، دوشیزگان دریایی (Nymphs)، و سمندرها، که روحشان بر عناصر چهارگانه حاکم است، بهره جست. اگر چه ویلیام کوپر و سایر منتقدان پیشین از «باغهای گیاه شناسی» با ستایش استقبال کردند، اما میل غریزی داروین که او را به انتشار بی نام آثارش کشانید توجیه پذیر بود؛ در 1178 کنینگ (معاون وزیر خارجهی دولت پیت) ، با همکاری هوکم فریئر و جورج الیس، هجویهی کوبنده ای با نام The Loves of the Triangles («عشقهای مثلثها» بر کتاب داروین انتشار دادند و شهرت داروین به عنوان شاعر تباه شد. شاید بتوان تصور نمود که هدف حملهی کنینگ تنها شخص داروین نبود، بلکه همکاران او در «انجمن ماه» نیز بودند که تفکر افراطی داشتند، از پشتیبانان انقلابهای فرانسه و امریکا و دشمنان برده داری بشمار میآمدند، و در واقع به عنوان دموکرات و منکران وجود خداوند همه چیز را به سخریه میگرفتند.
داروین Zoonomia («جانورشناسی») را در دو مجلّد در 1173 / 1794 و 1175/ 1796 انتشار داد. این اثر، که رسالهی عمدهی وی در پزشکی و علوم طبیعی است، کار بیست سال را دربر دارد. داروین، در این کتاب، در درجهی اول وظیفهی تعریف و تبیین مبانی فیزیولوژیک و البته روان شناختی پدیدههائی مانند قوانین علیت حیوانی و انواع چهارگانه – عصبی، احساسی، ارادی و همبستهی – حرکتهای رشته ای را بر عهده گرفته و طبقه بندی بیماریها را بر آن پایه گذاری کرده است. وی از حیث مفهوم کلی بیماری از افلاطون پیروی میکند، اما حرکات رشته ای را جانشین اخلاط چهارگانه مینماید و سرچشمهی همهی بیماریها را «زیاده روی، کاستی، یا عمل وارونهی استعدادهای حسی، به عنوان علت تقریبی آنها» میانگارد؛ به عقیدهی او، بیماری «عبارت است از حرکات به هم ریختهی الیاف بدن، به عنوان معلول تقریبی کاربرد این استعدادهای از هم پاشیده» . اصطلاحات داروین، مانند پیشینیانش، روی هم رفته برگردان نمودگارها و نشانگان لاتین است. داروین در طبقه بندی خویش مدیون سوواژ دولاکروئا و ویلیام کالین است؛ اما به مورگانیی اشاره ای نمیکند. جانورشناسی همچنین مشتمل است بر دفاع از زایش خود به خودی زندگی از تفالهی مادهی تجزیه شونده، و حتی نظریهی تکامل زیستی ای را که داروین تدوین آن را در باغ گیاه شناسی آغاز کرده بود به شیوه ای روشنتر بیان میکند. داروین در بحثهای مکرر خویش راجع به تکامل و انتخاب طبیعی، نظریهی خلقت خاصّه (آفرینش خداوندی) را، که لینه آن را به کلام قاطع رد کرده بود، مردود میشمارد و معتقد است که گونهها متغیرند و پیوسته دگرگون میشوند. به عقیدهی او زمین میلیونها سال عمر دارد؛ در جانورشناسی تغییرات حاصل در جانوران خون گرم را در اوضاع مختلف شرح میدهد و میپرسد:
آیا بیش از حد گستاخانه خواهد بود اگر تصور کنیم که همهی جانوران خون گرم از یک رشتهی زنده برآمده اند... با نیروئی برای بدست آوردن اندامهای تازه، همراه با گرایشهای نو، با هدایت هیجانها، حواس، اراده، تداعیها؛ و در نتیجه بهره مندی از استعداد برای استمرار بهبود وضع در اثر فعالیت ذاتی خود [موجود زنده] ، و انتقال آن اصلاحات به نسل بعد در جهان بی پایان؟
وی این استدلال را بسط میدهد تا جانوران خونسرد و رستنیها را هم دربرگیرد، و آنگاه نتیجه میگیرد که «آیا باید چنین پنداشت که یک ریشهی واحد علت حیات موجودات زنده است؟ ،» و «سراسر هستی در حکم یک خانواده با یک پدر و مادر است؟» چنان که دیدیم، داروین، مانند لامارک، به اندیشهی توارث خصوصیات اکتسابی نیز توجه کرده است. امکان دارد که هر دو از بوفون الهام گرفته باشند؛ این هر دو بر تکامل به عنوان تلاش ناآگاهانهی موجود زنده برای بقا و سازگاری با اوضاع محیط، که به دگرگونی جسمانی یا تعدیل آن از راه کاربرد یا عدم استفادهی اندامها منتهی میشود، تأکید کرده اند. باری، امتیاز ابداع نخستین فرضیهی فراگیر و منسجم تکامل را میتوان از آن داروین دانست. [جالب توجه است که اگر چه چارلز داروین مینویسد که در جوانی «جانورشناسی» را خوانده است، ولی این کتاب در او تأثیری نگذاشته است؛ لیکن On the Origin of Species نخستین پیشنویس («دربارهی اصل گونههای جانوری») عنوان Zoonomia را داشت.]
سومین اثر مهم داروین، Phytologia («گیاه شناسی» ، 1800) ، پیش از هر چیز رساله ای در زمینهی کشاورزی است. این اثر، با عنوان فرعی، The Philosophy of Agriculture and Gardening («فلسفهی کشاورزی و باغبانی») ، نمایانگر تنوع گستردهی علایق او است و با ارثیهی سرجان سینکلر، رئیس «شورای کشاورزی لندن» ، به چاپ رسید. اگر چه این کتاب به مباحث عملی از قبیل کود حاصل از مدفوع، زهکشی و آبیاری زمین، بیماریهای گیاهی و روش مبارزه با آنها و اصلاح دستگاه طبقه بندی لینه میپردازد، داروین آن را اساساً ادامه و کاربست نظرش دربارهی گیاهان مورد بحث تکامل زیستی میشمرد که تشریح آن را در «جانورشناسی» آغاز کرده بود.
داروین در اینجا (مانند آنچه در «باغ گیاه شناسی» آمده است) گیاهان را مانند جانوران پست مورد بحث قرار میدهد و میگوید که اینها از موهبت شش (برگها) و شیرراههای گیاهی بهره ورند (زیرا ریشههایشان مایعات را جذب کرده به تنه و شاخهها میفرستند.) سینکلر، که الهام دهندهی این کتاب بود، آن را «ارزنده ترین اثر» نامید، اما عقیده داشت که «بر روی هم ، رساله ای است بیش از حد فلسفی که آن را بتوان برای استفادهی عموم مناسب دانست» . با وصف این، بخشی از مباحث کتاب «گیاه شناسی» که جنبهی فلسفی کمتری دارد فوق العاده جالب توجه است؛ داروین در آن نه فقط آمیزه ای از گوگرد – آهک را به عنوان حشره کش توصیه میکند، بلکه موضوع کنترل بوم شناختی را نیز مطرح میسازد و این فکر را القا میکند که با افزایش تعداد دشمنان حشرههای زیانکار میتوان از تعداد این حشرات کاست – مثلاً با گسترش زاد و ولد پرندگان پرچینی، سهرهها، و زاغچهها میتوان از مقدار کرمینهی مگس مصری (ichneumon) کاست.
آخرین کتاب داروین، The Temple of Nature («معبد طبیعت») (که پس از مرگ وی در 1182/ 1803 منتشر شد) شعر طولانی دیگری دربارهی طبیعت است که یادداشتهای بی شمار همراه دارد. داروین در آن کتاب این اعتقاد خویش را آشکارا تایید میکند که اساطیر باستانی اسرار مصریان، اسرار دینی مردم النوسیس یونان، و افسانههای بی دینان قدیم دربرگیرنده حقیقتهای بنیادی طبیعت است و از این رو آنها را میتوان با دنیای علم تلفیق نمود. اما زیاده روی داروین در نظریه پردازی موجب نمیشود که آرای وی به عنوان مبشر مشتاق پیشرفت و تکامل از دیدهها پنهان بماند در حقیقت، «معبد طبیعت» را میتوان گواه میل داروینی به نوشتن اثری دیگر زیر عنوان Essay on Man («مقاله ای دربارهی انسان») شمرد.
خانواده داروین: از کسانی که نامشان با حروف سیاه چاپ شده است در مقالهی مربوط به آنان بحث خواهد شد.
اشتیاق داروین به اساطیر و اسرار بی دینان قدیم، آرای وی دربارهی تکامل، جهان بینی آزادیخواهانه اش، و اصول اعتقادیش دربارهی اصالت انسان، به روی هم، کار او را بدانجا کشید که برچسب ملحد به وی بزنند؛ اما این اتهام فاقد پشتوانه است. «معبد طبیعت» نشان میدهد که داروین خداپرستی افراطی است بدون اعتقاد به پیامبران و دیگر مسائل مذهبی که هیچ اعتقادی را برتر از اعتقاد دیگر نمیداند، اما در مورد حکمت الهی آفرینش یا حکمت اخلاقی کتاب مقدس تردیدی به خود راه نمیداد. شاید با تفسیر اروین پرایمر دربارهی آخرین کتاب داروین بتوان این مقصود را چنین تلخیص نمود: «شعر او، به عنوان یک جهان بینی علمی، به شیوه ای پیامبر مانند و انذارگونه مملوّ است از بیان دشواری التیام دادن بین ایمان سنتی در جهان عقلانی با شواهد تجربی مربوط به طبیعتی جاندار و درحال گسترش و تکامل، طبیعتی که آماجش کثرت است و به نظر میرسد که به فرد، فوق العاده بی اعتنا است.»
در 1180 داروین به مرضی شدید دچار گشت، که علایم آن سکتهی قلبی میمانست؛ وی پس از آن هرگز نیرو و شوق زندگی را بازنیافت. در زمستان 1181، به صومعهی بردسال، خانه ای که فرزندش ایرزمس اندکی پیش از خودکشی آن را خریداری کرده بود، نقل مکان کرد و هم در آنجا بود که حمله ای مرگبار به وی دست داد.
آثار عمدهی داروین بدین قرارند: The Botanic Garden, Patt II, Containing the Loves of the Plants, a Poem with Philosophical Notes (لندن، 1789) ، The Botanic Garden, Part I, containing the Economy of Vegetation, a Poem with Philosophical Notes (لندن، 1791) ؛ Zoonomia; or the Laws of Organic Life، 2 جلد (لندن، 1794-1796)؛ Phytologia, or the Philosophy Agriculture and Gardening, with the theory of draining morasses, and with an improved construction of the drill plovgh (لندن، 1800) ؛ و The Temple of Nature; or the Origin of Society; A Poem with Philosophical Notes (لندن، 1803) ؛ همهی این کتابها جز Phytologia به چندین چاپ رسیدند و به چندین زبان ترجمه شدند.
علاوه بر اینها، داروین چند اثر را نیز ویراست: Experiments establishing a Criterion Between Mucaginous and Purulent Matter. An Account of the Retrograde Motions of the Absorbebt Vessels of Animal Bodies in some Diseases، تألیف فرزندش چارلز (لیچفیلد، 1780) و دو اثر از انتشارات «انجمن گیاه شناسی لیچفیلد» با عنوانهای The Systema of Vegetables (ترجمه از Genera Phlantarum، اثر لینه، لندن، 1787) . برخی از آثار متفرقهی او بدین قرارند: «The History of Boxton and Maltock Waters»، در کتابی از جیمز پیلکینگتن با عنوان A View of the presnt State of Derbyshire (دربی، 1789)، A Plan for the Conduct of Female Education of Boarding Schools (لندن، 1797)؛ Private Families and public Seminaries to which is added, Rudiments of Taste in a Series of Letterts from a Mother to her Daughter (فیلادلفیا، 1798)؛ و Poetical Works (لندن، 1806).
«دفتر یادداشت» ، داروین در اتاق ایرزمس داروین در داونهاوس، واقع در کنت، نگهداری میشود؛ این محل اکنون به صورت موزهی چارلز داروین درآمده است. چندین تصویر از چهرهی داروین باقی مانده است، که چشمگیرترین آنها عبارتند از قدیمی ترین تصویر شناخته شده (حدود سال 1770) ، ترسیم شده به دست جوزف رایت اهل دربی، که اکنون در نگارخانهی ملی لندن موجود است؛ تصویری جدیدتر به قلم رایت در «نگارخانهی هنر عمومی» در دربی نگهداری میشود؛ و آخرین تصویر (حدود سال 1802) ، اثر جیمز رولینسن، در مجموعهی «انجمن شهر دربی» است اما به دبیرستان شهر ایرزمس داروین در چدرزدن قرض داده شده است.
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی: احمد آرام ...]و دیگران[، زیر نظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
Erasmus Darwin
(ت. الستنهال، نزدیک ناتینگم، انگلستان، 21 آذر 1110/ 12 دسامبر 1731؛ و. صومعهی بردسال، نزدیک دربی، انگلستان، 29 فروردین 1181 / 18 آوریل 1802) ، پزشکی، شعر علمی، گیاه شناسی، فناوری (تکنولوژی) .
ایرزمس داروین هفتمین فرزند و چهارمین و کوچکترین پسر رابرت داروین، یک وکیل دعاوی بازنشسته با مال و منال مستقل بود. از نُه سالگی در مدرسهی چسترفیلد به تحصیل پرداخت، و از آنجا، در هیجده سالگی کمک هزینهی تحصیلی لرد اکستر برای کالج سنت جان در کیمبریج به وی اعطا شد. داروین در کیمبریج به تحصیل در ادبیات یونان و روم باستان، ریاضیات، و پزشکی مشغول گشت، و در 1134 درجهی لیسانس در پزشکی گرفت. [ اگر چه نوهی وی، چارلز داروین، مدعی بود که ایرزمس داروین به سال 1133 درجهی لیسانس در علوم انسانی از دانشگاه کمبریج گرفت، هیچ مدرکی برای اثبات این ادعا در دست نیست؛ هیچ مدرکی هم وجود ندارد که وی دکتری در پزشکی گرفته باشد، هر چند عنوان دکتری در صفحهی عنوان کتابها و مقالههای متعدد او در «انجمن سلطنتی» و در اعلانهای بی شمار وی دیده میشود، اما روی بنای یادبودی که همسر بیوهاش بنیاد نهاد، دیده نمیشود.] با این حال، در مدتی که در کیمبریج بسر میبرد، در جلسههای سخنرانی و تدریس ویلیامهانتر دربارهی کالبدشناسی، که در شهر لندن ایراد میشد، حضور مییافت، و پس از آن دو سال، 1133 و 1334، در «مدرسهی پزشکی ادینبرا» گذرانید، و سپس برای اخذ درجهی لیسانس پزشکی به کیمبریج بازگشت؛ پس از آن چند ماه اوقات خود را در ادینبرا به مطالعات دیگر مصروف داشت.
داروین در سال 1135 در ناتینگم به طبابت پرداخت، ولی کمتر بیماری به سویش جلب شد، و او پس از دو ماه به لیچفیلد تغییر مکان داد. اندکی پس از نقل مکان به این شهر، برای عیادت شخصی به نام آقای اینج، که پزشک دیگر شهر او را درمان ناشدنی خوانده بود، فراخوانده شد. بر اثر مراقبت داروین، این بیمار بهبود یافت، و از ان پس داروین به نام شد و شهرتش منتشر گشت.
داروین، در پیشهی پزشکی، هر مورد بیماری را بر اساس ویژگیهای آن درمان میکرد؛ دربارهی نشانگان بیماری به تعمّق میپرداخت و سپس روش درمان مختص آن بیماری را به کار میبست. وی، مانند بقراط، به روش تمثیل استدلال میکرد، و همین امر او را به موضوع مایه کوبی برای جلوگیری از بیماری سرخک رهنمون شد؛ وی این آزمایش را با دو فرزندش انجام داد و در هر دو مورد به یک اندازه ناموفق بود. داروین برای معالجهی بیماری و ناتوانی روشهای درمانی نو ابداع کرد؛ اهمیت توارث را در بیماری بازشناخت؛ در معالجهی دردمندان روانی اندیشههای روشنگرانه داشت؛ و مانند بسیاری از معاصرانش، به بهداشت همگانی علاقمند بود، در اهمیت تهویهی بهتر و روش بهتر دفع فاضلاب تأکید میورزید، و اندرز میداد که گورستانها باید در بیرون از محدودهی شهر ایجاد شوند. در 1140 به عضویت در «انجمن سلطنتی» برگزیده شد.
داروین در 1136 با مریهاوئرد پیمان زناشویی بست و تا زمان مرگ همسرش در 1149 با او با خوشی زیست. ثمرهی این ازدواج سه پسر بود – چارلز، دانشجوی برجستهی پزشکی در ادینبرا، که به سال 1157 در بیست سالگی درگذشت؛ ایرزمس، حقوقدانی که در چهل سالگی با غرق کردن خود در آب خودکشی کرد؛ و رابرت وئرینگ، که در شروزبری حرفهی پزشکی در پیش گرفت و پدر چارلز رابرت داروین بود. داروین، پس از مرگ همسرش، دو دختر نامشروع به نام دوشیزگان پارکر را به فرزندخواندگی پذیرفت، و آنها در خانهی وی باقی ماندند (در دههی 1170 داروین مدرسه ای در اشبورن، دربیشر، برای این دختران تأسیس کرد و در 1176 برایشان کتابی نوشت با عنوان A Plan for the Conduct of Female Education in Boarding Schools («برنامه ای برای اجرای آموزش دختران در مدارس شبانه روزی») و در آن موضوعهای بسیاری را عنوان کرد که همهی آنها کاملاً به آموزش دختران مربوط نبودند.
داروین، در 1145، با همکاری مثیو بولتن و دکتر ویلیام اسمال، «انجمن ماه» را بنیاد نهاد، که برای بحثهای علمی در برمینگم تشکیل جلسه میداد؛ در اوایل دههی 1150 نیز «انجمن گیاه شناسی لیچفیلد» را تأسیس کرد. کار این انجمن به نزاعی شدید بین داروین و ویلیام ویذرینگ، یکی از پزشکان همکار و عضو «انجمن ماه» ، که داروین وی را به اقامت در برمینگم تشویق کرده بود، انجامید. در 1166/ 1787 ترجمهی «انجمن گیاه شناسی لیچفیلد» از کتابهای Mantissae, Genera Plantarum، اثر لینه، در دو جلد انتشار یافت. ویذرینگ اثر خود به نام A Batanical Arrangement of all the Vegetables Naturally growing in Great Britain («آرایش گیاه شناختی رستنیهائی که به طور طبیعی در بریتانیای کبیر میرویند») را در 1154/ 1775 منتشر کرده بود، و اثر لینهی لیچفیلد پر است از اشارههای تمسخرآمیز به ویذرینگ (اما بدون ذکر نام او) و اثر وی، بویژه به اصطلاحات انگلیسی آن، از قبیل «همهی نامها و اصطلاحات ناسفتهی آن در سطرهای پیش، در بین بسیاری دیگر، که به یکسان سزاوار ایراد میباشند... از آن مجموعه اقتباس شده اند.» این نکته باید به یاد بماند که کار ویذرینگ با گذشت زمان اهمیت بیشتری یافته است، در صورتی که متن لیچفیلد دیگر ارزشی ندارد.
باید خاطرنشان کرد که این نخستین نزاع داروین با ویذرینگ نبود؛ در 1159 داروین رسالهی دکتری و مقالهی مربوط به مدال طلایی «انجمن آیسکولاپیوس» فرزند درگذشته اش، چارلز، را ترجمه کرده، و یک رشته یادداشتهای موردی دربارهی درمان استسقا با مادهی محرک قلب بدست آمده از گل انگشتانه (digitalis) ضمیمهی آن کرده بود و در نتیجه ظاهراً مدعی حق تقدم خود و پسرش در این روش معالجه شد. اثر مهم و معتبر ویذرینگ، (An Account of Foxglore «گزارشی دربارهی گل انگشتانه») ، در 1164/ 1785 منتشر شد، و تاریخ مقدمهی آن ماه ژویهی همان سال است. داروین پیش از آن مقاله ای دربارهی این موضوع در برابر «انجمن سلطنتی» خوانده بود؛ ویذرینگ در کتابش به این موضوع اشاره ای نکرده است. داروین هم در ضمیمه ای که در 1159 انتشار داد به اثر ویذینگ اشاره ای نکرده است، هر چند نخستین مورد گزارش داده شده با مشاوره با وی معاینه شده بود. حتی اگر تقدم انتشار به داروین داده شود، جای چندان تردیدی نیست که ویذرینگ نخستین کسی بود که ارزش گل انگشتانه را نشان داد و کاربرد منظم این دارو را آغاز نمود؛ از بسیاری جهات، به نظر میرسد که داروین در جریان این مناقشه رفتار شرم آوری داشته است.
در 1156، داروین در یک کیلومتر و نیمی لیچفیلد هشت جریب زمین باتلاقی خریداری کرد و با مهارت زیاد مکانیکی و گیاه شناختی آن را به باغ تفریحی زیبائی تبدیل کرد، مرکب از چند دریاچه و گلخانه، که قرار بود به عنوان آزمایشگاه وی برای مطالعهی زندگی گیاهان به کار رود. او در 1158 نخستین اثر از کارهای مهمش را به نام The Botanic Garden («باغ گیاه شناسی») ، یک شعر علمی با یادداشتهای مشروح، آغاز نمود.
داروین در 1157، سالی که پسرش چارلز درگذشت، با بانو ایلیزبث شنداس پول، همسر سرهنگ شنداس پول اهل ردبرنهال، دربیشر، و دختر نامشروع ارل دوم پورتمور، آشنا شد. بانو پول دو کودک بیمارش را به خانهی داروین آورد و چند هفته با آنها در آنجا ماند؛ داروین آنان را معالجه کرد و در این مدت دل در گرو عشق بانو پول نهاد، و پس از آن هدیهها و سرودههای عاشقانه برایش فرستاد. اندکی بعد، خود بانو پول بیمار شد؛ داروین به مراقبت از او پرداخت، و پس از بهبودی وی «غزلی در وصف رودخانهی درونت» خطاب به وی سرود. در 1159 سرهنگ پول، که سالها از همسرش بزرگتر بود، مرد؛ در 1160 داروین و بانو پول ازدواج کردند و حاصل این ازدواج هفت فرزند بود.
ایلیزبث داروین زیستن در لیچفیلد را خوش نمیداشت، پس خانوادهی داروین به زادبوم پیشین ایلیزبث در ردبرنهال نقل مکان کردند، و ایرزمس داروین در دربی در فاصلهی هفت کیلومتری آنجا به پزشکی مشغول شد. در 1162 از آنجا به خود دربی رفتند.
چون دربی با برمینگم شصت کیلومتر فاصله داشت، داروین بندرت در جلسههای «انجمن ماه» شرکت میجست. اما در 1162، «انجمن فلسفی دربی» را بنیاد نهاد، که کانون مشهوری برای بحث دربارهی علم و فنّاوری گشت. «انجمن فلسفی» کتابخانه ای برای استفادهی اعضای خویش گردآورد که بخشی از آن در موزه و کتابخانهی دربی محفوظ مانده است. افزون بر این، داروین درصدد برآمد که خانه ای برای سالمندان ترتیب دهد؛ دستنوشتهی این طرح در «دفتر یادداشت» او برجا مانده است. این کتاب متضمّن بحثهائی دربارهی انواع موضوعهائی است که امروز نیز در خور توجهند؛ برخی از یادداشتهای موردی وی – از جمله توصیفی دربارهی بیماری نقرس خود او – و اندیشههایش دربارهی اختراعاتش همراه با تصویرهائی از آنها، در این کتاب آمده است. (بسیاری از این اختراعات و برنامهها از آن رو جالب توجهند که سرشت متغیّر قوّهی تخیل داروین را مجسم مینمایند؛ در بین آنها نقشههای ساخت سدهای روی کانال، یک آسیای بادی افقی که وج وود از آن برای نرم کردن رنگ و سنگ چخماق تا پیش از پیدایش ماشین بخار جیمز وات استفاده میکرد، یک ماشین سخنگو، یک شمعدان تاشو، یک ماشین بافندگی، نقشه ای برای آبریزگاهی از نوع جدید، یک موتور موشک با استفاده از ئیدروژن و اوکسیژن به عنوان نیروی محرک آن، پرنده ای مکانیکی با بالهای متحرک، ماشینهای رونوشت برداری، و بسیاری دستگاههای ابتکاری دیگر وجود دارند.)
نخستین اثر از چهار کار علمی عمدهی داروین، به نام «باغ گیاه شناسی» که چکامهی تحشیه شدهی علمی به سبک ابیات آوگوستینی بود، در دو بخش منتشر شد، که بخش دوم آن، با عنوان The Loves of the Plants «عشقهای گیاهان» ، 1789) ، پیش از اولی با عنوان Economy of Vegntation («اقتصاد گل و گیاه» ، 1791) انتشار یافت. داروین از آن رو تصمیم گرفت که بخش دوم را پیش از بخش اول منتشر کند که از نظر «زیبایی و سرگرمی» متناسب تر بود. بخش نخست این اثر بلند پروازانه تر از بخش دوم است، تمام فلسفهی طبیعی را شامل میشود، و بسیاری از پژوهشها و اختراعات وج وود، وات، بولتن، و دیگران را در بردارد. داروین مینویسد که غرض کلی این اثر عبارت بود از «گنجانیدن قوهی تخیل و ابداع زیر لوای علم... برانگیختن هوشمندان به منظور پروردن دانش گیاه شناسی... و جلب توجه آنان به آثار جاودانی طبیعیدان سوئدی – لینه.»
داروین معتقد بود که نثر در خور بیان اندیشههای انتزاعی است، اما وی سرودن شعر را به دلیل تناسب بیشتر آن برای ایجاد تصاویر بصری برگزید؛ او در کار تشخصّ بخشیدن به همهی نمودهای علمی، فنی و طبیعی، از آموزهی صلیبیان گل سرخ * دربارهی گورزادهای نگهبان دفینهها (Gnomes)، دوشیزگان فضایی (Sylphs)، دوشیزگان دریایی (Nymphs)، و سمندرها، که روحشان بر عناصر چهارگانه حاکم است، بهره جست. اگر چه ویلیام کوپر و سایر منتقدان پیشین از «باغهای گیاه شناسی» با ستایش استقبال کردند، اما میل غریزی داروین که او را به انتشار بی نام آثارش کشانید توجیه پذیر بود؛ در 1178 کنینگ (معاون وزیر خارجهی دولت پیت) ، با همکاری هوکم فریئر و جورج الیس، هجویهی کوبنده ای با نام The Loves of the Triangles («عشقهای مثلثها» بر کتاب داروین انتشار دادند و شهرت داروین به عنوان شاعر تباه شد. شاید بتوان تصور نمود که هدف حملهی کنینگ تنها شخص داروین نبود، بلکه همکاران او در «انجمن ماه» نیز بودند که تفکر افراطی داشتند، از پشتیبانان انقلابهای فرانسه و امریکا و دشمنان برده داری بشمار میآمدند، و در واقع به عنوان دموکرات و منکران وجود خداوند همه چیز را به سخریه میگرفتند.
داروین Zoonomia («جانورشناسی») را در دو مجلّد در 1173 / 1794 و 1175/ 1796 انتشار داد. این اثر، که رسالهی عمدهی وی در پزشکی و علوم طبیعی است، کار بیست سال را دربر دارد. داروین، در این کتاب، در درجهی اول وظیفهی تعریف و تبیین مبانی فیزیولوژیک و البته روان شناختی پدیدههائی مانند قوانین علیت حیوانی و انواع چهارگانه – عصبی، احساسی، ارادی و همبستهی – حرکتهای رشته ای را بر عهده گرفته و طبقه بندی بیماریها را بر آن پایه گذاری کرده است. وی از حیث مفهوم کلی بیماری از افلاطون پیروی میکند، اما حرکات رشته ای را جانشین اخلاط چهارگانه مینماید و سرچشمهی همهی بیماریها را «زیاده روی، کاستی، یا عمل وارونهی استعدادهای حسی، به عنوان علت تقریبی آنها» میانگارد؛ به عقیدهی او، بیماری «عبارت است از حرکات به هم ریختهی الیاف بدن، به عنوان معلول تقریبی کاربرد این استعدادهای از هم پاشیده» . اصطلاحات داروین، مانند پیشینیانش، روی هم رفته برگردان نمودگارها و نشانگان لاتین است. داروین در طبقه بندی خویش مدیون سوواژ دولاکروئا و ویلیام کالین است؛ اما به مورگانیی اشاره ای نمیکند. جانورشناسی همچنین مشتمل است بر دفاع از زایش خود به خودی زندگی از تفالهی مادهی تجزیه شونده، و حتی نظریهی تکامل زیستی ای را که داروین تدوین آن را در باغ گیاه شناسی آغاز کرده بود به شیوه ای روشنتر بیان میکند. داروین در بحثهای مکرر خویش راجع به تکامل و انتخاب طبیعی، نظریهی خلقت خاصّه (آفرینش خداوندی) را، که لینه آن را به کلام قاطع رد کرده بود، مردود میشمارد و معتقد است که گونهها متغیرند و پیوسته دگرگون میشوند. به عقیدهی او زمین میلیونها سال عمر دارد؛ در جانورشناسی تغییرات حاصل در جانوران خون گرم را در اوضاع مختلف شرح میدهد و میپرسد:
آیا بیش از حد گستاخانه خواهد بود اگر تصور کنیم که همهی جانوران خون گرم از یک رشتهی زنده برآمده اند... با نیروئی برای بدست آوردن اندامهای تازه، همراه با گرایشهای نو، با هدایت هیجانها، حواس، اراده، تداعیها؛ و در نتیجه بهره مندی از استعداد برای استمرار بهبود وضع در اثر فعالیت ذاتی خود [موجود زنده] ، و انتقال آن اصلاحات به نسل بعد در جهان بی پایان؟
وی این استدلال را بسط میدهد تا جانوران خونسرد و رستنیها را هم دربرگیرد، و آنگاه نتیجه میگیرد که «آیا باید چنین پنداشت که یک ریشهی واحد علت حیات موجودات زنده است؟ ،» و «سراسر هستی در حکم یک خانواده با یک پدر و مادر است؟» چنان که دیدیم، داروین، مانند لامارک، به اندیشهی توارث خصوصیات اکتسابی نیز توجه کرده است. امکان دارد که هر دو از بوفون الهام گرفته باشند؛ این هر دو بر تکامل به عنوان تلاش ناآگاهانهی موجود زنده برای بقا و سازگاری با اوضاع محیط، که به دگرگونی جسمانی یا تعدیل آن از راه کاربرد یا عدم استفادهی اندامها منتهی میشود، تأکید کرده اند. باری، امتیاز ابداع نخستین فرضیهی فراگیر و منسجم تکامل را میتوان از آن داروین دانست. [جالب توجه است که اگر چه چارلز داروین مینویسد که در جوانی «جانورشناسی» را خوانده است، ولی این کتاب در او تأثیری نگذاشته است؛ لیکن On the Origin of Species نخستین پیشنویس («دربارهی اصل گونههای جانوری») عنوان Zoonomia را داشت.]
سومین اثر مهم داروین، Phytologia («گیاه شناسی» ، 1800) ، پیش از هر چیز رساله ای در زمینهی کشاورزی است. این اثر، با عنوان فرعی، The Philosophy of Agriculture and Gardening («فلسفهی کشاورزی و باغبانی») ، نمایانگر تنوع گستردهی علایق او است و با ارثیهی سرجان سینکلر، رئیس «شورای کشاورزی لندن» ، به چاپ رسید. اگر چه این کتاب به مباحث عملی از قبیل کود حاصل از مدفوع، زهکشی و آبیاری زمین، بیماریهای گیاهی و روش مبارزه با آنها و اصلاح دستگاه طبقه بندی لینه میپردازد، داروین آن را اساساً ادامه و کاربست نظرش دربارهی گیاهان مورد بحث تکامل زیستی میشمرد که تشریح آن را در «جانورشناسی» آغاز کرده بود.
داروین در اینجا (مانند آنچه در «باغ گیاه شناسی» آمده است) گیاهان را مانند جانوران پست مورد بحث قرار میدهد و میگوید که اینها از موهبت شش (برگها) و شیرراههای گیاهی بهره ورند (زیرا ریشههایشان مایعات را جذب کرده به تنه و شاخهها میفرستند.) سینکلر، که الهام دهندهی این کتاب بود، آن را «ارزنده ترین اثر» نامید، اما عقیده داشت که «بر روی هم ، رساله ای است بیش از حد فلسفی که آن را بتوان برای استفادهی عموم مناسب دانست» . با وصف این، بخشی از مباحث کتاب «گیاه شناسی» که جنبهی فلسفی کمتری دارد فوق العاده جالب توجه است؛ داروین در آن نه فقط آمیزه ای از گوگرد – آهک را به عنوان حشره کش توصیه میکند، بلکه موضوع کنترل بوم شناختی را نیز مطرح میسازد و این فکر را القا میکند که با افزایش تعداد دشمنان حشرههای زیانکار میتوان از تعداد این حشرات کاست – مثلاً با گسترش زاد و ولد پرندگان پرچینی، سهرهها، و زاغچهها میتوان از مقدار کرمینهی مگس مصری (ichneumon) کاست.
آخرین کتاب داروین، The Temple of Nature («معبد طبیعت») (که پس از مرگ وی در 1182/ 1803 منتشر شد) شعر طولانی دیگری دربارهی طبیعت است که یادداشتهای بی شمار همراه دارد. داروین در آن کتاب این اعتقاد خویش را آشکارا تایید میکند که اساطیر باستانی اسرار مصریان، اسرار دینی مردم النوسیس یونان، و افسانههای بی دینان قدیم دربرگیرنده حقیقتهای بنیادی طبیعت است و از این رو آنها را میتوان با دنیای علم تلفیق نمود. اما زیاده روی داروین در نظریه پردازی موجب نمیشود که آرای وی به عنوان مبشر مشتاق پیشرفت و تکامل از دیدهها پنهان بماند در حقیقت، «معبد طبیعت» را میتوان گواه میل داروینی به نوشتن اثری دیگر زیر عنوان Essay on Man («مقاله ای دربارهی انسان») شمرد.
اشتیاق داروین به اساطیر و اسرار بی دینان قدیم، آرای وی دربارهی تکامل، جهان بینی آزادیخواهانه اش، و اصول اعتقادیش دربارهی اصالت انسان، به روی هم، کار او را بدانجا کشید که برچسب ملحد به وی بزنند؛ اما این اتهام فاقد پشتوانه است. «معبد طبیعت» نشان میدهد که داروین خداپرستی افراطی است بدون اعتقاد به پیامبران و دیگر مسائل مذهبی که هیچ اعتقادی را برتر از اعتقاد دیگر نمیداند، اما در مورد حکمت الهی آفرینش یا حکمت اخلاقی کتاب مقدس تردیدی به خود راه نمیداد. شاید با تفسیر اروین پرایمر دربارهی آخرین کتاب داروین بتوان این مقصود را چنین تلخیص نمود: «شعر او، به عنوان یک جهان بینی علمی، به شیوه ای پیامبر مانند و انذارگونه مملوّ است از بیان دشواری التیام دادن بین ایمان سنتی در جهان عقلانی با شواهد تجربی مربوط به طبیعتی جاندار و درحال گسترش و تکامل، طبیعتی که آماجش کثرت است و به نظر میرسد که به فرد، فوق العاده بی اعتنا است.»
در 1180 داروین به مرضی شدید دچار گشت، که علایم آن سکتهی قلبی میمانست؛ وی پس از آن هرگز نیرو و شوق زندگی را بازنیافت. در زمستان 1181، به صومعهی بردسال، خانه ای که فرزندش ایرزمس اندکی پیش از خودکشی آن را خریداری کرده بود، نقل مکان کرد و هم در آنجا بود که حمله ای مرگبار به وی دست داد.
کتابشناسی
یکم. کارهای اصلی :
مقالههای داروین بدین قرارند: Remarks on the Opinion of Henry Eeles, Esq.; Concerning the Ascent of Vapour»، در PTRS 50 (1757)، 240-254؛ «An Uncommon Case of Haemopsis»، همان، 68 (1778)، 86-96؛ «An Account of an Artificial Spring of Water»، همان، 75 (1785)، 1-7؛ «An Account of the successful use of Foxgolve, in some Dropsies, and in Plumonary Consumption»، در MTCP، 3 (1785)، 255-286؛ و «Frigorific Experiments on the Mechanical Expansion of Air, explaining the Cause of the great Degree of Cold on the Summits of high Mountains, the sudden Condensation of aerial vapour, and the perpetual Mutability of Atomospheric Heat»، در PTRS 78، (1788)، 43-52.آثار عمدهی داروین بدین قرارند: The Botanic Garden, Patt II, Containing the Loves of the Plants, a Poem with Philosophical Notes (لندن، 1789) ، The Botanic Garden, Part I, containing the Economy of Vegetation, a Poem with Philosophical Notes (لندن، 1791) ؛ Zoonomia; or the Laws of Organic Life، 2 جلد (لندن، 1794-1796)؛ Phytologia, or the Philosophy Agriculture and Gardening, with the theory of draining morasses, and with an improved construction of the drill plovgh (لندن، 1800) ؛ و The Temple of Nature; or the Origin of Society; A Poem with Philosophical Notes (لندن، 1803) ؛ همهی این کتابها جز Phytologia به چندین چاپ رسیدند و به چندین زبان ترجمه شدند.
علاوه بر اینها، داروین چند اثر را نیز ویراست: Experiments establishing a Criterion Between Mucaginous and Purulent Matter. An Account of the Retrograde Motions of the Absorbebt Vessels of Animal Bodies in some Diseases، تألیف فرزندش چارلز (لیچفیلد، 1780) و دو اثر از انتشارات «انجمن گیاه شناسی لیچفیلد» با عنوانهای The Systema of Vegetables (ترجمه از Genera Phlantarum، اثر لینه، لندن، 1787) . برخی از آثار متفرقهی او بدین قرارند: «The History of Boxton and Maltock Waters»، در کتابی از جیمز پیلکینگتن با عنوان A View of the presnt State of Derbyshire (دربی، 1789)، A Plan for the Conduct of Female Education of Boarding Schools (لندن، 1797)؛ Private Families and public Seminaries to which is added, Rudiments of Taste in a Series of Letterts from a Mother to her Daughter (فیلادلفیا، 1798)؛ و Poetical Works (لندن، 1806).
«دفتر یادداشت» ، داروین در اتاق ایرزمس داروین در داونهاوس، واقع در کنت، نگهداری میشود؛ این محل اکنون به صورت موزهی چارلز داروین درآمده است. چندین تصویر از چهرهی داروین باقی مانده است، که چشمگیرترین آنها عبارتند از قدیمی ترین تصویر شناخته شده (حدود سال 1770) ، ترسیم شده به دست جوزف رایت اهل دربی، که اکنون در نگارخانهی ملی لندن موجود است؛ تصویری جدیدتر به قلم رایت در «نگارخانهی هنر عمومی» در دربی نگهداری میشود؛ و آخرین تصویر (حدود سال 1802) ، اثر جیمز رولینسن، در مجموعهی «انجمن شهر دربی» است اما به دبیرستان شهر ایرزمس داروین در چدرزدن قرض داده شده است.
دوم. خواندنیهای فرعی :
آثاری که دربارهی داروین نوشته شده اند بدین قرارند: Erasmus Darwin، از لرد کوئن برکنهد، در UBHJ، 11 (1967)، 17-40؛ Erasmus Darwin, philosopher, Poet and Physician، از جان دوسن (لندن، 1861)؛ Erasmus Darwin، از دزمند کینگ هیل، که کتابشناسیهای مفصلی دارد (لندن، 1963) ؛ Erasmus Darwin، از ارنست کراوزه، ترجمه از آلمانی به قلم و. دلاس، و شامل «Life of Dr. Darwin» به قلم چارلز داروین (لندن، 1930) ؛ DoctorDarwin، از هسکیت پیرسن (لندن، 1930)؛ و Memoirs of the Life of Dr. Darwin, Chieftly During his Residence at Lichfield، از آنا سیورد (لندن، 1804) .منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی: احمد آرام ...]و دیگران[، زیر نظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول