مقدمه
هدف تربیتی ائمه اطهار (علیهم السلام) متخلق ساختن انسان به اخلاق الهی بوده که در قالب ادعیه آن را سفارش نمودهاند و در تحقق این هدف خداوند را با اسماء الهی خواندهاند. در روایت آمده است: «تخلقوا باخلاق الله» (مجلسی، 1403، ج58، ص 129) یعنی: «تخلقوا به اسماء الله» از سوئی انسان به سطح ارتباطی با اسماء الله دارد؛ اولین سطح آن تعلق است. تعلق، نیازمندی مطلق بنده به ذات حق تعالی است (ابن عربی، 1383، ص 207) که این تعلق از رحمت رحمانیه حق نشأت میگیرد؛ بدین معنا که خداوند رزاق است و مسئول رزق دادن به بندگان است و بدون توجه به استحقاق موجودات، آن را عطا میکند. این سطح را کسی طلب نمیکند چرا که بدون درخواست موجودات نیز محقق میگردد.سطح دیگر، تحقق و معرفت است و شناخت صحیح معانی اسماء الله و شناخت نسبت اسماء به خداوند و نسبت آن به انسان است. (ابن عربی، 1383، ص 208) در حقیقت تحقق و معرفت نقطه آغازین پیوند انسان با خداوند است. خداوند به انسان میفرماید: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا» (اعراف، 180) برای خداوند نامهایی نیکوست، پس به آنها خداوند را بخوانید. انسان برای تمسک به اسماء الهی، ناگزیر از معرفت به آنهاست و از سوی دیگر اخلاق با اسماء الهی پیوند دارند. انسان همه کمالات حق را بالقوه داراست و معرفت برای تخلق زمینه سازی میکند؛ از این رو سیر در نظام هستی مقدمه و لازمه معرفت و شناخت خداوند است چرا که معرفت، انسان را به سوی مصنف کتاب هستی امکانی سوق میدهد؛ این مطلب را میتوان از آیات 60 و 93 سوره نمل برداشت نمود: «أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً » و «وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیرِیكُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا» در حقیقت آنچه وجود را حرکت داده و تربیت کرده و به سوی کمال میکشاند، اسماء خداوندی و دیدن آن در سراسر هستی است. اسمائی چون «کریم»، «رحیم»، «رزاق»، »لطیف»، «علیم» و غیره. هرگاه بنده استیلا و دست حق را در سراسر عالم دید به خشوع درآمده زبان به شکر میگشاید.
سطح دیگر تخلق است؛ تخلق پذیرفتن حقایق خداوند و متخلق شدن به آن به گونهای که میتوانند با بنده نسبتی را برقرار سازد نه به گونهای که به خداوند منسوب باشند. (ابن عربی، 1383، ص 208) معرفت الله زمینه شدن و تخلق به اسماء و اخلاق الهی را فراهم میسازد. در حقیقت تخلق دارا شدن اسمی از اسماء الهی است که هر کسی به اقتضای طلب و گنجایی ظرف درونش آن را دریافت مینماید؛ چرا که اخلاق الله آن گونه که هستند از ظرف وجود انسان بیرون است و انسان تنها میتواند صبغه، شمه و رنگ مختصری از آن را بگیرد؛ چرا که خداوند نیز خود فرموده است: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» (بقره، 138) این پژوهش بر آن است تا با بهره گیری از ادعیه صحیفه رضویه و تقسیم اسماء الهی ذکر شده در ادعیه و بیان مفاهیم آن، به چگونگی تخلق به اخلاق الهی دست یازد.
1. مفهوم شناسی
1-1. تَخَلُق:
« أن تنسیب إلیک علی ما یبلق بک کما تُنسب إلیه سبحانه علی ما یلیق به» (ابن عربی، 1383، ص 208) پذیرفتن حقایق اسماء الله و متخلق شدن به آنها به گونهای که میتوانند با عبد نسبت برقرار سازند نه آن گونه که به خداوند منسوب باشند.هرگاه بنده مؤمنی چنان خداوند را بندگی کند که همه اوصاف او را در خود جای دهد، تخلق به اخلاق الهی میگردد به گونهای که فروغ حق تعالی در چشم، گوش، دست، پا، فکر و اندیشه او تجلی مینماید، چنانکه امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «و إنَّهُ لیِتَقَرَّبُ إلیَ بِالنَّافلةِ حَتَّی أحِبَّهُ فإذِا أحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الذِی یسَمَعُ بهِ و بصَرةُ الذی یُبصِرُ بهِ و لِسانَهُ الذِی یَنطِقُ بهِ و یَدهُ الَّتی یَبطِشُ بِها إن دَعانی اَجبتُهُ و إن سَألنِی أعطیتُهَ» (کلینی، 1401ق، ج2، ص 352) در این وقت خداوندگوش او میشود که با آن میشنود، چشم او میشود که با آن میبیند، زبان او میگردد که با آن سخن میگوید و دست او میشود که با آن کار و تلاش میکند و در حقیقت به اخلاق الله متخلق گردیده است؛ به عنوان مثال تخلق به اسم «وهاب» در بنده بدین معناست که این صفت در او ملکه گشته، به گونهای که بخششهای او به خاطر پاداش، عوض، غرض و امثال آن نباشد.
1-2. دعا:
بانگ زدن و خواندنی است که پیوسته با اسم شخص مقابل همراه است مثل «یا فلان»؛ دعا به معنی خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاه مطلق خواندن از آن منظور است همانند آیه 6 سوره نوح: «فَلَمْ یزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا» و گاهی مراد همان درخواست و استمداد است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاء»ِ (ابراهیم،39) دعوة نیز به معنی خواندن میباشد: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی...» (بقره، 186)؛ «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر، 60) از این دو آیه روشن میگردد هر که خداوند را بخواند خداوند او را حتماً اجابت خواهد کرد. (راغب، 1412، ج1، ص 676؛ قرشی، 1371، ج2، ص 344) لازم به ذکر است دعا مکتب تربیتی است و تربیت ائمه از راه دعا به دو طریق محقق میگردد:1-2-1. دعا:
دعا به تنهایی عاملی برای تربیت و خود یکی از راههای تربیتی است، نه اینکه بیان راه تربیتی باشد. مهمترین نکته تربیتی ائمه اطهار (علیهم السلام) در دعا این است که دعا به دلیل اتصال آن به بی نهایت، خود عاملی است برای سیر و حرکت انسان که به واسطه دعا انسان همانی شود که میبایست گردد.2-2-.1 آثار جانبی دعا:
دعا خود حاوی معرفت است و آثار دعا با کسب معارف و الگوهای تربیتی تحقق مییابد که آثار جانبی همچون ذکر را به همراه خواهد داشت، زیرا در دعا انسان به واسطه ذکر تزکیه شده، تربیت رخ میدهد. از طرفی دعا حاوی عملکردها و الگوی عملی است و به انسان میآموزد که چگونه رفتار نماید. از آثار دیگر دعا پاک کنندگی آن است؛ چرا که در این ارتباط، انسان از غیر خدا جدا شده و به سوی حق سوق مییابد.2. اسماء الهی و تخلق به اخلاق الهی
طی مراتب اسماء، زمینه تخلق انسان به اخلاق الهی را فراهم میسازد. در تربیت، خداوند به اسم رب تجلی میکند: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر، 60) و از انسان خواسته شده تا خداوند را با عنوان رب خوانده و انسان را در معرض تخلق به اخلاق خویش قرار داده است؛ یا به عبارت دیگر انسان در معرض ربوبیت قرار گرفته و آرام آرام مراتب اسماء را طی مینماید از این رو تربیت به سه بخش تعلق، تحقق و تخلق تقسیم میگردد.در مواجه با اسماء الهی دو نوع رابطه و رشد وجود دارد:
2-1. رابطه طولی:
رابطه طولی بدین معناست که برخی انسانها با برخی اسماء ارتباط میگیرند به عنوان مثال اسمائی چون «عبدالودود»، «عبدالرحیم»، «عبدالکریم».2-2. رابطه عرضی:
در رابطه عرضی هر اسمی جامعیتی دارد و گاه جامعیت آن نسبت به دیگر اسماء بیشتر است به نحوی که دیگر اسماء را در بر میگیرد، همچون اسم «الله». در رابطه عرضی اسماء بیشتری را بهرهمند شده و بالاترین مرتبه مربوط به «عبدالله» است. در قرآن کریم «عبدالله» تنها برای دو تن استعمال گردیده است، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یدْعُوهُ كَادُوا یكُونُونَ عَلَیهِ لِبَدًا» (جن، 19) و حضرت عیسی (علیه السلام). «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا» (مریم،30)؛ «الله» اسم جامع که همه اسماء را داراست و هرچه رشد بیشتر باشد میزان بهرهمندی از اسماء بیشتر خواهد بود.تربیت فرآیندی است که محتاج سیری است که انسان را از یک نقطه به نقطه دیگر رساند و منجر به تغییراتی در وجود وی گردد. نگاه تربیتی به تحقق اسماء الهی و یا تخلق به اخلاق الهی، انسان را به سوی برنامه تربیتی که خداوند برای او در نظر گرفته سوق میدهد.
مهمترین راه تخلق و شدن انسان در راه «الی الله المصیر» جهاد با نفس، سلوک، طاعت و پرهیز از معصیت، کسب معرفت و غیره است. تمام موارد فوق شامل اسم رب و رشد آفرین است؛ به عنوان مثال اسم رب در «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ» (علق،3) تجلی مییابد؛ در «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ» (علق، 5) سخن از رب به میان میاید و «َاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (بقره، 218) و یا مواردی که ربوبیت و جهاد در کنار یکدیگر همنشین شدهاند، «كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام، 12) و در هر حال خداوند با ربوبیت خویش در کنار انسان قرار میگیرد.
در ادبیات حدیثی و ادبیات معرفتی از دعا به عنوان یکی از راههای سلوک نام برده شده است؛ تمایز اساسی که میان دعا به عنوان یکی از راههای سلوک با سایر راهها همچون جهاد با نفس و معرفت وجود دارد این است که راههای دیگر در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند حال آن که دعا خود یکی از راههای مستقل و یکی از سلوکهاست و فراتر از راههای دیگر است. خداوند در دعا به اسم «قریبٌ مجیبٌ»، «سمیعٌ بصیرٌ»، «سمیعٌ مجیبٌ» تجلی مییابد؛ بدین معنا که تقرب او نسبت به انسان تقرب وریدی است: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید» (ق،16)، و گاه خداوند میفرماید: «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ» (انشقاق،6)
یکی از راههای تخلق به اخلاق الهی قرب نوافل است؛ قرب نوافل و نزدیک شدن به خداوند از طریق کارهای خیر و مستحب انجام میپذیرد، حال آن که دعا از سنخ قرب نوافل نیست؛ چرا که گاه خداوند با نام «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید» (ق،16) و «أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» (انفال، 24) تجلی میکند و دقیقاً این نقطه دعاست؛ بر این اساس دعا از سنخ قرب فرائض است، چرا که دعوت الهی است و از سوی دیگر چون خداوند بر اساس دو اسم «قریب» و «مجیب» قرب وریدی خود را بدون هیچ واسطهای معرفی نموده است و این قرب، قرب مکانتی یا زمانی نیست بلکه سرعت اجابت را میرساند، (جوادی آملی، 1385، ج9، ص 401) بنابراین دعا یکی از راههای سلوک است نه اینکه بخشی از سلوک باشد.
3. تخلق به اخلاق الهی در ادعیه صحیفة الرضویة
بررسی ادعیه صحیفه رضویه نشان از آن دارد، ائمه اطهار (علیهم السلام) از دعا به عنوان یکی از راههای سلوک به حقیقت هستی بهره جستهاند و به طور گسترده، خداوند را با اسماء حسنایش خواندهاند؛ چرا که در دعا تنها خواندن انسان (ادعونی) است که با خداوند نسبتی را برقرار ساخته، اسباب معرفت و رشد انسان را فراهم میسازد و در ادامه با تمسک به این اسماء، زمینه دار شدن اسماء و تخلق به آن را فراهم میسازد و انسان به اخلاق الهی متخلق میگردد.در ادعیه صحیفة رضویة خداوند با اوصاف گوناگون توصیف شده است که میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
خداوند متعال دوستداران خویش را ذلیل و خوار نمیسازد: «لا یذل مَن والیت»، (3) نعمتهای خویش را با احسان آغاز و با غفران به اتمام میرساند: «وبدأتنی بالاحسان فاتم نعمتک بالغفران»، (4) در همه حال رحم کننده است و با دیده رحمت مینگرد: «یا ارحم من استرحم، انظر الی بعین الرحمة»، (5) از سوء و فحشا در میگذرد: «و اصرف عنی السوء و الفحشاء» (6) بر اهل مملکت خویش تعدی و ظلم نمیکند و با انواع عذاب آنان را عذاب نمیکند: «من لا یعتدی علی اهل مملکة، من لا یؤاخذ اهل الارض بالوان العذاب»، (7) خداوندی که طاعت مطیعین برای او نفعی ندارد و معصیت عاصین به او ضرر نمیرساند: «یا من لا تنفعه طاعة المطیعین، و لا تضره معصیة العاصین»، (8) خداوندی که غفران گناهان را عظیم نمیشمارد و در مقابلِ چشم پوشی از گناهان بندگانش تکبر نمیورزد: «یا من لا یتعاظمه غفران الذنوب و لا یکبر الصفح عن العیوب»، (9) خداوندی که لغات او را مشغول نمی دارد و اصوات، باعث تحیرش نمیگردد: «لا تشغله اللغات و لا تحیره الاصوات»، (10) خداوندی که نهایت رضایت و رضاست: «منتهی الرضا»، (11) پرداختن به امری او را از امر دیگر باز نمیدارد: «یا من لا یشغله شغلٌ عن شغل»، (12) از حالی به حال دیگر در نمیآید: «یا من لا یتغیر من حال الی حال»، (13) خدایی که محتاج تکلف و سختی در حرکت و انتقال نیست: «یا من لا یحتاج الی تکلفِ حرکة و انتقال»، (14) معروفی که معروفیتش هرگز منقطع نمیگردد: «یا ذالمعروف الذی لا ینقطع ابداً»، (15) خدایی که به ظلم امر نمیکند و به ظلم راضی نمیشود: «لا تأمر بالظلم و لا ترضاه»، (16) خدایی که سؤال کننده را از درگاهش دور نمیسازد: «لا تَرُدُ سائلک»، (17) خداوندی که از دادن نمیهراسد از این رو مکرر میبخشد: «و لا تخاف فَوتَ فائتٍ»، (18) خداوندی که حسنات را افزایش میدهد: «تضاعف الحسنات»، (19) و سختیها را برطرف میسازد: «کشف البلیات»، (20) «دفع معرة السِّعایات»، (21) خداوندی که حلیم است و عفو و رحمتش بر عذابش سبقت دارد: «انت الحلیم ذو أناة تعفو عن کثیرٍ حتی یسبق عفوک و رحمتک عذابک» (22)
اوصاف الهی در مکتب تربیتی خود مفاهیم والایی را برای تخلق به اخلاق الهی فرا رو قرار داده است، از این رو اسماء الهی در صحیفه رضویه و راه تخلق به این اسماء را میتوان تحت عناوین زیر بررسی نمود:
3-1. عطای الهی و تخلق به آن:
خداوند بهترین عطا کننده و عطا کننده بهترینهاست. عطای الهی همواره گواراست و آن را به عنوان هبه و بخشش به بندگان خویش عطا میکند که میتواند تحت عناوین زیر بدان پرداخت:3-1-1. هنئ و وهبی بودن عطا:
عطای خداوند که سراسر هبه و بخشش است و بدون هیچ استحقاقی به بندگان عطا میگردد: «هنیء عطائِک» (23) «یا واهب العطایا» (24) «نعم المعطی» (25) و «معطی الخیرات» (26) انسان زمانی که عطای خداوند را گوارا دید: «هَنیء عطائِک» (27) نعمتی که در آن هیچ آفتی نیست (طریحی، 1414، ج1، ص 478) عطایی سراسر هبه و بخشش، که بدون توجه به استحقاق بندگان و بدون هیچگونه منت و تحقیر به آنان ارزانی شده است: «یا مبتدء کلِّ نعمة قبل استحقاقها» (28) «یا مبتدء بالنعم قبل استحقاقها» (29) و با دیدن این عطایا، مقدمات معرفت برای وی فراهم میگردد. بنده میکوشد عطای او نیز خالی از آفت (آفت منت، آفت ریا و ...) و گوارا باشد. این ویژگی مکرر از او سر میزند و به نحوی که خود را به این ویژگی میآراید و زمینه تخلق به این ویژگی را فراهم میسازد تا جایی که به این وصف متخلق میگردد.3-1-2. دوام عطا:
دوان اعطای الهی حاکی از آن است که عملکرد بندگان در اعطا یا عدم اعطای نعمت اثرگذار نیست: «جَلیل الائِک» (30) «دوام افضالک» (31) «توالی نوالک» (32) «و الالاء المتوالیة» (33) «یا کریماً بدوام نعمته» (34) «یا ذاالمن لا ینقطع ابداً» (35) خداوند نعمات خویش را پی در پی و بدون هیچ انفکاک و گسستی به بندگان ارزانی میدارد. از ویژگی نعمتهای الهی ستودگی آن است. خداوند نعمتهایی را عطا میکند که هیچ نقصی در آن یافت نمیشود، بنده خدای خویش را میبیند که چگونه بهترین نعمتهای خویش را به بندگانش ارزانی میدارد آن هم مستمر و متوالی، بنابراین او نیز از بهترینها میبخشد نه آن را که از آن کراهت دارد و آن قدر ادامه مییابد که به میزان گنجایی درونش به این اخلاق الهی تخلق مییابد.3-1-3. دست عطا:
دستهای عطاگر خداوند که نعمتها را میبخشد ستوده و دارای فضل بسیار است؛ فضل، هر عطیهای که بر معطی لازم نیست گفته میشود، یعنی احسان و رحمت و عطائی که خدا بر بندگان میکند بر خداوند لازم نیست بلکه از روی لطف و کرم عطا میکند. لذا به آن فضل گفته میشود از این باب که زیادت است و گرنه بندگان حقی در نزد خداوند ندارند. (راغب، 1412، ج1، ص 639) خداوند با وصف «و الایادی الجمیلة» (36) «ایادیک الفاضلة» (37) « یا من ایادیه فاضلة» (38) « و الایادی الجمیلة» (39)خوانده شده، تا انسان در مکتب تربیتی ائمه (علیهم السلام) به رشد نائل گردد، رشدی که زمینه تخلق به این ویژگی را فراهم سازد؛ بنده دستهای بخشنده پروردگار خویش را میبیند که چگونه و به چه زیبایی عطا میکند و او نیز بدون توجه به شخص مقابل و بدون چشم داشتی میبخشد و عطا میکند با دستی که سراسر دارای جمال و زیبایی و فضل است و به این ویژگی خود را میآراید و به عطای زیبا متخلق میگردد.3-1-4. وسعت و فضل عطا:
خداوند با اوصاف: «یا جواد و یا کریم» (40) «یا واسع الجود» (41) «و الرحمة الواسعه» (42) «رحمتک الواسعة» (43) «رازقُ ابسط یداً من المرزوقین» (44) «اجود الاجودین» (45) «یا من رحمته الواسعةٌ» (46) «یا اکرم المنعمین و افضل المحسنین» (47) «اهل الفضل و الرحمة» (48) «انت المتفضل علی غیر المستحقین و المبتدئ بالاحسان غیر السائلین» (49) خوانده شده است. این اوصاف حاکی از این است که رحمت الهی جهان شمول و فراگیر است به نحوی که بدون توجه به مناسبات افراد و بدون توجه به کیش و آئینشان (مؤمن یا کافر) آنان را از رحمت واسعه خویش سیراب میسازد: «و الرحمة الواسعه» (50) بنده، خود را در محضر خدایی میبیند که رحمت او واسع است، واسع به معنای صاحب سعه است که علمف قدرت، رحمت و فضل او وسیع است. (قرشی، 1371، ج7، ص 217) او نیز میکوشد که چنین باشد، از این رو بخل و خساست برای وی مذموم میگردد و به اخلاق الهی متخلق میگردد.3-2. عساکر اسماء و تخلق به آن:
عساکر تمام اسماء حسنی الهیاند که تحت اسم اعظم «الله» قرار مییگرند. از همنشینی اسماء الهی در کنار یکدیگر روابطی خلق میگردد که میتوان به موارد زیر اشاره نمود:3-2-1. ارتباط امتدادی و تکاملی:
در ارتباط امتدادی و تکاملی حکمت اجتماع و ترکیب اوصاف الهی با یکدیگر خلق اوصاف دیگر است. (قونوی، 1417، ص70) همچون صفت «غفورٌ رحیمٌ» (51) غفور به معنای پوشاندن و مستور کردن است (قرشی، 1371، ج5، ص 108) و بخشش الهی در کنار رحیمیت او قرار گرفته، بدین معنا که خداوند گناه بندگان را میبخشد و رحمت خاص خود را شامل حال آنان میکند و آنان را به مراتب عالیه کمال وجودی میرساند. (طبرسی، 1377، ج13، ص 205) انسان غفور بودن و رحیم بودن خداوند را در کنار یکدیگر مشاهده مینماید به صورتی که نه تنها خداوند بنده گناهکار را مورد غفران و آمرزش خویش قرار میدهد و از خطای او در میگذرد که بانگ رسوایی او را به صدا در نیاورد، در عوض او را مورد رحمت و التفات خویش قرار داده زمینه تربیت و بازگشت دوباره او را فراهم سازد. بنده مؤمن به این وصف الهی خود را زینت داده، او نیز از خطای انسان دیگر میگذرد و او را مورد رحمت و مهربانی قرار میدهد و آن قدر این وصف در او ملکه گشته تا اینکه به این اخلاق الهی متخلق میگردد.صفت «لطیفُ الخبیر» (52) لطیف به معنای لطف به بندگان یا عالم به دقایق اشیاء یا قادر بر آنان است. (مجلسی، 1406، ج5، ص 116) و خبیر کسی که خبره و مطیع است، عالم به امر، عالم به خبر و مخبر است. (فراهیدی، 1410، ج4، ص 258؛ ابن منظور، 1414، ج4، ص 227؛ راغب، 1412، ج1، ص 273) همچنین خبیر یعنی عالم به کُنه هر چیزی و مطلع بر حقیقت آن چیز است. (محقق، 1372، ج1، ص 392) امام رضا (علیه السلام) فرمودند: صفت خبیر در مورد خداوند بدین معناست که چیزی بر او پوشیده نشود و از او فوت نگردد. (ابن بابویه، 1428، ج1، ص 122) زمانی که بنده مشاهده نمود که خداوند لطیف است یعنی علم به دقایق امور دارد و عالم است به جمیع حرکات و سکنات و به ظاهر و باطن محیط است و همچنین خبیر و آگاه است، بنده با همه وجود میکوشد، نفس و جانش متوجه این نام گردد تا اسباب تخلق به آن را فراهم سازد. عبادت و بندگی او پنهان و بی ریا باشد و دیگران را نیز متذکر سازد که اینگونه باشند. در پنهان امور مردم را اصلاح میکند و آن قدر پیش میرود که او به این ویژگی متخلق میگردد و اسرار برایش مهیا میگردد.
صفت «یا ذالجلال و الاکرام» (53) که جلیل به معنای عظیم القدر (راغب، 1412، ج1، ص 198) و اکرام به معنای تکریم است که به کسی نفع خالصی یا شیء شریفی رسانده شود. (راغب، 1412، ج1، ص 707) این وصف حاکی از آن است که خداوند در عین
شکوه و بزرگواری، بنده نواز است و اکرام و احترام را رعایت مینماید. بنده در مواجه با این وصف میکوشد تا با شکوه و بزرگوار گردد. یکی شکوه و بزرگواری که از ناحیه حق و در سایه بندگی کردن حاصل میشود؛ دیگری شکوه در میان مردم و در کنار این شکوه، احترام و اکرام قرار میگیرد و آن قدر ادامه مییابد تا به وصف «یا ذالجلال و الاکرام» متخلق میگردد.
3-2-2. ارتباط افزایشی:
ارتباط افزایشی بدین معنا است که اگر خداوند رحیم است، این ویژگی در حد اعلای خویش است و لحظه به لحظه در حال افزایش است، همانگونه که به این وصف نیز خوانده شده است: «ارحم الرحماء» (54) «یا معروفاً بالمعروف معروفٌ» (55) «یا عزیز العزُ فی عزُّه» (56) «یا اکرم الاکرمین» (57) «یا احکم الحاکمین» (58) و (59) «ارحم الراحمین» (60) و (61) و (62) « اَراَفُ الارافین» (63) « انت السلام و منک السلام و الیک یعود السلام» (64) «یا کبیر کل کبیر» (65) زمانی که بنده میبیند خداوند آن به آن بندگان خویش را مشمول رحمت خویش قرار میدهد، عزیز میدارد، رأفت میورزد، امنیتش دائمی است، او نیز میکوشد اینچنین باشد، رحمتی در پس رحمتی، امنیتی در پس امنیتی دیگر و غیره و آن چنان میگردد که به این صفت مخصوص گشته، به این ویژگی متخلق میگردد.3-2-3. ارتباط تقابلی:
خداوند با بندگان دو گونه متفاوت برخورد مینماید: «کریم الصفح» (66) و (67) و «اسرع الحاسبین» (68) خداوند در عین کریم بودن، از گناهان و معاصی بندگان چشم میپوشد به گونهای که گویی اصلاً خطایی صورت نگرفته است و در مقابل به همان میزان نیز سریع حسابرسی مینماید. سریع الحساب یکی از اسمای حسنای خدای تعالی است و از آنجایی که هیچ قیدی ندارد، به اطلاقش هم شامل دنیا میشود و هم شامل آخرت، پس حساب خدایی همیشه حاصل است و جریان دارد هر عملی که بندهاش انجام دهد چه از حسنات باشد و چه غیر آن، خدای عزَّوجَّل جزایش را مو به مو و درست بر طبق عملش میدهد. (طباطبایی، 1417، ج2، ص 120) اما در عین سریع الحساب بودن، کریمانه از گناهان بندگان میگذرد در حالی که هیچگونه سرزنش و منتی در آن نیست. بنده با دیدن این وصف میکوشد این گونه رفتار کند تا جایی که به این وصف تخلق مییابد.3-3. تمایزات الهی و تخلق به آن:
خداوند متعال در عین رحمت واسعه، در مواجهه با بندگان خویش گوناگون برخورد میکند: «مقوَّی کل الذلیل، معزَّ المؤمنین، مذلَّ الجبارین» (69) «یا مذلَّ کلِّ جبار عنیدٍ، یا معزَّ کلَّ ذلیل» (70) «معزَّ کلِّ مؤمن وحیدٍ و مذل کلِّ جبارٍ عنید» (71) بدین معنا که انسان ذلیل را تقویت نموده و مؤمنین را عزیز میدارد. در مقابل، جبارین را خوار و ذلیل میسازد، این خود یکی روش رفتاری و شیوه تربیتی است تا سرکشان گستاخ و ضعیفان خوار نگردند. بنده مؤمن این شیوه رفتاری را الگویی برای خویش قرار داده و این گونه رفتار میکند تا جایی که به این ویژگی متخلق گردد.3-4. تعاونات الهی و تخلق به آن:
مراد از تعاونات همان استعانات الهی است که خداوند بندگان خویش را به واسطه آن یاری میرساند که به دو بخش تعاونات فعلی و تعاونات عملی تقسیم میگردد:3-4-1. تعاونات فعلی اسماء:
تعاونات فعلی رابطه مستقیمی با افعال بندگان دارد. عبد مؤمن زمانی که تعاونات الهی را مشاهده مینماید که چگونه خداوند، ضعیف را تقویت نموده: «تقویة الضعیف» (72) و فریادرس انسان لهیف و سوخته دل است. (زبیدی، حسینی، 1414، ج12، ص 488) «اغاثة اللهیف» (73) و صدای مسرفین به درگاه خویش را میشنود: «سمعتک تنادی المسرقین الی بابک» (74) شخص ملهوف و اندوهگین که مال یا عزیزش را از دست داده (طریحی، 1375، ج9، ص 322) را آرامش میدهد: «یسکن الملهوف»، (75) گرسنهای را سیر کرده: «یشبع الجائع»، (76) فقیری را غنی میسازد: «یُغنی الفقیر» (77) بی پناهی را پناه میدهد: «یجارُ المستجیر» (78) به بزرگی وقار میبخشد: «یوقر الکبیر» (79) و به کوچک رحم میکند: «یرحم الصغیر» (80) مظلوم را یاری داده و عزیز میکند: «یُعزَّ المظلوم» (81) ترسیده را امنیت میدهد: «یأمن المخوف» (82) غم مغموم را برطرف ساخته: «یفرج المغموم» (83) و به مستضعفین رفعت میدهد: «یرفع المستضعفین» (84) به خائفین امان و امنیت میدهد: «یؤمن الخائفین» (85) و بنده مؤمن میبیند در تمام لحظات خداوند بندگان خویش را فراموش نساخته و یاری میدهد و او نیز شروع به طلب این وصف مینمایند و زمینه معرفت و رشد خویش را فراهم ساخته، اندوه بندگان خداوند را به انحاء گوناگون و تا جایی که ظرفیت وجودیش اجازه دهد برطرف میسازد نه اینکه اسباب اندوه بیشتر آنان را فراهم سازد؛ با انسان مسرفی که نعمتهای الهی را در غیر مسیرش صرف نموده و مسرف نامیده میشود بی توجهی نمیکند؛ در جامعه خویش دست نیازمندان را گرفته و درمانی برای آلام و دردهای آنان میگردد، در برخوردهای اجتماعی رعایت تمام اقشار جامعه را نموده و مظلوم و دردمند را یاری داده و مأمن و پناهگاه آنان میگردد و تا جایی که اقتضاء نماید غم افراد را برطرف ساخته و به مستضعفین رفعت و مقام میبخشد نه اینکه آنان را خوار و ذلیل سازد و آن قدر به این اخلاق نیک خو گرفته تا به این وصف الهی متخلق میگردد.3-4-2. تعاونات عملی اسماء:
تعاونات عملی تعاوناتی است که خود را در قالب عمل نشان میدهد. بنده مؤمن رفتار سراسر رشد خداوند خویش را میبیند که چگونه بندهاش را یاری رسانده، تعاوناتی همچون برداشتن بارهای سنگین: «حطک مثقل الوزر» (86) قبول کمی عذر: «قبولک ضیق العذر» (87) تخفیف بسیار: «کثرة التخفیف» (88) دادن مهلتهای بسیار: «سعة امهالک» (89) تأخیر در شتاب برای عذاب کردن: «تأخیر معالجة العقاب» (90) آسان ساختن راههای زندگی: «تسهیل طرق المأب» (91) و گاه دفع سختیها: «دفعک العسیر» (92) او نیز میکوشد تا در اجتماع اینگونه رفتار نماید تا به این وصف متخلق گردد.3-5. وعده الهی و تخلق به آن:
از ویژگی وعده الهی صدق بودن آن: «مواعدیک الصادقة» (93) «یا من مواعیده صادقة» (94) «ما وعدتنی انک الصادق» (95) حق بودن: «وعدک الحق» (96) امید اجابت: «من وعدته بالاجاب ان یرجوک» (97) عدم تخلف: «یا من یخلف المیعاد» (98) «لا تخلف المیعاد» (99) آن است. بنده مؤمن زمانی که وعدههای خداوند را صادق و حق یافت در حالی که به اجابت آن وعده میتوان امید داشت و مشاهده نمود که چگونه خداوند وعدههایش را عملی میسازد و هرگز خلاف وعده عمل نمیکند او نیز برای رسیدن به اخلاق الهی تلاش نموده و به وعدههایی که به انسانهای دیگر میدهد خلف وعده نمیکند و اسباب تخلق هر چه بیشتر به این ویژگی را فراهم میسازد تا آن که به این ویژگی متخلق میگردد.3-6. تعاملات و برخوردهای الهی و تخلق به آن:
برخوردها و تعاملات خداوند متعال با انسانها متفاوت است؛ گاه از در لطف و گاه از در عقوبت و عذاب؛ از این رو این تعاملات دو ره آورد را به همراه خواهد داشت:3-6-1. تعاملات رویشی (مثبت):
مراد از تعاملات رویشی، تعاملاتی است که منشأ اثرات مثبت برای بنده خواهد بود. بدین معنا خداوند در عوض برخورد مشابه با گنهکاران، در برابر گناه آنان از در لطف وارد شده و بدون عدم توجه به گناه عاصین از آنان میگذرد، از این رو این تعامل، رویشی و اثرگذار میگردد و امکان رشد را برای گناهکار فراهم میسازد. خداوند در برابر عاصین و بسیاری گناهشان حلم ورزیده، از گناه خاطأ گذشته و بر مذنب رحم مینماید: «حلمک عن کثیر جرمی» (100) «حلمِکَ عن العاصین، و عفوک عن الخاطئین، و رحمتک للمذنبین» (101) قبیح و زشت را میپوشاند و هتک ستر نمیکند و در عوض زیباییهای آن را آشکار میسازد: «ستر القبیح و لم یهتک الستر» (102) «اظهرت الجمیل و سترت القبیح» (103) « یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» (104) «یا من لم یؤاخذ بالجریرة و لم یهتک الستر» (105) در مقابل شکر اندک بندگان عطای وافر مینماید: «تثمیرک قلیل الشکر و اعطائک وافر الاجر» (106) و در مقابل قلیل بودن عمل بنده، پذیرای او میگردد و دعا و درخواستش را اجابت مینماید: « تتفضل علی بتضعیف عملی و قبول تقربی قرباتی و استجابة دعائی» (107) بنده مؤمن برخوردهای مثبت خداوند را ملاحظه میکند که چگونه جرم پوشی نموده و آبروی او را حفظ نموده و زمینه رشد و تکامل و جبران خطایش را فراهم و زمینه خودسازی و بازگشت دوباره به سوی خداوند را فراهم میسازد؛ از این رو میکوشد این گونه برخورد نماید و اگر خطایی از انسانی سرزد در صدد ریختن آبروی او برنیاید و به بهانه خطای مقطعی مانع رشد او نگردد. بنابراین به ندرت این اخلاق الهی در او ملکه شده و بدان متخلق میگردد.3-6-2. تعاملات ریزشی (منفی):
تعاملات ریزشی، تعاملاتی که در عوض اثربخشی مثبت در جهت عکس آن عمل میکند؛ بدین معنا خداوند در عین جرم پوشی و گذشت از گناه مذنبین و گناهکاران به همان میزان نسبت به آنان شدت عمل به خرج داده به نحوی که متکبر را در هم میشکند و ضائع میسازد: «قاصم المتکبرین» (108) «یضیع المستکبرین» (109)؛ ظالم را ذلیل: «یذل الظالم»؛ (110) نسبت به دشمنان عداوت میورزد: «یا جباراً لاعدائه»؛ (111) پادشاهان را هلاک و گروه دیگری را جانشین آنان میسازد؛ «یهلک ملوکاً و یستخلف آخرین»؛ (112) بنده مؤمن زمانی که عقوبت خداوند در مورد کسانی که درصدد ضایع کردن حقوق بندگانش است را ملاحظه نمود که از آنان چشم پوشی نمیکند، از این رو در تعاملات اجتماعی و در برخورد با انسانها این گونه عمل میکند و به دلیل ترس و یا گستاخ ساختن ظالم و جبار از در لطف و چشم پوشی وارد نمیشود و حق مظلوم را میستاند و از این رو خود را به این اخلاق الهی متخلق میسازد.3-7. اجابت الهی و تخلق به آن:
از اوصاف الهی مجیب بودن است: «مجیبَ دعوة المضطرین» (113) «مجیب الدعوات» (114) و (115) « یا من دعاه المضطرون فاجابهم» (116) «داعٍ فاجبته» (117) مجیب به معنای پاسخ دهنده و پذیرنده است (مصطفوی، 1360، ج2، ص 135) و مراد از اجابت مضطر وقتی که او را بخواند این است که خدا دعای دعاکنندگان را مستجاب و خوائجشان را برآورده میسازد، از سوی دیگر در حال اضطرار، دعای داعی از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمی بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است را دارا نیست. (طباطبایی، 1417، ج15، ص 545)؛ (طبرسی، 1360، ج18، ص 131) بنده مؤمن زمانی که خداوند را مجیب میبیند که چگونه درخواست بندگان و مضطرین را اجابت مینماید: «وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ» (بقره، 186)، چرا که هر زمان انسان خداوند را بخواند دوست دارد از سوی خداوند پذیرفته شود و پاسخ مثبت شنود (ابن عربی، 1383، ص 237) در سطح پایینتر و بشری میکوشد خود را به این اخلاق الهی آراسته سازد که هرگاه خوانده شود اجابت نماید از این رو خود را به این اخلاق الهی متخلق نموده است.نتیجهگیری
پژوهش حاضر بر آن بود تا با بررسی ادعیه صحیفه رضویه به معرفی دعا به عنوان یکی از راههای سلوک به حقیقت هستی پرداخته و غرض و هدف ائمه اطهار (علیهم السلام) از تمسک به دعا به عنوان یکی از مکاتب تربیتی برای متخلق ساختن انسان به اخلاق الهی به واسطه اسماء الهی را بیان دارد. خداوند به انسان کرامت بخشید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ » (اسراء، 70) و این کرامت به دلیل تخلق به اسماء و اخلاق الهی است؛ چرا که انسان تنها موجودی است که در هیچ حدی محدود نبوده و تا بی نهایت گسترش پذیر است از این رو برای مظهریت الله انتخاب گردیده است؛ تنها در وجود انسان این امکان فراهم است که هر قالبی را شکسته و از هر تعینی گذشته و به مقامی که در وهم کسی نمیگنجد ترقی یابد و تنها اوست که میتواند از اسماء و صفات و ذات حق خبر دهد و منعکس کننده اسماء باشد و به اخلاق الهی متخلق گردد. از سوی دیگر هدف خداوند از خلقت، دیدن خویشتن خویش در آینه موجودات است: «کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» از این خداوند بندگانی را دارا به اسماء نمود و آنان را در شمار انسانهای کامل قرار داد. دارا شدن اسماء همان تخلق به اسماست و هرچه این دارایی بیشتر باشد به همان میزان تخلق بیشتر رخ میدهد و تخلق به اخلاق الهی در انسان کامل در حد اعلای مراتب است، اما دیگران تنها به میزان گنجایی ظرف درونشان و بهرهمندی از اسماء الهی میتوانند به اسماء الهی تخلق یافته و تنها شمهای و ذرهای از آنچه مطلوب حق است را منعکس نمایند. از این رو تخلق به اخلاق الهی مهمترین هدف تربیتی ائمه اطهار (علیهم السلام) بوده است و هر کس به میزان ظرف وجودیش میتواند غفور، رحیم، کریم، معطی، جلیل، سلام، کبیر، شکور، رازق و غیره باشد نه آنکه اصلاً قابلیت به فعلیت رساندن این ویژگی را دارا نباشد.پینوشتها:
1- استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان mahdimotia @ gmail. com.
2- کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان Karimi. z88 @ gmail. com.
3- دعای شصت و هشتم صحیفة جامعة الرضویه.
4- دعای شصت و سوم صحیفة جامعة الرضویه.
5- دعای شانزدهم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
6- دعای شانزدهم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
7- دعای چهارم صحیفة الجوادیه.
8- دعای هفتاد و دوم صحیفة جامعة الرضویه.
9- دعای چهل و دوم صحیفة الهادیه.
10- دعای ششم صحیفة العسگریه.
11. دعای بیستم صحیفة العسگریه.
12- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
13- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
14- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
15- دعای بیست و هفتم صحیفة العسگریه.
16- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
17- دعای دوازدهم صحیفة المهدویه.
18- دعای بیست و سوم صحیفة الهادیه.
19- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
20- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
21- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
22- دعای سی و ششم صحیفة المهدیه.
23- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
24- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
25- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
26- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
27- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
28- دعای هفدهم صحیفة الجوادیه.
29- دعای هفدهم صحیفة المهدیه.
30- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
31- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
32- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
33- دعای سی و ششم صحیفة جامعة الرضویه.
34- دعای پنجاهم صحیفة العسگریه.
35- دعای بیست و هفتم صحیفة العسگریه.
36- دعای سی و ششم صحیفة جامعة الرضویه.
37- دعای هفتاد و دوم صحیفة جامعة الرضویه.
38- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
39- دعای سی و ششم صحیفة جامعة الرضویه.
40- دعای چهل و ششم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
41- دعای شصت و سوم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
42- دعای سی و ششم صحیفة جامعة الرضویه.
43- دعای هفتاد و دوم صحیفة جامعة الرضویه.
44- دعای هجدهم صحیفة الجوادیه.
45- دعای ششم صحیفة العسگریه.
46- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
47- دعای یازدهم صحیفة الهادیه.
48- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
49- دعای بیست و پنجم صحیفة العسگریه.
50- دعای بیست و ششم صحیفة جامعة الرضویه.
51- دعای شصت و یکم صحیفة جامعة الرضویه.
52- دعای بیست و سوم صحیفة الجوادیه.
53- دعای شصت و سوم صحیفة جامعة الرضویه.
54- دعای نهم صحیفة جامعة الرضویه.
55- دعای بیست و پنجم صحیفة جامعة الرضویه.
56- دعای بیست و دوم صحیفة الهادیه.
57- دعای شانزدهم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
58- دعای شانزدهم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
59- دعای ششم صحیفة العسگریه.
60- دعای بیست و دوم صحیفة الهادیه.
61- دعای هشتم صحیفة العسگریه.
62- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
63- دعای ششم صحیفة العسگریه.
64- دعای سی و سوم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
65- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
66- دعای هفدهم صحیفة الجوادیه.
67- دعای هفدهم صحیفة الهادیه.
68- دعای بیست صحیفة العسگریه.
69- دعای بیست و سوم صحیفة جامعة الرضویه.
70- دعای بیست و چهارم صحیفة جامعة الرضویه.
71- دعای هشتاد و هفتم صحیفة المهدیه.
72- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
73- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
74- دعای نهم صحیفة جامعة الرضویه.
75- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
76- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
77- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
78- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
79- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
80- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
81- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
82- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
83- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
84- دعای بیستم و ششم صحیفة المهدیه.
85- دعای بیستم و ششم صحیفة المهدیه.
86- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
87- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
88- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
89- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
90- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
91- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
92- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
93- دعای هفتاد و دوم صحیفة جامعة الرضویه.
94- دعای بیست و یکم صحیفة العسگریه.
95- دعای سی و سوم صحیفة المهدیه.
96- دعای هفتاد و چهارم صحیفة جامعة الرضویه.
97- دعای دوازدهم صحیفة الجوادیه.
98- دعای بیست و سوم صحیفة الهادیه.
99- دعای سی و سوم صحیفة المهدیه.
100- دعای بیست و ششم صحیفة المهدیه.
101- دعای هفتم صحیفة الجوادیه.
102- دعای هفدهم صحیفة الجوادیه.
103- دعای پنجاه و یکم صحیفة العسگریه.
104- دعای هفدهم صحیفة المهدیه.
105- دعای هفدهم صحیفة المهدیه.
106- دعای ششم صحیفة جامعة الرضویه.
107- دعای بیست و هفتم صحیفة المهدیه.
108- دعای نوزدهم صحیفة الجوادیه.
109- دعای بیست و ششم صحیفة المهدیه.
110- دعای چهاردهم صحیفة الجوادیه.
111- دعای پنجاهم صحیفة العسگریه.
112- دعای بیست و ششم صحیفة المهدیه.
113- دعای بیست و چهارم صحیفة جامعة الرضویه.
114- دعای شانزدهم ملحقات ادعیه امام علی بن موسی الرضا من کتاب فقه الرضا.
115- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
116- دعای پنجاه و یکم صحیفة العسگریه.
117- دعای یازدهم صحیفة المهدیه.
قرآن کریم.
1. ابطحی، سید محمد باقر (1381)، الصحیفة الرضویة الجامعة لا ادعیة علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و أبنائه، قم: موسسهی الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ دوم.
2. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق) (1428)، عیون اخبار الرضا، مترجم آقا نجفی تهرانی، چاپ اول، مؤسسه انتشاراتی پیام علمدار.
3. ابن عربی، محی الدین (1383)، کشف المعنی عن سر اسماء الله الحسنی، شارح و مترجم علی زمانی قشمهای، تصحیح وسام الخطاوی، قم: مطبوعات دینی، چاپ دوم.
4. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414)، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم.
5. جوادی آملی، عبدالله (1385)، تسنیم تفسیر قرآن کریم جلد 9، قم: مرکز نشر إسراء، چاپ دوم.
6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412)، المفردات فی غریب القرآن، دمشق- بیروت: دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول.
7. ربانی گلپایگانی، علی (1383)، کلام تطبیقی، قم: دفتر برنامه ریزی متون درسی مرکز جهانی علوم اسلامی، قم.
8. زبیدی حسینی، محمد مرتضی (1414)، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: علی، هلالی و سیری، بیروت: دارالفکر، چاپ اول.
9. طباطبایی، سید محمد حسین (1417)، تفسیر المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.
10. طبرسی، فضل بن حسن (1360)، مجمع البیان، مترجمان، تهران: انتشارات فراهانی، چاپ اول.
11. طریحی، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، تهران: کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم.
12. فراهیدی، خلیل بن احمد (1410)، کتاب العین، قم: انتشارات هجرت.
13. قرشی، سید علی اکبر (1371)، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم.
14. قونوی، صدرالدین محمد بن اسحاق (1417)، اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن، مترجم محمد خواجوی، تهران: انتشارات مولی، چاپ اول.
15. کلینی، ابو جعفر محمد بن یعقوب (1401)، الکافی، به تصحیح: علی اکبر غفاری، بیروت: دار صعب و دار التعارف، چاپ چهارم.
16. مجلسی، محمدباقر (1403)، بحار الانوار، بیروت: دار التراث العربی، چاپ دوم.
17. مجلسی، محمد باقر (1406)، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، محقق/ مصحح مهدی رجائی، قم: کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، چاپ اول.
18. محقق، محمد باقر (1372)، اسماء و صفات الهی فقط در قرآن، تهران: انتشارات اسلامی.
19. مصطفوی، حسن (1360)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ به اهتمام مرتضی سلمان نژاد؛ (1392)، جستاری در ادعیه رضویه با تأکید بر «الصحیفة الرضویة الجامعة»، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول