معمارى مساجد و رسالت هنرمند مسلمان
نويسنده:امير حمزه صابری
مسلمانان در طول تاريخ برپايه فرهنگ وتمدنهاى ملى و بومى خود سليقهها وشيوههاى هنرى گوناگونى را در ساخت و ساز مساجد به کار بستهاند. آنان برترين سبکهاى معمارى و پديدههاى هنرى را در مساجد آفريدهاند تا آنجا که يکى از راههاى شناخت فرهنگ وتمدن مسلمانان در هر عصرى کاوش در آفرينشهاى هنرى است که در ساخت و ساز مساجدبه کار رفته است.
درباره رمز وراز اهتمام والاى مسلمانان در به کار بستن هنر و بويژه معمارى درمساجد برداشتهاى گوناگونى وجود دارد. برپايه يک ارزيابى مىتوان گفت: مسلمانان به دليل عظمت و قداستى که براى مسجد قايلند و آن را منسوب به خداوند بزرگ مىدانند تلاش مىکنند تا خانه خدا را هر چه بهتر و با عظمتتر بسازند شواهد فراوانى بر درستى اين ارزيابى وجود دارد.
حتى با نگاهى سطحى مىتوان پى برد که آفرينش بسيارى از پديدههاى هنرى در مسجد با پشتوانه عظيمى از عشق و ايمان بوده است ولى اين بدان معنا نيست که چنين تحليلى در همه موارد صادق است. واقعيتهاى خارجى به روشنى گواهى مىدهد که همه مساجد مجلل و آباد برپايه چنين نگرشى بنا نشده است بهعنوان نمونه شروع به ساختن برخى از مساجد مجلل در شام توسط خلفاى اموى برخاسته از تاثيرپذيرى از کليساها و با انگيزههاى سياسى و رويارويى با پايگاههاى دينى مسيحيت بوده است.
برخى از مساجد باشکوه توسط حاکمان به ظاهر مسلمانى بنا شده که قصد داشتهاند از اين راه ياد ونام خود را جاودان سازندو باسفارش به دفن بدنشان در کنار مسجد گور خودرا مصونيت بخشند و داراى موقعيتى ممتاز نمايند.
از برخى روايات نيز استفاده مىشود که روى آوردن به آراستن مسجد و پر زرق وبرق کردن آن به دليل کنار نهادن ارزشهاى حقيقى است. به سخنى ديگر نوعى پيوستگى وهمراهى ميان گسستن از ارزشها وگرايش به آراستن مساجد و مظاهر دينى وجود دارد مثلا در حديثى از پيامبراکرم(ص) آمده است:” اذا رايتم المصاحف حليت و المساجد وينت والمناره طولت واتخذ القرآن مزامير و المساجد طرقا، المومن فى ذالک الزمان اعز من الکبريت الاحمر اما ان مساجد هم مزخرفه وابدانهم نقيه و قلوبهم انتن من الجيفه.”
( هرگاه ديديد قرآنها را مىآرايند و مساجد را تزئين مىکنند و منارهها را بلند مىسازند و قرآن را با شعر و آواز مىخوانند و مساجد را گذرگاه و راه عبور قرار مىدهند مومن در آن زمان از طلاى سرخ وخالص کميابتر است مساجدشان راسته، اندامشان پاکيزه ولى قلبهايشان از مردار بدبو آلودهتر است.)
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است. “ ما شاء عمل قوم قطه الازخرفوا مساجدهم .” ( يعنى هرگاه رفتار گروهى تباه شود به طلا کارى وآراستن مساجد خود روى مىآورند. )
ازعلى (ع) نيز نقل شده که فرموده است: “ ان القوم اذا رفعوا مساجدهم فسدت اعمالهم “(يعنى هرگاه مردم مساجد بلند بنا کننداعمالشان تباه گشته است.)
از چنين سخنانى به روشنى استفاده مىشودکه آراستن مساجد وپر زرق وبرق کردن آنها يکى از نشانههاى تباهى و فساد در کردار و رفتار جامعه است به نظر مىرسد نکته روانى ملازمه وهمراهى ميان اين دو پديده آن است که انسان هم دررفتار فردى وهم در رفتار اجتماعى هرگاه از پرداختن به اصالت وارزشهاى حقيقى دست بر مىدارد به آراستن ظاهرى مىپردازد. جامعهاى که درتضاد ميان دين و دنيا در حقيقت دنيا را برگزيده است هرگاه حس مذهبى خود را بهطور کامل از دست نداده باشد براى پاسخ گفتن به نداى اين حس به آراستن مظاهر دينى همچون مساجد روى مىآورد. گاهى هم پرداختن به اين کار ناشى ازمنفعت طلبى و کسب آبرو و حيثيت دنيوى است که ارتباطى با روح خداخواهى وتعظيم شعائر الهى ندارد زيرا بزرگداشت شعائر الهى ، رفتار ومنشى است برخاسته از تقوا و پرهيزگارى نه از پشت پازدن به ارزشهاى حقيقي. به هررو کنکاش درباره رمزو راز اهتمام مسلمانان نسبت به کارگيرى هنر ومعمارى والا در مساجد از نقطه نظر جامعهشناختى وروانشناسى خود مباحث گستردهاى را مىطلبد چنانکه درمقدمه گذشت اين نوشتار تنها پرداختن به اصول ومقررات شرعى الزامى و يا غير الزامى است که در ساخت وساز مسجد بايد مورد توجه قرار گيرد. پيش از پرداختن به ذکر رهنمودهاى اسلام دراين باره نکاتى را بهعنوان مقدمه يادآور مىشويم.
يادآورى چند نکته:
1- هنر اسلامى وهنر مسلمانان
ترديدى نيست که شيوهها واصول به کاررفته در ساخت وساز مساجد زاييده انديشه هنرمندانى است که تلاش کردهاند روح مکتب را دراين هنرها به کار گيرند. ولى اين بدان معنا نيست که هر آنچه انجام يافته صددر صد اسلامى است و کسى نمىتواند ذرهاى از آن عدول کند. در حقيقت کارکرد هنرمندان مسلمان بايد به موازين مکتبى سنجيده شود و در هر زمينه ميزان انطباق آن با معيارهاى دينى روشن گردد ما نمىتوانيم زير پوشش دفاع از معمارى سنتى هر آنچه را که هست مقدس وغير قابل تغيير بدانيم. لازمه اين رويکرد بستن باب خلاقيت و ابتکار است که با جوهره خلقت انسان ناسازگار است به علاوه لازمه چنين رفتارى اين است که امورى را به مکتب نسبت دهيم که چه بسا با معيارهاى مکتبى سازگارى ندارد. البته آنچه گذشت بدين معنا نيست که باب ابتکار و نوآورى صددر صد وبدون هيچ قيد وشرطى باز است. هرگونه نوآورى وابتکار بايد هم با توصيههاى دينى که در عرصه ساخت وساز مسجد وجود دارد منطبق باشد وهم از مايههاى سنتى به خوبى الهام گرفته باشد به سخنى ديگر در نزاع ميان مدرنيسم وسنتگرايى بايد از افراط وتفريط يعنى سنت ستيزى وسنتپرستى پرهيز شود.
2- هنر اسلامى ، هنر متعهد
هنراسلامى در هر جلوهاى پيامى رابه اعماق جان ودل نظارهگر خويش مىفرستد هنر براى هنر يعنى هنرى پيام هنراسلامى نيست، از اينرو يک اثر هنرى به هر اندازه درانتقال مفاهيم مثبت خود موفقتر باشد و بتواند با مخاطبان بيشترى ارتباط برقرار کند به هنراسلامى نزديکتر است. قرآن مجيد که خود هنرى اعجازآميز در عرصه گفتمان است با وجود غنا و عمق وگستردگى بىاندازه با هر کس به اندازه توان فکرى او ارتباط برقرار مىکند. پيامبران وامامان نيز در عرصه سخن آثارى اين گونه از خود به جاى گذاردهاند بدين رو آثار هنرىاى که در مساجد آفريده مىشود بايد تا آنجا که ممکن است بتواند مخاطبان بيشترى داشته باشد بويژه آنکه مسجد مجمع عمومى مسلمانان و جايگاه گرد آمدن قشرهاى گوناگون است راستى خلق آثارى که پيام و محتواى آن تنها براى چند نفر تحصيلکرده و متخصص قابل فهم وتحليل است چه اندازه با چنين مکانى همخوانى دارد وچقدر با روح هنر مکتبى سازگار است؟
از اينجا اهميت توجه به ذوق، سليقه و خواست نسل کنونى روشن مىشود. زيرا هر اثر هنرى چنانچه بخواهد در انتقال مفاهيم موفق باشد بايد خواستها وحساسيتهاى مخاطبان خود را بهطور جدى وعالمانه بشناسد. به اعتقاد نگارنده بسيارى ازآنچه اکنون تحت عنوان آثار هنرى در مساجد ما خلق مىشود ارتباطى زنده وفعال با نسل کنونى و ذوق و سليقه او ندارد بىآنکه خواسته باشيم از اهميت و عظمت بسيارى از آثار کهن که در نوع خود گنجينههايى ارزشمند است بکاهيم .اين رسالت هنرمند مسلمان است که با توجه به گرايش وخواست نسل کنونى درچارچوب موازين دينى و با الهام از آفرينشهاى سنتى و کهن آثارى دلکش ،گيرا و جذاب بيافريند .
3- مسجد خاستگاه هنر مکتبى درمعمارى و هنر هر عصرى جلوهاى خاص برترى داشته است مثلا هنرهاى دستى وصنايع ومعمارى دوران هخامنشى مفاهيم قدرت ،ابهت و عظمت حاکمان را به خوبى يادآور مىشود ومعمارى وهنر دوران صفويه مفهوم دولت رابه خوبى نشان مىدهد. اکنون اين پرسش مطرح مىشود که هنرهاى خوشنويسى ،تذهيب وتزئين ومعمارى مساجد در دوران انقلاب اسلامى “با عنايت به مفاهيم والاى تحولات سياسي، اجتماعي،فرهنگى که رخ داده وتاثير پذيرفته ومفاهيم والايى همچون جهاد، شهادت ،ايثارگري، جانبازى و ... در اين زمان به اوج رسيده” بايد يادآور چه مفاهيمى باشد اينجاست که هنر مکتبى بايد گسترهاى بيش از پيش را کولهبار فکرى هنرمند متعهد نموده و او رابه سمت نوآورى جهتدهى نموده وانقلاب اسلامى با هدف تحقق بخشيدن به انديشههاى دينى و دين مدارى در همه عرصهها و هنرها دراصلىترين نماد دين که مسجد است به منصه ظهور بپيوندد و زمان آن رسيده که قدمهاى جدى در عرصه ايجاد وترويج اين شاخه هنرى برداشته شود
مسجد را ، تجليگاه هنر پاک و خالصانه مىدانيم که هنر عينيت يافتن وجود هنرمند درجهانى خارج از وجود اوست پس به همان اندازه که هنرمند به زيبايى وصفاى روح دست يافته باشد اثر هنرىاش زيبا و دلکش خواهد بود پس اخلاص وصفاى طراح مسجد از جهت زواياى مختلف کارى (هنري، معمارى و...) بسته به هنرى که در آن مىآفرينند در برکت و زيبايى معنوى مسجد بسيار موثر وجذاب است.
تقواى بنيانگذاران مسجدقبا بود که سبب شد تا خداوند آنان را و مسجدشان را بستايد.
( اگر مسجدى بخواهد همچون مسجد قبا ميمون وفرخنده باشد نه تنها نمازگزاران آن که طراحان،معماران، بانيان ،هنرمندان وحتى کارکنان بناى آن بايد از کسانى باشند که دوستدار پاکى روح وصاحب روح تزکيهپذير باشند. يکى از نمودهاى اخلاصورزى در بناى مسجد آن است که هنرمند با آفرينش اثرهنرى خود در مسجددر جستجوى کمال وجمال حقيقى باشد و در هر پيچ وخمى تنها آن را بنماياند نه اينکه درصدد باشد “خود” را نشان دهد. به گفته يکى از نويسندگان هنرمند بايد خودش را در کمالات ذاتى فانى کند تا اثرش نشان کمال مطلق يابد و نه نمايانگر نفسانيت وخوديت باشد. رعايت اين اصل در مسجد که خانه اخلاص و صفاست و بسى مهمتر از ديگر عرصههاست. مسجد بنايى است که در آنجا تشخصها و امتيازهاى کثرت گرايانه نفى مىشود. مسجد آئينهاى است که تنها نشانگر صاحب آن خداست و بايد رمزى از جمال وکمال مطلق باشد . تنها نگاهى کوتاه به برخى احکام فقهى مسجد اين حقيقت را آشکار مىسازد مسجدصاحب ومالکى جز خداوند ندارد .”وان المساجدلله “ حتى واقف وبانى مسجد پس از آنکه شرعا محلى را به مسجداختصاص داد از آن بيگانه است و فردى است همچون ديگران .واقف نمىتواند مسجد را به گروه وقشر خاصى اختصاص دهدهر مسجدى از آن خدا وهمه مسلمانان است.
پس اين حقيقت والا بايد به گونهاى در همه هنرهاى به کار رفته در مسجد تجسم وعينيت يابد و هر جزئى از اجزاى مسجد به او اشارت داشته باشد از اين روآثار به ظاهر هنرى که با تمام وجود از سازنده خود سخن مىگويد يا مسجد را منسوب به غير خدا مىسازد هيچ تناسبى با اين بارگاه فرخنده و ملکوتى ندارد. اکنون با توجه به اين نکات بايد از هنرى که در برگيرنده جوامع افکار مردم باشد در مساجد استفاده نمود.
ابو خديجه يکى از ياران امام صادق هم گفته است: ديدم که در سمت قبله جايگاه نماز آن حضرت آيهالکرسى نوشته شده بود. نوشتن آيات قرآن بر در و ديوار مسجد بهطور ناخودآگاه اين احساس را در کسى که به مسجد وارد مىشود ايجاد مىکند که قرآن وجوداو را فراگرفته و او را در فضايى عطرآگين از قرآن تنفس مىکنيد. اين کار هم چنين ارتباط عميق “قرآن “ را با”عبادت” وحتى با همه تاروپود زندگى مسلمانان نشان مىدهد هنرمندان مسلمان پس از آنکه براى ورود به عرصه نقاشى ومجسمهسازى در محدوديتهاى فراروى خود ديدهاند عرصه خط ونوشتن را مجال خوبى براى ابراز ذوق هنرى خود دانسته و بدان روى آوردهاند. آنان در اين زمينه آثارى آفريدهاندکه در نوع خود از شاهکارهاى هنرى به شمار مىآيد. ترديدى نيست که طراحىهاى موجود در کتيبههاى مساجدهر کدام پيامى دارد. سبک وسياق خطها هر کدام حس معنوى خاصى را در بيننده به وجودمىآورد با اين حال پيام روشن واصلى آيات و روايات نبايد در لابه لاى اين پيامها گم شود به ديگر سخن سزاوار است نوشتهها به گونهاى باشدکه براى عموم قابل خواندن باشد.
نکته ديگر دراين باره ضرورت تحول و توجه به سليقهها واحساسات نسل حاضر است اگر زمانى خط کوفى براى ايرانيان خطى بديع ، شگفتانگيز وجالب بوده است آيا براى نسل کنونى نيز همچنان جالب ودلانگيز است ؟ در اينجاست که ارزش واهميت هنرمند مبتکر ونوآور روشن مىشود چه او بايد ضمن حفظ اصالتها وارزشهاى کهن به فرا خور نيازها و تمايلات صحيح کنونى ،هنرى نو بيافريند هنرى که در عين اصالت جذاب ودلکش باشد وهدف نهايى هنر متعهد را که کشش به سوى حقيقت ، مذهب و نمادهاى مذهبى است برآورده سازد.در اجتماع امروزى هنر حرف اول را مىزند حتى بسيارى از حرفهاى مهم را که بسيار براى مردم پيش پا افتاده وکهنه وملالآور شدهاند مىتوان به زبان هنر خيلى زيبا و دلچسب ومتنوع جلوه داد. البته بايد مسئله فقهى آن را درست کرد وهنرمندان هم دراين زمينه خيلى توانا ظاهر شوند . بايد بدانيم که خود مجتهد و فقيه هم حکم را روى موضوع مىآورد مثلا يک وقت شطرنج وسيلهاى براى قمار بود که حکم آن را مجتهد حرمت نقل مىکرد ولى اگر کارکرد آن رامانند الان عوض شده بدانيم وديگر قمار تلقى نشود بلکه براى پرورش فکر و ياسرگرمى باشد حکم آن را مجتهدين حليت مىدانند . بنابراين اگر اين موضوع براى مجتهد مسجل باشد که با چنين تزئينهايى اصل عبادت ضايع نمىشود بلکه اين امر سبب و مقدمهاى خواهد بود تا آن کسالتى که در هنگام نمازگزاردن از آن منع شدهايم رفع شود مجتهد آن را نافذ وقابل اجرا خواهد دانست لازم به يادآورى است که بعضى از امور در نصوص آمده است حال ما در قرآن يا در روايات که به هيچ وجه مجتهد نمىتوان روى آن امور دخل و تصرفى براى حليت ويا حرمت داشته باشد که آن امور از اين مقوله خارج است (احکام اوليه) مثل حرمت خمر، قمار و ...
فقها براى اثبات حرمت نقاشى در مسجد به امورى استناد جستهاند .يکى از آنها اين است که نقاشى کردن مسجد بدعت است. به علاوه در خبرعمرو بن جميع آمده است که مىگويد:” از امام صادق(ع) درباره مساجدى که داراى نقش وصورت است پرسيدم امام (ع) فرمود: اين کار را دوست نمىدارم ولى در دوران ما ضررى به شما نمىزند اگر عدل برپا بودمىديديد که در اين زمينه چگونه عمل مىشد.”
اين روايت علاوه برآنکه از نظر سند داراى اشکال است دلالت روشنى هم بر اثبات حرمت ندارد. از اينرو برخى از فقيهان همچون شهيد اول قائل به کراهت نقاشى مساجد شدهاند بويژه آنکه در خبرعلىبن جعفرآمده است که از بردارم امام کاظم (ع) درباره نقشى که در قبله مسجدبا گچ يا رنگ ساخته مىشودپرسيدم امام (ع) فرمود:” مانعى ندارد “ اين روايت چه بسا بتواند مفسر خبرعمر وبن جميع وگوياى اين باشد که مقصود از آن روايت بيان کراهت هست ونه حرمت.
با اين حال بسيارى از فقيهان ازآن دو حرمت نقاشى مسجد فتواى فقهاى بزرگ گذشته است و در ميان آنان کسانى بودهاند که جز در مورد مسائل قطعى فتوا نمىدادهاند و در مدارک احکام شرعى هرگز تسامح نمىنمودهاند معتقدند دستکم بنابر احتياط وجوبى بايد از نقاشى کردن مسجد خوددارى شود بويژه آ ن فتواى به حرمت در کتابهايى نقل شده که مضامين آن معمولا همان مفاد اخبار و روايات است. با آنکه نقاشى مسجد با گل وبوته براساس راى اکثريت فقيهان دستکم مکروه است ولى شايد کمتر مسجدى را بتوان يافت که به گونهاى با گل وبوته نقاشى نشده باشد هر چند برخى از هنرمندان مسلمان در طرحهاى موسوم به “اسليمى “يا “ اربسک” تلاش کردهاند حضور گل وگياه را تا اندازهاى کم رنگ کنند.
هنرشناسان هم درباره رمز نهى از نقاشى در مسجد تحليلهاى گوناگونى ارائه نمودهاند مثلا بورکهارت هنرشناس معروف گفته است وجود نداشتن تصاوير درمساجد از يک سو به معناى برداشتن هرگونه “حضوري” است که ممکن است در مقابل “حضور نامريي” خداوند جلوه کند و از سوى ديگر تاکيد بر جنبه تنزيه خداوند است بدين معنا که ذات مقدس او را نمىتوان با هيچ چيز سنجيد يک نويسنده مسلمان نيز در اين باره گفته است:” اسلام دينى فراتر از ماديات است. در اين مکتب رابطه بنده با پروردگار بر اساس تجرد وازهر آنچه که غيرمادى باشد استوار است از اينرو در مساجدتصوير وجود ندارد تا بندگان بدون هيچ واسطهاى چه واسطهبشرى و چه غير بشرى به خداوندمتصل شوند.”
منبع: روزنامه رسالت
درباره رمز وراز اهتمام والاى مسلمانان در به کار بستن هنر و بويژه معمارى درمساجد برداشتهاى گوناگونى وجود دارد. برپايه يک ارزيابى مىتوان گفت: مسلمانان به دليل عظمت و قداستى که براى مسجد قايلند و آن را منسوب به خداوند بزرگ مىدانند تلاش مىکنند تا خانه خدا را هر چه بهتر و با عظمتتر بسازند شواهد فراوانى بر درستى اين ارزيابى وجود دارد.
حتى با نگاهى سطحى مىتوان پى برد که آفرينش بسيارى از پديدههاى هنرى در مسجد با پشتوانه عظيمى از عشق و ايمان بوده است ولى اين بدان معنا نيست که چنين تحليلى در همه موارد صادق است. واقعيتهاى خارجى به روشنى گواهى مىدهد که همه مساجد مجلل و آباد برپايه چنين نگرشى بنا نشده است بهعنوان نمونه شروع به ساختن برخى از مساجد مجلل در شام توسط خلفاى اموى برخاسته از تاثيرپذيرى از کليساها و با انگيزههاى سياسى و رويارويى با پايگاههاى دينى مسيحيت بوده است.
برخى از مساجد باشکوه توسط حاکمان به ظاهر مسلمانى بنا شده که قصد داشتهاند از اين راه ياد ونام خود را جاودان سازندو باسفارش به دفن بدنشان در کنار مسجد گور خودرا مصونيت بخشند و داراى موقعيتى ممتاز نمايند.
از برخى روايات نيز استفاده مىشود که روى آوردن به آراستن مسجد و پر زرق وبرق کردن آن به دليل کنار نهادن ارزشهاى حقيقى است. به سخنى ديگر نوعى پيوستگى وهمراهى ميان گسستن از ارزشها وگرايش به آراستن مساجد و مظاهر دينى وجود دارد مثلا در حديثى از پيامبراکرم(ص) آمده است:” اذا رايتم المصاحف حليت و المساجد وينت والمناره طولت واتخذ القرآن مزامير و المساجد طرقا، المومن فى ذالک الزمان اعز من الکبريت الاحمر اما ان مساجد هم مزخرفه وابدانهم نقيه و قلوبهم انتن من الجيفه.”
( هرگاه ديديد قرآنها را مىآرايند و مساجد را تزئين مىکنند و منارهها را بلند مىسازند و قرآن را با شعر و آواز مىخوانند و مساجد را گذرگاه و راه عبور قرار مىدهند مومن در آن زمان از طلاى سرخ وخالص کميابتر است مساجدشان راسته، اندامشان پاکيزه ولى قلبهايشان از مردار بدبو آلودهتر است.)
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است. “ ما شاء عمل قوم قطه الازخرفوا مساجدهم .” ( يعنى هرگاه رفتار گروهى تباه شود به طلا کارى وآراستن مساجد خود روى مىآورند. )
ازعلى (ع) نيز نقل شده که فرموده است: “ ان القوم اذا رفعوا مساجدهم فسدت اعمالهم “(يعنى هرگاه مردم مساجد بلند بنا کننداعمالشان تباه گشته است.)
از چنين سخنانى به روشنى استفاده مىشودکه آراستن مساجد وپر زرق وبرق کردن آنها يکى از نشانههاى تباهى و فساد در کردار و رفتار جامعه است به نظر مىرسد نکته روانى ملازمه وهمراهى ميان اين دو پديده آن است که انسان هم دررفتار فردى وهم در رفتار اجتماعى هرگاه از پرداختن به اصالت وارزشهاى حقيقى دست بر مىدارد به آراستن ظاهرى مىپردازد. جامعهاى که درتضاد ميان دين و دنيا در حقيقت دنيا را برگزيده است هرگاه حس مذهبى خود را بهطور کامل از دست نداده باشد براى پاسخ گفتن به نداى اين حس به آراستن مظاهر دينى همچون مساجد روى مىآورد. گاهى هم پرداختن به اين کار ناشى ازمنفعت طلبى و کسب آبرو و حيثيت دنيوى است که ارتباطى با روح خداخواهى وتعظيم شعائر الهى ندارد زيرا بزرگداشت شعائر الهى ، رفتار ومنشى است برخاسته از تقوا و پرهيزگارى نه از پشت پازدن به ارزشهاى حقيقي. به هررو کنکاش درباره رمزو راز اهتمام مسلمانان نسبت به کارگيرى هنر ومعمارى والا در مساجد از نقطه نظر جامعهشناختى وروانشناسى خود مباحث گستردهاى را مىطلبد چنانکه درمقدمه گذشت اين نوشتار تنها پرداختن به اصول ومقررات شرعى الزامى و يا غير الزامى است که در ساخت وساز مسجد بايد مورد توجه قرار گيرد. پيش از پرداختن به ذکر رهنمودهاى اسلام دراين باره نکاتى را بهعنوان مقدمه يادآور مىشويم.
يادآورى چند نکته:
1- هنر اسلامى وهنر مسلمانان
ترديدى نيست که شيوهها واصول به کاررفته در ساخت وساز مساجد زاييده انديشه هنرمندانى است که تلاش کردهاند روح مکتب را دراين هنرها به کار گيرند. ولى اين بدان معنا نيست که هر آنچه انجام يافته صددر صد اسلامى است و کسى نمىتواند ذرهاى از آن عدول کند. در حقيقت کارکرد هنرمندان مسلمان بايد به موازين مکتبى سنجيده شود و در هر زمينه ميزان انطباق آن با معيارهاى دينى روشن گردد ما نمىتوانيم زير پوشش دفاع از معمارى سنتى هر آنچه را که هست مقدس وغير قابل تغيير بدانيم. لازمه اين رويکرد بستن باب خلاقيت و ابتکار است که با جوهره خلقت انسان ناسازگار است به علاوه لازمه چنين رفتارى اين است که امورى را به مکتب نسبت دهيم که چه بسا با معيارهاى مکتبى سازگارى ندارد. البته آنچه گذشت بدين معنا نيست که باب ابتکار و نوآورى صددر صد وبدون هيچ قيد وشرطى باز است. هرگونه نوآورى وابتکار بايد هم با توصيههاى دينى که در عرصه ساخت وساز مسجد وجود دارد منطبق باشد وهم از مايههاى سنتى به خوبى الهام گرفته باشد به سخنى ديگر در نزاع ميان مدرنيسم وسنتگرايى بايد از افراط وتفريط يعنى سنت ستيزى وسنتپرستى پرهيز شود.
2- هنر اسلامى ، هنر متعهد
هنراسلامى در هر جلوهاى پيامى رابه اعماق جان ودل نظارهگر خويش مىفرستد هنر براى هنر يعنى هنرى پيام هنراسلامى نيست، از اينرو يک اثر هنرى به هر اندازه درانتقال مفاهيم مثبت خود موفقتر باشد و بتواند با مخاطبان بيشترى ارتباط برقرار کند به هنراسلامى نزديکتر است. قرآن مجيد که خود هنرى اعجازآميز در عرصه گفتمان است با وجود غنا و عمق وگستردگى بىاندازه با هر کس به اندازه توان فکرى او ارتباط برقرار مىکند. پيامبران وامامان نيز در عرصه سخن آثارى اين گونه از خود به جاى گذاردهاند بدين رو آثار هنرىاى که در مساجد آفريده مىشود بايد تا آنجا که ممکن است بتواند مخاطبان بيشترى داشته باشد بويژه آنکه مسجد مجمع عمومى مسلمانان و جايگاه گرد آمدن قشرهاى گوناگون است راستى خلق آثارى که پيام و محتواى آن تنها براى چند نفر تحصيلکرده و متخصص قابل فهم وتحليل است چه اندازه با چنين مکانى همخوانى دارد وچقدر با روح هنر مکتبى سازگار است؟
از اينجا اهميت توجه به ذوق، سليقه و خواست نسل کنونى روشن مىشود. زيرا هر اثر هنرى چنانچه بخواهد در انتقال مفاهيم موفق باشد بايد خواستها وحساسيتهاى مخاطبان خود را بهطور جدى وعالمانه بشناسد. به اعتقاد نگارنده بسيارى ازآنچه اکنون تحت عنوان آثار هنرى در مساجد ما خلق مىشود ارتباطى زنده وفعال با نسل کنونى و ذوق و سليقه او ندارد بىآنکه خواسته باشيم از اهميت و عظمت بسيارى از آثار کهن که در نوع خود گنجينههايى ارزشمند است بکاهيم .اين رسالت هنرمند مسلمان است که با توجه به گرايش وخواست نسل کنونى درچارچوب موازين دينى و با الهام از آفرينشهاى سنتى و کهن آثارى دلکش ،گيرا و جذاب بيافريند .
3- مسجد خاستگاه هنر مکتبى درمعمارى و هنر هر عصرى جلوهاى خاص برترى داشته است مثلا هنرهاى دستى وصنايع ومعمارى دوران هخامنشى مفاهيم قدرت ،ابهت و عظمت حاکمان را به خوبى يادآور مىشود ومعمارى وهنر دوران صفويه مفهوم دولت رابه خوبى نشان مىدهد. اکنون اين پرسش مطرح مىشود که هنرهاى خوشنويسى ،تذهيب وتزئين ومعمارى مساجد در دوران انقلاب اسلامى “با عنايت به مفاهيم والاى تحولات سياسي، اجتماعي،فرهنگى که رخ داده وتاثير پذيرفته ومفاهيم والايى همچون جهاد، شهادت ،ايثارگري، جانبازى و ... در اين زمان به اوج رسيده” بايد يادآور چه مفاهيمى باشد اينجاست که هنر مکتبى بايد گسترهاى بيش از پيش را کولهبار فکرى هنرمند متعهد نموده و او رابه سمت نوآورى جهتدهى نموده وانقلاب اسلامى با هدف تحقق بخشيدن به انديشههاى دينى و دين مدارى در همه عرصهها و هنرها دراصلىترين نماد دين که مسجد است به منصه ظهور بپيوندد و زمان آن رسيده که قدمهاى جدى در عرصه ايجاد وترويج اين شاخه هنرى برداشته شود
مسجد را ، تجليگاه هنر پاک و خالصانه مىدانيم که هنر عينيت يافتن وجود هنرمند درجهانى خارج از وجود اوست پس به همان اندازه که هنرمند به زيبايى وصفاى روح دست يافته باشد اثر هنرىاش زيبا و دلکش خواهد بود پس اخلاص وصفاى طراح مسجد از جهت زواياى مختلف کارى (هنري، معمارى و...) بسته به هنرى که در آن مىآفرينند در برکت و زيبايى معنوى مسجد بسيار موثر وجذاب است.
تقواى بنيانگذاران مسجدقبا بود که سبب شد تا خداوند آنان را و مسجدشان را بستايد.
( اگر مسجدى بخواهد همچون مسجد قبا ميمون وفرخنده باشد نه تنها نمازگزاران آن که طراحان،معماران، بانيان ،هنرمندان وحتى کارکنان بناى آن بايد از کسانى باشند که دوستدار پاکى روح وصاحب روح تزکيهپذير باشند. يکى از نمودهاى اخلاصورزى در بناى مسجد آن است که هنرمند با آفرينش اثرهنرى خود در مسجددر جستجوى کمال وجمال حقيقى باشد و در هر پيچ وخمى تنها آن را بنماياند نه اينکه درصدد باشد “خود” را نشان دهد. به گفته يکى از نويسندگان هنرمند بايد خودش را در کمالات ذاتى فانى کند تا اثرش نشان کمال مطلق يابد و نه نمايانگر نفسانيت وخوديت باشد. رعايت اين اصل در مسجد که خانه اخلاص و صفاست و بسى مهمتر از ديگر عرصههاست. مسجد بنايى است که در آنجا تشخصها و امتيازهاى کثرت گرايانه نفى مىشود. مسجد آئينهاى است که تنها نشانگر صاحب آن خداست و بايد رمزى از جمال وکمال مطلق باشد . تنها نگاهى کوتاه به برخى احکام فقهى مسجد اين حقيقت را آشکار مىسازد مسجدصاحب ومالکى جز خداوند ندارد .”وان المساجدلله “ حتى واقف وبانى مسجد پس از آنکه شرعا محلى را به مسجداختصاص داد از آن بيگانه است و فردى است همچون ديگران .واقف نمىتواند مسجد را به گروه وقشر خاصى اختصاص دهدهر مسجدى از آن خدا وهمه مسلمانان است.
پس اين حقيقت والا بايد به گونهاى در همه هنرهاى به کار رفته در مسجد تجسم وعينيت يابد و هر جزئى از اجزاى مسجد به او اشارت داشته باشد از اين روآثار به ظاهر هنرى که با تمام وجود از سازنده خود سخن مىگويد يا مسجد را منسوب به غير خدا مىسازد هيچ تناسبى با اين بارگاه فرخنده و ملکوتى ندارد. اکنون با توجه به اين نکات بايد از هنرى که در برگيرنده جوامع افکار مردم باشد در مساجد استفاده نمود.
نوشتن آيات قرآن بر ديوارههاى مساجد
ابو خديجه يکى از ياران امام صادق هم گفته است: ديدم که در سمت قبله جايگاه نماز آن حضرت آيهالکرسى نوشته شده بود. نوشتن آيات قرآن بر در و ديوار مسجد بهطور ناخودآگاه اين احساس را در کسى که به مسجد وارد مىشود ايجاد مىکند که قرآن وجوداو را فراگرفته و او را در فضايى عطرآگين از قرآن تنفس مىکنيد. اين کار هم چنين ارتباط عميق “قرآن “ را با”عبادت” وحتى با همه تاروپود زندگى مسلمانان نشان مىدهد هنرمندان مسلمان پس از آنکه براى ورود به عرصه نقاشى ومجسمهسازى در محدوديتهاى فراروى خود ديدهاند عرصه خط ونوشتن را مجال خوبى براى ابراز ذوق هنرى خود دانسته و بدان روى آوردهاند. آنان در اين زمينه آثارى آفريدهاندکه در نوع خود از شاهکارهاى هنرى به شمار مىآيد. ترديدى نيست که طراحىهاى موجود در کتيبههاى مساجدهر کدام پيامى دارد. سبک وسياق خطها هر کدام حس معنوى خاصى را در بيننده به وجودمىآورد با اين حال پيام روشن واصلى آيات و روايات نبايد در لابه لاى اين پيامها گم شود به ديگر سخن سزاوار است نوشتهها به گونهاى باشدکه براى عموم قابل خواندن باشد.
نکته ديگر دراين باره ضرورت تحول و توجه به سليقهها واحساسات نسل حاضر است اگر زمانى خط کوفى براى ايرانيان خطى بديع ، شگفتانگيز وجالب بوده است آيا براى نسل کنونى نيز همچنان جالب ودلانگيز است ؟ در اينجاست که ارزش واهميت هنرمند مبتکر ونوآور روشن مىشود چه او بايد ضمن حفظ اصالتها وارزشهاى کهن به فرا خور نيازها و تمايلات صحيح کنونى ،هنرى نو بيافريند هنرى که در عين اصالت جذاب ودلکش باشد وهدف نهايى هنر متعهد را که کشش به سوى حقيقت ، مذهب و نمادهاى مذهبى است برآورده سازد.در اجتماع امروزى هنر حرف اول را مىزند حتى بسيارى از حرفهاى مهم را که بسيار براى مردم پيش پا افتاده وکهنه وملالآور شدهاند مىتوان به زبان هنر خيلى زيبا و دلچسب ومتنوع جلوه داد. البته بايد مسئله فقهى آن را درست کرد وهنرمندان هم دراين زمينه خيلى توانا ظاهر شوند . بايد بدانيم که خود مجتهد و فقيه هم حکم را روى موضوع مىآورد مثلا يک وقت شطرنج وسيلهاى براى قمار بود که حکم آن را مجتهد حرمت نقل مىکرد ولى اگر کارکرد آن رامانند الان عوض شده بدانيم وديگر قمار تلقى نشود بلکه براى پرورش فکر و ياسرگرمى باشد حکم آن را مجتهدين حليت مىدانند . بنابراين اگر اين موضوع براى مجتهد مسجل باشد که با چنين تزئينهايى اصل عبادت ضايع نمىشود بلکه اين امر سبب و مقدمهاى خواهد بود تا آن کسالتى که در هنگام نمازگزاردن از آن منع شدهايم رفع شود مجتهد آن را نافذ وقابل اجرا خواهد دانست لازم به يادآورى است که بعضى از امور در نصوص آمده است حال ما در قرآن يا در روايات که به هيچ وجه مجتهد نمىتوان روى آن امور دخل و تصرفى براى حليت ويا حرمت داشته باشد که آن امور از اين مقوله خارج است (احکام اوليه) مثل حرمت خمر، قمار و ...
نقاشى کردن مسجد
فقها براى اثبات حرمت نقاشى در مسجد به امورى استناد جستهاند .يکى از آنها اين است که نقاشى کردن مسجد بدعت است. به علاوه در خبرعمرو بن جميع آمده است که مىگويد:” از امام صادق(ع) درباره مساجدى که داراى نقش وصورت است پرسيدم امام (ع) فرمود: اين کار را دوست نمىدارم ولى در دوران ما ضررى به شما نمىزند اگر عدل برپا بودمىديديد که در اين زمينه چگونه عمل مىشد.”
اين روايت علاوه برآنکه از نظر سند داراى اشکال است دلالت روشنى هم بر اثبات حرمت ندارد. از اينرو برخى از فقيهان همچون شهيد اول قائل به کراهت نقاشى مساجد شدهاند بويژه آنکه در خبرعلىبن جعفرآمده است که از بردارم امام کاظم (ع) درباره نقشى که در قبله مسجدبا گچ يا رنگ ساخته مىشودپرسيدم امام (ع) فرمود:” مانعى ندارد “ اين روايت چه بسا بتواند مفسر خبرعمر وبن جميع وگوياى اين باشد که مقصود از آن روايت بيان کراهت هست ونه حرمت.
با اين حال بسيارى از فقيهان ازآن دو حرمت نقاشى مسجد فتواى فقهاى بزرگ گذشته است و در ميان آنان کسانى بودهاند که جز در مورد مسائل قطعى فتوا نمىدادهاند و در مدارک احکام شرعى هرگز تسامح نمىنمودهاند معتقدند دستکم بنابر احتياط وجوبى بايد از نقاشى کردن مسجد خوددارى شود بويژه آ ن فتواى به حرمت در کتابهايى نقل شده که مضامين آن معمولا همان مفاد اخبار و روايات است. با آنکه نقاشى مسجد با گل وبوته براساس راى اکثريت فقيهان دستکم مکروه است ولى شايد کمتر مسجدى را بتوان يافت که به گونهاى با گل وبوته نقاشى نشده باشد هر چند برخى از هنرمندان مسلمان در طرحهاى موسوم به “اسليمى “يا “ اربسک” تلاش کردهاند حضور گل وگياه را تا اندازهاى کم رنگ کنند.
هنرشناسان هم درباره رمز نهى از نقاشى در مسجد تحليلهاى گوناگونى ارائه نمودهاند مثلا بورکهارت هنرشناس معروف گفته است وجود نداشتن تصاوير درمساجد از يک سو به معناى برداشتن هرگونه “حضوري” است که ممکن است در مقابل “حضور نامريي” خداوند جلوه کند و از سوى ديگر تاکيد بر جنبه تنزيه خداوند است بدين معنا که ذات مقدس او را نمىتوان با هيچ چيز سنجيد يک نويسنده مسلمان نيز در اين باره گفته است:” اسلام دينى فراتر از ماديات است. در اين مکتب رابطه بنده با پروردگار بر اساس تجرد وازهر آنچه که غيرمادى باشد استوار است از اينرو در مساجدتصوير وجود ندارد تا بندگان بدون هيچ واسطهاى چه واسطهبشرى و چه غير بشرى به خداوندمتصل شوند.”
نصب عکس در مسجد :
منبع: روزنامه رسالت