امام سجاد(ع) ميراث دار قافله عشق و حماسه
نويسنده:عبدالكريم تبريزي
پيشواي چهارم شيعيان(ع) بعد از حضور در حماسه افتخار آفرين و عزت بخش عاشوراي حسيني، از لحظه اي كه در غروب عاشورا با شهادت پدر بزرگوار و ساير عزيزانش مواجه گرديد، براي ادامه راه آنان مسؤوليت سنگيني را به دوش كشيد. امامت امت، سرپرستي كودكان و بانوان، رساندن پيام عاشورا به گوش جهانيان، تداوم مبارزه با طاغوت و طاغوتيان و از همه مهمتر پاسداري از هدفهاي متعالي امام حسين(ع) كه موجب عزت و افتخار عالم اسلام گرديد، از جمله مسؤوليتهاي آن امام همام به شمار مي آيد. امام سجاد(ع) كه در دوران امامت خويش در محدوديت شديدي به سر مي برد و حاكمان مستبد اموي سايه شوم خود را بر شهرهاي اسلامي گسترده بودند و اهل ايمان از ترس مال و جان خود مخفي مي شدند، با اتخاذ صحيح ترين تصميمها و موضعگيريهاي مناسب و بجا و با استفاده از مؤثرترين شيوه ها، توانست از فرهنگ عاشورا و دستاوردهاي ارزشمند آن- كه همان عزت و افتخار ابدي براي اسلام و مسلمانان و بلكه براي جهان بشريت بود- به صورت شايسته اي پاسداري كرده و راه حماسه آفرينان كربلا را تداوم بخشد و ياد و نام و خاطره سالار شهيدان را جاودانه سازد و بر بلنداي تاريخ، ابدي نمايد. در اين فرصت با مهمترين فعاليتهاي آن يادگار امامت در پاسداري از فرهنگ عزت و افتخار حسيني(ع) آشنا مي شويم:
مهمترين دستاورد سخنان آن بزرگوار، آگاه نمودن مردم غفلت زده، بيدار كردن وجدانهاي خفته، افشاي جنايتهاي دشمنان اهل بيت(ع)، نماياندن چهره حقيقي زمامداران ستمگر اموي و انتشار فضايل و مناقب اهل بيت(ع) و معرفي ايشان به عنوان جانشينان برحق پيامبر(ص) بود. امام سجاد(ع) در شهر كوفه با مردم ساده، سطحي نگر، تأثير پذير و پيمان شكن آن شهر سخن گفته و پس از شناساندن خويش و افشاي جنايتهاي امويان، فرمود: «اي مردم! شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا شما براي پدرم نامه ننوشتيد و آن گاه بي وفايي نكرديد؟ آيا با او عهدها و پيمانهاي محكم نبستيد و سپس با او پيكاركرده و او را به شهادت رسانديد؟! واي بر شما! چه كار زشتي انجام داديد، شما چگونه به سيماي رسول ا...(ص) نظاره خواهيد كرد، هنگامي كه به شما بگويد: فرزندان مرا كشتيد، احترامم را از ميان برديد، پس، از امت من نيستيد!» هنوز سخنان امام تمام نشده بود كه مردم گريه كنان و ضجه زنان همديگر را ملامت كرده و به نگون بختي خود- كه خود برگزيده بودند- تأسف خورده و اشك ندامت و پشيماني مي ريختند. (1) مهمترين تأثير اين خطابه را مي توان در سال 65 هجري در قيام توابين به وضوح به نظاره نشست.
همچنين، پيشواي چهارم هنگامي كه در شام به مجلس جشن پيروزي يزيد برده شد، ضمن تحقير خطيب متملق دربار اموي، در كرسي خطابه قرار گرفته و با بهره گيري از زيباترين و بليغ ترين جملات، فجايع كربلا را بازگو كرده و با افشاي چهره زشت جنايتكاران، تبليغات سوء دشمنان اهل بيت(ع) را خنثي كرد و سيماي سراسر فضيلت و افتخار آل محمد(ص) را براي مردم ناآگاه شام نمايان ساخت. آن حضرت فرمود: اي مردم! به ما شش چيز عطا شده و به هفت نعمت (بر ديگران) برتري يافته ايم. به ما علم، حلم، جوانمردي، فصاحت، شجاعت و دوستي در دل مؤمنان عطا شده است و ما به اينكه رسول برگزيده خداوند، حضرت محمد(ص) و]حضرت علي(ع) نخستين[ تصديق كننده] پيامبر (ص)[ و جعفر طيار و ]حمزه، [ شير خدا و رسول او و حسن و حسين(ع) و مهدي اين امت از ما هستند، فضيلت داده شده ايم. (2)
آن حضرت در ادامه، به فضايل بي شمار امير مؤمنان (ع) پرداخته و از چهره درخشان علي(ع) به نحو زيبايي دفاع نموده و در پايان با معرفي امام حسين(ع)، به ذكر مصيبت آن حضرت پرداخت. اين سخنان آتشين، منطقي و روشنگر، چنان فضاي جهل و غفلت و خفقان را در هم شكست كه يزيد در مقام دفاع از خود و سلطنتش برآمد.(3)
امام سجاد(ع) خطبه ديگري را نيز در نزديكي مدينه براي مردمي ايراد نمود كه به استقبال قافله خسته دل و دل شكسته حسيني آمده بودند. اين خطابه نيز آثار فراواني در روحيه مردم مدينه گذاشت. يك سال پس از حادثه عاشورا، قيام خودجوشي از سوي اهالي مدينه عليه دستگاه طاغوتي بني اميه انجام شد كه به «واقعه حره» معروف است.
ابن زياد گفت: چنين نيست، خدا او را كشت.
امام سجاد(ع) آيه «ا... يتوفي الانفس...» را قرائت نمود. ابن زياد از پاسخ صريح امام خشمگين شده و فرياد زد: آيا در مقابل من جرأت كرده و پاسخ مي دهي؟ او را ببريد و گردن بزنيد. حضرت سجاد(ع) در ادامه گفتگو فرمود: اي پسر زياد! آيا مرا به قتل تهديد مي كني؟ مگر نمي داني كشته شدن ( در راه حق) عادت ما و شهادت (براي خدا عزت و ) كرامت ماست. (4)»
آن حضرت در مجلس يزيد نيز با اينكه اسير بود، هيچ گاه حركت و يا سخني كه نمايانگر عجز و خواري باشد از خود نشان نداد، بلكه همانند آزاده اي با شهامت، عزت و افتخار حسيني را به نمايش گذاشت.آن گاه كه يزيد درمجلس خويش اسراي كربلا را براي تحقير و شكستن ابهت و عظمت خاندان آل محمد(ص) حاضر كرده بود، خطاب به امام سجاد(ع) گفت: ديدي كه خدا با پدرت چه كرد؟ حضرت فرمود: «ما جز قضاي الهي كه حكمش در آسمان و زمين جريان دارد، چيز ديگري نديديم. يزيد گفت: تو فرزند كسي هستي كه خدا او را كشت.»
امام فرمود: «من علي، فرزند كسي هستم كه تو او را به شهادت رساندي.» و در ادامه با تمسك به آيه قرآن فرمود: «و هر كس، مؤمني را عمداً به قتل برساند، مجازات او جهنم است، در آنجا هميشه مي ماند، خداوند بر او غضب مي كند و از رحمتش دور مي سازد و عذاب بزرگي براي او آماده كرده است.» (5)
يزيد كه نتوانست اين پاسخهاي محكم را- كه جهنمي بودن وي را اثبات مي كرد- تحمل كند، با خشم و غضب فرمان قتل امام را صادر كرد، اما امام سجاد(ع) با قاطعيت تمام فرمود: هيچ گاه «فرزندان اسيران آزاد شده» نمي توانند به قتل انبيا و اوصيا فرمان دهند، مگر اينكه از دين اسلام خارج شوند. (6)
در حقيقت، آميزش عرفان و حماسه يكي از بارزترين جلوه هاي معنوي فرهنگ عاشورا است، همچنان كه سيد بن طاووس در مورد عرفان و معنويت عاشوراييان مي نويسد: در شب عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش چنان به عبادت و مناجات مشغول بودند كه زمزمه هاي عاشقانه آنان همانند صداي زنبور عسل به گوش هر شنونده اي مي رسيد. برخي در حال ركوع و عده اي درحال سجده و يا در قيام و قعود بودند. (8)
اين نيايشگران عارف همان كساني بودند كه فرداي آن روز چنان جانبازي كرده و حماسه آفريدند كه اهل آسمان و زمين را به تحير واداشتند. امام سجاد(ع) ميراثدار اين قافله حماسه وعرفان و عشق بود كه براي احيا و پاسداري از آن، در مقابل شيطان و شيطان صفتان جبهه اي باطني گشود و ارتباط حقيقي با آفريدگار جهان را به عنوان يكي از علل و عوامل قيام عاشورا براي تمام انسانهاي خداجو و حقيقت طلب عرضه نمود و از اين طريق عزت واقعي را به آنان شناساند كه: «به درستي كه همه عزت از آن خداوند است.»(9)
امام سجاد(ع) در بخشي از دعاي 48 صحيفه سجاديه به تبيين جايگاه امامان شيعه و مظلوميت آنان پرداخته و مي گويد: بارالها! اين مقام (امامت) شايسته جانشينان و برگزيدگان و امناي تو در درجات بلندي است كه خودت آنان را به آن اختصاص داده اي (وغاصبان) آن را به غارت برده اند.»مهمترين نكته اي كه در نيايشهاي امام سجاد(ع) جلب توجه مي كند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست كه با توجه به عصري كه مبارزه با اهل بيت(ع) و ياران آنان در رأس برنامه هاي حكومت اموي بوده است و حتي لعن و سب علي(ع) و خاندانش همچنان ترويج مي شد، شايان دقت است. همچنين نماياندن عظمت اهل بيت(ع)، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعي مبارزه با دشمنان و مخالفان اهل بيت(ع) به شمار مي آيد.
1-ابوحمزه ثمالي: وي رهبري شيعيان كوفه را برعهده داشت و در علم حديث و تفسير به مراتب عالي دست يافته و مورد علاقه و اعتماد امامان معصوم(ع) قرار گرفته بود. ابوحمزه از جمله ياران نزديك امام بود كه امام سجاد(ع) براي اولين بار قبر امام علي(ع) را-كه تا آن زمان نامعلوم بود- به وي شناساند و او به همراه شماري از فقيهان شيعه به زيارت حضرت علي(ع) مي رفت. تفسير قرآن، كتاب نوادر، كتاب زهد، رساله حقوق امام سجاد(ع)، دعاي ابوحمزه ثمالي ازجمله آثار اين شايسته ترين شاگرد مكتب امام چهارم(ع) مي باشد.
2- يحيي بن ام طويل مطعمي: وي از شاگردان نزديك امام چهارم(ع) بود و با شهامت و جرأت تمام، طرفداري خود را از اهل بيت(ع) و دشمني اش را با ستمگران عصر علني كرده و بدون واهمه ابراز مي داشت.
3- محمد بن مسلم بن شهاب زهري: وي كه در ابتدا از علماي اهل سنت بود، بر اثر معاشرت با امام چهارم(ع) و بهره هاي شايان علمي كه از آن حضرت مي برد، به حضرت سجاد(ع) علاقه شديدي پيدا كرد و از آن حضرت هميشه با لقب زين العابدين(ع) ياد مي كرد. امام چهارم(ع) نيز از اين ارتباط استفاده كرده و در مناسبتهاي مختلف او را از ياري رساندن به ستمگران برحذر مي داشت و در نامه مفصلي، عواقب ارتباط و تمايل به زمامداران ستم پيشه را به وي گوشزد نمود.(10)
ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدي، جابربن عبدا... انصاري، حسن بن محمد بن حنفيه، زيد بن علي بن الحسين(ع)، سعيد بن جبير، سليم بن قيس هلالي، ابوالاسود دؤلي، فرزدق شاعر، منهال بن عمرو اسدي، معروف بن خربوذ مكي و حبابه و البيه از جمله معروفترين شاگردان و ياران امام سجاد(ع) محسوب مي شوند كه در تداوم نهضت كربلا و رساندن پيام امام سجاد(ع) به نسلهاي آينده نقش مهمي داشته اند. همچنين، حضرت زين العابدين(ع) با گرامي داشتن شاعران متعهد، از آنان به عنوان زبان گوياي اهل بيت(ع) بهره مي برد. «كميت بن زياد اسدي» و «فرزدق» شاعر از جمله آنان مي باشند.
1- خطابه هاي حماسي و تأثير گذار
مهمترين دستاورد سخنان آن بزرگوار، آگاه نمودن مردم غفلت زده، بيدار كردن وجدانهاي خفته، افشاي جنايتهاي دشمنان اهل بيت(ع)، نماياندن چهره حقيقي زمامداران ستمگر اموي و انتشار فضايل و مناقب اهل بيت(ع) و معرفي ايشان به عنوان جانشينان برحق پيامبر(ص) بود. امام سجاد(ع) در شهر كوفه با مردم ساده، سطحي نگر، تأثير پذير و پيمان شكن آن شهر سخن گفته و پس از شناساندن خويش و افشاي جنايتهاي امويان، فرمود: «اي مردم! شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا شما براي پدرم نامه ننوشتيد و آن گاه بي وفايي نكرديد؟ آيا با او عهدها و پيمانهاي محكم نبستيد و سپس با او پيكاركرده و او را به شهادت رسانديد؟! واي بر شما! چه كار زشتي انجام داديد، شما چگونه به سيماي رسول ا...(ص) نظاره خواهيد كرد، هنگامي كه به شما بگويد: فرزندان مرا كشتيد، احترامم را از ميان برديد، پس، از امت من نيستيد!» هنوز سخنان امام تمام نشده بود كه مردم گريه كنان و ضجه زنان همديگر را ملامت كرده و به نگون بختي خود- كه خود برگزيده بودند- تأسف خورده و اشك ندامت و پشيماني مي ريختند. (1) مهمترين تأثير اين خطابه را مي توان در سال 65 هجري در قيام توابين به وضوح به نظاره نشست.
همچنين، پيشواي چهارم هنگامي كه در شام به مجلس جشن پيروزي يزيد برده شد، ضمن تحقير خطيب متملق دربار اموي، در كرسي خطابه قرار گرفته و با بهره گيري از زيباترين و بليغ ترين جملات، فجايع كربلا را بازگو كرده و با افشاي چهره زشت جنايتكاران، تبليغات سوء دشمنان اهل بيت(ع) را خنثي كرد و سيماي سراسر فضيلت و افتخار آل محمد(ص) را براي مردم ناآگاه شام نمايان ساخت. آن حضرت فرمود: اي مردم! به ما شش چيز عطا شده و به هفت نعمت (بر ديگران) برتري يافته ايم. به ما علم، حلم، جوانمردي، فصاحت، شجاعت و دوستي در دل مؤمنان عطا شده است و ما به اينكه رسول برگزيده خداوند، حضرت محمد(ص) و]حضرت علي(ع) نخستين[ تصديق كننده] پيامبر (ص)[ و جعفر طيار و ]حمزه، [ شير خدا و رسول او و حسن و حسين(ع) و مهدي اين امت از ما هستند، فضيلت داده شده ايم. (2)
آن حضرت در ادامه، به فضايل بي شمار امير مؤمنان (ع) پرداخته و از چهره درخشان علي(ع) به نحو زيبايي دفاع نموده و در پايان با معرفي امام حسين(ع)، به ذكر مصيبت آن حضرت پرداخت. اين سخنان آتشين، منطقي و روشنگر، چنان فضاي جهل و غفلت و خفقان را در هم شكست كه يزيد در مقام دفاع از خود و سلطنتش برآمد.(3)
امام سجاد(ع) خطبه ديگري را نيز در نزديكي مدينه براي مردمي ايراد نمود كه به استقبال قافله خسته دل و دل شكسته حسيني آمده بودند. اين خطابه نيز آثار فراواني در روحيه مردم مدينه گذاشت. يك سال پس از حادثه عاشورا، قيام خودجوشي از سوي اهالي مدينه عليه دستگاه طاغوتي بني اميه انجام شد كه به «واقعه حره» معروف است.
2- گفتگوهاي دشمن شكن
ابن زياد گفت: چنين نيست، خدا او را كشت.
امام سجاد(ع) آيه «ا... يتوفي الانفس...» را قرائت نمود. ابن زياد از پاسخ صريح امام خشمگين شده و فرياد زد: آيا در مقابل من جرأت كرده و پاسخ مي دهي؟ او را ببريد و گردن بزنيد. حضرت سجاد(ع) در ادامه گفتگو فرمود: اي پسر زياد! آيا مرا به قتل تهديد مي كني؟ مگر نمي داني كشته شدن ( در راه حق) عادت ما و شهادت (براي خدا عزت و ) كرامت ماست. (4)»
آن حضرت در مجلس يزيد نيز با اينكه اسير بود، هيچ گاه حركت و يا سخني كه نمايانگر عجز و خواري باشد از خود نشان نداد، بلكه همانند آزاده اي با شهامت، عزت و افتخار حسيني را به نمايش گذاشت.آن گاه كه يزيد درمجلس خويش اسراي كربلا را براي تحقير و شكستن ابهت و عظمت خاندان آل محمد(ص) حاضر كرده بود، خطاب به امام سجاد(ع) گفت: ديدي كه خدا با پدرت چه كرد؟ حضرت فرمود: «ما جز قضاي الهي كه حكمش در آسمان و زمين جريان دارد، چيز ديگري نديديم. يزيد گفت: تو فرزند كسي هستي كه خدا او را كشت.»
امام فرمود: «من علي، فرزند كسي هستم كه تو او را به شهادت رساندي.» و در ادامه با تمسك به آيه قرآن فرمود: «و هر كس، مؤمني را عمداً به قتل برساند، مجازات او جهنم است، در آنجا هميشه مي ماند، خداوند بر او غضب مي كند و از رحمتش دور مي سازد و عذاب بزرگي براي او آماده كرده است.» (5)
يزيد كه نتوانست اين پاسخهاي محكم را- كه جهنمي بودن وي را اثبات مي كرد- تحمل كند، با خشم و غضب فرمان قتل امام را صادر كرد، اما امام سجاد(ع) با قاطعيت تمام فرمود: هيچ گاه «فرزندان اسيران آزاد شده» نمي توانند به قتل انبيا و اوصيا فرمان دهند، مگر اينكه از دين اسلام خارج شوند. (6)
3- گريه هاي تأثر انگيز
4- حمايت از قيامهاي طاغوت ستيز
5- نيايشهاي عارفانه و بيدارگر
در حقيقت، آميزش عرفان و حماسه يكي از بارزترين جلوه هاي معنوي فرهنگ عاشورا است، همچنان كه سيد بن طاووس در مورد عرفان و معنويت عاشوراييان مي نويسد: در شب عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش چنان به عبادت و مناجات مشغول بودند كه زمزمه هاي عاشقانه آنان همانند صداي زنبور عسل به گوش هر شنونده اي مي رسيد. برخي در حال ركوع و عده اي درحال سجده و يا در قيام و قعود بودند. (8)
اين نيايشگران عارف همان كساني بودند كه فرداي آن روز چنان جانبازي كرده و حماسه آفريدند كه اهل آسمان و زمين را به تحير واداشتند. امام سجاد(ع) ميراثدار اين قافله حماسه وعرفان و عشق بود كه براي احيا و پاسداري از آن، در مقابل شيطان و شيطان صفتان جبهه اي باطني گشود و ارتباط حقيقي با آفريدگار جهان را به عنوان يكي از علل و عوامل قيام عاشورا براي تمام انسانهاي خداجو و حقيقت طلب عرضه نمود و از اين طريق عزت واقعي را به آنان شناساند كه: «به درستي كه همه عزت از آن خداوند است.»(9)
امام سجاد(ع) در بخشي از دعاي 48 صحيفه سجاديه به تبيين جايگاه امامان شيعه و مظلوميت آنان پرداخته و مي گويد: بارالها! اين مقام (امامت) شايسته جانشينان و برگزيدگان و امناي تو در درجات بلندي است كه خودت آنان را به آن اختصاص داده اي (وغاصبان) آن را به غارت برده اند.»مهمترين نكته اي كه در نيايشهاي امام سجاد(ع) جلب توجه مي كند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست كه با توجه به عصري كه مبارزه با اهل بيت(ع) و ياران آنان در رأس برنامه هاي حكومت اموي بوده است و حتي لعن و سب علي(ع) و خاندانش همچنان ترويج مي شد، شايان دقت است. همچنين نماياندن عظمت اهل بيت(ع)، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعي مبارزه با دشمنان و مخالفان اهل بيت(ع) به شمار مي آيد.
6- تربيت شاگردان
1-ابوحمزه ثمالي: وي رهبري شيعيان كوفه را برعهده داشت و در علم حديث و تفسير به مراتب عالي دست يافته و مورد علاقه و اعتماد امامان معصوم(ع) قرار گرفته بود. ابوحمزه از جمله ياران نزديك امام بود كه امام سجاد(ع) براي اولين بار قبر امام علي(ع) را-كه تا آن زمان نامعلوم بود- به وي شناساند و او به همراه شماري از فقيهان شيعه به زيارت حضرت علي(ع) مي رفت. تفسير قرآن، كتاب نوادر، كتاب زهد، رساله حقوق امام سجاد(ع)، دعاي ابوحمزه ثمالي ازجمله آثار اين شايسته ترين شاگرد مكتب امام چهارم(ع) مي باشد.
2- يحيي بن ام طويل مطعمي: وي از شاگردان نزديك امام چهارم(ع) بود و با شهامت و جرأت تمام، طرفداري خود را از اهل بيت(ع) و دشمني اش را با ستمگران عصر علني كرده و بدون واهمه ابراز مي داشت.
3- محمد بن مسلم بن شهاب زهري: وي كه در ابتدا از علماي اهل سنت بود، بر اثر معاشرت با امام چهارم(ع) و بهره هاي شايان علمي كه از آن حضرت مي برد، به حضرت سجاد(ع) علاقه شديدي پيدا كرد و از آن حضرت هميشه با لقب زين العابدين(ع) ياد مي كرد. امام چهارم(ع) نيز از اين ارتباط استفاده كرده و در مناسبتهاي مختلف او را از ياري رساندن به ستمگران برحذر مي داشت و در نامه مفصلي، عواقب ارتباط و تمايل به زمامداران ستم پيشه را به وي گوشزد نمود.(10)
ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدي، جابربن عبدا... انصاري، حسن بن محمد بن حنفيه، زيد بن علي بن الحسين(ع)، سعيد بن جبير، سليم بن قيس هلالي، ابوالاسود دؤلي، فرزدق شاعر، منهال بن عمرو اسدي، معروف بن خربوذ مكي و حبابه و البيه از جمله معروفترين شاگردان و ياران امام سجاد(ع) محسوب مي شوند كه در تداوم نهضت كربلا و رساندن پيام امام سجاد(ع) به نسلهاي آينده نقش مهمي داشته اند. همچنين، حضرت زين العابدين(ع) با گرامي داشتن شاعران متعهد، از آنان به عنوان زبان گوياي اهل بيت(ع) بهره مي برد. «كميت بن زياد اسدي» و «فرزدق» شاعر از جمله آنان مي باشند.
پي نوشتها:
1) احتجاج طبرسي، ج 2، ص 32.
2) مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 305
3) همان
4) همان، ص 296
5) نساء/93
6) شرح الاخبار مغربي، ج 3، ص 253
7) ذوب النضار، ص 97
8) لهوف، ابن طاووس، ص 172.
9) يونس/65.
10) بحار الانوار، ج 71، ص 156، ماهنامه مبلغان، شماره 39