برگردان: امیر یزدیان
منا نادعلی ,پیام آزادی
ایدهی اصلی: اخبار، انعکاس رویدادهای واقعی نیستند. خبر، ساختهی دست کارکنان خبری است. این کارکنان در تیررس تأثیرها و محدودیتهای بسیاری قرار دارند.
ما در امریکا، مطبوعات را تکریم میکنیم. مثلاً به طور معمول، از گفتههای توماس جفرسون در سال 1787 نقل میکنیم که گفته بود: «اگر ناچار باشم که از میان دولتِ بدون روزنامه و روزنامهی بدون دولت، یکی را برگزینم، یک لحظه هم درنگ نمیکنم و دومی را انتخاب خواهم کرد». (Jensen, 1997, p. 11)
با وجود این، به نقد مطبوعات نیز علاقهمندیم. حتی خود توماس جفرسون نیز پس از رسیدن به مسند ریاست جمهوری، یکی از کوبندهترین نقدها را نسبت به مطبوعات مطرح کرد و گفت: «انسانی که هیچگاه به روزنامهها نگاه نمیاندازد، آگاهتر از فردی است که آنها را میخواند.» جفرسون چنین موضعی گفت که «کسی که هیچ چیز نمیداند، در مقایسه با کسی که ذهنش پر از خطا و اشتباه است، به واقعیت، نزدیکتر است.» (Jensen, 1997, p. 11) بنابراین، جفرسون معتقد بود که هرچه در روزنامهها چاپ میشود، باور کردنی نیست.
آنچه توماس جفرسون، دو قرن پیش تجربه کرده بود، همانند چیزی است که مردم بعد از وی، هنگام رویارویی با یک رویداد واقعی و در پی آن، مشاهدهی متن این خبر در رسانهها تجربه کردهاند. در چنین شرایطی، مردم انتظار دارند که متن خبر، بازتابی ساده و دقیق از آن رویداد باشد. با این حال، هیچگاه این گونه نبوده است و نخواهد بود.
آیا اخبار، بازتاب واقعیت هستند؟
اگر از مردم دربارهی تفاوت خبر و سرگرمی بپرسید، بیشتر آنها خواهند گفت که برنامههای سرگرمی، خیالی و ساخته و پرداختهی نویسندگان هستند، در حالی که خبرها، رویدادهایی را نمایش میدهند که در واقعیت اتفاق افتادهاند. ما اخبار را بازتابی از رویدادهای روزمره میدانیم. یعنی چنین تصور میکنیم که رسانهها صرفاً آینهای در مقابل واقعیت قرار دادهاند.اگر از زاویهای نزدیکتر به اخبار بنگریم، مشخص میشود که اخبار، واقعیت را انعکاس نمیدهند. برعکس، آنها ساختهی خبرنگاران هستند. البته پوشش خبری با وجود رویدادهای واقعی رخ میدهد. با این حال، آنچه ما به عنوان خبر از رسانهها دریافت میکنیم، خودِ آن رویدادها نیستند. برخلاف آن، رسانهها تنها داستانهایی درباره اخبار به ما ارائه میکنند. این داستانها، ساختهی خبرنگارانی هستند که خود از قید و بندهایی اثر میپذیرند که از کنترل آنها خارج است. علاوه بر این، دستاندرکاران عرصهی مطبوعات به شدت تحت تأثیر عوامل دیگری هستند که به آنچه با عنوان خبر ارائه میشود، شکل میدهند.
محدودیتها
آنچه در متون خبری ارائه میشود، با سه محدودیت روبهروست. کنترل این قید و بندها معمولاً خارج از توانایی دستاندرکاران مطبوعات است، هر چند این مسئله در حال تغییر است. این سه محدودیت عبارتند از: موعد مقرر، محدودیت منابع و تمرکز جغرافیایی.موعد مقرر.
گاهی اوقات یک رویداد پیش از موعد مقرر آغاز میشود، ولی تا مدت زمانی فراتر از آن همچنان ادامه مییابد. بنابراین، خبرنگار نمیتواند تمام اطلاعات مربوط به آن رویداد را دریافت کند. در این گونه موارد، خبرنگار باید متنی ناقص ارائه دهد. در این صورت، ممکن است به مرور مشخص شود آنچه خارج از متن مانده، مهمتر از آن چیزی است که در این متن ناقص گنجانده شده است.در بیشتر موارد، موعدهای مقرر، خبرنگاران را از گردآوری کل وقایع و ارائهی متنی کامل و دقیق درباره یک رویداد باز میدارد. برای نمونه، موعد مقرر روزنامهها تنها یک روز است. موعد مقرر روزنامههای صبح معمولاً تا ساعت 11 شبِ قبل از انتشار آنهاست. فرض کنیم در یک ساختمان معروف، در ساعت 2 بامداد روز چهارشنبه، آتشسوزی رخ بدهد و آتشنشانان تا ساعت 4 بامداد مشغول فرونشاندن آتش باشند و تا آن زمان، ساختمان کاملاً از بین برود. مردمی که صبح روز چهارشنبه، هنگام صبحانه خوردن، روزنامهی صبح آن روز را مطالعه میکنند، مایلند در مورد این آتشسوزی اطلاعاتی کسب کنند، ولی هیچ گزارشی از آن رویداد در روزنامهی صبح چهارشنبه وجود نخواهد داشت. در این صورت، سردبیر روزنامه باید تصمیم بگیرد که در روزنامهی صبح پنج شنبه، در مورد این آتشسوزی که در آن صورت، دیگری خبری کهنه خواهد بود، خبری چاپ شود یا نه. محدودیت موعد مقرر سبب میشود که این روزنامه حادثهی آتشسوزی را به عنوان یک گزارش «خبری» به مخاطبانش ارائه کند.
موعدهای مقرر در مورد هفته نامهها و مجلههای خبری مشکلسازتر است؛ زیرا تا زمان انتشار آنها، مخاطبان، داستانها را دریافت کردهاند. داستان ارائه شده در آنها نیز کمتر به یک خبر شباهت خواهد داشت؛ چون میان زمان رخ دادن رویداد و ارائهی آن به صورت متن «خبری» به مخاطبان، فاصلهی زیادی افتاده است. برخی کانالهای رسانهای نظیر رادیو، تلویزیون و اینترنت زیاد تحت تأثیر محدودیتهای موعد مقرر نیستند، زیرا خبرنگاران فعال در این رسانهها میتوانند پیوسته با دریافت اطلاعات جدید، متون را نیز به روزرسانی کنند. با این حال، این خبرنگاران نیز تحت تأثیر محدودیتها و آثار دیگری هستند.
محدودیت منابع.
گرچه مراکز گردآوری خبر در سازمانهای رسانهای عمده – به ویژه شبکههای پخش و روزنامههای مهم – بسیار گسترده هستند و منابع قابل توجهی در اختیار دارند، برای دسترسی به این منابع، با محدودیتهایی روبهرویند. هیچگاه منابع کافی برای پوشش تمامی رویدادهای یک روز خاص وجود ندارد و سردبیران هستند که باید تصمیم بگیرند کدام واقعه را پوشش دهند و کدام را حذف کنند.این مسئله در گذشته به طور ویژه برای ایستگاههای تلویزیونی محلی، مشکلی مهم به حساب میآمد. یک ایستگاه تلویزیونی محلی برای پوشش یک واقعه، ناچار خواهد بود تا علاوه بر اعزام یک گزارشگر، گروهی از صدابرداران و فیلمبرداران را نیز در خودرویی نسبتاً بزرگ که بتوان افراد و تجهیزات را در آن جای داد، تدارک ببیند. البته امروزه با گسترش فنآوری، این مسئله به اندازهی قبل، محدود کننده نیست. برای مثال،ای. اسلاتر (2004) میگوید که «امروزه گزارشگران تمامی شبکههای تلویزیونی و تلویزیونهای کابلی با خود دوربینهای دیجیتال کوچک و با کیفیتی حمل میکنند. علاوه بر داشتن دستکم یک گوشی همراه، بسیاری از خبرنگاران، با خود یک دستگاه ضبط صدای دیجیتال و دست کم یک وسیلهی پست الکترونیکی دستی و یک مودم بیسیم همراه دارند» (p. 11A) این امر به پوشش بیشتر داستانهای خبری کمک میکند. البته دیگر محدودیتهای منابع مثل محدودیت اندازهی ستونهایی که یک روزنامه میتواند به یک خبر اختصاص دهد، اجازه نمیدهد که داستانهای بیشتری چاپ شوند. بنابراین، این پیشرفتها در فنآوری فشار بیشتری روی دیگر محدودیتها میآورند تا شرایط موجود را حفظ کنند.
این دیدگاه که محدودیت منابع، علت اصلی محدودسازی اخبار هستند، بیاشکال نیست. این مسئله به ویژه در شیوهی افزایش تلاشها از سوی بسیاری از سازمانهای خبری آشکار میشود، هر چند این تلاشها به استفادهی ناکارآمد از منابعِ محدود میانجامد. برای مثال، سرویس خبری آسوشیتدپرس تنها در واشینگتن، بیش از صد گزارشگر دارد و بسیاری از آنان نیز میکوشند روابطی یکسان در کاخ سفید برقرار سازند. هر چهار سال، دو حزب سیاسی اصلی، مجمعهای نامزدی برگزار میکنند تا بتوانند نامزد حزب خود را برای ریاست جمهوری انتخاب کنند. سازمانهای خبری حدود 16 هزار خبرنگاران را به این «نارویدادها» اعزام میکنند؛ کلمهی نارویداد از اینرو، به کار برده میشود، که فردی که نامزد میشود معمولاً ماهها قبل از مجامع «معرفی نامزد» کاملاً شناخته شده است. بنابراین، ارزش خبری این مجامع بسیار کم است. اگر آن منابع خبری که به مجمعها اختصاص داده میشوند، به موقعیتهای دیگر معطوف میشدند، مخاطبان برنامههای خبری با استفاده از همان منابع محدود احتمالاً میتوانستند گسترهی خبری غنیتر و عمیقتری را دریافت کنند. همین مسئله، همه روزه در مقیاسی کوچکتر در هر شهر ایالات متحده رخ میدهد؛ آن هم با چندین روزنامه، مجله و ایستگاههای رادیو – تلویزیونی که همگی، خبرنگاران خود را به ایستگاههای پلیس، تالارهای شهر و مسابقات ورزشی مشابهی میفرستند.
در چند دههی اخیر، میزان بودجهی تمام سازمانهای خبری عمده رو به افزایش گذاشته است، بدون آنکه میزان خبری که پوشش میدهند، در این اندازه گسترش یافته باشد. برای مثال، بودجهی سالانهی مرکز خبر شبکهیای. بی. سی. از یک میلیون دلار در اوایل دههی 1960، به بیش از 300 میلیون دلار در اواخر دههی 1980 افزایش پیدا کرد. با وجود رشد چشمگیر منابع آن، در این مدت زمان، میزان و / یا کیفیت خبرهای آن هرگز سیصد برابر افزایش پیدا نکرد.
همچنین سی. ان. ان. و همهی برنامههای رادیویی خبری، بودجههایی خاص و خروجی خبری گستردهای دارند. البته با توجه به فضایی که در دسترس دارند، تعداد رویدادهای خبری پوشش داده شده بسیار محدود است. چشمانداز خبری آنها به آنان اجازه نمیدهد گسترهای وسیع از داستانهای خبری ارائه دهد. به جای آن، سی. ان. ان. دیدی جزئینگر از موضوعات با اهمیت را در پیش میگیرد و سرتاسر روز، مجموعهی محدودی از داستانها را به طور گسترده نمایش میدهد. دلیل این امر آن است که پوشش تعداد کمی وقایع و به روزرسانی آنها در طول روز، بسیار ارزانتر از پوشش وقایع تازه در هر ساعت تمام خواهد شد.
تمرکز جغرافیایی.
هر سازمان خبری روی پوشش رویدادهای منطقهی خود و در نتیجه، گزارش آنها به مردم منطقهی خود تمرکز میکند. به جز چند مورد استثنا در ایالات متحده، هر روزنامهای، محدودهی جغرافیایی خاصی برای خود دارد و پوشش خود را در آن محدوده متمرکز میکند.نوع دیگری از محدودیت جغرافیایی نیز وجود دارد. این نوع به شرایطی اطلاق میشود که حتی خارج از منطقهی محلی یک سازمان خبری، به نظر میرسد که برخی بخشهای خاص از جهان، مهمتر (با ارزش خبری بیشتر) از دیگر بخشها باشند. برای مثال، لارسن (1983)، پوشش خبری بینالمللی تلویزیون را بررسی کرد و دریافت که رویدادهای جهان سوم (کشورهای فقیرتر و کمتر توسعه یافته)، کمتر از رویدادهای کشورهای صنعتی پوشش داده میشوند و همان پوشش کمی هم که از جهان سوم وجود داشت، بحران محور بود. دبلیو. جی. پاتر (1987b) چنین الگویی را در روزنامهها نیز شناسایی کرده است. کیم و بارنت (1996) آشکارا نشان میدهند که جریان خبری اطلاعات در سرتاسر دنیا با محوریت کشورهای صنعتی غربی کنترل میشوند. این قدرت با میزان توسعهی اقتصادی این کشورها در ارتباط است. بنابراین، برای مثال، اگر چند نفر در انفجار بمبی در یک فروشگاه در لندن کشته شوند، احتمالاً پوشش خبری این موضوع در ایالات متحده در مقایسه با حادثهی کشته شدن 100 نفر در زمینلرزهای در گواتمالا، بیشتر است.
حتی در درون همین کشور هم پوشش خبری از نظر جرافیایی، متعادل نیست. در ایالات متحده، رویدادهای بخشهای شمال شرقی و کرانهی اقیانوس آرام بیشتر پوشش داده میشوند، در حالی که رویدادهایی که در دیگر بخشهای کشور رخ میدهند، در سرویسهای خبری ملی چندان بازتاب نمییابند. (Graber, 1988)
تأثیرات چارچوببندی خبری
چارچوببندی خبری از این نظر با محدودیتها یکسان هستند که میتوان آنها را به عنوان نیروهای گزینشگر و تعیین کنندهی خبر در نظر گرفت. با وجود این، چنین تأثیراتی در مقایسه با محدودیتها، تفاوتهایی نیز دارند؛ چون خبرنگاران برای انجام دادن هرچه آسانتر وظیفهی خود و تحقق اهداف کارفرمایان خویش، به رعایت چنین چارچوبی موظف هستند.سودگرایی.
مسلماً بزرگترین تأثیر روی ساخت خبر، طبیعت سودگرایی آن است. (Altheide, 1976) وظیفهی سازمانهای خبری، جذب تعداد زیادی مخاطب و اجاره دادن این عده به آگهیدهندگان است. پس هرچه مخاطب، بیشتر باشد، اجارهها نیز بیشتر و درآمد سازمان خبری هم بالاتر خواهد بود. بنابراین، هدف نهایی اخبار، سود است و از خبرنگاران نیز خواسته میشود تا متونی را تدارک ببینند که مخاطبان بیشتری جذب کنند. از این رو، فرآیند ساخت مطالب خبری از سوی سازمانها باید چنان اداره شود که موجب رنجش خاطر مخاطبان نشود. همچنین سازمانهای خبری باید مراقب باشند که آگهیدهندگان را نرنجانند. (M. Lee & Solomon, 1990) برای مثال، در گزارشها، به ضرر ناشی از مصرف دخانیات چندان پرداخته نمیشود؛ چون آگهیهای مربوط به دخانیات برای بقای بسیاری از مجلهها و روزنامهها نقشی حیاتی ایفا میکنند. تلویزیون نیز تحت تأثیر این مسئله است، هر چند بیش از سه دهه است که آگهی هیچ کالای مرتبط با دخانیات، در آن پخش نمیشود. شرکتهای تولید کنندهی دخانیات مجموعهای از کلان شرکتها هستند که بسیاری کالاهای غیر دخانی را نیز میفروشند و تبلیغ میکنند. اگر یک برنامهی خبری تلویزیونی موجب رنجش یک شرکت تولید کنندهی دخانیات شود، ممکن است آگهیهای دیگر کالاهای تحت امتیاز این اَبَر شرکتهای تنباکو را نیز از دست دهد.همچنین خبرنگاران، داستانهایی مینگارند که لزوماً خبر نیستند، بلکه صرفاً برای کالاهای تجاری تحت مالکیت سازمان خبری متبوع، جنبهی تبلیغاتی دارند. برای مثال، کَنیس (1996) به نقد برنامههای خبری منطقهی فیلادلفیا پرداخته است و نشان میدهد که در طول ماه نوامبر سال 1996، شبکهی سی. بی. اس. در برنامهی خبری عصر گاهی خود نه داستان دربارهی تایتانیک نقل کرد؛ همان کشتی که 84 سال پیش از اعلام این خبرها غرق شده بود، ولی به سوژهی سریالهای شبکهی سی. بی. اس. بدل شده بود.
شبکهی ای. بی. سی. در فیلادلفیا نیز بیشتر به پخش «اخباری» دربارهی میکی موس میپردازد؛ چون این شبکه تحت مالکیت شرکت دیزنی است. در بسیاری از بازارهای تلویزیونی، شبکههای محلی بیشتر به پخش اخباری دربارهی هنرپیشگان پرداخته و دربارهی موضوع فیلمهای تلویزیونی که همان شب از شبکه پخش خواهند شد، خبر ارائه میکنند.
دیدگاه بازاریابانه.
یکی از بحثهای محوری در اتاقهای خبر این است که چیزی به مخاطبان ارائه شود که از نظر خبرنگاران، برای مخاطبان، مفید است یا چیزی که خودِ مخاطبان میخواهند – یعنی همان سرگرمی که برزگنمایی و شخصی شده است. فشار سودگرایی در اخبار، میان دو دیدگاه کشمکش ایجاد میکند. یکی از اینها دیدگاه مسئولیت حرفهای است؛ یعنی وقتی که خبرنگاران، خود را مسئول اطلاعرسانی به عموم دربارهی مهمترین وقایع روز میدانند، به گونهای که مردم قادر باشند از این اطلاعات برای تصمیمگیری بهتر به عنوان شهروندان جامعه استفاده کنند. برای مثال، خبرنگارانی که با این دیدگاه فعالیت میکنند، در تلاشند اطلاعاتی عمیق دربارهی نامزدها و مسائل مرتبط با رقابتهای سیاسی ارائه کنند تا رأی دهندگان بتوانند آگاهانهتر تصمیم بگیرند. چنین خبرنگارانی تلاش خواهند کرد که در مورد شرایط اقتصادی، مفهوم سیاستهای دولت، الگوی تغییرات در جامعه و دیگر مسائل اساسی، توضیحهایی شفاف ارائه کنند تا بتوانند عموم را در جریان مسائل پشت پردهی رویدادهای مختلف قرار دهند. ارائهی چنین پوشش خبری عمیقی از مسائل پیچیده، این آسیب را دارد که ممکن است چنین پوششی از حوصلهی بسیاری از مخاطبان، خارج باشد.در مقابل این دیدگاه، دیدگاه بازاریابی قرار دارد. در این دیدگاه، کارکنان بخشهای خبری، تلاش خود را روی این امر متمرکز میکنند که چه نوع متون و چه شکل اجرایی میتواند بیشترین میزان مخاطب را جلب کند. برای مثال، خبرنگارانی که با دیدگاه بازاریابی فعالیت میکنند، با تمرکز روی نکتههای غیرعادی و تعجببرانگیز، میکوشند توجه مخاطبان بسیاری را جلب کنند. دیدگاه بازاریابی، کارکنان خبری را متقاعد میسازد که عموم مردم، بیشتر به خبر نرم (1) تمایل دارند تا داستانهایی دربارهی دولت، اقتصاد و مسائل سیاسی. در تحلیل محتوای سیزده هزار بخش از دوازده روزنامه مشخص روزنامههایی که بسیار بازار محور هستند، در مقایسه با روزنامههای دیگر، بخشهای کمتری را به دولت و مسائل عمومی اختصاص میدهند و بیشتر بخشهای آنها درباره شیوهی زندگی و مسائل ورزشی است.
«امروزه اتاقهای خبر صدها روزنامه، مجله و ایستگاه تلویزیونی در امریکا، کم و بیش به چنین دیدگاهی در مورد خبر روی آوردهاند. به طور عمده، یک سازمان وابسته به بازار برای محصولات خود، بازارهایی را مشخص و نیازها و تمایلات مشتریان خود در این بازارها را تعیین میکند و میکوشد به این تمایلات و نیازها را به بهترین صورت ممکن پاسخ دهد.» (R. A. Beam, 2003, p. 368) همچنین به گزارشِ شاتسون (2003)، از سال 1980 تا 1998، خبرهای نرم در شبکههای تلویزیونی، مجلههای خبری عمده و روزنامههای کثیرالانتشار از 35% به 50% افزایش پیدا کرده است.
مردم به ناهنجاری (2) علاقه دارند و رسانههای خبری نیز به پخش اموری که از هنجارها به دور هستند، علاقه نشان میدهند. (Shoemaker, Danielian, & Brendlinger, 1991) نابهنجاری یعنی هر چیزی که از حوزهی مسائل معمولی بیرون باشد و هر قدر که این ناهمخوانی با مسائل عادی بیشتر باشد، آنها نیز ارزشمندتر انگاشته میشوند.
در پوشش خبری، دو نوع نابهنجاری وجود دارد. (Shoemaker & Reese, 1996) یکی، نابهنجاری آماری است که «سبب میشود امور غیر عادی (چه به شکلی خوب و چه بد) از رویدادهای معمولی از نظر خبری، ارزشمندتر به نظر برسند.» (p. 47) مثلاً مثلاً اینکه زنی در طول یک دهه، چهار فرزند به دنیا بیاورد، خبر تلقی نمیشود، ولی اگر زنی چهارقلو به دنیا بیاورد، غیر عادی تلقی میشود و از نظر خبری، ارزشمند انگاشته میشود. احتمال آماری به دنیا آمدن چهار فرزند در یک تولد بسیار پایین است و همین امر سبب پوشش دادن چنین خبری میشود.
نوع دیگر نابهنجاری، هنجار بنیاد (3) است، یعنی هر دیدگاه یا رویدادی که خلاف هنجارها و قوانین باشد. برای مثال، اگر فردی به بانک برود و به حساب خود پول واریز کند، این امر، عادی تلقی میشود و پوشش داده نمیشود، ولی اگر فردی به بانک برود و با تهدید اسلحه، از حساب دیگران، پول برداشت کند، این امر خلاف قانون است و پوشش داده میشود. بنابراین، رسانهها به تمرکز روی جرم علاقه دارند؛ چون این مسئله خلاف هنجارهاست. در خودِ اخبار مربوط به جرم نیز به اعمال خشونتآمیز (Windhauser, Seiter, & Winfree, 1990) و جرایم علیه مردم (Ammons, Dimmick, & Pilotta, 1982; Fedler & Jordan, 1982) که نادرترند و از جرمهای اقتصادی، ناهنجارترند، بیشتر علاقه دارند. علاوه بر این، احتمال پوشش خبری مرگی بر اثر خشونت، بیشتر از مرگ بر اثر بیماری است. (Combs & Slovic, 1979) گزارش خبری بیش از حد درباره جرم، در کشورهای دیگر مثل انگلستان نیز مشاهده میشود. (Roshier, 1981)
نکتهی کنایهآمیز این مسئله آن است که برای دانستن خودِ هنجارها، ما به اخبار، وابسته هستیم. برای آگاهی بهتر، نیازمندیم که بدانیم مسائل معمولاً چگونه رخ میدهند، فردا احتمالاً چه چیزی رخ خواهد داد و خطرهای احتمالی زیانرسانی چه هستند، ولی رسانههای خبری توجه ما را به ناهنجاریها متمرکز میکنند. وقتی زیاد در معرض ناهنجاری قرار بگیریم، ممکن است ناهنجاریها را به اشتباه، هنجار در نظر بگیریم.
بیشتر سازمانهای خبری، دیدگاه بازاریابی را برمیگزینند و تلاش میکنند با سرگرم کردن مخاطبان، آنها را جذب کنند. البته هنوز بسیاری از مردم هستند که خواهان کسب اطلاعات معتبرند و از سازمانهای خبری میخواهند تا پیچیدگی مسائل را برایشان شرح دهند. این افراد به مرور زمان، اعتماد خود را نسبت به سازمانهای خبری از دست میدهند و در پی آن، مخاطبان نیز از مجاری خبری، رویگردان میشوند.
اخبار تحت تأثیر سودگرایی از دیدگاه مسئولیت حرفهای دور شده و به طور مضاعف تحت تأثیر دیدگاه بازاریابی قرار گرفتهاند. در نتیجه، خبرها، بیش از پیش، سرگرم کننده به نظر میرسند و داستانها کوتاهتر میشوند و تمرکز بیشتر روی شخصیت افراد است تا رهبران حقیقی. افراد مشهور، بیش از افراد ثروتمند در کانون توجه قرار میگیرند و بیش از خبر، بر روی شایعات تأکید میشود.
این ناهماهنگی میان مسئولیت اجتماعی و سرگرمی در نظر سنجیهای عمومی کاملاً آشکار است. مثلاً وقتی از امریکاییها پرسیده شد که آیا ایستگاههای تلویزیونی باید یک خبر گروگانگیری مسلحانه را به طور زنده پوشش دهند یا خیر، تنها 22% جواب مثبت دادند. وقتی از همین عده پرسیدیم که آیا چنین خبری را تماشا خواهند کرد یا خیر، 59% پاسخ مثبت دادند. (Luntz, 2000) بیشتر ما میدانیم که چنین نظرهایی، عامل تعیین کنندهی پخش رویدادهای خاص نیستند. با وجود این، به چنین رویدادهایی علاقه نشان میدهیم و در صورت امکان، آنها را تماشا میکنیم.
شواهد فزایندهای وجود دارد مبنی بر اینکه انتخاب دیدگاه بازاریابی به جای دیدگاه مسئولیت اجتماعی نتیجهی چندان خوبی به همراه ندارد. سازمانهای خبری برای جذب نسل بعد، شرایط دشواری را متحمل میشوند. مثلاً نتایج یک مطالعه نشان میدهد که افراد زیر 25 سال به طور میانگین، روزانه تنها حدود 31 دقیقه صرف دریافت پیامهای خبری میکنند، در حالی که افراد بالای 25 سال، روزانه 81 دقیقه در معرض اخبار قرار میگیرند. (C. Jones, 2005)
ساختارهای سازمانی.
ساختارهای سازمانی متنوعی وجود دارد. شرکتهای کوچک، انعطافپذیرترند و خصلت کارآفرینی بیشتری دارند. این شرکتها، پیوسته، نیازهای جدیدی را دنبال میکنند و به سرعت درصدد سازگاری با این شرایط برمیآیند. در مقابل، شرکتهای بزرگ دارای بخشهای متعددی هستند و هر بخش، عملکرد و کارکنان مخصوص به خود را دارد. دستگاههای اداری بزرگ در مقابل تغییرات، مقاومت بیشتری از خود نشان میدهند.مالکیت.
الگوهای مالکیت نیز میتوانند روی محتوا اثر بگذارند. مثلاً بیش از صد سال است که نشریهی نیویورک تایمز در مالکیت یک خانواده باقی مانده است. امکان اثرگذاری اعضای خانواده روی آن روزنامه بسیار بالاست. در مقابل، روزنامههای دیگری را اتحادیههای رسانهای بزرگ با هزاران سهامدار اداره میکنند که احتمال اثرگذاری هر یک از سهامداران روی سیاستهای نشریه پایین است.مشاهده شده است که در برخی نشریهها به دلیل فشاری که مالک نشریه میآورد، رویکرد اصلی آن نشریهها تغییر کرده است، ولی چنین نمونههایی، نادر هستند. نوع معمولتر تأثیر مالکیت، فشار صاحبان بر نشریه برای سودآوری بیشتر آن است. این مسئله، دیدگاه بازاریابی را تقویت میکند.
استفاده از منابع.
منابع مورد استفادهی خبرنگاران برای گردآوری اطلاعات، اخبار را شکل میدهند. مسئولان اطلاعات عمومی در شرکتهای تجاری و بخشهای دولتی، اصلیترین منابع خبری هستند. بیشتر شرکتها و مؤسسهها، واحدهای روابط عمومی دارند که وظیفهی اصلی آنها در مقام کارشناس، تغذیهی اطلاعاتی خبرنگاران است. وقتی کسی به عنوان یک منبع کارشناسی شناخته شود، در صورت نیاز به هرگونه نظر کارشناسانه در موارد خاص، خبرنگاران، از او دعوت میکنند. خبرنگاران از کجا میدانند که چه کسی کارشناس است؟ بیشتر خبرنگاران از این موضوع اطلاعی ندارند. آنها برای تشخیص صلاحیت بیشتر افرادی که میتوان به عنوان کارشناس در موضوعهای خبری به کار گرفت، تجربه یا دانش کافی ندارند. بنابراین، معیار آنها برای انتخاب افراد، نه دانش آنها، بلکه ظاهر کارشناسانه و تمایل آنها به تعریف مطالب خوب است. استیل (1995)با بررسی شیوهی انتخاب و استفادهی سازمانهای خبری تلویزیونی از کارشناسان برای تفسیر خبر، به شرح این نکته میپردازد که سازمانهای خبری، افرادی را برمیگزینند که در آن زمینه از تخصص برخوردارند. کارشناسان براساس میزان همخوانی دانش تخصصیشان با «تعصب عملیاتی» در تلویزیون انتخاب میشوند؛ تأکید و تمرکز تعصب عملیاتی نیز بر بازیگران اصلی خبر، سیاستها و پیشبینی رویدادهای آینده است. استیل نتیجه میگیرد که این روندها با اینکه آرمانهای تعادل و عینیت را متزلزل میسازند، شیوهی شکلگیری اخبار را نیز به شدت محدود میکنند.سازمانهای خبری اصلی، همگی از منابعی یکسان بهره میگیرند که در بیشتر موارد، نامی از آنها نیز ذکر نمیشود. بنابراین، همواره داستانهای مشابهی پوشش داده میشوند. دو روزنامهنگار به نامهای لی و سولومون (1990) با نوشتن کتاب منابع نامعتبر: راهنمایی برای تحلیل تعصب در رسانههای خبری (4) به این نتیجه رسیدند. آنها در این کتاب، به نقد فعالیتهای خبرنگاری در امریکا پرداختند. این دو روزنامهنگار مشاهده کردند که پس از گذشت مدتی، گزارشگران با منابع خود روابط دوستانه و صمیمانهای برقرار میکنند و دیگر به جستوجوی دیدگاههای دیگر نمیپردازند. این امر کار آنها را سادهتر میکند؛ چون دیگر مجبور نیستند به دنبال منابع اطلاعاتی بهتر و تازهتر بگردند. البته مشکل اینجاست که منابع، برنامهی کاری خاص خود را دارند. بیشتر این منابع، مسئولان روابط عمومیِ آژانسهای دولتی، تجاری یا گروههای عمل سیاسی هستند. از اینرو، این عده تلاش نمیکنند که نظرهای کارشناسانهی بیطرفانهای به خبرنگاران ارائه کنند تا به درک هرچه بهتر خبرنگاران از مسائل کمک کند. در عوض، این افراد حقوق میگیرند تا تنها یک طرف مسئله را نشان دهند و چنین وانمود کنند که آنچه نشان میدهند، تنها بخش آشکار ماجراست. برای مثال، نهاد ارتش همواره عملکردهای روابط عمومی پیچیدهای دارند که تلاش دارند برای دستیابی به اهداف خود و کسب سود بیشتر، حمایت عمومی گستردهای را جلب کنند. در دههی 1960، یعنی زمانی که روسیه تنها صد سلاح دور بُرد و ایالات متحده، دو هزار سلاح از این نوع را در اختیار داشتند، پنتاگون، مردم امریکا را متقاعد ساخت که ایالات متحده از نظر تجهیز سلاح، بسیار عقبتر از روسیه پیش میرود و این امر سبب شد که افکار عمومی از بودجههای دفاعی سنگینتر حمایت کنند. در طول زمامداری دولت ریگان، روابط عمومی پنتاگون، سالانه، بودجهای معادل صد میلیون دلار داشت و سه هزار نیرو را تغییر استخدام کرد.
بیشتر منابع اطلاعاتی از خبرنگاران سوء استفاده میکنند. بسیاری از خبرنگاران به دولت مراجعه میکنند و به عنوان منشی مطبوعاتی یا مسئولان اطلاعات عمومی مشغول به کار میشوند. همچنین منشیهای مطبوعاتی وارد کار روزنامهنگاری میشوند. با گذشت زمان، این دو حرفه همگرا شدهاند و این مسیر رو به رشد، موجب یکسانسازی پوشش خبری میشود. شادسون (2003) معتقد است «نهادهای سیاسی و رسانهای چنان به هم پیوند خوردهاند و روابط پیچیدهای با یکدیگر دارند که به راحتی نمیتوان محل نقطهی آغاز و پایان فعالیتهای هر یک را تشخیص داد.» (p. 154) بِنِت (2003) نیز بر این عقیده است که این رابطهی تنگاتنگ به آنچه وی آن را شاخصگذاری نامیده است، رهنمون میشود. به این معنا که خبرنگاران هنگام تصمیمگیری دربارهی افکار عمومی، از دولت خط میگیرند. خبرنگاران با پذیرش گسترهی مورد نظر دولت از افکار عمومی، گزارشهای خود را به همین گستره محدود میکنند.
نامگذاری.
برنامههای خبری برای گزارشگران خود، نامی را انتخاب میکنند. دقت داشته باشید که در آغاز و پایان هر گزارش خبری، بیشتر گزارشگران، نام خود را ذکر میکنند و گاهی نام آنها روی تصویر نیز دیده میشود. ایستگاههای تلویزیون محلی نیز چنین کاری میکنند تا مخاطبان علاوه بر خود داستانها، گزارشگران را نیز دنبال کنند. برای مثال، اگر یک روز عصر،داستان خبری مطرح شده چندان خوب و جذاب نباشد، مخاطبان برای دیدن گزارشگر مورد علاقهی خود باز هم به تماشای خبر مینشینند. چنین روندی موجب میشود تا گزارشگران خبری به افراد مشهور بدل شوند. وقتی این افراد مشهور جدید به خوبی شناخته شوند، برای صحبت در برنامههای خصوصی، درخواستهای مالی سنگینی را پیشنهاد میدهند. مثلاً کوکی رابرتز (5) از شبکهی ای. بی. سی. برای هر اجرا، 35 هزار دلار و تِد کوپِل، (6) 50 هزار دلار دریافت میکنند. (Schudson, 2003)برخی خبرنگاران، شخصاً در ایجاد رویدادهای خبری نقش ایفا میکنند. برای مثال، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1980، جورج ویل، (7) از نویسندگان روزنامهی نیوز ویک به رونالد ریگان کمک کرد تا خود را برای گفتوگوی تلویزیونی آماده کند. همچنین دان رادِر، (8) گویندهی پیشین شبکهی سی. بی. اس.، در یکی از محفلهای خیریهی حزب دموکرات سخنرانی کرد. (Schudson, 2003)
ارزشها.
خبرنگاران معتقدند که امریکاییها در میان خود، ارزشهای بنیادینی دارند. از اینرو، در تلاشند داستانهایی روایت شود که بازتاب دهنده این ارزشها باشد. این مسئله به یکی از ویژگیهای مهم در روایت یک داستان خوب و جلب توجه مخاطبان تبدیل شده است. این ارزشها کدامند؟ شومیکر و ریس (1996) معتقدند که هشت ارزش وجود دارد (نک: جدول 1)
جدول 1: ارزشهای بنیادین امریکایی |
|
ارزش |
توضیح |
فردگرایی |
مخاطبان علاقه دارند تا در مورد افرادی که به سبک خود، کارشان را پیش میبرند، بیشتر بشنوند؛ حتی اگر چنین شیوهای کاملاً خلاف رویهی معمول باشد. |
تعادلگرایی |
تعصب در هر شکلی به شکگرایی منجر میشود. |
نظم اجتماعی |
نظم و آرامش، ارزشمند هستند. افرادی که از این دو ارزش منحرف شوند، خلاف کار محسوب میشوند. |
رهبری |
از رهبران انتظارات بسیاری میرود. آنها که ضعیف، فریبکار و فاسد باشند، تحت پیگرد قرار میگیرند. |
قومیتگرایی |
درباره کشورهای دیگر براساس معیارهای امریکایی قضاوت قرار میشود. |
دموکراسی فداکارانه |
دولت کارآمد و مشارکت حداکثری شهروندان از ایدهآلهای دموکراسی است. انحراف از این جریان میتواند جزو اخبار قلمداد شود. |
سرمایهداری مسئولانه |
فراهم آوردن بستری برای رقابت منصفانه با پرهیز از سودهای غیرمنطقی یا استثمار کارگران. |
گرایش به بوتهزارهای روستایی |
شهرهای کوچک و مناطق روستایی مظهر نجابت شناخته میشوند. |
محلیگرایی افراطی.
مجاری خبری مانند مخاطبان بخشهای مختلف خبر، پیوسته در حال تخصصی شدن هستند. گروه ناظر خبری در «پروژهای برای کمال خبرنگاری» معتقد است که رسانههای جمعی برای حفظ مخاطبان خبرهای خود، شرایط سختی را متحمل میشوند. با وجود این، به طور کلی، تعداد مخاطبان روزنامهها، اخبار تلویزیونی و حتی اخبار اینترنتی رو به کاهش است. همچنین این تعداد معدود برای دریافت خبر به جز روزنامه و برنامههای تلویزیونی، گزینههای متعدد دیگری در اختیار دارند. (Rainey, 2007) برنامههای خبری تلویزیون کابلی نیز با پرداختن به نمایشهای خبری شخصیتمحور، کمدی، ورزشی یا شهرتمحور، مخاطبان زیادی را به سمت خود جلب کردهاند. این گروه از مخاطبان خبری به مسائل جهانی و ملی، زیاد علاقهمند نیستند و بیشتر در پی امور سرگرم کننده و محلیتر هستند. سازمانهای خبری نیز با درک این مسئله، در پی بسط دادن مجاری تخصصیتر هستند تا بتوانند پاسخگوی نیاز مخاطبان خاص باشند.فرمول داستان خبری.
خبرنگاران، افراد پرمشغلهای هستند. روزهای کاری آنها سرشار از جزئیاتی است که باید در طول مدت زمانی محدود پردازش شوند. یک روزنامهنگار ممکن است ناچار شود در طول روز، چندین داستان خبری بنویسد. با در نظر گرفتن این شرایط، آیا روزنامهنگاران میتوانند ساعتها وقت خود را صرف اندیشیدن دربارهی بهترین شیوهی انتقال محتوای هر مطلب خبری کنند و سپس چندین ساعت صرف ویرایش نسخه به نسخهی این مطالب کنند؟ خیر. به ندرت پیش میآید که آنها چنین زمانی در اختیار داشته باشند. روزنامهنگاران ناگزیرند تا در عرض چند دقیقه، حقایق مربوط به یک مطلب خبری را گردآوری کنند و سپس به سراغ داستان بعدی بروند. آنها چگونه این کار را انجام میدهند؟ با استفاده از فرمول داستان.فرمولها، راهکارهایی هستند که برای خبرنگاران که مانند میانبر عمل میکنند و آنان را قادر میسازند داستانهای خبری را به سرعت انتخاب و ثبت کنند. رایجترین فرمول گردآوری اطلاعات، مجموعهی این پرسشها هستند: چه کسی؟ چه چیزی؟ کجا؟ کی؟ و چگونه؟ خبرنگاران هنگام رویارویی با هر مطلب خبری تازه، کار خود را با طرح این پرسشها آغاز میکنند.
یکی از فرمولهای رایج نگارش اخبار، هرم وارونه است. براساس این فرمول، خبرنگاران، مهمترین اطلاعات را در ابتدای داستان قرار میدهند و اطلاعات دیگر را به ترتیب اهمیت اضافه میکنند. خبرنگاران این فرآیند را تا جایگیری تمام اطلاعات در مطلب خبری ادامه میدهند. زمان شکلگیری این فرمول، اوایل عصر تلگراف بود؛ چون در آن دوره، ممکن بود خبرنگاران، داستانهای خود را از طریق خطوط تلگراف برای نشریهها بفرستند. اگر در حین کار، خطوط ارتباطی قطع میشدند، روزنامهنگاران مطمئن بودند که دستکم مهمترین اطلاعات داستان را دریافت کردهاند. امروزه، دوران وابستگی به خطوط تلگراف را پشت سر گذاشتهایم، ولی این فرمول هنوز کاربرد دارد. در صورت طولانی شدن بیش از اندازه مطالب خبری، سردبیران میتوانند آنها را کوتاه سازند. مثلاً ممکن است یک سردبیر بخواهد داستان دوازده اینچی یک خبرنگاران را استفاده کند، ولی در روزنامه تنها 8 اینچ جا برای درج مطلب در اختیار داشته باشد. در چنین شرایطی، سردبیر به طور معمول، مطالب (4 اینچ) پایانی را حذف میکند. فرمول رایج دیگر، استفاده از قالب روایی سرگرم کننده برای شرح داستان است. خبرنگارانی که از این فرمول بهره میجویند، معمولاً داستانها را با مجادلهای چالشبرانگیز، توصیفی دهشتناک یا نقلقولی غیر عادی آغاز میکنند. تمامی این راهکار برای جلب توجه خوانندگان به شکلی احساسی طراحی شدهاند. سپس نویسنده همانند قصهگو در داستانهای تخیلی، به شرح ادامهی داستان میپردازد.
شاید رایجترین فرمول روایت مطلب خبری، شیوهای باشد که من (نگارنده) آن را تضاد ساده شدهی بسیط (9) مینامم. در پوشش هر مطلب خبری، خبرنگاران در پی روایتهایی از مجادله هستند که در نگاه نخست، ساده به نظر میرسند. آنها معتقدند اگر داستانی بدون مجادله باشد، توجه مخاطبان را جلب نخواهد کرد. از طرفی اگر داستانی، مجادلهای پیچیده داشته باشد، توجه مخاطبان را حفظ نخواهد کرد. علاوه بر این، اگر بتوان روایت یک داستان را برای چند روز – یا بیشتر – ادامه داد، بسیار بهتر خواهد بود. نمونههای خوب متعددی از این فرمول را میتوان در مبارزات انتخاباتی مشاهده کرد. مبارزات سیاسی همواره مجادلهی میان نامزدها را دربرمیگیرند و معمولاً این مجادلات را میتوان به مجادلهی میان دو نامزد تقلیل داد. همچنین یک مبارزهی سیاسی چند هفتهای را میتوان به شکل مسابقهای اسبدوانی به تصویر کشید که در آن، یک نامزد پیشروست و نامزد دیگر در تلاش است تا به وی برسد. خبرنگاران در پی ترسیم طرحی ساده از مجادله هستند که در مثال «مسابقهی اسبدوانی» به بهترین شکل قابل مشاهده است. پوشش مسائل سیاسی بیش از آنکه بخواهد به خودِ مسائل بپردازد، این موضوع را بررسی میکند که چه کسی در حال برنده شدن است و آیا رقیب وی میتواند از پشت سر به وی نزدیک و فاصله را از بین ببرد یا خیر. موضوعهایی چون رویارویی ایالات متحده با عراق، مخالفان مختلف در برابر کنگره، مخالفان سقط جنین در برابر موافقان آن و غیره، همگی نمونههایی از قالب روایی تضاد ساده شدهی بسیط هستند. مطبوعات میتوانند مجادلهی موجود را به شکلی ساده بیان کنند و آن را برای مدتی طولانی ادامه دهند. آنها با قطبی کردن مردم یا مسائل در مجادلات، دعوت از مخاطبان برای بررسی یک قطب و سپس نمایش مجادله با هیجان بسیار، چنین کاری را انجام میدهند.
وقتی مطبوعات، داستانی در اختیار دارند که هفتهها یا ماهها، فضای خبری را به خود اختصاص داده است، خواهند توانست تا به طور مفصل، به شرح جزئیات اختلاف میان احزاب طرف مجادله بپردازند. مطبوعات در مورد مسائل سیاسی میتوانند زمینههای مشترک طرفین رقیب و شیوهی سازش طرفین را شرح دهند. مطبوعات در مورد مسائل جنایی میتوانند شیوهی انحراف انسانها و معنای عدالت را در وضعیتهای مختلف مطرح کنند. گفتنی است مطبوعات به ندرت به عمق مطالب خبری میپردازند و کمتر در راستای شفافسازی پیچیدگیهای آن و آموزش عمومی دربارهی ماهیت بنیادین هر مسئله گام برمیدارند. مطبوعات به اطلاعات سطحی میپردازند و با جلا دادن ظاهر مسائل، آنها را برای مخاطبان منفعل، جذابتر میسازند.
دیدگاه خبری
مجموعهی محدودیتها و تأثیرات چارچوببندی خبر، شیوهی تصمیمگیری خبرنگار دربارهی پوشش رویدادی خبری و ساخت مطالب خبری را شکل میدهند. وقتی تمام محدودیتها و تأثیرات را به طور یک جا در نظر میگیریم، به آن «دیدگاه خبری» اطلاق میشود. این دیدگاه، چیزی نیست که مالکان رسانهها به طور آگاهانه روی اخبار اِعمال کنند، بلکه این دیدگاه به صورت طبیعی از دل فعالیتهای فعلی رشد مییابد و ما را به طرح این پرسش رهنمون میسازد که آیا ممکن است خبر چیزی جز این باشد؟افرادی که به عنوان خبرنگار فعالیت میکنند، هنگام یادگیری حرفهی خود با دیدگاه خبری آشنا میشوند. دیدگاه خبری چنان در میان خبرنگاران، عادی و فراگیر شده است که در بیشتر موارد، نادیده گرفته میشود. براساس مطالعات صورت گرفته، این دیدگاه در تمامی مجاری ارتباطی و رسانهها بین خبرنگاران، مشترک است. یکی از این مطالعات نشان داد که داستانهای خبری ایستگاههای تلویزیون محلی در یک بازار مشخص، همپوشانی قابل ملاحظهای دارند. لی و داوی (1993) نشان دادهاند که 56% از داستانهای خبری یکسانند و منابع مشترکی داشتند. داستانهایی که همپوشانی نداشتند، به احتمال زیاد، به منابع محلی متعلق بودند. در مطالعهای دیگر، این دو محقق (1995) با تحلیل برنامههای خبری تلویزیونی دریافتند که گرایش به طرح داستانهای خبری دربارهی مسائل جنسی و خشونتآمیز و آن دسته از داستانها که توصیف آسانتری دارند، به صورت محسوسی، بیشتر است. تفاوت میان ایستگاههای خبری آن قدر کم بود که آنها را به این نتیجه رساند که حس خبری تمامی تهیهکنندگان محلی یکسان است. هادسون (1992) نیز با بررسی بیش از صد کارگردان و تهیه کنندهی اجرایی در بخش خبر از تمام بازارها و مناطق کشور (امریکا) به نتایج مشابهی رسید. وی به آنها گزارش رویدادی خشونتآمیز را نشان داد و پرسید که چه میزان از این رویداد را در برنامهی خبری خود جای خواهند داد. سردبیران تمام ایستگاهها و تمام بازارها قضاوت خبری یکسانی داشتند.
مزیّت.
مزیت دیدگاه خبری این است که به خبرنگاران کمک میکند تا حجم گستردهای از اطلاعات گردآوری شده برای تدوین خبر را سادهسازی و ساماندهی کنند. کاربرد چنین دیدگاهی را در «روند معمول شناسایی، تفسیر، بررسی و گردآوری اخبار» میتوان مشاهده کرد. (M. Fishman, 1980, p.18) از آنجا که این دیدگاه خبری در میان تمامی کارکنان خبری و رسانهای مختلف وجود دارد، آن را به عنوان نشانهی دانش حرفهای در نظر میگیرند که بر «پیوند میان فعالیت سیاسی و مشارکتی» صحه میگذارد. (Tuchman, 1978, p. 14)ایراد.
ایراد وارده بر دیدگاه خبری این است که دید محدود آن به دیدگاهی بسیار محدود از تعریف خبر میانجامد. همچنین این دیدگاه، خبرنگاران را وامیدارد تا با داستانهای انتخاب شده با دیدی سطحی روبهرو شوند و در نتیجه، شکل واقعیت را تغییر دهند. آلتید (1976) بیان میکند که «ویژگیهای سازمانی، عملی و دیگر ویژگیهای مادی فعالیتهای خبری، هنگام رویارویی با رویدادها موجب بسط دادن دیدگاهی میشود که اساساً آنها (رویدادها) را تحریف میکند... . گزارش خبری در تنظیم خبر مربوط به یک رویداد، آن را بافتزدایی میکند و در نتیجه، تغییر میدهد». (pp. 24-25)تغییرها.
به دلیل وجود محدودیتهای موجود در عرصهی کار خبری، دیدگاه خبری به مرور از مسئولیت اجتماعی به رویکرد بازاری متمایل شده است. در گذشته، دیدگاه خبری با معیارهای اعتبار، مجاورت و تازگی پیش میرفت. هرچه این معیارها در رخدادی بیشتر بود، احتمال پوشش خبری آن نیز بیشتر میشد. امروزه به دلیل گرایش به سمت جذب حداکثری مخاطبان، معیارها نیز تغییر کردهاند. اکنون مجادله، جذابیت احساسی و تجسم از معیارهای دیدگاه خبری به حساب میآیند. اگر رویدادی خواهان کسب پوشش خبری است، باید این معیارهای تازه را در خود داشته باشد. برای توضیح این تغییر، دو محقق به نامهای اسلاتری و هاکانِن (1994)، برنامههای خبری تلویزیون محلی را در فاصلهی سالهای 1976 تا 1992 با یکدیگر مقایسه کردهاند. ایشان دریافتند که پوشش سخت خبر (10) مربوط به دولت در این بازهی زمانی به طور محسوسی از 64% به 19% کاهش یافته است. این در حالی است که پوشش داستانهای خبری مورد علاقهی افراد و جنجالی از 10% به 41% افزایش پیدا کرده بود. در همین دوره، مدت زمان پخش برنامههای خبری عصر گاهی از 13 دقیقه به 11.8 دقیقه کاهش یافته و مدت زمان بیشتری به پیامهای بازرگانی اختصاص داده شده بود. این همان الگوی کلاسیک در دیدگاه بازاریابی است.کسب سواد با محتوای خبری
بیشتر مردم با تماشای 30 دقیقه اخبار شبانگاهی احساس میکنند که در جریان تمام مسائل مهم قرار گرفتهاند. حدود نیمی از جمعیت بالغ نیز هر روز نشریهای را مطالعه میکنند و این حس در آنها تقویت میشود که مطلع شدهاند. بسیاری از مردم تصور میکنند صِرف قرار گرفتن روزانه در برابر اطلاعات، به معنای آگاهی است.آگاهی چیزی فراتر از رویارویی عادتوار با اخبار است. مطالب خبری اصولاً پیامهایی تجاری شده هستند که برای جلب توجه مخاطب طراحی شدهاند. اخبار ارائه شده معمولاً تحلیلی عمیق و متعادل از مسائل مهم به دست نمیدهند. برای آگاهی، به چیزی بیش از غوطهور شدن در سیل اطلاعات نیاز است. باید به پیامها توجه کرد و دربارهی آنها اندیشید. از اینرو، باید از موقعیت پردازش خودبهخودی، پا را فراتر نهیم و توجه آگاهانهی خود را به محتوای پیامهای رسانهای خاص معطوف داریم.
وقتی خود را خالصانه در معرض پیامهای رسانهای قرار میدهیم، چهطور میتوان انتظار داشت در برابر پندار باطلِ کسب آگاهی دربارهی تمام رویدادهای مهم روز، از خود محافظت کنیم؟ راه حل این مسئله کسب سواد رسانهای بیشتر، همراه با ساختارهای دانشی پیچیدهتر و مهارتهای منسجمتر و قویتر است.
اکنون که در مورد خبر به عنوان یک ساختار، دیدگاه خبری، افسانهی عینیت و اهمیت تعادل، اطلاعات زیادی کسب کردهاید، در مورد محتوای خبر نیز ساختار دانشی قدرتمند به دست آوردهاید. وقتی این ساختار دانش را با مهارتهای پیشرفته به کار میگیرید، خواهید توانست نکات بیشتری را در پیامهای خبری و اطلاعاتی کشف کنید. در جدول 2، مهارتهای شناختی، احساسی، زیباییشناختی و اخلاقی مورد نیاز شما ارائه شده است. همچنین نمونههایی از دانش در این چهار زمینه معرفی شده است. این فهرستها جامع نیستند. نمونههای دیگری از مهارتها و دانشها وجود دارد که با به کارگیری آنها در جریان رویارویی با پیامهای رسانهای میتوانید سواد رسانهای خود را ارتقا دهید.
این الگو را هنگام تماشای اخبار در نظر داشته باشید. به این بیاندیشید که ساختارهای دانش شما تا چه اندازه کارآیی دارند. تلاش کنید با استفاده از این پنج راهکار، ساختارهای دانش فعلی خود را گسترش دهید:
1. تحلیل رویکرد اخبار؛
2. جستوجوی اطلاعات مرتبط با بافت؛
3. جستوجوی منابع اطلاعاتی جایگزین؛
4. نگاه تردیدآمیز به افکار عمومی؛
5. قرار گرفتن در معرض حداکثر پیام ممکن و نه پرهیز از آنها.
تحلیل رویکرد خبری
به یاد داشته باشید که اخبار، ساخته و پرداختهی کارکنان خبری هستند. خبرنگاران بر مبنای رویکرد خبری خاص خود، مطالب را انتخاب میکنند و دربارهی آنها تصمیم میگیرند. از اینرو، هنگام تماشای یک برنامهی خبری از تلویزیون یا مطالعهی یک روزنامه – اگر بدانید که در پی چه چیزی باید باشید – شاهد خواهید بود که به اندازهای (شاید هم بیشتر) که دربارهی رویداد اطلاعات کسب میکنید، در مورد سازمان خبری مربوط نیز آگاه میشوید. با در نظر گرفتن این مهم، اطلاعات زیادی درباره ارزشهای خبری به دست میآورید و همزمان، از این اندیشهی اشتباه پرهیز میکنید که اخبار، تصویری متعادل، دقیق و کامل از دنیای واقعی هستند. هدف باید رسیدن به تصویری دقیقتر باشد. برای رسیدن به این هدف ناگزیر باید در پی دستیابی به منابع متعدد باشیم و اطلاعات آنها را فعالانه نقد کنیم.جستوجوی اطلاعات مرتبط با بافت
در بیشتر موارد، وقتی کلمات اخبار و اطلاعات به گوش ما میرسد، به جای تصور دو مفهوم جداگانه، هر دو واژه را در قالب مفهومی واحد مجسم میکنیم، ولی باید میان آنها تمایز قائل شد. خبر چیزی است که نوعی «تازگی» در آن مستتر است. اگر خبر چیزی باشد که درباره آن اطلاعات کافی داریم، دیگر نمیتوان آن را خبر نامید. بنابراین، خبر باید چیزی خلاف معمول – یا به عبارتی، نابهنجار – باشد. خبر باید ما را به اندیشه وادارد که «وای! تا به حال این را نمیدانستم! عجیب نیست؟» باید ما را به نوعی سرگرم کند یا به هیجان آورد. در مقابل، اطلاعات، چیزی با اهمیت درباره دنیا به ما ارائه میدهد. ما را به این فکر وا میدارد که «این همان چیزی است که باید بدانیم؛ چیزی که میتوانیم از آن استفاده کنم».البته چنین تمایزی در تفکیک خبر از اطلاعات صحیح نیست؛ چون ممکن است موضوعی هم خبر باشد و هم اطلاعات. برای مثال، ممکن است یک گزارش خبری با این مقدمه آغاز شود که جی. جی. جونز به دلیل بیرون پریدن از پشت یک درخت و قاپیدن کیف پیرزنی که در پارک در حال قدمزنی بود، دستگیر شد. این مسئله کاملاً نابهنجار و غیرعادی است و میتوان آن را به عنوان خبر پوشش داد. افرادی که این گزارش را تماشا میکنند، ممکن است با خود بگویند: «وای! کار دنیا به کجا رسیده؟» اگر داستان در همین جا به پایان برسد، صرفاً یک خبر خواهد بود. اگر داستان با قراردادن این بازداشت در بافت ادامه یابد، به احتمال زیاد دربرگیرندهی اطاعاتی خواهد بود نظیر: نوسانهای میزان ارتکاب جرم در این پارک، دلایل این نوسانها، میزان موفقیت ادارههای پلیس در حل این جرایم و غیره. اطلاعات ارائه شده دربارهی بافت این ماجرا به جای آنکه صرفاً واکنشی احساسی را در مخاطب برانگیزاند، مزیت کاربردی نیز دارند. در سطوح بالاتر سواد رسانهای، افراد قادرند تمایز میان اطلاعات و خبر را با وضوح بیشتری درک و در نتیجه، اطلاعات بیشتری طلب کنند. اگر به طور کامل در معرض اخبار رویدادهایی احساسی قرار بگیرید که به شکلی سطحی نیز ارائه شدهاند، عقایدی گمراه کننده درباره جهان پیرامون خود به دست میآورید.
جدول2: انواع مهارتها و دانشهای مورد نیاز برای رویارویی با پیامهای اطلاعاتی و خبری با اتکا به سواد رسانهای |
||
مهارتها |
دانش |
|
شناختی |
* توانایی تحلیل یک گزارش خبری برای شناسایی نکات محوری اطلاعات |
* کسب دانش درباره موضوع از منابع متعدد (رسانهها و جهان واقعی) |
احساسی |
* توانایی تحلیل احساسات افراد حاضر در گزارش خبری |
* یادآوری تجربههای شخصی درباره حس حضور در چنین شرایطی |
زیبایی شناختی |
* توانایی تحلیل عناصر هنری و خلاقانه در داستان |
* کسب دانش درباره نویسندگی، گرافیک، عکاسی و غیره |
اخلاقی |
* توانایی تحلیل عناصر اخلاقی در یک گزارش خبری |
* کسب دانشی برای نقد اخبار و همچنین دانشی درباره معنای تعصب، عینیت، تعادل و انصاف |
بسط منابع اطلاعاتی جایگزین
پستمن و پاورز (1992) در کتابی با عنوان چگونه اخبار تلویزیونی را تماشا کنیم؟ (11) چنین اظهار میدارند که افراد برای کسب آمادگی به منظور تماشای اخبار تلویزیونی باید ابتدا با مطالعهای گسترده دربارهی جهان، ذهن خود را آماده سازند. به طور خلاصه، اگر پیامهای رسانهای، اطلاعات چندانی دربارهی بافت موضوع ارائه نمیدهند، ناگزیر خودتان در جهان خارج باید به دنبال اطلاعات مربوط به بافت باشید. با در نظر گرفتن مسائل مهم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، این امر معمولاً به معنای مطالعهی کتاب و مجله است. البته هنگام مطالعه در نظر داشته باشید که دیدگاه متفاوت را مطالعه کنید. بافت، چیزی فراتر از رویارویی تنها با یک دیدگاه (هر چند عمیق) دربارهی مسئله است. داشتن ساختار دانشی کاملاً پیشرفته مستلزم توجه عمیق به مسئله، آن هم با در نظر گرفتن حداکثر دیدگاه (متمایز) ممکن است. بنابراین، اگر در یک مجلهی محافظهکار، مقالهای دقیق درباره موضوعی خاص را مطالعه کردید، بکوشید آن موضوع را در مجلههای لیبرال، میانهرو و غیر سیاسی نیز پیگیری کنید. به کارگیری چنین رویکردی به بسط یافتن هرچه بیشتر ساختار دانش شما پیرامون آن موضوع میانجامد و در نهایت، عقیدهی نهایی شما نیز دقیقتر خواهد شد.این مسئله به طور خاص، در رویارویی با اخبار اینترنتی اهمیت دارد؛ زیرا در اینترنت، سرویسهای خبری، بولتنهای خبری و وبلاگهای بسیاری وجود دارند که به رویدادهای اخیر میپردازند. بیشتر اوقات، هرگز نمیتوان مدعی شد که این داستانها ساخته و پرداختهی چه کسی است، این پوشش تا چه اندازه متعادل بوده و «حقایق» ذکر شده تا چه اندازه درست هستند. بنابراین، برای آگاهی یافتن از دقیقترین اطلاعات و معتبرترین بافتهای ارائه شده، دسترسی به طیف وسیعی از وبسایتها برای کسب اطلاعات، امری ضروری به نظر میرسد.
تردید نسبت به افکار عمومی
بررسی میزان صحت افکار عمومی، مشکل رویارویی با آن نیست. با اتکا به یک فنآوری در نظرسنجی مناسب میتوان چگونگی افکار عمومی را درباره یک موضوع به درستی سنجید. مشکل اینجاست که بیشتر مردم درباره یک موضوع اصلاً نظری ندارند یا اینکه از نظر خود مطمئن نیستند و تردید دارند. برای شرح بهتر این مسئله، خودتان یک نظرسنجی غیررسمی انجام دهید. از چند تن از دوستان خود بخواهید نظر خود را درباره کسری مالی، اصلاحات مراقبت پزشکی اطلاحات اقتصادی کمپینها، مجازات اعدام و دیگر مسائل محلی مطرح سازند. متوجه خواهید شد که بیشتر آنها حس میکنند باید حتماً نظری ارائه دهند و چنین کاری نیز میکنند. اکنون از آنها بخواهید درباره نظرهای خودتوضیح بدهند که چرا چنین نظری دارند؟ آیا میتوانند با طرح مستندهای منطقی و موجه، پشتوانهی مناسبی برای دیدگاه خود ارائه دهند یا اینکه با آشفتگی و حالت تدافعی عمل میکنند؟ آیا نظرهای آنها مبنایی محکم دارد و برایشان ارزشمند است؟ یا اینکه نظرهایی ساختگی و براساس چند دلیل پراکنده ارائه دادهاند؟ نظر شما درباره سیاستگذاری ملی بر مبنای چنین عقایدی چیست؟با انجام چنین اقداماتی، دربارهی اخبار به سطح بالاتری از سواد رسانهای دست مییابیم. این امر مستلزم همکاری همزمان ساختارهای دانش و مهارتهاست (نک: جدول 2) کسب مهارتهای قویتر به ساختارهای دانش مستحکمتر منجر میشود.
قرار گرفتن در معرض حداکثر اخبار ممکن
وقتی در یکی از نظرسنجیهای اخیر از امریکاییها پرسیده شد که نظرشان در مورد مطبوعات چیست، 46% نظری مساعد داشتند و 45%، مخالف رویکرد مطبوعات بودند. (Luntz, 2000) همچنین در نظرسنجیهای عمومی، تنها یک سوم افراد (35%) اعتقاد داشتند که رسانهها حقایق را به طور مستقیم بازتاب میدهند. (Rainey, 2005) با فرض این میزان بالای شک و تردید در مورد خبرنگاری، کاهش توجه به اخبار چندان عجیب به نظر نمیرسد. تنها حدود 45% از بزرگسالان امریکایی به طور منظم، روزنامه میخوانند و تنها 61% به تماشای اخبار تلویزیونی میپردازند. علاوه بر این، دلایلی وجود دارد مبنی بر اینکه میزان توجه به اخبار همچنان کاهش خواهد یافت. در یک نظرسنجی که در سال 1998 به انجام رسید، گزارش شد تنها 38% از جوانان، روزنامهی روز قبل از نظرسنجی را مطالعه کردهاند، حال آنکه این رقم در بین افراد مسنتر 69% بود. (Pew Research Center, 1998) با ادامهی این روند و جایگزینی نسل جوان فعلی که از اخبار دوری میکند، با نسل قدیمیتر که به دنبال کسب خبر بودند، میزان توجه عمومی به اخبار همچنان کاهش خواهد یافت.چرا احتمال پیگیری نکردن اخبار از سوی نسل جوان بیشتر است؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسش در این نکته نهفته است که بیشتر افراد تصور میکنند در اطلاعات غرق شدهاند. ما نمیتوانیم تمام اطلاعات را در ذهن پردازش کنیم. بنابراین، احساس خستگی میکنیم و میکوشیم کمتر خود را در معرض اطلاعات قرار دهیم. در مورد اخبار نیز مردم به دنبال اطلاعاتی میروند که به آنها مربوط باشد. برای مثال، پالمر و چو (1994) در یک نظرسنجی دریافتند که میزان نیاز مردم به اطلاعات به میزان ارتباط آن موضوع با آنها بستگی دارد. در مورد مسائلی که کمتر به آنها مربوط میشود، افراد در وهلهی نخست به دنبال اطلاعاتی درباره شیوهی اثرگذاری آن موضوع بر زندگیشان هستند. دربارهی مسائلی نیز که ارتباط بیشتری با آنها دارد، افراد مایلند اطلاعاتی کسب کنند که در شکلدهی به دیدگاهی خوب به آنها کمک میکند. بنابراین، آنها اطلاعاتی میخواهند که دیدگاههای متفاوتی را پوشش دهند و کارشناسانه باشند.
همچنین، بیشتر مردم از شنیدن اخبار بد خسته شدهاند. در نظرسنجیها، بیشتر مردم از میزان اخبار بد و منفی شکایت میکنند و خواهان کسب اخبار خوب بیشتری هستند و این چیزی است که ترجیح میدهند. (Galician, 1986) به اعتقاد عموم، خبرهای بد لزوماً جذابتر نیستند. با این حال، سازمانهای خبری همچنان به ساخت اخبار بد ادامه میدهند؛ یعنی اخباری دربارهی جرم و جنایت، آشوب و درگیری. دلایلی که در بالا ذکر شد – اینکه بیشتر اخبار، نامرتبط و بد هستند – توضیحهایی قابل درک برای پاسخ به این پرسش فراهم میآورند که چرا مردم از اخبار دوری میکنند؟ با این وصف، پیگیری نکردن اخبار، تجربهها را محدود میکند و از اینرو، میتوان گفت کاری اشتباه است. در عوض، افراد باید طیفی وسیعتر از اخبار را از سازمانهای خبری بیشتر دنبال کنند. آنها از این راه میتوانند علاوه بر اخبار منفی، خبرهای مثبت و پوشش خبری مرتبط با نیازهایشان را نیز بیابند. با در اختیار داشتن اطلاعات بیشتر، مردم میتوانند در مورد صحت حقایق ارائه شده، قضاوتهای بهتری داشته باشند. همچنین با کسب اطلاعات بیشتر، افراد برای دریافت حقایق خاص، گزینههای بیشتری پیش رو خواهند داشت و میتوانند ساختارهای دانش خود را به صورتی کارآمدتر پیریزی کنند.
نتیجهگیری
اخبار، بازتاب رویدادهای واقعی نیستند، بلکه ساخته و پرداختهی خبرنگارانی هستند که خود در معرض محدودیتها و تأثیرات متعددند. خبرنگاران همه روزه ناچارند از میان تمام فعالیتهای بشری، تنها آنهایی را برگزینند که به نظرشان باید گزارش شود. در مورد هر رویداد نیز این خبرنگاران هستند که تصمیم میگیرند تمرکز گزارش بر چه موضوعی باشد تا مخاطبان بیشتری جذب شوند. در نهایت، خبرنگاران باید عناصر خبری را در قالبی ویژه گرد آورند و برای روایت داستان آماده سازند. خبرنگاران در انجام دادن این وظایف نمیتوانند عینیتگرا باشند. از اینرو، میکوشند جانب اعتدال را رعایت کنند. با این حال، تحلیل دقیق اخبار نشان میدهد که بخش عمدهی خبرها متعادل تدوین نشدهاند. فرمولهای روایت بر روند ساخت خبر حاکم هستند. هدف از به کارگیری این فرمولها، کمک به خبرنگاران برای انجام دادن هرچه بهتر مسئولیتشان است. فرمولها، بخشی از دیدگاه خبری هستند؛ دیدگاهی که خود با تأثیرات و محدودیتهای بسیاری شکل گرفته است. این دیدگاه خبری، هدف خبرنگاران را از اطلاعرسانی عمومی به سرگرمی حداکثری مخاطبان تغییر میدهد و بدین ترتیب، بیشترین سود را برای سازمانهای خبری به ارمغان میآورد. در این جریان، تمرکز بر نکات احساسی و ساختگی معطوف میشود. به همین دلیل، امروزه اخبار تنها در پی چشمان ما هستند، نه سلولهای خاکستری مغزمان.بسیاری از ما تنها به دلیل مطالعهی روزنامه و مجله و پیگیری اخبار رادیو و تلویزیون تصور میکنیم درک خوبی از رویدادهای اخیر کسب کردهایم. با این حال، باید دانست بدون در اختیار داشتن دانشی جامع دربارهی رویدادها، نمیتوان دربارهی تعادل، جامعیت یا درستی پوششهای خبری قضاوت کرد. برای دریافت تصویری کامل از رویدادها به ناچار باید به رسانهها اعتماد کنیم.
پینوشتها:
1. Soft News: خبرها را اساساً به دو دسته تقسیم میکنند که عبارتند از: خبر نرم و خبر سخت. در کل، خبر سخت به خبرها و رویدادها اشاره دارد که بیدرنگ گزارش و پخش میشود. حال آنکه خبر نرم به اطلاعات پیشینهای و مقولههایی میپردازد که مورد علاقهی انسانهاست. به بیان دیگر، خبر سخت، خبرهای جدی است، در حالی که خبر نرم از جنبه جدّیت تهی است. خبرهای هنری، سرگرمی و رویدادهایی که به سبک زندگی اشخاص به ویژه افراد مشهور از قبیل هنرپیشهها و خوانندگان میپردازند، خبر نرم تلقی میشوند.
2. Deviannce.
3. Normative Deviance.
4. Unreliable Sources: A Guide to Detecting Bias in News Media.
5. Cokie Roberts.
6. Ted Koppel.
7. George Will.
8. Dan Rather.
9. Simplified Extended Conflict.
10. Hard News.
11. How To Watch TV News.
پاتر، دیوید جیمز؛ (1391)، بازشناسی رسانههای جمعی با رویکرد سواد رسانهای، ترجمه امیر یزدیان، منا نادعلی و پیام آزادی، قم: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهشهای اسلامی، چاپ اول