عاقبت قوم ثمود
منبع: سایت اندیشه قم
عذاب الهي در كمين قوم ثمود
خداوند به صالح ـ عليه السلام ـ وحي كرد: به آنها بگو: عذاب من تا سه روز ديگر به سراغ شما خواهد آمد، اگر شما در اين سه روز توبه كرديد، عذابم را از شما باز ميدارم و گرنه، قطعاً مشمول عذاب خواهيد شد.
صالح ـ عليه السلام ـ پيام خداوند را به آنها ابلاغ كرد، آنها گفتند: اگر راست ميگويي آن عذاب را براي ما بياور.
صالح به آنها فرمود: اي قوم! نشانة عذاب اين است كه چهرة شما در روز اول از اين سه روز، زرد ميشود، و در روز دوم سرخ ميگردد، و در روز سوم سياه ميشود.
همين نشانهها، در روز اول و دوم و سوم، ظاهر شد، در اين ميان بعضي مضطرب شدند و به بعضي ديگر ميگفتند: مثل اين كه عذاب نزديك شده، ولي آخرين جواب قوم سركش و مغرور اين بود كه: «ما هرگز سخن صالح را نميپذيريم و از خدايان خود (بتها) دست نميكشيم».
سرانجام نيمههاي شب، جبرئيل امين ـ عليه السلام ـ بر آنها فرود آمد و صيحه زد، اين صيحه به قدري بلند بود كه بر اثر آن پردههاي گوششان دريده شد، و قلبهايشان شكافته گرديد، و جگرهايشان، متلاشي شد و همه آنها در يك لحظه به خاك سياه مرگ افتادند وقتي كه آن شب به صبح رسيد، خداوند صاعقة آتشين و فراگيري از آسمان به سوي آنها فرستاد، آن صاعقه تار و پود آنها را سوزانيد، و آنها را به طور كلّي از صفحة روزگار برافكند.[1]
نجات صالح و مؤمنان
ولي حضرت صالح و افرادي كه به او ايمان آورده بودند، نجات يافتند.[2] ايمان آورندگان به حضرت صالح ـ عليه السلام ـ اندك بودند، كه مطابق بعضي از تواريخ، آنها چهار هزار نفر بودند، كه پس از هلاكت قوم ثمود، از ديار بلا زدة وادي القري به سوي حضر موت يمَن كوچ كردند، و در آن جا به زندگي خود ادامه دادند.
در بعضي از روايات آمده پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سال نهم هجرت، هنگامي كه سپاه اسلام را به سوي سرزمين تبوك، براي دفع دشمن حركت ميداد، در مسير راه به سرزمين قوم ثمود رسيدند، سپاهيان خواستند در همان جا براي استراحت، توقفي كنند، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مانع آنها شد، فرمود: «اين جا سرزمين قوم ثمود است كه عذاب الهي بر آنها فرود آمده است».[3]
عذاب فراگير و همگاني چرا؟
زيرا همة آنها به اين جنايت رضايت داشتند، و كسي كه به جنايتي راضي باشد، در آن شركت نموده است.
چنان كه امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ در فرازي از يكي از خطبههايش ميفرمايد: «ناقة صالح را تنها يك نفر به هلاكت رسانيد، ولي خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همة آنها به اين امر رضايت دادند.»[4]
شقيترين پيشينيان و آيندگان
«ياعَلِي اَشْقَي الْاَوَّلِينَ عاقِرُ النّاقَةِ، وَ اَشْقَي الْآخِرِينَ مَنْ يخْضِبُ هذِهِ مِنْ هذا؛ اي علي! شقيترين و تيره بختترين فرد پيشينيان همان كسي بود كه ناقة صالح را كشت، و شقيترين فرد از آيندگان كسي است كه محاسنت را به خون سرت رنگين ميكند».[5] يعني همان ابن ملجم مرادي، بدبختترين آيندگان است.[6]
مطلب ديگر اين كه: گاهي حضرت زهرا ـ عليه السلام ـ يا امامان اهلبيت ـ عليهم السلام ـ وقتي كه سخت مظلوم واقع ميشدند، به ياد مظلوميت حضرت صالح ـ عليه السلام ـ ميافتادند، و تقاضاي عذاب براي دشمنان ميكردند، همان گونه كه عذاب سخت الهي قوم ثمود را نابود كرد.
به عنوان نمونه وقتي كه پس از رحلت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ حضرت علي ـ عليه السلام ـ را به اجبار از خانه بيرون كشيده و به سوي مسجد براي بيعت ميبردند، حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ از خانه خارج شد و فرياد زد: «پسر عمويم را رها سازيد، و گرنه سوگند به خداوندي كه محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به حق مبعوث كرد، موهايم را پريشان ميكنم، و پيراهن رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را بر سر مينهم، و ناله را به سوي خدا ميبرم (و شما را نفرين ميكنم)
«فَما ناقَةُ صالِحٍ بِاَكْرَمِ عَلَي اللهِ مِنْ وُلْدِي؛ ناقة صالح در پيشگاه خدا گراميتر از فرزندانم نيست».[7]
يعني همان گونه كه با كشتن ناقة صالح ـ عليه السلام ـ عذاب عمومي آمد، شما نيز اگر از حد بگذرانيد، نفرين ميكنم كه عذاب عمومي بيايد، فرزندانم كمتر از ناقة صالح نيستند.
پی نوشت:
[1] . اقتباس از روضة الكافي، ص 188 و 189.
[2] . «فَلَمَّا جاءَ اَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا» (هود، 66).
[3] . اعلام القرآن خزائلي، ص 292.
[4] . نهج البلاغه، خطبة 201.
[5] . نور الثقلين، ج 5، ص 587؛ بحار، ج 11، ص 393؛ شواهد التنزيل، ج 2، ص 335 تا 343.
[6] . بحار، ج 43، ص 47.
[7] . بحار، ج 43،ص 47.