

سالهاى وسط انقلاب
نويسنده:مهدى تيماجي
هرسال بعد از برگزارى مراسم راهپيمايى 22 بهمن عدهاى تصور مىکنند، داستان انقلاب را بايد به همينجا ختم کنند اما به نظر مىرسد داستان انقلاب تازه در حال اوج گرفتن است.
حوادثى همچون تشکيل دولت موقت، فعاليت گروههاى سياسى مختلف که هريک قصد داشتند تا پيروزى انقلاب را به نام خود ثبت کنند و حال بماند که قضاياى انقلاب فرهنگى در دانشگاهها و تسخير لانه جاسوسي...
همه اين اتفاقات بيانگر آن است که داستان انقلاب تا گرهگشايى اصلى فاصله زيادى دارد و در اين ميان اولين تعليقى که هر ذهن کنجکاوى را به خود مشغول مىکرد، مسئله تشکيل دولت موقت به نخستوزيرى مهدى بازرگان است. اينکه به چه دلايلى امام به اين انتخاب رضايت دادند، زمان ديگرى را مىطلبد، هرچند بعدها امام خميني(ره) به صورت واضح اعلام کرد: من با نخست وزيرى بازرگان مخالف بودم... ولى نظر دوستان را پذيرفتم. بگذريم، لکن آنچه مهم است چرايى اين مسئله است، شکاف دولت موقت وانقلاب هر روز بيشتر مىشد تا در نهايت با تسخير لانه جاسوسى توسط دانشجويان انقلابى رسما کنارهگيرى کردند. نکته درخور توجه نگاه متفاوت جريان نهضت آزادى و تفکرات امام خميني(ره) بود. آنها مىخواستند شاه بماند اما حکومت نکند، برخلاف آن امام معتقد بود بايد رژيم پهلوى از ريشه کنده شود و نظامى جديد براساس مبانى اسلام ناب محمدي(ص) پايهگذارى شود.
اختلاف امام (ره) با آقايان به اصطلاح نهضت آزادى و دولت موقت بر سر مسائلى همچون اشغال يک سفارتخانه نبود، بلکه با نگاهى ريزبينانه متوجه مىشويم،اختلاف ديدگاه بسيار عميق و ريشهاى نيز از اين مباحث مىباشد.
دولت بازرگان دين را در مرتبه دوم زندگى مردم تعريف مىکردند و به نوعى به دنبال پياده کردن مدلهاى ليبرالى در جامعه ايرانى بودند، در حالى که نظريه ولايت فقيه امام خميني(ره) تمام حوزههاى زندگى انسان را تحويل دين مىدهد از جمله نظام سياسى و روشهاى اداره جامعه را.
پس طبيعى است اين دو طرز فکر تنها مدت کوتاهى بتوانند در کنار هم دوام بياورند و يکى به ناچار بايد ازميدان کنار برود و با توجه به ريشههاى مذهبى اصيل مردم ايران و رهبرى روحانيت بيدار، دولت موقت خود به اين نتيجه مىرسد که بايد به حاشيه برود.
اما با وجود آنکه از آن روزها سالهاى زيادى مىگذرد، در سالهاى وسط عمر انقلاب بخصوص از اواخر دولت سازندگى به اين طرف دوباره مىبينيم عدهاى به دنبال زنده کردن آن مسائل مىباشند.
البته با ادبياتى جديدتر، ايجاد احزاب متنوع، شکلگيرى مطبوعات زنجيرهاى رنگارنگ و... همگى در تلاشند تا در وهله اول گفتمان غالب انقلاب اسلامى را ناکارآمد نشان داده و طورى وانمود کنند که انقلاب توان و انرژى لازم را از دست داده و ديگر به پايان راه رسيده است.
و در مرحله دوم ادبياتى جديد و کپى بردارى شده از روى نظرات کارشناسان غربى را به نام انقلاب اسلامى تحويل مردم بخصوص نسل سوم انقلاب بدهند.
با اين تفاسير به نظر مىرسد تاکيد مقام معظم رهبرى مبنى بر همگرايى خانواده انقلاب و درس گرفتن ازسالهاى وسط انقلاب در برهمه کنونى راهگشاى چالش هاى پيش روى کشور است. خانواده انقلاب راه خود را به درستى پيدا کرده و به همان اندازه که بدخواهان انقلاب نسبت به انقلاب پوستاندازى کردهاند، مردم نيز هر روز بينش و بصيرتشان به انقلاب عميقتر ور يشهدارتر مىگردد.
و نکته آخر کسانى که افتخارشان حرکت در خط امام است بايددقت کنند تمام رهنمودهاى امام(ره) را الگوى زندگى سياسى خويش قرار دهند و هر زمان که به دنبال منافع سياسى و حزبىشان هستند به نام امام شعار ميزان راى ملت است سر بدهند اما در برابر مواردى همچون برقرارى عدالت اجتماعى برخورد با مفسدان اقتصادى و نيز خدمتگزارى بىمنت مسئولان در قبال مردم سکوت اختيار کرده و بىاعتنا از کنار آن به راحتى بگذرند.
حوادثى همچون تشکيل دولت موقت، فعاليت گروههاى سياسى مختلف که هريک قصد داشتند تا پيروزى انقلاب را به نام خود ثبت کنند و حال بماند که قضاياى انقلاب فرهنگى در دانشگاهها و تسخير لانه جاسوسي...
همه اين اتفاقات بيانگر آن است که داستان انقلاب تا گرهگشايى اصلى فاصله زيادى دارد و در اين ميان اولين تعليقى که هر ذهن کنجکاوى را به خود مشغول مىکرد، مسئله تشکيل دولت موقت به نخستوزيرى مهدى بازرگان است. اينکه به چه دلايلى امام به اين انتخاب رضايت دادند، زمان ديگرى را مىطلبد، هرچند بعدها امام خميني(ره) به صورت واضح اعلام کرد: من با نخست وزيرى بازرگان مخالف بودم... ولى نظر دوستان را پذيرفتم. بگذريم، لکن آنچه مهم است چرايى اين مسئله است، شکاف دولت موقت وانقلاب هر روز بيشتر مىشد تا در نهايت با تسخير لانه جاسوسى توسط دانشجويان انقلابى رسما کنارهگيرى کردند. نکته درخور توجه نگاه متفاوت جريان نهضت آزادى و تفکرات امام خميني(ره) بود. آنها مىخواستند شاه بماند اما حکومت نکند، برخلاف آن امام معتقد بود بايد رژيم پهلوى از ريشه کنده شود و نظامى جديد براساس مبانى اسلام ناب محمدي(ص) پايهگذارى شود.
اختلاف امام (ره) با آقايان به اصطلاح نهضت آزادى و دولت موقت بر سر مسائلى همچون اشغال يک سفارتخانه نبود، بلکه با نگاهى ريزبينانه متوجه مىشويم،اختلاف ديدگاه بسيار عميق و ريشهاى نيز از اين مباحث مىباشد.
دولت بازرگان دين را در مرتبه دوم زندگى مردم تعريف مىکردند و به نوعى به دنبال پياده کردن مدلهاى ليبرالى در جامعه ايرانى بودند، در حالى که نظريه ولايت فقيه امام خميني(ره) تمام حوزههاى زندگى انسان را تحويل دين مىدهد از جمله نظام سياسى و روشهاى اداره جامعه را.
پس طبيعى است اين دو طرز فکر تنها مدت کوتاهى بتوانند در کنار هم دوام بياورند و يکى به ناچار بايد ازميدان کنار برود و با توجه به ريشههاى مذهبى اصيل مردم ايران و رهبرى روحانيت بيدار، دولت موقت خود به اين نتيجه مىرسد که بايد به حاشيه برود.
اما با وجود آنکه از آن روزها سالهاى زيادى مىگذرد، در سالهاى وسط عمر انقلاب بخصوص از اواخر دولت سازندگى به اين طرف دوباره مىبينيم عدهاى به دنبال زنده کردن آن مسائل مىباشند.
البته با ادبياتى جديدتر، ايجاد احزاب متنوع، شکلگيرى مطبوعات زنجيرهاى رنگارنگ و... همگى در تلاشند تا در وهله اول گفتمان غالب انقلاب اسلامى را ناکارآمد نشان داده و طورى وانمود کنند که انقلاب توان و انرژى لازم را از دست داده و ديگر به پايان راه رسيده است.
و در مرحله دوم ادبياتى جديد و کپى بردارى شده از روى نظرات کارشناسان غربى را به نام انقلاب اسلامى تحويل مردم بخصوص نسل سوم انقلاب بدهند.
با اين تفاسير به نظر مىرسد تاکيد مقام معظم رهبرى مبنى بر همگرايى خانواده انقلاب و درس گرفتن ازسالهاى وسط انقلاب در برهمه کنونى راهگشاى چالش هاى پيش روى کشور است. خانواده انقلاب راه خود را به درستى پيدا کرده و به همان اندازه که بدخواهان انقلاب نسبت به انقلاب پوستاندازى کردهاند، مردم نيز هر روز بينش و بصيرتشان به انقلاب عميقتر ور يشهدارتر مىگردد.
و نکته آخر کسانى که افتخارشان حرکت در خط امام است بايددقت کنند تمام رهنمودهاى امام(ره) را الگوى زندگى سياسى خويش قرار دهند و هر زمان که به دنبال منافع سياسى و حزبىشان هستند به نام امام شعار ميزان راى ملت است سر بدهند اما در برابر مواردى همچون برقرارى عدالت اجتماعى برخورد با مفسدان اقتصادى و نيز خدمتگزارى بىمنت مسئولان در قبال مردم سکوت اختيار کرده و بىاعتنا از کنار آن به راحتى بگذرند.