نویسنده: دکتر سید مهدی ناظمی قره باغ
کتابشناسی: رازوارگی سلامت/هانس گئورگ گادامر/ ترجمهی نرگس تاجیک نشاطیه/ روزگارنو/272 ص
کتاب رازوارگی سلامت، مجموعهای از سخنرانیها و مقالاتی است که گادامر در طی سالیان مختلف به زبان آورده است و اینک در مجموعهای واحد، گرد آمده است(1). این کتاب از ترجمهی انگلیسی آن به فارسی برگردانده شده است و تا جایی که نگارنده به یاد دارد تقریباً همهی آثاری که از گادامربه فارسی ترجمه شدهاند، چنین هستند. البته شکی نیست که به ویژه در آثاری از این دست که آثار غیرِ اصلی فیلسوفان هستند، ترجمه شدن از روی زبان واسط، بهتر است از ترجمه نشدن. اما با این حال امروز ما دارای مترجمان متعدد آلمانی زبان هستیم که میتوانند آثاری را در این سطح ترجمه کنند؛ اگرچه که در این شرایط، ترجمه فرآیندی طولانیتری طی کند. باید دید چه شده است که از نظر ما، آثار فیلسوفانی مانند گادامر، استحقاق ترجمه از روی نسخه اصلی را ندارند.راقم این سطور در نگاه اجمالی که بر این اثر داشت، همچون همیشه تدقیقات و تأملات فراوانی از گادامر دید. نکاتی که شاید در دید ما، از یک سخنرانی در جمع پزشکان یا مقالهای متوسط انتظار بروز آن نمیرود. اما متفکر همیشه متفکراست و هیچگاه با زبان تفکر شوخی نمیکند. پرسشهای گادامر دربارهی سلامتی، بیماری، بدن، جان، طبیعت، مرگ، زندگی، علم و... نشان میدهد که چقدر امکانات فکر میتواند فراتر از دایرهی مفاهیم فعالیت یافتهی زندگی ما باشد.
برای کسانی که به سر آغاز فلسفه در تفکر یونانی علاقهمند هستند، فلسفهی گادامر همیشه جذاب خواهد بود. بخش عمدهای از دیدگاههایی که گادامر طرح میکند، تفسیر فرهنگ و فلسفهی یونانی از دورهی ما قبل متافیزیک تا ارسطو است. اگر دیدگاههای مشابه گادامر را در سایر آثار او دنبال کرده باشید، در این اثر میتوانید نکاتی تکمیلی یا گاهی پرسشهایی جدید نیز بیابید.
برای مثال در فصل اول، که یکی از درخشانترین فصول کتاب است، گادامر در چند صفحه به اختصار توضیح میدهد که برای نخستین بار در آثار ارسطو بود که نظر و عمل راه خود را از یکدیگر جدا کردند. در آثار یونانی بود که به مرور علم، به معنای نظریه قلمداد شد. تا پیش از این حکیمان، با بهره بردن از حکمت (که به معنای امروزی لابد امری نظری است) عمل میکردند. حکمت در خود عمل ظاهر میشد و حکیم قول و عمل محکم داشت. گادامر در این فصل و فصل دوم توضیح میدهد که پزشک، هر سه نوع معرفت عملی، معرفت نظری و معرفت هنری را دارا بوده است. پزشکی یک مهارت تولیدی بود، البته نه تولید چیزی در طبیعت، بلکه کمک به تولید تعادل مورد نیاز بیمار همچنین در همین فصل، تفاوت آغاز شدن دانش از تجربه، که شاید امری عام باشد، با تبدیل شدن تجربه به امری که از دانش را محک میزند و اثبات یا ابطال میکند، شرح داده میشود.
به نظر میرسد یکی از دلایلی که گادامر به گفت وگو دربارهی انگارههای پزشکی علاقهمند شده است، همین چرخشهای فکری است. امروز به را نظر ما میرسد که پزشکی و فلسفه، بسیار از یکدیگر دور هستند. اما نباید از یاد برد که فلسفهی یونان کمابیش از دل طب یونانی بیرون آمد. در کشور ما نیز اغلب اطبای مشهور، فیلسوفان نامآوری نیز بودهاند. گذار از طب سنتی به طب امروزی نیز یک گذار ساده و عادی نبود و همراه شد با بسیاری از سوءتفاهمها و خشونتها که تا به امروز نیز کمابیش آثار آن قابل مشاهده است. ضمن اینکه مقایسهی دیدگاههای هر چند اجمالی گادامر در این اثر با دیدگاههای فوکو نیز میتواند جالب توجه باشد. به ویژه در جایی که گادامر دربارهی بیماری روانی نظر میدهد.
از نکات جالبی که در این کتاب پی گرفته شده و بطور خاص فصلی را هم به خود اختصاص داده است، بررسی تن، از منظر پدیدارشناسی هرمنوتیک است. گادامر بدون ذکر نام از فیلسوفان فرانسوی مانند مرلوپونتی، صادقانه اعتراف میکند که از منظر او و هم هیدگر، تن مورد پرسش سنت فلسفی آلمان قرار نگرفته است و او این را یک نقصان تلقی میکند. گادامر معتقد است هوسرل نیز براین نقیصه واقف بود. اما دقتی که باید انجام داد این است که این نقیصهی فلسفی، نمیتواند با توصیه یا با اقتباس از مثلاً فیلسوفان فرانسوی برطرف شود. گادامر تلاش میکند تا پرسش از بدن و تجربهی بدنی را در راه فلسفی خود بپیماید. این درس مهمی است که میتوان از آن آموخت. اگر کسی در یک سنت فلسفی استقرار دارد، گمان میکند با پرسشهای بکری روبه رو شده است، به همین راحتی نمیتواند برای پاسخ، رو به اقتباس آورد. او باید در عین داشتن چشمانی باز راه مستقل تفکر خود را طی کند.
راقم این سطور تقریباً متن روانی را تجربه کرد. این البته همه جا و به یک شکل نبود. در سخنرانیها و متنهای عمومیتر، مترجم موفقتر ظاهر شده است، اما در برخی مقالات واقعاً ترجمه سخت و سنگین میشود. گاهی احساس میشود اصلاً برخی از جملات نامفهوم باقی ماندهاند. برای مثال به این جمله دقت کنید:
«در واقع خودانگیختگی کاربرد تکنولوژی را دقیقا تکنولوژی بیشتر و بیشتر محو میکند.»(ص46)
یکی دیگر از نکاتی که نگارنده خیلی متوجه آن نشده است، استفاده از پانوشتهای انگلیسی و، آلمانی است. درحالی که مترجم اغلب از پانوشتهای انگلیسی برای معادلهای فارسی متن استفاده میکند و گاهی هم پانوشتها آلمانی میشوند (برای نمونه به ص 65 نگاه کنید). هیچ توضیحی هم دربارهی علت این امر داده میشود. ممکن است این مسئله به خاطر این باشد که در متن انگلیسی خود اصطلاح آلمانی ذکر شده است. بد نبود در چنین وضعی، کلمهی لاتین، در متن آورده شود و یا اینکه به صورت فارسی تایپ شود (همچنان که دربارهی کلمات یونانی این اتفاق رخ داده است). یعنی در متن فارسی «توخه» نوشته شده است و در پانوشت به صورت لاتین معادل آن بیان شده است. (ص 68) گاهی ابهامات مشابه دیگری هم در پانوشتها دیده میشوند. برای نمونه در صفحهی 125، پانوشت آلمانی، با علامت سؤال آمده است که احتمالاً یک اشتباه تایپی است.
در مجموع این کتاب حتی اگر موضوع بدیعی هم نداشت، ارزش خواندن دارد. نباید فریب بیسلیقگی طرح جلد را خورد، متن کتاب ما را به تفکر فرا خواهد خواند.
پینوشت:
1- دکتری فلسفهی غرب از دانشگاه اصفهان
منبع مقاله :ماهنامه سوره اندیشه 84 و 85