انواع تفسیر موضوعی

بدین سان است که پژوهشگر واژه‌ای از واژگان قرآن کریم را بررسی می‌کند و آیاتی را که آن واژه یا مشتقاتش در آنها آمده است، گرد هم می‌آورد و پس از جمع آوری و احاطه به تفسیر آیات، در استنباط معانی این واژه در کاربرد قرآنی،
شنبه، 1 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انواع تفسیر موضوعی
 انواع تفسیر موضوعی

 

نویسنده: مصطفی مُسلِم
مترجم:‌ هادی بِزدی ثانی



 

در بررسی تاریخی شکل‌گیری دانش تفسیر و تألیفات درباره‌ی آن، سه نوع از انواع تفسیر موضوعی را می‌توان لحاظ کرد:

نوع نخست

بدین سان است که پژوهشگر واژه‌ای از واژگان قرآن کریم را بررسی می‌کند و آیاتی را که آن واژه یا مشتقاتش در آنها آمده است، گرد هم می‌آورد و پس از جمع آوری و احاطه به تفسیر آیات، در استنباط معانی این واژه در کاربرد قرآنی، تلاش می‌نماید.
بسیاری از کلمات و عبارات تکرار شده قرآنی هست که اصطلاحاتی قرآنی گشته‌اند، چنان که کلمات و عبارات «امت»، «صدقه»، «جهاد»، «کتاب»، «الذین فی قلوبهم مرض»، «منافقان»، «زکات»، «اهل کتاب» و «ربا» را می‌یابیم که گونه‌هایی کاربردی و معنایی را به خود گرفته‌اند. از این رو، پژوهشگر در چنین مواردی، گونه‌ای از تفسیر را در رابطه با شیوه‌ها و اسالیب قرآن کریم در به کارگیری واژه و معانی آن به دست می‌دهد. کتابهای غریب القرآن و اشباه و نظایر، این نوع از تفسیر را دربردارد و موضوع اصلی آنها، با چنین بحثهایی مرتبط است. با وجود این، تألیفات قدیمی در این باره، در محدوده معنا و مفهوم واژه، در یک موضع از قرآن باقی مانده و نگارندگان آنها تلاش نداشته‌اند تا میان مفهوم این واژه در سوره‌های مختلف ارتباطی دهند، از این روست که رویکرد تفسیری اینان به چنین واژگانی از دایره‌ی معناشناسی لغوی فراتر نرفته است.
لیک معاصرانی که درباره‌ی این نوع از تفسیر قلم زده‌اند، واژه را بررسی و در ربط دهی میان مفاهیم آن در موارد مختلف کوشش کرده‌اند، که تلاش ایشان به نوع دوم تفسیر موضوعی شبیه‌تر است. در آنچه در زیر می‌آید، نمونه‌ای از این نوع [نوع نخست] تفسیر موضوعی را از کتاب دامغانی، بازگو می‌کنیم.

نمونه‌ای از کتاب «اصلاح الوجوه و النظائر» از دامغانی

دامغانی در ذیل ریشه‌ی «خ ی ر» می‌نویسد: (1)
«خَیر بر 8 وجه باشد: مال و دارایی، ایمان، اسلام، برتر و افضل [صفت تفضیلی]، تندرستی و عافیت، پاداش و اجر، خوراک، پیروزی و غنیمت».
- اما وجهی از 8 وجه خیر، به معنای مال و دارایی است، در قول پروردگار سبحان در سوره‌ی بقره: «إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً» (2) یعنی مالاً: و نیز در همان سوره: «قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ (3) »؛ و مانند قول پروردگار والا در سوره‌ی بقره: «وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ» (4) یعنی «لاتُنفِقُوا مالاً»؛ و مانند قول پروردگار است در این سوره: «وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ» یعنی «مِن مالٍ». و مانند قول خداوند متعال در سوره‌ی ص: «إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ» (5) یعنی «حُبَّ المالِ» و مانند گفته پروردگار متعال در سوره‌ی نور: «إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً» (6) یعنی مالاً.
- خیر [دارای وجه معنایی] ایمان است در گفته پروردگار متعال در سوره‌ی انفال: «وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ (7)» یعنی «لَو عَلمَ اللهُ فیهِم ایماناً»؛ و مانند گفته‌ی پروردگار متعال در همان سوره «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ یَعْلَمِ اللَّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً (8)» یعنی «ایماناً»؛ و مانند سخن خداوند متعال در سوره‌ی هود: «وَ لاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً» (9) یعنی «ایماناً».
- خیر در معنای اسلام است در گفته‌ی خداوند متعال در سوره بقره: «مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ لاَ الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ» (10) یعنی «مِنَ الإسلامِ»؛
و مانند این آیه است در سوره‌ی ق: «مَنّاعٍ لِلخَیر» (11) یعنی «لِلاسلامِ»، این آیه [در سوره‌ی ق] درباره‌ی ولید بن مغیره فرود آمد که مانع اسلام آوردن برادر خویش بود؛ و مانند این آیه است در سوره‌ی «ن» (قلم، آیه‌ی 12).
- خیر در معنای افضل و برتر است، در سخن پروردگار متعال در سوره‌ی مؤمنون: «وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ‌ (12)» یعنی «اَفضَلُ الرّاحِمینَ» و مانند گفته‌ی خداوند متعال در سوره‌ی یونس: «و هُوَ خَیرُ الحاکِمینَ (13)» یعنی «اَفضلُ الحاکِمینَ»، و مانند آن است گفته‌ی خداوند والا در سوره‌ی زخرف: «أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ (14)» یعنی [و فرعون می‌گفت]: «اَنا اَفضَلُ مِن هذا».
- خیر در معنای تندرستی و عافیت است در گفته‌ی پروردگار والا در سوره‌ی انعام:
«وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (15)» یعنی «بِعافیةٍ».
- خیر در معنای اجر و مزد است در گفته‌ی خداوند والا «لَکُم فیها خَیرُ (16)» یعنی «لَكُم فیها اَجرٌ» که منظور از اجر و مزد، اشتر تنومند است.
- خیر در معنای خوراک است در گفته‌ی پروردگار والا در سوره‌ی قصص: «قَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (17) یعنی «الطعام».
- خیر در معنای پیروزی و غنیمت است در گفته‌ی خداوند والا در سوره‌ی احزاب: «وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْراً (18)» یعنی «ظَفَراً وَ غَنیمَةً». می‌بینیم که نگارنده میان بن واژه‌ی «خیر» و کاربردهای آن و بافت آیاتی که این واژه در آن آمده است پیوند و ارتباطی نمی‌دهد تا بر پایه‌ی آن، رهنمودی قرآنی را بنا نهد یا از مفاهیم و آموزه‌های این واژه و بافت کاربردهای آن، آموزه‌ای قرآنی را، دریابد... بلکه واژه در همان چارچوبه‌ی واژه شناختی مفرد خود می‌ماند.

نمونه‌ای از کتاب «المفردات فی غریب القرآن» از راغب اصفهانی (در گذشته به سال 502 هـ.ق.) درباره‌ی واژه‌ی «امت»

امت، هر گروه و جماعتی است که امری اینان را گرد هم می‌آورد. این امر یا دینی یکتاست یا زمان و دوره‌ای واحد و یا جای و مکانی یکسان؛ و تفاوتی ندارد که این امر گردآورنده، اجباری باشد یا اختیاری، جمع «امت»، اُمَم است.
«امم» در گفته‌ی خداوند والا: «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ (19)» هرگونه از آفریدگانی است که خداوند، وی را به گونه‌ای طبیعی مسخر و رام گردانده است؛ به گونه‌ای که برخی از این آفریدگان، بافنده‌اند همچون دیو پای (عنکبوت) و برخی سازنده همچون کرم ابریشم، و برخی اندوزنده مانند مورچه و برخی دل استوار و مطمئن از روزی‌اش همانند گنجشک و کبوتر و جز آن. هر یک از گونه‌های آفریدگان به ویژگی‌ای طبیعی، مخصوص گشته‌اند.
در گفته پروردگار والا «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً (20)» «امت» به معنای دسته و صنفی واحد است که در گمراهی و کفر پیشگی، بر روشی یکسانند.
در گفته‌ی پروردگار والا: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ (21)» «امت» به معنای جماعت و گروهی است که دانش و کار نیک را برمی‌گزینند تا نمونه‌ای باشند دیگران را.
در گفته پروردگار والا «إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ (22)» «امت»، به معنای دین و آیین جامعه است، چنان که شاعر گوید: «هل یأثمَن ذو امّة و هو طائع (23)».
در گفته‌ی پروردگار والا: «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ (24)» «امت» به معنای زمان است. نیز این آیه، چنین خوانده شده: «بعد اُمَّةٍ» (25) که «امه»، به معنای فراموشی است. لیک حقیقت معنایی آن در این آیه چنین است: پس از مرگ مردمان یک عصر یا دین و آیین.
در گفته‌ی پروردگار والا: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ (26)» «امت» به معنای کسی است که در پرستش خداوند، چونان جماعتی انگاشته شده است. همانند سخن تازیان که: فلانی، خود، قبیله‌ای است.
روایت شده است که زید بن عمرو بن نفیل، به تنهایی، چونان امتی، برانگیخته می‌گردد. (27)
در گفته‌ی پروردگار والا: «لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ (28)» «امت» به معنای جماعت و گروه است.
زجاج در این آیه برای امت معنای «استواری و پایمردی» را نهاده است و گفته: تقدیر آیه چنین است که امت، دارای یک راه و روش است و اضمار، وانهاده شده است [ذوطریقة واحدة (29)].
راغب در دنبال به واژه «امی» و معانی آن می‌پردازد، سپس به واژه «امام» و معانی آن و آن‌گاه به واژه «اُم» که به معنای آهنگ و قصد است، و سپس ریشه‌ی «اَمَّ» را با واژه‌ی «اَمّا» به فرجام رسانیده است.
وی در تمامی اینها به بررسی بافت آیاتی که در آن واژه‌ی «امت» به کار رفته، نپرداخته است و تنها به بررسی این واژه در همان مواضع خود در قرآن روی آورده و سخن را درباره‌ی علل شکل گیری معانی این واژه و دلایل استمرار و رواج آن نگسترانیده است.
در این باره آنچه را راغب در معناشناسی «امت» آورده با آنچه دکتر احمد حسن فرحات درباره‌ی اصطلاح امت و معانی و مفاهیم زبانی، فکری و شرعی آن به نگارش درآورده است، مقایسه کن!

نوع دوم

بازنمودن و مشخص ساختن موضوعی است که پژوهنده با شیوه‌های گوناگونِ بررسی و نقد، به بیان و سخن قرآن ارجمند درباره‌ی آن روی می‌آورد.
بدین‌سان، موضوع از میان سوره‌های قرآن کریم بررسی می‌شود و آیاتی که به موضوع پرداخته‌اند، بیرون کشیده می‌شوند و پژوهشگر پس از گردآوری و آگاهی به تفسیر آنها، می‌کوشد عناصر و بن مایه‌های موضوع را استنباط نماید، و سپس میان عناصر موضوع هماهنگی و تناسق می‌بخشد و در فرجام، مقدمه‌ای را پیش می‌فرستد در شیوه‌ی قرآن کریم در بررسی اندیشه‌ها و آموزه‌های موضوع.
او می‌کوشد تا موضوع را به بابها، بخشها و مباحثی دسته بندی کند و بر پایه‌ی رویکرد خویش به آیات قرآنی استدلال جوید و با ارتباط دادن موضوع با واقعیت زندگی مردم و مشکلات آنها و تلاش برای چاره‌جویی و بررسی آنها در پرتو آیات قرآنی درباره‌اش سخن گوید.
پژوهشگر در بررسی و پژوهش خود از پرداختن به امور جزئی و کم اهمیت در تفسیر آیات دوری می‌گزیند. از این است که قرائتها، وجوه اعراب و نکات بلاغی را یاد نمی‌آورد مگر به اندازه‌ای که بر اندیشه‌ها و آموزه‌های بنیادین موضوع پرتوی افکنده آید. پژوهشگر در پژوهش و بازنمود مقاصد و اهداف آیات و حکمت الهی، در بررسی آموزه‌های موضوع، به گونه‌ای گیرا شیوه‌هایی معین را به کار می‌بندد و با گزینش واژگان و کلمات مشخص به بحث و بررسی می‌پردازد.
این‌گونه از تفسیر موضوعی، همان است که در میان کارشناسان و صاحب نظران، نام آشنا و مشهور است و زمانی که نام «تفسیر موضوعی» آورده می‌شود، کم و بیش ذهن به سوی آن کشیده می‌شود.
در گذشته و امروز، نگاشته‌ها و تألیفات درباره‌ی این گونه تفسیر موضوعی، فراوان گشته است چنان که آنچه با نامهای اعجاز قرآن، ناسخ و منسوخ در قرآن، احکام قرآن، امثال قرآن (مَثَلهای قرآن)، مجاز قرآن و جز آن نگاشته شده، مگر نمونه‌هایی گویا درباره‌ی این گونه تفسیر در نگاه دانشمندان نیکومنش پیشین امت اسلام نیست.
همچنین است موضوعات گوناگون و مختلف امروزین که در پیوند با زمینه‌های مختلف شناخت و معرفتند و پژوهندگان، این زمینه‌ها را با قرآن ارجمند ربط داده و از دید قرآن، به آنها و چگونگی بررسی‌شان، نظر افکنده‌اند؛ فرقی نمی‌کند که این زمینه‌ها، در پیوند با جهان پیرامون انسان از زمین و آسمانها و سیارگان و اختران و دریاها و اقیانوسها و کوهساران و رودها و گیاهان و جانوران باشند یا مرتبط با آفرینش هستی؛ عواطف، غرایز، احساسات، روان، خرد، اخلاق و منش، ارجمندی و فرومایگی انسان؛ و یا در ارتباط با روابط جهانی و امور اقتصادی و سیاسی و نظامی و صلح و دعوت به خداگرایی و پندگیری از راه و رسم زندگی اقوام و ملل گذشته.
همچنین، این موضوعات به امور جهان نهان (غیب) نیز مربوط می‌گردد؛ از رستاخیز پس از مرگ و حشر و حساب و بهشت و آتش، تا انواع خوشی در بهشت برای پارسایان و انواع سختی و بلا در دوزخ برای بدبختان و تباه گشتگان.
کم و بیش چنین موضوعاتی به پایان نمی‌رسند بلکه هر زمان که دانشها و انواع شناخت و معرفت برای آدمی رخ می‌نمایانند، پژوهشگر در قرآن کریم چیزهایی را می‌جوید که اندیشه‌اش را از خشنودی و رضایت لبریز کند و با بررسی قرآن کریم درباره‌ی این گونه از شناخت، و با وضع و برنهادن مبانی کلی و سوگیریهای بنیادین در این باره، جان او را آکنده از آرامش و اعتماد سازد.

نوع سوم تفسیر موضوعی

این نوع، همانند نوع دومین است لیک محدوده و دایره‌اش از دایره‌ی نوع پیشین تنگتر و کرانمندتر. در این نوع از هدف بنیادین در یک سوره بحث می‌شود. این هدف محور بنیادین تفسیر موضوعی در سوره است. شیوه‌ی پژوهش در این نوع تفسیر بدین سان است که پژوهنده، هدف یا اهداف بنیادین سوره را بررسی می‌کند و آن‌گاه از سبب نزول سوره یا آیاتی که موضوع اصلی سوره را بیان داشته، سخن می‌راند. سپس، ترتیب نزول سوره را در میان سوره‌های مکّی یا مدنی بررسی می‌کند و در ادامه، شیوه‌های قرآنی را در بررسی موضوع و تناسبهای معنایی میان بخشهای آیات سوره را واکاوی می‌نماید.
پژوهنده درخواهد یافت که هر سوره‌ای را شخصیتی مستقل و اهدافی اساسی و بنیادین است. از این رو، آشکار است که سوره‌های مکی، به پردامنگی، از مبانی سه گانه‌ی باور اسلامی سخن رانده باشند: خداوندگاری (الوهیت)، پیامبری و رستاخیز پس از مرگ. بنابراین می‌توان بود که پژوهنده در هر سوره‌ی مکی، یکی از سویه‌های سه گانه‌ی عقاید و باور اسلامی را بررسی کند؛ همچنان که بسیاری از این سوره‌ها، انگیزش و تشویق به مبانی اخلاق و بیزاری از رذیل و پستیهای آن را دربرگرفته است.
این گونه تفسیر موضوعی، در دیدگاه مفسران پیشین نبوده است بلکه در میان تفسیرهای اینان، اشارتی است به برخی اهداف سوره - بویژه در سوره‌های کوتاه. نیز روی آوردی به وجه تناسب و هماهنگی معنایی میان بخشهای برخی سوره‌ها انجام می‌گرفته است چنان که فخر رازی در «التفسیر الکبیر» انجام داده و نیز بقاعی در «نظم الدُّرَر» و عبدالحمید فراهی در کتابش «نظام القرآن». (30)
لیک در روزگار نوین، سید قطب بود که در بررسی اهداف و مبانی هر سوره، پیش از آغاز تفسیر آن، خواهان و مشتاق بوده است که به بیان شخصیت هر سوره و ویژگیهای برجسته و متمایز کننده‌ی آن از دیگر سوره‌ها بپردازد و شیوه‌های به کار برده شده‌ی قرآن در بیان اندیشه‌های سوره را بررسی کند. از این رو کتابش، «فی ظلال القرآن»، نمونه‌ای است خوب در این باره؛ بویژه در مقدمه و درآمد تفسیرش در هر سوره. همچنین، کسان دیگر که پس از سیدقطب آمده‌اند، با بهره‌گیری از شیوه‌ی او خامه فرسوده‌اند؛ چنان که ابراهیم زید گیلانی در دو کتابش، «تصور الالوهیة كما تُعرضه سورةُ الانعام» و «معركةُ النبوَّة مع المشركین»، انجام داده است، با وجود این، آنچه را دکتر محمد بهی در چندین دفتر با نام «تفسیر موضوعی سوره‌های قرآن کریم»، نگاشته است، نمی‌توان تفسیر موضوعی شمرد، بلکه نوشته او، تفسیر و گزارشی است کوتاه و فشرده از آیات سوره؛ همچنان که وی موضوع هر سوره‌ای را که گزارده، مشخص نکرده و تنها سخن و گفتاری روزنامه وار را از معنای کلی آیات آورده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- نک: دامغانی، اصلاح الوجوه و النظائر، صص 167-169، دارالعلم لِلملایین، بیروت.
2- بقره (2)، بخشی از آیه‌ی 180: «... چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی بر جای گذارد...».
3- بقره (2)، بخشی از آیه‌ی 215: «... بگو: «هر مالی انفاق کنید، به پدر و مادر و نزدیکان... تعلق دارد...».
4- بقره (2)، بخشی از آیه‌ی 272: «...و هر مالی که انفاق کنید، به سود خود شماست... و هر مالی را که انفاق کنید، [پاداش آن] به طور کامل به شما داده خواهد شد».
5- ص (38)، بخشی از آیه‌ی 32 : «... واقعاً من دوستی اسبان [=مال] را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم.
6- نور (24)، بخشی از آیه‌ی 33: «... اگر در آن خبری [و توانایی پرداخت مال] می‌یابید...».
7- انفال (8)، بخشی از آیه‌ی 23: «و اگر خدا در آنان خیری [=ایمانی] می‌یافت، قطعاً شنوایشان می‌ساخت...».
8- انفال (8)، بخشی از آیه‌ی 70: «ای پیامبر، به کسانی که در دست شما اسیرند بگو: «اگر خدا در دلهای شما خیری [ایمانی] سراغ داشته باشد...».
9- هود (11)، بخشی از آیه‌ی 31 : «... و درباره‌ی کسانی که دیدگان شما به خواری در آنان می‌نگرد، نمی‌گویم خدا هرگز خیرشان [=ایمان] نمی‌دهد.
10- بقره (2)، بخشی از آیه‌ی 105: «نه کسانی که از اهل کتاب کافر شدند و نه مشرکان [هیچ کدام] دوست نمی‌دارند خیری [اسلام] از جانب پروردگارتان بر شما فرود آید...».
11 -ق (50)، بخشی از آیه 25: «... بازدارنده از خیر».
12- مؤمنون (23)، آیه‌ی 118: «و بگو: پروردگارا، ببخشای و رحمت کن [که] تو بهترین بخشایندگانی».
13-یونس (10)، بخشی از آیه‌ی 109: «... و او بهترین داوران است».
14-زخرف (43)، بخشی از آیه‌ی 52: «آیا [نه] من از این کس که خود بی مقدار است... بهترم؟».
15- انعام (6) آیه‌ی 17: «و اگر خدا به تو زیانی برساند، کسی جز او برطرف کننده‌ی آن نیست؛ و اگر خیری به تو برساند، پس او بر هر چیزی تواناست».
16- حج (22)، بخشی از آیه‌ی 36: «[و شتران فربه را برای شما از جمله شعائر خدا قرار دادیم] در آنها برای شما خیر است...».
17- قصص (28)، بخشی از آیه‌ی 24: «... پروردگارا، من به هر خیری که سویم فرستی، سخت نیازمندم...».
18- احزاب (33)، بخشی از آیه‌ی 25: «و خداوند آنان را که کفر ورزیده‌اند بی آن که به خیر [پیروزی] رسیده باشند، به غیظ [و حسرت] برگرداند...».
19- انعام (6)، بخشی از آیه 38 : «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند مگر آن که آنها [نیز] گروه‌هایی مانند شما هستند...».
20- بقره (2)، بخشی از آیه‌ی 213: «مردم، امتی یگانه بودند...».
21- آل عمران (3)، بخشی از آیه‌ی 104: «و باید از میان شما، گروهی، [مردم را] به نیکی دعوت کنند...».
22- زخرف (43)، بخشی از آیه‌ی 22: «... ما پدران خودرا بر آیینی یافتیم...».
23- شعر از نابغه‌ی ذبیانی است: «آیا گرویده و باورمند به آیینی، گناه می‌ورزد، در حالی که فرمانبر است؟».
24- یوسف (12)، بخشی از آیه‌ی 45: «... و پس از چندی، [یوسف را] به خاطر آورده بود...».
25- این خوانش، خوانشی است نیک (حسن)، نک: عبدالفتاح قاضی، القراءات الشاذّه، ص57.
26- نحل (16)، بخشی از آیه‌ی 120: «به راستی ابراهیم، پیشوایی مطیع خدا [و] حق گرای بود...».
27- نک: ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج2، ص 143.
28- آل عمران (3)، بخشی از آیه‌ی 113: «[ولی همه‌ی آنان یکسان نیستند]، از میان اهل کتاب، گروهی درست کردارند.
29 - نک: راغب اصفهانی، المفردات، صص 27- 28.
30- [در میان مفسران شیعی نیز بسیاری بوده‌اند که به نظم معنایی میان آیات و سوره‌ها توجه کرده‌اند. برای نمونه، فضل بن حسن طبرسی در «مجمع البیان»، که در ذیل «نظم» به این موضوع پرداخته است (م)].

منبع مقاله :
مسلم، مصطفی؛ (1390)، پژوهشی در تفسیر موضوعی، ‌ترجمه‌ی هادی بزدی ثانی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما