Psychology

روان‌شناسی

این اصطلاح برای توصیف یک رشته‌ی دانشگاهی و همچنین فعالیت حرفه‌ای به کار می‌‎رود. روان‌شناسان دانشگاهی به مطالعه‌ی منظم رفتار و/ یا زندگی روانی می‌پردازند. آن‌ها برای نیل به چنین هدفی از نظریه‌ها و روش‌های گوناگون و
دوشنبه، 3 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روان‌شناسی
 روان‌شناسی

 

نویسنده: مایکل بیلیگ
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی


 

 Psychology

این اصطلاح برای توصیف یک رشته‌ی دانشگاهی و همچنین فعالیت حرفه‌ای به کار می‌‎رود. روان‌شناسان دانشگاهی به مطالعه‌ی منظم رفتار و/ یا زندگی روانی می‌پردازند. آن‌ها برای نیل به چنین هدفی از نظریه‌ها و روش‌های گوناگون و متفاوتی استفاده کرده‌اند. با این که اکثریت روان‌شناسان دانشگاهی سعی داشته‌اند رشته‌ی خود را به رشته‌ای علمی تبدیل کنند، اختلاف‌نظرهای بنیادی و مهمی درباره‌ی ماهیت تحقیق روان‌شناختی بین آن‌ها وجود داشته است. روان‌شناسان حرفه‌ای با چند فعالیت مختلف سروکار داشته‌اند، مانند تشخیص و معالجه‌ی مسائل ذهنی یا رفتاری و گزینش افراد برای مشاغل صنعتی یا آموزشی. روان‌شناسان حرفه‌ای نوعاً در رشته‌ی روان‌شناسی دانشگاهی تحصیل کرده‌اند؛ و معمولاً مدارک حرفه‌ای دیگری هم اخذ کرده‌اند که آن‌ها را قادر و مجاز به فعالیت در مقام روان‌شناس مثلاً بالینی یا تربیتی کرده است. اکثریت روان‌شناسان دانشگاهی برای فعالیت‌های حرفه‌ای تعلیم ندیده‌اند.
روان‌شناسی، هم به عنوان فعالیت حرفه‌ای و هم به عنوان رشته‌ی دانشگاهی، در طول قرن بیستم جایگاه محکمی برای خود پیدا کرده است. امروزه اکثر دانشگاه‌های مغرب‌زمین دوره‌های تخصصی روان‌شناسی را ارائه می‌کنند، اما در آغاز قرن بیستم کم‌تر این امکان وجود داشت که آموزش‌های رسمی روان‌شناسی را در جایی سراغ بگیرند. تعداد کسانی که خود را «روان‌شناس» می‌نامند بسیار افزایش یافته است. برای مثال، انجمن روان‌شناسی امریکا، که در سال1892 تأسیس شد، از یک «انجمن کوچک فرهیختگان» به سازمان بزرگی تبدیل شده که اکنون بیش از 55.000 عضو دارد، و طبق ماهیت دوگانه‌ی روان‌شناسی، این اعضا نیز شامل دانشگاهیان و متخصصان حرفه‌ای می‌شوند. کسانی هم هستند که فاقد مدارک رسمی از سازمان‌های حرفه‌ای‌اند، ولی ادعای روان‌شناس بودن دارند و با دریافت پول خدماتی به عموم مردم عرضه می‌کنند.
در اوایل قرن بیستم، روان‌شناسان دانشگاهی درصدد ایجاد رشته‌ی مستقلی بودند که متمایز از فلسفه باشد. ادعای روان‌شناسان این بود که آن‌ها موضوعاتی را مورد بررسی علمی قرار می‌دهند که پیش از آن فقط موضوع گمانه‌زنی‌های فلسفی بوده است. به رغم این توافق که علم تجربی باید جای فلسفه‌پردازی را بگیرد، درباره‌ی چیستی این علم جدید توافق اندکی وجود داشت. در این زمان، روان‌شناسان دانشگاهی شاهد تقسیم‌بندی‌های ژرفی میان مکاتب رقیب بود، مکاتبی همچون تداعی‌گرایی، رفتارگرایی، روان‌سنجی/ اصلاح نژاد و روان‌کاوی. در هر یک از این مکاتب مدعی بودند که اصول اساسی بناساختن دانش علمی و متحد روان‌شناسی را کشف کرده‌اند، اما اختلاف‌نظر عمیقی درباره‌ی این اصول وجود داشت. خلاصه این که، دیدگاه‌‌های فلسفی آن‌ها به روان‌شناسی تفاوت زیادی با هم داشت.

تداعی‌گرایی

توجه تداعی‌گرایی که در سال‌های چرخش قرن بیستم در آلمان غلبه داشت معطوف به تحلیل محتوای درونی زندگی بود. روان‌شناسان تداعی‌گرا با استفاده از فنون آزمایشگاهی در پی کاوش در تصاویر و حالات ذهنی بودند که در شرایط آزمایشی متفاوتی تجربه می‌شد. آن‌ها به ویژه در پی کشف عناصر تجربه و خصوصاً تجزیه‌ی تجربه‌ی ادراکی به مؤلفه‌های اصلی آن بودند. مفروضات نظری تداعی‌گرایان را روان‌شناسان گشتالت به شدت زیر سؤال بردند. روان‌شناسان گشتالتی با اهمیت پژوهش درباره‌ی تجربه موافق بودند، مخصوصاً با روش پژوهش‌های آزمایشگاهی، اما بر نیاز به درنظر گرفتن الگوی کلی ادراک تأکید داشتند و نه تجزیه‌ی تجربه‌ها به عناصر منفرد.

رفتارگرایی

رفتارگراها، در واکنش به تداعی‌گرایان، اعتبار پژوهش درباره‌ی تجربه را نفی کردند. آن‌ها می‌گفتند روان‌شناسان فقط باید با رفتار بیرونی مشاهده‌پذیر سروکار داشته باشند و مطالعه‌ی تجربه‌ی درونی تلاشی ذاتاً غیرعلمی و درخور نکوهش است. همه‌ی مفاهیم ذهن‌گرایانه باید با قطعیت از واژگان روان‌شناس رفتاری حذف می‌شد. در ایالات متحده‌ی امریکا از این موضع‌گیری ابتدا جان. بی. واتسن (1878-1958) و بعدها بی. اف. اسکینر (متولد 1904) حمایت می‌کردند. برنامه‌ی ضد ذهن‌گرایانه‌ی مشابهی نیز در اتحاد شوروی به دست ایوان پاولوف (1849-1936) تدوین شد. در هر دو برنامه‌ی مزبور تأکید زیادی بر مطالعه‌ی آزمایشی یادگیری می‌شد، واتسن بیش از پاولوف بر نقش پاداش و تنبیه تأکید می‌کرد. رفتارگرایی و روان‌شناسی پاولوفی هردو مدعی بودند که با آزمایش‌های دقیق توانسته‌اند اصولِ بنیادی تغییر و تعدیل رفتار را کشف کنند. گفته می‌شد که این اصول نه فقط شالوده‌ی روان‌شناسی علمی بلکه همچنین پایه و اساس حل و فصل مسائل اجتماعی را فراهم می‌سازد: اگر اصول یادگیری کشف شود، آن‌گاه امکانات نامحدودی برای تغییردادن رفتار با دگرگون‌ ساختن محیط به وجود می‌آید.

اصلاح نژاد/ روان‌سنجی

این مکتب فکری دین زیادی به آثار اولیه‌ی فرانسیس گالتن (1822-1911) داشت و تأثیر شایانی بر رشد و توسعه‌ی روان‌شناسی در بریتانیا به جا گذاشت. در این مکتب روان‌شناسی، برخلاف رفتارگرایی، چنین فرض می‌کردند که امکانات تغییر رفتار کاملاً به وراثت ژنتیکی محدود می‌شود. ویژگی‌های روان‌شناختی نه تنها موروثی به شمار می‌آمد، بلکه قابل سنجش و اندازه‌گیری نیز دانسته می‌شد. تأکید زیادی بر «روان‌سنجی» یا بر ساختن آزمون‌هایی برای اندازه‌گیری تفاوت‌های فردی در شخصیت، هوش، استعدادهای شغلی و غیره گذاشته می‌شد. روان‌شناسانی همچون چارلز اسپرمن بر مبنای نتایج این‌گونه آزمون‌ها مدعی می‌شدند که IQ (ضریب هوش) تاحد زیادی موروثی است، و ریموند کاتل نیز ادعاهای مشابهی در زمینه‌ی خصلت‌های شخصیتی مطرح کرد. علاوه بر این بحث که بعضی افراد بنا به ساختمان ژنتیکی خود باهوش‌تر از دیگران هستند، مضمون‌های نژادی نیز در این مکتب وجود داشت: تصور می‌رفت که بعضی «نژادها» باهوش‌تر یا کم‌هوش‌تر از دیگران باشند. این مکتب روان‌شناسی در رهیافت خود به مسائل اجتماعی به اندازه‌ی رفتارگرایی خوش‌بین نیست: از آن جا که ویژگی‌های روان‌شناختی به لحاظ ژنتیکی عمدتاً ثابت تلقی می‌شوند، مسائل اجتماعی با تغییر دادن محیط حل نخواهند شد. بعضی از روان‌شناسان از روش‌های اصلاح نژاد طرفداری و پیشنهاد می‌کردند سیاست‌هایی در پیش گرفته شود تا الگوهای زاد و ولد نژادهای «کم‌تر سازگار» محدود شود و «سازگارترین»ها به تولید مثل تشویق شوند. این مضامین، همراه با استدلال‌های مربوط به تفاوت‌های فردی و نژادی در دهه‌ی 1930 مورد استفاده‌ی سیاستمداران فاشیست قرار گرفت.

روان‌کاوی

این مکتب روان‌شناسی به آثار زیگموند فروید (1856- 1939) مربوط می‌شود که در سال‌های پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم در وین هم نظریه‌ای در باب ذهن تدوین و هم‌روشی برای درمان ناراحتی‌های روانی ابداع کرد. روان‌کاوی مانند تداعی‌گرایی بیش‌تر به زندگی ذهنی افراد توجه دارد تا به الگوهای قابل مشاهده و سنجش رفتاری. با این حال، طبق استدلال روان‌کاوان، مهم‌ترین عناصر زندگی ذهنی عناصر ناخودآگاه‌اند. طبق نظریه‌ی روان‌کاوی، ذهن آدمی از اساس به سه بخش تقسیم می‌شود: بخش ناخودآگاه و غریزی ذهن (نهاد) که در تضاد همیشگی با «خود» (عناصر عقلانی و آگاهانه) و «فراخود» (وجدان) است. اختلالات روان‌شناختی مانند روان‌رنجوری‌ها و ریشه‌های اختلالات حافظه را می‌توان در تضاد میان نیروهای غریزی ناخودآگاه، خصوصاً تمایلات جنسی، و نیروهای خود و فراخود جست و جو کرد. در درمان‌های روان‌کاوی در پی این هستند که به بیمار بینش و بصیرتی درباره‌ی زندگی ذهنی ناخودآگاه او بدهند. فروید همچنین نوعی روان‌شناسی اجتماعی مبتنی بر روان‌کاوی ارائه کرد که در آن کوشش می‌شد رشد تمدن بر اساس احساسات سرکوب شده‌ی کودک به والدین‌اش تبیین شود.
این چهار مکتب فکری تصاویر و دیدگاه‌های رقیبی ارائه دادند که هر یک نشان می‌داد روان‌شناسی چگونه باید باشد. با این‌که آن‌ها همه توافق داشتند که روان‌شناسی باید علم باشد، روش‌های بسیار متفاوتی برای انجام پژوهش روان‌شناختی ارائه کردند. علاوه بر این، هریک مدعی بود که روان‌‌شناسان باید پدیده‌های متفاوتی را مطالعه کنند: تجربه‌ی آگاهانه، رفتار، توانایی‌های ژنتیکی، احساسات ناخودآگاه. به علاوه، این مکاتب انواع و اقسام آموزش‌ها و تعالیم بسیار متفاوت را برای روان‌شناسان حرفه‌ای ارائه و نقش‌های متفاوتی را برای آن‌ها در جامعه ترسیم می‌کردند.
در دنیای روان‌شناسی دانشگاهی، دوره‌ی 1930 تا 1960 دوره‌ی پیروزی تدریجی مکتب رفتارگرا خصوصاً در امریکا بود. نشریه‌های مشهور و معتبر روان‌شناسی توجه رو به رشدی به آزمایش‌های رفتاری و فرایندهای یادگیری نشان می‌دادند. تحلیل تجربه‌ی ذهنی به صورت روزافزون روشی کهنه و منسوخ و حتی ماقبل علمی تلقی می‌شد و روان‌شناسان در پی کشف پاسخ‌های رفتاری به محرک‌ها در آزمایشگاه‌های روان‌شناسی بودند. چون هدف این بود که نوعی روان‌شناسی عمومی مبتنی بر محرک- پاسخ برساخته شود، دیگر چندان اهمیتی نداشت که موضوع آزمایش حتماً انسان باشد. تعداد آزمایش‌هایی که روی حیوانات انجام می‌شد رو به ازدیاد می‌رفت و روان‌شناسان داده‌های آزمایشی انبوهی درباره‌ی تعداد دفعاتی که موش‌های گرسنه برای دستیابی به غذا اهرم‌ها را فشار می‎‌دادند؛ جمع‌آوری کرده بودند.
البته این پیروزی رفتارگرایی به هیچ‌وجه مطلق یا عام نبود. سنت روان‌سنجی همچنان نیرومند بود، خصوصاً در بریتانیا و بخش‌هایی از امریکا، و جنسن هنوز مدعی بود که سیاه‌پوستان افریقایی- امریکایی به صورت ژنتیکی کم‌هوش‌تر از سفیدپوستان هستند. متخصصان تعلیم و تربیت، صاحبان صنایع و مقامات نظامی در سطح گسترده‌ای متقاضی آزمون‌های روان‌سنجی بودند تا روش‌هایی آسان و علمی برای طبقه‌بندی شمار انبوهی از مردم در اختیار داشته باشند. به علاوه، این دوره شاهد انتشار بعضی از آثار کلاسیک روان‌شناسی گشتالت نیز بود، که در آن‌ها مستقیماً به تحلیل تجربه می‌پرداختند و فلسفه‌ی رفتارگرایی را نقد می‌کردند.
در روزهای اوج رفتارگرایی، روان‌کاوی عمدتاً جزو علایق فرعی و حاشیه‌ای دانشگاه‌ها بود. اما روان‌کاوان معاش خود را با کارهای روان‌درمانی تأمین می‌کردند تا با تدریس در دانشگاه، و سازمان‌های حرفه‌ای خاص خود را مستقر می‌ساختند. در طول دهه‌ی 1930 نهضت روان‌کاوی امریکایی با ورود جمعی از پناهندگان یهودی برجسته‌ای که از آزارهای رژیم نازی در آلمان و اتریش گریخته بودند، جان تازه‌ای گرفت. به رغم همه‌ی پیش‌داوری‌های فکری و سایر تعصب‌ها، این پناهندگان توانستند کانون اصلی روان‌کاوی را از اروپا به ایالات متحده‌ی امریکا منتقل کنند.
رشد روان‌شناسی رفتارگرا با تحول دیگری در دنیای روان‌شناسی مقارن بود که نشان می‌داد در بلندمدت هیچ مکتب واحدی، نه رفتارگرایی و نه هیچ مکتب دیگری، به سلطه و استیلای کامل دست نمی‌یابد؛ تخصص‌ها در حال رشد و متمایز شدن بودند که از میان آن‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد: روان‌شناسی فیزیولوژیک، که از پیشرفت‌های جدید در- عصب‌شناسی و بیوشیمی استفاده می‌کرد در پی شناسایی سازوکارهای فیزیولوژیک زیربنای فرایندهای روان‌شناختی بود؛ روان‌شناسی رشد کودک که روان‌شناسی سوئیسی، ژان پیاژه (1896- 1980) مبتکر آن بود و مراحل رشد ذهنی کودک را تحلیل می‌کرد؛ و روان‌شناسی اجتماعی که به لحاظ فکری بیش‌تر به علوم اجتماعی نزدیک بود تا به علوم زیستی. نشریه‌های تخصصی تازه‌ای برای هر یک از زیرشاخه‌ها پدید و واژگان و اصلاحات فن جدیدی به وجود آمد. دیگر هیچ‌کس نمی‌توانست با همه‌ی این دستاورهای روان‌شناسی آشنا شود، چه رسد به درک همه‌ی آن‌ها. هرقدر روان‌شناسی اشاعه و گسترش بیش‌تری پیدا می‌کرد، امکان دستیابی به رشته‌ی یکپارچه‌ای که بر اساس دیدگاه نظری واحدی متحد شده باشد، بعیدتر می‌شد.
بعضی از تخصص‌های جدید و رو به رشد به طور مستقیم از ایده‌های غیررفتارگرایانه تأثیر پذیرفته بودند. تأثیر روان‌شناسی گشتالت بر روان‌شناسی اجتماعی کاملاً واضح و مورد اذعان بود، چون پژوهشگران روان‌شناسی اجتماعی در پی کشف ساختار و کارکرد نگرش‌ها، ارزش و نقش‌ها بودند. در دهه‌ی 1960 نیز زبان‎‌شناسی، و نه نظریه‌ی روان‌شناسی سنتی، بود که حرکت تازه‌ای در مطالعه‌ی زبان ایجاد کرد که در آن برفرایندهای ذهنی تأکید می‌شد و نه رفتارهای آشکار (Miller, 1981). با این حال، اکثر تخصص‌های نوین در پای‌بندی به روش‌های آزمایشی با هم شریک بودند و روش‌های پژوهشی رفتارگرایی به وفور در پیش گرفته می‌شد. از این جهت، در رشته‌ی روان‌شناسی دانشگاهی بیش‌تر وحدت روش‌شناختی حاکم بود تا وحدت نظری.
از دهه‌ی 1960، این پای‌بندی روش‌شناختی به تحقیقات آزمایشگاهی نیز رو به سستی رفته و چند حمله‌ی مستقیم به این روش‌ها شده است. روان‌شناسان «انسان‌گرا» این انتقاد را مطرح کرده‌اند که رهیافت آزمایشی موجب ابتذال روان‌شناسی و انسانیت‌زدایی از موضوع مطالعه‌ی آن شده است (Shottr, 1975). بعضی از روان‌شناسان اجتماعی و روان‌شناسان رشد نیز علیه این دلبستگی به روش آزمایش واکنش نشان داده‌اند. ادعای آن‌ها این بوده است که رفتار باید در متن و بافت اجتماعی‌اش مطالعه (Harre and Secord, 1972)، و توجه خاصی بذل مطالعه‌ی گفت و گوهای طبیعی شود (Potter and Wetherell, 1987).
اما عامل اصلی تضعیف سنت رفتارگرایی انتقادهایی نبود که از حاشیه‌های این رشته علیه رفتارگرایی مطرح می‌شد، بلکه تغییر علایق اصلی روان‌شناسی موجب تضعیف این مکتب شد. طی 15 سال گذشته [1975 به بعد] شاهد رشد روان‌شناسی شناخت بوده‌ایم که به مطالعه‌ی فرآیندهای تفکر می‌پردازد (Neisser, 1976). بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات ذهن‌گرایانه که رفتارگرایان در آرزوی حذف آن‌ها از زبان روان‌شناسی بودند، اکنون متداول است و وارد نوشته‌های «رفتارگراهای نوین» نیز شده است. رشد روان‌‎شناسی شناخت از دستاوردهای فن‌آوری اطلاعات نشئت گرفته است. مدل‌هایی از اندیشیدن و تفکر برساخته شده است که در آن‌ها مغز انسان را نوعی رایانه‌ی پردازشگر اطلاعات در نظر می‌گیرند، البته رایانه‌ای که بسیار پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر از همه‌ی رایانه‌هایی است که بشر تا به حال ساخته است (Newell and Simon, 1972; Marr, 1982). شمار زیادی از روان‌شناسان شناخت به جای آن‌که، به آزمایش‌های سنتی در آزمایشگاه‌های روان‌شناسی بپردازند مدل‌های رایانه‌ایی از تفکر طراحی می‌کنند (Winograd, 1972). این پرسش که آیا واقعاً چنین مدل‌هایی می‌توانند فرایندهای ذهنی را مطابق آن‌چه در اندیشه‌ی مردم می‌گذرد برملا کنند یا نه، و آیا ارزش اصلی این مدل‌ها کمک به ساختن دستگاه‌هایی است که بتوانند الگوها را تشخیص دهند یا اسناد را «بخوانند»، مسئله‌ای است که هم‌اکنون محل مناقشه است.
تأثیر مستقیم ایده‌های روان‌شناختی بر نظریه‌ی اجتماعی آن‌قدرها که ممکن است تصور شود قابل توجه نبوده است. با این که بعضی از نظریه‌پردازان اجتماعی چپ برخی از مفاهیم روان‌کاوی را مورد استفاده قرار داده‌اند، سایر جامعه‌شناسان ترجیح داده‌اند روان‌شناسی اجتماعی خاص خود را خلق کنند و به آثار روان‌شناسان تکیه نکنند.
از طرف دیگر، اندیشه‌های پیاژه تأثیر و نفوذ بسیار گسترده‌ای در نظریه و عمل علوم تربیتی داشته است. علاوه بر این، روان‌شناسان تأثیر شایانی بر کل جامعه گذاشته که عمدتاً از طریق فعالیت‌های متخصصان حرفه‌ای و آموزش متخصصان تعلیم و تربیت، مدیران منابع انسانی و متخصصان تبلیغات بوده است. فراتر و ورای این تأثیرهای مستقیم، تأثیر غیرمستقیم مفاهیم روان‌‌شناسی بر طرز تفکر عادی و غیرتخصصی است. این تأثیر را می‌توان در انتقال مفاهیم و عبارت‌های تخصصی به زبان عامیانه‌ی مردم کوچه و بازار مشاهده کرد: ضریب هوش، روان‌رنجور، «لغزش زبانی فرویدی»، برون‌گرا و از این قبیل. این مفاهیم شاید عناصری از نظریه‌ی علمی متحدی نباشند که روان‌شناسان اولیه سودای آن را در سر داشتند؛ اما اکنون جزو عقل سلیم قرن بیستمی شده‌اند و این واقعیت گواه اهمیت اجتماعی روان‌شناسی است.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام؛ باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها