نویسنده: دیوردی سل
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Workers concil
شورای کارگران که از نهادهای دموکراسی صنعتی است ممکن است شورای کار، شورای کارخانه، شورای شرکت یا فقط شورا نامیده شود. میتوانیم با پیروی از گوتشلاخ (Gottschlach, 1968, p. 32) بین سه نوع شورا تمایز بگذاریم: (1) سازمانهای مبارز؛ (2) نمایندگی منافع؛ (3) گردانندهی اجتماع سیاسی. شوراهای کارگران به هر سه صورت فوق تعریف شده و عمل کردهاند.
شوراهای شهری و محلی به مثابه مجرای فعالیت شهروندان برای گرداندن امور شهر یا اجتماع محلی از دیرباز وجود داشتهاند. در قرن نوزدهم کمکم کارگران شروع به سازماندهی خود به صورت اصناف، اتحادیهها، باشگاهها و سایر شکلهای اتحاد همکاری کردند. شوراهای کارگران به معنای مدرن، ابتدا در اواخر قرن نوزدهم و در میان سندیکالیستهای آنارشیست مطرح شد. آنها مخالف احزاب سوسیالیستی، اتحادیهها و سایر سازمانهای متمرکز کارگران بودند.
شوراهای اتحاد جماهیر شوروی به مشهورترین شکل شورایی قرن بیستم تبدیل شدند. پیش از آن در انقلاب 1905 روسیه، شوراهای دهقانان، کارگران و سربازان نقش برجستهای داشتند (Anweiler, 1958). لنین در اولین نوشتههای خود طرفدار و مبلغ این شکل از سازماندهی اجتماعی بود و «همهی قدرت از آن شوراهاست!» شعار انقلاب اول (فوریه) در 1917 بود. آنا پانکراتوا (pankratova, 1923)، ساختار و عملکرد شوراهای کارگری را تا سال 1923 به دقت و با جزئیات توصیف کرد، اما انتشار کتاب او تا به امروز در همهی کشورهای واجد نظام سوسیالیسم دولتی ممنوع بوده است.
تضاد میان «مرکزیت دموکراتیک» (یا دیکتاتوری پرولتاریا که در آن قدرت به طور انحصاری در دست حزب کمونیست است) و خودگردانی بنیانی و دموکراتیک به صورت شوراها، در شورش کرونشتات در 1921 به مرحلهی نهایی رسید. تروتسکی- که بعدها مدافع شوراهای کارگری شد- این قیام را با نیروی نظامی درهم کوبید. و این نقطهی آغاز حکومت استالینیستی و قلع و قمع همهی مخالفتها در اتحاد شوروی بود که این منطقه هنوز هم از آثار مهلک آن خلاصی نیافته است (Ferro, 1980).
دموکراسی شورایی
مفهوم دموکراسی شورایی خارج از اتحاد شوروی و در مخالفت با عملکرد شوروی پرورانده شده است. رزا لوگزامبورگ از همان آغاز به شدت از زوال و انحراف نظام شوروی انتقاد و از شوراهای کارگران و سربازان حمایت کرد که در انقلاب نوامبر 1918 در آلمان شکل گرفته بود. این شوراها قیصر را سرنگون و اولین جمهوری آلمان (oertzen, 1963) را ایجاد کردند، ولی در 1920 و در یک سازش و مصالحهی تاریخی، قانون شوراهای کار که قدرت شوراهای کارگری را کاهش میداد در برلین رأی آورد و به تصویب رسید (crusius, 1978). سوسیال دموکراتها و اتحادیههای کارگری تقریباً به اندازهی محافظهکارها از این سازمانهای دموکراتیک بنیانی واهمه داشتند.در 1918-1919 جمهوری شورایی مجارستان نیز تشکیل شد که فقط شش ماه دوام آورد و در 1919 در مونیخ نیز جمهوری شورایی کوتاهمدتی ایجاد شد. در جمهوری شورایی اسپانیا که از 1936 تا 1939 حکومت میکرد، شوراهای کارگران نقش برجستهای ایفا میکردند.
شاخصترین متفکر گروه کمونیستهای شورایی که در جمهوری وایمار تشکیل شد، آنتون پانکوک بود. از نظر او، شورای کارگران به معنای شکل سازمانی مشخص و دقیقاً تعریف شدهای نبود که باید آن را با همهی جزئیاتش تشریح کرد بلکه به معنای اصل کنترل خود کارگران بر کار و تولید بود (pannekoek, 1950). کارل کورش- که او هم کمونیست شورایی بود، جزوهای دربارهی قوانین کار (lorsch, 1922) نوشت که هدف از آن کمک به اعضای شوراهای کار بود تا کنترل کارگران را به مرحلهی عمل درآورند.
شوراهای کارخانه، به مثابه شکل خاصی از شورای کارگران، عمدتاً در ایتالیا و از طریق نوشتههای آنتونیو گرامشی مطرح بود (Gramschi, 1910-20, 1921-6) که نحوهی سازماندهی آنها را از 1919 تا 1921، و بیشتر در تورین، توصیف میکرد. طبق مطالبی که گرامشی در 1920 نوشت، شوراهای کارخانه تجلی دموکراسی تولیدکنندگان است:
در همهی کارخانهها و کارگاهها یک شورای نمایندگی شکل میگیرد... که قدرت پرولتاریا را به منصهی ظهور میرساند، علیه نظم سرمایهداری مبارزه میکند یا تولید را تحت کنترل خود میگیرد و تودههای کارگران را برای مبارزهی انقلابی و بناکردن دولت کارگران، آموزش میدهد. (به نقل از szell, 1988, p. 37)
کیبوتصهای اسرائیل را نیز میتوان شکل خاصی از شوراهای کارگران به شمار آورد و با این که حوزهی اختیارات آنها بسیار وسیعتر است و همهی حیطههای زندگی اقتصادی و اجتماعی را دربر میگیرد، شالودهی اصلی آنها را اجتماعات تولیدی تشکیل میدهد که به شیوهی دموکراسی مستقیم سازماندهی میشوند (Rosner, 1976).
شوراهای کاری امروزه رایجترین شکل شوراهای کارگران برای کنترل جنبههای مختلف کار است و در چند کشور بعد از جنگ جهانی دوم نهادینه شده است. در نه کشور اروپای غربی این شوراها قانونی و اجباری شده است: اتریش، بلژیک، فرانسه، آلمان غربی، یونان، لوگزامبورگ، هلند، پرتغال و اسپانیا. در بعضی از این موارد شوراهای کاری فقط شامل نمایندگان کارگران میشوند و در بعضی دیگر نمایندگان مدیریت نیز به آنها اضافه میشوند (Muller-Jentsch, 1990). مدل آلمانی بیش از بقیه معروف شده است. شاید به نظر برسد که این نهاد مختص به اروپای غربی است، اما امروزه میتوان آن را در بروندی، پاکستان، تانزانیا و زامبیا نیز مشاهده کرد، در حالی که نهادهای مشابهی البته با اسامی دیگر در بنگلادش، برزیل، دانمارک، گابن، عراق، موریتانی، مکزیک، فیلیپین، سریلانکا، سویس، تونس و زئیر وجود دارد (Monat and sarfati, 1986, pp. 190-208; International Labour office, 1981, pp. 205-24). طبعاً مقایسهی میان نهادهای کشورهایی که شرایط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کاملاً متفاوتی دارند، بسیار دشوار است. در جامعهای که نرخ بیکاری بالای 50 درصد باشد و اقتصاد غیررسمی یا بازار سیاه بیش از 90 درصد جمعیت را شامل شود، شوراهای کاری چه نقشی میتوانند داشته باشند؟ با این حال، شوراهای کار را میتوان شکل خفیفتر الگوی اصلی کنترل کارگران تلقی کرد.
با فروپاشی سوسیالیسم دولتی و بحرانهای عمیق زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع سرمایهداری و با خیزش مجدد سازمانهای محلی و منطقهای، بحث تازهای دربارهی سازماندهی دموکراتیک تولید و بازتولید به لحاظ تاریخی ضروری به نظر میرسد. در این زمینه، آرمانهای کنترل و اختیار کارگران از طریق شوراهای کارگران میتواند پاسخی به بحرانهای شرق و غرب و نیز شمال و جنوب باشد. مسئلهی دموکراتیک شدن جامعه هنوز هم تقریباً به اندازهی آغاز قرن بیستم مطرح است: چه کسی تصمیم میگیرد که چه چیزی تولید شود، چگونه، کجا و برای چه کسی؟ تجدید بنای دموکراتیک در اتحاد شوروی (پروسترویکا) به ایجاد شوراهای کارگران و گلاسنوست گره خورده بود، و آثار و نتایج آن در سراسر جهان احساس میشد. در بسیاری از کشورهای سابق سوسیالیسم دولتی، شوراهای کارگران به صورت خودجوش شکل گرفت. در طرف دیگر پردهی آهنین (sturmthal, 1946) جنبشهای شهروندان و دانشجویان و زنان و بیکاران غالباً خود را به صورت شوراها سازماندهی میکنند. اما جنبشهای زنان و سبزها به عنوان جنبشهای نوین اجتماعی معمولاً با مسائل اقتصادی سروکار ندارند. شاید از نظر آنها- و از نظر تفکر محافظهکار- ما وارد جامعهی پساصنعتی شدهایم که در آن کار نقش اساسی در زندگی ایفا نمیکند. با وجود این، به نظر میرسد برای آیندهی دموکراسی مهم است که تعادل و توازنی میان خودانگیختگی و سازماندهی برقرار شود (Mattick, 1975) و شوراهای کارگران در این جهت سهم و دستاورد مهمی داشتهاند.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.
/م