نویسنده: سروپالی راداكریشنان
مترجم: صادق رضازاده شفق
مترجم: صادق رضازاده شفق
1- موكشه (1)
هدف عمدهی آدمی رشد فرد است. در (اوپه نیشد) آمده كه برتر از شخصیت چیزی نیست. انسان فقط عبارت از تركیب روح و جسم و حیاة محدود تابع طبیعت نیست. موجود نیمه حیوان طبیعی كه او خود را با آن اشتباه میكند وجود تام یا واقعی او را تشكیل نمیدهد بلكه آن فقط آلتی است برای بكار برده شدن از طرف روح كه حقیقت وجود اوست. میان تمام موجودات تنها انسانست كه این بزرگی را دارد و میتواند از نفس ظاهری و خارجی بگذرد و نفس حقیقی واقعی را دریابد. در (اوپه نیشد) (برهدارنیكه (2)) نوشته است:«ای گارجی، براستی هر كس از این دنیا برود بدون اینكه این موجود غیر فانی را بشناسد گمراه و زبونست.» موكشه یا آزادی روحانی عبارتست از جستجوی نفس حقیقی و زندگانی در آن و بهره مندی از آن و با استفاده از نیروی خود آن تعیین و امكانات باطنی و ظاهری آن و نهادن بنیان زندگی براساس حقیقت روح. ریشهی تمام اضطرابات كه انسان به حكم روحیهی خود گرفتار آنست نتیجهی محجوب ماندن از نفس واقعی و توقف در نفس ظاهری و اشتباه آن با واقع است. حس برین انسانی عبارتست از اینكه آدمی به حكم عقل و منطق و قلب و از راه عشق و علاقه و اراده و نیروی خود بكوشد تا افكار و عقایدش جهانی شود.
2- كامه (3)
صحبت سر اینست كه آیا هدف كامل با زندگانی عادی دنیوی قابل تألیف است یا نه؟ برخی تصور میكنند عقیدهی هندو به واقعیت زندگانی توجه ندارد و هدفها و لذتهای حیاتی را كنار میگذارد و به كوششهای بشری وقعی نمینهد باید دانست اگر روح و زندگی با هم ارتباطی نداشتند اساساً آزادی روحانی ناممكن میشد و جز آرزوی مستبعد خیالبازی چند نمیبود. در افكار هندو كمتر هست كه برای رسیدن به آزادی روحانی انقطاع صرف از زندگانی معمولی را توصیه كند. بلكه بالعكس اقتضا دارد ما ادوار زندگانی را به طور عادی و با توجه به آن طی كنیم و عامداً قدر آنرا بدانیم و از آن كامیاب گردیم. حیات روحانی عبارتست از كمال وجود انسانی با منظور داشتن عرض و عمق و استعداد تأمل و مطالعه یا تحولات فجایی آن. كامه مربوطست به زندگانی عاطفی و امیال و آرزوهای انسانی. اگر انسان از حیات عاطفی ممنوع و محروم گردد، شكار یك نوع امساك باطنی میشود و در فشار مداوم یك رنج اخلاقی قرار میگیرد و در برابر واكنشی كه ممكنست از این حال ناشی گردد محتملست گرفتار خلسه و جذبهی شدیدی شود كه صحت و سلامت او را به خطر اندازد.3-ارته (4)
این سومین هدف مربوطست به دارایی و رفاه مادی. در هند هیچگاه یك مرام ملی برای فقر و محرومیت وجود نداشته. حیات روحانی فقط در جامعههایی امكان دارد كه تا اندازهای از بیچارگی و زبونی آزاد باشند. زندگانیهایی كه محدود و قحط زده باشد نمیتواند دیانتی گردد مگر به شكل خیلی مختصر. آزادی فردی با عدم تأمین اقتصادی جور نمیآید.4- درمه (5)
با اینكه فعالیت عادی انتفاع و علاقه مقبولست اگر از حد خارج شود ارزش خود را از دست میدهد. درمه بواسطه اصول اخلاقی فعالیتهای گوناگون زندگی را تحت نظام و تناسب میآورد. ولی یك آیین دینی یا رسومی نیست كه قواعدی تحمیل كند. هدفش قاعدتاً خود زندگی و آهنگ و تناسب در انسان كاملی است كه خود شخص قانون صحیح زندگی خود را دریابد. هر فرد و گروه و هر نوع عمل روح و فكر و زندگی و جسم، اخلاق (یا درمه) مخصوص خود دارد. در عین حال كه آدمی در تأمین امیال خود كه برای زندگی لازم دارد محق است اگر به كلی زیر فرمان امیال برود خلاف قانون صحیح حیات عمل كرده و اگر به آیین اخلاقی درمه كار نبندد نتیجه مطلوب نخواهد گرفت. بیت معروفی در (مهابهاراته) چنین گوید: من دستها را بلند كرده فریاد میكنم ولی كسی توجه نمیكند. سود و لذت از حق پرستی (درمه) میآید. چرا حق پرست نیستند؟» دستور درمه به ما میگوید با اینكه زندگی، در اولین مرحله برای خوشی خود ماست ولی، بیشتر برای جامعه و از آن مهمتر برای نفس جهانی هستیم كه در نهاد همه ماها موجود است. حیات اخلاق وسیله آزادی روحانی و مظهر آن در همین عالم خاكیست.قانون درمه و عمل به آن نه اول حیات آدمیست و نه آخر آن زیرا آزادی روحانی ماوراء قانونست و نه تنها یك انسانیت شرافتمند بلكه یك فكر جهانیست كه تمام زندگی فردی و اجتماعی را شریف میسازد. حیات تام انسانی باید بالذات به مرحلهی تحقق وجدانی چنان زمینهی اسرارانگیز واصل گردد.
این چهار هدف زندگی متوجه به جهات مختلف طبیعت بشریست كه عبارتست از غریزی و عاطفی، اقتصادی، عقلانی و اخلاقی و روحانی. در نهاد بشری و عمق هستی او یك استعداد روحانی جایگزین است و او تنها موقعی كاملاً انسان میشود كه احساس او نسبت به روح بیدار گردد. تا وقتی كه حیات بشر محدود و منحصر باشد به علم و هنر و مخترعات فنی و برنامههای اجتماعی، ناقص است و انسان حقیقی نیست. علت اینكه بعضی از ما نانجیب و پست و نسبت به هم ناجور و نامهربانیم و در روابط شخصی ناخشنود و در تفاهم متقابل قاصریم همانا آنست كه بیشتر در سطح زندگی جا داریم و عمیق و معنی را درك نمیكنیم.
وقتی سرچشمههای روح كه حیات خلاقه فرد و جامعه از آن آب میخورد بخشكد، انواع امراض چه عقلی چه اخلاقی و چه اجتماعی، بروز میكند. این سرگردانی ستم دائمی و خلط مباحث متعارض فلسفی و مرامهای متضاد كه مرزهای ملی و تقسیمات جغرافیایی را قطع میكند. جهاد علامت بیخانمانی روحانیست. از یك لحاظ بی آرامی مقدس است زیرا آن در واقع اعتراف به كوتاه آمدن انسانیت مغرور است از توجه به ماوراء این جهان. ما هرگز نمیتوانیم با طرح ریزی اقتصادی یا قرارهای سیاسی به صلح نایل گردیم. فقط پاكدلانند كه با پیش بردن تفاهم عرفانی بین عقول میتوانند صلح و محبت را پیریزی كنند. بزرگی حقیقی و اساسی آدمی در فردیت است. كتابهای مقدس ممكنست راه نشان دهند ولی فرد است كه باید آن را پیماید. در آیین هندو قانون كرمه (6) مسئولیت هر كس را در زندگی خودش تعیین میكند. به قول كیپلینگ (7) «گناهی كه شما دو تا دوتا مرتكب میشوید باید یكی یكی از عهدهاش برآیید» با توكیل یا دسته جمعی نجات حاصل نمیشود. در جامعههای وحشی مسئولیت جمعی در كار است ولی نظر به عقیدهی تناسخ كه دارند گناه یك عمل سرانجام گردن مرتكب را میگیرد. كیفر باید به فرد متوجه شود چه در این زندگی باشد چه در زندگی دیگر در هر صورت شرافت و مسئولیت نفوس فردی مورد تصدیق است.
پینوشتها:
1.Moksa به معنی آزادگی روحانی.
2.Brhadaranyaka نام یكی از كتب معروف اوپه نیشد.
3.Kama= مرادف، كام در فارسی.
4.Artha
5.Dharma
6.Karma كار و اعمال.
7.Kipling
راداكریشنان، ساروپالی، (1393)، ادیان شرق و فكر غرب، ترجمهی صادق رضازاده شفق، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
/ج