نظام طبقات اجتماعى در آيين هندو (2)

مسئله مهمى كه درباره نظام طبقاتى بايد به آن توجه كرد ارتباط كاست با كرمه و تناسخ از ديدگاه هندوهاست. برخى از محققان تأكيد كرده اند كه آنچه موجب شد تا ترتيبات نسبتاً نرم و روان اجتماعى، جامعه ودايى به صورت سفت و سخت نظام كاست درآيد، پيوند كرمه و تناسخ با طبقات اجتماعى هندو بود. نظام كاست، در كنار ساير كاركردها، نردبانى براى نجات و رستگارى فرد نيز تلقى مى شود (بوش، جهان مذهبى، ص196ـ197). كرمه معمولا در كنار دو مفهوم سمساره و مكشه مطرح مى شود.
يکشنبه، 7 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظام طبقات اجتماعى در آيين هندو (2)

نظام طبقات اجتماعى در آيين هندو (2)
نظام طبقات اجتماعى در آيين هندو (2)


 

نويسنده:منصور نصيرى




 

4. برخى مقررات و محدوديت هاى نظام طبقاتى
 

طبيعى است كه براى برپا ماندن نظام طبقاتى و حفظ تمايز طبقات گوناگون، مقررات و محدوديت هايى فرار روى افراد قرار داده شود. برخى از مقررات مهمى كه براى حفظ خلوص طبقاتى رعايت آنها الزامى است عبارتند از:
1. محدوديت هاى مربوط به خوراك كه پيش تر اشاره شد; مقرراتى درباره اين كه از دست چه كسى غذا بخورند يا از دست چه كسى غذا نگيرند و نيز چگونگى استفاده از خوراك هاى نذرى و عدم استفاده از مشروبات الكلى و گوشت گاو و غيره;
2. قانون ازدواج هاى درون گروهى يا ازدواج هاى بسته ، كه بر اساس آن، ازدواج با افراد خارج از طبقه ممنوع است. هدف از اين قانون حفظ خلوص طبقاتى بوده و اين كه هر طبقه اى در محدوده خود محفوظ بماند;
3. ممنوعيت ازدواج بيوه زنان;
4. محدوديت هايى درباره انتخاب شغل; براى مثال، برهمن ها هرگز نبايد در كار دفن و كفن مردگان وارد شوند;
5. موازين مربوط به خانواده ها كه بسيار مستحكم بوده و حفظ همسر و وفادارى به آن مورد تأكيد قرار مى گيرد.
اين موازين از راه هاى گوناگونى به افراد تعليم داده مى شود; نظير آموزش از راه خانواده ، عرف، قصه ها، تعليم كتاب مقدس، كتب مربوط به احكام كه آداب و رسوم مربوط به هر طبقه در آنها بيان مى شود.
نكته ديگر آن كه نقض مقررات مربوط به نظام طبقاتى عواقب سختى براى افراد طبقه دارد. در واقع، نقض قواعد مربوط به نظام كاست، باعث به وجود آمدن آلودگى شده، ممكن است بر كل گروه و كاست مربوطه تأثير گذارد; از اين رو، ممكن است بر ضد فرد متخلف كيفر اجتماعى سختى اعمال شود و چه بسا از وى بخواهند كه كارها و مناسك پالاينده گوناگونى را به جاى آورد تا بار ديگر از حقوق كاستى برخوردار شود (آيين هندو، ص59). گاه برخورد با ناقضان مقررات كاستى، چنان شديد است كه باعث اخراج فرد از كاست مى شود. برخى از كارهايى كه باعث اخراج فرد از كاست مى شود، عبارتند از:
1. پذيرش دين مسيحيت يا اسلام;
2. رفتن به اروپا يا امريكا;
3. ازدواج با بيوه زنان;
4. به دور انداختن علنى ريسمان مقدس;
5. خوردن علنى گوشت گاو، خوك يا پرنده;
6. خوردن غذاى كاچى (kachi food) كه توسط مسلمانان يا مسيحيان يا هندوى طبقه پايين پخته شده است;
7. بيرون رفتن با يك زن براى هدف غير اخلاقى , p. 13)Hindu Castes and Sects(.
البته، در روستاها مردم فقير گاه به جرم هاى ديگرى نيز از طبقه اخراج مى شوند; جرم هايى نظير زنا، زناى با محارم، خوردن غذاهاى ممنوع و نوشيدن مشروبات ممنوع.
هنگامى كه يك هندو از كاست مربوطه اخراج مى شود، عملا امور زير اتفاق مى افتد:
1. دوستان و خويشاوندان او از شركت در مهمانى او امتناع مى كنند;
2. از وى براى پذيرايى در خانه هايشان دعوت نمى شود;
3. نمى تواند براى فرزندان خود عروس يا داماد بياورد;
4. حتى دختران ازدواج كرده او نمى توانند بدون خطر اخراج ازكاست، وى را ملاقات كنند;
5. روحانى مخصوص، حتى آرايشگر و زن رختشوى او از خدمت به او امتناع مى كنند;
6. اعضاى طبقه او كاملا با او قطع رابطه مى كنند به گونه اى كه حتى از شركت در مراسم تشييع اعضاى خانواده او امتناع مى كنند;
7. در برخى موارد وى را از حضور در معبدهاى عمومى منع مى كنند.

5. رابطه كاست با كرمه
 

مسئله مهمى كه درباره نظام طبقاتى بايد به آن توجه كرد ارتباط كاست با كرمه و تناسخ از ديدگاه هندوهاست. برخى از محققان تأكيد كرده اند كه آنچه موجب شد تا ترتيبات نسبتاً نرم و روان اجتماعى، جامعه ودايى به صورت سفت و سخت نظام كاست درآيد، پيوند كرمه و تناسخ با طبقات اجتماعى هندو بود. نظام كاست، در كنار ساير كاركردها، نردبانى براى نجات و رستگارى فرد نيز تلقى مى شود (بوش، جهان مذهبى، ص196ـ197). كرمه معمولا در كنار دو مفهوم سمساره و مكشه مطرح مى شود. موقعيت و جايگاه فرد در نظام كاست، از روى كرمه گذشته خود تعيين شده است; چرا كه بر اساس قانون كرمه، انسان نتيجه كارهاى خود را در دوره هاى بازگشت دوباره خود به اين جهان مشاهده مى كند (كرمه به معناى كردار و تأثير عمل است). افرادى كه كارهاى نيك انجام داده باشند، در دوره بعد از زندگى خوش و مرفهى برخوردار خواهند بود و بر عكس، كسانى كه كارهاى بد مرتكب شده باشند، زندگى اى توام با بدبختى خواهند داشت. انتقال از يك كاست به كاست ديگر جز از طريق مرگ و تولد دوباره در يك زندگى دنيوى ديگر ممكن نيست. بدين ترتيب، فرد در طبقه خاصى كه قرار دارد، مى كوشد تا همه مسئوليت ها، محدوديت ها و امتيازات خاص طبقه خود را پذيرا باشد و همه وظايف كاستى خود را به نحو احسن انجام دهد تا پس از مرگ و تولد دوباره به طبقه و جايگاه كاستى بهترى نائل شود. از نظر برخى از كسانى كه به تناسخ اعتقاد دارند، بازگشت انسان ها، ممكن است به يكى از چهار صورت زير باشد: 1. رسخ (حلول روح فرد متوفا در جمادات و به تعبير ديگر، سير قهقرايى انسان از مرحله انسانيت به مرحله جمادى); 2. فسخ (حلول روح شخص متوفا در نباتات); 3. مسخ (حلول روح فرد متوفا در حيوانات); 4. نسخ (حلول روح شخص متوفا در انسان ها كه تناسخ گفته مى شود). سمساره، به معناى تناسخ در بسيارى از اديان و مذاهب به صورت هاى مختلفى وجود داشته و دارد، ولى اين آموزه در آيين هندو اهميت بيشترى دارد. از نظر هندوان، انسان همواره در گردونه تناسخ و تولدهاى مكرر در جهان پر رنج گرفتار است و تنها راه رهايى از چرخه تناسخ و تولدهاى پى در پى، پيوستن به نيروانا (nirvana) است. اين اصطلاح از نظر لغوى به معناى خاموشى و آرامش است و در اصطلاح مى توان آن را تاحدى، اشاره به همان «فناى فى الله» دانست (توفيقى، آشنايى با اديان بزرگ، ص40).
به هر روى ، جايگاه فرد در طبقه خاص ارتباط تنگاتنگى با كرمه سابق او دارد. برخى برآنند كه اگر اين ارتباط ميان كاست و كرمه پذيرفته شود در اين صورت نه تنها ما را قادر مى سازد كه بفهميم چرا اين نظام ، كاركرد سابق خود را داشته، بلكه قادر مى سازد كه ارتباط و تناسب نظام طبقاتى را با زندگى مدرن هم پايه ريزى كنيم Hinduism for Our (, p. 45)Times. بر اين اساس، بايد دانست كه برهمن ها به دليل كرمه اى كه در زندگى سابق خود داشتند، در بالاترين طبقه قرار گرفته اند و چون برخى از افراد كرمه هاى پست ترى داشته اند، در طبقات پايين تر زاده شده اند. طبقات بالاتر درجاتى از خلوص داشته اند كه شودره ها به آن دست نيافته اند. اصولا كاست بالاتر، خالص تر بوده است .. p. 317-318)A_Survey of(; از اين رو، هركس در هر يك از طبقات كه باشد، پيوسته در حال حركت روحانى يا معنوى به سمت مقام بالاتر است كه در نتيجه كارهاى شايسته خود سرانجام به بالاترين مرتبه وجود و درجه معنوى خواهد رسيد (تاريخ جامع اديان، ص157). در واقع، ممكن است كرمه خوب فرد باعث شود كه وى بعدها در كاست بالاترى متولد شود. براى فهم درست نظام طبقاتى پى بردن به اين ارتباط بسيار ضرورى است , p. 45)Hinduism for Our Times(.
البته چالشى كه در اين جا مطرح مى شود اين است كه چگونه عمل سابق فرد، كه غالباً هم از آن بى اطلاع است، باعث تعيين موقعيت او در اجتماع مى شود؟ از اين رو كسانى كه نظام كاست را رد كرده اند، بر آنند كه نمى توان پذيرفت كه تعيين موقعيت كنونى ما براساس كرمه اى باشد كه در گذشته به وقوع پيوسته است. موقعيت و وضعيت فعلى و كنونى ما بايد با كرمه فعلى ما تعيين شود نه با كرمه گذشته. در واقع، بايد بحث كرد كه آيا كاست بايد از طريق تولد معين شود يا از راه ارزش افراد؟ حتى قانونگذار مهمى نظير مانو (Manu) مسلم دانسته است كه اگر يك برهمن اعمال و وظايف خود را به درستى انجام ندهد ممكن است تبديل به يك شودره شود (II. 861). همچنين يادهيستيرا (yadhisthira) در مهابهاراته مى گويد: «شودره اى كه همواره به كنترل خود، حقيقت و نيكى مشغول است، من او را برهمن محسوب مى كنم.» , p.Hinduism for Our Times (42-43) (III. 51-41, 612) از سوى ديگر، اين تعليل اخلاقى و استدلال روحانى جهت توجيه صحت نظام كاست، پيامد ديگرى هم دارد و آن اين كه هرگونه تلاش انسانى براى ايجاد مساوات و برابرى در جامعه و تعديل ناموزونى هاى آن، و به تعبير ديگر براى ايجاد عدالت اجتماعى، از نظر معتقدان به نظام كاست، برخلاف نظام كاستى و بر ضد تربيت اخلاقى خواهد بود و تنها قانون كرمه است كه با پاداش و كيفر دقيق و صحيحى كه دارد هر عمل خير يا شرى را تعديل مى كند و اگر انسان درباره آن ترديدى داشته و مخالفتى نشان دهد، بدون شك مرتكب قبيح ترين نوع كفر و الحاد شده است (ناس، تاريخ جامع اديان، ص158-157). شايد همين دغدغه باعث شده است كه برخى از محققان معاصر بگويند: «هرچند به طور كلاسيك و مرسوم كرمه سابق علت و سرچشمه نوع كاست فرد تلقى مى شود، پيشنهاد من اين است كه در زندگى مدرن معاصر به كرمه كنونى تغيير موضع دهيم و به اعتقاد من بهگوگيتا نيز همين ديدگاه را تأييد مى كند». , p. 47-48)Hinduism for Our Times(

6. تبيين كاست بر اساس انديشه آلايش و پالايش
 

برخى از محققان (ويتمن، آيين هندو، ص8-57) نظام كاست را بر اساس ريشه لغوى اين واژه كه پيش تر به آن اشاره شد، توضيح داده اند: مى توان كاست را بر اساس انديشه دينى «آلايش و پالايش» كه يكى از اساسى ترين دغدغه هاى آيين هندوست تبيين كرد. در آيين هندو، هيچ كس گريزى از «آلايش» ندارد; زيرا طبيعت بدن انسان توليدكننده و منبع آلودگى است; مثلا همه بيرون ريزهاى انسان اعم از آب دهان، پيشاب، عرق، مدفوع، آب پشت، خون حيض و نفاس، آلوده كننده اند. زن به هنگام عادت ماهيانه و نيز ايام پس از تولد نوزاد ناپاك است و در مورد او، محدوديت هايى اعمال مى شود تا ديگران را به ويژه از طريق غذا آلوده نكند. در اين ميان، نيرومندترين منبع آلودگى مرگ است. همه لمس كنندگان جنازه و نيز اهالى خانه متوفا به شدت آلوده مى شوند و از اين رو لازم است كه در دوره هاى زمانى از امورى چند پرهيز كنند. براى غلبه بر آلودگى، راه هاى مختلف و زيادى وجود دارد، اما روشى كه عموميت بيشترى دارد به كار بردن آب جارى است. غسل صبحگاهى هندوى متدين فقط يك شستوشو تلقى نمى شود، بلكه در واقع تطهيرى آيينى است براى دست يافتن به حالتى كه براى بار يافتن به محضر خدا لازم است. هر كاست با اِعمال محدوديت هايى در خصوص تماس با ديگر طبقه هايى كه آنها را آلوده و در نتيجه ناخالص مى داند، از خلوص گروهى خود حفاظت مى كند. از اين رو، دادن نسبت «خلوص» يا «ناخالصى» به كاست ها تا حدى به موقعيت قضاوت كنندگان بستگى دارد. طبقه برهمنان كه هميشه سرسلسله اين مراتب را تشكيل مى دهند، خالص ترينند و از همين رو، بيشتر از همه در معرض آلودگى اند. در بخش هاى پايين، طبقه افرادى قرار دارد كه مثلا با حيواناتِ مرده و پوست و جرم آنها سرو كار دارند يا كسانى كه كارشان سوزاندن اجساد است. كاست هايى كه در بينابين اين دو قرار دارند، از هر منطقه اى كه باشند، از نظر رتبه، خود را در ميان اين دو درجه بندى مى كنند. در اين سلسله مراتب مسئله «خوراك» از مهم ترين موضوعاتى است كه مشمول محدوديت است; زيرا به سهولت مى تواند حامل آلودگى باشد. از اين رو، در گفتگوهاى مربوط به غذا به روشنى، سلسله مراتب ميان كاست ها را تفهيم مى كنند و به همين جهت، از همان آغاز معلوم مى شود كه فلان كاست يا گروه، آب و خوراك خام يا آماده كاست ديگر را مى پذيرد يا نه. موضوع محدوديت تماس بدنى با طبقه هاى ديگر و از جمله طبقه «نجس ها» نيز در همين مقوله مى گنجد.

7. رويكردها نسبت به نظام كاست
 

در مورد نظام طبقاتى (كاست) هندوئيسم، دو گونه واكنش و رويكرد به چشم مى خورد: الف. برخى به شدت از اين نظام و تبعيض مَطوىّ در آن خشمگين اند; ب. برخى نيز به شدت مدافع آنند. برخى از محققان در اين باره نوشته اند كه گروه اول هرچند از اين امر خشمگين اند، اما اين توان را هم ندارند كه از نظر تاريخى به آن نگاه كنند و نمى خواهند نقشى را كه اين طبقه بندى در تاريخ جامعه هندى بازى كرده ببينند.گروه دوم هم نمى خواهند بدانند كه تقسيمات مربوط به كاست امورى است كه محتواى اجتماعى دارد و فاقد معناى بنيادى و دينىِ صرف است و بايد به اقتضاى زمان از بين رود (هندوئيسم، ص35).
از جمله انديشمندان معاصر كه به تمجيد از نظام طبقاتى پرداخته اند، مارتين لينگز (Martin Lings) مى باشد. وى همواره به دفاع از اين نظام طبقاتى به عنوان بخشى از سنت اصيل، كه مورد دفاع اوست، مى پردازد و با لحنى تحسين آميز مى گويد: «ما امروز، به يُمن وجود نظام طبقاتى، براى برهمن ها كه حافظان دينند، مذهب هندو را داريم كه هنوز زنده است و تا قرن حاضر پيروان مقدسى را پرورانده است» (لگنهاوسن، «چرا سنت گرا نيستم؟»).
برخى از نويسندگان، كاست را صرفاً در راستاى سازش با اقتضائات اجتماعى زمانه دانسته و در رد كسانى كه به دفاع از آن مى پردازند به كتب مقدس هندويى تمسك كرده اند: از نظر مهاربهارته نبايد هيچ كس را صرفاً به دليل آن كه در خانواده برهمن زاده شده، برهمن تلقى كرد و هيچ نيازى نيست كه كسى را به دليل آن كه از پدر و مادر شودره متولد شده، شودره تلقى كرد. (مهابهارته، ونه Vana پروه، 180). همين نظر در كتاب هاى مختلف ادبيات هندويى تكرار شده است. از اين رو، كسى كه مى گويد نظام كاست بخش اصلى هندوئيسم است، در واقع بخش اصلى ادبيات دينى هند را ناديده مى گيرد. بهترين حكم بر ضد كسانى كه تقسيمات كاست را امرى فراتر از سازش خاص اجتماعى زمان تلقى مى كنند در بهويشيه پورانه (Bhavishya Pana) آمده: «چون اعضاى هر چهار كاست فرزندان خدا هستند، همواره به يك كاست تعلق دارند. همه انسان ها يك پدر دارند و فرزندان يك پدر هم نمى توانند كاست هاى مختلف داشته باشند» (بهوشيه پورانه، براهمه پروه، 41/45 و هندوئيسم، صص39ـ40).
شايد، از همين روست كه برخى از انديشمندان اخيراً تأكيد مردم شناسان و مورخان دين را بر «نظام كاست» به عنوان معرف جامعه هندى (و نيز غالباً دين و فرهنگ هندى) زير سؤال برده اند و مدعى شده اند كه تصور هند به عنوان كشورى كه تحت حاكميت كاست و نظام سلسله مراتب است، كاريكاتورى است كه برآمده از شرق شناسى غربى است. برخى ديگر از انديشمندان گفته اند كه نظام كاست آن گونه كه ما امروزه مى شناسيم، ممكن است جزء ابداعات زمان هاى نسبتاً متأخر باشد; يعنى يا پيامد سقوط پادشاهان هندويى در ايام ميانه يا نتيجه تحميل هاى بوروكراتيك گردانندگان استعمارى بريتانيايى. از منظرى ديگر، برخى از دانشمندان خواسته اند كاربرد واژه «كاست» را توسعه بخشند تا به توصيف تشكيلات اجتماعى خارج از هند و ميان فرهنگى بپرازند (, p. 165The HarperCollins dictionary of religion).
از سوى ديگر شاهد آن هستيم كه در دوره هاى اخير جنبش هاى اصلاحى متعددى براى حذف تدريجى نظام كاست صورت گرفته است; نظير جنبش اصلاحى قرن 19 و فعاليت هاى گاندى كه طبقه «نجس ها» را «هريجن يا خلق خدا» ناميد. همچنين شالوده اين نظام طبقاتى در شهرهاى بزرگ، كه مراكز دانشگاهى و فرهنگى و تأسيسات وسيع تمدن نوين گسترش يافته است، به هم ريخته و چندان مورد اعتنا نيست (جلالى نائينى، هند در يك نگاه، ص96).
با اين حال، برخى از محققان بر دفاع از نظام كاست، تأكيد زيادى مى كنند. از نظر ايشان، نظام كاست «روح تأليف جامعى را، كه ويژگى فكر هندوست، با ايمان آن به مشاركت نژادها و همكارى و تعاون فرهنگ ها نشان مى دهد. به اعتقاد آنها، ابعاد ظلم آميز موجود در اين نظام و نتايج ناگوار در آن، انگيزه هاى اساسى و عمده اين نظام نيست. تأكيد نظام كاست بر اين امر است كه قانون زندگى اجتماعى نبايد سرد و مبتنى بر رقابت بى رحمانه اعضاى جامعه باشد، بلكه بايد بر پايه هماهنگى و تشريك مساعى استوار شود. كاست ها مجاز به رقابت با يكديگر نيستند. هر كس داراى طبيعت ويژه خود است كه با وظيفه و نقش خاص او مناسب است و افراد به تغيير درمه (وظيفه خاص) خود تشويق نمى شوند. اساساً تغيير ناگهانى وظيفه و نقش اجتماعى ممكن است فرديت انسان را نابود كند. اين محققان تأكيد كرده اند كه از نظر نويسنده بهاگودگيتا تقيسيم بندى افراد در كاست هاى گوناگون متناسب با شخصيت و قابليت آنهاست. (iii.21:Xvii. 13,41,45-6)درواقع، از آن جا كه نمى توان توانايى هاى افراد را مشخص كرد، براى تعيين كار و وظيفه افراد از وراثت استفاده مى شود; البته هرچند كه تعيين نوع وظيفه افراد موروثى است، استثنائاتى هم وجود دارد. از سوى ديگر، انجام درست وظيفه اجتماعى ويژه، هدفى روحانى است كه هر گروه شغلى براى خود دارد. براى مثال، كارگر كمال وجودى خود را در كار و از راه حرفه خاص خود مى بيند. بر طبق فرازهايى از بهاگودگيتا اگر فرد وظيفه خود را با روحيه واقعى عدم وابستگى انجام دهد كمال خود را به دست خواهد آورد. نمى توان در جامعه به همسانى و يكسان سازى همه افراد پرداخت. همواره انسان هايى هستند كه توانايى رهبرى جامعه را دارند و از سوى ديگر افرادى وجود دارند كه فرمانبردارى مى كنند. درست نيست گفته شود كه همه انسان ها از هر جهت مساوى و يكسان متولد مى شوند و هر كس به يكسان شايستگى حكومت بر كشور و يا زراعت در زمين را داراست. دموكراسى هاى نوين تمايل دارند كه از همه افراد موجودات انسانى صرف بسازند، اما بايد دانست كه چنين انسان هايى در هيچ جاى جهان وجود ندارند (كريشنان، شيوه زندگى هندو، ص101ـ103). روشن است كه چنين توجيهى، آيين هندو را در برابر مطالبات مبتنى بر دموكراسى و در نتيجه مورد نفرت جوامع امروزى قرار خواهد داد. از اين رو، اين دسته از نويسندگان نوعى دموكراسى را در اين نظام تبيين مى كنند: «در حالى كه نظام كاست مانند دموكراسى در طلب ثروت يا خوشبختى نيست، اما تا آن جا كه به ارزش هاى معنوى مربوط است گونه اى دموكراسى است; زيرا تصديق مى كند كه هر روحى در خود چيز متعالى دارد و قابل درجه بندى نيست و بدون توجه به تمايزات مرتبه و مقام، همه انسان ها را در يك سطح مشترك قرار مى دهد و تأكيد مى كند كه هرفردى بايد فرصت يابد كه امكانات بالقوه منحصر به فرد خود را آشكار كند. از نظر اقتصادى ما نوعى شركت تعاونى يا انجمنى مشترك هستيم كه مطابق با توانايى و استعدادمان به آن كمك مى كنيم و مطابق نيازهايمان از آن برداشت مى كنيم» (همان، ص105).

8. تفسير جديد كاست
 

كاست، هر ريشه اى كه داشته باشد، به نظر ناعادلانه مى رسد; از اين رو، برخى از محققان , p. 46)Hinduism for Our Times( كوشيده اند تا با ارائه پيشنهادهايى، تفسيرهاى جديدى از كاست ارائه كنند. پيشنهاد آنها اين است كه در زمان ما، كه عصر نوين است، هر چهار ورنه شامل همه افراد شود; به تعبير ديگر هركس همه كاست ها را داشته باشد. به جاى آن كه هر كس تنها در درون يك ورنه باشد، همه افراد در همه طبقات چهاگانه گنجانده شوند. اين تفسير يك تلفيق چهار بخشى را به صورت زير براى هر هندو وضع مى كند:
1. هر هندو به عنوان يك برهمن بايد كمترين آشنايى را با متون مقدس و آيين هاى هندويى داشته باشد;
2. هر هندو به عنوان يك كشاتريا بايد به طور اجبارى آموزش نظامى را ببيند و نيز با شركت در فرايندهاى سياسى قدرت سياسى را تجربه كند;
3. هر هندو به عنوان يك وايشيا بايد كارى ياد بگيرد، يعنى تدارك شغلى لازم را تحمل كرده و به دنبال يك شغل باشد;
4. هر هندو به عنوان يك شودره بايد نوعى زحمت يا خدمت را در جامعه انجام دهد.
اين محققان، رابطه كرمه را با كاست نيز كرمه كنونى دانسته اند و بر اين اساس درباره چهار مرحله زندگى نيز پيشنهاد جديدى ارائه مى كند و آن اين كه ساعات روز را براى هر يك از چهار مرحله تقسيم كنيم. بدين ترتيب، شخص هندو به هنگام صبح در مرحله برهمنى قرار مى گيرد; يعنى وقت را در مطالعه متون مقدس و دعا و نيايش صبحگاهى صرف مى كند. پيش از ظهر و به هنگام ظهر را به كار خانه دارى و كسب درآمد براى اداره خانه اختصاص مى دهد. عصر خود را صرف تأمل و تفكر با همسر خود مى كند و سرانجام پيش از خواب به تأمل درباره والاترين حقيقت پرداخته، خود را كاملا از اشتغالات زندگى روزمره عارى مى كند , p. 49) Hinduism for Our Times(Sharma,. چنان كه پيداست، اين تفسير، در واقع، از ميان بردن نظام كاست است نه تفسير آن. حتى اين ديدگاه را نمى توان اصلاح نظام كاست دانست.
كتابنامه
Eliade, Mircea, ed., The Encyclopedia of Religion.
Herman, A. L., A Breif Introduction to Hinduism: Religion, Philosophy and Ways of Liberation. San Francisco, Oxford: Westview Press, 1991.
Jogendra, Nath Bhattacharya, Hindu Castes and Sects. Munshiram Manoharlal Publishers Pvt. Ltd. 1995.
Klostermaier, Klaus K, A Survey of Hinduism. Albany: State University of New York Press, 1989.
Schumacher, S. & Woerner, G. The Rider Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion: Buddhism. Taoism. Zen. Hinduism. London: Rider, 1999.
Sharma, Arvind, Hinduism for Our Times. Dlhi: Oxford University Press, Calcutta Chennai Mumbai, 1997.
Smart, N., Shattuch, C., eds., Hinduism: Religions of 1999. Great Britian: Routledge.
Smith, J. Z., ed., The HarperCollins Dictionary of Religion. HarperCollins, 1995.
Stutley, M. J., A Dictionary of Hinduism: its Mythology, Folklore and Development 1500 B.C.-A.D. 1500. London: Routledge & Kegan Paul, Melbourne and Heneley, 1977.
اديان جهان باستان، تأليف و اقتباس يوسف اباذرى، مراد فرهادپور و وهاب ولى. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1372.
بوش، ريچارد و ديگران، جهان مذهبى، اديان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحيم گواهى. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374.
توفيقى، حسين، آشنايى با اديان بزرگ. تهران: انتشارات سمت، 1381.
توكاريف، سيرغى أ.، الاديان فى تاريخ شعوب العالم، ترجمه احمد م. فاضل. دمشق: مكتبه الاهالى، 1998.
جلالى نائينى، محمدرضا، هند در يك نگاه. تهران: انتشارات شيرازه، 1375.
سن، ك. م، هندوئيسم، ترجمه ع. پاشايى. تهران: انتشارات فكر روز، 1375.
كريشنان، سروپالى رادا، شيوه زندگى هندو. ترجمه رضا حسينى آهى دشتى. تهران: انتشارات ماكان، 1379.
لگنهاوسن، محمد، «چرا سنت گرا نيستم»، ترجمه منصور نصيرى، در خرد جاويدان: مجموعه مقالات همايش نقد تجدد از ديدگاه سنت گرايان معاصر. تهران: دانشگاه تهران، 1382.
ناس، جان بى، تاريخ جامع اديان. ترجمه على اصغر حكمت. تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375.
ويتمن، سيمين، آيين هندو، ترجمه على موحديان عطار. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1382.
[1]. L. Renou
[2]. A Dictionary of Hinduism :its Mythology, Folklore and Development 1500 B.C.-A.D. 1500.
[3]. نويسندگان كتاب جهان مذهبى متذكر شده اند كه پاره اى از محققان و صاحب نظران امريكايى واژه كاست را براى اشاره به تعداد زيادى جاتى به كار مى برند نه چهار ورنه; ولى خود آنها آن را به عنوان زير طبقه براى كاست به كار برده اند.
[4]. هندوها تأكيد زيادى بر طبقه بندى و سازماندهى هر چيز در قالب الگوهاى خاصى دارند. عدد چهار نه تنها در طبقه بندى ودا به چهار بخش و چهار كتاب و تقسيم انسان ها به چهار بخش اصلى بلكه در تعيين ساختار زندگى خود افراد نيز به كار رفته است.

منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما