نظام طبقات اجتماعى در آيين هندو (2)
نويسنده:منصور نصيرى
4. برخى مقررات و محدوديت هاى نظام طبقاتى
1. محدوديت هاى مربوط به خوراك كه پيش تر اشاره شد; مقرراتى درباره اين كه از دست چه كسى غذا بخورند يا از دست چه كسى غذا نگيرند و نيز چگونگى استفاده از خوراك هاى نذرى و عدم استفاده از مشروبات الكلى و گوشت گاو و غيره;
2. قانون ازدواج هاى درون گروهى يا ازدواج هاى بسته ، كه بر اساس آن، ازدواج با افراد خارج از طبقه ممنوع است. هدف از اين قانون حفظ خلوص طبقاتى بوده و اين كه هر طبقه اى در محدوده خود محفوظ بماند;
3. ممنوعيت ازدواج بيوه زنان;
4. محدوديت هايى درباره انتخاب شغل; براى مثال، برهمن ها هرگز نبايد در كار دفن و كفن مردگان وارد شوند;
5. موازين مربوط به خانواده ها كه بسيار مستحكم بوده و حفظ همسر و وفادارى به آن مورد تأكيد قرار مى گيرد.
اين موازين از راه هاى گوناگونى به افراد تعليم داده مى شود; نظير آموزش از راه خانواده ، عرف، قصه ها، تعليم كتاب مقدس، كتب مربوط به احكام كه آداب و رسوم مربوط به هر طبقه در آنها بيان مى شود.
نكته ديگر آن كه نقض مقررات مربوط به نظام طبقاتى عواقب سختى براى افراد طبقه دارد. در واقع، نقض قواعد مربوط به نظام كاست، باعث به وجود آمدن آلودگى شده، ممكن است بر كل گروه و كاست مربوطه تأثير گذارد; از اين رو، ممكن است بر ضد فرد متخلف كيفر اجتماعى سختى اعمال شود و چه بسا از وى بخواهند كه كارها و مناسك پالاينده گوناگونى را به جاى آورد تا بار ديگر از حقوق كاستى برخوردار شود (آيين هندو، ص59). گاه برخورد با ناقضان مقررات كاستى، چنان شديد است كه باعث اخراج فرد از كاست مى شود. برخى از كارهايى كه باعث اخراج فرد از كاست مى شود، عبارتند از:
1. پذيرش دين مسيحيت يا اسلام;
2. رفتن به اروپا يا امريكا;
3. ازدواج با بيوه زنان;
4. به دور انداختن علنى ريسمان مقدس;
5. خوردن علنى گوشت گاو، خوك يا پرنده;
6. خوردن غذاى كاچى (kachi food) كه توسط مسلمانان يا مسيحيان يا هندوى طبقه پايين پخته شده است;
7. بيرون رفتن با يك زن براى هدف غير اخلاقى , p. 13)Hindu Castes and Sects(.
البته، در روستاها مردم فقير گاه به جرم هاى ديگرى نيز از طبقه اخراج مى شوند; جرم هايى نظير زنا، زناى با محارم، خوردن غذاهاى ممنوع و نوشيدن مشروبات ممنوع.
هنگامى كه يك هندو از كاست مربوطه اخراج مى شود، عملا امور زير اتفاق مى افتد:
1. دوستان و خويشاوندان او از شركت در مهمانى او امتناع مى كنند;
2. از وى براى پذيرايى در خانه هايشان دعوت نمى شود;
3. نمى تواند براى فرزندان خود عروس يا داماد بياورد;
4. حتى دختران ازدواج كرده او نمى توانند بدون خطر اخراج ازكاست، وى را ملاقات كنند;
5. روحانى مخصوص، حتى آرايشگر و زن رختشوى او از خدمت به او امتناع مى كنند;
6. اعضاى طبقه او كاملا با او قطع رابطه مى كنند به گونه اى كه حتى از شركت در مراسم تشييع اعضاى خانواده او امتناع مى كنند;
7. در برخى موارد وى را از حضور در معبدهاى عمومى منع مى كنند.
5. رابطه كاست با كرمه
به هر روى ، جايگاه فرد در طبقه خاص ارتباط تنگاتنگى با كرمه سابق او دارد. برخى برآنند كه اگر اين ارتباط ميان كاست و كرمه پذيرفته شود در اين صورت نه تنها ما را قادر مى سازد كه بفهميم چرا اين نظام ، كاركرد سابق خود را داشته، بلكه قادر مى سازد كه ارتباط و تناسب نظام طبقاتى را با زندگى مدرن هم پايه ريزى كنيم Hinduism for Our (, p. 45)Times. بر اين اساس، بايد دانست كه برهمن ها به دليل كرمه اى كه در زندگى سابق خود داشتند، در بالاترين طبقه قرار گرفته اند و چون برخى از افراد كرمه هاى پست ترى داشته اند، در طبقات پايين تر زاده شده اند. طبقات بالاتر درجاتى از خلوص داشته اند كه شودره ها به آن دست نيافته اند. اصولا كاست بالاتر، خالص تر بوده است .. p. 317-318)A_Survey of(; از اين رو، هركس در هر يك از طبقات كه باشد، پيوسته در حال حركت روحانى يا معنوى به سمت مقام بالاتر است كه در نتيجه كارهاى شايسته خود سرانجام به بالاترين مرتبه وجود و درجه معنوى خواهد رسيد (تاريخ جامع اديان، ص157). در واقع، ممكن است كرمه خوب فرد باعث شود كه وى بعدها در كاست بالاترى متولد شود. براى فهم درست نظام طبقاتى پى بردن به اين ارتباط بسيار ضرورى است , p. 45)Hinduism for Our Times(.
البته چالشى كه در اين جا مطرح مى شود اين است كه چگونه عمل سابق فرد، كه غالباً هم از آن بى اطلاع است، باعث تعيين موقعيت او در اجتماع مى شود؟ از اين رو كسانى كه نظام كاست را رد كرده اند، بر آنند كه نمى توان پذيرفت كه تعيين موقعيت كنونى ما براساس كرمه اى باشد كه در گذشته به وقوع پيوسته است. موقعيت و وضعيت فعلى و كنونى ما بايد با كرمه فعلى ما تعيين شود نه با كرمه گذشته. در واقع، بايد بحث كرد كه آيا كاست بايد از طريق تولد معين شود يا از راه ارزش افراد؟ حتى قانونگذار مهمى نظير مانو (Manu) مسلم دانسته است كه اگر يك برهمن اعمال و وظايف خود را به درستى انجام ندهد ممكن است تبديل به يك شودره شود (II. 861). همچنين يادهيستيرا (yadhisthira) در مهابهاراته مى گويد: «شودره اى كه همواره به كنترل خود، حقيقت و نيكى مشغول است، من او را برهمن محسوب مى كنم.» , p.Hinduism for Our Times (42-43) (III. 51-41, 612) از سوى ديگر، اين تعليل اخلاقى و استدلال روحانى جهت توجيه صحت نظام كاست، پيامد ديگرى هم دارد و آن اين كه هرگونه تلاش انسانى براى ايجاد مساوات و برابرى در جامعه و تعديل ناموزونى هاى آن، و به تعبير ديگر براى ايجاد عدالت اجتماعى، از نظر معتقدان به نظام كاست، برخلاف نظام كاستى و بر ضد تربيت اخلاقى خواهد بود و تنها قانون كرمه است كه با پاداش و كيفر دقيق و صحيحى كه دارد هر عمل خير يا شرى را تعديل مى كند و اگر انسان درباره آن ترديدى داشته و مخالفتى نشان دهد، بدون شك مرتكب قبيح ترين نوع كفر و الحاد شده است (ناس، تاريخ جامع اديان، ص158-157). شايد همين دغدغه باعث شده است كه برخى از محققان معاصر بگويند: «هرچند به طور كلاسيك و مرسوم كرمه سابق علت و سرچشمه نوع كاست فرد تلقى مى شود، پيشنهاد من اين است كه در زندگى مدرن معاصر به كرمه كنونى تغيير موضع دهيم و به اعتقاد من بهگوگيتا نيز همين ديدگاه را تأييد مى كند». , p. 47-48)Hinduism for Our Times(
6. تبيين كاست بر اساس انديشه آلايش و پالايش
7. رويكردها نسبت به نظام كاست
از جمله انديشمندان معاصر كه به تمجيد از نظام طبقاتى پرداخته اند، مارتين لينگز (Martin Lings) مى باشد. وى همواره به دفاع از اين نظام طبقاتى به عنوان بخشى از سنت اصيل، كه مورد دفاع اوست، مى پردازد و با لحنى تحسين آميز مى گويد: «ما امروز، به يُمن وجود نظام طبقاتى، براى برهمن ها كه حافظان دينند، مذهب هندو را داريم كه هنوز زنده است و تا قرن حاضر پيروان مقدسى را پرورانده است» (لگنهاوسن، «چرا سنت گرا نيستم؟»).
برخى از نويسندگان، كاست را صرفاً در راستاى سازش با اقتضائات اجتماعى زمانه دانسته و در رد كسانى كه به دفاع از آن مى پردازند به كتب مقدس هندويى تمسك كرده اند: از نظر مهاربهارته نبايد هيچ كس را صرفاً به دليل آن كه در خانواده برهمن زاده شده، برهمن تلقى كرد و هيچ نيازى نيست كه كسى را به دليل آن كه از پدر و مادر شودره متولد شده، شودره تلقى كرد. (مهابهارته، ونه Vana پروه، 180). همين نظر در كتاب هاى مختلف ادبيات هندويى تكرار شده است. از اين رو، كسى كه مى گويد نظام كاست بخش اصلى هندوئيسم است، در واقع بخش اصلى ادبيات دينى هند را ناديده مى گيرد. بهترين حكم بر ضد كسانى كه تقسيمات كاست را امرى فراتر از سازش خاص اجتماعى زمان تلقى مى كنند در بهويشيه پورانه (Bhavishya Pana) آمده: «چون اعضاى هر چهار كاست فرزندان خدا هستند، همواره به يك كاست تعلق دارند. همه انسان ها يك پدر دارند و فرزندان يك پدر هم نمى توانند كاست هاى مختلف داشته باشند» (بهوشيه پورانه، براهمه پروه، 41/45 و هندوئيسم، صص39ـ40).
شايد، از همين روست كه برخى از انديشمندان اخيراً تأكيد مردم شناسان و مورخان دين را بر «نظام كاست» به عنوان معرف جامعه هندى (و نيز غالباً دين و فرهنگ هندى) زير سؤال برده اند و مدعى شده اند كه تصور هند به عنوان كشورى كه تحت حاكميت كاست و نظام سلسله مراتب است، كاريكاتورى است كه برآمده از شرق شناسى غربى است. برخى ديگر از انديشمندان گفته اند كه نظام كاست آن گونه كه ما امروزه مى شناسيم، ممكن است جزء ابداعات زمان هاى نسبتاً متأخر باشد; يعنى يا پيامد سقوط پادشاهان هندويى در ايام ميانه يا نتيجه تحميل هاى بوروكراتيك گردانندگان استعمارى بريتانيايى. از منظرى ديگر، برخى از دانشمندان خواسته اند كاربرد واژه «كاست» را توسعه بخشند تا به توصيف تشكيلات اجتماعى خارج از هند و ميان فرهنگى بپرازند (, p. 165The HarperCollins dictionary of religion).
از سوى ديگر شاهد آن هستيم كه در دوره هاى اخير جنبش هاى اصلاحى متعددى براى حذف تدريجى نظام كاست صورت گرفته است; نظير جنبش اصلاحى قرن 19 و فعاليت هاى گاندى كه طبقه «نجس ها» را «هريجن يا خلق خدا» ناميد. همچنين شالوده اين نظام طبقاتى در شهرهاى بزرگ، كه مراكز دانشگاهى و فرهنگى و تأسيسات وسيع تمدن نوين گسترش يافته است، به هم ريخته و چندان مورد اعتنا نيست (جلالى نائينى، هند در يك نگاه، ص96).
با اين حال، برخى از محققان بر دفاع از نظام كاست، تأكيد زيادى مى كنند. از نظر ايشان، نظام كاست «روح تأليف جامعى را، كه ويژگى فكر هندوست، با ايمان آن به مشاركت نژادها و همكارى و تعاون فرهنگ ها نشان مى دهد. به اعتقاد آنها، ابعاد ظلم آميز موجود در اين نظام و نتايج ناگوار در آن، انگيزه هاى اساسى و عمده اين نظام نيست. تأكيد نظام كاست بر اين امر است كه قانون زندگى اجتماعى نبايد سرد و مبتنى بر رقابت بى رحمانه اعضاى جامعه باشد، بلكه بايد بر پايه هماهنگى و تشريك مساعى استوار شود. كاست ها مجاز به رقابت با يكديگر نيستند. هر كس داراى طبيعت ويژه خود است كه با وظيفه و نقش خاص او مناسب است و افراد به تغيير درمه (وظيفه خاص) خود تشويق نمى شوند. اساساً تغيير ناگهانى وظيفه و نقش اجتماعى ممكن است فرديت انسان را نابود كند. اين محققان تأكيد كرده اند كه از نظر نويسنده بهاگودگيتا تقيسيم بندى افراد در كاست هاى گوناگون متناسب با شخصيت و قابليت آنهاست. (iii.21:Xvii. 13,41,45-6)درواقع، از آن جا كه نمى توان توانايى هاى افراد را مشخص كرد، براى تعيين كار و وظيفه افراد از وراثت استفاده مى شود; البته هرچند كه تعيين نوع وظيفه افراد موروثى است، استثنائاتى هم وجود دارد. از سوى ديگر، انجام درست وظيفه اجتماعى ويژه، هدفى روحانى است كه هر گروه شغلى براى خود دارد. براى مثال، كارگر كمال وجودى خود را در كار و از راه حرفه خاص خود مى بيند. بر طبق فرازهايى از بهاگودگيتا اگر فرد وظيفه خود را با روحيه واقعى عدم وابستگى انجام دهد كمال خود را به دست خواهد آورد. نمى توان در جامعه به همسانى و يكسان سازى همه افراد پرداخت. همواره انسان هايى هستند كه توانايى رهبرى جامعه را دارند و از سوى ديگر افرادى وجود دارند كه فرمانبردارى مى كنند. درست نيست گفته شود كه همه انسان ها از هر جهت مساوى و يكسان متولد مى شوند و هر كس به يكسان شايستگى حكومت بر كشور و يا زراعت در زمين را داراست. دموكراسى هاى نوين تمايل دارند كه از همه افراد موجودات انسانى صرف بسازند، اما بايد دانست كه چنين انسان هايى در هيچ جاى جهان وجود ندارند (كريشنان، شيوه زندگى هندو، ص101ـ103). روشن است كه چنين توجيهى، آيين هندو را در برابر مطالبات مبتنى بر دموكراسى و در نتيجه مورد نفرت جوامع امروزى قرار خواهد داد. از اين رو، اين دسته از نويسندگان نوعى دموكراسى را در اين نظام تبيين مى كنند: «در حالى كه نظام كاست مانند دموكراسى در طلب ثروت يا خوشبختى نيست، اما تا آن جا كه به ارزش هاى معنوى مربوط است گونه اى دموكراسى است; زيرا تصديق مى كند كه هر روحى در خود چيز متعالى دارد و قابل درجه بندى نيست و بدون توجه به تمايزات مرتبه و مقام، همه انسان ها را در يك سطح مشترك قرار مى دهد و تأكيد مى كند كه هرفردى بايد فرصت يابد كه امكانات بالقوه منحصر به فرد خود را آشكار كند. از نظر اقتصادى ما نوعى شركت تعاونى يا انجمنى مشترك هستيم كه مطابق با توانايى و استعدادمان به آن كمك مى كنيم و مطابق نيازهايمان از آن برداشت مى كنيم» (همان، ص105).
8. تفسير جديد كاست
1. هر هندو به عنوان يك برهمن بايد كمترين آشنايى را با متون مقدس و آيين هاى هندويى داشته باشد;
2. هر هندو به عنوان يك كشاتريا بايد به طور اجبارى آموزش نظامى را ببيند و نيز با شركت در فرايندهاى سياسى قدرت سياسى را تجربه كند;
3. هر هندو به عنوان يك وايشيا بايد كارى ياد بگيرد، يعنى تدارك شغلى لازم را تحمل كرده و به دنبال يك شغل باشد;
4. هر هندو به عنوان يك شودره بايد نوعى زحمت يا خدمت را در جامعه انجام دهد.
اين محققان، رابطه كرمه را با كاست نيز كرمه كنونى دانسته اند و بر اين اساس درباره چهار مرحله زندگى نيز پيشنهاد جديدى ارائه مى كند و آن اين كه ساعات روز را براى هر يك از چهار مرحله تقسيم كنيم. بدين ترتيب، شخص هندو به هنگام صبح در مرحله برهمنى قرار مى گيرد; يعنى وقت را در مطالعه متون مقدس و دعا و نيايش صبحگاهى صرف مى كند. پيش از ظهر و به هنگام ظهر را به كار خانه دارى و كسب درآمد براى اداره خانه اختصاص مى دهد. عصر خود را صرف تأمل و تفكر با همسر خود مى كند و سرانجام پيش از خواب به تأمل درباره والاترين حقيقت پرداخته، خود را كاملا از اشتغالات زندگى روزمره عارى مى كند , p. 49) Hinduism for Our Times(Sharma,. چنان كه پيداست، اين تفسير، در واقع، از ميان بردن نظام كاست است نه تفسير آن. حتى اين ديدگاه را نمى توان اصلاح نظام كاست دانست.
كتابنامه
Eliade, Mircea, ed., The Encyclopedia of Religion.
Herman, A. L., A Breif Introduction to Hinduism: Religion, Philosophy and Ways of Liberation. San Francisco, Oxford: Westview Press, 1991.
Jogendra, Nath Bhattacharya, Hindu Castes and Sects. Munshiram Manoharlal Publishers Pvt. Ltd. 1995.
Klostermaier, Klaus K, A Survey of Hinduism. Albany: State University of New York Press, 1989.
Schumacher, S. & Woerner, G. The Rider Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion: Buddhism. Taoism. Zen. Hinduism. London: Rider, 1999.
Sharma, Arvind, Hinduism for Our Times. Dlhi: Oxford University Press, Calcutta Chennai Mumbai, 1997.
Smart, N., Shattuch, C., eds., Hinduism: Religions of 1999. Great Britian: Routledge.
Smith, J. Z., ed., The HarperCollins Dictionary of Religion. HarperCollins, 1995.
Stutley, M. J., A Dictionary of Hinduism: its Mythology, Folklore and Development 1500 B.C.-A.D. 1500. London: Routledge & Kegan Paul, Melbourne and Heneley, 1977.
اديان جهان باستان، تأليف و اقتباس يوسف اباذرى، مراد فرهادپور و وهاب ولى. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1372.
بوش، ريچارد و ديگران، جهان مذهبى، اديان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحيم گواهى. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374.
توفيقى، حسين، آشنايى با اديان بزرگ. تهران: انتشارات سمت، 1381.
توكاريف، سيرغى أ.، الاديان فى تاريخ شعوب العالم، ترجمه احمد م. فاضل. دمشق: مكتبه الاهالى، 1998.
جلالى نائينى، محمدرضا، هند در يك نگاه. تهران: انتشارات شيرازه، 1375.
سن، ك. م، هندوئيسم، ترجمه ع. پاشايى. تهران: انتشارات فكر روز، 1375.
كريشنان، سروپالى رادا، شيوه زندگى هندو. ترجمه رضا حسينى آهى دشتى. تهران: انتشارات ماكان، 1379.
لگنهاوسن، محمد، «چرا سنت گرا نيستم»، ترجمه منصور نصيرى، در خرد جاويدان: مجموعه مقالات همايش نقد تجدد از ديدگاه سنت گرايان معاصر. تهران: دانشگاه تهران، 1382.
ناس، جان بى، تاريخ جامع اديان. ترجمه على اصغر حكمت. تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375.
ويتمن، سيمين، آيين هندو، ترجمه على موحديان عطار. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1382.
[1]. L. Renou
[2]. A Dictionary of Hinduism :its Mythology, Folklore and Development 1500 B.C.-A.D. 1500.
[3]. نويسندگان كتاب جهان مذهبى متذكر شده اند كه پاره اى از محققان و صاحب نظران امريكايى واژه كاست را براى اشاره به تعداد زيادى جاتى به كار مى برند نه چهار ورنه; ولى خود آنها آن را به عنوان زير طبقه براى كاست به كار برده اند.
[4]. هندوها تأكيد زيادى بر طبقه بندى و سازماندهى هر چيز در قالب الگوهاى خاصى دارند. عدد چهار نه تنها در طبقه بندى ودا به چهار بخش و چهار كتاب و تقسيم انسان ها به چهار بخش اصلى بلكه در تعيين ساختار زندگى خود افراد نيز به كار رفته است.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب