سيماي امام سجاد عليه السلام /1
سيماي امام سجاد عليهالسلام 1
ويژگيهاي مرتبط با امامت
امام سجاد عليهالسلام همچون ديگر ائمه و رسولان الهي برخوردار از علم غيب بود و با اين فضيلت الهي وظايف امامت را انجام ميداد. علم غيب به دو گونه است:
1. مطلق؛ كه مختص خداوند است. «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ وَهُوَ الْحَكيمُ الْخَبيرُ»؛2 «آگاه به غيب و شهود است و حكيم و داناست.»
2. نسبي؛ كه به اذن الهي در اختيار انبيا و امامان قرار دارد؛ علمي كه محدود، وابسته به علم الهي، و بالقوه است، برخلاف علم غيب مطلق خدا كه نامحدود، مستقل و فعلي است و در هيچ شرايطي، چيزي از او پنهان نميماند.
بر اين اساس راوي ميگويد: امام زينالعابدين عليهالسلام ميفرمود: «لَوْلا آيَةٌ في كِتابِ اللّهِ لَحَدَّثْتُكُمْ بِما كانَ وَما يَكُونُ اِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ فَقُلْتُ لَهُ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ اَيَّةُ آيَةٍ؟ قال: قَوْلُ اللّهِ تَعالي يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ؛3 اگر يك آيه در قرآن نبود، شمارا به آنچه بود و خواهد بود تا روز قيامت، خبر ميدادم. [راوي ميگويد: [به او گفتم: اي پسر رسول خدا! آن كدام آيه است؟ فرمود: سخن خداوند تعالي [كه فرمود:] «هر چه را خدا بخواهد محو و تثبيت ميكند و امالكتاب نزد اوست.»
آن حضرت زماني هم كه شخصي بر سر مسئلهاي فقهي با وي به جدل پرداخت فرمود: «اگر به خانه ما درآيي، ردپاي جبرئيل را به تو نشان خواهيم داد. آيا كسي هست كه از ما به سنّت آگاهتر باشد.»4
نمونهاي از علم غيب آن حضرت را ميتوان در برخوردش با عبدالملك بن مروان يافت. حجاج بن يوسف به عبدالملك نوشت: «اگر ميخواهي بنيان حكومت خودت را استوار سازي، لازم است علي بن الحسين عليهالسلام را به قتل برساني.»
عبدالملك هم در جواب او نوشت: «از ريختن خون بنيهاشم خودداري كن؛ زيرا سلطنت آل ابوسفيان به واسطه كشتن بنيهاشم چندان پايدار نماند.» عبدالملك نامه را مخفيانه به حجاج فرستاد، ولي چند روز بعد نامهاي از امام سجاد عليهالسلام دريافت كرد كه در آن نوشته بود: «از آن نامهاي كه درباره حفظ خون بنيهاشم به حجاج نوشته بودي اطلاع يافتم...»
وقتي عبدالملك نامه را خواند، ديد تاريخ آن با تاريخ نامهاي كه براي حجاج نوشته است مطابقت دارد.5
ناگفته نماند كه علاوه بر امور غيبي كه آگاهي از آن براي هدايت سكان امامت ضروري است، آن امام از علوم معمول نيز آگاهي كامل داشت؛ تا آنجا كه زُهَري، از علماي درباري عبدالملك، ميگويد: «ما رَأَيْتُ اَحَدا كانَ اَفْقَهَ مِنْهُ؛6 كسي را فقيهتر از او (امام سجاد عليهالسلام ) نديدم.»
2. عصمت
امام سجاد عليهالسلام فرمودند: «اَلاِْمامُ مِنّا لايَكُونُ اِلاّ مَعْصُوما وَلَيْسَتِ الْعِصْمَةُ في ظاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِها فَلِذلِكَ لا يَكُونُ اِلاّ مَنْصُوصا. فَقيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ فَما مَعْنَي الْمَعْصُومِ؟ فقال: هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللّهِ وَحَبْلُ اللّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لا يَفْتَرِقانِ اِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَالاِْمامُ يَهْدي اِلَي الْقُرآنِ وَ الْقُرآنُ يَهْدي اِلَي الاِْمامِ وَ ذلِكَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ»7؛امام از ما، حتما معصوم است و عصمت چيزي نيست كه در ظاهر خلقت معلوم باشد تا با خلقت شناخته شود. به اين جهت، امام را جز از راه نصّ نميتوان تعيين كرد. سؤال شد: اي فرزند رسول خدا! پس معناي معصوم چيست؟ فرمود: معصوم كسي است كه به ريسمان الهي تمسك جويد و ريسمان الهي قرآن است. [امام و قرآن] تا قيامت از هم جدا نميشوند. امام [مردم را] به قرآن و قرآن به امام هدايت ميكند و [شاهدش] اين سخن خداوند است كه «اين قرآن [مردم را [به راهي كه پايدارتر است، هدايت ميكند.»
مناجات آن حضرت در روز عرفه نيز شنيدني است، آنجا كه ميفرمايد: «وَهَبْ لي عِصْمَةً تُدْنيني مِنْ خَشْيَتِكَ وَتَقْطَعُني عَنْ رُكُوبِ مَحارِمِكَ وَتَفُكُّني مِن اَسْرِ الْعَظائِمِ وَهَبْ لِيَ التَّطْهيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيانِ؛8 عصمتي به من ببخش كه مرا به ترس از تو نزديك سازد و از انجام محارم تو باز دارد و از اسارت گناهان بزرگ آزاد سازد، و پاكي از آلودگي گناه را به من ببخش.»
3. معجزات
اژدها شدن عصاي حضرت موسي عليهالسلام 11، يد بيضاي آن حضرت،12 سخن گفتن عيسي عليهالسلام در كودكي13 و...، همگي ثابت ميكنند كه معجزه امري قابل وقوع است.
اينك نمونهاي از معجزات امام سجاد عليهالسلام را نقل ميكنيم:
ابو خالد كابلي سالها به امامت محمد حنفيه معتقد بود تا اينكه از طريق يحيي بن ام طويل توانست به حضور امام سجاد عليهالسلام برسد. در ملاقات دوم وي، امام سجاد عليهالسلام فرمود: «اگر ميخواهي مقام خودم را در بهشت هماكنون به تو نشان ميدهم.» امام دستش را به چشمان ابوخالد كشيد و او خود را در بهشت و كاخها و رودخانههاي آن ديد. تا آنكه حضرت بار ديگر دست به چشمان او كشيد و او خود را يك مرتبه روبهروي حضرت ديد.14
وي سرانجام در سايه اين توجهات حضرت، توفيق پيروي از امام حق را يافت.15
ويژگيهاي امام عليهالسلام ، در ارتباط با خدا
ابوحمزه ثمالي ميگويد: امام زينالعابدين عليهالسلام هرگاه غذا ميل ميكرد، ميفرمود: اَلْحمدللّه كه به ما غذا داد و ما را سيراب كرد و ما را كفايت فرمود و به ما كمك نمود و ما را پناه داد و نعمت عطا فرمود و فضيلت بخشيد. ستايش خدايي را كه همگان را اطعام ميدهد و كسي او را اطعام نميكند.16
آن حضرت ميفرمود: «لَقَدْ اِسْتَرَقَكَ بِالْوُدِّ مَنْ سَبَقَكَ بِالشُّكْر؛17 هر كه زودتر شكر و سپاس [نعمت] تو را به جا آورد، با دوستي [و محبت [خود، تو را برده خويش كرده است.»
2. عشق به قرآن
امام سجاد عليهالسلام از خوش صداترين افراد بود و ممكن نبود كسي صداي قرآن خواندن او را بشنود و تحت تأثير قرار نگيرد؛ لذا موّرخان گفتهاند: سقاهايي كه از در خانه امام ميگذشتند، ميايستادند تا صداي امام را بشنوند.19
آن حضرت ميفرمود: «آياتُ الْقُرآنِ خَزائِنُ، كُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ يَنْبَغي لَكَ اَنْ تَنْظُرَ ما فيها؛ آيات قرآن گنجينههايياند، هر وقت گنجينهاي گشوده شود، شايسته است كه به دقت در آن بنگري.»
براي همين، حضرت در نماز عبارت «مالِكِ يَوْمِ الدّين» را آنقدر تكرار ميكرد كه نزديك بود جان از جسمش جدا شود.20
امام زينالعابدين عليهالسلام در بخشي از بزرگترين حق خدا اين است كه او را عبادت كني و چيزي را با او شريك قرار ندهي. پس اگر اين كار را با اخلاص انجام دادي، خدا بر خود لازم ميكند كار دنيا و آخرت تو را كفايت كند
دعاي بسيار طولاني ختم قرآن خود، بارها اين عشق و دلدادگياش را آشكار ميسازد. از جمله عرض ميكند: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ يَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ وَيَأْوِي مِنَ الْمُتَشابِهاتِ اِلي حِرْزِ مَعْقِلِه وَيَسْكُنُ في ظِلِّ جَناحِهِ وَيَهْتَدي بِضَوْءِ صَباحِهِ؛21
خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست و ما را از كساني قرار بده كه به ريسمان [محكم] قرآن چنگ ميزنند و در [درك معاني] متشابهات به پناهگاه محكم محكمات قرآن پناه ميبرند و در زير بال قرآن به آرامش ميرسند و به وسيله نور صبحگاهي آن هدايت ميشوند.»
3. مستجاب الدعوه بودن
ثابت بناني نقل ميكند: من و گروهي از عبادتگران بصره (ايوبِ سجستاني، صالح مري، عتبة الغلام، حبيب فارسي و مالك بن دينار) به حج رفتيم و ديديم مردم از شدّت تشنگي و بيآبي در مضيقه و فشارند. آنان به ما متوسل شدند و ما به سوي كعبه رفتيم و پس از طواف، با تضرع از خدا تقاضاي باران كرديم، اما دعاي ما پذيرفته نشد. در همين بين جواني كه اندوه و ناراحتي در چهرهاش پيدا بود، آمد و بعد از طواف، رو به ما كرد و گفت: مالك بن دينار و...! گفتيم: بله! گفت: يك نفر از شما را خدا دوست ندارد!؟ گفتيم: ما دعا كرديم، اجابت با اوست!
او به سوي كعبه رفت و در آنجا به سجده افتاد. در سجده ميگفت: خدايا تو را به علاقهاي كه به من داري، اينها را از باران سيراب كن. هنوز دعايش تمام نشده بود كه باران همچون دهانه مشك باريدن گرفت.
گفتم: جوان! از كجا فهميدي خدا تو را دوست دارد؟ گفت: اگر دوست نداشت، به خانهاش دعوت نميكرد. حال كه دعوت كرده، فهميدم مرا دوست دارد؛ لذا او را به علاقهاش به خودم قسم دادم.
آن جوان از پيش ما رفت... از مردم مكه پرسيدم اين جوان كه بود؟ گفتند: علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليهمالسلام بود.22
4. عبادت
بزرگترين حق خدا اين است كه او را عبادت كني و چيزي را با او شريك قرار ندهي. پس اگر اين كار را با اخلاص انجام دادي، خدا بر خود لازم ميكند كار دنيا و آخرت تو را كفايت كند و هر چه از دنيا و آخرت بخواهي، برايت پاس دارد.»
آن حضرت درباره حق نماز نيز ميفرمود: «فَاَمّا حَقُّ الصَّلاةِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّها وَفادَةٌ اِلَي اللّهِ وَاَنَّكَ قائِمٌ بِها بَيْنَ يَدْيِ اللّهِ فَاِذا عَلِمْتَ ذلِكَ كُنْتَ خَليقا اَنْ تَقُومَ فيها مَقامَ الذَّليلِ الرّغِبِ الرّاهِبِ الْخائِفِ الرّاجِي الْمِسْكينِ الْمُتَضَرِّعِ؛24
حق نماز آن است كه بداني نماز شرفيابي به درگاه الهي است و تو به وسيله نماز در مقابل خدا ايستادهاي. پس هر گاه آن را دانستي، سزاوار خواهي بود كه مثل بندهاي ذليل، مشتاق، ترسناك و بيمناك [از عذاب خدا]، اميدوار [به رحمت او]، محتاج، و نالان، در برابر او بايستي.»
امام سجاد عليهالسلام درباره درجات عبادت ميفرمود: «من از خدا كراهت دارم كه او را تنها به خاطر پاداش از شبزندهداري رنگش زرد، و از گريه چشمانش سرخ، و از سجده پيشانياش برجسته، و از ايستادن در نماز پاهايش دچار ورم شده بود.
عبادت كنم، تا مانند بنده طمعكار باشم كه هر وقت طمع ثواب داشت، عبادت كند وگرنه عبادت نكند. و كراهت دارم كه از ترس عذابش عبادت كنم، تا مانند بنده بدي باشم كه اگر نترسيد كاري نميكند.» سؤال شد: پس به چه منظور خدا را ميپرستي؟ فرمود: «براي اينكه او با كرامتها و نعمتهايش شايسته عبادت است.»25
در مقام عمل نيز امام سجاد عليهالسلام عابدترين فرد روزگار بود. تا آنجا كه مالك بن انس درباره آن حضرت ميگفت: به من خبر رسيده كه علي بن الحسين عليهالسلام هر شب و روز هزار ركعت نماز ميخواند.26 و ابن ابي الحديد ميگفت: «كانَ الْغايَةَ فِي الْعِبادَةِ؛27 نهايت در عبادت كردن بود.» براي همين، او به زينالعابدين مشهور شد.
امام باقر عليهالسلام ميفرمود: «بَلَغَ مِنَ الْعِبادَةِ ما لَمْ يَبْلُغْهُ اَحَدٌ وَقَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَرَمَضَتْ عَيْناهُ مِنَ الْبُكاءِ وَدَبَرَتْ جَبْهَتُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرَمَتْ قَدَماهُ مِنَ الْقِيامِ فِي الصّلاةِ؛28 از عبادت به جايي رسيده بود كه كسي نرسيده بود. از شبزندهداري رنگش زرد، و از گريه چشمانش سرخ، و از سجده پيشانياش برجسته، و از ايستادن در نماز پاهايش دچار ورم شده بود.»
ديگر ويژگيهاي امام سجّاد عليهالسلام را در بخش بعدي اين مقاله تبيين خواهيم كرد.
ادامه دارد... .
پی نوشت :
10. اعراف/160.
11. اعراف/117 و 107.
12. نمل/12.
13. مريم/30.
14. زندگاني امام زينالعابدين، مقرم، ص86. به نقل از: دلائل الامامة، ص91. نظير نشان دادن بهشت و جايگاه آخرت را ميتوان در مورد امام حسين عليهالسلام كه جايگاه بهشتي را به يارانش نشان داد، يا امام هادي عليهالسلام كه به صالح بن سعيد نشان داد، يا رفتار حضرت موسي عليهالسلام كه مقامات بهشتي ساحراني را كه به او ايمان آوردند، به آنان نشان داد.
15. مدينة المعاجز، ص318.
16. محاسن برقي، ج1، ص16.
17. نهاية الارب في فنون الادب، ج21، ص331.
18. بحارالانوار، ج46، ص107.
19. اصول كافي، ج2، ص616.
1. ميزان الحكمة، ج1، ص169(الامامة)، به نقل از نوادر راوندي، ج3، ص193.
2. انعام/73.
20. تحليلي از زندگاني امام سجاد عليهالسلام ، باقر شريف قرشي، ص5؛ اصول كافي، ج2، ص602.
21. صحيفه سجاديه، دعاي 41.
22. بحارالانوار، ج11 (ترجمه زندگي امام سجاد عليهالسلام و امام باقر عليهالسلام )، ص38.
23. تحف العقول، ص184 به بعد.
24. همان.
25. تفسير امام حسن عسكري عليهالسلام ، ص132.
26. تهذيب الكمال، ج20، ص390.
27. شرح نهجالبلاغه، ج1، ص27.
28. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص148؛ ارشاد، مفيد، ص255.
3. تفسير نورالثقلين.
4. زندگاني امام زينالعابدين، عبدالرزاق مقرم، ص435، به نقل از فصول المختاره، ج1، ص7.
5. اثبات الهداة، ج5، ص235.
6. سير اعلامالنبلاء، ج4، ص389.
7. بحارالانوار، ج25، ص194. 8. صحيفه سجاديه، دعاي 47.
9. آلعمران/49؛ مائده/110؛ اعراف/108.