تشرفات به محضر امام زمان(علیه السلام)- (5)

دلاک و خدمت به پدر آقا شیخ باقر نجفی، از شخص صادقی که دلاک بود، نقل می کند: ایشان پدر پیری داشت و در خدمتگزاری او کوتاهی نمی کرد و همیشه مواظب خدمت به او بود مگر در شبهای چهارشنبه که به آرزوی دیدن امام زمان (علیه¬السلام) به مسجد سهله می رفت. پس از مدتی رفتن به مسجد سهله را ترک کرد. از او پرسیدم: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کرده ای؟! گفت: چهل شب
دوشنبه، 28 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشرفات به محضر امام زمان(علیه السلام)- (5)
تشرفات به محضر امام زمان(علیه السلام)- (5)
تشرفات به محضر امام زمان(علیه السلام)- (5)

نويسنده: محدث نوری (رحمت الله علیه)

دلاک و خدمت به پدر

آقا شیخ باقر نجفی، از شخص صادقی که دلاک بود، نقل می کند:
ایشان پدر پیری داشت و در خدمتگزاری او کوتاهی نمی کرد و همیشه مواظب خدمت به او بود مگر در شبهای چهارشنبه که به آرزوی دیدن امام زمان (علیه¬السلام) به مسجد سهله می رفت. پس از مدتی رفتن به مسجد سهله را ترک کرد. از او پرسیدم: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کرده ای؟! گفت: چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم. وقتی شب چهارشنبه ی آخر رسید، دیر حرکت کردم و نیمه ی شب ناگاه شخص عربی را دیدم که بر اسبی سوار است و به طرف من می آید. وقتی به من رسید به زبان عربی محلی با من سخن گفت و از مقصدم پرسید. گفتم: به مسجد سهله می روم، ایشان به من گفتند: چه در جیب داری؟ گفتم: هیچ! دو مرتبه تکرار کردند همان جواب را دادم، با رسوم با تندی فرمودند! دست در جیبم کردم و مقداری کشمش که برای بچه ام خریده بودم و فراموش کرده بودم به او بدهم را یافتم. آنگاه ایشان سه مرتبه به من فرمودند: اوصیک بالعود، اوصیک بالعود، اوصیک ¬بالعود (در زبان عربی به پدر پیر عود می¬گویند.) یعنی تو را نسبت به پدر پیرت سفارش می کنم و از نظرم غایب گردیدند. آن گاه متوجه شدم که ایشان حضرت مهدی(علیه السلام) بودند و باز فهمیدم که آن حضرت راضی بر جدایی من از پدرم حتی در شبهای چهارشنبه نیستند. لذا دیگر به مسجد سهله نرفتم.
منبع: نجم الثاقب




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.