داستانی از روس‌ها

چطور به همسایه عسل دادند

در روزگار پیشین، مردی روستایی، کندوی عسلی داشت. در همان ده، در همسایگی مرد روستایی، شخصی بود که خیلی عسل دوست داشت. زنِ آن مرد پسری زایید و او مرد روستایی را دعوت کرد. مرد روستایی هم مقداری عسل برای
چهارشنبه، 29 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
چطور به همسایه عسل دادند
 چطور به همسایه عسل دادند

 

نویسنده: آ. ک. باریشنیکوا (کوپر یانیخا)
مترجم: روحی ارباب



 

 داستانی از روس‌ها

در روزگار پیشین، مردی روستایی، کندوی عسلی داشت. در همان ده، در همسایگی مرد روستایی، شخصی بود که خیلی عسل دوست داشت. زنِ آن مرد پسری زایید و او مرد روستایی را دعوت کرد. مرد روستایی هم مقداری عسل برای او برد. روز بعد، آن مرد باز نزد روستایی آمد و از او عسل خواست. یک هفته بعد، باز به سراغ عسل آمد. این کار دائم تکرار می‌شد. مرد روستایی تصمیم گرفت که به همسایه‌ی حریص درس خوبی بدهد و گفت:
- خودت برو و هر قدر عسل می‎‌خواهی، بردار.
همسایه‌ی حریص خوشحال شد و با خود گفت:
- حالا دیگر هر چه بخواهم، می‌برم.
همسایه را کنار درخت بلوطی آورد که در آن جا لانه‌ی زنبورها بود. به او گفت:
- برو بالای درخت و هر چه می‌خواهی بردار، ولی مواظب باش زنبورهای مرا دشنام ندهی؛ چون که اگر چنین کاری کنی، آن‌ها خشمگین می‌شوند.
همسایه بالای درخت بلوط رفت و مرد روستایی هم نردبان را برداشت. زنبورها به او هجوم بردند و نیشش زدند. همسایه‌ی حریص نتوانست تحمّل کند و فریاد زد:
- بیایید کمک کنید!
مرد روستایی به او بیل داد.
همسایه فریاد زد:
- فایده ندارد.
مرد روستایی به او کلنگ داد.
همسایه فریاد زد:
- فایده ندارد.
همسایه دیگر طاقتش طاق شد و از روی درخت بلوط پایین پرید و گفت:
- چه زنبورهای شروری!
از آن به بعد، دیگر همسایه‌ی حریص عقب عسل مجّانی نرفت.
منبع مقاله :
باریشنیکوا (کوپر یانیخا)، آ.ک؛ (1382)، داستانهای روسی، ترجمه‌ی روحی ارباب، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط