در خانه خدا
نويسنده:کاظم مقدم
چون صدر كاينات و خلاصه موجودات هجرت كرد از مكه به مدينه و مسجد بنا كرد، مهاجران هر يك در پهلوي مسجد خانه ساختند و دري در مسجد گشادند. چون اسلام قوي شد، جبرئيل آمد كه حق تعالي مي فرمايد كه درهايي كه در مسجد گشاده اند، برآرند. جماعتي از صحابه گفتند: همانا اين خطاب با ما نباشد. اول كسي كه ساز آن كرد كه در بر آرد، شاه مردان بود. خواجه صلي الله عليه و آله و سلم به حجره فاطمه در آمد و علي را گفت : اي علي ! اين خطاب نه با توست ، زيرا كه تو از مني و من از تو: انت مني و انا منك . عباس آمد كه مرا چه مي فرمايي ؟ گفت : در، برآر. گفت : چرا در علي گشاده مي گذاري و در مرا بر مي آري ؟ رسول صلي الله عليه و آله و سلم گفت : اي عم ! حكم خدا گردن بايد نهاد، جبرئيل حاضر است ، مي فرمايد كه اي عم رسول خدا! اگر ببيني منزلت علي را به نزديك حق تعالي ، و محل شريف او را به نزديك فرشتگان مقرب ، و بزرگي او را در اعلا عليين ، آنچه اينجا مي بيني اندك شمري . اگر اهل آسمانها و زمينها علي را دشمن دارند، حق تعالي همه را هلاك كند و اگر جمله كافران علي را دوست دارند، حق تعالي ايشان را توفيق ايمان دهد و بر ايشان رحمت كند.
دوستي علي در هر ترازو كه نهند راجح آيد بر جمله سيئات او و دشمني علي بر هر ترازو كه نهند راجح آيد بر جمله حسنات او. عباس تسليم و راضي شد. جبرئيل رسول را خبر داد كه جمله فرشتگان بر عباس صلوات دادند از براي تسليم و رضاي وي در فضيلت علي . پس عمر پيش رسول آمد و گفت : يا رسول الله ! اجازت هست كه سوراخي بگذارم كه در جمال مبارك تو بنگرم . گفت : نه . گفت : آن مقدار كه يك چشم بر آنجا نهم . گفت : نه . منافقان چون بديدند كه در علي بگشاد و درهاي ديگران برآورد. گفتند: الا ان محمدا قد ضل في علي . محمد در حق علي گمراه شد. حق تعالي اين آيت فرستاد كه : والنجم اذا هوي ما ضل صاحبكم و ماغوي رسول صلي الله عليه و آله و سلم به منبر برآمد و گفت : والله ما سددت ابوابكم و لافتحت باب علي بل الله سد ابوابكم و فتح باب علي . به خدا كه من نفرمودم كه درهاي شما برآرند و در علي بگذارند خداي تعالي فرمود كه در شما برآرند و در علي بگذارند؛ پس حكم را گردن نهيد تا به خشم و عذاب او گرفتار نشويد.
منبع: داستان عارفان
دوستي علي در هر ترازو كه نهند راجح آيد بر جمله سيئات او و دشمني علي بر هر ترازو كه نهند راجح آيد بر جمله حسنات او. عباس تسليم و راضي شد. جبرئيل رسول را خبر داد كه جمله فرشتگان بر عباس صلوات دادند از براي تسليم و رضاي وي در فضيلت علي . پس عمر پيش رسول آمد و گفت : يا رسول الله ! اجازت هست كه سوراخي بگذارم كه در جمال مبارك تو بنگرم . گفت : نه . گفت : آن مقدار كه يك چشم بر آنجا نهم . گفت : نه . منافقان چون بديدند كه در علي بگشاد و درهاي ديگران برآورد. گفتند: الا ان محمدا قد ضل في علي . محمد در حق علي گمراه شد. حق تعالي اين آيت فرستاد كه : والنجم اذا هوي ما ضل صاحبكم و ماغوي رسول صلي الله عليه و آله و سلم به منبر برآمد و گفت : والله ما سددت ابوابكم و لافتحت باب علي بل الله سد ابوابكم و فتح باب علي . به خدا كه من نفرمودم كه درهاي شما برآرند و در علي بگذارند خداي تعالي فرمود كه در شما برآرند و در علي بگذارند؛ پس حكم را گردن نهيد تا به خشم و عذاب او گرفتار نشويد.
منبع: داستان عارفان