مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
ادغام یا حق مالکیت
ادغام یا حق مالکیت دو راه متداولی است که برای دنبال کردن استراتژی های مختلف است. یک ادغام وقتی انجام می شود که دو سازمان با اندازه ی برابر متحد شوند و یک مؤسسه را تشکیل دهند. یک حق مالکیت وقتی ایجاد می شود که یک سازمان بزرگ یک کارخانه ی کوچک را خریداری کند یا به طور عکس. وقتی یک ادغام یا حق مالکیت برای هر دو طرف مناسب نباشد، آن را می توان ادغام خصومت آمیز( takeover یا hostile takeover) نامید. به طورعکس، اگر حق مالکیت برای هر دو کارخانه مناسب باشد، آن می تواند ادغام دوستانه نامیده شود. البته بیشتر ادغام ها دوستانه هستند.در سال 2009، مثال های زیادی در مورد ادغام ها و حق مالکیت های خصومت آمیز وجود دارد. شرکت دارویی Roche Holding AG در سال2009، 44.2 5 از سهام شرکت Genentech را خریداری کرد. این یک حق مالکیت خصومت آمیز بود. مدیر کل Genentech به طور قوی اصرار داشت که پیشنهاد Roche Holding AG مورد قبول واقع نشود. او می گوید که پیشنهاد 40 میلیارد دلاری Roche Holding AG کافی نیست. مدیر کل Genentech می گوید که ارزش سهام این کارخانه در آن زمان برابر با 112 دلار بر هر سهم بوده است. چند هفته بعد، Roche Holding AG پیشنهاد اول خود را که 86.50 میلیارد دلار بود به 93 میلیارد دلار رساند.
شرکت Emulex در می 2009، درخواست خرید شرکت Broadcam رو رد کرد. این در حالی است که Broadcam 40 % بیش از ارزش سهام Emulex در آن سال را پیشنهاد کرده بود. هر دوی این شرکت ها در زمینه ی فروش ادوات شبکه و سرویس های ارتباطی موجود در مراکز اطلاعاتی، کار می کردند.
به دلیل اینکه ارزش سهام دربسیاری از شرکت ها افت می کند، رقبای آنها می توانند سهام آنها را بخرند و بدین وسیله حق امتیاز آنها را در دست بگیرند. Agrium شرکت تولید کننده ی کود شیمیایی تمایل داشت تا شرکت رقیب خود یعنی صنایع CF الینویز را خریداری کند. قیمت پیشنهادی آن 3.6 میلیارد دلار بود. این مسئله منجر به پدید آمدن یک جنگ شد. در واقع DF در آن زمان یک پیشنهاد از طرف صنایع Terra نیز داشت.
مالکیت خرید منجر به خریدهایی شده است که از 15 % در سال 2007 به 6 % در سال 2008 رسیده است. این درصد اندک در سال 2009 حفظ شده است. سرمایه گذاری ها در زمینه ی حق مالکیت در شرکت های فنی در سال 2008 ، 80 % کاهش یافته است و به 26.3 میلیارد دلار رسیده است. علت این موضوع نایاب شدن منابع مالی می باشد.
کارخانه های با مالکیت خصوصی مانند شرکت Blackstone و Kohlberg Kravis Roberts که موجب پدید آمدن حق مالکیت های زیادی در سال 2006 و 2007 شده اند، اکنون با دقت بالاتری کار می کنند. یک چنین شرکت هایی امروزه تلاش می کنند تا بخش علمی – کشاورزی Dow chemical را خریداری کنند. Dow نیاز به پول دارد تا بدین وسیله ی حق مالکیت خود را در شرکت Rohm & Hass کامل کنند. Agro Science باید ارزشی بین 7 تا 10 میلیارد دلار داشته باشد. یک کارخانه ی سویسی که Syngenta AG نامیده می شود نیز علاقه مند به ایجاد حق امتیاز در شرکت Agro Science است.
در تمام سال 2008، کسر ادغام جهانی و حق مالکیت ها به 29 % کاهش می یابد. این مقدار به 3.06 میلیارد دلار می رسد. این مقدار برابر با مقدار بدست آمده در سال 2005 است. معاملات بزرگ که در سال 2008 بسته شده است، عبارتست از حق مالکیت شرکت Mars به ارزش 23 میلیارد دلار که به شرکت Wm. Wrigley واگذار شد. شرکت InBev NV حق امتیاز شرکت Anheuser- Busch را که ارزشی برابر با 52 میلیارد دلار داشت، بدست گرفت. EDS نیز 13.2 میلیارد دلار از حق مالکیت HP را خریداری کرد.
در یک معامله ی سهام، که بین بزرگترین خانه ساز ملی بسته شد، صنایع خانه سازی Pulte اخیرا حق امتیاز Centex Crop را خریداری کرد. این ادغام برای بازار خانه سازی به عنوان یک کف مطرح می شود. میزان این معاملات سهامی در ایالات متحده ی آمریکا، درسال 2008 و 2009 ، به طور قابل توجهی افت کرد.
معاملات بسته شده در زمینه ی ادغام و حق مالکیت که بوسیله ی شرکت های مختلف ایالت متحده ی آمریکا، در سال 2008، بسته شده است، نسبت به سال 2007، کاهش یافته است. میزان این افت در فرانسته 15 % و در انگلیس، 67 % بوده است.
کارخانه های با سرمایه ی مالی خوب، مانند Marubeni و Itochu در ژاپن در سال 2008، 231 % رشد داشته است. این شرکت ها در چین به میزان 101 % افزایش رشد داشته اند. شرکت های ژاپنی در کل 77.8 میلیارد دلار در سال 2008 برای حق مالکیت شرکت های سایر کشورها، پرداخت کرده اند. این مقدار سه برابر پولی است که در سال 2007 پرداخت کرده اند. Teruo Asada رئیس هیئت مدیره ی شرکت Marubeni در ژاپن می گوید که زمان های سخت معمولا بوسیله ی فرصت ها دست به دست می شوند.
با توجه به گزارش Strategas Research Partners، 168 تا از 419 شرکت غیر مالی در S&P دارای حداقل 1 میلیارد پول نقد ( برای هر شرکت) هستند و 16 تا از آنها نیز دارای پول نقدی برابر با 10 میلیارد دلار هستند. Exxon/Mobile دارای 32 میلیارد دلار پول نقد است. Cisco System دارای 29.5 میلیارد دلار و اپل دارای 25.6 میلیارد دلار پول نقد است.
بزرگترین شرکت نرم افزار تجاری در دنیا که اوراکل نامیده می شود، یکی دیگر از شرکت های ثروتمندی است که در طی 12 ماه گذشته، 12 حق امتیاز را خریداری کرده است. شرکت هایی مانند mValent، Tacit Software، Primavera System، Advanced Visual Tech، ClearApp،Skywire Software، AdminServer و Empirix از جمله شرکت هایی هستند که جدیدا بوسیله ی این شرکت خریداری شده اند. بسیاری از شرکت های با محصولات با کیفیت، به دلیل رکود اقتصادی، در فروش مشکل دارند. اراکل بازار پایگاه های اطلاعاتی را در دست دارد.
اسب سفید لغتی است که به کارخانه ای اتلاق می شود که بوسیله ی چند شرکت پیشنهاد حق مالکیت دریافت کرده است. برای مثال، در سال 2009، Palo Alto یک شرکت درمانی در کالیفورنیا که داروهای درمان بیماری های قلب تولید می کند، بوسیله ی شرکت ژاپنی Astellas Pharma پیشنهادی این چنینی دریافت کرد. سپس سهام این شرکت کالیفورنیایی بوسیله ی یک قرار داد به Forest city یک شرکت تحقیقاتی در کالیفورنیا واگذار شد. شرکت Gilead که به خاطر داروی ضد HIV معروف است، بعد از انجام آنالیزهای فراوان به سمت تجارت داروهای مربوط به بیماری های قلب، حرکت کرد.
تمام واگذاری ها موفقیت آمیز و مؤثر نیستند. Pricewaterhouse Coopers LLP اخیرا به دنبال واگذاری بود و فهمید که متوسط سهام حق مالکیت 3.7 % کمتر از گروه همتای خود در سال آخر بوده است. BusinessWeek و Wall Street Journal واگذاری های انجام شده را مورد ارزیابی قرار داده اند و فهمیده اند که تفریبا 50 % از ضرر به سهام داران برگشت داده شده است. Warren Buffett زمانی در یک محاسبه گفت که هزینه های خرید بالای سهام یک شرکت فوق العاده، تقریبا 60 % نتایج مأیوس کننده ی تولید است و حداقل 20 % از این مقدار حباب است. بنابراین، یک ادغام میان دو کارخانه می تواند مزیت های بیشتری داشته باشد اما قیمت و استدلال ها باید قانونی باشد. برخی از دلایل کلیدی در مورد ادغام ها و حق امتیازهای زیادی در جدول 5-8 نشان داده شده است.
در بین ادغام ها، حق مالکیت ها و مالکیت های به زور که در سال های اخیر انجام شده است، ادغام ها در صنایع یکسان، غالب است. در بسیاری صنایع ادغام عمومی بازار اتفاق می افتد مخصوصا در زمینه ی بانکداری، بیمه، صنایع دفاعی و مراقبت های قلبی، و همچنین صنایع غذایی، خطوط هوایی، نشر ، کامپیوتر، خرده فروشی ها، سرویس های مالی و بیوتکنولوژی. برای مثال، شرکت Uranium SXR شرکت uranium miner UrAsia Energy را که رقیب خود هست، خریداری کرد و سومین شرکت بزرگ تولید اورانیوم را بعد از شرکت های Cameco ایجاد کردند. به طور مشابه، Sa Tenaris که در Luxembourg پایه گذاری شده است و بزرگترین تولیدکننده ی لوله های فولادی مورد استفاده در صنایع اکتشاف و تولید نفت خام می باشد، اخیرا حق مالکیت شرکت Hydril را خریداری کرد.
جدول 5-9 برخی از ادغام ها و حق مالکیت های اتخاذ شده در سال 2009 را ارائه می دهد. این ادغام ها و حق مالکیت ها، دارای مزیت های بالقوه ای است که در جدول 5.10 آورده شده است.
درخواست حق مالکیت اخیر Johnson & Johnson (J&J) از Mentor که برابر با 1.07 میلیارد دلار بوده است، 92 % حق پرداخت قیمت نهایی Mentor قبل از آشکار شدن قرار داد است، اما این مقدار 23 % کمتر از قیمتی است که با استفاده از روش ارزیابی، تخمین زده شده است. بسیاری از شرکت ها، مجبورند تا بالاجبار واگذار شوند، بنابراین، کارخانه های با نقدینگی بالا مانند J&J و Apple می توانند این قرارداده ها را ببندند. J&J وقتی Omrix Pharmaceuticals را در سال 2009 خریداری کرد، دارای نقدینگی 14 میلیارد دلار بوده است. پس بزرگترین شرکت دارویی- بهداشتی دنیا یعنی J&J شرکت Mentor را به میزان 1.07 میلیارد دلار، خریداری کرد. Bristol Myers رئیس هیئت مدیره ی James Cornlius اخیرا گفته است که این شرکت دنبال انعقاد 6 یا 7 سند حق مالکیت به ارزش س9 میلیارد دلار است.
حجم ادغام هایی که سالانه در دنیا انجام می شود به صورت نمایی در حال افزایش است و از 1 تریلیون دلار بیشتر شده است. ازدیاد ادغام های انجام شده بوسیله ی شرکت هایی مورد حمایت قرار می گیرند که نیاز به افزایش سهم بازار، بازده، توان قیمت گذاری هستند و می خواهند جهانی شوند.
یک LBO( خریدهای تحت نفوذ) وقتی انجام می شود که سهام داران یک شرکت بوسیله ی مدیریت شرکت و سایر سرمایه گذاران خصوصی، فراخوانده شوند. علاوه بر تلاش برای جلوگیری از واگذاری های اجباری، سایر دلایل برای آغاز یک LBO، عبارتست از تصمیم گیری های مدیران ارشد و دریافت قیمت های خیره کننده ی از طرف رقبا می باشد.
مزیت های پیشنهادهای جدید
مزیت های پیشنهادهای جدید به مزیت هایی اشاره دارد که یک کارخانه ممکن است با وارد کردن به یک بازار جدید یا توسعه ی محصولات یا سرویس های جدید، بدست آورد. همانگونه که در جدول 5-11 نشان داده شده است، برخی مزیت های اول بودن، عبارت است از دستیابی ایمن به منابع کمیاب، به دست گرفتن تکنولوژی های جدید در زمینه ها و موضوعات کلیدی، و بدست آوردن سهم بازار مناسب و قرارگیری در موقعیت مناسب بازار. مزیت های پیشنهاده های اول این است که شرکت زمینه ی وسیع و گسترده ای در پیش رو دارد و می تواند در موقیت بسیار مناسبی قرار گیرد. اول بودن می تواند در زمان هایی عاقلانه باشد که موارد زیر اتفاق افتد:1) شمایل کارخانه ساخته شود و شهرت آن بوسیله ی خریداران ایجاد شود.
2) مزیت های هزینه ای با استفاده از تکنولوژی های جدید، شرکت های جدید، کانال های توزیع جدید و ... حاصل شود.
3) ایجاد مشتری های پرو پا قرص و
4) تقلید و کپی سازی انجام شده بوسیله ی رقبا
برای حمایت مزیت های رقابتی ایجاد شده بوسیله ی پیشنهاد های اول، یک چنین کارخانه هایی نیازمند این هستند که سریع یادگیری کند. به هر حال، ریسک هایی وجود دارد که مختص اول بودن است. این ریسک ها عبارتند از مسائل غیر منتظره و پیش بینی نشده و هزینه های که به دلیل اول بودن و جدید بودن رویه، تحمیل می گردد. بنابراین، اول نبودن یا به عبارتی دنباله روی سریع می تواند در زمان هایی مؤثر باشد که یک کارخانه می خواهد سریعا محصولات کارخانه ی پیش رو را کپی برداری کند. اگر تکنولوژی به سرعت پیشرفت کند، شرکت های دنباله رو می توانند به دنبال محصولات شرکت های پیش رو باشند و نسل های دوم از محصولات را تولید کنند. به هر حال، دنباله روها معمولا به شرکت های پیش رو وابسته اند و گاها اشتباهات فنی و تاکتیکی زیادی انجام می دهند. این وضعیت اغلب رخ نمی دهد بنابراین مزیت های اول بودن، محدودیت های اول بودن را جبران می کند. شرکت اپل مثال خوبی از شرکت های پیش گام است.
تحقیقات مدیریت استراتژیک نشان می دهد که مزیت های اول بودن در زمانی که شرکت ها تقریبا دارای اندازه و منابع مشابهی هستند، در بهترین حالت خود است. اگر رقبا دارای اندازه ی یکسانی نباشند، رقبای بزرگتر می توانند صبر بیشتری داشته بانشد، در حالی که سایرین تحمل انجام اشتباه و همچنین سرمایه گذاری های آنچنانی را ندارند.
مشارکت با منابع خارجی (outsourcing)
مشارکت تجاری با منابع خارجی (BPO) به سرعت در تجارت های جدیدی در حال رشد است که در آنها شرکت ها دارای عملکرد های چند گانه (مانند منابع انسانی، سیستم های اطلاعاتی، صورت پرداخت ها، حسابداری، سرویس های مشتری و حتی بازاریابی سایر شرکت ها) هستند. شرکت هایی که از مشارکت با منابع خارجی بهره می گیرند، به دلایل زیر دارای فعالیت های کارکردی هستند:
1) این رویه ارزان قیمت تر است
2) این رویه به شرکت اجازه می دهد تا بر روی تجارت مرکزی خود تمرکز کنند.
3) این رویه شرکت را قادر می سازد تا سرویس دهی بهتری ارائه دهد.
سایر مزیت های این است که استفاده از این استراتژی
1) به کارخانه اجازه می دهد تا خود را با مهیاکنندگان خوب جهانی همراه کند
2) موجب می شود تا کارخانه نسبت به نیازهای مختلف مشتریان، انعطاف پذیرباشند
3) به کارخانه اجازه می دهد تا بر روی سایر فعالیت های زنجیره ای داخلی تمرکز کنند. در واقع این فعالیت ها برای مزیت های رقابتی، حیاتی هستند.
BPO یعنی حصول استراتژی هایی که مشابه با شریکان و همکاران شرکت ها می باشد. بازار BPO در جهان به صورت سالانه از 173 میلیارد دلار بیشتر می شود.
بسیاری از کارخانه ها مانند Dearborn، شرکت Visteon میشیگان و شرکت J.P.Morgan عملیات های کامپیوتری خود را با IBM به صورت مشارکت با منابع خارجی در آورده اند. این شرکت با شرکت هایی مانند Electric Data System و شرکت Computer Science در زمینه ی مشارکت با منابع خارجی، رقابت می کند.
شرکت تجاری 3M Corp تمام فرایند های تولید خود را با شرکت Flextronics International به صورت مشارکت با منابع خارجی در آورده است. 3M همچنین تمام فرایند ساخت و طراحی محصولات بی کیفیت خود را با ساخت یک شرکت در تایوان، به صورت مشارکت با منابع خارجی در آورده است.
شرکت های اروپایی و آمریکایی برای بیش از یک دهه، منابع خود را به صورت مشارکت با منابع خارجی در آورده اند اما بخش های تحقیقات و توسعه ی خود را در خانه حفظ کرده اند. به هر حال، یک تعداد از کارخانه ها امروزه طراحی محصولات خود را به صورت مشارکت با منابع خارجی در آورده اند و آن را در اختیار طراحان آسیایی قرار داده اند. چین و هند، به بزرگترین فروشندگان تکنولوژی تبدیل شده اند. برای شرکت هایی مانند HP، Dell، سونی، اپل، Kodak، موتورولا، نوکیا، اریکسون، Lucent، Cisco و Nortel طراحی های مربوط به کامپیوترهای شخصی و دوربین های فیلم برداری را به چین و هند صادر کرده اند.
شرکت های تقریبا 68 میلیارد دلار را برای انجام کارهای مربوط به مشارکت در منابع خارجی، به شرکت های دیگر، پرداخت کرده اند، اما جزئیات کار زیاد مشخص نمی باشد. برخی از قراردادهای مشارکت منابع خارجی انجام نمی شوند مثلا قرارداد J.P Morgan با IBM و قرار داد Dow Chemical با Electronic Data Systems. همه ی قراردادههای مربوط به مشارکت منابع خارجی نیز بعد از چند سال رها می شوند. شرکت های Dell و Lehman Brothers Holding اخیرا تصمیمات در زمینه ی انتقال مراکز خود به هند را بعد از تمرد مشتری، لغو کرده اند. هند به یکی از مکان های فعال در زمینه ی مشارکت در منابع خارجی تبدیل شده است. شرکت Sprint Nextel در سال 2009، مدیریت شبکه ی تلفنی خود را با کارخانه ی سوئدی Telefon A B L M Ericsson به صورت مشارکت مدیریت منابع خارجی در آورد. این کار موجب انتقال بیش از 6000 کار از ایالات متحده ی آمریکا به سوئد شد. بر اساس این، شرکت هایی مانند Overland Park، Kansas، Sprint از روش مشارکت منابع خارجی برای آزاد کرن منابع خود استفاده کردند و بدین صورت، تمرکز بر روی نواحی مانند توسعه و بازاریابی محصول و مشارکت استراتژیک، را افزایش دادند. Ericsson و Alcatel-Lucent SA و Nokia- Simens Networks، به طور فراوان قراردادهای سرویس دهی را به دادگاه گشانده اند تا بدین صورت قیمت ادوات ارتباطاتی را کاهش دهند.
مدیریت استراتژی در سازمان های زیان ده و دولتی
فرایندهای مدیریت استراتژیک به طور مؤثر بوسیله ی سازمان های دولتی و زیان ده مانند Girl Scout، Red Cross، باشگاه ها، نهادهای آموزشی، نهاد های پزشکی، بخش های عمومی، کتابخانه ها، آژانس های دولتی و کلیساها، مورد استفاده قرار گرفته است. بخش های زیاد ده، بطور شگفت آور بیشترین تعداد افراد را در آمریکا به خدمت گرفته است. بسیاری از سازمان های زیان ده و دولتی به سازمان ها و شرکت های خصوصی تبدیل می شوند و با اینکار میزان ابداع، انگیزه و توان تولید در آنها بالا می رود..با مقایسه ی شرکت ها در زمینه ی سوددهی، این نکته فهمیده می شود که سازمان های زیاد ده و دولتی کلا به بودجه های خارجی وابسته هستند. مخصوصا برای این سازمان ها، مدیریت استراتژی یک وسیله ی استثنایی برای توسعه و بررسی نیازهای مالی این بخش هاست.
سازمان های آموزشی
سازمان های آموزشی به طور مکرر از روش ها وجنبه های مدیریت استراتژی استفاده می کنند. Richard Cyert رئیس اسبق دانشگاه Carnegie Mellon می گوید: من اعتقاد دارم که در دانشگاه ما بهتر از هر جایی از مدیریت استراتژی استفاده می شود". شیفت جمعیتی از شمال و غرب میانه به جنوب شرقی و غرب نیز یک فاکتور است که بر آن دسته از نهاد های سازمان های آموزشی اثر بد گذاشته است که نقشه ای برای تغییر نحوه ی نام نویسی ندارد. دانشگاه Ivy League در شمال شرقی بیشتر دانشجویانی را می پذیرد که از جنوب شرقی یا غرب هستند. این رویه بیان کننده ای این است که یک تغییر قابل توحه در محیط رقابتی جذب دانشجو، ایجاد شده است.مدرک های دانشگاهی آن لاین متداول شده است و این نشاندهنده ی ایجاد یک خطر برای دانشگاه های سنتی می باشد. شما می توانید بچه ی خود را در رختخواب بگذارید در حالی که به مدرسه می رود. این گفته ی Andrew Rosen (رئیس هیئت مدیره ی مرکز آموزشی Kaplanیکی از بخش های شرکت Washington Post) است.
سازمان های درمانی
صنعت بیمارستانی آمریکا با هزینه ای برابر با 200 میلیارد دلار، دارای سود خالص در حال افول، ظرفیت های بلا استفاده، کاغذبازی های ملال آور، برنامه ریزی ضعیف و استراتژی های متنوع سازی مختلف، هزینه های درمانی بالا، کاهش حمایت های فدرال و گردش معاملات بالا می باشد. اهمیت این مشکل با کاهش 20 % استفاده از بستری شدن ها در سال، نشان داده می شود. سرعت پرشدن در حال افول، بی نظمی ها و رشد نوسانات در سازمان های متصدی سلامتی، مراکز درمان های اورژانسی، مراکز عمل های سرپایی، مراکز تشخیصی و سایر مسائل، مسائل پیش روی سلامتی است. بسیاری از موسسات پزشکی خصوصی و تحت حمایت های ایالتی، مشکل مالی دارند که این مشکلات نتیجه ای از استفاده از زوش های غیر فعال سنتی به جای روش های فعال می باشد.بیمارستان ها در اصل به مکان هایی می گفتند که مبتلایان به سل، آبله، سرطان، التهاب ریه و مریضی های عفونی بستری می شدند، اما استراتژی کنونی تشخیص و درمان بیماری های مضمن می باشد. بیمارستان ها شروع کردند سرویس دهی به بیماران را در منازل انجام دهند نه اینکه بیمار را به خانه ببرند. و امروزه مراقبت های پزشکی بیشتر در خانه تمرکز پیدا کرده است نه در فضای بیمارستان. مراقبت های مزمن نیازمند امکانات درمانی و مانیتورهای الکترونیکی در خانه است. استفاده کنندگان این سرویس دهی های سیار، شبکه های سرویس دهی غیر متمرکز و آزمایش های آزمایشگاهی را دوست دارند. یک استراتژی بیمارستانی موفق برای آینده، نیازمند همکاری عمیق تر با دکترهای داروساز است. این افراد نسبت به بیمارستان در تقدم قرار دارند.
استراتژی های کنونی که در بسیاری از بیمارستان ها دنبال می شود، عبارتست از ایجاد سرویس های سلامتی در خانه ها، فرستادن پرستاران به خانه، تشکیل مراکز توان بخشی. استراتژی های تجمیع وارونه که برخی از بیمارستان ها دنبال می کنند، شامل ارائه ی خدمات آمبولانسی، سرویس های انهدام زباله و سرویس های تشخیصی می باشد. میلیون های انسان هر ساله در مورد بیماری های مزمن، سرچ می کنند، این مسئله موجب ایجاد یک شیفت قابل توجه در تعادل قدرت میان دکتر، بیمار و بیمارستان می شود. تعداد افرادی که از اینترنت برای دریافت اطلاعات پزشکی استفاده می کنند، بسرعت در حال افزایش است. یک بیمار که از اینترنت استفاده می کند، می تواند اطلاعاتی بدست آورد که فراتر از اطلاعات دکتر و خود است زیرا هیچ کس نمی تواند خود را با میلاردها نتایج بدست آمده در زمینه ی پزشکی، به روز رسانی کند. امروزه، بیماران اغلب با یک فولدر از آخرین تحقیقات در زمینه ی بیماری و نحوه ی درمان خود ،به دفتر دکتر می روند.
ادارات و آژانس های دولتی
آژانس ها و ادارات فدرال، ایالتی، استانی مانند اداره ی پلیس، اداره ی صنعت و معدن، جنگلداری و اداره ی بهداشت، مسئول فرموله کردن، اجرا و ارزیابی استراتژی های مربوط به استفاده از پول هایی هستند که مالیات دهندگان پرداخت کرده اند. جنبه های مدیریت استراتژی عموما در این بخش ها مورد نیاز است و بنابراین با استفاده از آنها سازمان های دولتی قادرند به صورت مؤثر کار کنند.استراتژی های مورد استفاده در سازمان های دولتی دارای استقلال داخلی کمتری نسبت به استراتژی های اجرا شده در شرکت های خصوصی، هستند. مؤسسات عمومی معمولا نمی توانند تنوع لازم را در زمینه ی تجارت مربوطه ایجاد کنند و از این رو معمولا با سایر شرکت ها، ادغام می شوند. استراتژی های دولتی معمولا از آزادی کمتری در تغییر مأموریت های سازمانی یا اهداف جهت دهی، برخوردارند. قانون گزاران و سیاست گزاران اغلب دارای کنترل مستقیم و غیر مستقیم برروی تصمیم گیری ها و منابع عمده دارند. موضوعات استراتژیک در بخش های قانون گزاری، مورد بحث قرار می گیرد. این موضوعات جنبه ی سیاسی پیدا کرده و موجب می شود تا یک استراتژی بازبینی و یا با استراتژی دیگر جایگزین گردد. این مسئله در مدیریت مؤسسه های بخش عمومی، قابل پیش بینی تر است.
آژانس ها و ادارات عمومی فهمیده اند که کارمندان آنها در مورد فرصت های موجود در زمینه ی استفاده از فرایندهای مدیریت استراتژیک، هیجان زده می شوند و بنابراین، این فرایندها بر روی مأموریت، هدف، استراتژی و سیاست های سازمان، اثرگذارند. علاوه براین، آژانس های دولتی از روش های مدیریت استراتژیک استفاده می کنند تا بوسیله ی ان نیازمندی های قانونی خود در زمینه ی بودجه را تدوین کنند.
مدیریت استراتژیک در شرکت های کوچک
دلیل اینکه چرا شما رئیس خود شدن، به یک وسواس فکری تبدیل شده است، این است که کارآفرین ها به مدل های نقش آمریکایی فکر می کنند. تقریبا هر فردی می خواهد برای خود یک تجارت داشته باشد این مسئله هم در جوانان و دانشجویان مشاهده شده است و هم در کهن سالان. به دلیل اینکه در دو سال گذشته، صدها هزار نفر از کار بیکار شده اند، بسیاری از این افراد تجارت کوچک خود را آغاز کرده اند. Wall Street Journal اخیرا یک مقاله ی 10 صفحه ای در مورد نحوه ی موفقیت یک کارآفرین ارائه کرده است. نه تنها بی کاری افراد بلکه همچنین فارغ التحصیلان دانشگاه نیز در جستجوی ایجاد تجارت های خود هستند. از 15 آپریل 2009 به بعد، سازمان کسب و کارهای کوچک 1.5 میلیارد وام Recovery Actو بیش از 2 میلیارد وام دیگر به مشاغل کوچک دادند. " وقتی من برنامه ی MBA را در دانشگاه Northwestern آغاز کردم، من در مورد خود خیال بافی نکردم و فکر نکردم که یک کارآفرین می شوم، اما این مسئله بخشی از کار من است" این عبارت را Tiffany Urrechaga می گوید. "این یک موهبت است که من یک کار گرفتم زیرا من توانستم دید خود را عوض کنم.مدیریت استراتژیک یک مسئله ی حیاتی برای موفقیت شرکت های بزرگ است اما در مورد شرکت های کوچک چی؟ از آغاز کار، تمام سازمان ها دارای یک استراتژی هستند ، حتی اگر این استراتژی از عملکردهای روز به روز نتیجه گیری شده باشد. حتی اگر این شرکت به صورت غیر رسمی تأسیس شود یا تنها بوسیله ی یک نفر تأسیس شود، فرایند مدیریت استراتژیک می تواند به طور قابل توجهی رشد و ویژگی های شرکت های کوچک را بهبود دهد. به دلیل اینکه یک تعداد فزاینده از مردها و زن ها در ایالات متحده ی آمریکا در حال شروع کسب و کار خود هستند، بیشتر افراد استراتژیست شده اند و ایده های جدید بوجود آمده است.
مقالات مختلفی که در مجلات و ژورنال ها به چاپ رسیده است، بر روی جوانب مدیریت استراتژیک و کسب و کارهای کوچک تمرکز دارد. نتیجه ی اصلی این مقالات این است که فقدان اطلاعات در زمینه ی مدیریت استراتژیک یک سد جدی در زمینه ی صاحبان تجارت های کوچک است. سایر مسائل که اغلب در زمینه ی کسب و کارهای کوچک ایجاد می شود، فقدان سرمایه ی مناسب و فرصت های خارجی و چارچوب های مرجع نمونه می باشد. تحقیقات همچنین نشان می دهد که مدیریت استراتژی در شرکت های کوچک نسبت به شرکت های بزرگ، غیر رسمی است، اما شرکت های کوچک که وارد مباحث مدیریت استراتژیک می شوند، چیزهایی که نمی خواهند را انجام نمی دهند.
نتیجه گیری
خواست هر روش مدیریتی، پیش نگری است که این پیش نگری می تواند کارایی سازمان را افزایش دهد. این مسئله مخصوصا در مدیریت استراتژیک حقیقت دارد. در سرتاسر فعالیت های مدیریت استراتژیک، مدیران و کارمندان آگاهی بهتری در مورد اولویت ها و عملکردهای سازمان، بدست می آورند. مدیریت استراتژیک به سازمان اجازه می دهد تا کارا باشد اما از همه مهم تر، این مدیریت به سازمان اجازه می دهد تا اثر بخش باشد. اگر چه مدیریت استراتژیک موفقیت سازمان را تضمین نمی کند، این فرایند به جای تصمیم گیری رآکتیو، امکان تصمیم گیری پرواکتیو را می دهد. مدیریت استراتژیک ممکن است یک تغییر بنیادی در فلسفه ی برخی سازمان ها، ارائه می دهد. به نحوی که فرد توسعه دهنده ی استراتژی باید در زمینه ی سوالات و مشکلات پیش رو، تعلیم داده شود. 16 استراتژی بحث شده در این بخش می تواند یک شروع برای بسیاری از شرکت ها باشد مخصوصا اگر مدیران و کارمندان در این سازمان از نقشه ی ارائه شده، آگاهی داشته باشند و از آن حمایت کنند.استفاده از مطالب این مقاله، با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.