سه پسر عجیب

شب كه كودكان آفریقایی دور آتش می‌نشینند، پدربزرگها اغلب این داستان را برای آنها نقل می‌كنند. روزی، روزگاری مردی بود كه سه پسر عجیب داشت. نخستین پسر چنان شنوایی نیرومندی داشت كه حتی كوچكترین خش و خش
جمعه، 7 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سه پسر عجیب
 سه پسر عجیب

 

نویسنده: كتلین آرنوت




 

زیرعنوان: اسطوره‌ای از آفریقا

شب كه كودكان آفریقایی دور آتش می‌نشینند، پدربزرگها اغلب این داستان را برای آنها نقل می‌كنند.
روزی، روزگاری مردی بود كه سه پسر عجیب داشت.
نخستین پسر چنان شنوایی نیرومندی داشت كه حتی كوچكترین خش و خش ریزترین حشره‌ها در لابلای گیاهان به گوشش می‌رسید.
دومین پسر بینایی چنان خوب و نیرومند داشت كه می‌توانست حتی دانه‌ی شنی را در جاده‌ای یك فرسنگ دورتر از خود، یا مگسی را كه بر درخت موزی در آن سوی رودی پهناور می‌پرید، ببیند.
سومین پسر می‌توانست هرچه می‌دید براحتی بشمارد چه برگ درختان و چه ستارگان آسمان.
روزی این سه پسر، پدر و مادر خود را بدرود گفتند و به سفر دور و درازی رفتند.
سه برادر جز كیسه‌ای ارزن قهوه‌ای رنگ توشه‌ای برای راه خود برنداشته بودند.
رفتند و رفتند تا رسیدند به لب رودی و برای گذشتن از آن قایق یكی از ماهیگیران را اجاره كردند.
سه برادر با دقت و احتیاط بسیار در بلم جا گرفتند و كیسه‌ی ارزن را در آن نهادند. ماهیگیر پاروها را به دست گرفت و قایق را به طرف دیگر رود راند.
ناگهان نخستین پسر فریاد زد: «ایست! دانه‌ای ارزن از كیسه بیرون آمد و در آب افتاد و من صدای افتادن آن را در آب شنیدم».
دومین پسر گفت: «خوب، من در رود می‌پرم و آن را پیدا می‌كنم!» و آنگاه از قایق در آب پرید و شناكنان خود را به ته رودخانه رسانید.
در این موقع سومین پسر نگاهی به كیسه‌ی ارزن انداخت و گفت: «راست می‌گویی! من ارزنها را شمردم. یكی از آنها گم شده است. بشتاب و پیدایش كن تا به راه خو ادامه بدهیم!»
بیش از چند دقیقه طول نكشید كه دومین پسر روی آب برگشت. او كه دانه‌ی ریز ارزن را به دست داشت فریاد زد: «این هم دانه‌ی ارزن! چه خوب بود كه برادرم صدای افتادن آن را شنید!»
آن وقت دوباره در قایق نشست و دانه‌ی ارزن را در كیسه انداخت.
سومین پسر گفت: «خوب ماهیگیر! ما را به آن طرف رود برسان تا به مسافرت خود ادامه بدهیم!»
خوب بگویید بدانم به عقیده‌ی شما كدامیك از آن سه برادر باهوشتر بود. آنكه صدا را شنید یا آنكه دانه را در ته رود دید یا آنكه آنها را شمرد و گفت یكی از ارزنها كم شده است؟
منبع مقاله :
آرنوت، كتلین، (1378)، داستان‌های آفریقایی، ترجمه‌ی: كامیار نیكپور، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.