امامت در اختفا

برخي سؤال مي کنند که چرا امام زمان عليه السلام از ابتداي کودکي در نهان به سر بردند ، در حالي که وظيفه ي امام حضور در ميان مردم و ارشاد آنان است ؟ به بياني ديگر چرا امام عسکري عليه السلام فرزند خود را از هنگام ولادت ، از مردم مخفي داشت ؟ پاسخ: براي پاسخ بايد مقداري به تاريخ عصر امام حسن عسکري عليه السلام بازگرديم ؛ آن حضرت معاصر با سه نفر از حاکمان بني عباس معتز ، مهتدي و معتمد عباسي است .
شنبه، 9 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امامت در اختفا
 امامت در اختفا
امامت در اختفا

برخي سؤال مي کنند که چرا امام زمان عليه السلام از ابتداي کودکي در نهان به سر بردند ، در حالي که وظيفه ي امام حضور در ميان مردم و ارشاد آنان است ؟ به بياني ديگر چرا امام عسکري عليه السلام فرزند خود را از هنگام ولادت ، از مردم مخفي داشت ؟
پاسخ: براي پاسخ بايد مقداري به تاريخ عصر امام حسن عسکري عليه السلام بازگرديم ؛ آن حضرت معاصر با سه نفر از حاکمان بني عباس معتز ، مهتدي و معتمد عباسي است . معتمد فردي متعصب و دشمن اهل بيت پيامبر عليهم السلام بود . هرکس حوادث سال هاي 257 تا 260 را که ايام حکومت او بود ، مطالعه کند، به سفاکي و ستم او به علويين ـ خصوصاً اهل بيت پيامبر اکرم عليهم السلام ـ پي خواهد برد . از آنجا که مي دانست مهدي موعود عليه السلام با ستمگران مبارزه کرده و زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد ، جاسوس هايي از زنان قابله ـ مامايي ـ در خانه ي امام عسکري عليه السلام قرار داده بود، تا با ظاهر شدن اثر وضع حمل در هر يک از کنيزان حضرت به دستگاه حکومت اطلاع دهند ، تا هر چه سريع تر با آن مقابله کند .
فشارسياسي به امام عسکري عليه السلام و کنترل ارتباط ها و تماس ها با حضرت به حدي شديد بود که به شيعيان و اصحاب خود سفارش نموده بود تا در ملأعام کسي بر او سلام نکند ، يا با دست به او اشاره ننمايد ، زيرا در اين صورت در امان نخواهد بود . (1 )
تنها راه ارتباط با حضرت ، تجمع اصحاب در يکي از خانه ها، آن هم در تاريکي شب ، بود .
ابويعقوب اسحاق بن ابان زمان امام عسکري و ارتباط مردم با آن حضرت را چنين توصيف مي کند : « کان ابومحمد عليه السلام يبعث الي اصحابه و شيعته صيروا الي موضع کذا و کذا والي دار فلان بن فلان العشاء و العتمه في ليله کذا فانکم تجدوني هناک »؛ « امام عسکري عليه السلام کسي را به سراغ اصحاب و شيعيان خود مي فرستاد و به آنان مي فرمود : بعد از وقت عشا در فلان موضع و فلان خانه، در فلان شب جمع شويد ، که مرا در آنجا خواهيد ديد . (2 )
ابن شهر آشوب از داوود بن اسود نقل مي کند : «امام عسکري عليه السلام عصايي به من داد و فرمود : آن را به عمري بده . در بين راه عصا از دست من افتاد و شکست ، ناگهان در وسط آن مکتوبي را يافتم . خدمت امام عليه السلام رسيدم و قضيه را عرض کردم . حضرت فرمود : « هرگاه کسي را يافتي که ما را دشنام مي دهد راه خود را در پيش گير و به مأموريتي که فرستاده شده اي عمل کن ، مبادا که جواب دشنام و شماتت دشمنان ما را بدهي ، يا خودت را معرفي کني ، زيرا ما در شهر و کشور بدي هستيم ، تو را ه خود را پيش گير؛ و بدان که به طور حتم خبرها و حالات تو به ما مي رسد؛ به اين مطلب خوب دقت کن » . (3 )
محمد بن عبدالعزيز بلخي مي گويد : « يک روز در خيابان گوسفندان نشستم ، ناگاه مشاهده کردم که امام عسکري عليه السلام از منزل خود خارج شده به سوي خانه ي عمومي در حرکت است . با خود گفتم اگر با صداي بلند بگويم : اي مردم ! اين حجت خدا در ميان شما است ، او را بشناسيد ، آيا مرا خواهند کشت ؟ در اين فکر بودم که امام عسکري عليه السلام به من نزديک شد و با انگشت سبابه بر دهان مبارک خود گذاشت ، و به من فهماند که سکوت کنم . شب همان روز به خدمت حضرت شرفياب شدم . آن حضرت فرمود : يا بايد کتمان کني و يا اين که کشته خواهي شد ، جان خود را به خاطر خدا حفظ کن . » ( 4 )
شدت اختناق در عصر امام عسکري عليه السلام به حدي رسيد که اصحاب آن حضرت به توصيه ي او عمل کرده و هنگام نقل روايت تصريح به نام او نمي کردند. و لذا مقدس اردبيلي در « جامع الرواه » مي گويد : « هر روايتي که اصحاب امام عسکري عليه السلام از شخصي با عنوان «رجل» نقل کرده اند ، او امام عسکري عليه السلام است . (5)
اميد و آرزوي شيعه و پيروان اهل بيت عليهم السلام در آن عصر ، اين بود که بتوانند در راه رفت و آمد حضرت بنشينند تا شايد ، او را زيارت کنند .
يکي از شيعيان دچار شبهه ي وثنيت شده بود، در راه بازگشت امام از دارالاماره نشست ، تا شايد حضرت را مشاهده کرده و از او جواب شبهه اش را بخواهد ، که ناگهان حضرت با اشاره انگشت سبابه به او فهماند که خدا يکي است . (6) با وجود همين فشارهاي شديد سياسي بود که حضرت نظام وکالت را تأسيس کرد ، تا هم بتواند به نيازهاي مردم رسيدگي کند و هم از گرفتاري هايي که از ناحيه ي ملاقات ها براي مردم حاصل مي شد ، بکاهد .
در اين موقعيت حساس سياسي ، امام زمان عليه السلام متولد شد ؛ کسي که حجت خدا در روي زمين ، بعد از امام عسکري عليه السلام خواهد بود و دوازدهمين امامي است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و عده داده که خواهد آمد و بعد از او قيامت برپا خواهد شد ؛ کسي که قرار است به کمک و لطف و عنايت خداوند در آخرالزمان حکومت توحيدي فراگير برپا کرده و با رهبري خود زمين را پر از عدل و داد کند ؛ کسي که به جهت قيام غيرمترقبه اش، نمي تواند بيعت کسي را بر گردن گيرد ، آيا چنين امامي نبايد از ابتداي ولادت و حتي از هنگام به امامت رسيدن از ديد عموم مردم غايب باشد ، اگر چه در ميان مردم است و با آنان زندگي مي کند ؟ قطعاً بايد اين چنين باشد وگرنه برخلاف مصالح کلي عالم خواهد بود .

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج 50، ص 269، حديث 34/
2- همان، ج 50، ص 304، حديث 80.
3- ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 428، بحارالانوار، ج 50، ص 283، حديث 60.
4- بحارالانوار، ج 50، ص 289، حديث 63؛ کشف الغمه، ج 2، ص 422.
5- جامع الرواه، ج 2، ص 462.
6- بحارالانوار، ج 50، ص 293، حديث 67.

منبع: کتاب امامت در سنين کودکي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط