ضرورت تحقق حکومت جهاني

توحيدي در آخر الزمان تکامل فرد و در نتيجه ايجاد مجتمع کامل و نيز دولت و حکومت عدل در جامعه، با دو عامل اساسي تحقق پذير است : 1- عامل خارجي . 2- عامل داخلي . عامل خارجي، آن است که هر فرد از افراد جامعه و در نتيجه مجتمع، معناي عدل و کمالي را که هدف خلقت او در آن است ، بداند، و نيز راهي را که انسان بايد در رسيدن به آن هدف بپيمايد، بشناسد. از آن رو که فهم هاي بشري ، قاصر از درک اين امور است، لذا بشر در طول تاريخ، محتاج به انبيا براي هدايت و رسيدن به اهداف خود بوده است
شنبه، 9 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت تحقق حکومت جهاني
ضرورت تحقق حکومت جهاني
ضرورت تحقق حکومت جهاني

توحيدي در آخر الزمان

تکامل فرد و در نتيجه ايجاد مجتمع کامل و نيز دولت و حکومت عدل در جامعه، با دو عامل اساسي تحقق پذير است :
1- عامل خارجي .
2- عامل داخلي .
عامل خارجي، آن است که هر فرد از افراد جامعه و در نتيجه مجتمع، معناي عدل و کمالي را که هدف خلقت او در آن است ، بداند، و نيز راهي را که انسان بايد در رسيدن به آن هدف بپيمايد، بشناسد.
از آن رو که فهم هاي بشري ، قاصر از درک اين امور است، لذا بشر در طول تاريخ، محتاج به انبيا براي هدايت و رسيدن به اهداف خود بوده است. اين هدف بزرگ ، از جانب خداوند ، با ارسال پيامبران و اوصيا در طول تاريخ ، تحقق پيدا کرده است .
عامل داخلي ، همان شعور بشر به اين مسؤوليت و هدف بزرگ است. لذا به جهت رسيدن به هدف ، تحقق اين عامل داخلي در وجود انسان لازم است. اين شعور به مسؤوليت تحقق پيدا نمي کند، مگر به اين که :
الف – عقل، اهميت اطاعت خداوند و خضوع و خشوع نسبت به او را درک کند.
ب – بداند که اين اطاعت، ضامن حقيقي براي سعادت خود و جامعه و ايجاد عدل مطلق در جامعه خواهد بود.
ج- حقيقت عدل و قسط و آثار و برکات آن را بداند.
اين عامل داخلي ، با انواعش ، از دو طريق قابل پياده شدن است : يکي اين که اين ايمان و اخلاص ، در افراد جامعه به صورت معجزه ، تحقق يابد . اين احتمال با قانون معجزات منافات دارد؛ زيرا معجزه ، طريق انحصاري است، در حالي که براي رسيدن به نتيجه و هدف ، راه هاي ديگري غير از طريق معجزه وجود دارد. و نيز با اختيار انسان – که کمال او در گرو آن است – منافات دارد. در نتيجه بشر بايد خود به خود و بدون جبر ، با تجربه و ارشاد ، به سطحي عالي از فهم و شعور به آن امور برسد تا بتواند آن هدف عالي را با رهبري الهي ، پياده کند.
حال، با ملاحظه ي حالات و خصوصيات بشر ، پي مي بريم که هنوز انسان به آن سطح عالي از فهم و شعور ، براي رسيدن به آن هدف کامل ، نرسيده است؛ زيرا بشر از ابتداي خلقت ، دو شرط اساسي از شرايط تطبيق عدل کامل را نداشته است :
1- شناخت عدل به صورت کامل ؛
2- آمادگي براي فداکاري در راه تطبيق و پياده کردن عدالت، بعد از شناخت آن . اگر بر فرض بشر شرط يکم را دارا باشد، هنوز آمادگي براي شرط دوم را پيدا نکرده است.
انبيا در طول تاريخ بشر ، متکفل اين دو شرط بوده و مردم را به غرض اساسي از ايجاد بشر که همان حکومت عدل جهاني و الهي است، بشارت داده اند.
خداوند متعال مي فرمايد : (و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون) ؛ «ما ، بعد از تورات در زبور داوود نوشتيم که يقينا بندگان نيکوکار من، زمين را وارث و متصرف خواهند شد».
و نيز خداوند متعال مي فرمايد : ( هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله ولو کره المشرکون ) ؛(1) « او خدايي است که رسول خود را با دين حق براي هدايت خلق فرستاد تا همه ي اديان عالم ، تسلط دهد گرچه کافران کراهت داشته باشند » .
ولي از طرف ديگر مي دانيم که براي هيچ يک از انبياي الهي ، به دو دليلي که گذشت ، شرايط اساسي براي هدايت فعلي کلي بشر و ايجاد حکومت عدل جهاني ، ميسر نگرديد.
خداوند متعال ، درباره ي قوم حضرت نوح عليه السلام که نهصد و پنجاه سال قوم خود را به حق و حقيقت دعوت کرد، مي فرمايد: ( قال رب اني دعوت قومي ليلا و نهارا - فلم يزدهم دعآءي الا فرارا - و اني کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا أصابعهم في آذانهم و استغشوا ثيابهم و أصروا و استکبروا استکبارا ) ؛ (2) « نوح گفت : بارالها ! من هر چه قوم خود را شب و روز دعوت کردم، دعوت و پندم ، جز به فرار و اعراض آنان نيفزود ! و هر آنچه آنان را به مغفرت و آمرزش تو خواندم ، انگشت ( جهل و عناد ) بر گوش نهادند و جامه را به رخسار افکندند ( تا امر نبينند و سخنم را نشنوند ) و بر کفر ، اصرار و لجاجت ورزيدند و سخت راه تکبر و نخوت را پيمودند ! »
و نيز حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از آن همه دعوت به توحيد ، به آتش افکنده شد. و قوم موسي عليه السلام در جواب آن حضرت عرض کردند : ( فاذهب أنت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون )؛ (3) « پس تو و پروردگارت برويد و با آنان قتال کنيد . ما اينجا نشسته ايم » .
خداوند متعال در اعتراض به جماعتي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد : ( يأيها الذين آمنوا ما لکم اذا قيل لکم انفروا في سبيل الله اثاقلتم الي الأرض أرضيتم بالحيواه الدنيا من الأخره فما متاع الحيواه الدنيا في الأخره الا قليل ) ؛ (4) « اي کساني که ايمان آورده ايد ! چرا آن هنگام که به شما امر مي شود که براي جهاد در راه دين ، بي درنگ آماده شويد ، ( جون بارگران ) به خاک زمين دل بسته ايد ؟ آيا راضي به زندگاني دنيا ، عوض حيات ابدي آخرت شديد در صورتي که متاع دنيا در برابر عالم آخرت ، اندک و ناچيز است؟ »
حال به اين نتيجه مي رسيم که بشر ، تاکنون به شروط اساسي براي تشکيل حکومت جهاني ، دست نيافته و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم نساخته است. گرچه ممکن است که از ناحيه ي خداوند متعال نيز ، جهاتي براي اين تأخير ، در نظر گرفته شده باشد ولي به طور قطع مي دانيم که بشر ، روزي براي تأسيس حکومت عدل جهاني و توحيدي ، برپا خواسته و زمينه و شرايط را ، عملا مهيا خواهد کرد و خداوند نيز از باب لطف ، اين حکومت را عملي و پياده خواهد نمود.
مرحوم سيدرضا صدر مي فرمايد : « روزي خواهد رسيد که بشر قابليت پيدا کند که دادگستري توانا و بينا بر او حکومت کند، و قابليت پيدا کردن بشر براي چنين حکومتي عبارت است از تکامل او . بشر تکامل نيافته شايستگي و لياقت حکومت عدل را ندارد و آن را نمي پذيرد ، و اگر با جبر و زور بر او تحميل شود نقض غرض خواهد بود. جبر و زور ظلم است و ظلم نردبان عدل نخواهد بود . عدلي که به واسطه ي ظلم برقرار شود عدل نيست ، هر چند نام عدل بر آن گذارند . بشر تکامل نيافته حاکم عدل را نمي پسندد و دوست مي دارد که او برکنار شود. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد : « اين مردم از من ملول شده اند و من هم از آن ها ملول هستم » . سپس در حق آن ها نفريني کرده و گفت « خدايا مرا از اين قوم بگير » .
حکومت عدل بايد با رضايت خلق برقرار شود، و آن وقتي است که بشر خواستار آن باشد . بشر وقتي خواستار حکومت عدل مي شود که خوي حيواني تحت فرمان خوي انساني او قرار گيرد ...» . (5)

حکمت تأخير از ديدگاه روايات

در روايتي امام باقر عليه السلام درباره ي حکمت به تأخير افتادن حکومت مهدوي مي فرمايد: « دولتنا آخر الدول ، و لن يبقي أهل بيت لهم دوله الا ملکوا قبلنا لئلا يقولوا – اذا رأوا سيرتنا – اذا ملکنا سرنا مثل سيره هولاء و هو قول الله ، عزوجل : ( و العاقبه للمتقين ) ؛ (6) « دولت و حکومت ما ، آخرين دولت ها و حکومت ها است. حکومت براي هيچ اهل بيتي باقي نمي ماند ، مگر اين که قبل از ما ، به حکومت رسيده و آن را به نهايت رسانده است، به جهت اين که هر گاه سيره ي ما را در راه حکومت مشاهده کردند ، نگويند : « اگر ما نيز مالک و عهده دار حکومت بوديم ، اين چنين مي کرديم .»
اشاره به اين معنا است قول خداوند متعال که مي فرمايد : « عاقبت براي پرهيزکاران است » .

مقدمات ظهور

از طرف ديگر مي دانيم که هر عمل اجتماعي ، چه کوچک و چه بزرگ ، احتياج به آماده شدن ظروف مناسب دارد تا چه رسد به اين امر بزرگ که در حقيقت ، انقلابي جهاني و فراگير در تمام زمينه ها ، اعم از اقتصادي و سياسي و اجتماعي و ... است. لذا، اين انقلاب، احتياج به تحقق مقدمات و آمادگي هايي دارد که بعضا ، به آن اشاره مي شود:
1- پيشرفت و رشد عقلاني و ديني ، ولو در طبقه ي خاصي از بشر .
2- انحراف عمومي در ميان بشر.
3-انتشار ظلم و فساد در عالم و در نتيجه ي دور شدن بشر از دين الهي و متابعت از هواهاي نفساني .
4- پيشرفت بشر در فن آوري ، زيرا، تمام امور امام زمان عليه السلام در عصر ظهور ، با معجزه انجام نمي گيرد .
5-آماده شدن ياران خاص امام مهدي عليه السلام براي نصرت آن حضرت و شرکت در برپايي حکومت عدل جهاني .

پي نوشت :

1- توبه /33 .
2- نوح /5-7 .
3- مائده /24 .
4- توبه /38 .
5- راه مهدي عليه السلام ، ص 54 .
6- بحارالانوار ، ج 52 . ص 332 ، الغيبه ، طوسي ، ص 472 ،کشف الغمه ، ج 2 ، ص 465 .

منبع: کتاب فلسفه حکومت عدل جهاني




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.