رابطه قرآن و اقتصاد(1)
نويسنده: سيد محمد تقي علوي
تفاوت اساسي اقتصاد اسلامي با ساير مكاتب اقتصادي در اين است كه اقتصاد اسلامي بر وحي مبتني است در حالي كه نظريهپردازان اقتصاد سرمايهداري حول محورهاي مطلوبيت، سود و رفاه مادي ميچرخند در نظريه اقتصاد سرمايهداري مبناي رفتار انسان در جايگاه مصرفكننده، حداكثر سازي مطلوبيت و در جايگاه توليدكننده بهينهسازي توليد به هدف حداكثر كردن سود است.
افق زماني در اقتصاد سرمايهداري، كوتاه مدت است، از معاد و توجه به آخرت اثري ديده نمي شود نگرش به خالق مبتني برفلسفه رئاليسم و قطع رابطه با مبدأ است. نقش خالق به حدّ سازنده ساعت استراسبورگ كاهش يافته كه پس از ساخت و تنظيم آن را رها كرده است. به رفتارهاي انسان بريده از مبدأ و معاد و به صورت بخشي توجه ميشود در حالي كه اقتصاد اسلام در همه مراحل توليد وتوزيع و مصرف، انسان را به مبدأ و معاد متوجه مينمايد و راه تكامل مادي و معنوي را براي بشر هموار ميسازد.
سؤالي كه ذهن بسياري از پژوهشگران را به خود واداشته اين است كه آيا قرآن كه تبيان كل شي است آيا در زمينه اقتصاد هم اشارتي دارد يا خير؟
برخي از محققين در پاسخ اين سؤال به آياتي كه از منابع توليد مثل زمين و آب و ... نام برده شده و يا آيات زكات اكتفا نمودهاند و رابطه قرآن و اقتصاد را در همين مقدار كه قرآن به كلياتي از مسائل اقتصاد اشاره دارد ميدانند لكن با تأمل بيشتر، شاهد هدايت قرآن در صحنه فعاليتهاي اقتصادي خواهيم بود كه به جهت اعتقاد به ذكر يك آيه در هر مورد بسنده مينمائيم.
« و هو الذي يرسل الرياح بشراً بين يدي رحمته... »[1]. و اوست كه بادها را پيشاپيش (باران) رحمتش مژده رسان مي فرستد... .
« ويل للمطففين... الا يظّن اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم »[2].
واي بر كم فروشان... آيا آنها گمان نميكنند كه در قيامت برانگيخته ميشوند.
« الّا تطغوا في الميزان و اقيموا الوزن بالقسط و لا تخسروا الميزان »[3]. تا مبادا از اندازه در گذريد و وزن را به انصاف برپا داريد و در سنجش مكاهيد.
« و كلوا ممّا رزقكم الله حلالاً طيباً و اتقوا الله الذي انتم به مؤمنون »[4]. و از آنچه خداوند روزي شما گردانيده حلال و پاكيزه را بخوريد و از آن خدائي كه بدو ايمان داريد پروا داريد.
« زين للناس حب الشهوات من النساء... ذلك متاع الحيوة الدنيا و الله عنده حسن المأب »[5]. دوستيِ خواستنيهاي گوناگون از زنان براي مردم آراسته شده... (ليكن) اين جمله مايه تمتع زندگي دنياست و (حال آنكه) فرجام نيكو نزد خداست.
قرآن ثروتي راكه مالك آن را فضل الهي بداند و از آن به ديگران نيز نفع برساند مورد تحسين قرار ميدهد. و از سوي ديگر سليمان و داود و ذوالقرنين به نيكي ياد ميكند كه ميگويند «هذا رحمة من ربّي»
و با نگرش قارون و فرعون كه ميگويند:« قال انّما اوتيته علي علم عندي »؛[6] به مبارزه برميخيزد.(قارون) گفت: اين ثروت را بوسيله دانشي كه نزد من است بدست آورده ام... .
« و من رحمته جعل لكم الليل و النهار لتسكنوا فيه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون »[7]. و از رحمتش برايتان شب و روز را قرار داد تا در اين (يك) بيارميد و (در آن يك) از فزون بخشي او (روزي خود) بجوئيد باشد كه سپاس بداريد.
« اتاكم من كل ما سألتموه و ان تعدُّوا نعمت الله لا تحصوها »[8].و از هرچه از او خواستيد به شما عطا كرد و اگر نعمت خدا را شماره كنيد، نمي توانيد آن را بشمار در آوريد.
« و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسكنّاه في الارض و انا علي ذهاب به لقادرون فانشأنا لكم به جنات من نخيل و اعناب لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاكلون و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للآكلين »[9]. و از آسمان، آبي به اندازه (معين) فرود آورديم، و آن را در زمين جاي داديم، و ما براي از بين بردن آن مسلماً توانائيم ـ پس براي شما بوسيله آن باغهائي از درختان خرما و انگور پديدار كرديم كه در آنها براي شما ميوه هاي فراوان است و از آنها مي خوريد. ـ و از طور سيناء درختي بر مي آيد كه روغن و نان خورش براي خورندگان است.
و در مورد داود تعليم ساختن زره را به او مورد اشاره قرار ميدهد.
« و النّا له الحديد ان اعمل سابغات و قدّر في السرد » [10]. و آهن را براي او نرم گردانيديم ـ (كه) زره هاي فراخ بساز و حلقه ها را درست اندازه گيري كن.
« قال تزرعون سبع سنين... و فيه يعصرون »[11].گفت هفت سال پي در پي مي كاريد... و در آن آب ميوه مي گيرند.
« ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض... . »[12]. و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گرائيده بودند، قطعاً بركاتي از آسمان و زمين برايشان مي گشوديم.
« و ضرب الله مثلاً قرية كانت آمنةً مطمئنّةً ... فاذاقها الله لباس الجوع... يصنعون »[13]. و خدا شهري را مثل زده است كه امن و امان باشد... و خداوند هم به (سزاي) آنچه انجام مي دادند، طعم گرسنگي را به (مردم) آن چشانيد.
« و لاتاكلوا ممّا لم يذكر اسم الله عليه...» [14]. و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخوريد... .
« و اصنع الفلك باعيننا و وحينا »[15].كشتي را در حضور ما و مطابق وحي ما بساز.
« و علّمناه صنعة لبوس لكم »[16]. به خاطر شما ساختن زره را به او تعليم داديم.
« ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا في الارض... »[17]. و اگر خدا روزي را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمين سر به عصيان بر مي دارند... .
« ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول ولذي القربي و اليتامي... . »[18]. آنچه خدا از (دارائي) ساكنان آن قريه ها عايد پيامبرش گردانيد از آنِ خدا و از آنِ پيامبر (او) و متعلّق به خويشاوندان نزديك (او) و يتيمان و... .
« له مقاليد السموات و الارض يبسط الرزق لمن يشاء »[19]. كليدهاي آسمانها و زمين از آنِ اوست براي هر كس كه بخواهد روزي را گشاده يا تنگ مي گرداند.
« الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون »[20]. آنان كه به غيب ايمان مي آورند و نماز را برپا مي دارند و از آنچه به ايشان روزي داده ايم انفاق مي كنند.
افق زماني در اقتصاد سرمايهداري، كوتاه مدت است، از معاد و توجه به آخرت اثري ديده نمي شود نگرش به خالق مبتني برفلسفه رئاليسم و قطع رابطه با مبدأ است. نقش خالق به حدّ سازنده ساعت استراسبورگ كاهش يافته كه پس از ساخت و تنظيم آن را رها كرده است. به رفتارهاي انسان بريده از مبدأ و معاد و به صورت بخشي توجه ميشود در حالي كه اقتصاد اسلام در همه مراحل توليد وتوزيع و مصرف، انسان را به مبدأ و معاد متوجه مينمايد و راه تكامل مادي و معنوي را براي بشر هموار ميسازد.
سؤالي كه ذهن بسياري از پژوهشگران را به خود واداشته اين است كه آيا قرآن كه تبيان كل شي است آيا در زمينه اقتصاد هم اشارتي دارد يا خير؟
برخي از محققين در پاسخ اين سؤال به آياتي كه از منابع توليد مثل زمين و آب و ... نام برده شده و يا آيات زكات اكتفا نمودهاند و رابطه قرآن و اقتصاد را در همين مقدار كه قرآن به كلياتي از مسائل اقتصاد اشاره دارد ميدانند لكن با تأمل بيشتر، شاهد هدايت قرآن در صحنه فعاليتهاي اقتصادي خواهيم بود كه به جهت اعتقاد به ذكر يك آيه در هر مورد بسنده مينمائيم.
1 . تجلي توحيد در اقتصاد:
« و هو الذي يرسل الرياح بشراً بين يدي رحمته... »[1]. و اوست كه بادها را پيشاپيش (باران) رحمتش مژده رسان مي فرستد... .
2 . توجه به معاد در اقتصاد:
« ويل للمطففين... الا يظّن اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم »[2].
واي بر كم فروشان... آيا آنها گمان نميكنند كه در قيامت برانگيخته ميشوند.
3 . عدالت در فعاليتهاي اقتصادي
« الّا تطغوا في الميزان و اقيموا الوزن بالقسط و لا تخسروا الميزان »[3]. تا مبادا از اندازه در گذريد و وزن را به انصاف برپا داريد و در سنجش مكاهيد.
4 . اقتصاد در پرتو تزكيه:
« و كلوا ممّا رزقكم الله حلالاً طيباً و اتقوا الله الذي انتم به مؤمنون »[4]. و از آنچه خداوند روزي شما گردانيده حلال و پاكيزه را بخوريد و از آن خدائي كه بدو ايمان داريد پروا داريد.
5 . نگرش به ثروت:
« زين للناس حب الشهوات من النساء... ذلك متاع الحيوة الدنيا و الله عنده حسن المأب »[5]. دوستيِ خواستنيهاي گوناگون از زنان براي مردم آراسته شده... (ليكن) اين جمله مايه تمتع زندگي دنياست و (حال آنكه) فرجام نيكو نزد خداست.
قرآن ثروتي راكه مالك آن را فضل الهي بداند و از آن به ديگران نيز نفع برساند مورد تحسين قرار ميدهد. و از سوي ديگر سليمان و داود و ذوالقرنين به نيكي ياد ميكند كه ميگويند «هذا رحمة من ربّي»
و با نگرش قارون و فرعون كه ميگويند:« قال انّما اوتيته علي علم عندي »؛[6] به مبارزه برميخيزد.(قارون) گفت: اين ثروت را بوسيله دانشي كه نزد من است بدست آورده ام... .
6 . تشويق به توليد
« و من رحمته جعل لكم الليل و النهار لتسكنوا فيه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون »[7]. و از رحمتش برايتان شب و روز را قرار داد تا در اين (يك) بيارميد و (در آن يك) از فزون بخشي او (روزي خود) بجوئيد باشد كه سپاس بداريد.
7 . فراواني منابع دنيا
« اتاكم من كل ما سألتموه و ان تعدُّوا نعمت الله لا تحصوها »[8].و از هرچه از او خواستيد به شما عطا كرد و اگر نعمت خدا را شماره كنيد، نمي توانيد آن را بشمار در آوريد.
8 . عوامل توليد:
« و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسكنّاه في الارض و انا علي ذهاب به لقادرون فانشأنا لكم به جنات من نخيل و اعناب لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاكلون و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للآكلين »[9]. و از آسمان، آبي به اندازه (معين) فرود آورديم، و آن را در زمين جاي داديم، و ما براي از بين بردن آن مسلماً توانائيم ـ پس براي شما بوسيله آن باغهائي از درختان خرما و انگور پديدار كرديم كه در آنها براي شما ميوه هاي فراوان است و از آنها مي خوريد. ـ و از طور سيناء درختي بر مي آيد كه روغن و نان خورش براي خورندگان است.
و در مورد داود تعليم ساختن زره را به او مورد اشاره قرار ميدهد.
« و النّا له الحديد ان اعمل سابغات و قدّر في السرد » [10]. و آهن را براي او نرم گردانيديم ـ (كه) زره هاي فراخ بساز و حلقه ها را درست اندازه گيري كن.
9 . سرمايهگذاري
« قال تزرعون سبع سنين... و فيه يعصرون »[11].گفت هفت سال پي در پي مي كاريد... و در آن آب ميوه مي گيرند.
10 . بهرهوري
« ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض... . »[12]. و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گرائيده بودند، قطعاً بركاتي از آسمان و زمين برايشان مي گشوديم.
11 . موانع توليد و رشد
« و ضرب الله مثلاً قرية كانت آمنةً مطمئنّةً ... فاذاقها الله لباس الجوع... يصنعون »[13]. و خدا شهري را مثل زده است كه امن و امان باشد... و خداوند هم به (سزاي) آنچه انجام مي دادند، طعم گرسنگي را به (مردم) آن چشانيد.
12 . رعايت ارزشها در توليد
« و لاتاكلوا ممّا لم يذكر اسم الله عليه...» [14]. و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخوريد... .
13 . نقش وحي در توليد
« و اصنع الفلك باعيننا و وحينا »[15].كشتي را در حضور ما و مطابق وحي ما بساز.
« و علّمناه صنعة لبوس لكم »[16]. به خاطر شما ساختن زره را به او تعليم داديم.
14 . جنبههاي منفي غنا و ثروت
« ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا في الارض... »[17]. و اگر خدا روزي را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمين سر به عصيان بر مي دارند... .
15 . مسئوليت دولت در توزيع ثروت
« ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول ولذي القربي و اليتامي... . »[18]. آنچه خدا از (دارائي) ساكنان آن قريه ها عايد پيامبرش گردانيد از آنِ خدا و از آنِ پيامبر (او) و متعلّق به خويشاوندان نزديك (او) و يتيمان و... .
16 . توزيع تكويني ثروت
« له مقاليد السموات و الارض يبسط الرزق لمن يشاء »[19]. كليدهاي آسمانها و زمين از آنِ اوست براي هر كس كه بخواهد روزي را گشاده يا تنگ مي گرداند.
17 . پرداخت زكات
« الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون »[20]. آنان كه به غيب ايمان مي آورند و نماز را برپا مي دارند و از آنچه به ايشان روزي داده ايم انفاق مي كنند.
پی نوشت:
[1] . اعراف، 57
[2] . مطففين، 1 ـ 5
[3] . الرحمن، 8 ـ 9
[4] . مائده، 88
[5] . آل عمران، 14
[6] . قصص، 78
[7] . قصص، 73
[8] . ابراهيم، 34
[9] . مؤمنون، 20 ـ 18
[10] . سبأ، 11 ـ 10
[11] . يوسف، 49 ـ 47
[12] . اعراف، 96
[13] . نحل، 112
[14] . انعام، 121
[15] . هود، 37
[16] . انبياء،80
[17] . شوري، 27
[18] . حشر، 7
[19] . شوري، 12
[20] . بقره، 3