جنگ‌های داخلی روسیه

روسیه تزاری به مدد برخورداری از نفوس فراوان و وسعت خاک، 5 قرن موفق شد تا کلیه‌ی دشمنان شرقی و غربی خود را در نبردهای سرنوشت‌ساز شکست دهد. اما در قرن بیستم شرایط تغییر کرده بود. نبردهای تسوشیما و منچوری
چهارشنبه، 12 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جنگ‌های داخلی روسیه
 جنگ‌های داخلی روسیه

 

نویسنده: علی غفوری




 

روسیه تزاری به مدد برخورداری از نفوس فراوان و وسعت خاک، 5 قرن موفق شد تا کلیه‌ی دشمنان شرقی و غربی خود را در نبردهای سرنوشت‌ساز شکست دهد. اما در قرن بیستم شرایط تغییر کرده بود. نبردهای تسوشیما و منچوری در شرق به گونه‌ای اعجاب‌آور حیثیت تزارها را زیر سؤال برده بود. روسیه از تلافی ضربات ژاپن ناتوان بود. مضافاً آن که فقر، تبعض، اختناق و وجود دشمنان قوی به شدت روسیه را آبستن فروپاشی کرده بود. از آن طرف نیز نبردهای بزرگ آلمان و روسیه در جنگ اول جهانی خیلی سریع کار امپراتوری تزارها را یکسره کرد. این بار حتا طبقه روشنفکران و اشراف نیز از ناتوانی تزار نیکولای دوم به خشم آمده بود. وقوع انقلاب اکتبر و وقایع جنگی پس از آن که منجر به تغییر مسیر تاریخ برای حداقل 70 سال شد، و سلسله نبردهایی را رقم زد که از نظر مورخان و بررسی‌کنندگان جنگی، هنوز جزو عجایب است. چگونه کشوری غرق در مشکلات ناشی از انقلاب، جنگ، قحطی، فقر و نابسامانی توانست به رغم میل قدرت‌های سرمایه‌داری با انجام نبردهای بزرگ، دشمنان داخلی و خارجی خود را شکست دهد؟

21 اکتبر 1917

فردی با وجهه آکادمیک با قطار زرهی آلمانی وارد خاک روسیه می‌شود. او کسی نیست جز ولادیمیر ایلیچ الیانوف. مردی که بعدها با نام لنین منشاء تغییرات بزرگی در جغرافیای سیاسی جهان شد. لنین که برخلاف نظر سیاستمداران روسیه برای تغییر شرایط، معتقد به حرکت‌های سریع و انقلابی بود، قیام مسلحانه را سرعت بخشید. وی حرکتی را آغاز کرد که پس از 5 سال نبرد خونین منجر به ایجاد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد.

نوامبر 1917

ساعت 2 بامداد روز 7 نوامبر 1917، نیروهای بلشویک تحت امر تروتسکی با ورود به شهر پتروگراد (پایتخت تزارها) به سرعت مراکز حساس شهر را به تصرف درآورده و در ظهر روز بعد وارد کاخ زمستانی تزار می‌شوند. کرنسکی رئیس دولت موقت روسیه که از حمله ناگهانی کمونیست‌ها به کلیه‌ی مراکز تصمیم‌گیری روسیه غافلگیر شده بود با لباس مبدل به جبهه‌های جنگ رفت تا نظامیان روس را مجاب به ورود به جنگ با بلشویک‌ها کند. اما برای ارتش شکست‌خورده‌ی روسیه (که شاهد فرار 2 میلیون نفر از جبهه تا مارس 1917 بود) انگیزه‌ای برای مبارزه وجود نداشت. از طرف دیگر ژنرال کرانسف و قزاق‌ها نیز نتوانستند شهر را دوباره از لنین و تروتسکی بازپس بگیرند. اما کلید مبارزه زده شد و بلشویک‌های جوان قصد تصرف کل روسیه را داشتند. آن‌ها در شانزدهم نوامبر 1917 پس از 10 روز نبرد، مسکو را گرفتند.
بلشویک‎‌ها تا این جای کار، حریف را به خوبی عقب رانده بودند اما ... نبردهای اصلی هنوز در راه بود.
در فوریه 1918، ایالت‌های بزرگ اوکراین، استونی، لیتوانی، فنلالند و قفقاز جدایی خود را از روسیه اعلام کردند و لهستان نیز در اسارت آلمان ماند. بنابراین روسیه 34 درصد جمعیت و 32 درصد زمین‌های کشاورزی خود را از دست داد و بدتر از همه آن‌که آلمان که اکنون با روسیه در وضعیت آتش‌بس بود تصمیم به حمایت از کلیه‌ی این کشورها گرفت. لنین اگرچه این انتظار را داشت که ارتش آلمان در مرزهای غربی، حاکمیت روس‌ها را تضعیف کند اما باور نداشت که «صلح برست لیتوفسک» حاکمیت وی بر کل روسیه را متزلزل کند.
عثمانی متحد آلمان نیز در ماه مه 1918 با تسخیر سواحل دریای سیاه به سرزمین‌های ادعایی خود دست یافت و ارمنستان و گرجستان نیز ادعای استقلال کردند.

ایجاد نظم در 20 میلیون کیلومتر مربع

لنین را از جمله استراتژیسین‌های بزرگ تاریخ می‌دانند، او مانند چرچیل یک سیاستمدار استراتژیست بود. لنین از همان ابتدا می‌دانست که واحدهای شورشی نظامی، کشورهای خارجی مخالف با انقلاب کارگری، دولت‌های محلی تازه استقلال یافته و راهزنان در آینده‌ای نزدیک برای او دردسر درست خواهند کرد. (اگرچه ابعاد این بلواها را پایین‌تر از این ارزیابی می‌کرد) اما مطمئن بود که چون این گروه‌ها با یکدیگر «ارتباط ارگانیک» ندارند مانند مشتی جزایر جدا از هم به سرعت از هم خواهند پاشید.
وی بر روی «پتانسیل انقلاب» حساب جدی باز کرده و معتقد بود که یک هسته قوی مقاومت می‌تواند تمام دشمنان اتحاد شوروی را شکست دهد. او تنها در انتظار پایان جنگ اول جهانی بود. شکست آلمان می‌توانست دست او را برای ضربه زدن به کشورهای متجاوز و جمهوری‌های خودمختار باز بگذارد.
اما ماه‌های دشوار مه، ژوئن و جولای به لنین و تروتسکی ثابت کرد که تا پیروزی هنوز راه درازی مانده و بلشویک‌ها برای رسیدن به قله‌ی پیروزی باید از دریای خون بگذرند. در ماه مه، به مسکو خبر رسید که در اطراف رود «دن» قزاق‌ها گرد هم آمده و خود را برای مبارزه با بلشویک‌ها آماده می‌کنند.
از طرف دیگر یک ژنرال روس به اسم دنیکین نیز با جمع‌آوری نیرو منطقه وسیعی از ولگا تا دن را تحت اشغال خود گرفته، در اورال یک لژیون «چک» شهرهای غربی روسیه را به خطر انداخته و در شرق سیبری دریاسالار کولچاک، فرمانده سابق نیروی دریایی روسیه، در غرب حکومت مستقلی تشکیل داده است. از آن طرف دول خارجی نیز بی‌کار ننشستند. در اوت 1918 انگلستان در مورمانسک در شمال غرب روسیه نیرو پیاده کرد و ژاپن نیز بخش‌هایی از بندر ولادی وستک را در «شرق» گرفت.
آلمان نیز با استفاده از ضعف قوای دولت مرکزی روسیه، خود را تا مرزهای اوکراین در قلب روسیه جلو کشانده و اکنون روس‌ها را در موقعیتی بسیار دشوار قرار داده است.

نبرد اوکراین

اوکراین در قرون هفده و هجده به زور سرنیزه به روسیه تزاری ملحق شد اما اوکراینی‌ها این الحاق را هیچ‌گاه قبول نداشتند. اوکراین منطقه‌ای پرجمعیت، وسیع و بسیار حاصلخیز بود. زمانی گراندوک کیف قوی‌ترین واحدهای نظامی را در اطراف دریای سیاه داشت اما اکنون شرایط متفاوت بود. اوکراین می‌توانست با کمک آلمان و با استفاده از ضعف حکومت مرکزی روسیه خود را زیر بار سلطه 300 ساله روس‌ها نجات دهد.
شورای مرکزی اوکراین در ژوئن 1917 (هم‌زمان با استعفای نیکولای دوم) اعلام استقلال کرده و در 20 نوامبر 1917 جمهوری اوکراین را اعلام کردند. فرانسه و انگلیس بلافاصله حکومت اوکراین را به رسمیت شناختند. اما دولت کمونیستی مسکو اگرچه می‌توانست جدایی هر ایالت و یا بخشی از روسیه را بپذیرد اما اوکراین برای روس‌ها «خط قرمز» بود.
به دنبال ضرب‌الاجل تروتسکی و لنین به اوکراین در دسامبر 1917 هزاران سرباز سرخ با عبور از مرزهای اوکراین نبرد را با دولت اوکراین آغاز کردند و در 10 فوریه 1918 (کم‌تر از دو ماه) ارتش اوکراین شکست خورد.
اما آلمان در شرایط صلح تحمیلی خود به روسیه، از بلشویک‌ها خواست تا خاک اوکراین را تخلیه کنند. برست لیتوفسک عملاً دست روس‌ها را بست و آلمان‌ها وارد کیف و مینسک شدند. اما در اکتبر 1918 و به دنبال خروج محور اتریش- آلمان- عثمانی از جنگ بین‌الملل اول، این بار این سرخ‌ها بودند که بلافاصله اوکراین را مجدد اشغال کردند.

نبردهای مرکزی

به دنبال اعلام استقلال روسیه سفید در 24 مارس 1918 و اعلام استقلال ارمنستان، گرجستان و قفقاز به تحریک انگلستان مسلمانان قرقیز و ترکمن و چرکس نیز علم طغیان برداشتند. در تابستان 1918 ارتش مزدور چک (که در جنگ اول قرار بود کنار روسیه بجنگد) در ولگا «بدجور جا خوش کرده بود» و قزاق‌ها نیز امتداد دن را گرفته و به سوی مسکو پیش تاختند.

تروتسکی

بسیاری از مردم جهان لنین، استالین، بریا، مالنکف و خروشچف را به خوبی می‌شناسند اما کم‌تر کسی می‌داند که شوروی حیات خود را مدیون تروتسکی بود. تروتسکی از جمله مردانی بود که در هنگام تصمیم‌گیری بی‌نهایت سریع و قاطع تصمیم‌گیری می‌کرد. او در تصمیماتش مرگ هزاران انسان را در نظر نمی‌گرفت چرا که معتقد بود برای نجات ده‌ها میلیون نفر مرگ ده‌ها هزار انسان «حداقل» هزینه است.
جمله معروف او: «اگر فرمانده اجازه اعدام سربازان را در جیبش نداشه باشد نمی‌تواند افراد خود را به سوی مرگ هدایت کند. سرباز باید بین مرگ حتمی در صورت عقب‌نشینی و یا مرگ احتمالی در صورت مبارزه، یکی را انتخاب کند.» می‌توانست مصمم بودن او را نشان دهد. در سپتامبر 1918 تروتسکی دقیقاً کاری را کرد که ناپلئون در ایتالیا انجام داد. وی از مشتی جنگجوی پراکنده، ارتشی پرقدرت را پایه گذاشت.
او با اسرای داوطلب آلمان، مجاری، اتریشی و صرب (که بعدها پایه‌گذار احزاب کمونیست در اروپا شدند) نبردهای مرگبار را علیه لژیون‌های چک آغاز کرد. نتیجه‌ی این نبرد مرگبار که در آن سربازان مختلف در کشوری می‌جنگیدند، که تعلقی نیز به آن نداشتند، آزادی ساحل دن و عقب رفتن چک‌ها تا اورال بود.
در پاییز 1918 تروتسکی ارتش سرخ را به سه میلیون نفر گسترش داد. انضباط آهنین ارتش سرخ همه را غافلگیر کرد. در این ارتش برخلاف نیروی تزاری عقب‌نشینی مفهومی نداشت. کمیسرهای روسی، با اسلحه‌ی شخصی خود سزای خائن را می‌دادند. در مقابل آن‌ها ارتش‌های سفید تحت حمایت متفقین تحت فرمان رهبران جاه‌طلب و آزمند شانسی نداشتند.
ارتش سرخ با درهم کوبیدن استقلال‌طلبان روسیه سفید، قزاق‌های دن، چک‌ها و عقب راندن نیروهای عثمانی اکنون تنها سه دشمن بزرگ داشت: دولت‌های غربی، کولچاک و ژنرال‌های سفید.

خطر در کمین مسکو و لنین‌گراد

سپاهی از داوطلبان ضد بلشویک به فرماندهی دو ژنرال تزاری موسوم به یودنیچ و رزیانکو با حمایت آتش توپخانه قصد تسخیر پتروگراد (سن‌پترزبورگ یا لنینگراد) را داشتند. از آن سو دریاسالار کولچاک که در مرکز ثقل قدرت در آسیای میانه (اورال) قرار داشت تصمیم گرفت خود را به مسکو برساند.
ارتش‌های سفید تحت حمایت متفقین نیز اکنون در 300 کیلومتری مسکو قرار داشتند. لنین در اکتبر 1919 با انتقال قدرت به استالین و تروتسکی آن‌ها را مأمور درهم کوبیدن قوای دشمن کرد. ناگهان ورق برگشت. سواره نظام ارتش سرخ به فرماندهی جوزف استالین نیروهای ضدبلشویک را (در جبهه مرکزی که اکنون به نزدیکی مسکو رسیده بودند) به شدت شکست داد و تروتسکی نیز نیروهای سفید یودنیچ و رزیانکو را در حومه‌ی سن‌پترزبورگ درهم کوبید.
در منطقه اورال نیز نبردهای سخت سرانجام به سود بلشویک‌ها تمام شد و نیروهای دریاسالار کولچاک به سمت شرق عقب‌نشینی کردند.
از آن طرف خستگی 6 سال جنگ، سربازان متفقین را کم تحرک کرده بود و آن‌ها انگیزه‌ای برای نبرد در روسیه نداشتند، کشوری وسیع و ناشناس که در آن به تازگی انقلاب رخ داده و مردمش انگیزه‌ی زیادی برای مبارزه داشتند. اولین عقب‌نشینی توسط ارتش فرانسه از بندر اودسا در دریای سیاه روی داد. در ژوئن 1919، انگلستان مورمانسک و آرفانگلسک را در شمال روسیه و باکو را در جنوب تخلیه کردند.
کولچاک نیز در نهایت پس از انجام چند جنگ مخوف در فوریه 1920 در ایر کوتسک در مرکز شوروی و ورای کوه‌های اورال به دام افتاد و اعدام شد. ارتش پرقدرت این ژنرال نیز پس از این مضمحل شد.

خروج بلشویک‌ها از مرزهای روسیه

لهستانی‌ها از اواخر سال 1918 به تدریج بخش‌های مهمی از شوروی نظیر اوکراین، روسیه سفید و لیتوانی را اشغال کردند. آن‌ها به دنبال آن بودند که با استفاده از ضعف حکومت مرکزی شوروی و هجوم همه جانبه علیه «سرخ‌ها» به دنبال آن رفتند که مرزهای خود را به سمت شرق ادامه دهند. اما بلشویک‌ها پس از شکست‌دادن روس‌های سفید، کولچاک و انگلیس و فرانسه اکنون به دنبال تسویه حساب با لهستان بودند. لهستانی‌ها خیلی زود از سرخ‌ها شکست خوردند. ژنرال سرخ بودینی در ژوئن 1920 ورشو را هدف قرار داد و در اوت 1920 فاصله‌ی ارتش شوروی با پایتخت لهستان تنها 50 کیلومتر بود اما این بار ژنرال لهستانی پیلسودسکی با کمک ژنرال‌های فرانسوی و انگلیسی موفق شد 50 هزار سرباز روس را در اطراف ورشو تارومار کند. در نهایت طرفین خسته از جنگ در 18 مارس 1921 پیمان صلح را امضا کردند. امضای پیمان صلح لهستان، پایان 7 سال جنگ در اروپا بود.

آخرین نبردها

در مارس 1921 ملوانان بلشویک بندر کرونشتاد که نسبت به حکومت دیکتاتوری لنین اعتراض داشتند، به شدت توسط تروتسکی سرکوب شدند. مرگ صدها ملوان روس که زمانی «قهرمانان انقلابی» نامیده شده بودند برای همگان مشخص کرد که عزم ارتش سرخ برای سرکوبی هر نوع مخالفتی جدی‌ست.

30 دسامبر 1922

پایان مخالفت‌ها علیه بلشویک‌ها سبب شد تا آن‌ها در 30 دسامبر 1922 تولد اتحاد شوروی را اعلام کنند. در این زمان موجودیت کشوری اعلام شد که قریب به 70 سال تأثیرگذارترین قدرت در عرصه بین‌الملل بود.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط