نهضت مكابيان (1)
چكيده
گروهي از يكتاپرستان يهودي به نام «حسيديم» در مقابل اين تهاجم قيام كردند. اين مقاومت تا زمان مكابيان ادامه يافت. خاندان مكابي از متتياي كاهن و پسرانش يوحنا، يهوداي مكابي، اليعازار و يوناتان بودند. آنان در برابر حاكمان ستمگر سلوكي، كه فرهنگ يوناني را ترويج مي كردند، مقاومت يهوديان را رهبري كردند. قيام يهوديان يكتاپرست منجر به استقلال يهوديان شد. در اين دوره، يهوديان به دو فرقه فريسيان و صدوقيان تقسيم شدند. جنگ ونزاع بين اين دو گروه، حكومت صد ساله مكابيان را ضعيف و زمينه را براي سلطه روميان مساعد كرد. سرانجام يكي از سرداران رومي به نام «پومپه» بخشي از سوريه را در سال 63 ق. م از حاكميت مكابيان درآورد. سال هاي 142 ق. م تا 63 ق.م، دوران استقلال يهود، دوره مكابيان نام دارد.
كليد واژه ها: هلنيسم، حسيديم، مكابيان، حشمونيان، سلوكيان، بطالسه، تهاجم فرهنگي.
مقدمه
در اين ميان، جوامعي كه به فرهنگ خويش غنا مي بخشند و بدان توجه بيشتري دارند، كمتر دستخوش تغييرها مي شوند. اين جوامع در رويارويي فرهنگ ها، ارزش هاي بومي خود را حفظ مي كنند.
هنگامي كه اسكندر مقدوني با تهاجم نظامي و به دست آوردن سرزمين هاي وسيع، بر اقوام فراواني مسلط شد، وي و جانشينانش براي ترويج تمدن و فرهنگ يوناني كوشيدند. در اين هنگام، يهوديان كه تنها قوم موحد آن زمان بودند، دريافتند كه تسليم شدن در برابر تهاجم فرهنگي يونانيان، به نابودي همه سنت هاي ديني آنان خواهد انجاميد. از اين روي، متشكل شدند و به رهبري مكابيان بر فرمانروايان يوناني شوريدند و «نهضت مكابيان» را پديد آوردند. بخش هايي از اين نهضت در دو كتاب اول و دوم مكابيان در مجموعه اي به نام اپوكريفاي عهد عتيق ديده مي شود.
هلنيسم در عهد باستان
ارسطو، فيلسوف مشهور يونان، بر تمدن يوناني تأثير عظيمي گذاشت. در زمان وي، فلسفه در راه هاي تازه اي گام برداشت و پژوهش هاي جديدي در طب، نجوم و رياضيات انجام شد؛ يونانيان به فلسفه و علوم علاقه مند شدند. پرستش خدايان متعدد، لذت طلبي، باده گساري، آواز، موسيقي و عيش و نوش در ميان آنان رواج يافت و هنر و ورزش نيز علاقه مندان زيادي را به خود جلب كرد.
با تلاش اسكندر و جانشينان او، فرهنگ يوناني مرزها را درهم نورديد و تمدن يونان با زندگي مردم شرق درآميخت. اين تمدن در عقايد و انديشه هاي قوم يهود نيز نفوذ كرد؛ زبان، آداب و رسوم يونان به گونه اي رواج يافت كه كسي انسان بافرهنگ ناميده مي شد كه زبان يوناني را بداند از نمايشنامه هاي يوناني لذت ببرد.(3)
به عقيده ويل دورانت، تسلط تمدن يوناني بر خاور نزديک، يكي از نمونه هاي عجيب تاريخ باستان است. از ديدگاه وي ،هيچ تغييري به اين سرعت و وسعت در آسيا ديده نشده است. با وجود اين، آسيا و از جمله ايران (4) مغلوب تمدن يونان نشد؛ زيرا تمدن آسيا قديمي تر و عميق تر از آن بود كه تسليم شود.(5)
اسكندر مقدوني
در سال 359 ق.م «فيليپ دوم» پادشاه مقدونيه شد. او كه مردي باهوش و كاردان بود، يكي از نيرومندترين زمامداران شد. پس از مرگ وي، پسرش اسكندر در سال 336 ق.م زمامدار امور كشور شد. اسكندر جوان مناطق وسيعي از جهان را زير سيطره ي خود در آورد؛ امپراتوري بزرگ ايران كه از رود سند تا درياي مديترانه امتداد داشت، در برابر حمله او از هم گسيخت. وي آسياي صغير، هندوستان، سوريه و مصر را فتح كرد. اسكندر كه قدرت فراواني پيدا كرده بود، نقشه تسلط بر شرق و غرب را در سر مي پروراند. اما وي در 33 سالگي در بستر بيماري افتاد و از دنيا رفت. او در طول زندگي كوتاهش ، امپراتوري بزرگ بالكان تا سند را تشكيل داد و در صدد بود فرهنگ و تمدن مورد علاقه ي خود را ميان اقوام ساكن آن مناطق گسترش دهد.
نقش اسكندر در ترويج فرهنگ يوناني
اسكندر درصدد ايجاد پايگاهي براي نشر فرهنگ و تمدن يونان برآمد و به اين منظور، شهر اسكندريه را در سال 323ق.م در مصر تأسيس كرد. اين شهر، مركزي براي علوم يوناني و جايگاه دانشمندان شد. مصريان، اسكندريه را همچون پايگاهي مي دانستند كه بيگانگان در آن لنگر انداخته اند و از آنجا بر مصر حكومت مي كنند.(7) اسكندر از يهوديان خواست تا در يكي از سه محله شهر اسكندريه كه به آنان اختصاص داده بود، ساكن شوند.(8)
جانشينان اسكندر
تأثير پذيري قوم يهود
كتاب هاي حكمت سليمان و حكمت يشوع بن سيراخ نيز از كتاب هاي اپوكريفاي عهد عتيق نيز مربوط به اين دوران است. انديشه هاي يوناني در باور متفكران و نويسندگان يهود تأثير گذاشت و آنان براي اثبات باورهاي ديني، به استدلال هاي عقلي روي آوردند.
بخش هايي از اين كتاب ها دستورهاي اخلاقي را نه بر پايه شرع و دين، بلكه بر اساس حكمت و عقل بنا كرده اند. ترجمه ي عهد عتيق از زبان عبري به زبان يوناني كه «ترجمه ي سبعينيه» (13) ناميده مي شود، به دست بزرگان يهود در اين دوران ودر شهر اسكندريه انجام شد.
برخي بر اين باورند كه تأثير عقايد زردشتي در عهد عتيق از افكار يوناني بيشتر بود؛ زيرا هلنيسم از استدلال هاي فلسفي سرچشمه گرفته بود و آيين زردشت، مكتبي ديني و معنوي بود و يهوديان موحد بين آن و عقايد خود سنخيت بيشتري مي ديدند. آنان مي گويند عقيده به شيطان، فرشتگان، رستاخيز و ظهور مسيحاي نجات دهنده، از آيين زردشت به دين يهود راه يافته است.
بطالسه
در دوره ي تسلط بطالسه بر فلسطين، يهوديان آنجا آزادي هاي فراواني داشتند و در بيشتر موارد با آنان خوشرفتاري مي شد. از آنجا كه ياد گرفتن زبان يوناني براي مصريان دشوار بود، اين زبان فراگير نشد؛ اما هر كس انديشه و آرزوي دست يافتن به مناصب دولتي داشت، ناچار بود اين زبان را بياموزد. با وجود اين، نسل جوان سعي مي كرد از آداب و سنت هاي يوناني پيروي كند و به زبان يوناني سخن بگويد؛ به طوري كه به تدريج عادات و افكار قومي خود را از دست مي داد.
گفته مي شود «ترجمه سبعينيه» يا «هفتاد» در عهد عتيق در زمان فرمانروايي بطلميوس فيلادلفوس انجام شد و در اختيار يهوديان يوناني زبان قرار گرفت. بطالسه آداب و رسوم يوناني را معرفي كردند و تمدن يوناني را با زندگي مردم اين منطقه درهم آميختند.
سلوكيان
سلوكيان در معماري از يونانيان تقليد مي كردند. زبان رسمي حكومت آنان يوناني بود و مردم نامه ها، صورت حساب ها، مقاله ها، اشعار و مكاتبات تجاري را به زبان يوناني مي نوشتند. حاكمان مي كوشيدند تمدن يونان را با زندگي مردم در مي آميزند. آنتيوخوس اپيفانوس معبد يهود را غارت كرد و آن معبد به بتكده اي براي عبادت زئوس تبديل شد و در آن خوک (14) قرباني كردند و كساني كه حاضر نبودند از شريعت دست بردارند، شكنجه واعدام شدند.
افزايش ماليات ها و ترويج گسترده ي تمدن يوناني، نارضايتي ساكنان فلسطين را كه بيشتر آنان يهودي بودند، به دنبال داشت. آنان اين فشارها را تحمل نكردند و متتيا، كاهني سالخورده از خاندان مكابيان در دهكده مودين، نخستين قدم براي انجام اين نهضت را برداشت.
حسيديم
ساير يهوديان نيز آنان را سرزنش مي كردند و در جست و جوي راه متعادل تري براي دين داري بودند. مقاومت حسيديم در برابر فرهنگ بيگانه، تا زمان مكابيان ادامه يافت و در جنگ هاي مكابيان عليه استعمار شركت كردند و هسته ي مركزي سپاه آنان را تشكيل دادند. آنان در راه دين جانبازي كرده، شكنجه ديدند و شهيد دادند.(15)
پی نوشت ها :
1.Hellas.
2.Hellenism.
3.ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ي جمعي از مترجمين، ج2، ص 646.
4.هربرت جرج ولز، كليات تاريخ، ج1، ص481.
5.ويل دورانت، تاريخ تمدن ، ج2، ص 646.
6.هربرت جرج ولز، كليات تاريخ، ج1، ص 170.
7.دليسي اوليري، انتقال علوم يوناني به عالم اسلام، ص 33.
8.همان، ص 66.
9.ويل دروانت، تاريخ تمدن، ص 156.
10.ر.ک : ضميمه شماره 1.
11.ر.ک: ضميمه شماره 2.
12.بي ناس جان، تاريخ جوامع اديان، ترجمه ي علي اصغر حكمت، ص 544.
13.The Septuagint.
14.در شريعت يهود خوک حيوان نجسي است كه براي طعام و قرباني نمي توان از آن استفاده كرد.
15.در قرن هجدهم موج تازه اي در ميان يهوديان اروپاي شرقي به نام حسيديم پيدا شد.
ادامه دارد...
/ج