نویسنده: علی غفوری
در زمانی که اروپا درگیر شدیدترین جنگهای تاریخ خود بود اقیانوس آرام، «آرامشی عجیب» را تجربه میکرد حال آن که این آرامش، آرامش قبل از توفان بود.
ژاپن از اوایل قرن بیستم به قدرت قابل توجهی در عرصه نظامی دست یافت به ویژه پس از پیروزی در نبرد تسوشیما در 1905 و تصرف مستعمرات آلمان در طول جنگ اول جهانی، اکنون دیگر قدرت مهمی بود. درگیری انگلیس در جنگ طاقتفرسای اروپا فرصتی طلایی را به ژاپن برای بلعیدن مناطق آباد شرق آسیا داد. اما هنوز مانع جدی دیگری بر سر راه ژاپن قرار داشت: آمریکا. ایالات متحده آمریکا از اواخر قرن نوزدهم به مرور دامنهی توسعه خود را حتا به دریای چین گسترش داده بود. مضافاً آن که آمریکا در حال حاضر قویترین ناوگان منطقه را در شرق اقیانوس در منطقهای به نام پرل هاربر (در نزدیکی هاوایی) مستقر کرده بود.
حمله به پرل هاربر
آمریکاییها قبلاً از طریق جاسوسان خود مطلع شده بودند که ژاپن به دنبال حملهای برقآسا به نقطهای در شرقیترین بخشهای آسیاست اما آنها نمیدانستند هدف این حمله قرار است پایگاه استراتژیک آنها باشد.در 7 دسامبر 1941 صدها هواپیما، ناوچه و رزمناو ژاپنی در «اختفای کامل» دریایی به پرل هاربر نزدیک شده و با ضربهای ناگهان تمام شناورهای مستقر در پایگاه را به همراه 188 هواپیمای آمریکایی از بین بردند.
شدت و دقت بمباران به حدی بود که عملاً آمریکاییها قادر به دفاع از خود نشدند. در این حملهی غافلگیرانه از 8 نبرد ناو بزرگ آمریکایی، 5 ناو غرق و 3 ناو تقریباً غیرقابل استفاده شدند.
آمریکا بلافاصله به ژاپن اعلام جنگ داد (4 روز بعد آلمان نیز به آمریکا اعلام جنگ داد)
فتح هنگ کنگ
بندر انگلیسی هنگ کنگ بلافاصله پس از انهدام ناوگان آمریکا مورد هجوم لشکرهای بیشمار بیست و سوم ژاپن قرار گرفت. در 13 دسامبر 1941 مدافعان انگلیسی مجبور به عقبنشینی شده و پادگان جزیره پناه بردند اما ژاپنیها پادگان را از زمین، دریا و هوا به گونهای بمباران کردند که انگلیسیها پی بردند در صورت ادامه مقاومت قتل عام خواهند شد بنابراین هنگ کنگ در 25 دسامبر سقوط کرد.سیل نیروهای ژاپنی به سرعت به بنادر و مراکز مهم آسیا حمله کرد و این حرکت سبب شد تا آسیا شبیه اتفاقی که در اروپا افتاد یعنی سقوط سریع دولتها به دست نیروهای آلمانی را تجربه کند و در 7 دسامبر ژاپن همزمان با عملیات پرل هاربر به تایلند حمله کرد و بلافاصله کشورهای اندونزی و مالزی تسخیر شدند که متعلق به هلند بود و دومی در اختیار انگلیس.
مالزی نیز در 15 ژانویه 1942 مورد حمله قرار گرفت و آن گاه بود که انگلیسیها دریافتند اگر دیر بجنبند هند از دست میرود. انگلیس تقویت قوای خود را از مالزی شروع کرد اما فشار بیامان نیروهای ژاپنی این نیروها را وادار به عقبنشینی به جنوبیترین نقطه مالزی یعنی دژ سنگاپور کرد.
سقوط سنگاپور
دژ سنگاپور، مهمترین پایگاه عملیات انگلیس در شرق آسیا محسوب میشد و چرچیل در مورد مقاومت این دژ خیلی حساب میکرد. انگلیس از دهها سال قبل پادگانهای بزرگی در سنگاپور ایجاد کرده بود و چون حدس میزد ممکن است زمانی در منطقه تنها این دژ دفاعی را داشته باشد به گونهای آن را ساماندهی کرد که بتواند ماهها در برابر مهاجمان آسیایی دفاع کند. سنگاپور چون یک جزیره کوچک در انتهای مالزی بود بنابراین نیروهای زمینی به سادگی قادر به رخنه به آن نبودند اما اتفاق عجیب این بود که ژاپنیها به قدری سریع نیروهای در حال عقبنشینی انگلیس را تعقیب میکردند که آنها فرصت سنگربندی و تحکیم مواضع خود را نیافتند بنابراین در 15 فوریه در برابر بهت و حیرت جهان دژ مذکور سقوط کرد.اکنون ژاپن در آستانهی هجوم به استرالیا، زلاندنو و تسخیر هند بود. ضربات گیجکنندهی ژاپنیها در دریا نیز ادامه یافت. آنها در نبردی سنگین در شرق جاوه (اندونزی) 12 ناوشکن، یک ناو هواپیمابر و 6 رزمناو و انگلیسی و آمریکایی را غرق کردند.
سقوط فیلیپین
در 11 مارس مجمعالجزایر فیلیپین در حملات بیامان ژاپنیها سقوط کرد و سربازان آمریکا این جزیره را ترک کردند. در بین نیروهای شکستخوردهی آمریکا، مردی به نام داگلاس مک آرتور در کمال حیرت، قسم خورد که جزیرهی مذکور را به زودی از چنگ ژاپنیها درمیآورد و از این مردم (ژاپنیها) انتقام میگیرد و از این مردم (ژاپنیها) آن قدر خواهد کشت که آرزوکنند کاش هرگز جنگ را آغاز نمیکردند.او فرمانده قوای مدافع فیلیپین بود که هفتهی بعد به مقام سرفرماندهی کل قوای امریکا در منطقه منصوب شد. مکآرتور که طرفدار سیاست پیروزی به هر قیمت بود (10 سال بعد او از رئیس جمهور آمریکا خواست تا چین را با بمب اتم با خاک یکسان کند) در آوریل 1942 در حالی که برای کسی رمقی نمانده بود و سربازان انگلیسی و آمریکایی تحت فشار قوای ژاپنی در حال متلاشی شدن بودند به هواپیماهای ناو هواپیمابر هورنت دستور داد به جای حمایت از سربازان خودی 800 کیلومتر راه طی کرده و توکیو را بمباران کنند. این حمله اگرچه خسارت جدی به شهر وارد نکرد اما ژاپنیها را کاملاً غافلگیر کرد.
اولین ضربه شدید به ژاپن
چرچیل در تماسهای متعدد به روزولت، رئیس جمهور آمریکا، رسماً اعلام کرد که گرفتاریهای انگلیس در اروپا آنقدر هست که او نمیتواند در برابر این قدرت جهنمی جدید از خود دفاع کند. بنابراین آمریکا باید قبل از آن که همه چیز کاملاً از دست میرفت به مقابله با ژاپن میرفت. در ژوئن 1942 پس از آن که ناوگان عظیم ژاپن به همراه کشتی یاماموتو (بزرگترین نبرد ناو تاریخ) و چهار ناو هواپیمابر برای فتح هاوایی حرکت کردند در شمال شرق استرالیا در اقیانوس آرام نیروی دریایی آمریکا تصمیم گرفت در جزیره «میدوی» مقاومت کند.در 3 ژانویه به فرمان مک آرتور صدها بمبافکن آمریکایی حمله به ناوهای ژاپنی را آغاز کردند. خلبانان آمریکایی با بهرهگیری از جدیدترین تکنولوژیهای پرتاب اژدر ناوهای مهاجم را به شدت دچار مشکل کردند این در حالی بود که سه ناو هواپیمابر یورک تاون، هورنت و اینتر پرایز به سرعت در حال تجهیز 100 هواپیمای دیگر برای حمله به ناوهای ژاپنی شدند.
از آن طرف دریاسالار نیمیتز آمریکایی با بهرهگیری از ناوشکنهای خود کشتیهای گرفتار ژاپنی را مورد حمله قرار داد، هر 4 ناو هواپیمابر دریاسالار یاماموتو را غرق کردند.
در این نبرد آمریکا تنها یک ناو هواپیمابر خود را از دست داد و ژاپنیها پس از آن که پی بردند بدون مقابله با «پوشش هوایی آمریکا» قادر به مقابله با ناوهای دریاسالار آمریکایی نیستند به سمت فیلیپین عقب نشستند.
نبرد دریای مرجان (کورال سی)
در می 1942 سه ماه پس از شکست میدوی، ژاپن برای تلافی، با بسیج سه ناو هواپیمابر، 24 رزمناو و کشتی جنگی و 125 هواپیما حمله به جزیره گینه را آغاز کردند اما قوای مشترک آمریکا و انگلیس متشکل از 2 ناو هواپیمابر، 24 ازمناو، نبرد ناو و 143 هواپیما مانع آنها شدند. نبرد سنگین بین طرفین آغاز شد که 5 روز به طول انجامید و اگرچه منجر به نابودی یک ناو هواپیمابر آمریکا و 46 هواپیمای متفقین شد اما چون ژاپن نیز 20 هواپیما و یک ناو هواپیمابر خود را از دست داد و مضافاً آن که قادر به پیاده کردن نیرو در گینه نشد میتواند گفت نبرد مذکور بدون برنده بود.اولین حرکت آمریکا برای تصرف جزایر منطقه
از دسامبر 1941 تا اوت 1942، ظرف 9 ماه آمریکا با اعزام دهها هزار نیروی تازه نفس، صدها ناو جنگی و هزاران هواپیما دو تا سه برابر نیروهایی را که در پرل هاربر از دست داده بود به منطقه آورد این در حالی بود که در جبههی برمه نیز پیشروی ژاپن برای تصرف شرق هند با مشکل جدی مواجه شده بود.انگلیسیها با اعزام صدها هزار سرباز از سراسر مستعمرات آسیایی خود با چنگ و دندان از «مروارید» خود یعنی هند دفاع میکردند.
در ماه اوت تفنگداران آمریکا در جزایر سلیمان پیاده شدند و نشان دادند که دوران پیشرویهای سریع ژاپن گذشته است.
آغاز نبرد فرسایشی
در سراسر زمستان 1942 تا زمستان 1943 سربازان، ناوها و هواپیماهای آمریکایی و انگلیسی حرکت ژاپن را در کلیهی جبههها متوقف کرده و با استفاده از شیوه بمبارانهای بیوقفه و توسعه حملات هوایی خود، نیروهای ژاپنی را خسته کرده و آنها را به تحلیل بردند.اکنون مشابه بلایی که سر آلمان در اروپا میآمد بر سر ژاپن نازل شده بود. چرخهای صنعت نظامی آمریکا به گردش درآمده و در حال خرد کردن توان اقتصادی- نظامی ژاپن و آلمان بود.
در 30 نوامبر 1943 پانزده هزار ناوی آمریکایی در پناه آتش پشتیبانی 900 هواپیما دو جزیره تاراولو و ماکین در مرکز اقیانوس آرام را مورد حمله قرار داده و علیرغم مقاومت سرسختانهی ژاپنیها که منجر به غرق شدن یک ناو هواپیما بر آمریکا شد دو جزیره سقوط کرد.
آخرین تلاش ژاپن برای تصرف برمه
در مارس 1944 در 60 کیلومتری مرز هند (شرق هند) صدها هزار سرباز ژاپنی در خاک برمه دست به آخرین تلاش برای نزدیک شدن به هند کردند. نیروهای هند و انگلیس در دفاعی سرسختانهی ژاپنیها را متوقف میکنند این در حالیست که چیانکای شک، رهبر چین ملی، نیز با فشار وارد کردن بر بخش شرقی سپاه ژاپن مانع تقویت آنها میشود.سرانجام سیل کمکهای متفقین در آوریل 1944 سبب میشود تا آخرین تلاش ژاپن برای پیشروی شکست خورده و هزاران سرباز این کشور در محاصره قرار بگیرند.
ورق برمیگردد
پس از آن که ژاپن نیروی تهاجمی خود را از دست میدهد، نوبت به پیشروی متفقین است.در 15 ژوئن 1944 (یک هفته پس از آن که عملیات عظیم آبی خاکی در اروپای غربی با موفقیت به پایان میرسد) متفقین با گشودن همزمان سه جبهه بزرگ علیه ژاپن ضربات مرگبار خود را به سربازان «سرزمین آفتاب تابان» وارد میکنند. در اقیانوس آرام داگلاس مک آرتور و دریاسالار نیمیتز قوای دریایی ژاپن را به سمت شرق اقیانوس عقب میرانند. در جبههی دوم لرد مونت باتن انگلیسی باقیماندهی سپاه ژاپن را در برمه و هند و چین به سمت جنوب و شرق جارو میکند و در چین میلیونها داوطلب چینی با کمک ژنرال چیان کای چک جهنمی از مشکلات را نصیب ژاپنیها میکنند.
در پیکار برای گرفتن یک رشته مجمعالجزایر کوچک آمریکا با 93 رزمناو و1000 هواپیما، 100 هزار سرباز را در جزایر مذکور پیاده کرد و قدرت عظیم تسلیحات خود را نشان داد.
کامیکازهها
8 قرن قبل هنگامی که مغولان سراسر آسیا را به تسخیر خود درآورده بودند مردی مقتدر به نام قوبیلای خان از طوایف مغول سراسر خاک چین، کره، اندونزی و هند را در تصرف خود داشت و تنها جزیرهای کوچک به نام «ژاپن» را نتوانسته بود تصرف کند. این امپراتور افسانهای در اوج قدرت خود تصمیم گرفت این «سرزمین خورشید» را نیز تصرف کند. او با بسیج هزاران قایق و کشتی بادبانی ناوگان عظیم خود را روانه سواحل ژاپن کرد. در این زمان در حالی که مردم وحشتزدهی ژاپن دیگر امیدی به نجات نداشتند. باد مقدس یا کامیکازه (موجودی افسانهای) وزیدن گرفت و کلیهی ناوگان قوبیلای را به صخرهها کوبید و یا در امواج اقیانوس مدفون ساخت.اکنون ژاپنیها برای آن که کشور افسانهای خود را از دست این هیولای آهنین (ایالات متحده) رها کنند تنها به یک معجزه یا نیروی مقدس احتیاج داشتند. در 1943 دیگر از توفان مقدس خبر نبود اما خلبانان شجاع ژاپنی با کسب اجازه از هیروهیتو، امپراتور ژاپن، تصمیم گرفتند با کوبیدن هواپیماهای خود ناوهای آمریکایی را در اقیانوس به آتش بکشند.
چند مورد برخورد اولیه هواپیماهای ژاپنی با رزمناو و ناوهای هواپیمابر آمریکایی را دریاسالار نیمیتز به حساب اتفاق و یا بدشانسی گذاشت چرا که برای او و مردانش باورکردنی نبود کسی حاضر باشد برای کشورش چنین از جانگذشتگی کند.
اما گذشت زمان ثابت کرد که این یک اتفاق نبوده و موج اصلی حملات کامیکازهها در راه بود.
در ژوئن 1944 هنگامی که رزمناوهای عظیم آمریکایی در حال پشتیبانی 550 کشتی نفربر برای انتقال نیرو به سمت فیلیپین بودند ناگهان خود را مواجه با دستههای کامیکازه دیدند.
کشتیهای مذکور با استفاده از هزاران قبضه توپ و مسلسل خود دیواری از آتش را در مقابل مهاجمان ایجاد کردند و گمان کردند که این تعداد قلیل هواپیما از سر راه آنها کنار خواهند رفت اما در کمال ناباوری مشاهده کردند که پرندههای مذکور که از نوع بمبافکن «زیرو» بودند ارتفاع خود را کم کرده و مستقیم به سمت رزمناوها حرکت کردند. بارش آتش سنگین توپهای دریایی دسته دسته هواپیماهای کامیکازرا بر زمین میریخت اما از هر دسته یک یا دو هواپیما فرصت مییافت تا خود را به ناوهای چند ده هزار تُنی آمریکایی بکوبد و همین برای غرق کردن آنها کافی بود. هزاران ناوی آمریکایی در حرکت مهیب کامیکازهها کشته شدند.
بعدها کامیکازهها در ارتفاع پایین هم سطح آب قرار میگرفتند تا پدافند بر روی آنها اثر نکند و خود را به تنه ناو زده و آنها را دو نیم میکردند.
فتح فیلیپین
مک آرتور که متوجهی شرایط سخت جنگ شده بود تصمیم گرفت هرچه زودتر با تصرف فیلیپین پایگاههای هوایی ژاپن را از او بگیرد چرا که دیگر ژاپن ناو هواپیمابر قدرتمندی نداشت. بنابراین در 23 اکتبر با 218 کشتی به فیلیپین حمله کرد.در این زمان ژاپنیها تنها 64 کشتی در اختیار داشتند. با آغاز جنگ از طرف آمریکاییها، ناوهای هواپیمابر کوچک ژاپن یکی پس از دیگری غرق شدند و بمبافکنهای سنگین آمریکایی نیز با درهم کوبیدن رزمناوهای ژاپنی شکستی سخت بر ناوگان ژاپن وارد کرد در حالی که در این میان تنها کامیکازهها بودند که توانستند ضربات مرگبار خود را به آمریکاییها وارد کنند. دستههای کامیکازه این بار با موقعیت دشوارتری مواجه شدند چرا که انبوه هواپیماهای آمریکایی اجازه نزدیک شدن به ناوها را به آنها نمیدادند و شلیک بدون انقطاع پدافند نیز فرصتی برای ورود به حریم ناوها را نمیداد اما خلبانان از جان گذشته با حرکاتی که با خودکشی فرقی نداشت خود را بیمهابا به ناوها نزدیک کرده و سعی میکردند حداقل هواپیماهای در حال سقوط خود را به ناوهای هواپیمابر بکوبند. سالهای سال نیروی دریایی آمریکا اجازه پخش تصاویر مستند از عملیات کامیکازهها را نمیداد اما این تصاویر نشانگر آن بود که هواپیماهای مذکور در حالی که وارد «آتش دفاعی» ناوها میشدند به هزاران ذره ریز تبدیل میگشتند و از میان آنها تنها یک یا دو هواپیما خود را درست به وسط عرشه ناو هواپیمابر میزد.
در این نبرد نفسگیر آمریکاییها سه ناو هواپیمابر خود را از دست دادند البته دهها خلبان کامیکازه نیز جان خود را از دست دادند.
سرانجام ارتش آمریکا با قدرت «آتش و زره» در سواحل فیلیپین پیاده شده و با زحمت فراوان شهر به شهر در فیلیپین پیش رفته و در مانیل پایتخت این کشور درگیر جنگهای خیابانی شدند.
در جزیره کروجیدور (فیلیپین) از یک پادگان 4 هزار نفره حتا یک نفر تسلیم آمریکا نشد و در جزیره ایوجیما پادگان 21 هزار نفره ژاپنیها تا آخرین نفر جنگید و زیر بمباران سنگین هوایی و دریایی چهار هفته مقاومت کرد و در نهایت 213 سرباز به اسارت آمریکاییها درآمدند.
نبرد فیلیپین تا فوریه به طول انجامید و مک آرتور اعلام کرد که در درگیریهای اخیر 50 هزار آمریکایی کشته شدند.
استفاده از بمب اتم
کامیکازهها در دریا لحظهای حملات خود را قطع نکردند. علیرغم از بین رفتن 360 هواپیما به همراه خلبانانشان، سیل دواطلبان خلبان برای عملیات کامیکازه سرفرماندهی ژاپن را با مشکل کمبود خلبان برای عملیات «عادی» هوایی مواجه کرده بود.در ماه اوت نیروهای زمینی، آمریکا برای تسخیر اوکیناوا، 7600 کشته و 32 هزار زخمی دادند. سرفرماندهی قوای آمریکا در یک برآورد اولیه به ترومن اطلاع داد که فتح ژاپن به 2 میلیون سرباز جدید و ماهها وقت احتیاج خواهد داشت. این در حالی بود که جنگ در اروپا در ماه می (3 ماه قبل) تمام شده بود.
سرانجام ترومن، رئیس جمهور آمریکا، غیرانسانیترین دستور تاریخ را شخصاً صادر کرد.
بمباران اتمی
در ساعت 8.13 صبح روز 6 اوت 1945، پلی تی بتز خلبان هواپیمای غول پیکر بی- 29 آمریکا بر روی هیروشیما (شهر صنعتی و پرجمعیت ژاپن) قرار گرفت و با دستور فرمانده خود بمب اتمی را بر روی این شهر رها میکند. بمب مذکور در ارتفاع 600 متری از سطح زمین منفجر شده و کوره آتشینی با سرعت 1200 کیلومتر در ساعت شهر را در چند دقیقه باخاک یکسان میکند.78 هزار غیرنظامی و 20 هزار نظامی در جا کشته و 14 هزار نفر دیگر نیز مفقود میشوند اما ژاپن تسلیم نمیشود. در 8 اوت شوروی نیز علیه ژاپن وارد جنگ شده و جزایر ساخالین را تصرف میکند. در 9 اوت با انفجار دومین بمب اتمی در ناکازاکی ژاپنیها پی میبزند که اگر به مقاومت ادامه دهند آمریکا کل سه جزیره اصلی ژاپن (هونشو، هوکایدو و کیوشو) را با بمب اتمی با خاک یکسان میکند از آن طرف ارتش سرخ از ضعف قوای ژاپن استفاده کرده و در حال پیشروی به سمت شمال ژاپن بود بنابراین در 15 اوت ژاپن شکست را قبول میکند.
نتیجه نبرد
نبردهای اقیانوس آرام حدود 4 سال به طول انجامید و موجب مرگ میلیونها سرباز و نابودی صدها شهر شد. ژاپن که از اواخر قرن نوزدهم مرتباً در حال توسعه بود و در اوایل قرن بیستم مبدل به یک قدرت استعماری شد با شکست در جنگ دوم جهانی به مانند کشورهای چون انگلیس، آلمان و فرانسه مبدل به قدرتی منطقهای شد و فضا را برای آمریکا کاملاً خالی گذاشت.شدت نبردهای اقیانوس آرام دست کمی از نبردهای اروپا نداشت اگرچه در درجهی اول نبردی دریایی- هوایی بود. جانفشانی سربازان ژاپنی نیز اگرچه تلفات و خسارات آمریکاییها را افزایش داد اما دنیا پی برد آمریکا اگر لازم باشد برای پیروزی، دست به هر اقدامی میزند. بمباران اتمی، بمباران هوایی و یا هر حرکت ضد بشری دیگر. آمریکا میتوانست به جای تسلیم بیقید و شرط خواستار پایان جنگ با شرایطی که خود میخواست شود و مطمئن باشد که ژاپن نیز قبول میکرد اما ترجیح داد تا با درهم شکستن این ملتِ مقاوم پیامی واضح به دنیا بدهد.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم