انديشه‌هايي براي زندگي در عصر هراس

به دنبال حوادث 11 سپتامبر، بسياري از كارشناسان سياسي به ارائه تحليل‌هاي خود در مورد دلايل شكل‌گيري اين فاجعه پرداختند، اما گويي رهبران كاخ سفيد هيچ تمايلي به يادگيري اين آموزه‌ها ندارند. نويسنده با اشاره به پاره‌اي از دلايل شكل‌گيري اين حملات نظير پافشاري بر ايده نظم نوين جهاني، يكجانبه‌گرايي، توسعه تجارت آزاد، تخريب گسترده محيط زيست، مسلح نمودن جهانيان، نابودي اقتصادهاي محلي، جنگ افروزي براي پايان دادن به يك جنگ، عدم اعتقاد به صلح جويي و صلح طلبي، استثمار مادي و معنوي مردم كشورهاي فقير،
سه‌شنبه، 12 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انديشه‌هايي براي زندگي در عصر هراس
انديشه‌هايي براي زندگي در عصر هراس
انديشه‌هايي براي زندگي در عصر هراس

نويسنده: وندل بري
به دنبال حوادث 11 سپتامبر، بسياري از كارشناسان سياسي به ارائه تحليل‌هاي خود در مورد دلايل شكل‌گيري اين فاجعه پرداختند، اما گويي رهبران كاخ سفيد هيچ تمايلي به يادگيري اين آموزه‌ها ندارند. نويسنده با اشاره به پاره‌اي از دلايل شكل‌گيري اين حملات نظير پافشاري بر ايده نظم نوين جهاني، يكجانبه‌گرايي، توسعه تجارت آزاد، تخريب گسترده محيط زيست، مسلح نمودن جهانيان، نابودي اقتصادهاي محلي، جنگ افروزي براي پايان دادن به يك جنگ، عدم اعتقاد به صلح جويي و صلح طلبي، استثمار مادي و معنوي مردم كشورهاي فقير، پرهيز از پرورش انسان‌هاي مسئوليت‌پذير و در نهايت، مصرف گرايي بدون حد و مرز از سوي آمريكايي‌ها، يادآور مي‌شود كه توجه به اهميت يك اقتصاد صلح طلب، همراه با تلاش در جهت دستيابي به آن، مي‌تواند ما را از زندگي در عصر هراس برهاند.
يك: به زودي زماني فرا مي‌رسد كه ما آمريكايي‌ها وحشت و هراس به وجود آمده از فاجعه 11 سپتامبر را فراموش نماييم، اما گويي هيچ كس اين سئوال را مطرح نمي‌كند كه چگونه كمال‌گرايي اقتصادي و تكنولوژيكي ما، به بروز چنين فاجعه‌اي منجر شده است.
دو: ما اين كمال‌گرايي را در قالب شعارهايي نظير «نظم نوين جهاني» و يا «شكل‌گيري نظام اقتصاد نوين» كه مرزهاي اين ايده‌ها همواره نيز در حال گسترش است، پذيرفته‌ايم. به علاوه ما هيچ تمايلي نيز به شنيدن انتقادات ديگرن نسبت به اين مفاهيم نداريم.
سه: سياست مداران حاكم، مديران ابر شركت‌ها و سرمايه‌گذاراني كه اين مفاهيم را پذيرفته‌اند، از اين نكته بي‌اطلاعند كه امروزه تنها درصد ناچيزي از مردم جهان از رفاه و رشد اقتصادي مناسب برخوردارند و بخشي اندك از اين افراد هم در ايالات متحده زندگي مي‌كنند. بدين ترتيب، پايه‌هاي اين نظام در مسيري متضاد با منافع كارگران و فقراي دنيا بنيان‌گذاري شده است. به علاوه، فراموش نكنيم كه هزينه‌هاي اكولوژيكي ساز و كارهاي آن، همه ابعاد حيات ما را در معرض نابودي قرار مي‌دهد و در اين ميان، بي‌ترديد ثروتمندان هم از اين جهت آسيب‌ها در امان نخواهند ماند.
چهار: امروزه، در كشورهاي توسعه يافته، ايده‌ بازارهاي آزاد در جايگاه خداوند قرار گرفته است، هر چند اين خدايان عصر جديد به نابودي كشاورزان، زمين‌هاي كشاورزي، جوامع محلي، جنگل‌ها، درياچه‌ها، رودها، دشت‌ها، اكوسيستم‌هاي طبيعي و آبريزهاي آنان منتهي گردد.
پنج: لذا به عنوان نتيجه، ما شاهد تلاش‌هاي جهاني رو به گسترش در جهت تمركززدايي از كشاورزي، عدالت اقتصادي و مسئوليت‌پذيري اكولوژيكي هستيم. ما بايد دريابيم اين حوادث 11 سپتامبر بايد زمينه نگاهي دقيق و همه جانبه به ابعاد اين فجايع را فراهم كند. ما شهروندان كشورهاي صنعتي بايد بيش از پيش به انتقاد از خود و تصحيح داوطلبانه اشتباهاتمان بپردازيم. و البته برداشتن گام اول، منوط به شناخت اين اشتباهات خواهد بود.
شش: در چند دهه اخير، دكترين مسلط تلاش‌هاي ما در بخش‌هاي اقتصادي و تكنولوژيكي، بر پايه نوآوري بوده است. ما در هر زمان تلاش مي‌كنيم كه از يك نوآوري تكنولوژيكي به سوي نوآوري جديدتري در اين حوزه گام برداريم تا زمينه رشد اقتصادي بيشتر فراهم آيد و همه ابعاد زندگي ما بهتر و بهتر شود. در اين شرايط، ما از همه داشته‌هاي گذشته خود متنفر شده‌ايم و گويي همه دنيا به صورتي رايگان و بدون محدوديت، تنها وتنها براي ما به ارث گذاشته شده است. همه عالم بايد در خدمت پيشرفت‌هاي تكنولوژيكي ما قرار گيرد و ارزش اين منابع نيز هيچ اهميتي براي ما ندارد.
هفت: همچنين ما آمريكايي‌ها هيچ گاه پيش‌بيني وقوع چنين اتفاقي را نمي‌كرديم. در اذهان ما هيچ‌گاه اين نكته خطور نمي‌كرد كه نتايج نو‌آوري‌هاي ما ممكن است با نوآوري‌هايي ديگر، در معرض نابودي قرار گيرد. ما امروزه با جنگي نوين رو به رو شده‌ايم كه همه نوآوري‌هاي پيشين ما را در مقابل ما قرار داده است. ما آمريكايي‌ها هرگز پيش‌بيني نمي‌كرديم كه ممكن است روزي در دام شبكه‌اي پيچيده از ارتباطات و فن‌آوري‌هاي حمل و نقل قرار بگيريم كه قرار بود ما را آزاد و رها نمايد.
هشت: ما پيش‌بيني نمي‌كرديم كه تسليحات و دانش نظامي بازاريابي شده و آموزش داده شده به جهانيان، نه در دستان يك دولت مشخص كه در دست گروه‌ها و افراد افراطي و متعصبي قرار گيرد كه از اين اقدامات خشونت‌بار عليه خود ما استفاده نمايند.
نه: ما بدون انديشه و تفكر، پذيرفته‌ايم كه تكنولوژي خوب است. هر چند تكنولوژي هيچ‌گاه قادر به شناخت خير و شر و همچنين تمايز سنجشي ميان ما و يا دشمنانمان نيست. گويي هيچ‌گاه از آن نمي‌توان در جهت تخريب آنچه كه خوب است، نظير خانه‌ها و زندگي‌ها بهره برد.
ده: سال‌هاست كه ما معتقديم، يك اقتصاد (چه اقتصاد پولي و يا يك سيستم حمايت از زندگي) با گستره‌اي جهاني كه از تكنولوژي‌هايي پيچيده و به شدت متمركز بهره مي‌گيرد، در برابر تروريسم، شورش و يا جنگ، آسيب‌پذير بوده و ما با استفاده از «دفاع ملي» قادر به مقابله با اين تهديدات خواهيم بود.
يازده: امروزه ما بايد به انتخاب گزينه‌اي روشن و غيرقابل چشم‌پوشي، تن دهيم. البته ما مي‌توانيم همچنان به گسترش دامنه يك سيستم اقتصاد جهاني بنيان‌گذاري شده بر مبناي «تجارت آزاد و نامحدود» و از طريق ابرشركت‌هايمان ادامه دهيم كه زنجيره‌هاي گسترده ارتباطي و تداركاتي هم از آن پشتيباني مي‌نمايد. اما بايد به اين نكته هم توجه كرد كه چنين سيستمي بايد از سوي يك نيروي پليس پرهزينه و به شدت گسترده و مجهز و البته فعال در سراسر دنيا محافظت گردد. شايد ما مجبور شويم كه با كشورهاي ديگري هم در شكل‌داد ن به اين ايده، مشاركت نماييم. اما آيا نيروها قادر به دفاع از آزادي و حريم خصوصي شهروندان ملت‌هاي ما خواهند بود؟
دوازده: البته گزينه ديگري نيز فراروي ماست. ما مي‌توانيم يك اقتصاد جهاني غيرمتمركز را بنيان نهيم كه به همه ملت‌ها در همه مناطق دنيا اطمينان دهد كه مي‌توانند از راهكارهاي خودكفايي محلي و بومي در زندگي خويش بهره گيرند. البته اين ساز و كار جديد، محدود كننده تجارت بين‌المللي نخواهد بود، چرا كه پس از تأمين نيازهاي محلي، مي‌توان به تجارت در عرصه جهاني نيز پرداخت.
سيزده: بزرگ‌ترين خطر فراروی ما پس از تروريسم، اصرار بر ادامه روشي است كه رهبران ما با توجه به فعاليت‌هاي ابرشركت‌هاي جهاني در عرصه تجارت آزاد برگزيده‌اند، بدون توجه به اينكه اين اقدامات چه تأثيراتي بر آزادي‌ها و حقوق ملي ما خواهد داشت. بايد اين رويكردها مورد نقادي و بررسي در ابعاد ملي و جهاني قرار گيرد.
چهارده: شايد به همين دليل است كه هرگونه تلاش براي تغيير نظام كنوني، با مقاومت‌هاي گسترده مردم و دولت ما رو به رو مي‌شود. البته شهروندان ما به سختي مي‌توانند دريابند كه در چنين اوضاعي، در كاخ سفيد چه مي‌گذرد، اما آنچه كه ما از سياست‌مداران، بوروكرات‌ها و صاحب‌نظران خود مي‌شنويم، تلاش براي كاستن از پيچيدگي‌هاي كنوني فراروی ما و حركت به سوي اتحاد، امنيت، آرامش و مجازات گروه‌هاي مخالف ماست.
پانزده: اعتقاد ملي به درست بودن راهي كه در پيش گرفته‌ايم، همانند اعتقادي شخصي، راهي به سوي بي‌راهه خواهد بود. اين يك اشتباه بزرگ است و اين نشانه‌اي از ضعف ماست. جنگ‌هاي بي‌پاياني را كه ما آغاز نموده‌ايم، تاريخ نويني از جنگ‌ها را رقم زده است. ما مطمئناً در برابر كشتار غيرنظاميان و مردم بي‌دفاع، معصوم نيستيم. دكترين مدرن چنين جنگ‌هايي هم كه از سوي ژنرال‌هاي ارشد ما بنيان‌گذاري شده، يك معضل بزرگ است كه بايد عاملان آن نظير ژنرال ويليان شرمن مورد محاكمه قرار گيرند. البته هنوز هم بسياري از ما حاضر نيستيم كه مسئوليت اشتباهات پيشين خود را بر عهده گيريم.
شانزده: اشتباه ديگر ما اين است كه گمان مي‌كرديم يك دولت مي‌تواند در عرصه اقتصاد جهاني به فعاليت بپردازد، اما در عين حال فقط به كسب منافع بيشتر خود بيانديشد و از اقداماتي نظير پايمال كردن اصول اخلاقي، لغو يك طرفه قراردادهاي تجاري و يا كارشكني‌ها و خلف وعده‌ها براي اين منظور استفاده كند.
هفده: مطمئناً در كشور ما و بر اساس قانون اساسي، نمي‌توان هر بحران و يا حالت فوق‌العاده‌اي را به عنوان يك حمله سياسي به منافع ملي معرفي كرد. از زمان 11 سپتامبر تاكنون، حريم خصوصي و آزادي‌هاي ما قرباني دستيابي به امنيت شده است و در عين حال؛ بسياري معتقدند كه ما به هيچ دستاوردي نيز دست نيافته‌ايم.
هجده: به ياد داشته باشيم كه هدف نهايي جنگ‌ها، پيروزي و نه صلح است. البته همه خشونت‌هاي به وجود آمده در اين مسير نيز به وسيله‌ اين آرمان توجيه مي‌گردد و به همين ترتيب، اين اقدامات خشونت‌بار افزوده مي‌شوند. لذا اگر ما در مورد توجه به نوآوري جدي هستيم، نبايد چنين نتيجه بگيريم كه براي پايان دادن به يك جنگ، نيازمند جنگي ديگر هستيم.
نوزده: بي‌ترديد آنچه راه ما را به سوي صلح مي‌گشايد، نه خشونت كه اعتقاد همه جانبه و عميق و انديشمندانه به صلح طلبي خواهد بود. ما با هزينه كردن مبالغي گزاف براي چنين جنگ‌هايي در عراق و افغانستان، اصولاً تفكر در مورد امكان وجود گزينه‌هاي ديگر را آغاز نمي‌كنيم. به عنوان مثال، ما چند دانشگاه ملي جنگ داريم، اما هيچ كس در مورد لزوم ساخت دانشگاه صلح گامي برنمي‌دارد. ما انديشه‌ها و تعاليم مسيح، گاندي، مارتين لوتركينگ و ساير رهبران صلح طلب عالم را فراموش كرده‌ايم. به ياد بياوريم كه آغاز يك جنگ، منافعي هنگفت براي عده‌اي خاص خواهد داشت؛ اما در مقابل، صلح‌طلبي تقريباً هيچ‌گونه هزينه‌اي را به وجود نمي‌آورد.
بيست: اشتباه است كه بيانديشيم، ما مي‌توانيم به استثمار و فقيرتر كردن مردم كشورهاي فقير دنيا دست بزنيم و در عين حال آنان را به مدرن‌ترين جنگ افزارهاي نظامي نيز مسلح كنيم و انتظار داشته باشيم كه اين دولت‌ها و ملت‌ها در صلح زندگي كنند.
بيست و يك: ارائه تصويري كاريكاتوري، مضحك و يا بدقواره از دشمنان ما در رسانه‌ها و نشريات و گردهمايي‌ها، كاري نادرست است كه بايد پايان يابد. اگر دشمنان ما هم‌اينك در كشورهاي مسلمان قرار گرفته‌ايد، ما بايد نسبت به شناخت بيشتر آنان گام برداريم. بايد در مدارس ما، تاريخ، فرهنگ، هنر و زبان ملت‌هاي مسلمان تدريس شود. رهبران ما نيز بايد در جهت درك دلايل اين دشمني‌ها بكوشند.
بيست و دو: با ايجاد اصلاحاتي اساسي در بخش كشاورزي در گام اول، ما بايد در خانه و دنياي امروز، انديشه‌هاي خودكفايي محلي را ترويج نماييم؛ چرا كه اين سازوكارها، ايمن‌ترين، سالم‌ترين و ارزان‌ترين راه براي زنده نگاه‌داشتن دنيا خواهد بود. به علاوه، تخريب منابع ارزشمند محلي براي ساخت كالاهايي مصرفي و لوكس جهت مصرف در كشورهاي توسعه يافته، بايد پايان يابد.
بيست و سه: امروزه زمان آن فرا رسيده است كه به تجديدنظر و بازسازي اقداماتمان در جهت حفظ و حراست از بنيان‌هاي طبيعي اقتصاد انساني يعني خاك، آب و هوا بپردازيم. حفاظت از همه اكوسيستم‌ها و سرچشمه‌هايي كه در ساليان گذشته با آسيب‌هايي رو به رو شده‌اند، نيازمند تلاش و كوششي دو چندان است.
بيست و چهار: پيچيدگي‌ شرايط كنوني ايجاب مي‌نمايد كه در مورد نياز به تغيير در آموزش‌هاي ارائه شده در مدارسمان، به دقت بيانديشيم و راه‌كارهاي لازم را نيز تدارك ببينيم. به آموزش نبايد به عنوان يك صنعت و يا كسب و كار پول ساز تجاري نگريسته شود و البته هدف نهايي آموزش نيز نبايد رونق صنايع ما باشد. امروزه همه آموزش‌هاي ما در جهت آموختن مهارت‌هاي شغلي و حرفه‌اي بوده و همچنين پژوهش‌هاي ما نيز تنها با هدف برطرف كردن مشكلات و چالش‌هاي فرآروي سودآوري صنايع انجام مي‌گردند. در حالي كه هدف نهايي و دورنماي اين آموزش‌ها بايد تربيت شهرونداني مسؤوليت‌پذير در همه حوزه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي باشد.
مطمئناً اين دورنما با دستيابي به آنچه كه ما از آن به عنوان «اطلاعات» نام مي‌بريم، ممكن نخواهد بود. چرا كه اين واقعيت‌ها بدون هيچ‌گونه اولويت‌بندي و قالب ساختار يافته‌اي به مخاطب ارائه مي شود. يك آموزش همه جانبه و صحيح، جوانان ما را قادر مي‌سازد كه زندگي خود را سامان داده و اولويت‌هاي مهم زندگي‌شان را شناسايي كنند.
بيست و پنج: اولين چيزي را كه ما بايد به فرزندانمان بياموزيم (و البته خود نيز آن را ياد بگيريم) اين است كه ما نمي‌توانيم بدون هيچ‌گونه قيد و بندي به خرج كردن و مصرف بپردازيم. اما بايد صرفه‌جويي، درست مصرف كردن و پس انداز را ياد بگيريم. ما به يك نظام اقتصادي نوين نيازمنديم كه بر مبناي دقت‌نظر، آينده‌نگري و صرفه‌جويي و پس‌انداز و نه اسرافكاري و توليد زباله پايه‌گذاري شده باشد. من معتقدم كه يك اقتصاد مبتني بر توليد پسماند و زباله، ايجاد كننده خشونت و تضاد خواهد بود و جنگ را بايد محصول جانبي آن دانست. لذا ما بيش از هر زمان ديگري به يك اقتصاد صلح طلب نيازمنديم.
* وندل بري (Wendell Berry): استاد دانشگاه و منتقد در حوزه مسايل سياسي و اقتصادي ايالات متحده. وي علاوه بر نگارش رمان و شاعري، به كشاورزي نيز مي‌پردازد.
منبع:www.OrionMagazine.org




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.