نویسنده: علی غفوری
مردم آمریکا هرگز گمان نمیبردند که ویتنام سرزمینی دوردست در آسیا و در 14 هزار کیلومتری آمریکا روزی مبدل به بزرگترین منجلاب نظامی اقتصادی آمریکا شود و سیاستمداران واشنگتن مجبور شوند تا «هست و نیست» خود را بر روی میز ویتنام به قمار بگذارند.
شروع این اشتباه بزرگ به سال 1955 بازمیگشت هنگامی که ارتش فرانسه در اثر شکست از نیروهای ویتمین تحت فرمان مردان سیاسی و نظامی هانوی (به ویژه پس از نبرد دین بین فو) مجبور به ترک ویتنام شدند. اما آمریکا در آن سالها از ترس سقوط کل منطقه به دامان چین و شوروی تصمیم گرفت دولت ویتنام جنوبی را حمایت کند حال آن که حکام نالایق جنوبی نظیر نگودین دیم و ژنرال خوان هرگز محبوبیتی هرگز محبوبیتی در بین مردم نداشتند.
ورود آمریکا به جنگ
آمریکا بین سالهای 1955 تا 1960 یک میلیارد دلار کمک و صدها کارشناس نظامی به ویتنام جنوبی اعزام کرد اما این اقدامات فایدهای نداشت و در 1960، کنترل 80 درصد روستاهای ویتنام جنوبی به دست ویتکنگها (چریکهایی که از سوی ویتنام شمالی، شوروی و چین حمایت میشدند) افتاد.لیندون جانسون، رئیس جمهور وقت آمریکا، در 1961 دستور تقویت قوای آمریکا را در منطقه داد و به سرعت 15 هزار سرباز به منطقه اعزام کرد. اولین نبرد جدی بین نیروهای طرفین در 12 مارس 1962 آغاز میشود و در آنها دهها هزار سرباز آمریکایی و ویتنام جنوبی در پناه آتش آمریکاییها حمله به چریکها را آغاز میکنند اما چریکها با پایداری و از جانگذشتگی مهاجمان را عقب میرانند و عملاً کنترل روستاها و راههای خارج شهری در تصاحب آنها باقی میماند. نبرد بعدی در اکتبر 1963 رخ میدهد که در آن ارتش دولتی ویتنام بار دیگر مقهور قدرت و ساماندهی ویتکنگها میشود. با روی کارآمدن ژنرالها دو دولت ویتنام جنوبی در نوامبر 1963، نظامیان عملیات گستردهای را علیه مردم بیدفاع و ویتکنگها آغاز میکنند که سبب مرگ دهها هزار نفر میشود. جانسون رئیس جمهور آمریکا در 1964 در نطقی اعلام میکند که حاضر نیست بگذارد آسیای جنوب شرقی مانند چین از دست برود.
افزایش حضور آمریکا در ویتنام
کمکهای پراکنده و هوایی آمریکا تا سال 1964 دردی را از قوای ویتنام جنوبی دوا نکرد و تنها باعث شد تا ویتکنگها با حمایت جدیتری از سوی شمالیها و روسها به قدرت قابل توجهای برسند. بنابراین آمریکا که در آن زمان خطر سقوط سایگون را جدی میدید از تابستان 1964 تصمیم گرفت تا حضور خود را در ویتنام تقویت کند و از آن زمان به بعد بود که سیل سربازان آمریکایی به منطقه سرازیر شد.همزمان با افزایش نیروهای آمریکا، فرماندهی مشترک عملیات نیز به نظامیان آمریکایی سپرده شد. در عملیات «آلفا 34» بنادر شمال ویتنام توسط ناوهای مشترک آمریکایی و ویتنام جنوبی درهم کوبیده شد. در این عملیات کماندوهای جنوبی در پناه آمریکاییها دو جزیره در خلیج تونکن را مورد حمله قرار دادند. ناوچههای سریعالسیر شمالی نیز به تلافی کشتیهای پشتیبانی کننده در منطقه را هدف گرفتند که در نتیجه ناوشکن آمریکایی به نام مادوکس از بین رفت. تا آن زمان آمریکا هنوز رسماً با ویتنام شمالی درگیر جنگ نشده بود و صرفاً علیه چریکهای ویتکنگ میجنگید. شمالیها نیز در آن زمان علاقهای به درگیرشدن با این غول نظامی نداشتند حتا حملهی آنها به ناوشکن آمریکایی نیز از روی عمد نبود آنها گمان میکردند ناوچههای جنوبی را هدف قرار میدهند.
اما آمریکا اما ظاهراً منتظر این اشتباه شمالیها بود چرا که در کمتر از 12 ساعت بعد بزرگترین حملههای هوایی را علیه شمالیها ترتیب داد و هزاران تن بمب بر سر شمال ریخت. در 7 اوت جانسون از مجلس و سنای آمریکا مجوز ورود به جنگ را گرفت و در ژانویه 1965 پس از آن که بار دیگر به ریاست جمهوری انتخاب شد با اعزام 185 هزار سرباز به ویتنام موافقت کرد.
در مارس 1965 در عملیات رعد خروشان هزاران سورتی پرواز توسط بمبافکنهای بی52، اف-4، اف-5 و اف 111 بارانی از آتش برای مردم شمالی به ارمغان آورد. آمریکاییها گفته بودند که قصد دارند در این عملیات شمالیها را به عصر حجر بازگردانند.
اما دفاع هوایی شمالیها نیز کمتوان نبود و حملات هوایی آمریکاییها با تلفات شدید همراه شد.
سرفرمانده آمریکایی جنگ ویتنام، ژنرال وستمورلند، در این زمان فرمانی را از واشنگتن دریافت کرد مبنی بر این که از نظر نیرو و تجهیزات هیچ نگرانی نداشته باشد و هرچه بخواهد در اختیار او گذاشته خواهد شد. آمریکاییها در 1966 نیروهای خود را به 542 هزار نفر افزایش دادند.
نبرد جانکشن سیتی
رشد هراسآور قوای نظامی آمریکا آنها را در وضعیت برتر قرار داد و در اواخر 1966، صدها هزار نیروی جنوبی در کنار 45 هزار آمریکایی حملات سنگینی را در پناه آتش هلیکوپترهای آمریکایی آغاز کردند در این نبرد مرگبار که به سال 1967 نیز کشیده شد بالغ بر 100 هزار نفر از طرفین کشته شدند اما ویتکنگها اجازهی پیشروی به دشمن را ندادند و حملات با شکست روبه رو شد اگرچه نیروهای ویتکنگ نیز به شدت ضربه خوردند و تعداد آنها به 20 هزار نفر رسید.تلفات سربازان آمریکایی در 1967 به 15 هزار نفر رسید و این در حالی بود که آمریکا تنها در همان سال 25 میلیارد دلار هزینه برای جنگ مذکور متحمل شده بود. اعتراضات در آمریکا کمکم شروع شده بود و مردم که نگران جان جوانان نوزده سالهی خود بودند (عمدهی کشتهها نیروهای وظیفه بودند) تظاهرات را آرام آرام شروع کردند.
نبردهای هوایی
تنها کارت برندهی آمریکا نیروی هوایی بود. کسی نمیداند آمریکا در جنگ ویتنام از چه تعداد هواپیما استفاده کرد. برخی مانند جان گرونویل نویسنده تاریخ جهان در قرن بیستم معتقدند بمبهایی که آمریکا علیه شهرهای شمالی به کار برد پیش از کل بمبارانهای جنگ دوم جهانی بود.نظامیان شمالی نیز حجم این بمبارانها را چیزی در حدود 7 میلیون تن (معادل 50 برابر بمب هیروشیما) میدانند.
شوروی که در آن سالها به شدت به دلیل شکست اعراب از اسراییل مورد انتقاد متحدانش بود تصمیم داشت که به هر قیمت مانع فروپاشی ارتش ویتنام شمالی شود بنابراین وقتی دید آمریکا به هشدارهای مسکو و جهان دربارهی جنگ مذکور توجهی ندارد و قصد دارد مانند جنگهای قبلی با بمبارانهای گسترده توان مدافعان را از درون بشکند تصمیم گرفت با تمام قوا از شمالیها حمایت کند. سیل هواپیماهای جنگی پیشرفتهی میگ و سوخو در کنار موشکهای سام و توپهای ضدهوایی 23 و 30 میلیمتری در کنار یکدیگر به ویتنام اعزام شد و سبب شد تا فضای ویتنام مبدل به جهنمی پرخطر و سوزنده برای خلبانان آمریکایی شود (یک سوم تلفات آمریکا را در جنگ ویتنام خلبانان هواپیما و هلیکوپتر تشکیل میدادند).
در دههی 60 نیروی هوایی شمال به قدرت اول هوایی منطقه (و حتا آسیا) تبدیل شد. این نبرد در آن زمان با در اختیار داشتن هزار هواپیما از جمله میگهای پیشرفتهی 21 (برای آن زمان) مبدل به کابوسی برای بی 52 و اف-105 های آمریکایی شده بودند.
سقوط دهها بی-52 که هر کدام چند صد میلیون دلار قیمت داشته و هشت خدمه با تجربه در آن مستقر بودند سبب رویآوردن آمریکا به بمبافکنهای سبک و سریع نظیر فانتوم و تایگر (اف- 5) شد اما موشکهای رهگیر سام که با تعقیب هواپیما تا سقوط دست از سر آنها برنمیداشتند مشکلآفرین بودند، در ارتفاع پایین نیز توپهای ضدهوایی هواپیماهای آمریکایی را غربال میکردند. هر خلبان شجاعی که به قصد از میان بردن توپهای ضد هوایی به آنها حمله میبرد در اثر تمرکز آتش «پودر» میشد.
روسها آخرین تکنیکهای دفاعی خود را در این نبرد به شمالیها یاد میدادند و شدت همین نبردها بود که در اواخر 1967 جانسون را وادار به پذیرفتن بیاثر بودن بمبارانها کرد. گفته میشود آمریکا در جنگ ویتنام 4 هزار هواپیما را از دست داد.
هلیکوپترها
در هیچ جنگی مانند جنگ ویتنام از هلیکوپتر به صورت گسترده استفاده نشد. صنایع هلیکوپترسازی آمریکا در آن سالها با عرضهی مدلهای جدید بل 214 و 212 و سیکورسکی در کنار جت رنجر خوب درخشید اما شجاعت جنگجویان ویتنامی در کنار سلاحهای نیمهسنگین و سبک آنها سبب شد تا هزاران هلیکوپتر و خلبان آمریکایی در نبرد ویتنام از بین بروند. اگرچه وجود هلیکوپترها به عنوان «پشتیبانی نزدیک هوایی» بارها به کمک نیروهای به دام افتادهی آمریکایی رسید. به گونهای که اگر این هلیکوپترها نبودند به دفعات مختلف آمریکاییها در تلهی ویتکنگها و شمالیها قتل عام میشدند.حمله تت
بیفرجام بودن حملات آمریکا سبب شد تا ژنرال جیاپ در 31 ژانویه 1968 در جبههای به طول 50 شهر و مرکز مهم در جنوب ویتنام با کمک نیروهای شمال و ویتکنگها دست به حمله بزند.نبرد تت از جمله نبردهای سنگینی بود که در آن 700 هزار نیروی کمونیست و همین مقدار نیروی آمریکایی و جنوبی شرکت داشتند. ویتکنگها تحت تأثیر جنایات آمریکا در این عملیات قساوتهای زیادی نشان دادند و در این نبرد بزرگ از «اسارت» خبری نبود.
حملات غافلگیرانهی ویتنامی در بسیاری از نقاط سبب شد تا سربازان آمریکایی با بینظمی عقبنشینی کنند و این مسئله در رسانههای جهان و به ویژه آمریکا تصویر بدی از خود به جای گذاشت.
آغاز قبول شکست
شکست نبرد «تت» در کنار افزایش تلفات هوایی سبب شد تا جانسون به صورت یک طرفه حملات هوایی را از مارس 1968 کاهش دهد و درخواست مذاکره با سران ویتنام شمال را بکند. اگرچه در این زمان نیروهای آمریکایی در ویتنام از مرز 700 هزار نفر گذشته بود. آمریکا تنها در سالهای 1965 تا 1968 با 107 هزار حمله (سورتی پرواز) 2/6 میلیون تن بمب بر سر مردم ویتنام شمالی ریختند. در 1969 آمریکا کاملاً در انفعال بود تا آن که در آوریل 1970 ویتنام شمالی و ویتکنگها با تجهیز قوا دست به حمله سراسری به 424 پایگاه و مرکز نظامی آمریکا زدند که این حمله نشان داد آمریکا دیگر برنده این جنگ نیست.در 1970 آمریکا و ویتنام جنوبی با حمله به لائوس در غرب ویتنام سعی کردند خطوط مواصلاتی شمالیها را از بین ببرند اما در این کار ناموفق ماندند چرا که با آغاز خروج نیروهای آمریکایی از منطقهی شمالیها مجدداً به لائوس مسلط شدند.
قبول شکست
آغاز خروج آمریکاییها از ویتنام سه دلیل عمده داشت: نخست آن که ریچارد نیکسون رئیس جمهور جدید آمریکا این جنگ را اشتباه گذشتگان میدانست و علاقهای به ادامه آن نداشت. دوم آن که مردم آمریکا مرتب با برگزاری تظاهرات خواستار پایان جنگ بودند و سوم آن که آمریکا از نظر نظامی امیدی به پیروزی در ویتنام نداشت.بنابراین مذاکرات صلح علیرغم موضع بسیار سخت شمالیها بار دیگر آغاز شد و در ژانویه 1973 بالاخره آمریکا پذیرفت که نیروهای خود را به طور کامل از «جنوب» خارج کند. این در حالی بود که در سالهای 1971 تا 1973 در اثر کنار کشیدن تدریجی ارتش آمریکا ویتنامیهای جنوبی به تدریج توان خود را از دست داده بودند و در 1974 هنگامی که آمریکا تصمیم گرفت همه نیروی خود را از منطق خارج کند ارتش جنوب کاملاً از هم پاشید و صدها هزار ویتکنگ در کنار ارتش یک میلیون نفری شمال به تدریج تمام شهرها را در جنوب فتح کرده و در 30 آوریل 1975 سایگون نیز سقوط کرد.
در حقیقت ارتش جنوب بدون آمریکا «هرگز چیزی نبود.»
نتیجه نبرد
نبرد ویتنام پرتلفاتترین جنگ جهان پس از جنگ دوم جهانی بود.این جنگ 2/5 میلیون کشته برجای گذاشت که 57 هزار نفر از آنها آمریکایی بودند. آمریکا از این نبرد 300 هزار زخمی و معلول نیز به یادگار گرفت. سقوط 6 هزار هواپیما و هلیکوپتر آمریکایی حکایت از شدت این نبرد در بخش هوایی داشت (منابع شمالی این رقم را 5 هزار هلیکوپتر و 4 هزار هواپیما ذکر کردهاند.) هنوز جنازهی هزاران خلبان آمریکایی در ویتنام پیدا نشده است. ویتنام جنوبی و شمالی در 1976 رسماً متحد شدند و جبهه کمونیستها را در شرق و جنوب آسیا به شدت تقویت کردند.
نبرد ویتنام دهها اثر مهم داشت اما سه اثر آن قابل توجهتر از بقیه است:
1- شکست قطعی ارتش آمریکا. آمریکا تا آن زمان در هیچ جنگی شکست قطعی نخورده بود و این مسئله حیثیت آمریکا و اعتماد به نفس مردم آن را به اندازهای کاهش داد که تا سالهای سال سیاستمداران و مردم آن جرأت جنگ با کشور دیگری را نیافتند و تنها پیروزی صریح جنگ خلیج فارس در 1991 این خاطره تلخ را از یاد آنها برد.
2- ورود غول سیاسی شوروی به عرصهی جهانی که از 1945 آغاز شده بود در 1975 به اوج خود رسید و روسها از شکست واشنگتن بهترین بهره را بردند اکنون متحدان آنها از کوبا در 90 مایلی آمریکا تا ویتنام در 14 هزار کیلومتری آن کشور گسترده شده و آنها در جنوب آسیا، شاخ آفریقا و شرق اروپا دست بالا را داشتند.
3- جنایتهای آمریکا در این جنگ شدیداً شعارهای فریبنده آنها را زیر سؤال برد. مرگ حداقل یک میلیون غیرنظامی و ریختن میلیونها تن بمب بر سر غیرنظامیان، با هیچ توجیهی پذیرفتنی نبود مضافاً آن که قتل عام دهکدهی میلا در 1969 در کنار گفتههای مردان از جنگ بازگشتهی آمریکایی به دنیا ثابت کرد که آمریکا در ویتنام دست به «جنگ کثیف» زده است. جنگی که تنها مخصوص مزدوران قرن نوزدهمی و یا نازیها و فاشیستها بود.
جنگ ویتنام به هر شکل در 1975 تمام شد اما کابوس ویتنام هنوز پس از سه دهه آمریکا را رها نکرده است. نویسندهها و فیلمسازان مستقل آمریکایی هنوز هم با خلق آثار جدید سعی میکنند از اشتباهات آن دوران برائت کنند.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم