شبه جزيره كره و نقش آمريكا

در آغازين هزاره سوم، همبستگى نيروها در گستره‏ى گيتى به گونه‏اى بنيادى متحول گرديده است. سرشت اين دگرگونى‏ها، ضرورتا نيازمند در هم فروريزى شالوده‏هاى امنيتى، سياسى و ديپلماتيك متداول است. چرا كه همگان با جابه‏جايى الگوهاى قدرت مى‏بايستى ارزيابى‏ها در قالب‏هاى متناسب همپوش صورت گيرد تغيير در ظرفيت قدرت منجر به متفاوت شدن نگرش امنيتى، كارآمدى سياسى و پويايى ديپلماتيك مى‏گردد.
دوشنبه، 18 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شبه جزيره كره و نقش آمريكا
شبه جزيره كره و نقش آمريكا
شبه جزيره كره و نقش آمريكا

كره شمالى دغدغه بعدى آمريكا

در آغازين هزاره سوم، همبستگى نيروها در گستره‏ى گيتى به گونه‏اى بنيادى متحول گرديده است. سرشت اين دگرگونى‏ها، ضرورتا نيازمند در هم فروريزى شالوده‏هاى امنيتى، سياسى و ديپلماتيك متداول است. چرا كه همگان با جابه‏جايى الگوهاى قدرت مى‏بايستى ارزيابى‏ها در قالب‏هاى متناسب همپوش صورت گيرد تغيير در ظرفيت قدرت منجر به متفاوت شدن نگرش امنيتى، كارآمدى سياسى و پويايى ديپلماتيك مى‏گردد. كشورهايى كه بالاترين تغيير در جايگاه قدرت را با افزايش توانمندى‏ها كسب مى‏كنند، بيشترين ضرورت را براى تحت فشار قرار دادن كشورهايى كه بالاترين ميزان خطر متوجه آنان است، احساس مى‏كنند، دولت‏هايى كه وسيع‏ترين كاهش موقعيت را تجربه مى‏كنند، فزون‏ترين فشارها را براى تغيير سياست‏ها كه عملا منجر به تضعيف شرايط جهانى و منطقه‏ى آنان مى‏شود بر روى خود مشاهده مى‏كنند.
در تاريخ 29 ژانويه سال 2002، جورج دبليوبوش در نطق سالانه در برابر كنگره‏ها آمريكا به وضوح تحول ساختارى در روابط بين كشورها را نمايان‏گر شد. منطق حاكم بر سخنرانى وى، نشان از اين داشت كه يك جابه‏جايى وسيع در ميزان قدرت كشورها صورت پذيرفته است كه عملكرد متفاوت بازيگران بين‏الملل را طلب مى‏كنند. كشورهايى كه اين الزام را دنبال نكنند با توجه به خصلت هرج و مرج‏گراى سيستم بين‏الملل، كشمكش و در سطحى بالاتر، بحران را بسترسازى مى‏كنند. رهبر آمريكا در چارچوب اين واقعيت كه اين كشور در موقعيتى متمايز از نقطه‏نظر تاريخى قرار گرفته و با وقوف به اين مسئله كه قدرت مانور فزون‏ترى به جهت اين موقعيت نصيب آمريكا گشته است، زمان را براى تحكيم وضعيت و توسعه نفوذ در شمال شرق آسيا مطلوب يافت. هر چند كه سقوط كمونيسم جهانى به رهبرى شوروى، اهميت كليدى در دگرگونى روش‏ها، خط مشى‏ها و توجيهات آمريكا در صحنه جهانى دارد اما حوادث يازده سپتامبر جنبه هنجارى آن‏ها را فراهم آورده است.
شرايط جديد براى رهبران آمريكا معين و مشخص كرد كه كره شمالى هر چند كشورى فاقد بسيارى از مؤلفه‏هاى قدرت مى‏باشد و در ساختار نظام بين‏الملل از منزلت پايينى برخوردار است، اما از اين ظرفيت برخوردار است كه منافع حياتى آمريكا و حتى سرزمين آمريكا را با تهديدات جدى مواجه كند نگاه به كره شمالى به عنوان يكى از محورهاى شرارت به اين مفهوم مى‏باشد كه تفكر خوشبينانه به در دسترس بودن صلح و ثبات جهانى، مشروعيت خود را از دست داده است. در همين راستا در تاريخ 20 فوريه سال 2002 رهبر آمريكا براى تكميل چهره شيطانى كره شمالى اعلام كرد كه اين كشور كمترين توجهى به رفاه مردم كره ندارد و گرسنگى در كره شمالى بيبداد مى‏كند. نگاه بدبينانه به كره شمالى سبب ساز اين گشت كه تشنج در شبه جزيره كره بعد از نزديك به پنجاه سال متاركه جنگ كره به شدت افزايش يابد. بحران بالا گرفته شد چرا كه آمريكا سياستى را دنبال مى‏كند كه كمترين قدرت مانورى را براى رهبر استالين مسلك كره شمالى باقى نگذاشته است. آمريكا از كره‏ى شمالى خواهان آن است كه بيش از هفتاد درصد ارتش ميليون نفرى خود را كه در 144 كيلومترى مرزهاى اين كشور با كره‏ى جنوبى مستقر هستند، فرابخواند، تقاضاى آمريكا براى كاهش آمادگى جنگى نيروهاى متعارف كره شمالى با مخالفت شديد اين كشور مواجه گشت. كره شمالى تحت فشار شديد است كه توسعه، آزمايش و استقرار موشكى خود را متوقف سازد كه از نظر كره شمالى به مفهوم اين مى‏باشد كه قدم در جاده‏اى بگذارد كه منجر به خدشه‏دار شدن امنيت اين كشور گردد. در ضمن آمريكا بر كره شمالى از طريق مجامع بين‏الملل از قبيل آژانس بين‏الملل انرژى اتمى فشار مى‏آورد تااز تكميل پروژه اتمى خود دست بردارد.
از منظر كره شمالى تمامى انتظارات و اجبارها تنها داراى اين معنا مى‏باشد كه مى‏بايستى به خلع سلاح يك جانبه دست زد. «رهبر عزيز» گام نهادن در اين راستا را غير ممكن مى‏داند و فشارهاى آمريكا را تحت هيچ شرايطى قابل قبول نمى‏داند، چرا كه آن را عملا به مفهوم از دست رفتن امنيت كشور مى‏يابد. انتهاى ديگر طيف گزينه‏هايى كه آمريكا در برابر كره شمالى قرار داده است دشمنى آشكار با ايالات متحده مى‏باشد. از ديدگاه آمريكا اگر كره شمالى آن‏چه را كه به وضوح خلع سلاح يك جانبه مى‏باشد. قابل قبول نداند، به اين مفهوم مى‏باشد كه كره شمالى دشمنى و تعارض مستقيم با آمريكا را برگزيده است. جورج دبليوبوش به عنوان يك «بين‏الملل‏گراى آمريكايى» كه اولويت‏ها را هميشه در چارچوب ارزيابى از قدرت آمريكا و توانمندى رقباى بين‏المللى و دشمنان شكل مى‏دهد با محدود كردن كره شمالى به دو گزينه خلع سلاح و دشمنى باعث گرديده است كه كيم جونگ ايل به عنوان عالى‏ترين مقام تصميم گيرنده در كره شمالى بقاى خود را در مقابله با آمريكا بيابد.
سياست كره‏اى آمريكا در اين منطق خاص كاملا در تعارض با نگاه خوشبينانه بيل كلينتون در خصوص چگونگى نگرش به سياست‏هاى كره شمالى است هر چند كه بيل كلينتون در روزهاى آخرين حضور در كاخ سفيد از پذيرش پيشنهاد رهبر كره جنوبى آقاى كيم دو جونگ براى سفر به پيونگ يانگ خوددارى كرد اما با فرستادن خانم مادلين آلبرايت، وزير خارجه عقاب گراى آمريكا به كره شمالى در تاريخ 23 اكتبر سال 2000 نشان داد كه مشتاق ايجاد كانالى براى بدنه دادن به فرايند روابط دو كشور مى‏باشد. سياست «بين‏الملل‏گراى ليبرال» رهبر آمريكا در طول دهه نود تأكيد بر گفت‏وگو، همكارى و مذاكره با مسئولان كره شمالى داشت و در همين راستا است كه «سياست آفتاب» رئيس جمهور كره جنوبى، كيم دو جونگ در زمينه گسترش زمينه‏هاى مذاكره و گفت‏وگو با كره شمالى به شدت مورد تأييد قرار گرفت. هدف بيل كلينتون حفظ وضع موجود بود تا در بستر آن خروج كره شمالى از انزواى سياسى، اقتصادى و فرهنگى ممكن گردد و اين كشور به گونه‏اى ملموس‏تر درگير سياست‏هاى بين المللى گردد.
از نظر تصميم گيرندگان آمريكايى، محو انزواى كره شمالى سبب ساز افزايش قدرت آمريكا در منطقه غرب اقيانوس آرام و تضعيف موقعيت چين در منطقه شمال شرق آسيا مى‏گردد. بر اساس اين نگرش بود كه وزير دفاع سابق آمريكا آقاى ويليام پرى كه مسئوليت گروه سياست آمريكا در قبال كره شمالى را عهده‏دار شده بود در گزارش خود براساس مطالعات انجام شده در حد فاصل 1998-99، توصيه كرد كه كانال‏هاى ارتباطى مى‏بايستى كاملا باز باشد و در اين راستا مى‏بايستى وزراى دفاع كشورهاى منطقه در شمال شرق آسيا هر سال با يكديگر ملاقات كنند تا موضوعات امنيتى، اطلاعاتى و دفاعى به بحث درآيد كه از اين طريق اعتماد سازى شكل بگيرد. در چنين فضايى بود كه در ماه جون سال 2000 رئيس جمهور كره جنوبى آقاى كيم دوجونگ و رهبر كره شمالى كيم جونگ ايل در پايتخت كره شمالى ملاقات تاريخى سه روزه خود را برگزار كردند. بعد از نزديك به پنجاه سال اين فرصت ايجاد شد كه حركت به سوى اتحاد دو كشور خصلتى واقعى‏تر به خود بگيرد. اين ملاقات تاريخى كاملا جنبه سمبليك داشت چرا كه اختلافات بين دو كشور آن چنان گسترده است كه نيازمند زمان بيشتر و جسارت سياسى گسترده‏ترى براى حل و فصل اختلافات مى‏باشد.
از سوى ديگر نبايد فراموش كرد كه كره شمالى براى گفت‏وگوهاى دو جانبه با آمريكا اولويت بيشترى را قائل است، زيرا اين آگاهى وجود دارد كه مى‏بايستى حل بحران شبه جزيره كره در واشنگتن انجام گيرد و مسئول فاقد توانايى‏هاى ضرورى براى اين مهم مى‏باشد. همان طور كه انتظار مى‏رفت از اين ملاقات دستاوردهاى مهمى نصيب نشد و تنها توافق شد كه خط تلفن دائم بين وزراى دفاعى دو كشور ايجاد شود و در تاريخ 15 آگوست كه روز رهايى كره از يوغ استعمار ژاپن است، تعداد يكصد خانواده از هر دو كشور به آن سوى مرزها بروند تا موفق به ملاقات اعضاى خانواده و فاميل خود كه از آن‏ها جدا شده‏اند بگردند. در اين ملاقات سه روزه‏ى رهبران دو كشور كمترين صحبتى در مورد موضوع اصلى برنامه‏هاى موشكى كره شمالى، پروژه‏هاى اتمى كره شمالى و كاهش تعداد سربازان زير پرچم اين كشور نشد. رئيس جمهور كره جنوبى به جهت فشارهاى داخلى اين ملاقات را ضرورى يافت و خود نشان دهنده آن مى‏باشد كه اصولا سياست‏هاى كيم دو جونذگ بر اساس يك رهيافت رمانتيك بوده است و به خوبى بيان كننده اين مى‏باشد كه چرا كمترين نتيجه ملموسى از گفت‏وگوهاى مقامات دو كشور گرفته نشده است.
آن‏چه كه در اجلاس تاريخ 13 جون سال 2000 توافق شد ارتباط كمى با وضعيت نظامى- امنيتى شبه جزيره كره داشت. تصميم رهبران نظامى كره شمالى بود كه دستور دادند كه يكصد و هشت بلندگوى نصب شده در نزديكى منطقه غير نظامى كه براى تبليغات بر عليه كره جنوبى و آمريكا استفاده مى‏شد، برچيده شدند تا فضاى روانى حاكم بر مناسبات دو كشور آرام گردد. سياست‏هاى سمبليك دو كشور به جهت آن‏كه معضلات عديده و بنيادى را در شبه جزيره كره مورد توجه قرار نداد، منجر به ايجاد فضايى گشت كه در بطن آن شرايط تشديد بحران تداوم يافت. حضور جورج دبليوبوش در كاخ سفيد و تفكر جديد حاكم بر ساختار تصميم گيرى آمريكا، اساس را بر اين قرار داد كه از اعطاى هرگونه امكانى براى تقويت توان نظامى كره شمالى جلوگيرى شود.
رهبران آمريكا به دنبال اعلام سياست مقابله همه جانبه با كره شمالى به عنوان يكى از پايه‏هاى محور شرارت نشان دادند كه در برابر آن‏چه آن را باج‏گيرى هسته‏اى مى‏نامند، كوتاه نخواهد آمد و حداكثر تلاش را مى‏كنند كه پيونگ يانگ موقعيتى را كه به عنوان يك دولت تسليحاتى دارد از دست بدهد. اما كره شمالى كه همچنان در يك چارچوب مبتنى بر طرز تفكر حاكم بر دوران جنگ سرد، خط مشى‏هاى خود را قوام مى‏دهد، به جهت عدم درك فراينده‏هاى حاكم بر شرايط جديد بين‏المللى، آمريكا را در موقعيتى قرار داده است كه قادر به اين باشد كه از حمايت سازمان‏هاى بين‏المللى و كشورهاى برتر جامعه جهانى در رابطه با كره شمالى برخوردار شود. اعتراف كره شمالى در اواخر ماه اكتبر سال 2002 در خصوص فعال كردن دوباره تأسيسات هسته‏اى براى غنى‏سازى اورانيوم كه بر اساس توافق پيونگ يانگ به واشنگتن متوقف شده بود، منجر به آن گشت كه آمريكا از ارسال نفت به كره شمالى خوددارى كند كه به تبع آن در اواخر ماه دسامبر سال 2002 تصميم گيرندگان كره شمالى دستور به برچيدن دوربين‏هاى كنترل كننده آژانس بين‏المللى انرژى اتمى و مهر و موم اين آژانس ازتأسيسات هسته‏اى خود و راه‏اندازى عادى اين تأسيسات براى توليد برق دادند. در ضمن اين كشور به محمد البرادعى، رئيس آژانس بين‏المللى اطلاع داد كه تمامى بازرسان و مأموران آژانس را اخراج مى‏كند.
تصميم كره شمالى به راه‏اندازى مجدد نيروگاه هسته‏اى يونگ بايون در شرايط حاد بين‏المللى كه برخاسته از بحران عراق و آمريكا مى‏باشد، آمريكا را در سياست‏هاى تند خود نسبت به كره شمالى مصر كرده به‏گونه‏اى كه رونالد رامفسلد، وزير دفاع آمريكا به پيونگ يانگ هشدار داد كه آمريكا آمادگى نبرد در دو جبهه را دارد و كره شمالى، نبايد بر اين تصور باشد كه تمركز آمريكا بر عراق منجر به اين شود كه توجه كافى به نقض قرار داد 1994 نشود. به دنبال ايجاد تنش در شبه جزير كره در اواخر سال 1993 و اوايل سال 1994 دو كشور كره شمالى و آمريكا در ژنو موفق به امضاى «چارچوب مقرر» شدند بر اساس «چارچوب مقرر» ژنو، كره شمالى متعهد شد كه از توسعه سلاح‏هاى هسته‏اى دست بردارد بر اين اساس، كره شمالى استفاده از تأسيسات اتمى در يونگ بايون براى توليد برق كه منجر به ايجاد تفاله‏هاى اتمى مى‏شد را متوقف كرد، چرا كه اعتقاد بر اين بود كه اين تفاله‏ها براى ساخت بمب اتم استفاده مى‏شود.
در جهت جبران انرژى از دست داده شده به وسيله كره شمالى، كشورهاى ژاپن و كره «سازمان توسعه انرژى كره» را تأسيس كردند. كره جنوبى بيشترين ميزان سرمايه را براى ايجاد سازمان كه 3/2 ميليارد دلار بود را فراهم آورد، ژاپن حدود يك ميليارد دلار از سرمايه لازم را تقبل كرد، اتحاديه اروپا حدود هشتاد ميليون دلار را به عهده گرفت و كشور آمريكا متعهد شد سالانه پنجاه ميليون دلار براى ادامه كار اين سازمان بپردازد و سالانه هم حدود پانصد هزار تن نفت در اختيار كره شمالى قرار دهد تا نيازهاى انرژى خود را برآورده سازد. سازمان توسعه انرژى كره به عنوان يك كنسرسيوم بنا شد كه دو راكتور آبى سبك در اختيار كره شمالى قرار دهد تا جايگزين راكتورهاى گرافيك گازى كره شمالى شود تا از اين طريق اين كشور به نيروى برق مورد نياز دست يابد.
در اين راستا كشور كره شمالى متعهد شد كه اجازه دهد كه بازرسان آژانس بين‏المللى انرژى اتمى نظارت بر تأسيسات هسته‏اى اين كشور را داشته باشند. البته بايد توجه داشت كه كره شمالى امضا كننده قرار داد عدم گسترش سلاح‏هاى اتمى هم بود. امضاى قرارداد 1994 اين تصور را براى رهبران آمريكا به وجود آورد كه توانسته‏اند كره شمالى را به سوى پذيرش هنجارهاى بين‏المللى سوق دهند و عدم گسترش سلاح‏هاى اتمى را در منطقه شمال شرق آسيا تحقق بدهند. كره جنوبى هم همكارى بين دو كشور آمريكا و كره شمالى را گامى مثبت در جهت رسيدن به اتحاد نهايى دو كره تلقى نمود و آن را تأييد كرد و كمپانى برق و الكتريسيته كره مسئوليت ساختن دو راكتور آبى سبك را عهده‏دار شد. آمريكا به دنبال مقيد كردن كره شمالى به توقف توسعه توانمندى اتمى، توجه خود را معطوف به برنامه موشكى كره شمالى كرد، اين نگاه و حساسيت به ناگاه وضعيتى جدى پيدا كرد.
در اگوست سال 1998 كره شمالى موشك سه مرحله‏اى تائوپودوگ يك را به بهانه قرار دادن ماهواره در فضا آزمايش كرد. اين موشك فضاى ژاپن را در نورديد و ژاپن را به ناگاه خود را در شرايط تهديد كننده امنيتى يافت. به دنبال اين آزمايش كشور ژاپن سريعا تحويل مواد غذايى را كه براى كاهش گرسنگى همه جانبه مردم كره شمالى به اين كشور ارسال مى‏كرد را قطع كرد.
به دنبال موفقيت آزمايشات موشكى در سال 1999 رهبران كره شمالى اعلام كردند كه در صدد هستند كه موشك تائوپودونگ دو را آزمايش كنند كه داراى برد حدود ده هزار كيلومتر است و قادر به رسيدن به ايالات‏هاوايى و الاسكا مى‏باشد. رابرت دالپول به عنوان افسر برنامه ريز اتمى و استراتژى سازمان مركزى اطلاعات آمريكا در برابر كميته فرعى امنيت بين‏المللى سناى آمريكا شهادت داد كه موشك تائوپودونگ دو در صورت عملياتى شدن از اين توانايى برخوردار است كه صدها كيلوگرم كلاهك حمل كند و كره شمالى تا سال 2005 از اين توانايى برخوردار خواهد شد كه موشك تائوپودونگ سه را نيز آزمايش كند كه داراى بردى برابر با پانزده هزار كيلومتر مى‏باشد كه به راحتى خاك اصلى آمريكا را در برد خود خواهد داشت. با توجه به اين واقعيت بود كه به دنبال مذاكرات وسيع و همه جانبه دولت كره شمالى قبول كرد كه از آزمايش موشك دوربرد تائوپودونگ دو خوددارى كند به شرط آن‏كه آمريكا مواد غذايى و كمك‏هاى اقتصادى در اختيار اين كشور قرار دهد. مسئله قابل توجه در اين است كه با سقوط اتحاد جماهير شوروى، اجماع نظر حاكم در بين اكثر ناظران و سياستمداران آمريكايى بر اين بود كه كيم جونگ ايل به جهت شكل گيرى شورش‏هاى داخلى نظام به زودى قدرت را از دست خواهد داد يعنى حاكم به ورطه تاريخ خواهد پيوست. در يك چنين فضاى خوش باورانه‏اى بود كه در اواخر دهه 1990 آمريكا خود را در شرايطى يافت كه براى ترغيب كره شمالى از خوددارى از آزمايشات موشكى مى‏بايستى به پاى ميز مذاكره رود و مسئوليت تغذيه بخش گسترده‏اى از مردم گرسنه كشور را برعهده بگيرد. هر چند كه آمريكا از موقعيت ضعف در پاى ميز مذاكرات نشست ولى نبايد از خاطر دور داشت كه كره شمالى هم به جهت وضع بد اقتصادى نيازمندى شديدى به كمك‏هاى اقتصادى متحد اصلى كره جنوبى احساس مى‏كرد. وضع اقتصادى كره شمالى در طول دهه هشتاد عملا در شرايط سقوط آزاد قرار داشت. در دهه نود شرايط ناگوار اقتصادى به جهت مديريت ضعيف، ناكارآمدى اقتصادى و تخصيص بخش عمده‏اى از منابع محدود كشور به توسعه توانمندى دفاعى كشور به مرحله بحرانى رسيده بود به گونه‏اى كه مرگ و مير مخصوصا در نواحى روستايى به جهت خشكسالى و سيل اين وضعيت را بحرانى‏تر كرده بود، شكلى روزمره را يافته بود.
تصميم گيرندگان آمريكايى در دهه نود بر اين اعتقاد بودند كه آمريكا دو هدف اصلى را مى‏بايستى در شبه جزيره كره دنبال كند، از يك سو بازدارندگى كره شمالى و از سويى ديگر ايجاد ثبات در منطقه مى‏باشد. مادلين آلبرايت، وزير خارجه وقت آمريكا در مسافرت دو روزه ماه جولاى سال 2000 هدف از حضور خود را در پيونگ يانگ، پيشبرد اين دو هدف اعلام كرد و تواقفنامه‏هاى ژنو و توقف آزمايش‏هاى موشكى را در راستاى اين اهداف ذكر كرد. او اعلام كرد كه نيروهاى آمريكايى در شبه جزيره عامل ايجاد ثبات در غرب اقيانوس آرام هستند و همچنين عاملى در جهت ايجاد احساس امنيت در كره و ژاپن مى‏باشند. تيم رهبرى آمريكا اين نگاه را داشتند كه براى دستيابى به اتحاد نهايى دو كره ضرورت دارد كه موفق به انجام اقدامات اعتماد سازى منطقه شوند. در اين راستا اعتقاد بر اين بود كه شناسايى ديپلماتيك، كمك‏هاى گسترده اقتصادى، سرمايه گذارى‏هاى خارجى، گفت‏وگوهاى امنيتى و تبادلات نظامى‏از ضروريات هستند. در همين دوران شاهد اشاعه نظراتى هستيم كه در محافل سياسى و دانشگاهى آمريكا ابراز مى‏كردند كه سياست‏هاى دولت كلينتون را غير مؤثر و خواستار پى‏گيرى سياست‏هاى متفاوت در رابطه با كره شمالى مى‏شد. گروه مطالعاتى مستقر در دانشگاه دفاع ملى در واشنگتن كه در دهه نود به مطالعه در مورد استراتژى آمريكا براى قرن جديد مشغول بودند، قويا بر اين تأكيد داشتند كه دولت آمريكا مى‏بايسيت سياست پيش گيرانه در رابطه با سلاح‏هاى اتمى، توانمندى موشكى و نيروهاى متعارف كره شمالى را انتخاب كند. از اعضاى برجسته اين گروه مطالعاتى ريچارد آرميتاژ معاون كنونى وزير خارجه و پل و لغو ويتز معاون كنونى وزير دفاع هستند. با توجه به اين نگاه پيش گيرانه است كه دولت جورج دبليوبوش سياست كره‏اى خود را با الهام از نظرات آرميتاژ ولغو ويتز بر «دوجانبگى مطلق» قرار مى‏دهد و اعلام مى‏كند كه كره شمالى مى‏بايستى بدون توسل به باج‏خواهى، نگرانى‏هاى امنيتى آمريكا را جوابگو باشد و در قبال آن آمريكا به خواست‏هاى تاريخى كره شمالى را در برنامه كار خود قرار مى‏دهد.
تيم مسئول آمريكا در رابطه با سياست‏هاى اين كشور با كره شمالى به رهبرى چك پريتچارد، نيازهاى كره شمالى را اين گونه برآورد كرده است، اولا اين كشور خواهان كسب مشروعيت جهانى از طريق ايجاد روابط سياسى و كسب شناسايى ديپلماتيك به وسيله آمريكا مى‏باشد، ثانيا به شدت خواهان كمك‏هاى اقتصادى آمريكا و سرمايه گذارى صاحبان صنايع اين كشور مى‏باشد ثالثا در جهت دستيابى به احساس امنيت خواهان اين مى‏باشند كه نيروهاى آمريكايى مستقر در شبه جزيره كه بيش از سى هزار نفر مى‏باشند كه به پايگاه‏هاى خود در خاك آمريكا بازگردند. آمريكا برخلاف كره جنوبى كه كره شمالى را در يك چارچوب منطقه‏اى در سياست‏هاى خود منظور مى‏كند آخرين دژ استالينيسم را دريك منظر وسيع‏تر به ارزيابى مى‏گذارد. آمريكا از استراتژى جهانى خود مسئله كره شمالى را مورد توجه قرار مى‏دهد و با توجه به اين‏كه آمريكا در دوران جورج دبليوبوش خطر اصلى را از سوى تروريسم و اشاعه و گسترش سلاح‏هاى كشتار جمعى مى‏يابد، پرواضح است كه دغدغه‏هاى آمريكا كاملا امنيتى باشد.
آمريكا به درستى نگران توسعه، صادرات و استقرار موشك به وسيله كره شمالى مى‏باشد و به همين جهت خواستار مذاكره چند مرحله‏اى در اين باره مى‏باشد. در مرحله اول مى‏بايستى صحبت بر روى صادرات موشك در مرحله دوم ضرورت دارد كه گفتگو در زمينه توسعه موشكى باشد و در مرحله سوم نگاه به موشك‏هايى باشد كه قبلا توليد شده‏اند و در زرادخانه كره شمالى قرار دارند كه اين امكان را براى كشور به وجود مى‏آورد كه آن‏ها را به كشورهاى ديگر مخصوصا كشورهاى دشمن آمريكا كه در خاورميانه هستند، صادر كند و در مرحله چهارم مى‏بايستى در خصوص توقف توليدات موشكى و ايجاد تسهيلات توليد انرژى در كره شمالى اقدام شود و در مرحله پايانى مى‏بايستى در خصوص خروج كره شمالى اقدام شود و در مرحله پايانى مى‏بايستى در خصوص خروج كره شمالى از توليد موشك و دريافت كمك‏هاى اقتصادى و سرمايه گذارى در اين كشور گفت‏وگو شود. البته تحت هيچ شرايطى نبايد پول نقد به كره شمالى در قبال توقف برنامه موشكى اين كشور پرداخت شود. تلقى تهديد آمريكا و كره جنوبى از نيات و توانمندى‏هاى كره شمالى بسيار متفاوت است چرا كه رهبران كره جنوبى توجه را به دادن انگيزه به كره شمالى براى انجام كارهاى خوب معطوف كرده‏اند كه البته بايد ديد كه آيا رئيس جمهور جديد آقاى روموهيون هم اين سياست را دنبال خواهد كرد و يا اين كه آن‏ها را ملغى اعلام خواهد كرد.
آمريكا بر عكس رهبران كره جنوبى نگاه امنيتى را سرلوحه سياست‏هاى خود قرار داده و به همين جهت بازدارندگى و در شرايط حاد سياست پيشدستى را مطلوب يافته است. از نظر آمريكا كشور كره شمالى يك كشور تسليحاتى مى‏باشد بنابراين بيش از آن كه به نيات و سخنان رهبران اين كشور توجه كرد مى‏بايستى ارزيابى‏ها را بر اساس توانايى‏هاى نظامى اين كشور انجام داد. كشور كره شمالى نزديك به يك ميليون سرباز را زير پرچم دارد كه همراه چهار هزار تانك، ده هزار توپخانه سنگين، دو هزار و سيصد راكت و نزديك به ششصد هواپيماى جنگى بيش از پانزده درصد بودجه كشور را به خود اختصاص مى‏دهد كه به رقمى‏نزديك به دو ميليارد دلار مى‏رسد، در سال 1999 بودجه نظامى اين كشور يك ميليارد و سيصد ميليون دلار بود. البته بايد توجه داشت كه بسيارى از اين سلاح‏ها از تكنولوژى قديمى بهره‏مند هستند و در نتيجه مؤثر بودن و كارآيى آن‏ها در يك نبرد احتمالى با نيروهاى آمريكايى كه از پيشرفته‏ترين تكنولوژى در زمينه ابزار و قطعات نظامى بهره مند هستند، مى‏بايستى با ترديد نگاه شود.
با توجه به آن‏كه در طول دهه نود ظرفيت استخراجى و صنعتى كشور با كمتر از سى درصد ظرفيت خود به كار ادامه داد، مى‏توان نتيجه گرفت كه تكنولوژى مورد استفاده در كره شمالى از نوآورى‏هاى جديد بى‏بهره مى‏باشد. آگاهى آمريكا به توانمندى‏هاى نظامى كره شمالى سبب شده است كه جورج دبليوبوش سياست هم‏زمان را در رابطه با كره شمالى اعلام كند كه عبارت است از: سياست عدم گسترش سلاح‏هاى اتمى به وسيله كره شمالى كه آمريكا سعى مى‏كند اين كار را از طريق كانال‏هاى ديپلماتيك و ارگان‏هاى سازمان ملل انجام دهد. در كنار اين سياست دولت آمريكا اعلام كرده است كه در صورت نياز خود را محقق مى‏داند كه سياست ضد گسترش سلاح‏هاى اتمى را دنبال كنند كه اين لزوما به معنى استفاده از قدرت نظامى آمريكا در تمامى ابعاد آن مى‏باشد. البته در كنار اين سياست دو بعدى آمريكا، كشور كره جنوبى همچنان مذاكرات خود را با مسئولان كره شمالى براى كاهش نيروهاى نظامى در مرزهاى دو كشور همچنان ادامه مى‏دهد. در همين چارچوب است كه كاولين پاول، وزير خارجه آمريكا در سخنرانى مبسوط خود در «جامعه آسيايى» در تاريخ 10 ماه جون سال 2002 اعلام كرد كه اگر كره به اقدامات ذيل دست بزند، آمريكا مذاكره با اين كشور را مورد توجه قرار خواهد داد:
1. توقف توليد نهايى سلاح‏هاى كشتار جمعى كه در برگيرنده سلاح‏هاى اتمى، ميكروبى و شيميايى مى‏باشد.
2. پايان دادن به توسعه برنامه موشكى
3. تلاش مستمر براى پاك كردن تصوير يك دولت و يا بالا بردن كيفيت زندگى مردم از طريق ايجاد اصلاحات بوروكراتيك و بازكردن دروازه‏هاى كشور به روى سرمايه گذارى خارجى
4. تأييد سازمان‏هاى بين‏المللى در خصوص اين كه كمك‏هاى انسان دوستانه به مردم نيازمند مى‏رسد. در ماه جولاى همان سال در اجلاس وزراى خارجه كشورهاى آسه آن وزير خارجه آمريكا ضمن برشمردن نكات بالا تأكيد كرد كه كره شمالى مى‏بايستى در صدد كاهش سلاح‏هاى متعارف و ارتش خود نيز باشد. آمريكا سياست تهاجمى خود را مخصوصا از سال 1988 كه اين كشور به جهت دست داشتن كره شمالى در انفجار هواپيماى كره جنوبى در سال 1987 كه منجر به مرگ 115 نفر شد در ليست كشورهاى تروريستى قرار داد و تحريم اقتصادى بر عليه اين كشور را شكل‏دار، دنبال كرده است. البته در دوران بيل كلينتون به جهت تفكر حاكم در دستگاه حاكمه آمريكا، تلاش براى شكل دادن به يك چارچوب مبتنى بر همكارى و كاهش تشنج انجام شد، اما در نهايت ثمرى به بار نياورد. كره شمالى به جهت محدوديت‏هاى اقتصادى و شرايط جديد جهانى كه به دنبال سقوط كمونيسم شكل گرفته است از توان موشكى و اتمى خود، دو برابر آمريكا به عنوان ژتون چانه‏زنى استفاده كرده و مى‏كند تا از اين راه بتواند بقاى خود را تضمين كند و امتيازات سياسى و اقتصادى به دست آورد و از ترس آمريكا از امكان رسيدن به موشك‏هاى كره‏اى به خاك اصلى آمريكا استفاده كند و موفق به امضاى قرارداد صلح با اين كشور شود.
پرواضح است كه كره شمالى در صورتى كه اول موفق به كسب امتياز شود و در خصوص دورى از برنامه‏هاى موشكى و طرح‏هاى اتمى نظر مساعد خواهد داشت. مشكل كره شمالى امروزه در اين است كه تعداد متحدين اين كشور به دنبال اضمحلال اتحاد جماهير شوروى به شدت كاهش يافته‏اند از سويى ديگر وضع رقت‏بار اقتصادى اين كشور شرايط نامطلوب داخلى را به وجود آورده كه خود نيازمندى‏هاى اين كشور را به سرمايه خارجى افزايش داده است با توجه به اين واقعيات است كه بايد به اين توجه كرد كه چرا كره شمالى برنامه‏هاى موشكى و اتمى خود را همچنان دنبال مى‏كند. با توجه به ظرفيت‏هاى اقتصادى محدود اين كشور و ضرورت حفظ رژيم كمونيستى در جهانى كه كمونيسم به دايناسور سياسى تبديل شده است مى‏توان به درك اين مهم نايل آمد كه چرا كره شمالى در برابر آمريكا تسليم نمى‏شود. رهبران واقع‏گراى كره شمالى با توجه به يك سرى مؤلفه‏هاى ملموس است كه ضرورت حفظ توانمندى موشكى و اتمى را در خود مى‏نگرند. اين واقعيات عبارتند از:
1. كم‏هزينه‏تر بودن سلاح‏هاى غير متعارف در تقابل با سلاح‏هاى متعارف.
2. عدم امكان رقابت با آمريكا در زمينه نيروهاى متعارف و امكان رقابت با اين كشور در زمينه‏هاى اتمى و موشكى.
3. قدرت موشكى و توان اتمى منجر به اين مى‏شود كه آمريكا نتواند با استفاده از زور اتحاد دو كره را تحقق ببخشد.
4. از دست رفتن حمايت مستقيم چين و روسيه از سياست‏هاى كره شمالى، تنها وسيله بازدارنده‏هاى آمريكا، قدرت اتمى و موشكى مى‏باشد.
5. قدرت اتمى و سلاح‏هاى موشكى اين كشور براى حمله به آمريكا نمى‏باشند بلكه تنها ژتون‏هاى مورد نياز براى كسب امتيازات در سه ميز مذاكره مى‏باشند با توجه به اين كه كره شمالى بيشترين ميزان پول مورد نياز خود را براى گرداندن مملكت از فروش تكنولوژى اتمى و موشك‏هاى ميان برد به دست مى‏آورد، طبيعى جلوه مى‏كند كه رهبران اين كشور امنيت و بقاى رژيم را در حفظ اين توانمندى‏ها بيابند. از سوى ديگر پرواضح است كه به دنبال وقايع يازده سپتامبر، دولتمردان آمريكا با سياست بيشترى به ظرفيت كره شمالى در زمينه سلاح‏هاى كشتار جمعى بنگرند. هر چند كه كره شمالى يك روزه بعد از حادثه يازده سپتامبر عمل حمله به نيويورك و واشنگتن را تقبيح كرد و در سوم نوامبر همان سال به دو ميثاق ضد تروريستى يعنى ميثاق بين‏المللى براى توقف تأمين مالى تروريسم و ميثاق بين‏المللى براى مبارزه با گروگان گرفتن ملحق شد.
در استراتژى جهانى آمريكا و تأكيدى كه اين استراتژى به مبارزه با اشاعه سلاح‏هاى كشتار جمعى گذاشته شده است. محققا كره شمالى به جهت توانمندى در دو حيطه مورد حساسيت آمريكا از جايگاه ويژه‏اى برخوردار مى‏باشد كه شبه جزيره كره را به يكى از مناطق بحرانى در آينده بسيار نزديك تبديل خواهد كرد. اين وضعيت اجتناب ناپذير مى‏باشد چرا كه آمريكا بدون هيچ قيد و شرطى خواهان توقف كامل توسعه، صادرات و استقرار موشك‏هاى كره شمالى و بستن تأسيسات اتمى اين كشور مى‏باشد در حالى كه كره شمالى توانمندى‏هاى دوگانه خود را تنها اهرم‏هاى حفظ كننده امنيت كشور و بقاى رژيم مى‏يابد. اين تضاد نگرش بحران را گريزناپذير و جنگ را متحمل مى‏سازد. در آينده قابل پيش‏بينى موقعيت بر اين اساس شكل خواهد گرفت كه كره شمالى چگونه از ژتون‏هاى چانه‏زنى خود استفاده كند و آمريكا قادر خواهد بود كه با جلب حمايت كشورهاى چين و روسيه، توپ را به زمين كره شمالى بفرستد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما