مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدا و رسول اكرم (صلی الله علیه واله)
آنچه در پیش رو دارید نگاهی است گذرا، به مقامات خدیجه كبری، بانوی فداكار و صبور اسلام، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله.[1]
«عائشه میگوید: رسول خدا از خانه بیرون نمیرفت، مگر این كه خدیجه را به نیكی یاد میكرد و برای او استغفار مینمود. روزی از او یاد كرد، من حسد بردم و گفتم: خداوند جایگزین آن پیرزن به تو عطا کرده است!! پیامبر شدیداً خشمگین شد.»
و ادامه میدهد كه: رسول خدا فرمود: « خدیجه و كجاست مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق كرد آنگاه كه مردم مرا تكذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا كمك و یاری كرد.»
ریشه مقامات و فضائل خدیجه سلام الله علیها :
در كلمات برخی موّرخان به این جملات برمیخوریم: «کانَتْ خَدیجَةُ إمْرَأةً عاقِلَةً شَریفَةً مَع ما أرادَ اللهُ بِها مِنَ الكرامَةِ وَالْخَیْرِ وَ هِیَ یَوْمَئذٍ أفْضَلُهُمْ نَسَباً وَ أعْظَمُهُم شَرَفاً وَ أكْثَرُهُمْ مالاً؛ خدیجه با آنچه خداوند از بزرگی و خیر كه نسبت به او اراده كرده بود، بانوی خردمند شریفی بود. او در آن دوران از برترین افراد در نسب و بزرگترین شخصیت در شرف و ثروتمندی بود.»[2]
ایمان خدیجه به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و انتخاب او به عنوان همسر آینده، در كنار درایت و لطف الهی نقش تعیین كنندهای در فضائل و مقامات خدیجه سلام الله علیها دارد.
جالب این است كه راهب نصرانی این مسئله را قبل از رسالت پیامبر و ازدواج او با خدیجه به خوبی پیش بینی كرد كه اگر خدیجه پیغمبر را رها نكند به مقامات و فضائل عظیمی دست خواهد یافت؛ آنجا كه به میسره غلام خدیجه گفت: «ای میسره به خانم و مولای خود سلام مرا برسان و به او اعلام كن كه به آقای مردم [حضرت محمد] دست یافته است. و به زودی برای او (خدیجه) شأن و جایگاهی خواهد بود و بر تمامی خاص و عام برتری مییابد و بترسان او را از این كه نزدیك شدن به این آقا (محمد صلی الله علیه و آله) را از دست بدهد؛ زیرا خداوند بلند مرتبه به زودی نسل او را از نسل محمد قرار خواهد داد و نام [نیكش] تا آخر الزمان خواهد ماند.» [3]
این پیش بینی نشان میدهد كه در كتب آسمانی گذشته و یا در بیانات انبیاء، كاملاًً مقام و منزلت خدیجه سلام الله علیها بیان شده بود، از این رو راهب نصرانی به خوبی و با دقت تمام آن را بیان و پیشبینی كرد. و جالبتر این كه زنان قریش از جمله صفیّه دختر عبدالمطلب در شب ازدواج خدیجه و جشن عروسی او نیز به این امر اشاره كرد كه: «ای خدیجه! در این شب به چیزی اختصاص یافتی كه هیچ كس غیر از تو بدان دست نیافته است، و جز تو از قبائل عرب و عجم به آن نرسیده است، پس گوارایت باد به آنچه به تو داده شد و از عزّت و بزرگی به تو رسید.» [4]
البته خدیجه هم به خوبی برای استقبال از این مقام و منزلت سرمایه گذاری نمود. در آغاز، تمام اموال و هستی خویش را تقدیم حضرت محمد صلی الله علیه و آله نمود. خدیجه به عمویش ورقه گفت: « این اموال را بگیر و نزد محمد ببر و به او بگو همه این اموال هدیه است برای او و ملك او میباشد، هر گونه خواست در آن تصرف نماید، و به او بگو كه تمام اموال و بردههای من، و تمامی كنیزها و آنچه در تحت تصرّف من است به محمد صلی الله علیه و آله هبه كردم، به خاطر احترام و تجلیل از او. پس ورقه بین زمزم و مقام (ابراهیم) ایستاد و با صدای بلند اعلام كرد: ای گروه عرب! خدیجه شما را شاهد گرفته است بر این كه خود و مالش، و بردگان و كنیزان و خادمان، و چهار پایان و مهریه و هدایای او همه برای محمد صلی الله علیه و آله است، و این هدیه به خاطر تجلیل و تعظیم از او و به جهت علاقه به اوست، شما نیز بر این امر شاهد باشید.» و بعد از بعثت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با ایمان خویش، مقامات و فضائل خود را بیمه نمود.
خدیجه كبری سلام الله علیها در لحظات احتضار «اسماء بنت عمیس» را به نزد خویش طلبید و در مورد دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها به او سفارشاتی كرد. آنگاه فاطمه را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله واسطه قرار داد كه از رسول خدا، خواهش كند تا یكی از لباسهای خود را كفن خدیجه قرار دهد. وقتی فاطمه نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح كرد، اشك از چشمان حضرت جاری گشت، چیزی نگذشت كه جبرئیل نازل شد در حالی كه كفنی از بهشت همراه خویش داشت كه خداوند آن را برای خدیجه فرستاده بود.
الف. مقام خدیجه در پیشگاه الهی
1. سلام خاص الهی
بارها سلام سفارشی و مؤكّد ربوبی توسط جبرئیل به محضر خدیجه رسیده است. ابو هریره نقل كرده است كه: «أتی جَبْرَئیلُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله، فَقالَ: هذِهِ خَدیجَةُ قَدْ أتَتْكَ مَعَها إناءٌ مُغطّی فیه إدامٌ أوْ طَعامٌ أوْ شَرابٌ فَإذا هِیَ أتَتْكَ فَاقْرَأ عَلَیْهاالسَّلامَ مِنْ رَبِّها، وَ مِنِّی السَّلام ... [5]؛ جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: خدیجه همراه با ظرفی سر پوشیده كه در آن خورشت یا غذا یا نوشیدنی است نزد تو میآید، پس هرگاه آمد، سلام پروردگارش و سلام من را به محضر او برسان.»
در روایت دیگری میخوانیم: «إنَّ جَبْرَئیلَ أتی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ إقْرَءْ خَدیجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلامَ فَقالَ رَسولُ الله صلی الله علیه و آله: یا خَدیجَةُ هذا جَبْرَئیلُ یُقْرِئُكَ مِنْ رَبِّكِ السلامَ، قالَتْ خَدیجَةُ: اللهُ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلی جَبْرئیلَ السَّلامُ [6]؛ به حقیقت جبرئیل نزد پیامبر آمد پس گفت: به خدیجه از طرف پروردگارش سلام برسان، پس حضرت فرمود: ای خدیجه این جبرئیل است كه از طرف پروردگارت سلام میرساند. خدیجه گفت: خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از اوست و بر جبرئیل سلام باد.»
امّا سلام سفارشی جبرئیل علاوه بر آنچه كه در ضمن روایات قبلی اشاره شد در روایت دیگری با سند صحیح از طریق بزرگان رواة شیعه، به این صورت نقل شده است: «عَنْ زُرارة وَ حَمْران بنِ أعْیَنْ وَ مُحَمَّد بن مُسْلِمْ عَنْ أبی جَعْفَر علیه السلام، قالَ: حَدّثَ أبو سَعید الخِدِری أنَّ رَسولَ الله قال: إنَّ جَبْرَئیلَ أتانی لَیْلَةً اُسری بی فَحینَ رَجَعْتُ قُلْتُ: یا جَبْرَئیلُ هَلْ لَكَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتی أنْ تَقْرَءَ عَلی خَدیجَةَ مِنَ اللهِ وَ مِنِّی السّلامَ وَ حَدَّثَنا عِنْدَ ذلِكَ أنَّها قالَتْ حینَ لَقِیَها نَبیُّ الله فَقال الَّذی قالَ جَبْرَئیلُ فقالَتْ: إنَّ الله هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ إلَیْهِ السَّلامُ وَ عَلَی جَبْرَئیلَ السَّلامُ[7]؛ امام باقر علیه السلام به زراره و حمران و محمد بن مسلم چنین روایت كرد كه ابوسعید خدری نقل كرد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن شبی كه در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد. به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا حاجتی داری؟ پاسخ داد: حاجت من این است كه از طرف خدا و من به خدیجه سلام الله علیها سلام برسانی. و نقل كرد كه: چون رسول خدا پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، خدیجه پاسخ داد: همانا خدا سلام است و سلام ]و سلامتی] از اوست و سلام به سوی اوست و بر جبرئیل سلام باد.»
2. فرستادگان ویژه الهی
هر كس در مسیر الهی حركت كند، خداوند هرگز او را رها نكرده و تنها نخواهد گذاشت. نمونه بارز آن سرگذشت خدیجه كبری سلام الله علیها است. هنگامی كه وضع حمل آن بانو نزدیك گشت، به زنان قریش و بنیهاشم پیغام داد كه مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمد یتیم را به همسری برگزیدی، ما نیز تو را یاری نمیكنیم. خدیجه از این جواب سخت غمگین گشت، در این هنگام چهار زن همانند زنان بنیهاشم وارد شدند در حالی كه خدیجه از دیدن آنان هراسان بود، یكی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره» هستم، این «آسیه دختر مزاحم » رفیق بهشتی تو است و این هم «مریم دختر عمران» است و این یكی «كلثوم خواهر موسی بن عمران» است. خدا ما را برای كمك به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم[8]...» راستی كه باید گفت: ﴿ألَیْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ﴾[9]؛ آیا خداوند برای [حمایت و دفاع از] بندهاش كافی نیست؟»
3. كفن بهشتی
خدیجه كبری سلام الله علیها در لحظات احتضار «اسماء بنت عمیس» را به نزد خویش طلبید و در مورد دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها به او سفارشاتی كرد. آنگاه فاطمه را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله واسطه قرار داد كه از رسول خدا، خواهش كند تا یكی از لباسهای خود را كفن خدیجه قرار دهد. وقتی فاطمه نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح كرد، اشك از چشمان حضرت جاری گشت، چیزی نگذشت كه جبرئیل نازل شد در حالی كه كفنی از بهشت همراه خویش داشت كه خداوند آن را برای خدیجه فرستاده بود.[10]
آری انسانی كه تمام ثروت خویش را دو دستی در راه خدا تقدیم نموده است، در پیشگاه الهی این عظمت را پیدا میكند كه خداوند كفن بهشتی برای او بفرستد، و اینگونه از ایثار و انفاق او تقدیر به عمل آورد.
4. در قصری از بهشت
قبل از رحلت خدیجه كبری، خداوند متعال بارها توسط پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله از جایگاه ویژه خدیجه در بهشت خبر داد، از جمله «عکرمه» از «ابن عباس» نقل میكند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَفْضَلُ نِساءِ أهْلِ الجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خویلدْ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحمَدٍ وَ مَرْیَمُ ابْنَتَ عِمْرانَ وَ آسِیَةُ بَنْتُ مزاحِمْ ...؛ بهترین زنان بهشت اینانند، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون).»[11]
و از عبدالله جعفر نقل شده است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أمِرْتَ أنْ أُبَشِّرَ خَدیجَةَ بِبَیْتٍ مِن قَصَبٍ لاصَخَبَ فیهِ ولا نَصَبَ؛ دستور داده شدهام كه خدیجه را به خانه طلایی كه در آن زحمت و خصومت، وجود ندارد بشارت دهم.»[12] و همین مضمون نیز از عبدالله بن ابی اوفی از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است.[13]
آنگاه كه رسول اكرم در حال احتضار قرار گرفت، فاطمه زهرا علیهاالسلام درباره جایگاه آن حضرت در قیامت پرسشهایی كرد، از جمله پرسید: «أیْنَ والِدَتی خَدیجَةُ؛ [در آن روز] مادرم خدیجه كجاست؟» حضرت فرمود: «فی قَصْرٍ لَهُ أرْبَعَةُ أبْوابٍ إلی الجَنَّةِ؛ [خدیجه] در قصری است كه چهار در به سوی بهشت دارد.[14]»
ب. منزلت خدیجه در نزد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله
حضرت 24 سال با حضرت خدیجه زندگی كرد و تا زنده بود به احترام او همسر دیگری اختیار نكرد.
«جان دیون پورت انگلیسی» میگوید: «با وجود این كه خدیجه در چنان سن و سال [بالایی] بود و به حسب قائده بایستی زیبایی دوران جوانی خود را از دست داده باشد، با این حال محمد تا آخرین دقیقه حیات خدیجه، نسبت به او وفادار ماند و تا زنده بود همسر دیگری اختیار نكرد.»[16]
جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: به خدیجه از طرف پروردگارش سلام برسان، پس حضرت فرمود: ای خدیجه این جبرئیل است كه از طرف پروردگارت سلام میرساند. خدیجه گفت: خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از اوست و بر جبرئیل سلام باد.»
بعد از رحلت آن بانوی گرامی نیز پیامبر صلی الله علیه و آله او را فراموش نكرد و دائماً به یاد او بود كه به نمونههایی اشاره میشود:
1. یاد خدیجه
« عائشه میگوید: رسول خدا از خانه بیرون نمیرفت، مگر این كه خدیجه را به نیكی یاد میكرد و برای او استغفار مینمود. روزی از او یاد كرد، من حسد بردم و گفتم: خداوند جایگزین آن پیرزن به تو عطا کرده است!! پیامبر شدیداً خشمگین شد.»
و ادامه میدهد كه: رسول خدا فرمود: «خَدیجَةُ وَ أیْنَ مِثْلُ خَدیجَةَ، صَدَّقَتْنی حِینَ كَذَّبَنی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنی عَلی دینِ اللهِ وَ أعانَتْنی بِمالِها؛ خدیجه و كجاست مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق كرد آنگاه كه مردم مرا تكذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا كمك و یاری كرد.» [17]
این قضیه بارها تكرار شده است؛ از جمله روزی پیامبر اكرم در جمع همسران خویش حضور داشت و از خدیجه یاد نمود و در فراق او گریست. عائشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنیاسد میگریی؟ رسول خدا فرمود:
«صَدَّقَتْنی اِذا کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بی اِذْ کَفَرْتُمْ وَ وَلِدَتْ لی اِذْ عَقِمْتُمْ. قالَتْ عائِشَةُ: فَما زِلْتُ اَتَقَرَّبُ اِلی رَسُولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله بِذِکْرِها؛[18] خدیجه روزی كه شما مرا تكذیب كردید، تصدیق نمود و روزی كه كفر ورزیدید او به من ایمان آورد و فرزند برای من آورد و شما نازا بودید. عایشه اضافه میكند: همیشه این گونه بود كه من با بیان خوبیهای خدیجه به پیامبر خدا تقرّب میجستم.»
2. اظهار محبّت به دوستان خدیجه
از آنجا كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شدیداً به خدیجه محبّت و ارادت داشت، نسبت به دوستان و آشنایان او نیز اظهار محبّت و دوستی میكرد. به همین جهت هنگام ذبح قربانی میفرمود: از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز ببرید؛ چرا كه «إنّی لَأُحِبُّ حَبیبَها؛ من دوستان خدیجه را نیز دوست میدارم.[19]»
و نیز روایت شده روزی پیرزنی بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وارد شد، پیامبر او را مورد لطف و مهربانی قرار داد، پس از رفتن او عائشه علت آن همه لطف را جویا شد، حضرت فرمود: این بانو در زمان خدیجه بر من وارد میشد.[20]
آری آنهایی كه در راه خدا قدم برداشتند و تلاش خود را در مسیر او قرار دادند، هرگز از یادها و خاطرهها نمیروند.
هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
به همین جهت به اعتراف عائشه، هرگز پیامبر اكرم از یاد خدیجه و گفتن مدح او خسته نشد. «قالَتْ: كانَ رَسولُ اللهِ إذا ذَكَرَ خَدیجَةَ لَمْ یَسْأَمْ مِنْ ثَناءٍ عَلَیْها وَاسْتِغْفارٍ لها؛ عائشه گفت: رسول خدا همیشه این گونه بود كه هرگاه خدیجه را یاد میكرد، از گفتن ثنای او و استغفار برای او خسته نمیشد.»[21]
پینوشتها:
1- قابل ذکر است که در شماره 59 مجله مبلّغان بخش اول مقاله، تحت عنوان «فضائل خدیجه کبری سلام الله علیها» بیان، و اکنون در بخش دوم، مقامات آن حضرت بیان می¬شود.
2- تاریخ خمیس، ج1، ص263.
3- بحار الانوار، همان، ج16، ص44.
4- همان، ج16، ص 71، ذیل صفحه.
5- همان، ج16، ص8، به نقل از مسند احمد بن حنبل.
6- همان، ص 11، روایت ابن هشام، و ر.ك: ص 8 .
7- بحار الانوار، ج18، ص385، ح90.
8- همان، ج16، ص80، و ج43، ص2 ـ 4؛ امالی، الصدوق، ص 475.
9- زمر / 36.
10- به نقل از واعظ محترم جناب آقای یثربی.
11- همان، ج16، ص 2؛ اسد الغابة، ج5، ص 437؛ استیعاب، ج4، ص 1821.
12- بحار الانوار، همان، ج16، ص7، ح 12.
13- همان، ص 7.
14- بحار الانوار، ج 22، ص 510.
15- همان.
16- عذر تقصیر به پیشگاه محمد، ص 25.
17- سفینة البحار، ج1، باب خاء، ص 380؛ قاموس الرجال، ج10، ص 432.
18- بحار الانوار، ج 16، ص 8 ؛ كشف الغمة، ج2، ص 131.
19- ریاحین الشریعة.
20- سفینة البحار، ج1، ص 379 ـ 381.
21- بحار الانوار، همان، ج 16، ص 12.