يك لحظه دچار سستى نشد
در اوج انحطاط
خصوصيت دوم كه جمع اين دو خصوصيت با هم، خيلى عجيب است، اين است كه بشر در آن روز، از لحاظ اخلاقى، از هميشه گذشته، منحطتر يا اگر نخواهيم اين نسبت را بيان كنيم، بايد بگوييم در اوج انحطاط بود؛ اسير خرافات، اسير خودخواهىها، اسير ظلم و ستم و اسير دستگاههاى حكومتهاى مردمكش و ضدبشرى بود. چنين وضعى، در دنيا حاكم بود. كسى اگر تاريخ را ملاحظه كند، خواهد ديد كه در آن دوران، همه بشريت اسير بودند؛ همانطور كه در كلام اميرالمؤنين عليهالسلام است كه در نهايت فتنه، فشار، مشكلات و برادركشى، بشر زندگى تلخى را مىگذرانيد... در همين خطبه، اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايد: «خواب راحت به چشم مردم نمىآمد».1
تكميل مكارم اخلاق
يك سرفصل عبارت است از تكميل مكارم اخلاقى؛ «بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق». جامعه بدون برخوردارى افراد از خلقيات نيكو، نمىتواند به هدفهاى والاى بعثت پيامبر دست پيدا كند. آنچه فرد و جامعه را به مقامات عالى انسانى مىرساند، اخلاق نيكوست. اخلاق نيكو، فقط خوش اخلاقى با مردم نيست؛ بلكه به معناى پروراندن صفات نيكو و خلقيات فاضله در دل و جان خود و انعكاس آنها در عمل خود است. مردمى كه در بين خود، دچار حسد باشند، دچار بدخواهى يكديگر باشند، دچار حيلهگرى باشند، دچار حرص به دنيا و بخل نسبت به مال دنيا باشند و دچار كينهورزى با يكديگر باشند، در اين جامعه، حتى اگر قانون هم به طور دقيق عمل شود، سعادت وجود ندارد اگر علم هم پيشرفت كند و تمدن ظاهرى هم به منتهاى شكوه برسد، اين جامعه، جامعه بشرى مطلوب نيست.
جامعهاى كه انسانها در آن از يكديگر احساس ناامنى كنند، هر انسانى احساس كند كه به او حسد مىورزند، نسبت به او بددلى دارند، نسبت به او كينهورزى مىكنند، براى او توطئه مىچينند و نسبت به او و دارايىاش، حرص مىورزند، راحتى در اين جامعه نيست؛ اما اگر در جامعهاى، فضايل اخلاقى بر دل و جان مردم حاكم باشد، مردم نسبت به يكديگر، مهربان باشند، نسبت به يكديگر، گذشت و عفو و اغماض داشته باشند، نسبت به مال دنيا حرص نورزند، نسبت به آنچه دارند، بخل نورزند، به يكديگر حسد نورزند، در مقابل راه پيشرفت يكديگر، مانعتراشى نكنند و مردم آن داراى صبر و حوصله و بردبارى باشند، اين جامعه، حتى اگر از لحاظ مادى هم پيشرفتهاى زيادى نداشته باشد، باز مردم در آن احساس آرامش و آسايش و سعادت مىكنند؛ اخلاق، اين است. ما به اين احتياج داريم. ما بايد در دل خود، خلقيات اسلامى را روزبهروز پرورش دهيم. قوانين فردى و اجتماعى اسلام در جاى خود، وسيلههايى براى سعادت بشرند؛ اما اجراى درست همين قوانين هم احتياج به اخلاق خوب دارد.2
روش پيامبر در تربيت جامعه
اگر يك جامعه بخواهد رشد كند و اخلاق صحيح اسلامى را در خود به وجود آورد، محتاج همين روش است. شايد در چند آيه قرآن كه «يزكيهم» پس از «يعلمهم» يا قبل از آن اشاره شده است، مراد از تزكيه همين مطلب باشد؛ يعنى پاك كردن، طاهر كردن و پيراسته كردن مردم؛ مثل طبيبى كه به مريض خود فقط نمىگويد اين كار را بكن و اين كار نكن؛ بلكه او را در محل مخصوصى قرار مىدهد و آن چه را كه او لازم دارد، به او مىدهد و مىخوراند و آن چه كه براى او مضر است، از او باز مىگيرد. پيامبر اكرمصلىاللَّهعليهوآله، چنين وضعيت و روشى را در طول بيست و سه سال نبوت، دنبال مىكرد؛ مخصوصاً در ده سالى كه در مدينه زندگى مىكرد و دوران حاكميت اسلام و تشكيل حكومت اسلامى بود.3
يك لحظه دچار سستى نشد
پی نوشت:
1. از بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با مسئولان و قشرهاى مختلف مردم، 14.6.72.
2. از بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با بسيجيان، 6.1.85.
3. از سخنان مقام معظم رهبرى در خطبههاى نماز جمعه تهران، 28.7.68.
4. از سخنان مقام معظم رهبرى در خطبههاى نماز جمعه تهران، 5.7.70.